روزنوشت‌های احسان محمدی
17K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
369 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
✔️عکس‌ آخری که شبیه عکس‌آخر نیست🔻

🖋سهند ایرانمهر

🔸سایت رکنا، پایین این عکس نوشته:
«حسین رستمی تقی دیزج اهل استان اردبیل و ساکن ملارد امروز قبل از پرواز هواپیمای تهران به یاسوج آخرین عکس سلفی را گرفته و برای همسرش ارسال کرده است».

🔸 به عکس نگاه می‌کنم. نصرت رحمانی زمانی سرود:

بنگر چگونه دست تکان می‌دهم
گویی مرا برای وداع آفریده‌اند

دست در این عکس اما هیچ نسبتی با وداع ندارد. این چهره حتا مثل چهره‌های نصب شده برحجله‌های قدیم نیست. آن چهره‌ها آنقدر به چهره کسی که رفته شبیه بود که انگاری متوفی به عکاس گفته است که عکس را :« فلان حالت» بگیرد که بیشتر دل صاحب عزا را به درد بیاورد. آن عکس‌ها، همه‌شان چهره‌های رفتن بود. این چهره اما چهره رفتن نیست. شبیه چهره تک تک ماست. شبیه چهره‌های عادی و تکثیر شده که هر روز به هم می‌رسند، سلام و به دیگری از روزمرگی شکایت می‌کنند.

🔸 چهره‌ای شبیه من، شبیه شما، چهره خسته از خبر سانچی، خبر آلودگی هوا، اختلاس و‌گاهی هم خندان از فلان توییت یا کانال مسخره که بدمصب خیلی خنده‌دار است.

🔸این آشناترین چهره یک غریبه است. یکی از همان عکس‌ها که در روزگار زوال مناسک عکس گرفتن، فراموشی آیین لباس نو در حیاط و کنار گلدان ایستادن و قدسیت دوربین و عکاس، با یک چلیک دوربین موبایل، بی‌هیچ هیجانی می‌گیری و send میکنی کیلومترها آن‌سوتر.

🔸 این چهره برای من تداعی همه هیجانات از یاد رفته‌ای است که زمانی جای‌اش را هیجان سوارشدن، هیجان عکس گرفتن، هیجان نامه نوشتن، هیجان انتظار برای نامه و خبر و هزاران هیجان دیگر می‌گرفت. این عکس، روایت زندگی هر روزه ماست. تقلیل همه چیز به خبر و زندگی به تکراری کسالت‌بار.

🔸خدا بیامرزد حسین رستمی را. نمی‌دانم بیرون از این قاب چگونه بوده است. درون این قاب برای من آشناست. تداعی زندگی که همه ما تجربه‌اش می‌کنیم. عکسی با همان حالت صورتی که همه‌مان برخلاف عکس خاطره‌ساز و یگانه و به غایت آیین‌مند پدران و مادران‌مان، می‌گیریم. عکس‌های سلفی، عکس‌هایی برای چاپ نشدن که در کادر هبچ آلبومی جا نمی‌گیرند و کمی بعد از حافظه فول دستگاه حذف می‌شوند.

🔸این همه رخوت، این همه عادی بودن و کادر ساده عکس که نشان از روزمرگی می‌دادند حالا که آن آدم‌ها نیستند، انگاری بر سرمان فریاد می‌زنند که ما سرشار از واقعه‌ایم، سرشار از خبر، سرشار از هیجان اما نه وقتی که زندگی را در مقیاس روزهایی که سپری می‌کنید، بسنجید بلکه وقتی که آن را در ترازویی بسنجید که‌شاهین اجل، در میان آن ایستاده باشد.

🔸خیلی‌ها را دیده‌ام که آرزوی مرگ می‌کنند. خیلی‌ها را که از رخوت و رنج‌ می‌گویند. دروغ چرا؟ خودم، گاهی.

🔸این همه خمیازه در لباس عادت اما از آن روست که مرگ را هم «خبر» کرده‌ایم. چیزی که داغ می‌شود، لایک و دیسلایک می‌خورد و بعد ادامه ماجرا.

🔸ماجرایی اما نیست. مرگ، زندگی دیگری هم اگر باشد این زندگی نیست. این دانستن و ندانستن، این درهم پیچیده شدن شادی و غم، تلخی و شیرینی، کشف و تجربه، بوها، حس‌ها، عشق‌ها، نفرت‌ها. اینجاست که مرگ به زندگی درخشش می‌دهد. سیخونکی به آدم می‌زند بابت این همه هیجان و لذت که عادت، پنهان‌شان کرده.

🔸فکر کنیم مسافر این هواپیما بودیم، نه مثل سرگشتگان سریال لاست میان دو جهان، مثل یک مسافر خوش‌شانس. زمان به عقب برمی‌گشت. عقبگرد چشم آفتابپرستی شاید نه خبر از رادیواکتیو که خبر از ریسک‌پذیری هواپیمای سالخورده ۲۵ ساله می‌داد و پروازی صورت نمی‌گرفت. ما زنده می‌ماندیم. مرگ قی می‌کرد. ما زنده می‌ماندیم.

🔸تصور کن، بازگشت به زندگی از لبه مرگ، چقدر زنده بودن را مغتنم می‌کرد. چه بوسه‌ها که نستانده بودیم، چه خنده‌ها که نکرده بودیم و چه حرف‌های لطیف که نزده بودیم و چه فراموش‌ شده ها و نادیدنی ها که به یادمان می‌آمد و به چشم‌مان، حالا یقینا همه آن‌ها را که با خمیازه‌ای یا آدمکی در تلگرام فاکتور گرفته بودیم، همه چیزهای هیجان زدا شده‌ی زندگی، برای‌مان معنا داشت.

🔸یاد همه مسافران زنده دیشب که حالا رفته‌اند، جاودان اما من مطمینم که اگر مرگ چنین رافتی داشت، عکس‌های آخر شبیه عکس‌های رفتن بود. عکس‌های آخر، معلوم بود عکس آخر است و مرز میان معجزه زندگی و حقیقت مرگ.

🔸 فردا را جور دیگری ببینید، فکر کنید مردگان پس‌فردایید که فرصت دوباره یافته‌اید، بعد برای یکی از هزاران چیزی که حالا فقط باعث خمیازه است و اوج اهمیتش می‌شود یک سلفی، نیمی از فردا را هزینه کنید. مطمینم عکس‌هایتان، حتی سلفی‌ها، شکل عکس‌های خاطره‌انگیز قدیمی‌ها می‌شود. شکل آن عکس‌ها که غنای زندگی را به رخ مرگ می‌کشد.

#متن #زندگی #مرگ

@sahandiranmehr
🗓 امروز ۱۸ فروردین سالمرگ #هویدا سیاستمدار مرموز پیپ، عصا و گل ارکیده، #فردین نماد جوانمردی در سینما، #سیروس_قایقران اسطوره انزلی و #بهرام_زند صدای جاودانه است.
#زندگی_آی_زندگی!
🖋 @ehsanmohammadi95
📈 چرا کسی برای این آمار کفن نمی پوشد؟

✍️ #احسان_محمدی

▪️کفن پوشان در ایران کسانی هستند که در واکنش به رخدادهای فرهنگی و سیاسی به صحنه می آیند. کفن می پوشند و در خیابان ها شعار می دهند. آنها بارها در اعتراض به نمایش یک #فیلم_سینمایی، اظهارات یک شخصیت سیاسی، برگزاری #کنسرت_موسیقی و ... به خیابان ها آمده اند. نشانه ای از رسیدن کارد به استخوان.

▪️کفن پوشان و حامیان رسانه ای آنها می گویند دلواپس جامعه هستند. اینکه نمایش یک فیلم سینمایی یا برگزاری کنسرت موسیقی به جامعه صدمه می زند. آنها البته این اقدام را معمولاً وقتی انجام می دهند که دولت مستقر مطابق میل شان نباشد. اما چرا وقتی این آمار اعلام شد کفن نپوشیدند و نگران جامعه نشدند؟ اصلاً چرا همه این همه ساده از کنار این تراژدی گذشتیم؟

▪️سازمان ثبت احوال اعلام کرد در سال 96 تعداد 175 هزار مورد #طلاق به ثبت رسیده است. این آمار چند نکته به همراه داشت:

1️⃣ از سال 1343 تاکنون این میزان طلاق نسبت به ازدواج بی سابقه بوده است. یک #رکوردشکنی تلخ!

2️⃣ تقریباً 30 درصد ازدواج های صورت گرفته در سال 96 به طلاق انجامیده است. یعنی از هر سه ازدواج، یک طلاق!

3️⃣ در هر روز 500 زوج و در هر ساعت 21 زوج از هم جدا شده اند.

4️⃣ آمار تعداد فرزندان ناشی از این طلاق ها منتشر نشده است.

5️⃣ تعداد ازدواج ها نسبت به سال 95 تقریباً 8درصد (51 هزارمورد) کاهش داشته اما طلاق ها افزایش یافته است.

▪️این آمار تنها به طلاق های ثبت شده در ثبت احوال اشاره دارد که طرفین به دادگاه رفته و پس از طی مراحل قانونی رسماً از هم جدا شده اند و آماری در خصوص پرونده های تشکیل شده که هنوز حکم آنها صادر نشده، منتشر نشده است.

▪️ چه کسی است که نداند بسیاری از زوج ها به دلیل نگرانی برای آینده فرزندان، حفظ آبرو، بی پناهی زن پس از طلاق و ... زندگی زیر یک سقف را #تحمل می کنند ولی چنان که مشاوران خانواده عنوان کرده اند دست به #طلاق_عاطفی می زنند. ثبت آمار این طلاق های عاطفی عملاً ممکن نیست اما به نظر عدد کوچکی نمی آید.

▪️این آمارها کسی را نگران نمی کند که چه بلایی سر جامعه ای آمده است که زمانی طلاق را مکروه ترین حلال می دانست و حالا دست به رکوردشکنی می زند؟ مگر تمام کشمکش سیاسی و مجادلات اقتصادی و درس و #دانشگاه و مکتب و #حوزه برای این نیست که شهروندان بتوانند به یک «زندگی سالم تر» دست پیدا کنند؟ این همه طلاق نشانه زندگی سالم شهروندان است؟!

▪️بحث بر سر این نیست که زوجین تحت هر شرایطی زیر یک سقف بمانند، چه بسا طلاق در برخی زندگی ها حتی رهایی بخش باشد و به نجات دو نفر کمک کند اما سوراخ دعا را گم نکرده ایم؟ یک نفر دکمه توقف این جامعه را بزند و برای چند لحظه از هم بپرسیم به کجا می رویم؟ قرار است کدام قله را فتح کنیم که اینطور زندگی ها متلاشی می شود؟ کسی دل نگران سرانجام کودکان طلاق هست؟ سرانجام زنانی که بی پناه در این جامعه رها می شوند چطور؟

▪️با #سخنرانی_درمانی نمی توان مردم را وادار کرد که طلاق نگیرند. مدام بر طبل «همه جوان ها باید ازدواج کنند» نکوبیم. اول زندگی مشترک را به جوان ها یاد بدهید و آنها را آماده کنید بعد دو جوان را زیر یک سقف بفرستید.

▪️مشکلات اقتصادی و تغییر سبک و ذائقه زندگی آدم ها و کم طاقتی ها و توقعات شگفت انگیز زنان و شوهران از هم و کودک مسلکی برخی زوجین و ... را مهمترین دلایل طلاق می شمارند. البته در این میان #شبکه های_مجازی و #ماهواره هم سوژه های دم دستی هستند و کتک خور ملسی دارند. در اینکه دنیای جدید روی طلاق تاثیر گذاشته تردیدی نیست اما جز لعن و نفرین چاره ای نمی شناسیم؟

▪️بزرگان این کشور از حوزه گرفته تا دانشگاه، از مسجد تا مجلس چطور می توانند شاهد از هم پاشیده شدن زندگی ها باشند و شب خوابشان ببرد؟ هر روز 500 زوج جدا می شوند. از هر سه ازدواج یک ازدواج منجر به طلاق؟! تکاندهنده نیست؟ اگر این آمار تکان تان نمی دهد #بمب_هسته_ای هم شما را تکان نمی دهد. آسوده بخوابید!

▪️اولویت اول زندگی مردم نه #رفع_حصر است، نه #سوریه، نه #دلار است و نه استعفا داده شدن #شهردار_تهران. اولویت مردم این است که زندگی کنند. زندگی شان اینطور از هم نپاشد. اگر تنها یک موضوع شایسته آن باشد که کارد را به استخوان مان برساند و کفن بپوشیم و به خیابان بیاییم، #زندگی است. حفظ زندگی.
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ فضولی ملی را متوقف کنیم!

✍️ #احسان_محمدی

◀️ بیشتر مردم دوست دارند از مسائلی سر در بیاورند که اصولا" هیچ ربطی به آنها ندارد. در نسخه ژنتیکی هر انسان انگار یک مُشت #ژن_فضولی هم هست. چیزی مثل کنجدهای روی نان بربری! بعضی های خشخاشی تر، بعضی فقط کنجد از کنارشان رد شده!

◀️ اگر بیست سال پیش سرک کشیدن در زندگی دیگران از طریق دید زدن کوچه محقق می شد حالا بشر پیشرفت کرده، این کار را شیک تر انجام می دهد. گوگل می کنند، در #اینستاگرام می روند سراغ عکس ها و کامنت ها را می خوانند، لایک ها را می شمارند، آنالیز و تحلیل محتوی می کنند و نتیجه می گیرند چون #فی_فی، ده بار کامنت گذاشته برای #هوشی و هوشی هم آمده پُست های فی فی را لایک کرده و یکبار زیر یکی از عکس هایش نوشته چه برازنده شده اید بانو! لابُد پُشت این لایک ها داستان #خاکبرسری هم دارند!

◀️ پیگیری اینکه دارند یا ندارند بیشتر اوقات توسط کسانی انجام می شود که اصولا" نه سر سیر هستند، نه ته پیاز! تقریبا" هر کس در زندگی اش یکبار دستمایه این تحقیق های #استراتژیک قرار گرفته. توسط همکلاسی، پسر همسایه یا یک فامیل سمج!

◀️ زحمت این کار در مورد آنها که فعالیت اجتماعی_سیاسی می کنند افتاده روی دوش بخشی از #بچه های_بالا که البته اندازه کافی امکانات دارند که مچ آدم را بگیرند. جا دارد در اینجا به این برادران زحمتکشِ شبانه روزی خسته نباشید بگویم.خسته نباشی برادر!✋️

اینکه چقدر سبک کشورداری #حاکمان در رواج کنجکاوی و سرک کشیدن مردم در زندگی یکدیگر (به اسم مراقبت و نیت خیر برای کمک به وطن) تاثیر دارد احتمالا" می تواند مضمون چند پایان نامه و پژوهش دانشگاهی عبرت آموز شود.

◀️ آنها که در کشور خارج! زندگی می کنند می گویند اینجا کسی با کسی کاری ندارد.مردم زُل نمی زنند به هم، اگر کسی از کسی خوشش بیاید به او می گوید، نیاید هم #زگیل نمی شود، #اسید نمی پاشد و #اسکرین_شات نمی گیرد که؛ اگه به بابات نگفتم، یه آشی برات نپختم!

◀️ حتی اگر قدیس و فرشته باشید وقتی روی کره زمین زندگی می کنید ممکن است در پنج دقیقه به #شیطان تبدیل شوید و همه فرشته بودن تان دود شود و به هوا برود. قیافه نگیریم که من خوبم و ماه. یک لحظه، فقط یک پلک به هم زدن کافیست تا سفیدی روحتان، سیاه شود. خلاص.

◀️ این همه در زندگی هم سرک نکشیم. زیباترین باغچه دنیا را هم با یک تکه چوب زیر و رو کنیم چند کِرم توی آن پیدا می شود. چه اصراری برای کشف قصه های دیگران داریم؟

◀️ وقتی دیگران را سرزنش می کنیم شک نکنید که یک روز نوبت خودمان می شود. وقتی سرک می کشیم به خلوت آدم ها، یک روز به خلوت مان سرک می کشند و آن وقت دلمان می خواهد بگوییم: بزرگوار! به جای این همه اکانت فیک ساختن، ناخن جویدن، تقلا برای کشف رازهای دیگران، پلیس بازی و ... دندان هایت را مسواک بزن!

◀️به خدا #زندگی_هنوز_خوشگلیاشو_داره، کافیست سرمان را از توی زندگی دیگران بیرون بیاوریم و اطراف مان را نگاه کنیم!
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ دزدی نکنیم!

احسان محمدی_ دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست. فقط اختلاس و فرار به کانادا نیست. وقتی مخابرات اینترنت دو مگ می فروشد و سرعت دانلودش سه کیلوبایت بر ثانیه است و سر ماه تهدید می کند در صورت عدم پرداخت بدهی تلفن شما قطع می شود این دزدی است.

🔻 وقتی تعمیرکار ماشین با دست های چرب و چیلی و در حالیکه عرق پیشانی اش را پاک می کند، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان می گیرد، شما نمی دانید و تشکر هم می کنید ولی خودش می داند حق العمل اش پنج هزار تومان است، این دزدی است.

🔻 وقتی کارمند مملکت به جای کار کردن وقت اش را صرف دیدن فیلم و دانلود موسیقی می کند این دزدی است.

🔻وقتی راننده تاکسی مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر کرایه می گیرد این دزدی است.

🔻 وقتی آدم برای دیگران قدمی برنمی دارد، شهروند خوبی نیست، از زندگی اش ناراضی است اما برای تغییر کردن قدمی برنمی دارد، دارد از عمر خودش می دزدد. دارد از اکسیژن هوا می دزدد...

🔻دزدی فقط جیب بری توی اتوبوس نیست. دزدها هم همیشه روی دست شان خالکوبی ندارند و کابشن خلبانی نمی پوشند.

🔻دزدها می توانند بوی خوش ادکلن بدهند، ساعت گرانقیمت ببندند، می توانند لباس مارک بپوشند اما وقت و عمر مردم را بدزدند. وقتی مسئولی به جای حل کردن مشکل مردم مدام وعده می دهد، اعتماد آنها را می دزدد، وقتی پزشکی برای «خیر رساندن» به همکار و رفیق رادیولوژیست اش بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله می کند این دزدی است.

🔻 وقتی استاد دانشگاه بدون مطالعه سرکلاس حاضر می شود و برای پر کردن وقت کلاس از دانشجوها می خواهد یکی یکی بیایند و «کنفرانس»! بدهند این دزدی است.

🔻 وقتی روزنامه نگاری به جای مطالعه، بدون رفرنس از همه جا کپی – پیست می کند این دزدی است.

🔻 وقتی کارخانه داری به جای لیمو، اسید سیتریک می ریزد توی شیشه و به اسم آبلمیوی خالص به خلق الله می فروشد این دزدی است، وقتی مامور بهداشتی اینها را می بیند و صورتش را آنطرف می کند این دزدی است. وقتی که ... وقتی که ...

🔻دزدهای تابلودار، دزدهایی که دست و پایشان را خالکوبی می کنند به مراتب از دزدهای کت و شلوار پوش و ادکلن زده شریف ترند.

🔻اینها هم تقصیر آمریکا و اسرائیل نیست. توی آینه لحظه ای خیره شویم به چشم های خودمان. به آن سیاهی توی چشم. آنجا دزدی نمی بینیم؟ دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست... #دزدی #وطن #رشوه #اعتماد #زندگی
🖋 @ehsanmohammadi95
🏠 خانه اجاره ای در زعفرانیه تهران

💰بيعانه ۴۰۰ میلیون تومان
💰اجاره ماهی ۲۲ميليون تومان

اگر شما #زندگی می کنید این دقیقا" چه غلطی است که من دارم می کنم؟!
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ فوتبال ما عین زندگی ماست!

✍️ احسان محمدی

⚽️ در همه این سال ها مطالب بسیاری در مورد تشابه فوتبال و زندگی منتشر شده است. اینکه این ورزش شگفت انگیز بُرشی واقعی از زندگی آدم هاست و نشان دهنده خلق و خوی جمعی یک ملت است. با تحلیل آن می توان میزان نظم پذیری، ساختارشکنی، میل به کار تیمی یا تک روی و ... را کشف کرد.

⚽️ فارغ از از اینکه آیا تمام این گزاره ها حقیقت دارد یا نه، به شخصه معتقدم بخشی از اخلاق واقعی مرد ایرانی را در دو موقعیت به خوبی می توان کشف کرد:

1️⃣ هنگام رانندگی

2️⃣ هنگام فوتبال بازی کردن یا تماشای فوتبال

🔰در این دو موقعیت آدم ها به خوبی میزان ادب، کنترل خشم، پرخاشگری، گذشت و مدارا، رفتار بی نقاب، گذر از لحظه های تنش زا و ... را نشان می دهند. می گویید نه؟ آزمایش کنید!

⚽️ دیروز در انزلی و در خلال جام حذفی فوتبال ایران، تیم قدیمی و دوست داشتنی #ملوان میزبان #سپیدرود رشت بود. دو شهری که 40 کیلومتر از همدیگر فاصله دارند ولی هنگام برگزاری یک مسابقه فوتبال انگار یک کهکشان از هم دور می شوند.

در این مسابقه که با پیروزی یک گله سپیدرود خاتمه یافت، علاوه بر فحاشی های رکیک و توهین های روح خراش، پرتاب سنگ و شکستن سر و توقف بازی و ... هم آنچنان بالا گرفت که #علی_کریمی سرمربی تیم رشتی بازیکنانش را یک دقیقه مانده به پایان نیمه اول به رختکن بُرد!

⚽️ وقتی در خیابان های رشت و انزلی قدم می زنی از آن حجم زیبایی، عطر و بوی خوشایندبازارهای سنتی، برخورد سخاوتمندانه مردم، تاریخ و دیرپایی فرهنگ و بزرگ منشی شان لذت می بری، غبطه می خوری به اینکه چطور این همه سینه هایشان گشاده است اما وقتی روی سکوهای سیمانی کنارشان می نشینی باورت نمی شود که چطور می توانند این همه پرخاشگر باشند؟

⚽️ چطور ممکن است بتوان به قصد کُشت (نگویید نوازش و ترساندن!) به طرف یک بازیکن، یه هموطن، یک انسان که برای ایجاد لذت در ما سرگرم انجام یک رقابت ورزشی است سنگ پرتاب کرد؟! که چه بشود؟ گیرم که زدیم و کُشتیم و تیم پیروز شد؟ چه تاجی بر سر این فوتبال و زندگی زهوار در رفته مان می گذارند؟

⚽️ در چنین مواردی به سبک ماست مالی ملی می گویند اینا عده قلیلی جوان و تماشاگرنما هستند. این حرف را عموماً کسانی می زنند که هرگز در این استادیوم ها حاضر نشده اند و ندیده اند پیرمردهای موسفید کرده و مهربان یک مرتبه چنان واژه های رکیکی به کار می برند که به قول جوان ها؛ «اشک های آدم یکجا می ریزد»!

⚽️ بخشی از این ماجرا ریشه در این دارد که ما تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرش شکست نیستیم. نمی توانیم قبول کنیم در یک مسابقه ممکن است ابر و باد و مه و خورشید و فلک و خطای داور و ناکارآمدی بازیکن ما و قدرت حریف و ... هر کدام عاملی شوند که شکست بخوریم. نمی پذیریم و زیر میز می زنیم. در #زندگی_واقعی هم همین نشانه ها را داریم.

⚽️ کمتر کسی را می توانیم پیدا کنیم که بعد از یک ناکامی در زندگی یا دست به قصابی خودش نزند و تا مدتها به سمت روح خودش سنگ پرتاب نکند یا دیگران را مقصر نداند.

به سیستم دولتی ناسزا نگوید، زمین و زمان را شماتت نکند اما حاضر نباشد بپذیرد که در کشمکش زندگی، چیزی به اسم شکست و ناکامی هم هست و پذیرش این نکته می تواند به آرامش آدم کمک کند.

⚽️ اینکه امروز شکست خوردیم، دلیل نمی شود فردا پیروز نشویم. مدام شعار می دهیم که «شکست پل پیروزی است» اما در عمل نه تحمل شکست را داریم و نه مستی پیروزی را تاب می آوریم.

شکست در یک مسابقه فوتبال تلخ است. مثل شرنگ. این را فقط عاشق ترین عاشقان فوتبال درک می کنند اما مگر شکست در زندگی، عسل است؟ مگر باختن مال و سرمایه لذتبخش است؟

⛔️ بعد از شکست حق داریم افسوس بخوریم، حتی گریه کنیم، چند لحظه و روزی در خودمان فرو برویم اما حق نداریم به سمت حریف سنگ بیندازیم یا خودمان را #سلاخی کنیم. گاهی باید قدرت حریف را پذیرفت، تنها در این صورت است که تلاش می کنیم قوی تر شویم و با اشتیاق برگردیم برای شکست دادنش وگرنه با فحش و سنگ پرانی تا به امروز مشکلی حل نشده است.

⚽️ این ماجرا فقط به رشت و انزلی یا تهران و کرمان خلاصه نمی شود، همه مان در زندگی تا این اندازه از پذیرش نقش خودمان در شکست ها گریزانیم و ساده ترین کار را در یافتن مقصر بیرونی، پرتاب سنگ به او، ناسزا گفتن، پناه بردن به دامن یاس و نومیدی و ... می دانیم. واکنش هایی که هیچ دستاوردی ندارد. مطلقاً!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
📸 اول صبح پدر چند قدم جلوتر راه می رفت و می خواند:
_ گُل سنگم، گُل سنگم...

و دخترکش کوله بر دوش جواب می داد:
_ چی بگم از دل تنگم؟😁
#زندگی_هنوز_خوشگلیاشو_داره
🖋 @ehsanmohammadi95
🍕 فریب زندگی اسلایسی را نخوریم

✍️ احسان محمدی

📸یک نفر عکسی از پاهای تُپل نوزادی را در توئیتر به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته: اگر می خوایید گاز بگیرید برید ته صف!

صدها نفر برای این پاهای بامزه غش و ضعف رفته‌اند. چند نفر نوشته‌اند همین فردا میرم «شوور»! می‌کنم، دو_سه نفر نوشته‌اند اصلاً من به عشق همین پاها می‌خوام بچه‌دار شم و ...

📸مردی روی نوک کوهی ایستاده و دست‌هایش را باز کرده و نوشته: زندگی یعنی فتح قله‌ها!

📸 زنی در اینستاگرام عکسی از #قورمه‌سبزی که پخته منتشر کرده و نوشته: هرکی هرچی دلش می‌خواد بگه. من عاشق اینم برای همسرم قورمه‌سبزی بپزم، اونم بیاد بشینه موهامو ببافه.

دهها نفر نوشته‌اند: آره خوشبختی یعنی همین! خوشبختید شما...حسودیم شد.... خوش به حال جفت‌تون... دلم برای خودم سوخت و ...

📸 مردی عکسی از سوئیچ ماشینی که خریده را منتشر کرده و نوشته «بالاخره خریدمش». جماعتی لایک کرده‌اند که خوش به حالت و مبارکه و ...

↙️ اینها همه بُرش هایی از زندگی هستند نه تمام آن. #زندگی_اسلایسی! آن بخش از زندگی که دست چین می‌کنیم و به واسطه شبکه‌های مجازی به دیگران اجازه می‌دهیم آن را ببینید و بسیاری بر اساس همین «اسلایس» ما را قضاوت می‌کنند.

↙️ بسیاری از آنها که برای آن پاهای تپل دوست‌داشتنی غش و ضعف می‌روند اگر همان کودک را به آنها بدهید که ساعت سه نصفه شب بیدار می‌شود، زار می‌زند، نمی‌خوابد، پوشک‌اش نیاز به تعویض دارد، شیر می‌خواهد، خواب را از آدم می‌گیرد و ...

بعید است هنوز #فقط به خاطر گازگرفتن پاهایش به او وفادار بمانند و کماکان بچه بخواهند. کودک فقط گازگرفتن نمی‌خواهد، احساس مسئولیت و مراقبت دائمی هم می‌خواهد. می‌توانید؟

↙️ این تصور که زندگی مشترک فقط آن لحظه است که بوی خوش قورمه‌سبزی در فضای خانه می‌پیچد یا مرد می‌نشیند به بافتن گیسوی زن، یک فانتزی زیباست اما وقتی عملی نمی‌شود بسیاری از همسران احساس ناکامی می‌کنند که پس چرا زن من قورمه‌سبزی نمی‌پزد؟ یا چون همسرم موهام رو نمی‌بافه پس دوستم نداره!

مردی که خسته از جدال در یک زندگی بی‌رحمانه به خانه می‌آید و هنوز ذهنش درگیر پرخاش رئیس و ضرر و زیان ناشی از معامله و ترافیک کُشنده و بی‌ثباتی بازار و ... است دل و دماغی برایش نمی‌ماند که شب هنگام وقتی می‌رسد بنشیند به بافتن گیسو!

↙️ البته که اگر این کار را بکند عجب مرد نیکویی است اما اگر هم حال و حوصله‌اش را نداشته‌باشد دلیل بر فقدان عشق و دوست نداشتن همسر نیست. آن یک عکس که دیده‌اید هم نشان خوشبختی تمام وقت آن زوج نیست. فقط یک بُرش دست چین‌شده از یک زندگی است. یک اسلایس!

↙️ فتح قله ها لذت‌بخش است اما قبل از آنکه کسی روی نوک‌کوهی فاتحانه عکس یادگاری بگیرد، باید رنج بالارفتن از آن را به جان بخرد. عرق‌ریختن، زمین‌خوردن، تحمل سرما و گرما، تاول زدن پا و ... آن عکس فقط یک بُرش است. فقط یک #اسلایس لذتبخش!

↙️ مردی که عکسی از سوئیچ ماشین اش را به اشتراک گذاشته هم دشواری خریدن آن را که علنی نکرده. غبطه‌خوردن به آن لحظه گرچه واکنشی طبیعی است اما شاید اگر رنج رسیدن به این موفقیت را می‌دانستیم هرگز غبطه نمی‌خوردیم. این تنها یک بُرش از زندگی مرد است. یک اسلایس نه تمام آن.

↙️ خلایق حق دارند هر اسلایسی از زندگی شان که دوست‌دارند را به نمایش بگذارند اما ما حق نداریم آن یک اسلایس را «تمام» زندگی‌شان فرض کنیم، دست به مقایسه‌اش با زندگی خودمان بزنیم و احساس ناکامی کنیم.

🍕 #زندگی_اسلایسی می‌تواند آفت آرامش مان باشد اگر باور نکنیم که بسیاری از عکس‌هایی که می‌بینیم و حرف‌هایی که می‌شنویم تنها بُرش‌هایی گزینش شده‌اند، نه تمام آن!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✌️تا باد چنین بادا
⚽️ پرسپولیس به فینال لیگ قهرمانان آسیا راه یافت.
👊 پیروزی این تیم، پیروزی اراده بر #ناامیدی بود.
👊 در #زندگی برای به دست آوردن هر موفقیتی فقط یک راه وجود دارد: باید جنگید... جنگید.. جنگید!
🖋 @ehsanmohammadi95
🎵 دختر جوانی که با کپسول اکسیژن در کنسرت بهنام بانی شرکت کرده است.
📸 عکس از سعید زارعیان
#زندگی
#امید
🖋 @ehsanmohammadi95
🍕 فریب زندگی اسلایسی را نخوریم

✍️ احسان محمدی

📸یک نفر عکسی از پاهای تُپل نوزادی را در توئیتر به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته: اگر می خوایید گاز بگیرید برید ته صف!

صدها نفر برای این پاهای بامزه غش و ضعف رفته‌اند. چند نفر نوشته‌اند همین فردا میرم «شوور»! می‌کنم، دو_سه نفر نوشته‌اند اصلاً من به عشق همین پاها می‌خوام بچه‌دار شم و ...

📸مردی روی نوک کوهی ایستاده و دست‌هایش را باز کرده و نوشته: زندگی یعنی فتح قله‌ها!

📸 زنی در اینستاگرام عکسی از #قورمه‌سبزی که پخته منتشر کرده و نوشته: هرکی هرچی دلش می‌خواد بگه. من عاشق اینم برای همسرم قورمه‌سبزی بپزم، اونم بیاد بشینه موهامو ببافه.

دهها نفر نوشته‌اند: آره خوشبختی یعنی همین! خوشبختید شما...حسودیم شد.... خوش به حال جفت‌تون... دلم برای خودم سوخت و ...

📸 مردی عکسی از سوئیچ ماشینی که خریده را منتشر کرده و نوشته «بالاخره خریدمش». جماعتی لایک کرده‌اند که خوش به حالت و مبارکه و ...

↙️ اینها همه بُرش هایی از زندگی هستند نه تمام آن. #زندگی_اسلایسی! آن بخش از زندگی که دست چین می‌کنیم و به واسطه شبکه‌های مجازی به دیگران اجازه می‌دهیم آن را ببینید و بسیاری بر اساس همین «اسلایس» ما را قضاوت می‌کنند.

↙️ بسیاری از آنها که برای آن پاهای تپل دوست‌داشتنی غش و ضعف می‌روند اگر همان کودک را به آنها بدهید که ساعت سه نصفه شب بیدار می‌شود، زار می‌زند، نمی‌خوابد، پوشک‌اش نیاز به تعویض دارد، شیر می‌خواهد، خواب را از آدم می‌گیرد و ...

بعید است هنوز #فقط به خاطر گازگرفتن پاهایش به او وفادار بمانند و کماکان بچه بخواهند. کودک فقط گازگرفتن نمی‌خواهد، احساس مسئولیت و مراقبت دائمی هم می‌خواهد. می‌توانید؟

↙️ این تصور که زندگی مشترک فقط آن لحظه است که بوی خوش قورمه‌سبزی در فضای خانه می‌پیچد یا مرد می‌نشیند به بافتن گیسوی زن، یک فانتزی زیباست اما وقتی عملی نمی‌شود بسیاری از همسران احساس ناکامی می‌کنند که پس چرا زن من قورمه‌سبزی نمی‌پزد؟ یا چون همسرم موهام رو نمی‌بافه پس دوستم نداره!

مردی که خسته از جدال در یک زندگی بی‌رحمانه به خانه می‌آید و هنوز ذهنش درگیر پرخاش رئیس و ضرر و زیان ناشی از معامله و ترافیک کُشنده و بی‌ثباتی بازار و ... است دل و دماغی برایش نمی‌ماند که شب هنگام وقتی می‌رسد بنشیند به بافتن گیسو!

↙️ البته که اگر این کار را بکند عجب مرد نیکویی است اما اگر هم حال و حوصله‌اش را نداشته‌باشد دلیل بر فقدان عشق و دوست نداشتن همسر نیست. آن یک عکس که دیده‌اید هم نشان خوشبختی تمام وقت آن زوج نیست. فقط یک بُرش دست چین‌شده از یک زندگی است. یک اسلایس!

↙️ فتح قله ها لذت‌بخش است اما قبل از آنکه کسی روی نوک‌کوهی فاتحانه عکس یادگاری بگیرد، باید رنج بالارفتن از آن را به جان بخرد. عرق‌ریختن، زمین‌خوردن، تحمل سرما و گرما، تاول زدن پا و ... آن عکس فقط یک بُرش است. فقط یک #اسلایس لذتبخش!

↙️ مردی که عکسی از سوئیچ ماشین اش را به اشتراک گذاشته هم دشواری خریدن آن را که علنی نکرده. غبطه‌خوردن به آن لحظه گرچه واکنشی طبیعی است اما شاید اگر رنج رسیدن به این موفقیت را می‌دانستیم هرگز غبطه نمی‌خوردیم. این تنها یک بُرش از زندگی مرد است. یک اسلایس نه تمام آن.

↙️ خلایق حق دارند هر اسلایسی از زندگی شان که دوست‌دارند را به نمایش بگذارند اما ما حق نداریم آن یک اسلایس را «تمام» زندگی‌شان فرض کنیم، دست به مقایسه‌اش با زندگی خودمان بزنیم و احساس ناکامی کنیم.

🍕 #زندگی_اسلایسی می‌تواند آفت آرامش مان باشد اگر باور نکنیم که بسیاری از عکس‌هایی که می‌بینیم و حرف‌هایی که می‌شنویم تنها بُرش‌هایی گزینش شده‌اند، نه تمام آن!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🙏 یک سنت ارزشمند در لرستان، #زندگی را جانشین #مرگ کرد

🙏 امروز جمعی از بزرگان و خیرین طوایف لُر با حضور در جلسه صلح و سازش به آزادی یک محکوم به اعدام کمک کردند.

🙏 خانواده سهرابی در چالانچولان از توابع بروجرد که عزیز خود را از دست داده بودند نیز با بزرگ‌منشی و به احترام این میانجیگری سنتی از قصاص گذشتند.

🙏 در عصری که همسایه، همسایه را نمی‌شناسد و از سلام و علیک در آسانسور با هم گریزانیم، هنوز سنت‌های انسانی از این دست، زندگی‌بخش‌اند.

📸 فرهاد داودوندی
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بدرود سال ۹۸، سلام سال ۹۹

احسان محمدی

🌿 سال نو را به تمام ایرانیان، به دختران و پسران، به زنان و مردان، به عاشقانی که عاشقانه همدیگر را دوست دارند، به مادرانی که هنوز سوگوار فرزندان جان‌باخته‌شان هستند و بوی اشک گرفته‌اند، به پدرانی که با دست‌خالی اما با قلب سخاوتمند کنار سفره هفت‌سین می‌نشینند، به کودکانی که بزرگوارانه هیچ نمی‌خواهند، به دل‌شکستگان و سوگواران #سیل، #زلزله، #آبان، شلیک به #هواپیما، #کرونا، #زندگی و #ترور، به همسرانی که فقر را با لبخند تحمل کردند، به آنان که در حبس و حصر یا دور از این خاک خوشبوی پرمهر دل با آبادی و آزادی ایران دارند تبریک می‌گویم.

🌿 امیدوارم سال جدید، سال امنیت و آرامش و لبخند برای شما باشد. خدا توان روبرو شدن با دشواری‌ها را به ما بدهد و فراموش نکنیم که مار و عقرب نیستیم و برای نیش زدن همدیگر آفریده نشده‌ایم و هیچ‌چیز و هیچ‌کس ابدی نیست. چو غرش شیران از این مملکت گذشت و رفت/این عوعو سگان برخی و لنگی خران ما نیز بگذرد...

#دل_به_جا_نباشد
🖋 @ehsanmohammadi95
روزنوشت‌های احسان محمدی
خداحافظ! ...خودتان می‌دانید و مملکت‌تان! ◾️هیچ‌وقت تا این اندازه احساس پوچی و بیهودگی نکرده بودم. احساس بلاهت و حماقت از نوشتن. ◾️ نیاز دارم وقت بیشتری را برای خودم و خانواده‌ام صرف کنم. بیشتر یاد بگیرم و کمتر احمق باشم. ◾️ترجیح می‌دهم تا مدتی که نمی‌دانم…
✍️ توضیح به خوانندگان

◀️ نوشته بودم که «تا مدتی که نمی‌دانم چقدر طول می‌کشد اینجا چیزی نمی‌نویسم». سپاسگزار همه عزیزانی هستم که پیام دادند و محبت کردند اما در فرصتی که به خودم دادم یک بار دیگر به این موضوع فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که هیچ جان و انرژی اضافی برای گلاویز شدن با #اخبار ندارم.

◀️ خبر مثل عدد، احاطه کرده است خلق را! خبر مثل زغال است، حتی اگر آدم را نسوزاند، دستت را سیاه می‌کند. برای همین قصد دارم از نوشتن در مورد اخبار و هیجانات دو روزه پرهیز کنم.

نظر من به درد هیچ‌کسی نمی‌خورد. نه ایمان دارم که درست است، نه اصلاح‌کننده امور یا نسخه راه. صرفاً کلمه‌های کنار هم چیده آدمی است که به «نمی‌دانم‌های» خودش ایمان دارد. از گذشته هم درس گرفتم و هم عبرت.

◀️ عصر عجیبی است که آدم مدام با سایه و افکار خودش و اخبار و نیش دیگران کُشتی می‌گیرد و آخر شب، نفس‌بریده چنان روی زمین می‌افتد که جانی برای #زندگی کردن برایش باقی نمی‌ماند. بعد گله می‌کنیم که چرا حالمان بد است؟ وقتی مدام در حال زهر ریختن به جان همیم دنبال حال خوب هم می‌گردیم؟

🚫 بیشترین کاری که بسیاری از ما در شبکه‌های اجتماعی انجام می‌دهیم حسادت به موفقیت دیگران، تلخ زبانی، پاره‌پاره کردن همدیگر و تلاش جانانه برای ناامید کردن کسی است که به جای نق‌زدن، قدمی برمی‌دارد، بعد انتظار حال خوب هم داریم؟

◀️ از این پس کم و کوتاه از چیزهایی می‌نویسم که دوست دارم و ربطی به اخبار ندارند اما ممکن است لحظه‌ای آرامش بدهند ... که هیچ چیز بالاتر از آرامش نیست.
🖋 @ehsanmohammadi95
🌎 اینجا آفریقا نیست، اما من یک غزال‌ام!

احسان محمدی

◾️ پانزده سال پیش زیر شیشۀ میز اتاق کارم این جمله را نوشته بودم: «هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می‌کند یک غزال شروع به دویدن می‌کند و می‌داند سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشد تا خورده نشود.

هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می‌کند یک شیر شروع به دویدن می‌کند و می‌داند که باید سریع‌تر از آن غزال بدود تا از گرسنگی نمیرد».

◾️پانزده سال جوان‌تر بودم و #آینده انگار یک تصویر محو در افق بود. نوشته بودم که هر روز چشمم به آن بیفتد و توقف نکنم، بدوم.

حالا آن کاغذ زیر شیشه میزم نیست، در عوض تعداد غزال‌هایی که هر روز می‌دوند تا شیر #تورم آنها را نخورد بسیار بیشتر شده است. غزال‌های کم‌امید، غزال‌های خسته، غزال‌های جان به لب آمده ... فقط می‌دوند.
غزال‌هایی که از نفس می‌افتند، جا می‌مانند، خورده می‌شوند.

◾️امیدوارم این مقایسه موجب خشم کارکنان پارک ملی سرنگیتی تانزانیا، غزال‌های محترم، عالیجنابان شیر و برخی در داخل نشود اما غیر از این است که هر روز صبح بسیاری از ما برای فقیرتر نشدن، برای له نشدن زیر فشار تورم، برای بقا، برای بدهکار نشدن به بانک‌ها و ... بیدار می‌شویم و شروع به دویدن می‌کنیم؟
اسم این کار هر چه هست «زندگی» نیست. تلاش برای «زنده ماندن» است.

◾️قصه، قصۀ اقتصاد است و زندگی. نیم قرن پیش تِد رابرت گِر، در کتابی تحتِ عنوانِ "چرا انسان‌ها عصیان می‌کنند؟" نوشت، ریشۀ خشونت و عصیان، در به ‌ستوه‌آمدگی، محرومیت و تجمیع عقده‌هاست.

◾️این بی‌ثباتی اقتصادی خُردکننده است. آدم‌ها را به ستوه آورده. دکتر محمود سریع‌القلم در یادداشتی می‌نویسد طی ۲۵ سال نرخ تورم در کشوری مثل آلمان بین یک تا سه درصد بود. یعنی هم دولت و هم بخش خصوصی تکلیف خودشان را می‌دانند.

◾️در چنین فضایی کمتر کسی دنبال یک شبه ثروتمند شدن است. نه کسی از ترس گران شدن، #پوشک و #رب‌گوجه انبار می‌کند، نه در صف خرید دلار و پراید می‌ایستد، نه شب با رؤیای میلیاردر شدن می‌خوابد، نه صبح از سقوط #بورس تا مرز سکته پیش می‌رود. کسی از حال و روز آنها که در سقوط بورس زندگی‌شان متلاشی شد آماری دارد؟

قصدم دفاع از طماع‌های فرصت‌طلب نیست اما بسیاری از آنها که در بورس زمین خوردند می‌خواستند پای اضافی قرض بگیرند تا سریع‌تر بدوند. تا خورده نشوند.

◾️این بی‌ثباتی اقتصادی، این شب خوابیدن و صبح چند برابر شدن قیمت‌ها، این جهش ترسناک بهای زمین و مسکن و اجاره‌ و خودرو و مواد غذایی، این آب شدن ارزش پول ملی، این هر روز بیدار شدن و یک نفس دویدن و شب تنِ خسته و افسرده را به رخت‌خواب کشاندن، مگر مجال زندگی هم به آدم می‌دهد که کسی بخواهد به آینده فکر کند، دست کسی را بگیرد و توی زندگی‌اش بیاورد، فرزندی اضافه کند، لبخندی ذخیره کند؟

◾️تا روزی که #ثبات به یک کلیدواژه طلایی در سیاست و اقتصاد و اجتماع تبدیل نشود و جای تصمیمات فردی هیجان‌زده و حزبی و جناحی را نگیرد، #زندگی معنایی ندارد، ممکن است زنده بمانیم اما زندگی نمی‌کنیم. فقط هر روز صبح باید سریع‌تر بدویم تا خورده نشویم ... همین!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95