روزنوشت‌های احسان محمدی
17K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
369 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
#شعر_شب

هزار کاکلیِ شاد
در چشمانِ توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

آنکه می‌گوید دوست‌ات می‌دارم
دلِ اندهگینِ شبی‌ست
که مهتابش را می‌جوید

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار آفتابِ خندان در خرامِ توست
هزار ستاره‌ی گریان
در تمنای من

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

#احمد_شاملو
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب

پنجه در افكنده ايم
با دست های مان
به جای رها شدن.

سنگين سنگين بر دوش می کشيم
بار ديگران را
به جای همراهی کردنشان.

عشق ما
نيازمند رهائی است
نه تصاحب.

در راه خويش
ايثار بايد
نه انجام وظيفه.
#مارکوت_بیگل
ترجمه: #احمد_شاملو
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب
کیستی که من اینگونه به اعتماد
نام خود را
           با تو می گویم
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم و
   بر زانوی تو اینچنین به خواب می روم
کیستی که من این گونه به جد
                       در دیار رویاهای خویش با تو
                              درنگ می کنم! 

#احمد_شاملو
🖋 @ehsanmohammadi95
📸 #احمد_شاملو اینجا در امام زاده طاهر کرج خاک را تنگ در آغوش گرفته است...

🎵 چه بی تابانه می خواهم ات
ای دوری ات
آزمون تلخ زنده به گوری...
🖋 @ehsanmohammadi95
📓اگر #فردوسی زنده بود به #مهدویان و #شاملو چه می گفت؟

✍️ احسان محمدی

🔰 برخی سخت گله مندند که چرا در پیرامون #تخت_جمشید عده ای دست به امام زاده سازی می زنند و می خواهند در پناه هاله تقدس آن، زمین خواری کنند اما همان ها از #کوروش و #فردوسی و #حافظ و حتی برخی چهره های سیاسی معاصر قدیسانی می سازند که جز با زبان تحسین نباید در موردشان حرف زد. چرا؟ نقد مقدسات دیگران آزادی بیان است، نقد مقدسات من، توهین؟!

🔰 مهدویان نخستین کسی نیست که این سخنان یا مشابه آن را به زبان می آورد. #احمد_شاملو هم بر این باور بود که شاهنامه پر از جعل واقعيت‌هاست و فردوسي، هم‌نژادپرست و فئودال بود و كاري كه در شاهنامه كرده عبارت است از دفاع از طبقه و گروه خودش.

🔰 اما چرا این موج با این شدت برخاست؟ آیا فردوسی هم جزو مقدسات است و نمی توان هرگز در نقدش جز با تحسین سخنی گفت؟ برخی می گویند در غرب به دانشجوی فلسفه تکلیف می‌کنند که #افلاطون، #کانت و #هگل … را نقد کند. دانشجویی که تازه الفبای فلسفه را شروع کرده باید بگوید مشکل چهارچوب فلسفی افلاطون کجاست. به ما در ایران تقدیس یاد می‌دهند. هر کس بزرگان هزار سال پیش ما را دست‌نیافتنی‌تر و نقدناپذیرتر بداند، باسوادتر است!

🔰 دلخوری منتقدان یکسره از مهدویان نیست. بخشی از مردم به شدت از صدا و سیما و نهادهای تصمیم گیر گله مندند که چندان به ریشه «ایرانی» و «ملی»شان توجه نمی کنند و به عمد حتی در مقابل آن مقاومت می کنند. به همین خاطر حتی یک نقد را هم با توفانی از حملات تند پاسخ می دهند. انگار که کسی وارد قلمرو شیری شده باشد که حوصله این شوخی و جسارت ها را ندارد!

🔰محمدحسین مهدویان شاهنامه پژوه نیست. کارگردان جوانی است که به هر دلیلی ممکن است به شاهنامه نقدهایی وارد کند یا حتی بخش هایی از آن را نپذیرد، آیا باید دهانش را دوخت و گفت تو حق نداری در مورد شاهنامه جز با تایید و تحسین حرف بزنی یا اتفاقاً باید استقبال کرد که یک اهل «سینما»، سراغ «ادبیات» برود و از زاویه نگاه خودش به آن بپردازد. اگر سینماگر نتواند در مورد ادبیات حرف بزند چه کسی این اهلیت را دارد؟ مکانیک؟ خیاط؟ محیط بان؟ وزنه بردار؟!

🔰به جای نقد به زبان شیرین پارسی که فردوسی «سی سال» برایش رنج بُرد، با هجمه و هتاکی جوان های مثل مهدویان را از متفاوت اندیشیدن منع نکنیم، اندازه کافی افراد یکدست و یک شکل در این جامعه داریم. برج بلند #شاهنامه با این نم نم باران ها و شلاق های باد گزندی نمی یابد. از نگاه نو نترسیم. از پرستش و مسخ شدن در برابر باورهای کهنه بترسیم.

⛔️ قبل از پیش داوری، متن کامل را اینجا بخوانی👇
http://www.asriran.com/fa/news/591975
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ دژخیم درون‌مان را رام کنیم!

✍️ احسان محمدی

▪️در دوران تفتیش عقاید، کلیسای #کاتولیک مخالفانش را به شدت شکنجه می‌کرد. یکی از این ابزار «له کننده سر» بود.

ابزاری شبیه گیره‌های بزرگ که سر قربانی را درون آن می‌گذاشتند. شکنجه‌گر به آهستگی پیچ را می‌چرخاند تا نوار فلزی به جمجمه فشار بیاورد و سر را له کند. قربانی به آرامی‌ و با دردی وحشتناک، جان می‌داد. البته پیش از آن، چشمهایش از حدقه در می‌آمد!

▪️هر روز بیشتر به این نتیجه میرسم که درون ما یک #شکنجه_گر کز کرده است. ربطی ندارد که در چه جایگاهی باشیم. کلیددار زندان، راننده تاکسی، دانشجو، یک زن خانه‌دار یا دختری که دارد برای کنکور درس می‌خواند.

▪️ما می‌توانیم دیکتاتورهای کوچک اما ترسناکی باشیم. لازم نیست حتماً #هیتلر باشیم با یک لشکر، #استالین باشیم با تبعیدگاهی به وسعت #سیبری، #ابوبکر_بغدادی باشیم با یک مشت زامبی گوش به فرمان.

▪️این روزها کافی است یک گوشی موبایل دست‌مان باشد تا به همه چیز و همه کس حمله کنیم. هر کس که مثل ما فکر نمی‌کند، مثل ما نمی‌نویسد، هنرمند محبوب ما را دوست ندارد، به حزب سیاسی ما علاقه ندارد، به بازیگر و خواننده و فوتبالیست دوست داشتنی ما ارادتی ندارد... آن وقت چون «له کننده سر» نداریم، به او فحاشی می کنیم. به خودش، همسر و دختر و مادرش و ...

▪️بی‌وقفه حاکمیت را نقد می‌کنیم که #آزادی_بیان را محدود می‌کند اما خودمان مدام می‌خواهیم همدیگر را وادار کنیم که مثل ما حرف بزنند، فکر کنند، دوست داشته باشند، دنیا را ببینند... دقیقاً مثل ما! در غیر اینصورت مستحق هر توهین و تحقیری هستند.

▪️#احمد_شاملو سال‌ها مورد فحاشی قرار گرفت که چرا به #فردوسی نقد وارد کرده، این روزها اگر کسی به شاملو نقد وارد کند مورد فحاشی قرار می‌گیرد که تو اصلاً کی هستی به شاملو نقد وارد کنی؟! دنیای مضحکی است.

▪️ هر روز کسانی را می‌بینم که به اظهارنظر یک بازیگر، یک نویسنده، یک ورزشکار و... واکنش نشان می‌دهند که تو بیخود می‌کنی اینطور می‌نویسی! تو بیجا کردی اینطور فکر کردی، به چه حقی اینطور واکنش نشان دادی؟ و..

▪️چرا؟ چون طرف نظر او را نمی‌پسندد و نگاهش با نگاه او فرق می‌کند. حتی در همین صفحه کوچک برخی اصرار دارند که من دقیقاً مثل آنها فکر کنم و بنویسم!

▪️ اگر قرار بود مثلاً من عین شما لباس می‌پوشیدم، حرف می‌زدم، می‌نوشتم، فکر می‌کردم و ... که خدا همان شما را می‌آفرید و چه نیازی به آفریدن باقی مردم دنیا بود؟

▪️لطف زندگی به همین رنگین کمان افکار و سلایق است. اندازه کافی در این کشور آدم‌هایی داریم که عین هم لباس می‌پوشند، حرف می‌زنند و کپی_پیست هم هستند! چه اصراری داریم شکل هم شویم؟!

▪️هر وقت و هرجا کسی حرفی زد که نپسندیدیم و عصبانی شدیم، به جای توهین و حمله، آرام به خودمان بگوییم: او دشمن ما نیست، ما فقط مثل هم فکر نمی‌کنیم. همین!

▪️تا دیکتاتور درون‌مان را رام نکنیم، #دیکتاتورها روی زمین حکم خواهند راند!
#تمرین_کنیم
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ دژخیم درون مان را رام کنیم!

✍️ احسان محمدی

▪️در دوران تفتیش عقاید، کلیسای #کاتولیک مخالفانش را به شدت شکنجه می کرد. یکی از این ابزار #له_کننده_سر بود. ابزاری شبیه گیره های بزرگ که سر قربانی را درون آن می گذاشتند. شکنجه گر به آهستگی پیچ را می‌چرخاند تا نوار فلزی به جمجمه فشار بیاورد و سر را له کند. قربانی به آرامی‌ و با دردی وحشتناک، جان می داد. البته پیش از آن، چشمهایش از حدقه در می آمد!

▪️هر روز بیشتر به این نتیجه می رسم که درون ما یک #شکنجه_گر کز کرده است. ربطی ندارد که در چه جایگاهی باشیم. کلیددار زندان، راننده تاکسی، دانشجو، یک زن خانه دار یا دختری که دارد برای کنکور درس می خواند.

▪️ما می توانیم دیکتاتورهای کوچک اما ترسناکی باشیم. لازم نیست حتماً #هیتلر باشیم با یک لشکر، #استالین باشیم با تبعیدگاهی به وسعت #سیبری، #ابوبکر_بغدادی باشیم با یک مشت زامبی گوش به فرمان.

▪️این روزها کافی است یک گوشی موبایل دست مان باشد تا به همه چیز و همه کس حمله کنیم. هر کس که مثل ما فکر نمی کند، مثل ما نمی نویسد، هنرمند محبوب ما را دوست ندارد، به حزب سیاسی ما علاقه ندارد، به بازیگر و خواننده و فوتبالیست دوست داشتنی ما ارادتی ندارد... آن وقت چون #له_کننده_سر نداریم، به او فحاشی می کنیم. به خودش، همسر و دختر و مادرش و ...

▪️بی وقفه حاکمیت را نقد می کنیم که #آزادی_بیان را محدود می کند اما خودمان مدام می خواهیم همدیگر را وادار کنیم که مثل ما حرف بزنند، فکر کنند، دوست داشته باشند، دنیا را ببینند... دقیقاً مثل ما! در غیر اینصورت مستحق هر توهین و تحقیری هستند.

▪️#احمد_شاملو سال ها مورد فحاشی قرار گرفت که چرا به #فردوسی نقد وارد کرده، این روزها اگر کسی به شاملو نقد وارد کند مورد فحاشی قرار می گیرد که تو اصلاً کی هستی به شاملو نقد وارد کنی؟! دنیای مضحکی است.

▪️ هر روز کسانی را می بینم که به اظهارنظر یک بازیگر، یک نویسنده، یک ورزشکار و... واکنش نشان می دهند که تو بیخود می کنی اینطور می نویسی! تو بیجا کردی اینطور فکر کردی، به چه حقی اینطور واکنش نشان دادی؟ و..

▪️چرا؟ چون طرف نظر او را نمی پسندد و نگاهش با نگاه او فرق می کند. حتی در همین صفحه کوچک برخی اصرار دارند که من دقیقاً مثل آنها فکر کنم و بنویسم!

▪️ اگر قرار بود مثلاً من عین شما لباس می پوشیدم، حرف می زدم، می نوشتم، فکر می کردم و ... که خدا همان شما را می آفرید و چه نیازی به آفریدن باقی مردم دنیا بود؟

▪️لطف زندگی به همین رنگین کمان افکار و سلایق است. اندازه کافی در این کشور آدم هایی داریم که عین هم لباس می پوشند، حرف می زنند و کپی_پیست هم هستند! چه اصراری داریم شکل هم شویم؟!

▪️هر وقت و هرجا کسی حرفی زد که نپسندیدیم و عصبانی شدیم، به جای توهین و حمله، آرام به خودمان بگوییم: او دشمن ما نیست، ما فقط مثل هم فکر نمی کنیم. همین!

▪️تا دیکتاتور درون مان را رام نکنیم، #دیکتاتورها روی زمین حکم خواهند راند!
#تمرین_کنیم
🖋 @ehsanmohammadi95
Tora Man Chashm Dar Raham-(IRMP3.IR)
Ahmad Shamlou
🎙 دکلمه شعر تو را من چشم در راهم با صدای #احمد_شاملو
🎂 ۲۱ آبان ماه زادروز نیما یوشیج

🎵 تو را من چشم در راهم

تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ «تلاجن» سایه‌ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛
تو را من چشم در راهم.

شباهنگام. در آن‌دم‌ها که بر جا دره‌ها چون مُرده‌ماران خفتگانند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی‌کاهم؛
تو را من چشم در راهم.

زمستان ۱۳۳۶
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب
کیستی که من اینگونه به اعتماد
نام خود را
           با تو می گویم
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم و
   بر زانوی تو اینچنین به خواب می روم
کیستی که من این گونه به جد
                       در دیار رویاهای خویش با تو
                              درنگ می کنم! 

#احمد_شاملو
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب

هزار کاکلیِ شاد
در چشمانِ توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

آنکه می‌گوید دوست‌ات می‌دارم
دلِ اندهگینِ شبی‌ست
که مهتابش را می‌جوید

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار آفتابِ خندان در خرامِ توست
هزار ستاره‌ی گریان
در تمنای من

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

#احمد_شاملو
🖋 @ehsanmohammadi95
‍‍⛔️ نوبت انداختنِ تشتِ #مسعود_صابری از بام شد

🎵 من و این گوشی و عکسای توی لامصب...*

احسان‌محمدی

↙️ در «گردونه رو بچرخونِ» روزگار نوبت به مسعود صابری رسید. پزشکِ قرمزپوشی که با سیمای ِ جذابِ مردانه در صعودی آسانسوری از اتاق عمل به ستاره مقبول تهیه‌کنندگان تلویزیون برای دعوت شدن به برنامه‌های گوناگون تبدیل شد

↙️ دکتر صابری صدای خوبی دارد. دستکم برای کسی که عمری را صرف مطالعه رشته دشوار پزشکی و جراحی در اتاق‌های عمل استریلیزه کرده.

↙️ در هر برنامه ای که ظاهر می‌شد یک برگ تازه رو می‌کرد. در خندوانه‌ی #رامبدجوان؛ شوخ طبع، در کتاب بازِ #سروش_صحت؛ اهل مطالعه، در اکسیرِ #فرزاد_حسنی؛ یک پزشک دلسوز سلامت شهروندان، در برنامه‌ای دیگر؛ «فعال در امور خیریه»، روی استیج؛ «خواننده ای پرشور»، روی بیلبوردها با ریش سفید و موهای جوگندمی و لبخند دندان‌نما؛ مردی میانسال و گیرا و ...

↙️ روی جلد مجلات نشست، در سمینارها حاضر شد، در اینستاگرام عکس‌ها و ویدئوهایی در مورد کودکانی که برای جراحی صبورانه و با مهربانی برایشان وقت گذاشته، منتشر کرد و به عنوان یک چهره مورد تحسین عمومی قرار گرفت.

به واسطه همین چهره‌سازی بلیط‌های کنسرت موسیقی‌اش به سرعت فروخته شد.

↙️ اما حالا با انتشار یک کلیپ افشاگرانه، به یکباره کشف می‌شود که او «جزئی از باند ستاره‌سازی کاذب» در کشور است، دست‌هایی در کار است تا ستاره‌هایی یک‌شبه به شهرت برسند و امثال #کیهان_کلهر و #حسین_علیزاده از کادر تلویزیون خارج شوند و عصر، عصر #حمید_هیرادها و #بهنام_بانی ها و #حامد_همایون هاست...

↙️ چون که بالاتر نشسته بود، حالا استخوانش سخت‌تر خواهد شکست. برای همین او از یک چهره محبوب به عنوان یک #بدمن معرفی می‌شود.

مردی که انگار نماینده نسلی از ستاره‌های اغراق شده برای فریب ماست. ما که معصومانه هر چه بدهند می‌خوریم، هر چه بنویسید می‌خوانیم، هر چه بخوانند می‌شنویم و هر چه بگویند گوش می‌دهیم و فرمان می‌بریم؟

↙️ اما آیا این تمام ماجراست؟ آیا همه ما تا این اندازه تحت فرمانیم؟ مصلوب و بی‌اختیار؟ یا قدرت در دست اکثریتی است که مرعوب شده و ذائقه و سلیقه‌ اش مبتذل شده است. این نگاه مغرورانه و از بالا به پائین نیست؟

↙️ این نوشتار در پی دفاع از مسعود صابری نیست. نه بیمار مطب او بوده‌ام، نه مشتری بلیط کنسرت‌هایش و نه حتی تحت تاثیر سلیقه او پیراهن قرمز تنم کرده‌ام.

به واسطه رشته تحصیلی‌ام در مقطع دکتری که فرهنگ و ارتباطات است به خوبی مفاهیمی مانند «برندسازی شخصی» و «سوددهی افکار عمومي به وسیله رسانه های جمعی» را می‌دانم برای همین نه مرعوب آن تحسین های یکسره بودم و نه الان او را هیولایی می‌دانم که می‌خواهد هنر و سلیقه مردم را به ابتذال بکشاند.

↙️ اما از این سبک افشاگری‎های ساندویچی می‌ترسم. با کنار هم قراردادن چند عکس و ویدئو برای نشان دادن ذات یک نفر و اهداف مثلاً پلیدش. چیزی که من را یاد برخی ساخته های تیم #خبری 20:30 می اندازد!

↙️ از حساب بانکی مسعود صابری خبر ندارم ولی اگر برای ستاره شدن از جیب خرج کرده است هم تعجب نمی‌کنم.

کدام یک از ما این کار را نمی‌کند؟ برای بهتر دیده شدن و جلب تحسین عمومی (حتی در حد باجناق و همسر و در و همسایه) اغراق هایی نکرده‌ایم؟

↙️ اینکه آیا دست‌های پنهانی در کار است که سلیقه مردم را مبتذل کند ادعایی است که نیاز به اثبات دارد.

اما اینکه رسانه‌ها دست به ستاره‌سازی‌های کاذب می‌زنند نیاز به هیچ اثباتی ندارد. در همه جای دنیا اوضاع چنین است.

ستاره‌های زرد از فلیسوفان و نویسندگان مشتریان بیشتری دارند. در روزگار قبل از انقلاب هم غیر از این نبود.

↙️ در گذشته و هنوز هم جمعیتی هستند که الگوهای رفتاری و فکری‌شان نه بازیگر و خواننده که اهل خرد و منطق هستند.

اگر تن بدهیم به این فرضیه که مردم تحت تاثیر ستاره‌های حلبی برای زندگی‌شان تصمیم می‌گیرند، #تتلو الان شاید در حوزه موسیقی یک مدیر ارشد بود!

↙️ هرگز با میدان دادن به نویسندگان سفارش شده و گفتگوی مداوم با آنها در رسانه‌های رسمی، از قدر و منزلت #محمود_دولت آبادی، #احمد_شاملو، #بزرگ_علوی، #فروغ_فرخزاد، #صادق_هدایت، #غلامحسین_ساعدی و ... نه تنها کاسته نشد بلکه مردم اتفاقاً آنها را بیشتر دوست دارند.

↙️ اگر هدف شلاق‌زدن برخی از چهره‌هایی است که نمی پسندید حکایتش جداست اما با گسترش شبکه‌های مجازی و خارج شدن انحصارِ انتشار اخبار از دست رسانه‌های رسمی، نگران استاد شجریان و کلهر و علیزاده و لطفی ها نباشید.

❤️ آنکه در دل این مردم خانه کرد، صاحبخانه شد، از این مستاجرهای یکی دو روزه دلگیر نشوید.

در عصر جدید هر کس این بخت را دارد که چند دقیقه به «شهرت» برسد اما «محبوب» ماندن به یک «آن» نیاز دارد که بسیاری از اینها ندارند.

* تیتر یادداشت برگرفته از یک ترانه «مسعود صابری» است.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب

هزار کاکلیِ شاد
در چشمانِ توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

آنکه می‌گوید دوست‌ات می‌دارم
دلِ اندهگینِ شبی‌ست
که مهتابش را می‌جوید

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار آفتابِ خندان در خرامِ توست
هزار ستاره‌ی گریان
در تمنای من

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

#احمد_شاملو
🖋 @ehsanmohammadi95
#شعر_شب

من عشقم را در سال بد يافتم
که مي گويد “مايوس نباش”؟
من اميدم را در ياس يافتم
مهتاب ام را در شب
عشقم را در سال بد يافتم

و هنگامي که داشتم خاکستر مي شدم
گُر گرفتم

زندگي با من کينه داشت
من به زندگي لبخند زدم...
#احمد_شاملو
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ از این شغل استعفا بدهیم!

احسان محمدی

#نیکی_کریمی: فقط نون خوشگلیشو خورد یه عمر!

#احسان_علیخانی؟ کی بهش گفته مجریگری بلده؟

#فروغ_فرخزاد: دختر نوجوونا مشهورش کردن!

#اصغر_فرهادی؟ پایان باز هم شد کارگردانی؟

#علی_دایی؟ دو ریال فوتبال حالیش نیست!

#مهران_مدیری؟ کی به این گفته طنز حالیشه؟

#احمد_شاملو؟ الکی بزرگش کردن!

#عادل_فردوسی‌پور؟ بزرگترین دلال فوتباله!

#ابراهیم_حاتمی‌کیا: مگه سینما بلده؟ جیره‌خواره بابا!

#محمود_دولت‌آبادی: من ازش بهتر می‌نویسم!

#عباس_کیارستمی: خارجیا گنده‌اش کردن!

#محمود_فرشچیان: دو تا تابلو کشیده فکر کرده داوینچیه!

#لیونل_مسی: هورمونیه بابا!

#کریس_رونالدو: اونکه پنالدوئه. فقط از پنالتی گل میزنه!

#سالار_عقیلی: دو دونگ صدا بیشتر نداره!

#سهراب_سپهری: آب را گل نکنیم هم شد شعر؟ پس منم شاعرم!

#رامبد_جوان: والله به دلقک‌بازی باشه شوهر عمه من بهتراز اینه!
....
آره. فقط تو خوبی!

هیچکس آن‌قدر مقدس نیست که نشود نقدش کرد اما جملاتی مثل اینها آمیزه کینه‌جویی و حسد است.

1⃣ #حسادت شغل اول بسیاری از ماست. این بزرگترین اژدهایی است که هرکس باید درون خودش سلاخی‌اش کند.

2⃣ انرژی که صرف تخریب و به زیر کشیدن دیگران می‌کنیم را صرف توسعه و بالا بردن خودمان بکنیم. تمرین کنیم، شاید خوشمان آمد!

3⃣ بین نقد و حسادت مرز باریکی هست که انسان اگر #شجاعانه با خودش خلوت کند می‌فهمد که دارد نقد می‌کند یا حسادت؟ (البته که همه شما فقط نقد متعالی می‌کنید و حسود دو عالم هم منم.)😉

4⃣ راه بزرگ شدن اما کوچک کردن آدم‌هایی که از ما موفق‌ترند نیست. با گاز گرفتن دیگران هم کسی ما را #شیر تصور نمی‌کند.
#تمرین_کنیم
🖋 @ehsanmohammadi95
ایران مدیون معمولی‌های وفادار

✍️ احسان محمدی

🔰فارغ از چهره‌های سیاسی، فکر می‌کنید جهانیان این روزها ایران را با چه نام‌هایی به خاطر می‌آورند؟ #عباس_کیارستمی؟ #احمد_شاملو؟ #علی_دایی؟ #تتلو؟ #محمود_دولت‌آبادی؟ #دنیا_جهانبخت؟ #محمدرضا_شجریان؟ #بابک_زنجانی؟ #اصغر_فرهادی؟ اختلاسگران و ربایندگان ثروت کشور و اعتماد مردم؟

🔰 درک می‌کنم که حتی از هم‌جواری برخی نام‌ها کنار هم رنجیده شوید اما بسیاری از از ما با #لایک و #فالو یا جست‌و‌جوی نام در اینترنت «چهره» می‌سازیم، افرادی را به شهرت می‌رسانیم یا معروفیت آنها را تکثیر می‌کنیم. حتی افراد نه چندان خوشنامی که دوست نداریم مردم دنیا، ایران ما را با آنها بشناسند.

🔰امروز کمتر کسی است که برای جست‌و‌جو در مورد مردم یک کشور یا مفاخرش یا مشاهیر به کتابخانه‌ها برود. همه در اینترنت #سرچ می‌کنند و هر چه یک نام بیشتر تکرار شده باشد شانس بیشتری برای دیده شدن دارد. اینترنت خیلی اهل داوری اخلاقی نیست. بیش از احساسات، به تعداد کلیک‌ها تکیه می‌کند حتی اگر ما خوشمان نیاید. اصلاً دوست دارید ایران را با چه کلماتی بشناسند؟

🔰 اما فارغ از همه نیک‌نامان و بدنامان که دیده می‌شوند، این گم‌نامان و بی‌نشان‌ها هستند که یک سرزمین را بر دوش می‌گیرند و از گذرگاه‌ها رد می‌کنند. کسانی که کسی نام‌شان را نمی‌داند.

سربازانی که زیر سایه فرماندهان نادیده گرفته می‌شوند، معلمانی که فروتنانه نردبان بالا رفتن مغزها شده‌اند، مربیانی که چنان از یاد می‌روند که انگار هرگز زاده نشده‌اند اما شاگردان آنها به ستاره‌های ورزش تبدیل می‌شوند، عوامل فنی که یک فیلم را می‌سازند اما حتی نام‌شان در تیتراژ هم نمی‌آید و در نهایت جایزه‌ها به خانه بازیگران و کارگردان ها می‌روند و ...

🔰 این یک واقعیت پذیرفته شده است. یک قاعده جهانی. آنها که روی صحنه هستند دیده می‌شوند و هر چقدر بگویند «از عوامل پشت صحنه تشکر می‌کنیم» کسی حوصله نمی‌کند سرک بکشد و ببیند که رنج واقعی را همان گمنام‌ها و بی‌نشان‌ها کشیده‌اند.

🔰 در جریان آتش‌سوزی کوه‌های خائیز در کهکیلویه و بویر احمد دختر 19 ساله‌ای به نام #رویا_جانفزا که برای کمک به خاموش کردن حریق رفته بود دچار شکستگی از ناحیه دست و پا شد. متولد دهه 80. از یک خانواده معمولی دهدشتی. دختر پدری بیکار که حتی بعد از این حادثه هم گفته است که اگر صد بار دیگر این اتفاق بیفتد به کوه می‌زند. زخمی از آتش و نیازمند توجه و کمک برای کاستن از فشار هزینه‌های درمان.

🔰 می‌شود نقدهای بسیاری وارد کرد که چرا باید یک دختر جوان که تخصص اطفای حریق ندارد به دل آتش بزند، باید با بالگرد جنگ آتش رفت، دولت کوتاهی کرده است که امکانات نداده و ... درست مثل برخی که حالا در دوران صلح، می‌گویند چرا اوایل جنگ به جای چریک و سربازهای حرفه‌ای، مردم عادی با تفنگ شکاری و چماق به جبهه رفتند و جنگیدند و جان دادند. در لحظه‌های بحرانی و وقتی که خیلی نمی‌شود به رسیدن کمک واقعی دل‌گرم بود، آدم‌ها جان‌شان را کف دستشان می‌گیرند و دفاع می‌کنند. چه مقابل دشمنی که تانک دارد، چه مقابل شعله‌ای که جنگل را می‌بلعد.

🔰رویا جانفزا تنها یکی از عاشقان بی‌نشان این سرزمین است. احتمالاً اگر دست و پایش نمی‌شکست هرگز نامش را نمی‌شنیدیم. هرگز خبردار نمی‌شدیم که یک دختر 19 ساله وقتی ما در آتش سوختن جنگل را می‌دیدیم و نفرین‌نامه می‌نوشتیم، وسط معرکه است. درست مثل همه مردها و زن‌ها، دخترها و پسرانی که فداکارانه در خاموش کردن آتش در گوشه گوشه ایران کمک می‌کنند و ما حتی اسم‌شان را نمی‌دانیم.

مثل سربازهایی که از مرزها مراقبت می‌کنند، مثل معلم‌هایی که بی شو و شعار، شاگردان شریف تربیت می‌کنند، مثل کارگرانی که سنگ زیرین آسیاب هستند، مثل کارمندها و قاضیان شرافتمندی که تن به دریافت رشوه نمی‌دهند، کشاورزان، معدنچی‌ها، کاسب‌ها و ... که خون همو‌طنانشان را در شیشه اختلاس نمی‌کنند.

🔰 این سرزمین را تا امروز عاشقان بی‌نشانش حفظ کرده اند. معمولی‌های نادیده. آنها این سرزمین را روی دوش گرفته‌اند، از مهلکه‌ها و معرکه‌ها نجات داده‌اند. آنها که هیچوقت کسی نه اسم‌شان را می‌شنود و نه عکس‌شان را می‌بینید. آنها که وفادارانه برای ایرانی بهتر می‌جنگند، پیر می‌شوند، می‌میرند، باید میلیون‌ها تومان پول قبر بدهند و روی سنگ مزارشان حتی یک پرچم ایران نصب نمی‌شود. آنها که حتی انگار اسم ندارند اما فرزندان واقعی این سرزمین هستند.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95