🔰 آدم ها، واژه ها، عطرها....
✍ #احسان_محمدی
↙️ می گویند وقتی از خواب بیدار می شوید به اولین نفری که فکر می کنید کسی است که #دچارش هستید. آن یک نفر می تواند کسی باشد که دوستش دارید،از او بیزارید، پولی از او طلب دارید،در تمنایش هستید، از او می ترسید یا...
از فردا صبح دقت کنید ببینید چه کسی یادتان می آید!
↙️ در ذهن همه ما، آدم ها با کلیدواژه هایی ذخیره می شوند. یعنی تا کلمه یا حس یا حتی بوی عطری می شنویم انگار یاد کسی مثل چراغی توی دل مان روشن می شود. مثلاً وقتی کسی می گوید «کار خیر» من فوری یاد دوستی می افتم.
کسی که می دانم تا از او کمک بخواهم انگار پر سیمرغ را آتش زده ام و به دادم می رسد.
↙️ شجاعت، بزدلی، غریزی رفتار کردن، وقار، شکیل بودن، هوش، سرسختی، بدشانسی، بددهنی، حسادت، کودک مزاجی، صبر، اشک، لبخند ... هر واژه ای که تصورش را بکنید به یک نفر اختصاص دارد. فقط به یک نفر! پررنگ تر از بقیه. یعنی انگار جامه ای است که برای تن کسی دوخته اند، اندازهِ اندازه.
↙️ حتی گاهی راه رفتن یک کبک، خرامیدن یک آهو، چشم های یک گرگ، بی رحمی یک کروکودیل، عجله یک سنجاب، نیش زدن یک عقرب، زهر ریختن یک مار، عشوه و کرشمه یک طاووس ... هم یک نفر را به خاطر آدم می آورد.
↙️ همیشه فکر می کنم ما فارغ از این لباس ها و اتیکت ها، جانداری روی کره زمینیم. اندکی باهوش تر از خرس ها و شترها بوده ایم که ماشین ساخته ایم و از غار آمده ایم توی آپارتمان. وگرنه ریشه ها و نسخه های ژنتیکی مان اشتراکات بسیاری دارند. حیواناتی با هوش انسان، انسان هایی با خوی حیوانی!
↙️ برای همین است که گاهی در #مترو یک گاو که کت و شلوار تنش است از روی پیرمردی نحیف رد می شود که بتواند یک صندلی گیر بیاورد، یا در ترافیک جاده #چالوس یک قاطر که پشت فرمان نشسته و سبیل دارد از شانه خاکی می اندازد و فکر می کند زرنگ است،یا ماری که لباس شب پوشیده و بوی ادکلن می دهد و لب هایش را با رژ سرخ تند آرایش کرده، یک دفعه زهرش را می ریزد به جانت، جگرت را آتش می زند و تو غافلگیر میشوی این #یار بود، مار نبود! یا الاغی برای نشان دادن توانایی اش جلوی مدرسه دخترانه سوار #موتور می شود و توی پیاده رو تک چرخ می زند!
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ #احسان_محمدی
↙️ می گویند وقتی از خواب بیدار می شوید به اولین نفری که فکر می کنید کسی است که #دچارش هستید. آن یک نفر می تواند کسی باشد که دوستش دارید،از او بیزارید، پولی از او طلب دارید،در تمنایش هستید، از او می ترسید یا...
از فردا صبح دقت کنید ببینید چه کسی یادتان می آید!
↙️ در ذهن همه ما، آدم ها با کلیدواژه هایی ذخیره می شوند. یعنی تا کلمه یا حس یا حتی بوی عطری می شنویم انگار یاد کسی مثل چراغی توی دل مان روشن می شود. مثلاً وقتی کسی می گوید «کار خیر» من فوری یاد دوستی می افتم.
کسی که می دانم تا از او کمک بخواهم انگار پر سیمرغ را آتش زده ام و به دادم می رسد.
↙️ شجاعت، بزدلی، غریزی رفتار کردن، وقار، شکیل بودن، هوش، سرسختی، بدشانسی، بددهنی، حسادت، کودک مزاجی، صبر، اشک، لبخند ... هر واژه ای که تصورش را بکنید به یک نفر اختصاص دارد. فقط به یک نفر! پررنگ تر از بقیه. یعنی انگار جامه ای است که برای تن کسی دوخته اند، اندازهِ اندازه.
↙️ حتی گاهی راه رفتن یک کبک، خرامیدن یک آهو، چشم های یک گرگ، بی رحمی یک کروکودیل، عجله یک سنجاب، نیش زدن یک عقرب، زهر ریختن یک مار، عشوه و کرشمه یک طاووس ... هم یک نفر را به خاطر آدم می آورد.
↙️ همیشه فکر می کنم ما فارغ از این لباس ها و اتیکت ها، جانداری روی کره زمینیم. اندکی باهوش تر از خرس ها و شترها بوده ایم که ماشین ساخته ایم و از غار آمده ایم توی آپارتمان. وگرنه ریشه ها و نسخه های ژنتیکی مان اشتراکات بسیاری دارند. حیواناتی با هوش انسان، انسان هایی با خوی حیوانی!
↙️ برای همین است که گاهی در #مترو یک گاو که کت و شلوار تنش است از روی پیرمردی نحیف رد می شود که بتواند یک صندلی گیر بیاورد، یا در ترافیک جاده #چالوس یک قاطر که پشت فرمان نشسته و سبیل دارد از شانه خاکی می اندازد و فکر می کند زرنگ است،یا ماری که لباس شب پوشیده و بوی ادکلن می دهد و لب هایش را با رژ سرخ تند آرایش کرده، یک دفعه زهرش را می ریزد به جانت، جگرت را آتش می زند و تو غافلگیر میشوی این #یار بود، مار نبود! یا الاغی برای نشان دادن توانایی اش جلوی مدرسه دخترانه سوار #موتور می شود و توی پیاده رو تک چرخ می زند!
🖋 @ehsanmohammadi95