روزنوشت‌های احسان محمدی
17.6K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
367 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
⛔️ فضولی ملی را متوقف کنیم!

✍️ #احسان_محمدی

◀️ بیشتر مردم دوست دارند از مسائلی سر در بیاورند که اصولا" هیچ ربطی به آنها ندارد. در نسخه ژنتیکی هر انسان انگار یک مُشت #ژن_فضولی هم هست. چیزی مثل کنجدهای روی نان بربری! بعضی های خشخاشی تر، بعضی فقط کنجد از کنارشان رد شده!

◀️ اگر بیست سال پیش سرک کشیدن در زندگی دیگران از طریق دید زدن کوچه محقق می شد حالا بشر پیشرفت کرده، این کار را شیک تر انجام می دهد. گوگل می کنند، در #اینستاگرام می روند سراغ عکس ها و کامنت ها را می خوانند، لایک ها را می شمارند، آنالیز و تحلیل محتوی می کنند و نتیجه می گیرند چون #فی_فی، ده بار کامنت گذاشته برای #هوشی و هوشی هم آمده پُست های فی فی را لایک کرده و یکبار زیر یکی از عکس هایش نوشته چه برازنده شده اید بانو! لابُد پُشت این لایک ها داستان #خاکبرسری هم دارند!

◀️ پیگیری اینکه دارند یا ندارند بیشتر اوقات توسط کسانی انجام می شود که اصولا" نه سر سیر هستند، نه ته پیاز! تقریبا" هر کس در زندگی اش یکبار دستمایه این تحقیق های #استراتژیک قرار گرفته. توسط همکلاسی، پسر همسایه یا یک فامیل سمج!

◀️ زحمت این کار در مورد آنها که فعالیت اجتماعی_سیاسی می کنند افتاده روی دوش بخشی از #بچه های_بالا که البته اندازه کافی امکانات دارند که مچ آدم را بگیرند. جا دارد در اینجا به این برادران زحمتکشِ شبانه روزی خسته نباشید بگویم.خسته نباشی برادر!✋️

اینکه چقدر سبک کشورداری #حاکمان در رواج کنجکاوی و سرک کشیدن مردم در زندگی یکدیگر (به اسم مراقبت و نیت خیر برای کمک به وطن) تاثیر دارد احتمالا" می تواند مضمون چند پایان نامه و پژوهش دانشگاهی عبرت آموز شود.

◀️ آنها که در کشور خارج! زندگی می کنند می گویند اینجا کسی با کسی کاری ندارد.مردم زُل نمی زنند به هم، اگر کسی از کسی خوشش بیاید به او می گوید، نیاید هم #زگیل نمی شود، #اسید نمی پاشد و #اسکرین_شات نمی گیرد که؛ اگه به بابات نگفتم، یه آشی برات نپختم!

◀️ حتی اگر قدیس و فرشته باشید وقتی روی کره زمین زندگی می کنید ممکن است در پنج دقیقه به #شیطان تبدیل شوید و همه فرشته بودن تان دود شود و به هوا برود. قیافه نگیریم که من خوبم و ماه. یک لحظه، فقط یک پلک به هم زدن کافیست تا سفیدی روحتان، سیاه شود. خلاص.

◀️ این همه در زندگی هم سرک نکشیم. زیباترین باغچه دنیا را هم با یک تکه چوب زیر و رو کنیم چند کِرم توی آن پیدا می شود. چه اصراری برای کشف قصه های دیگران داریم؟

◀️ وقتی دیگران را سرزنش می کنیم شک نکنید که یک روز نوبت خودمان می شود. وقتی سرک می کشیم به خلوت آدم ها، یک روز به خلوت مان سرک می کشند و آن وقت دلمان می خواهد بگوییم: بزرگوار! به جای این همه اکانت فیک ساختن، ناخن جویدن، تقلا برای کشف رازهای دیگران، پلیس بازی و ... دندان هایت را مسواک بزن!

◀️به خدا #زندگی_هنوز_خوشگلیاشو_داره، کافیست سرمان را از توی زندگی دیگران بیرون بیاوریم و اطراف مان را نگاه کنیم!
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ #اسید بپاش به عشق آزادی وطن!

احسان محمدی

🔹بعد از انتشار عکس و اطلاعات شخصی ام در یک کانال تلگرامی که من را "جاده صاف کن کُشتار مردم"! عنوان کرده بود، پیام ها و تماس های جالبی دریافت کردم.

🔰 چند نفر زنگ زدند و گفتند به روی من و خانواده‌ام اسید می پاشند. چند نفر هم با فحش های جنسی اندیشه های ناب شان را که در پایین تنه شان رسوب کرده به رخ کشیدند.

🔰 گله ای از این افراد ندارم. هیچکدام آنها نه من را می شناسند و نه حتی نوشته هایم را خوانده اند.

مدیر آن کانال اما جرمم را "امیدوار کردن مردم، تلاش برای آشتی ملی و حل مشکلات در داخل کشور" عنوان کرده است.

🔰 اگر به باورتان این گناه من و امثال من است، عرض می کنم که برخلاف شما این موارد را افتخار می دانم.

من مخالف هر شورش و اغتشاشی هستم که در آن خون بی گناهان آرزومند به زمین بریزد و فرصت طلبان، انقلاب آنها را بدزدند.

1⃣ کلاس سوم دبستان بودم که خبر آوردند بچه ای همسن و سال ما در بمباران شهید شده و برای غسل او را آورده اند به روستای #بیشه_دراز. جایی بین مهران و دهلران.

دوان دوان خودم را رساندم به رودخانه فصلی که مردم آنجا جمع شده بودند. دور جنازه را با حصیر و چیت بسته بودند که ما نبینیم. با دو، سه پسر بچه همسن و سال رفتیم بالای تپه ای که مشرف به رودخانه بود.

سرم را خم کردم و در چند متری ام پسر بچه ای دیدم که موهای کوتاهی داشت، صورتش زرد شده بود و طاق باز او را خوابانده بودند روی یک تخته چوبی.

روی شکمش بالش کوچکی گذاشته بودند که رنگ های زرد و آبی و نارنجی داشت ولی غرق در خون بود. احتمالاً ترکش شکم و استخوان های تُردش را پاره کرده بود.

این اولین مواجهه من با مرگ بود. تا پیش از آن جنگ کودکانه برایم آمیزه ای از ترس و لذت بود. بعد از آن هیچ #لذتی در جنگ ندیدم. فقط ترس ماند.

سال ۸۹ وقتی #مین تنها برادرم را که ۲۸ سال داشت از ما دزدید و او را در کفنی خونین و پایی که از تن اش جدا بود در خاک شور این سرزمین به امانت کاشتیم، همان جا #ترس را هم دفن کردم. برای ترساندن کمی دیر آمده اید!

2⃣ عباسقلی غفاری فرد در کتاب تاریخ سخت کُشی می نویسد یکی از شیوه های کُشتن محکومان در ایران اینطور بود که پاهای قربانی را به شاخه درختی می بستند، بعد آرام آرام شکمش را پاره می کردند تا امحا و احشایش بریزد روی صورتش.

قربانی تلاش می کرد روده ها را با دست توی شکمش برگرداند اما نمی توانستند و اندک اندک زیر روده و معده و جگر و ... خودش خفه می شد!

یا گاهی پوست قربانی را زنده زنده می کندند، گوشت تن اش را می شکافتند تا به استخوان برسد، بعد روی استخوان هایش #نفت می ریختند و آتش می زدند تا به بدترین شکل ممکن درد بکشد بعد بمیرد!

این اتفاقات در همین سرزمین افتاده، دورانی که نه قاره آمریکا کشف شده بود و نه کشوری به اسم اسرائیل که بشود گفت آن شکنجه گران تعلیم دیده #سیا و #موصاد هستند.

نه! اجداد ما بودند. ایرانیانی که هم داعیه مسلمانی داشتند و هم خود را از خون پاک کورش و #داریوش می دانستند. ما هنوز هم به همان اندازه می توانیم خطرناک باشیم، اسمش را هم می گذاریم برای آزادی و دفاع از وطن!!

🔰 اگر تهدید می کنید که امثال ما بترسیم و به جای دعوت به آرامش، امید بخشیدن و تلاش برای #آشتی_ملی، دعوت به شورش کنیم و خون بیشتر بریزد، اشتباه می کنید.

🔰 راه آبادی و آزادی این کشور از سطل اسید و فحش های خشتک محور و آتش زدن خیابان نمی گذرد. حتی اگر موفق شوید، انقلاب شما با این اندیشه های ترسناک، آرامش نمی بخشد. به قدرت نرسیده سطل اسید و چوبه دار دست گرفته اید، به قدرت برسید چه می کنید؟!

🔰 این سرزمین اندازه کافی خون دیده، مادران سوگوار دیده، دخترانی که با قاب عکسی از پدر بزرگ شده اند دیده، حصر و زندان و شکنجه دیده، نامهربانی و تلخی با فرزندان وفادارش دیده، اعدام بی محاکمه دیده، دفن در گورستان بی نام و نشان دیده، ترور دیده، قتل زنجیره ای دیده ... آرامش می خواهد نه آشوب!

🔰 دهها بار نوشته ام که این سبک حکمرانی آن وعده ای نبود که در انقلاب ۵۷ به مردم دادند. قرارمان استقلال و آزادی بود، نان و مسکن و لبخند بود. بار دگر روزگار چون شکر آید بود... باید فکری کنید قبل از آنکه دیر شود و دوباره افسوس بخوریم که دوره می کنیم شب را و روز را، هنوز را ...

🔰 من به اصلاح امیدوارم و شما به کمتر از #انقلاب راضی نیستید. گمان می کنم که انقلاب تازه، به پیش رفتن نیست، بیشتر فرورفتن است. در هزاره سوم، انقلاب_آن هم در ایران_ یعنی انداختن کبریت در بشکه باروت به امید گلستان شدن!

🔰 ما راهمان و فکرمان جداست. همین! من ضمن نقد حاکمیت و اینکه موظف است زندگی بهتری را برای مردم بسازد و خودمان هم به جای شکایت و گله بی وقفه آستین بالا بزنیم، به کارم که نوشتن است ادامه می دهم، شما هم سطل اسید را به عشق آزادی وطن آماده کنید!
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ فاصله کوتاه عشق و نفرت؛ از #رامبد‌_جوان تا #سعید_معروف!

✍️ احسان محمدی

⬅️ لابلای انبوه صفت‌های خوب ما ایرانیان، صفت نه چندان خوشایند «افراط و تفریط» را هم باید جا داد. اینکه انگار سخت‌ترین کار دنیا برایمان حفظ «تعادل» است. تعادل در پندار، تعادل در گفتار، تعادل در کردار. این ذهن صفر و صد به شدت دارد به زیست‌ اجتماعی‌مان صدمه می‌زند.

⬅️ از #ارومیه محل برگزاری هفته سوم لیگ ملت‌ها خبر می‌رسد که سعید معروف و چند بازیکن تیم‌ملی والیبال ایران میان ازدحام جمعیتی که برای عکس و امضا گرفتن به طرف آنها یورش برده بودند مصدوم شدند.

چیزی شبیه اینکه در #مانور کُشته و اسیر و زخمی بدهیم یا از دشمن فرضی شکست بخوریم!

⬅️ البته گمانم این است که مصدومیت به آن صورت که در ذهن ماست رخ نداده و ستاره‌های ما به بازی می‌رسند اما همین هم آزاردهنده است. اینکه قادر به مدیریت این فضا نیستیم و میزبانی فقط انبوه تماشاگر و کباب و جوجه و هدیه دادن قالیچه و گلدان نیست.

⬅️ احتمالاً کسانی می‌گویند در همه جای جهان مشابه این اتفاقات برای ستاره‌ها می‌افتد و نمی‌توان شیفتگان آنها را مهار کرد اما به این بهانه یاد ماجرای رژه #المپیک_ریو افتادم. سال 2016. سعید معروف و یکی دو بازیکن تیم ملی والیبال در اعتراض به لباس های کاروان اعزامی در هتل ماندند و به مراسم رژه افتتاحیه نرفتند.

⬅️ موجی از حمله به سوی او شکل گرفت. اینکه کاروان را به #سخره گرفته است، باید به ایران بازگردانده شود، کاپیتان مغروری است که خودش را از ایران بزرگتر می‌داند، به مردم و پرچم کشور توهین کرده و ...

⬅️ شبکه‌های مجازی پر شد از تندترین نقدها و واژه‌ها. در کسری از ساعت از عرش به فرش رسید... کسی حتی حوضله شنیدن دفاعیه‌اش را نداشت. حمله بود و پرخاش و تندزبانی و توهین و ... و حالا حمله است برای عکس یادگاری! با همان سعید معروف!

⬅️ این چند روز فقط نقدهای پیرامون اقدام #رامبد_جوان و #نگار_جواهریان برای به دنیا آوردن فرزندشان در کانادا را می‌خوانم. دل و دماغی برای ورود به ماجرا ندارم.

موافقین و مخالفین دو آتشه، چنان حمله می‌کنند که انگار حیثیتی‌ترین موضوع قرن است و اگر گامی کوتاه بیایند احتمالاً کره زمین متلاشی می‌شود! می‌فهمم دلشان از چه پر است.

⬅️ کار آنقدر بالا گرفته که احتمالاً برخی به کمتر از دستگیری و محاکمه رامبدجوان راضی نیستند. همان رامید جوانی که با خنداونه‌اش در پایان شب، حال بسیاری از ایرانیان را بهتر کرد. کمک کرد استرس و تلخی یک روز کشدار و کم حاصل را فراموش کنند، در سرزمینی که خندیدن آسان نیست، لبخند بخشید.

با #جناب_خان دل هزاران نفر را شاد کرد، بسیاری را مورد حمایت قرار داد از بچه‌های معلول تا کودکان کار، از زنان بی‌سرپرست تا کارتن خواب‌هایی که ...

⬅️ تبدیلش کردن به فرشته آسمان نجات‌بخش، نماد دلسوزی و دل‌نگرانی برای مردم، مردی که یک تنه می‌کوشد کاستی مسئولان را جبران کند، با حضورش #نمایشگاه_کتاب را چنان به هم ریخت و علاقمندان آنچنان هجوم آوردند که تحت تدابیر شدید امنیتی حتی داخل فضایی شبیه پشه‌بند قرار گرفت و ...

⬅️ حالا رامبد جوان در قامت یک خیانتکار ملی در فضای مجازی دارد محاکمه می‌شود. فرزند به دنیا نیامده‌اش چنان مورد خشم جماعتی قرار گرفته که اگر ماجرا را می‌فهمید احتمالاً ترجیح می‌داد به این دنیا نیاید.

دلیل خشم را می‌فهمم. اسمش را می‌شود #زیست_ریاکارانه گذاشت. اینکه رامبد جلوی دوربین «ایران، ایران» می‌‌کند و بعد تلاش می‌کند بچه‌اش را کانادا به دنیا بیاورد و ...

⬅️ به جای سعید معروف و رامبد جوان می‌شود دهها و صدها اسم دیگر را گذاشت. این درجه از سرعت در تغییر موضع خطرناک است. تفاوتی با آنها ندارد که امروز عاشق یکی هستند و برایش می‌میرند و فردا به صورتش #اسید می‌پاشند تا هستی‌اش را بکُشند.

این حرف‌ها با «نقد» تفاوت دارد. کافیست سری به فضای مجازی که ما آدم‌های واقعی در آن زیست می‌کنیم بزنید، باورکردنی نیست این همه تقلا و لذت برای انتقام‌گیری و تکه‌تکه کردن رامبد جوان...

⬅️ تکرار می‌کنم که موضوع دفاع از تصمیم او نیست، موضوع این تب کردن‌ها و سرد کردن‌های ماست. از سیاست تا ورزش، از هنر تا دانش. از تبدیل یک نفر به پرفسور و بعد لذت بردن از تحقیرش که بی‌سواد است، از انداختن #شفر به آسمان تا تبدیلش به دلال و ... کمی عمیق‌تر نفس بکشیم. بازتولید این گفتمان چه سودی دارد؟ این عشق و نفرت نیازی به تعادل ندارد؟
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from Zistboom.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚠️ اسید روی صورت #پاکبان

صدرالدین علیپور مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران با انتشار این ویدئو در اینستاگرام خود از مصدومیت یک پاکبان از ناحیه چشم و دست با #اسید خبر داد.

او درباره این ویدئو که برگرفته از مستند «خسته نباشید» ساخته شده در شبکه مستند است نوشت:

⛔️ هیچ بهانه‌ای سلب‌کننده مسئولیت ما در برابر سلامت پاکبانان نیست. این پاکبان عزیز تحت مراقبت قرار گرفت و امیدواریم هرگز شاهد سوانح مشابه نباشیم.

♻️ از شهروندان مسئولیت‌پذیر انتظار داریم در مدیریت شهر یاری‌مان کنند. بدون همراهی شما این امر ممکن نیست.

♻️ در زمینه زباله‌های خطرناک در #طرح_کاپ اقدامات خوبی انجام شده است ولی هنوز راه زیادی در پیش داریم.

🎥 لطفاً جهت آگاهی بیشتر ویدئو را با دیگران به اشتراک بگذارید.
⚠️ @zistboom