روزنوشت‌های احسان محمدی
17K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
369 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
🚁 از مردی که با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد تا #ساعت_خوش!

احسان محمدی

📻 طنز برای خیلی از هم نسل های من یعنی صبح جمعه با شما. همان شوخی های #منوچهر_نوذری در دو کارکتر مُلَوَّن و آقای دست و دلباز. دست انداختن صاحبخانه و نک و نال کارمندها از گرانی. لابلایش هم #منوچهر_آذری و #جاوید نیا سوت بلبلی می زدند و #فرهنگ_مهرپرور نازنین و چند نفر دیگر برایمان خاطره می ساختند.

📺 دو شبکه تلوزیون در اختیار سریال های #رعنا و #آینه بود. دومی با ژانر یک معتاد آب زیپوی آفتابه به دست، به الگویی برای آنها که در تئاترهای دبیرستانی می خواستند نشان بدهند که «اعتیاد دشمن سلامتی» است تبدیل شد!

🚁 نهایتاً دهه فجر می شد و یک آقایی می آمد و با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد و ما از خوشی کف و خون بالا می آوردیم تا اینکه #ساعت_خوش از راه رسید.

انگار یک مشت جوان به سرکردگی #مهران_مدیری علیه شبکه دو کودتا کرده بودند و حالا یک استودیو برای خودشان داشتند که آنجا ادای همه را در می آوردند.

🙂 در روزگاری که کسی جرات شوخی کردن با منوچهر نوذری جذاب و مغرور را نداشت برایش آیتم ساختند و با مسابقه هفته اش آیتم طنز درست کردند!

#اردشیر_منظم ترانه «گل می روید به باغ» را به یک شوخی تبدیل کرد. آهنگ تقویم تاریخ را #رضا_عطاران با دهانش که می زد فردا صبح توی حیاط تمام مدارس پسرانه کشور ادایش را در می آوردیم.

🕵یا آن آیتم «بچه این محلی؟!» با بازی #محسن_حاجیلو که امروز به نظر یک شوخی دم دستی می آید، برای خودش کُشته مرده داشت! از کارآگاه دِرِک و دستیارش چیزی نمی گویم که سینه خواهم شرحه شرحه از فراق!

🎥 سال هفتاد و سه، هفته ای یکبار شبکه دو به محبوب ترین شبکه دنیای ما تبدیل می شد. زل می زدیم به خان دایی جان و #رادش و #پوپک_گلدره و #حسین_رفیعی و #رضا_شفیعی_جم و #نادر_سلیمانی و .. یک دفعه برنامه قطع شد. تمام. بی هیچ توضیحی.

🗣 شایعه شد که در پشت صحنه سریال اتفاقاتی افتاده است. یادم می آید یکی از بچه های دبیرستان قسم می خورد که خودش در آینه ای که گوشه یک آیتم بوده دیده که یک زن و مرد رقصیده اند!

🤐 آن روزها مثل همین روزها مهم نبود که مردم خوششان بیاید یا نیاید، مدیران کار خودشان را می کردند. برنامه متوقف شد و ما برگشتیم به همان آقایی که با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد! راستی الان کجاست؟

🙏 زندگی اما ادامه پیدا کرد. بیشتر آن ستاره های نوپا به جز پوپکی که حالا زیر خاک خفته و #داود_اسدی که یکباره رفت، فاتحان کمدی سینما و تلویزیون شدند. مدیران البته هنوز به همان شیوه کار خودشان را می کنند، ما اما در آرزوی ساعتی خوش در زندگی، عمر می گذرانیم.

⌛️ گاهی حس می کنم مغز یک دایناسور #تیرانوزوروس را توی جمجمه ام کاشته اند که این همه خاطره دور دارم. مگر ما چندهزار سال عمر کرده ایم؟
🖋 @ehsanmohammadi95
▪️چرا برای عزت الله انتظامی شیون نمی کنم؟

احسان محمدی

▪️هنرمند بزرگی را از دست دادیم. فقدانش البته دلتنگ کننده است، در هنگام مرگ کسانی که دوست شان داریم ما بیشتر سوگوار خودمان هستیم، سوگوار اینکه آنها را کنار خودمان نداریم.

▪️می دانم که او هم رنج هایی به جان خریده است و تلخی هایی دیده اما به چند دلیل، در فراق او شیون نمی کنم.

1⃣ انتظامی از این بخت برخوردار بود که پس از انقلاب دستگیر، زندانی و محکوم به مرگ نشود‌. برخی از هنرمندان مثل #نصرت_کریمی حتی به اعدام محکوم شدند.

2⃣ انتظامی مجبور به جلای وطن نشد، در سرزمین مادری ماند و به کارش ادامه داد. #بهروز_وثوقی و انبوهی از هنرمندان هم عصر او اما مجبور به رفتن و زیستن در انزوای غربت شدند.

3⃣ فعالیت سینمایی اش پس از انقلاب ممنوع نشد و به کار مورد علاقه اش ادامه داد، #ناصر_ملک_مطیعی اما با حسرت و بغض محروم ماند و جان باخت.

4⃣ انتظامی تحسین شد، جایزه گرفت، قدر دید، در صدر نشست، #شاملو تکفیر شد، تهدید به حذف شد،‌ منزوی اش کردند.

5⃣ او در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین گرفت، برنده جوایز متعدد شد، جایزه #فردین، مرگ در حسرت بازی کردن بود.

6⃣ انتظامی از نعمت های زندگی برخوردار شد، مثل بسیاری اموالش را مصادره نکردند و برای درمان نیازمند جمع آوری اعانه و صدقه های دولتی نشد، چهره های محترمی اما در فقر مطلق زندگی کردند یا با عدم توانایی در تامین هزینه های درمان جان دادند.

7⃣ او بیش از ۹۰ سال فرصت زندگی کردن یافت، #پوپک_گلدره در جوانی و در یک تصادف دستش از زندگی کوتاه ماند.

8⃣ عزت الله انتظامی فرزند موسیقیدانی چون #مجید را از خود به یادگار گذاشت که مایه افتخار ایران است، برخی صاحب نامان فرزندانی تربیت کردند که مایه شرمساری هر ایرانی شدند!

8⃣ او درخواست رفع حصر #موسوی و #رهنورد و #کروبی را امضا کرد اما مورد حمله چندانی قرار نگرفت، #شجریان اما به شدت مورد هجمه قرار گرفت و حتی ربنایش را هم ممنوع کردند!

9⃣ انتظامی تا آخرین لحظه حیات خانواده اش کنارش بودند، مثل #داریوش_فروهر مظلومانه سلاخی نشد یا مثل #حسین_پناهی یا #پرویز_یاحقی چند روز بعد پیکرش را پیدا نکردند.

🔟 تمام مقامات عالی کشور پیام تسلیت فرستادند و در میان اشک و آه و بدرقه با ابهت مردم به خاک سپرده می شود نه مثل #ایرج_قادری با عجله و بی خبر یا مثل #بهمن_فرزانه مترجم جاودان آثار #مارکز غریبانه و با حضور فقط چند نفر ...

▪️عزت الله انتظامی مثل یک امپراتور باشکوه و تاثیرگذار زندگی کرد، باشکوه بازنشسته شد و باشکوه جان باخت و در وطن به خاک سپرده می شود. اینها همه مایه مباهات است نه شیون.

آرزو کنیم آدم حسابی های دیگر این سرزمین هم مثل او قدر ببینند، در صدر بنشینند و هر بی سر و پایی در جام آنها سنگ نیندازد و سنگ قبرشان را نشکند!

▪️روحت در آرامش آقای بازیگر یا آن طور که خودت دوست داشتی: عزت بچه سنگلج!
🖋 @ehsanmohammadi95
🚁 از مردی که با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد تا #ساعت_خوش!

احسان محمدی

📻 طنز برای خیلی از هم نسل های من یعنی صبح جمعه با شما. همان شوخی های #منوچهر_نوذری در دو کارکتر مُلَوَّن و آقای دست و دلباز. دست انداختن صاحبخانه و نک و نال کارمندها از گرانی. لابلایش هم #منوچهر_آذری و #جاوید نیا سوت بلبلی می زدند و #فرهنگ_مهرپرور نازنین و چند نفر دیگر برایمان خاطره می ساختند.

📺 دو شبکه تلوزیون در اختیار سریال های #رعنا و #آینه بود. دومی با ژانر یک معتاد آب زیپوی آفتابه به دست، به الگویی برای آنها که در تئاترهای دبیرستانی می خواستند نشان بدهند که «اعتیاد دشمن سلامتی» است تبدیل شد!

🚁 نهایتاً دهه فجر می شد و یک آقایی می آمد و با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد و ما از خوشی کف و خون بالا می آوردیم تا اینکه #ساعت_خوش از راه رسید.

انگار یک مشت جوان به سرکردگی #مهران_مدیری علیه شبکه دو کودتا کرده بودند و حالا یک استودیو برای خودشان داشتند که آنجا ادای همه را در می آوردند.

🙂 در روزگاری که کسی جرات شوخی کردن با منوچهر نوذری جذاب و مغرور را نداشت برایش آیتم ساختند و با مسابقه هفته اش آیتم طنز درست کردند!

#اردشیر_منظم ترانه «گل می روید به باغ» را به یک شوخی تبدیل کرد. آهنگ تقویم تاریخ را #رضا_عطاران با دهانش که می زد فردا صبح توی حیاط تمام مدارس پسرانه کشور ادایش را در می آوردیم.

🕵یا آن آیتم «بچه این محلی؟!» با بازی #محسن_حاجیلو که امروز به نظر یک شوخی دم دستی می آید، برای خودش کُشته مرده داشت! از کارآگاه دِرِک و دستیارش چیزی نمی گویم که سینه خواهم شرحه شرحه از فراق!

🎥 سال هفتاد و سه، هفته ای یکبار شبکه دو به محبوب ترین شبکه دنیای ما تبدیل می شد. زل می زدیم به خان دایی جان و #رادش و #پوپک_گلدره و #حسین_رفیعی و #رضا_شفیعی_جم و #نادر_سلیمانی و .. یک دفعه برنامه قطع شد. تمام. بی هیچ توضیحی.

🗣 شایعه شد که در پشت صحنه سریال اتفاقاتی افتاده است. یادم می آید یکی از بچه های دبیرستان قسم می خورد که خودش در آینه ای که گوشه یک آیتم بوده دیده که یک زن و مرد رقصیده اند!

🤐 آن روزها مثل همین روزها مهم نبود که مردم خوششان بیاید یا نیاید، مدیران کار خودشان را می کردند. برنامه متوقف شد و ما برگشتیم به همان آقایی که با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد! راستی الان کجاست؟

🙏 زندگی اما ادامه پیدا کرد. بیشتر آن ستاره های نوپا به جز پوپکی که حالا زیر خاک خفته و #داود_اسدی که یکباره رفت، فاتحان کمدی سینما و تلویزیون شدند. مدیران البته هنوز به همان شیوه کار خودشان را می کنند، ما اما در آرزوی ساعتی خوش در زندگی، عمر می گذرانیم.

⌛️ گاهی حس می کنم مغز یک دایناسور #تیرانوزوروس را توی جمجمه ام کاشته اند که این همه خاطره دور دارم. مگر ما چندهزار سال عمر کرده ایم؟
🖋 @ehsanmohammadi95
📒 آی آدم ها

احسان محمدی

📺 تلویزیون داشت دنیای شیرین دریا را پخش می کرد. ساخته بهروز بقایی. محصول سال ۱۳۷۷. تک گویی #پوپک_گلدره در آخر سریال عجیب ذهنم را درگیر کرد.

🚙 توی جاده ماشین شان خراب شده بود و رفتند مهمان خانواده ای شدند و آنها به رسم شمالی های واقعی مهمان نوازی کردند.

پوپک گفت:
به جاده نمیشه اعتماد کرد حتی اگه هزار بار ازش عبور کرده باشی.

به ماشین نمیشه اعتماد کرد حتی اگه تازه تعمیرش کرده باشی.

به آسمون آبی نمیشه اعتماد کرد حتی اگر صاف صاف باشه.

اما در مسافرت چه کوچیک مثل مسافرت ما و چه بزرگ مثل زندگی، به تنها چیزی که میشه اعتماد کرد قلب های پر محبت هایی آدماییه که نمی تونن بی تفاوت از کنار آدمای دیگه بگذرن.

🙏 پوپک گلدره انگار چیزی می دانست که این متن را اینقدر گیرا خواند. چند سال بعد از شمال که سمت تهران می آمد احتمالا" به جاده، آسمان و ماشین زیادی اعتماد کرده بود که تصادف کرد و جان باخت. روحش در آرامش.

🙏 اما حق داشت که هنوز هم می شود در زندگی به قلب انسان های عزیزی اعتماد کرد که اگر سیل ببارد، ماشین خراب شود، جاده نابود شود باز هم مثل چشم هایشان از تو مراقبت می کنند. از دل و جان تو.

🙏 آدم هایی که انگار یکی از اعضای خانواده ات هستند. آنها که هرگز تو را نمی فروشند.

با سیاهی ها و تلخی ها و کم بودن هایت دوستت دارند و کنارت می مانند. اینها شعبه خدا روی زمین هستند. دور یا نزدیک.

📒 از کتاب #مارکز_در_تاکسی
🖋 @ehsanmohammadi95
🚁 از مردی که با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد تا #ساعت_خوش!

احسان محمدی

📻 طنز برای خیلی از هم نسل های من یعنی صبح جمعه با شما. همان شوخی های #منوچهر_نوذری در دو کارکتر مُلَوَّن و آقای دست و دلباز. دست انداختن صاحبخانه و نک و نال کارمندها از گرانی. لابلایش هم #منوچهر_آذری و #جاوید نیا سوت بلبلی می زدند و #فرهنگ_مهرپرور نازنین و چند نفر دیگر برایمان خاطره می ساختند.

📺 دو شبکه تلوزیون در اختیار سریال های #رعنا و #آینه بود. دومی با ژانر یک معتاد آب زیپوی آفتابه به دست، به الگویی برای آنها که در تئاترهای دبیرستانی می خواستند نشان بدهند که «اعتیاد دشمن سلامتی» است تبدیل شد!

🚁 نهایتاً دهه فجر می شد و یک آقایی می آمد و با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد و ما از خوشی کف و خون بالا می آوردیم تا اینکه #ساعت_خوش از راه رسید.

انگار یک مشت جوان به سرکردگی #مهران_مدیری علیه شبکه دو کودتا کرده بودند و حالا یک استودیو برای خودشان داشتند که آنجا ادای همه را در می آوردند.

🙂 در روزگاری که کسی جرات شوخی کردن با منوچهر نوذری جذاب و مغرور را نداشت برایش آیتم ساختند و با مسابقه هفته اش آیتم طنز درست کردند!

#اردشیر_منظم ترانه «گل می روید به باغ» را به یک شوخی تبدیل کرد. آهنگ تقویم تاریخ را #رضا_عطاران با دهانش که می زد فردا صبح توی حیاط تمام مدارس پسرانه کشور ادایش را در می آوردیم.

🕵یا آن آیتم «بچه این محلی؟!» با بازی #محسن_حاجیلو که امروز به نظر یک شوخی دم دستی می آید، برای خودش کُشته مرده داشت! از کارآگاه دِرِک و دستیارش چیزی نمی گویم که سینه خواهم شرحه شرحه از فراق!

🎥 سال هفتاد و سه، هفته ای یکبار شبکه دو به محبوب ترین شبکه دنیای ما تبدیل می شد. زل می زدیم به خان دایی جان و #رادش و #پوپک_گلدره و #حسین_رفیعی و #رضا_شفیعی_جم و #نادر_سلیمانی و .. یک دفعه برنامه قطع شد. تمام. بی هیچ توضیحی.

🗣 شایعه شد که در پشت صحنه سریال اتفاقاتی افتاده است. یادم می آید یکی از بچه های دبیرستان قسم می خورد که خودش در آینه ای که گوشه یک آیتم بوده دیده که یک زن و مرد رقصیده اند!

🤐 آن روزها مثل همین روزها مهم نبود که مردم خوششان بیاید یا نیاید، مدیران کار خودشان را می کردند. برنامه متوقف شد و ما برگشتیم به همان آقایی که با دهانش صدای هلی کوپتر در می آورد! راستی الان کجاست؟

🙏 زندگی اما ادامه پیدا کرد. بیشتر آن ستاره های نوپا به جز پوپکی که حالا زیر خاک خفته و #داود_اسدی که یکباره رفت، فاتحان کمدی سینما و تلویزیون شدند. مدیران البته هنوز به همان شیوه کار خودشان را می کنند، ما اما در آرزوی ساعتی خوش در زندگی، عمر می گذرانیم.

⌛️ گاهی حس می کنم مغز یک دایناسور #تیرانوزوروس را توی جمجمه ام کاشته اند که این همه خاطره دور دارم. مگر ما چندهزار سال عمر کرده ایم؟
🖋 @ehsanmohammadi95