روزنوشت‌های احسان محمدی
17K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
369 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
#موقت
📈 این روزها همه از بورس حرف می‌زنند. اگر علاقمند به آموختن درباره بورس، اطلاع از سیگنال‌های خرید و فروش و تحلیل بازار هستید این کانال را پیشنهاد می‌کنم.

🏊‍♀ اگر فکر می‌کنید با پول خوشبخت می‌شوید، امیدوارم دنیا به سمتی برود که در اقیانوس اسکناس شنا کنید.👇
https://t.me/Irangreenbourse
🌳بیست‌ و دو سالم بود که اولین بار از این درخت گردو چیدم. درختِ صبور و بخشنده کنار زمین فوتبال دانشکده. هر تابستان بی‌منت گردو می‌داد.

به دانشجوی تهرانی گردو می‌داد، به دانشجوی شهرستانی گردو می‌داد، به رئیس دانشگاه، به راننده...

🌳اسم کسی را نمی‌پرسید، زن و مرد و سن و سال برایش فرقی نمی‌کرد، کاری به مدرک و ترم و وضع جیب کسی نداشت... گردو می‌داد. به عاشق‌ها، به فارغ‌ها، به ترسوها، به سرکش‌ها، به چاپلوس‌ها...

🌳دوسال رفتم سربازی، دو سال رفتم نفت کار کردم، صدام اعدام شد، #خاتمی رفت، طالبان شلوار پای الاغ‌ها کرد، #احمدی‌نژاد خندید، #کاسترو مُرد، #میرحسین_موسوی به حصر رفت، ندا وسط خیابان در خون غلتید، #پلاسکو فرو ریخت، #علی_دایی فوتبال را گذاشت کنار، ارگ بم مقابل زلزله زانو زد، کولبرها یخ زدند، ما رفتیم جام‌جهانی، خندیدیم، مغرور شدیم، امیدوار شدیم، ناامید شدیم، پرواز کردیم، پرپر زدیم... باز گردو ‌داد.

🌳از زیر پوستش خبر ندارم، لابد سال‌هایی بود که گردویش چرب‌تر شد، یا کلافه شد و بارش کمتر و کمرش زیر سنگینی برف کرج تا شکستن رفت اما باز هر سال تابستان گردو داد. بی‌هیاهو، بی‌منت، بی‌آنکه استوری کند یا حتی توجه بخواهد.

🌳 چند روز پیش نگاهش کردم. دیدم بی‌خیالِ کرونا، بی‌دغدغه‌ی سقوط و صعود #بورس و قیمت نفت، بی‌‌آنکه برایش مهم باشد که #لاریجانی رفت و #قالیباف به مجلس آمده، بی‌‌‌آنکه نگران #ترامپ و تحریم یا ارزان شدن جان و آبروی آدم‌ها باشد باز خیز برداشته که تابستان گردو بدهد.
کاش درخت گردو بودم...
#احسان_محمدی
https://www.instagram.com/p/CAvEmWKHlwT/?igshid=1uvcpp5s7o8vf
🌎 اینجا آفریقا نیست، اما من یک غزال‌ام!

احسان محمدی

◾️ پانزده سال پیش زیر شیشۀ میز اتاق کارم این جمله را نوشته بودم: «هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می‌کند یک غزال شروع به دویدن می‌کند و می‌داند سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشد تا خورده نشود.

هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می‌کند یک شیر شروع به دویدن می‌کند و می‌داند که باید سریع‌تر از آن غزال بدود تا از گرسنگی نمیرد».

◾️پانزده سال جوان‌تر بودم و #آینده انگار یک تصویر محو در افق بود. نوشته بودم که هر روز چشمم به آن بیفتد و توقف نکنم، بدوم.

حالا آن کاغذ زیر شیشه میزم نیست، در عوض تعداد غزال‌هایی که هر روز می‌دوند تا شیر #تورم آنها را نخورد بسیار بیشتر شده است. غزال‌های کم‌امید، غزال‌های خسته، غزال‌های جان به لب آمده ... فقط می‌دوند.
غزال‌هایی که از نفس می‌افتند، جا می‌مانند، خورده می‌شوند.

◾️امیدوارم این مقایسه موجب خشم کارکنان پارک ملی سرنگیتی تانزانیا، غزال‌های محترم، عالیجنابان شیر و برخی در داخل نشود اما غیر از این است که هر روز صبح بسیاری از ما برای فقیرتر نشدن، برای له نشدن زیر فشار تورم، برای بقا، برای بدهکار نشدن به بانک‌ها و ... بیدار می‌شویم و شروع به دویدن می‌کنیم؟
اسم این کار هر چه هست «زندگی» نیست. تلاش برای «زنده ماندن» است.

◾️قصه، قصۀ اقتصاد است و زندگی. نیم قرن پیش تِد رابرت گِر، در کتابی تحتِ عنوانِ "چرا انسان‌ها عصیان می‌کنند؟" نوشت، ریشۀ خشونت و عصیان، در به ‌ستوه‌آمدگی، محرومیت و تجمیع عقده‌هاست.

◾️این بی‌ثباتی اقتصادی خُردکننده است. آدم‌ها را به ستوه آورده. دکتر محمود سریع‌القلم در یادداشتی می‌نویسد طی ۲۵ سال نرخ تورم در کشوری مثل آلمان بین یک تا سه درصد بود. یعنی هم دولت و هم بخش خصوصی تکلیف خودشان را می‌دانند.

◾️در چنین فضایی کمتر کسی دنبال یک شبه ثروتمند شدن است. نه کسی از ترس گران شدن، #پوشک و #رب‌گوجه انبار می‌کند، نه در صف خرید دلار و پراید می‌ایستد، نه شب با رؤیای میلیاردر شدن می‌خوابد، نه صبح از سقوط #بورس تا مرز سکته پیش می‌رود. کسی از حال و روز آنها که در سقوط بورس زندگی‌شان متلاشی شد آماری دارد؟

قصدم دفاع از طماع‌های فرصت‌طلب نیست اما بسیاری از آنها که در بورس زمین خوردند می‌خواستند پای اضافی قرض بگیرند تا سریع‌تر بدوند. تا خورده نشوند.

◾️این بی‌ثباتی اقتصادی، این شب خوابیدن و صبح چند برابر شدن قیمت‌ها، این جهش ترسناک بهای زمین و مسکن و اجاره‌ و خودرو و مواد غذایی، این آب شدن ارزش پول ملی، این هر روز بیدار شدن و یک نفس دویدن و شب تنِ خسته و افسرده را به رخت‌خواب کشاندن، مگر مجال زندگی هم به آدم می‌دهد که کسی بخواهد به آینده فکر کند، دست کسی را بگیرد و توی زندگی‌اش بیاورد، فرزندی اضافه کند، لبخندی ذخیره کند؟

◾️تا روزی که #ثبات به یک کلیدواژه طلایی در سیاست و اقتصاد و اجتماع تبدیل نشود و جای تصمیمات فردی هیجان‌زده و حزبی و جناحی را نگیرد، #زندگی معنایی ندارد، ممکن است زنده بمانیم اما زندگی نمی‌کنیم. فقط هر روز صبح باید سریع‌تر بدویم تا خورده نشویم ... همین!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🌎 اینجا آفریقا نیست، اما من یک غزال‌ام!

احسان محمدی

◾️ پانزده سال پیش زیر شیشۀ میز اتاق کارم این جمله را نوشته بودم: «هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می‌کند یک غزال شروع به دویدن می‌کند و می‌داند سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشد تا خورده نشود.

هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می‌کند یک شیر شروع به دویدن می‌کند و می‌داند که باید سریع‌تر از آن غزال بدود تا از گرسنگی نمیرد».

◾️پانزده سال جوان‌تر بودم و #آینده انگار یک تصویر محو در افق بود. نوشته بودم که هر روز چشمم به آن بیفتد و توقف نکنم، بدوم.

حالا آن کاغذ زیر شیشه میزم نیست، در عوض تعداد غزال‌هایی که هر روز می‌دوند تا شیر #تورم آنها را نخورد بسیار بیشتر شده است. غزال‌های کم‌امید، غزال‌های خسته، غزال‌های جان به لب آمده ... فقط می‌دوند.
غزال‌هایی که از نفس می‌افتند، جا می‌مانند، خورده می‌شوند.

◾️امیدوارم این مقایسه موجب خشم کارکنان پارک ملی سرنگیتی تانزانیا، غزال‌های محترم، عالیجنابان شیر و برخی در داخل نشود اما غیر از این است که هر روز صبح بسیاری از ما برای فقیرتر نشدن، برای له نشدن زیر فشار تورم، برای بقا، برای بدهکار نشدن به بانک‌ها و ... بیدار می‌شویم و شروع به دویدن می‌کنیم؟
اسم این کار هر چه هست «زندگی» نیست. تلاش برای «زنده ماندن» است.

◾️قصه، قصۀ اقتصاد است و زندگی. نیم قرن پیش تِد رابرت گِر، در کتابی تحتِ عنوانِ "چرا انسان‌ها عصیان می‌کنند؟" نوشت، ریشۀ خشونت و عصیان، در به ‌ستوه‌آمدگی، محرومیت و تجمیع عقده‌هاست.

◾️این بی‌ثباتی اقتصادی خُردکننده است. آدم‌ها را به ستوه آورده. دکتر محمود سریع‌القلم در یادداشتی می‌نویسد طی ۲۵ سال نرخ تورم در کشوری مثل آلمان بین یک تا سه درصد بود. یعنی هم دولت و هم بخش خصوصی تکلیف خودشان را می‌دانند.

◾️در چنین فضایی کمتر کسی دنبال یک شبه ثروتمند شدن است. نه کسی از ترس گران شدن، #پوشک و #رب‌گوجه انبار می‌کند، نه در صف خرید دلار و پراید می‌ایستد، نه شب با رؤیای میلیاردر شدن می‌خوابد، نه صبح از سقوط #بورس تا مرز سکته پیش می‌رود. کسی از حال و روز آنها که در سقوط بورس زندگی‌شان متلاشی شد آماری دارد؟

قصدم دفاع از طماع‌های فرصت‌طلب نیست اما بسیاری از آنها که در بورس زمین خوردند می‌خواستند پای اضافی قرض بگیرند تا سریع‌تر بدوند. تا خورده نشوند.

◾️این بی‌ثباتی اقتصادی، این شب خوابیدن و صبح چند برابر شدن قیمت‌ها، این جهش ترسناک بهای زمین و مسکن و اجاره‌ و خودرو و مواد غذایی، این آب شدن ارزش پول ملی، این هر روز بیدار شدن و یک نفس دویدن و شب تنِ خسته و افسرده را به رخت‌خواب کشاندن، مگر مجال زندگی هم به آدم می‌دهد که کسی بخواهد به آینده فکر کند، دست کسی را بگیرد و توی زندگی‌اش بیاورد، فرزندی اضافه کند، لبخندی ذخیره کند؟

◾️تا روزی که #ثبات به یک کلیدواژه طلایی در سیاست و اقتصاد و اجتماع تبدیل نشود و جای تصمیمات فردی هیجان‌زده و حزبی و جناحی را نگیرد، #زندگی معنایی ندارد، ممکن است زنده بمانیم اما زندگی نمی‌کنیم. فقط هر روز صبح باید سریع‌تر بدویم تا خورده نشویم ... همین!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95