🌏 امان از خاورمیانه درون ...
✍️ احسان محمدی
◀️ درون سینه هر آدمی یک #خاورمیانه پنهان است. پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله...
سینه هر کدام از ما را که بشکافند هم بوی خون می دهد هم عطر نفت خاورمیانه! پر از تعصب و طمع. پر از امید، آرزو. پر از پنهانکاری، درست مثل انگورهای خاورمیانه که هم کشمش روزه داران می شوند هم شراب باده نوشان.
◀️ هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
◀️ زیر پوست ما مثل سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل بغداد بوی قهوه عربی می دهد، مثل صحرای عربستان پرعطش است، مثل جنگل های شمال ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل شیراز بوی بهارنارنج می دهد، مثل دُبی بین وعده نسیه خدا و نقد شیطان دل دل می کُند.
◀️ در هر چروک صورت ما یک کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از وسوسه بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
◀️ در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند بهشت زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
◀️ درون سینه ما دختری کُرد که از چنگ داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه پیامبران خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
◀️ وجود ما آمیزه ای از مستانه های ابراهیم تالیس، ناله های ام کلثوم، ربنای شجریان، آوای عبدالباسط و "چشم من بیا منو یاری بکن" داریوش است. از داریه و دمبک تا رقص بندری و شمشیرهای عمانی و شوخ چشمان تُرک و عرب.
◀️ درون هر کدام از ما خاورمیانه ای است که جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ سرنوشت... با این همه شاعر راست می گفت:
خاورمیانه را آفرید
از روی چشمانت
پرآشوب
رنجور
خسته
زیبا..
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
◀️ درون سینه هر آدمی یک #خاورمیانه پنهان است. پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله...
سینه هر کدام از ما را که بشکافند هم بوی خون می دهد هم عطر نفت خاورمیانه! پر از تعصب و طمع. پر از امید، آرزو. پر از پنهانکاری، درست مثل انگورهای خاورمیانه که هم کشمش روزه داران می شوند هم شراب باده نوشان.
◀️ هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
◀️ زیر پوست ما مثل سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل بغداد بوی قهوه عربی می دهد، مثل صحرای عربستان پرعطش است، مثل جنگل های شمال ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل شیراز بوی بهارنارنج می دهد، مثل دُبی بین وعده نسیه خدا و نقد شیطان دل دل می کُند.
◀️ در هر چروک صورت ما یک کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از وسوسه بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
◀️ در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند بهشت زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
◀️ درون سینه ما دختری کُرد که از چنگ داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه پیامبران خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
◀️ وجود ما آمیزه ای از مستانه های ابراهیم تالیس، ناله های ام کلثوم، ربنای شجریان، آوای عبدالباسط و "چشم من بیا منو یاری بکن" داریوش است. از داریه و دمبک تا رقص بندری و شمشیرهای عمانی و شوخ چشمان تُرک و عرب.
◀️ درون هر کدام از ما خاورمیانه ای است که جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ سرنوشت... با این همه شاعر راست می گفت:
خاورمیانه را آفرید
از روی چشمانت
پرآشوب
رنجور
خسته
زیبا..
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from روزنوشتهای احسان محمدی
🌏 امان از خاورمیانه درون ...
✍️ احسان محمدی
◀️ درون سینه هر آدمی یک #خاورمیانه پنهان است. پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله...
سینه هر کدام از ما را که بشکافند هم بوی خون می دهد هم عطر نفت خاورمیانه! پر از تعصب و طمع. پر از امید، آرزو. پر از پنهانکاری، درست مثل انگورهای خاورمیانه که هم کشمش روزه داران می شوند هم شراب باده نوشان.
◀️ هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
◀️ زیر پوست ما مثل سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل بغداد بوی قهوه عربی می دهد، مثل صحرای عربستان پرعطش است، مثل جنگل های شمال ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل شیراز بوی بهارنارنج می دهد، مثل دُبی بین وعده نسیه خدا و نقد شیطان دل دل می کُند.
◀️ در هر چروک صورت ما یک کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از وسوسه بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
◀️ در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند بهشت زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
◀️ درون سینه ما دختری کُرد که از چنگ داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه پیامبران خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
◀️ وجود ما آمیزه ای از مستانه های ابراهیم تالیس، ناله های ام کلثوم، ربنای شجریان، آوای عبدالباسط و "چشم من بیا منو یاری بکن" داریوش است. از داریه و دمبک تا رقص بندری و شمشیرهای عمانی و شوخ چشمان تُرک و عرب.
◀️ درون هر کدام از ما خاورمیانه ای است که جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ سرنوشت... با این همه شاعر راست می گفت:
خاورمیانه را آفرید
از روی چشمانت
پرآشوب
رنجور
خسته
زیبا..
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
◀️ درون سینه هر آدمی یک #خاورمیانه پنهان است. پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله...
سینه هر کدام از ما را که بشکافند هم بوی خون می دهد هم عطر نفت خاورمیانه! پر از تعصب و طمع. پر از امید، آرزو. پر از پنهانکاری، درست مثل انگورهای خاورمیانه که هم کشمش روزه داران می شوند هم شراب باده نوشان.
◀️ هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
◀️ زیر پوست ما مثل سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل بغداد بوی قهوه عربی می دهد، مثل صحرای عربستان پرعطش است، مثل جنگل های شمال ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل شیراز بوی بهارنارنج می دهد، مثل دُبی بین وعده نسیه خدا و نقد شیطان دل دل می کُند.
◀️ در هر چروک صورت ما یک کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از وسوسه بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
◀️ در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند بهشت زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
◀️ درون سینه ما دختری کُرد که از چنگ داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه پیامبران خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
◀️ وجود ما آمیزه ای از مستانه های ابراهیم تالیس، ناله های ام کلثوم، ربنای شجریان، آوای عبدالباسط و "چشم من بیا منو یاری بکن" داریوش است. از داریه و دمبک تا رقص بندری و شمشیرهای عمانی و شوخ چشمان تُرک و عرب.
◀️ درون هر کدام از ما خاورمیانه ای است که جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ سرنوشت... با این همه شاعر راست می گفت:
خاورمیانه را آفرید
از روی چشمانت
پرآشوب
رنجور
خسته
زیبا..
🖋 @ehsanmohammadi95
🔰میانگین سن معترضان را حدس بزنید جایزه بگیرید!
✍️ احسان محمدی
◀️ نماینده ملایر فرموده که میانگین سن بازداشتی های اعتراضات اخیر 23 سال است.
🔻ضمن تشکر از ایشان که دستکم از واژه هایی مثل #کرکس و #آشغال استفاده نکرد می شود با لحن آقای #احمدی_نژاد پرسید: الان مشکل جوون های ما میانگین سن اوناست؟!
🔻چند روز قبل یک مقام گفته بود زیر 20 سال هستند و معاون امنیتی وزیر کشور هم عنوان کرد 90 درصد آنها زیر 25 سال هستند. الان این مسابقه اعلام میانگین سن #بازداشتی ها دقیقاً چه سودی دارد؟ می خواهید بگویید که جوان بودند و فریب دلارهای #عربستان و مستندهای #من_و_تو و چشمک های #آنجلینا_جولی و وعده های #ترامپ را خوردند؟!
دارید کار جامعه شناسی روی زوایای پنهان ماجرا می کنید؟ جان من؟! اصلاً بفرمایید میانگین بالاتر باشد بهتر است یا پایین تر؟ ما همان را می گوییم. جایزه چه می دهید؟
🔻آقای #مطهری از معدود نماینده های واقعی مردم در مجلس از تایید خودکشی سه نفر از بازداشتی ها خبر داد. سه نفر در بازداشت دست به خودکشی زده اند؟ چرا؟ این مهمتر است یا بازی با اعداد؟
🔻موضع من در قبال اعتراضات خیابانی روشن است. از روز اول هم نوشته ام، اسنادش موجود است و نمی توانید بگویید هوادار اغتشاش یا دل سپرده به تفرقه و شورش در وطنم هستم. اما آنها را چه آشغال بنامید چه کرکس، چه معتاد، چه گرسنه های شورشی، چه سرسپرده آمریکا، چه فریب خورده عربستان، چه آلت دست #پسر_صدام، چه بی سوادهای دانشگاه نرفته و ... آدم های همین سرزمین هستند. بچه های همین کشورند. چه اصراری برای خشمگین کردن شان دارید؟
🔻واقعاً گمان می کنید خانواده ها، دوستان و وابستگان 21 کشته شده و چند هزار بازداشتی الان توی خانه هایشان نشسته اند و هی به جان شما دعا می کنند؟ عبرت گرفته و هی انگشت پشیمانی به دندان می گزند که وای بر فرزندان ما که قدرشناس تلاش های شبانه روزی مسئولین نبودند؟!
🔻شما را به همه مقدسات سوگند با این کشور، با این مردم این طور رفتار نکنید. ما وسط انبار باروت #خاورمیانه ایم. کمی تدبیر، کمی مدارا، کمی تعقل در گفتار تا حالا کسی را نکُشته. دست از این عدد بازی ها و تحلیل ها و نمک بر زخم پاشیدن ها بردارید و به فکر مشکلات مردم باشید. این زخم را درمان کنید وگرنه عفونت می کند و یک بار دیگر از یک جای دیگر سر بیرون می زند و باز هم می فرمایید غافلگیر شدیم و انتظارش را نداشتیم... این سقف بریزید روی سر همه مان می ریزد. #اصلاح_طلب و #اصولگرا و پابرهنه و ثروتمند همه با هم زیان خواهیم دید.
⛔️ می دانید دردمان چیست؟ درد این است که تاوان رفتار و گفتار و کردار شما را ما مردم می دهیم. همین مردم کوچه و خیابان. همین #دستفروش هایی که کتک می خورند، همین #زلزله زده هایی که شب زیر چادر از سرما می لرزند، همین چشم انتظاران #یارانه و #سهام_عدالت 26 هزارتومانی، همین #پرایدسواران، همین کارمندهایی که با وام و قسط زنده اند، همین زن هایی که می روند #قصابی خُرده گوشت می خرند، همین پدرها و مادرهای #بازنشسته مان که موهایشان از شرم نداری سفید شده، همین جوان هایی که از بیکاری، ترجیح می دهند تا صبح در اینترنت بچرخند، تا لنگ ظهر بخوابند... و پیر می شوند...
بزرگان وطن! بهرخدا داد کنید....
#دریغ_است_ایران_که_ویران_شود
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
◀️ نماینده ملایر فرموده که میانگین سن بازداشتی های اعتراضات اخیر 23 سال است.
🔻ضمن تشکر از ایشان که دستکم از واژه هایی مثل #کرکس و #آشغال استفاده نکرد می شود با لحن آقای #احمدی_نژاد پرسید: الان مشکل جوون های ما میانگین سن اوناست؟!
🔻چند روز قبل یک مقام گفته بود زیر 20 سال هستند و معاون امنیتی وزیر کشور هم عنوان کرد 90 درصد آنها زیر 25 سال هستند. الان این مسابقه اعلام میانگین سن #بازداشتی ها دقیقاً چه سودی دارد؟ می خواهید بگویید که جوان بودند و فریب دلارهای #عربستان و مستندهای #من_و_تو و چشمک های #آنجلینا_جولی و وعده های #ترامپ را خوردند؟!
دارید کار جامعه شناسی روی زوایای پنهان ماجرا می کنید؟ جان من؟! اصلاً بفرمایید میانگین بالاتر باشد بهتر است یا پایین تر؟ ما همان را می گوییم. جایزه چه می دهید؟
🔻آقای #مطهری از معدود نماینده های واقعی مردم در مجلس از تایید خودکشی سه نفر از بازداشتی ها خبر داد. سه نفر در بازداشت دست به خودکشی زده اند؟ چرا؟ این مهمتر است یا بازی با اعداد؟
🔻موضع من در قبال اعتراضات خیابانی روشن است. از روز اول هم نوشته ام، اسنادش موجود است و نمی توانید بگویید هوادار اغتشاش یا دل سپرده به تفرقه و شورش در وطنم هستم. اما آنها را چه آشغال بنامید چه کرکس، چه معتاد، چه گرسنه های شورشی، چه سرسپرده آمریکا، چه فریب خورده عربستان، چه آلت دست #پسر_صدام، چه بی سوادهای دانشگاه نرفته و ... آدم های همین سرزمین هستند. بچه های همین کشورند. چه اصراری برای خشمگین کردن شان دارید؟
🔻واقعاً گمان می کنید خانواده ها، دوستان و وابستگان 21 کشته شده و چند هزار بازداشتی الان توی خانه هایشان نشسته اند و هی به جان شما دعا می کنند؟ عبرت گرفته و هی انگشت پشیمانی به دندان می گزند که وای بر فرزندان ما که قدرشناس تلاش های شبانه روزی مسئولین نبودند؟!
🔻شما را به همه مقدسات سوگند با این کشور، با این مردم این طور رفتار نکنید. ما وسط انبار باروت #خاورمیانه ایم. کمی تدبیر، کمی مدارا، کمی تعقل در گفتار تا حالا کسی را نکُشته. دست از این عدد بازی ها و تحلیل ها و نمک بر زخم پاشیدن ها بردارید و به فکر مشکلات مردم باشید. این زخم را درمان کنید وگرنه عفونت می کند و یک بار دیگر از یک جای دیگر سر بیرون می زند و باز هم می فرمایید غافلگیر شدیم و انتظارش را نداشتیم... این سقف بریزید روی سر همه مان می ریزد. #اصلاح_طلب و #اصولگرا و پابرهنه و ثروتمند همه با هم زیان خواهیم دید.
⛔️ می دانید دردمان چیست؟ درد این است که تاوان رفتار و گفتار و کردار شما را ما مردم می دهیم. همین مردم کوچه و خیابان. همین #دستفروش هایی که کتک می خورند، همین #زلزله زده هایی که شب زیر چادر از سرما می لرزند، همین چشم انتظاران #یارانه و #سهام_عدالت 26 هزارتومانی، همین #پرایدسواران، همین کارمندهایی که با وام و قسط زنده اند، همین زن هایی که می روند #قصابی خُرده گوشت می خرند، همین پدرها و مادرهای #بازنشسته مان که موهایشان از شرم نداری سفید شده، همین جوان هایی که از بیکاری، ترجیح می دهند تا صبح در اینترنت بچرخند، تا لنگ ظهر بخوابند... و پیر می شوند...
بزرگان وطن! بهرخدا داد کنید....
#دریغ_است_ایران_که_ویران_شود
🖋 @ehsanmohammadi95
🔺دراویش از #یاهو تا #عملیات_داعشی؟!
✍️ احسان محمدی
🔰 دراویش در ذهن ما عموما" مردان کهنسال و ریش بلند و ژنده پوشی هستند که کشکول و تبرزین بر دوش و یاهو، یاهو گویان روزی اندکی می جویند و صد تن از آنها بر گلیمی بخسبند. آرام و بی آزار. حتی نقاشی شان را در ساندویچی ها دیده ایم که قلیان به لب به دنیای فانی می نگرند. همین!
🔰 اما چند وقتی است که آنها را چماق به دست و سنگ در پنجه و در حال زد و خورد با نیروهای انتظامی روایت می کنند و از دیشب حمله انتحاری با اتوبوس و پراید و کشتن چند نفر را به حساب آنها نوشتند.
🔰 #درویش و حمله انتحاری؟! درویش و محله اعیان نشین #پاسداران؟ درویش و خون و خونریزی؟! درویش و بی طاقتی؟
🔰 چه بر سر این مملکت آمده که خبر مرگ به جیره روزمره مان تبدیل شده؟! که هم درویشش فریاد #الله_اکبر سر می دهد هم سربازش، هم معترض خیابانی لااله الا الله می گوید و هم بازجو و زندانبانش...
🔰 من چیز زیادی در مورد فرقه ها و باورهای دینی نوظهور یا چنان که می گویند انحرافی و ضاله نمی دانم فقط از بچگی در گوش ما خواندند که #دین برای سعادت بشر آمده. که انسان را به خوشبختی کامل برساند.
🔰 #خاورمیانه خاستگاه بسیاری از ادیان و تقریبا" تمام پیامبران است، خیر سرش یک روز بدون خون و خونریزی ندارد، سعادت بشری پیشکش! اصلا" اگر باور داریم خدا یکی است، چرا برای اثباتش حتما" باید خرخره هم را بجویم؟ وقتش نرسیده در تعریف دین و دینداری و دین داران تجدیدنظر شود؟!
🔺 اما داستان دراویش گنابادی
🔰 اگر فکر می کنید #نورعلی_تابنده که درویشان گنابادی او را #مجذوب_علیشاه لقب داده اند و گفته بودند اگر حکومت قصد دستگیری اش را داشته باشد تا پای جان می ایستند، یک درویش کشکول به دوش و تارک دنیاست سخت در اشتباه هستید!
🔰 تابنده یک حقوقدان ۹۰ ساله و دانش آموخته فرانسه است. قبل از انقلاب وکیل #آیت_الله_پسندیده برادر امام خمینی(ره) و #آیت_الله_طاهری بوده و نویسنده کتاب های متعدد از جمله #اسلام_دین_شمشیر_نیست بوده و ...
🔰 اگر فکر می کنید او قوانین و مقررات حکومتی را نمی داند اشتباه می کنید. تابنده در اوایل انقلاب معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیر سازمان حج و زیارت و جتی #معاون_وزارت_دادگستری این نظام بوده! چه اتفاقی افتاده است که هواداران او از درویشی به خشونت رو می آورند؟
🔰 حمله با اتوبوس و پراید به مردم تازه شدن یک زخم است. در عاشورای ۸۸ هم این اتفاق افتاد. دو وانت #نیروی_انتظامی چند نفر را زیر گرفتند و گریختند. اعلام شد که ماشین را منافقان سرقت کرده اند و جنایت را انجام داده اند اما با وجود دهها دوربین امنیتی و ترافیکی در شهر هنوز گزارشی روشن از چگونگی ماجرا و عاقبت سرنشیان و آن خودروها منتشر نشد.
وقتی دیشب فیلم و خبر حمله خودرویی را شنیدم تنم لرزید. چه خشم متراکمی زیر پوست این کشور است... هی بگویید ایران امکان ندارد سوریه بشود!!
🔰 از شب گذشته برخی در شبکه های اجتماعی حتی خوشحال شده اند از حمله انتحاری با اتوبوس و پراید! افزایش #خشونت تا این حد خوشحالی دارد؟ کم خون دیده ایم؟ کم جنازه دفن کرده ایم؟ کم مادرهای این سرزمین عکس جوان به دست به قبرستان ها رفته اند؟!
🔰 اینکه دراویشی که به خدا و قرآن و اصول دین و ... اعتقاد دارند تا چه اندازه برای نظام خطرناک هستند که تحمل نمی شوند را نمی دانم اما بروز این همه تنش و تشنج در یک جامعه نشان دهنده عدم سلامت آن است. واقعا" نمی شد این ماجرا را با مدارا، با صبوری، با ریش سفیدی عقلا حل کرد و حتما" باید خون ریخته می شد و گاز اشک آور پاسداران را غرق در خود می کرد و ...؟ لابد نمی شد!
🔰 این کشور آرامش می خواهد. لبخند و امید می خواهد. نان می خواهد. این چیزها هم با باتوم و گاز اشک آور و شکستن شیشه بانک ها و حمله با اتوبوس و پراید به نیروی انتظامی به دست نمی آید... بزرگان وطن داد کنید. عقل را جایگزین شعار کنید. شعور را بنشانید جای شور... پیش از آنکه دیر شود.
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🔰 دراویش در ذهن ما عموما" مردان کهنسال و ریش بلند و ژنده پوشی هستند که کشکول و تبرزین بر دوش و یاهو، یاهو گویان روزی اندکی می جویند و صد تن از آنها بر گلیمی بخسبند. آرام و بی آزار. حتی نقاشی شان را در ساندویچی ها دیده ایم که قلیان به لب به دنیای فانی می نگرند. همین!
🔰 اما چند وقتی است که آنها را چماق به دست و سنگ در پنجه و در حال زد و خورد با نیروهای انتظامی روایت می کنند و از دیشب حمله انتحاری با اتوبوس و پراید و کشتن چند نفر را به حساب آنها نوشتند.
🔰 #درویش و حمله انتحاری؟! درویش و محله اعیان نشین #پاسداران؟ درویش و خون و خونریزی؟! درویش و بی طاقتی؟
🔰 چه بر سر این مملکت آمده که خبر مرگ به جیره روزمره مان تبدیل شده؟! که هم درویشش فریاد #الله_اکبر سر می دهد هم سربازش، هم معترض خیابانی لااله الا الله می گوید و هم بازجو و زندانبانش...
🔰 من چیز زیادی در مورد فرقه ها و باورهای دینی نوظهور یا چنان که می گویند انحرافی و ضاله نمی دانم فقط از بچگی در گوش ما خواندند که #دین برای سعادت بشر آمده. که انسان را به خوشبختی کامل برساند.
🔰 #خاورمیانه خاستگاه بسیاری از ادیان و تقریبا" تمام پیامبران است، خیر سرش یک روز بدون خون و خونریزی ندارد، سعادت بشری پیشکش! اصلا" اگر باور داریم خدا یکی است، چرا برای اثباتش حتما" باید خرخره هم را بجویم؟ وقتش نرسیده در تعریف دین و دینداری و دین داران تجدیدنظر شود؟!
🔺 اما داستان دراویش گنابادی
🔰 اگر فکر می کنید #نورعلی_تابنده که درویشان گنابادی او را #مجذوب_علیشاه لقب داده اند و گفته بودند اگر حکومت قصد دستگیری اش را داشته باشد تا پای جان می ایستند، یک درویش کشکول به دوش و تارک دنیاست سخت در اشتباه هستید!
🔰 تابنده یک حقوقدان ۹۰ ساله و دانش آموخته فرانسه است. قبل از انقلاب وکیل #آیت_الله_پسندیده برادر امام خمینی(ره) و #آیت_الله_طاهری بوده و نویسنده کتاب های متعدد از جمله #اسلام_دین_شمشیر_نیست بوده و ...
🔰 اگر فکر می کنید او قوانین و مقررات حکومتی را نمی داند اشتباه می کنید. تابنده در اوایل انقلاب معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیر سازمان حج و زیارت و جتی #معاون_وزارت_دادگستری این نظام بوده! چه اتفاقی افتاده است که هواداران او از درویشی به خشونت رو می آورند؟
🔰 حمله با اتوبوس و پراید به مردم تازه شدن یک زخم است. در عاشورای ۸۸ هم این اتفاق افتاد. دو وانت #نیروی_انتظامی چند نفر را زیر گرفتند و گریختند. اعلام شد که ماشین را منافقان سرقت کرده اند و جنایت را انجام داده اند اما با وجود دهها دوربین امنیتی و ترافیکی در شهر هنوز گزارشی روشن از چگونگی ماجرا و عاقبت سرنشیان و آن خودروها منتشر نشد.
وقتی دیشب فیلم و خبر حمله خودرویی را شنیدم تنم لرزید. چه خشم متراکمی زیر پوست این کشور است... هی بگویید ایران امکان ندارد سوریه بشود!!
🔰 از شب گذشته برخی در شبکه های اجتماعی حتی خوشحال شده اند از حمله انتحاری با اتوبوس و پراید! افزایش #خشونت تا این حد خوشحالی دارد؟ کم خون دیده ایم؟ کم جنازه دفن کرده ایم؟ کم مادرهای این سرزمین عکس جوان به دست به قبرستان ها رفته اند؟!
🔰 اینکه دراویشی که به خدا و قرآن و اصول دین و ... اعتقاد دارند تا چه اندازه برای نظام خطرناک هستند که تحمل نمی شوند را نمی دانم اما بروز این همه تنش و تشنج در یک جامعه نشان دهنده عدم سلامت آن است. واقعا" نمی شد این ماجرا را با مدارا، با صبوری، با ریش سفیدی عقلا حل کرد و حتما" باید خون ریخته می شد و گاز اشک آور پاسداران را غرق در خود می کرد و ...؟ لابد نمی شد!
🔰 این کشور آرامش می خواهد. لبخند و امید می خواهد. نان می خواهد. این چیزها هم با باتوم و گاز اشک آور و شکستن شیشه بانک ها و حمله با اتوبوس و پراید به نیروی انتظامی به دست نمی آید... بزرگان وطن داد کنید. عقل را جایگزین شعار کنید. شعور را بنشانید جای شور... پیش از آنکه دیر شود.
🖋 @ehsanmohammadi95
🌍 تاوان زیستن در #جغرافیای_اندوه
✍️ احسان محمدی
🌍 بعضی از منتقدین به #اصغر_فرهادی کارگردان ایرانی خرده می گیرند که وقتی فیلم های ساخته او تمام می شود بیننده تکلیف اش را در مورد حق و باطل نمی داند! همه شخصیت های فیلم هایش انگار حق دارند در حالیکه نمی شود گفت جای حق ایستاده اند. انگار مرتکب گناه شده اند در حالیکه نمی شود حکم راند که گناهکارند.
🌍این در هم پیچیده شدن حق و باطل یکی از دشواری های عصر حاضر است. دشوار بتوان به صورت مطلق در هر ماجرایی آدم ها را سیاه و سفید کرد، عصر حاضر، عصر #خاکستری هاست. انگار همه حق دارند، در حالیکه حق کاملاً با هیچکس نیست!
🌍 حمله #آمریکا و متحدانش به سوریه و آغاز جنگی دیگر (حتی در حد موشک پرانی کنترل شده) باز هم دنیا را با چالش های تازه ای روبرو ساخت که آیا جنگ مطلقاً بد است؟ آیا فرق می کند که چه کسی ابرقدرت نظامی دنیا باشد؟ جای آمریکا با #نپال یا #گوام عوض شود آنها دست به خونریزی و کشورگشایی و موشک پرانی نمی زنند؟
🌍 فارغ از اینکه ما در این سوی دنیا کار آمریکا را زورگویی آشکار می دانیم چطور در بخش دیگری از دنیا کسانی برای برخورد با #بشار_اسد همدلی نشان می دهند؟ #دونالد_ترامپ که بیشتر به یک مست لایعقل شباهت دارد تا یک پریزیدنت، چطور به نماد تشخیص دهنده حق و باطل تبدیل شده که فرمان حمله صادر می کند؟
🌍 این روزها بیم کشیده شدن شعله های این آتش جدید به دامن ایران به یک دغدغه در افکار عمومی تبدیل شده است. مردم اخبار را در هوا می قاپند، موشک ها را می شمارند، به رجزخوانی هایی توئیتری ترامپ و چشم غره های #خرس_روسی نگاه می کنند و نگران آغاز یک جنگ جهانی دیگر هستند و از خود می پرسند کی می شود این #خاورمیانه سر آرام به زمین بگذارد؟ خاکش کی از خون سیراب می شود؟ تنش های داخلی کم است که باید چشم مان به تحولات منطقه ای باشد؟ یک روز عراق، یک روز ترکیه و کُردها، یک روز سوریه و داعش و ...
🌍 #راتزل جغرافیدان جبرگرا بر این باور بود که شرایط طبیعی عامل قطعی و تعیین کنندهی رویدادهای انسانی و پدیدههای جغرافیایی است. #ارسطو معتقد بود علت كامیابی یونانیان وحتی برتری عقلی آنان آب و هوای معتدل یونان می دانست. #ابنخلدون که به منتسکیوی عرب معروف است استدلال می کرد شرایط و احوال و دگرگونیهای اجتماعی متفاوت بیشتر از محیط جغرافیایی و آب و هوا سرچشمه میگیرد.
🌍 #مارکس، #هگل،#توماس_باکل، #الیزه_رکله و ... هم در مورد جبر جغرافیا آرایی دارند. اینکه عوامل طبیعی بر کردار آدمیان اثر گذار است و از آن گریزی نیست. در این مورد می توان سال ها بحث کرد و به نتیجه مشخصی نرسید اما یک واقعیت وجود دارد که خاورمیانه جغرافیای اندوه است. سرزمین رنج، جنگ، نفت، باروت، خشونت ...
🌍 در چند دهه اخیر بیش از هر نقطه دیگری از دنیا از اینجا خبرهای مرگ، انفجار، سربریدن، گلوله و خشم به دنیا صادر شده است. آدمی نمی تواند سرزمین اش را توی چمدان بگذارد و به گوشه دیگری از دنیا مهاجرت کند. وطن، گل بنفشه نیست، تاوان زیستن در جغرافیای اندوه هم گوش به زنگ بودن ابدی است، خواندن خبرهای همه تلخ، دل آشوب و نگرانی از اینکه گلوله ها کجا فرود می آیند...
🌍 کسی که در #پورتوریکو، #جامائیکا یا #سوئیس زندگی می کند چه خبر دارد از دل ما ساکنان جغرافیای اندوه؟ اینجا انگار همه حق دارند و هیچکس حق ندارند. انگار هرگز نمی شود فهمید که چرا در سرزمین شعر و قصه های هزار و یک شب و ادیان، آدم ها این همه مشتاق شلیک گلوله هستند؟
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🌍 بعضی از منتقدین به #اصغر_فرهادی کارگردان ایرانی خرده می گیرند که وقتی فیلم های ساخته او تمام می شود بیننده تکلیف اش را در مورد حق و باطل نمی داند! همه شخصیت های فیلم هایش انگار حق دارند در حالیکه نمی شود گفت جای حق ایستاده اند. انگار مرتکب گناه شده اند در حالیکه نمی شود حکم راند که گناهکارند.
🌍این در هم پیچیده شدن حق و باطل یکی از دشواری های عصر حاضر است. دشوار بتوان به صورت مطلق در هر ماجرایی آدم ها را سیاه و سفید کرد، عصر حاضر، عصر #خاکستری هاست. انگار همه حق دارند، در حالیکه حق کاملاً با هیچکس نیست!
🌍 حمله #آمریکا و متحدانش به سوریه و آغاز جنگی دیگر (حتی در حد موشک پرانی کنترل شده) باز هم دنیا را با چالش های تازه ای روبرو ساخت که آیا جنگ مطلقاً بد است؟ آیا فرق می کند که چه کسی ابرقدرت نظامی دنیا باشد؟ جای آمریکا با #نپال یا #گوام عوض شود آنها دست به خونریزی و کشورگشایی و موشک پرانی نمی زنند؟
🌍 فارغ از اینکه ما در این سوی دنیا کار آمریکا را زورگویی آشکار می دانیم چطور در بخش دیگری از دنیا کسانی برای برخورد با #بشار_اسد همدلی نشان می دهند؟ #دونالد_ترامپ که بیشتر به یک مست لایعقل شباهت دارد تا یک پریزیدنت، چطور به نماد تشخیص دهنده حق و باطل تبدیل شده که فرمان حمله صادر می کند؟
🌍 این روزها بیم کشیده شدن شعله های این آتش جدید به دامن ایران به یک دغدغه در افکار عمومی تبدیل شده است. مردم اخبار را در هوا می قاپند، موشک ها را می شمارند، به رجزخوانی هایی توئیتری ترامپ و چشم غره های #خرس_روسی نگاه می کنند و نگران آغاز یک جنگ جهانی دیگر هستند و از خود می پرسند کی می شود این #خاورمیانه سر آرام به زمین بگذارد؟ خاکش کی از خون سیراب می شود؟ تنش های داخلی کم است که باید چشم مان به تحولات منطقه ای باشد؟ یک روز عراق، یک روز ترکیه و کُردها، یک روز سوریه و داعش و ...
🌍 #راتزل جغرافیدان جبرگرا بر این باور بود که شرایط طبیعی عامل قطعی و تعیین کنندهی رویدادهای انسانی و پدیدههای جغرافیایی است. #ارسطو معتقد بود علت كامیابی یونانیان وحتی برتری عقلی آنان آب و هوای معتدل یونان می دانست. #ابنخلدون که به منتسکیوی عرب معروف است استدلال می کرد شرایط و احوال و دگرگونیهای اجتماعی متفاوت بیشتر از محیط جغرافیایی و آب و هوا سرچشمه میگیرد.
🌍 #مارکس، #هگل،#توماس_باکل، #الیزه_رکله و ... هم در مورد جبر جغرافیا آرایی دارند. اینکه عوامل طبیعی بر کردار آدمیان اثر گذار است و از آن گریزی نیست. در این مورد می توان سال ها بحث کرد و به نتیجه مشخصی نرسید اما یک واقعیت وجود دارد که خاورمیانه جغرافیای اندوه است. سرزمین رنج، جنگ، نفت، باروت، خشونت ...
🌍 در چند دهه اخیر بیش از هر نقطه دیگری از دنیا از اینجا خبرهای مرگ، انفجار، سربریدن، گلوله و خشم به دنیا صادر شده است. آدمی نمی تواند سرزمین اش را توی چمدان بگذارد و به گوشه دیگری از دنیا مهاجرت کند. وطن، گل بنفشه نیست، تاوان زیستن در جغرافیای اندوه هم گوش به زنگ بودن ابدی است، خواندن خبرهای همه تلخ، دل آشوب و نگرانی از اینکه گلوله ها کجا فرود می آیند...
🌍 کسی که در #پورتوریکو، #جامائیکا یا #سوئیس زندگی می کند چه خبر دارد از دل ما ساکنان جغرافیای اندوه؟ اینجا انگار همه حق دارند و هیچکس حق ندارند. انگار هرگز نمی شود فهمید که چرا در سرزمین شعر و قصه های هزار و یک شب و ادیان، آدم ها این همه مشتاق شلیک گلوله هستند؟
🖋 @ehsanmohammadi95
❌ چطور می توانید اینقدر با اعصاب مردم بازی کنید؟
✍️ #احسان_محمدی
🔺 احتمالاً شما هم فیلم کتک کاری یک #دانشجو با چند نیروی حراست #دانشگاه را دیده اید. دختری فیلم می گیرد و ما لحظه ای که لباس از تن پسر جوان در می آورند را می بینیم. یک زد و خورد آزاردهنده.
🔺همیشه با تردید به #فیلم های بریده و تقطیع شده نگاه می کنم. به اینکه این یک بُرش از ماجراست و ما همه تمام حقیقت را نمی دانیم و حق نداریم قضاوت کنیم.. حتی چند خواننده فیلم را برایم فرستادند اما در کانال منتشر نکردم.
اما اظهارنظر رئیس مرکز حراست دانشگاه آزاد برایم شگفت انگیز بود! خبرآنلاین از قول این مقام مسئول نوشته:
1️⃣ خانمی که فیلم می گیرد به صورت #هدفمند فیلم برداری می کند.
2️⃣ حرف این خانم کاملا کذب است، زیرا مامور حراست است که در حال کتک خوردن است.
3️⃣ پس از آنکه دعوا خاتمه یافت، دانشجوی خاطی از مامور حراست عذرخواهی میکند و حتی #دست این مامور را هم میبوسد.
🔹کاری ندارم که چرا هر وقت مسئولین از فیلمی در #فضای_مجازی خوششان نمی آید اسم آن را «فیلمبرداری هدفمند» می گذارند، انگار که یک تیم جاسوسی آموزش دیده به نیت تخریب این کار را کرده اند!
تخریب نگهبانان در ورودی حراست یک دانشگاه به نیت راضی کردن #ترامپ؟ برای خوشایند #داماد_صدام_حسین؟ با بودجه #عربستان سعودی؟!
🔹 با آن بخش کتک زدن و کتک خوردن هم کار ندارم. اینکه دانشجو سیگار کشیده، فحاشی کرده، آغازکننده حمله بوده و ... را کمیته انضباطی باید مشخص کند و اگر دانشجو تخلفی کرده برخورد جدی کنید اما آن #دست_بوسی دیگر چه صیغه ای است ؟
🔻از خودمان می پرسیم چطور ممکن است یک پسر جوان که لباسش را از تنش درآورده اند و مشاجره کرده باید دست طرف را هم آخر کار ببوسد؟ فیلم #هندی است؟ آینه عبرت است؟ توبه در لحظه است؟
حتی بر فرض مثال اگر واقعاً عذرخواسته ما باید آن دست بوسی را منتشر کنیم؟ به چه نیتی؟
🔻 مجبوریم اینطور حرف بزنیم؟ اصرار داریم افکار عمومی را مضحکه کنیم یا دانشجوها را عصبانی تر کنیم؟ دست بوسی نشانه افتخار است؟ پرچم تان بالا رفته الان؟!
⛔️ امیدوارم دستکم فردا به مامور حراست #جایزه ندهند و اعلام نکنند او بهترین مامور حراست تمام #خاورمیانه و بلکه #کهشکان_راه شیری است!
⛔️ آقایان!حضرات! بزرگان!
سرجدتان اگر مرهم نیستید حداقل زخم نزنید!
اگر حرف زدن بلد نیستید، حرف نزدن یاد بگیرید. با روان این مردم بازی نکنید. بیشتر از این بازی نکنید. یک اقیانوس هم با یک قطره سرریز می کند. به خدا سرریز می کند!
#خدایا_صبر
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ #احسان_محمدی
🔺 احتمالاً شما هم فیلم کتک کاری یک #دانشجو با چند نیروی حراست #دانشگاه را دیده اید. دختری فیلم می گیرد و ما لحظه ای که لباس از تن پسر جوان در می آورند را می بینیم. یک زد و خورد آزاردهنده.
🔺همیشه با تردید به #فیلم های بریده و تقطیع شده نگاه می کنم. به اینکه این یک بُرش از ماجراست و ما همه تمام حقیقت را نمی دانیم و حق نداریم قضاوت کنیم.. حتی چند خواننده فیلم را برایم فرستادند اما در کانال منتشر نکردم.
اما اظهارنظر رئیس مرکز حراست دانشگاه آزاد برایم شگفت انگیز بود! خبرآنلاین از قول این مقام مسئول نوشته:
1️⃣ خانمی که فیلم می گیرد به صورت #هدفمند فیلم برداری می کند.
2️⃣ حرف این خانم کاملا کذب است، زیرا مامور حراست است که در حال کتک خوردن است.
3️⃣ پس از آنکه دعوا خاتمه یافت، دانشجوی خاطی از مامور حراست عذرخواهی میکند و حتی #دست این مامور را هم میبوسد.
🔹کاری ندارم که چرا هر وقت مسئولین از فیلمی در #فضای_مجازی خوششان نمی آید اسم آن را «فیلمبرداری هدفمند» می گذارند، انگار که یک تیم جاسوسی آموزش دیده به نیت تخریب این کار را کرده اند!
تخریب نگهبانان در ورودی حراست یک دانشگاه به نیت راضی کردن #ترامپ؟ برای خوشایند #داماد_صدام_حسین؟ با بودجه #عربستان سعودی؟!
🔹 با آن بخش کتک زدن و کتک خوردن هم کار ندارم. اینکه دانشجو سیگار کشیده، فحاشی کرده، آغازکننده حمله بوده و ... را کمیته انضباطی باید مشخص کند و اگر دانشجو تخلفی کرده برخورد جدی کنید اما آن #دست_بوسی دیگر چه صیغه ای است ؟
🔻از خودمان می پرسیم چطور ممکن است یک پسر جوان که لباسش را از تنش درآورده اند و مشاجره کرده باید دست طرف را هم آخر کار ببوسد؟ فیلم #هندی است؟ آینه عبرت است؟ توبه در لحظه است؟
حتی بر فرض مثال اگر واقعاً عذرخواسته ما باید آن دست بوسی را منتشر کنیم؟ به چه نیتی؟
🔻 مجبوریم اینطور حرف بزنیم؟ اصرار داریم افکار عمومی را مضحکه کنیم یا دانشجوها را عصبانی تر کنیم؟ دست بوسی نشانه افتخار است؟ پرچم تان بالا رفته الان؟!
⛔️ امیدوارم دستکم فردا به مامور حراست #جایزه ندهند و اعلام نکنند او بهترین مامور حراست تمام #خاورمیانه و بلکه #کهشکان_راه شیری است!
⛔️ آقایان!حضرات! بزرگان!
سرجدتان اگر مرهم نیستید حداقل زخم نزنید!
اگر حرف زدن بلد نیستید، حرف نزدن یاد بگیرید. با روان این مردم بازی نکنید. بیشتر از این بازی نکنید. یک اقیانوس هم با یک قطره سرریز می کند. به خدا سرریز می کند!
#خدایا_صبر
🖋 @ehsanmohammadi95
▪️ برای این روزهای تلخ، برای تلخی این روزها
✍️ #احسان_محمدی
1️⃣ نوشته بود حال اینا که #پورشه می خرن رو نمی دونم. تو خونه ما وقتی یکی پیژامه می خره، شب تنش میکنه، ما دست می زنیم، بابام می خونه؛ ایشالا مبارکش باد! اونم وسط اتاق قر می ده. دیشدانه دیشدان!
2️⃣ می گویند روی دیوار سلول یک زندانی #یهودی در بازداشتگاه نازی ها نوشته بود: «اگر خدایی وجود دارد باید برای بخشایش به پایم بیفتد»!
3️⃣ نوشته بود: عاشق اینم وقتی اون جهان، خدا ازم می پرسه برای چی فلان کار رو کردی؟ بگم: حتماً حکمتی توش بوده!
✍️ راستش را بخواهید با آنکه #لیدی_گاگاوار انسان خجسته ای نیستم اما دوست ندارم قاصد مرگ باشم. قاصد نومیدی و قصه های همه تلخ. اصلاً اندوهگین بودن را هم فضیلت نمی دانم.
کسی پیام فرستاده بود: این روزها حالمان بد است. ناامیدیم لطفاً شما از امید بنویسید. یه چیزی بگید اینقد توش غصه نباشه؟
#عباس_جدیدی از خوبای سابق شورای شهر چند وقت پیش گفت: «حاضرم واسه نماز خوندن جوونا رو آسفالت کله معلق بزنم».
من هم حاضرم برای اینکه مردم سرزمینم حالشان خوب شود، بخندند و گونه هایشان طعم اشک ندهد پیژامه بپوشم و بیایم وسط شبکه های مجازی، شما دست بزنید ایشالا مبارکش باد و من خودم را بتکانم!
✍️ هرکس اندوهش را می نویسد تکه ای از روحش را می کَند. بخشی از رنجش را.
گاهی آنقدر حجم آوار درون زیاد می شود که باید داد زد وگرنه همه پسر بچه شیطانی را دوست دارند که توی کوچه دعوا کرده، کتک خورده بعد از جایش بلند شده و با آستین دماغش را پاک می کند و می گوید اصلا هم درد نداشت! کله شقی اش و تسلیم نشدنش لذتبخش است.
اینکه ما باید دائم سجده و استغفار کنیم یا خدا باید یک روز از ما معذرت بخواهد را هم نمی دانم. مهندسی راه و آسمان نخوانده ام و همیشه اعتراف به ندانستن را از تظاهر ریاکارانه به دانایی بیشتر دوست دارم. مثل اعتراف به دوست داشتن. دلتنگ شدن.
✍️ ما که می نویسم اَبَر انسان نیستیم، پوست #کروکودیل تن مان نیست. گاهی ادای شیر را در می آوریم اما زیر پوست مان قلب گنجشک می تپد.
لذت نمی بریم از اینکه کام کسی را تلخ کنیم. زندگی در #خاورمیانه به اندازه کافی بوی خون می دهد، اشک آفرینی مضاعف ناجوانمردانه است. همه اینها را می فهمم اما گاهی اگر ننویسم حس می کنم شقیقه ام می ترکد.
تمام قد عذرخواهی می کنم اگر خیلی اوقات حالتان را بدتر کرده ام. باور کنید #مرهم پیش من/ما نیست.
می نویسم/می نویسیم شاید آنها که #زخم می زنند بخوانند، شاید بفهمیم «حکمتش» دقیقاً چیست؟
ما به نوشتن محتاجیم. مثل پرنده به پرواز، ماهی به شنا.
🇮🇷 چشم به راه خبرهای خوبیم. این سرزمین روزهای دشوارتر از این را هم گذرانده و دوباره لبخند زده.
هم عوعو #سگان را تجربه کرده و هم غُرش #شیران را دیده. هم گرد سُم اسبان مغول را فرونشانده هم لنگی خران محمود افغان را ... و هنوز زنده است و نفس می کشد، حتی اگر ما نباشیم. امید که به شادمانی باز بخوانیم:
دوباره برکَش ندای طوفان
دوباره سرکَش به ساغر جان
دوباره بر خیز ز تیغ مَشکن
ز جان گذر کُن برای جانان
دوباره من با تو می شوم ما
دوباره من تو، دوباره ایشان
دوباره لبخنده های امید
دوباره شور امیدواران
دوباره لبخند دوباره پیوند
دوباره پیمان دوباره ایران
دوباره ایران دوباره ایران دوباره ایران....
#دریغ_است_ایران_که_ویران_شود
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ #احسان_محمدی
1️⃣ نوشته بود حال اینا که #پورشه می خرن رو نمی دونم. تو خونه ما وقتی یکی پیژامه می خره، شب تنش میکنه، ما دست می زنیم، بابام می خونه؛ ایشالا مبارکش باد! اونم وسط اتاق قر می ده. دیشدانه دیشدان!
2️⃣ می گویند روی دیوار سلول یک زندانی #یهودی در بازداشتگاه نازی ها نوشته بود: «اگر خدایی وجود دارد باید برای بخشایش به پایم بیفتد»!
3️⃣ نوشته بود: عاشق اینم وقتی اون جهان، خدا ازم می پرسه برای چی فلان کار رو کردی؟ بگم: حتماً حکمتی توش بوده!
✍️ راستش را بخواهید با آنکه #لیدی_گاگاوار انسان خجسته ای نیستم اما دوست ندارم قاصد مرگ باشم. قاصد نومیدی و قصه های همه تلخ. اصلاً اندوهگین بودن را هم فضیلت نمی دانم.
کسی پیام فرستاده بود: این روزها حالمان بد است. ناامیدیم لطفاً شما از امید بنویسید. یه چیزی بگید اینقد توش غصه نباشه؟
#عباس_جدیدی از خوبای سابق شورای شهر چند وقت پیش گفت: «حاضرم واسه نماز خوندن جوونا رو آسفالت کله معلق بزنم».
من هم حاضرم برای اینکه مردم سرزمینم حالشان خوب شود، بخندند و گونه هایشان طعم اشک ندهد پیژامه بپوشم و بیایم وسط شبکه های مجازی، شما دست بزنید ایشالا مبارکش باد و من خودم را بتکانم!
✍️ هرکس اندوهش را می نویسد تکه ای از روحش را می کَند. بخشی از رنجش را.
گاهی آنقدر حجم آوار درون زیاد می شود که باید داد زد وگرنه همه پسر بچه شیطانی را دوست دارند که توی کوچه دعوا کرده، کتک خورده بعد از جایش بلند شده و با آستین دماغش را پاک می کند و می گوید اصلا هم درد نداشت! کله شقی اش و تسلیم نشدنش لذتبخش است.
اینکه ما باید دائم سجده و استغفار کنیم یا خدا باید یک روز از ما معذرت بخواهد را هم نمی دانم. مهندسی راه و آسمان نخوانده ام و همیشه اعتراف به ندانستن را از تظاهر ریاکارانه به دانایی بیشتر دوست دارم. مثل اعتراف به دوست داشتن. دلتنگ شدن.
✍️ ما که می نویسم اَبَر انسان نیستیم، پوست #کروکودیل تن مان نیست. گاهی ادای شیر را در می آوریم اما زیر پوست مان قلب گنجشک می تپد.
لذت نمی بریم از اینکه کام کسی را تلخ کنیم. زندگی در #خاورمیانه به اندازه کافی بوی خون می دهد، اشک آفرینی مضاعف ناجوانمردانه است. همه اینها را می فهمم اما گاهی اگر ننویسم حس می کنم شقیقه ام می ترکد.
تمام قد عذرخواهی می کنم اگر خیلی اوقات حالتان را بدتر کرده ام. باور کنید #مرهم پیش من/ما نیست.
می نویسم/می نویسیم شاید آنها که #زخم می زنند بخوانند، شاید بفهمیم «حکمتش» دقیقاً چیست؟
ما به نوشتن محتاجیم. مثل پرنده به پرواز، ماهی به شنا.
🇮🇷 چشم به راه خبرهای خوبیم. این سرزمین روزهای دشوارتر از این را هم گذرانده و دوباره لبخند زده.
هم عوعو #سگان را تجربه کرده و هم غُرش #شیران را دیده. هم گرد سُم اسبان مغول را فرونشانده هم لنگی خران محمود افغان را ... و هنوز زنده است و نفس می کشد، حتی اگر ما نباشیم. امید که به شادمانی باز بخوانیم:
دوباره برکَش ندای طوفان
دوباره سرکَش به ساغر جان
دوباره بر خیز ز تیغ مَشکن
ز جان گذر کُن برای جانان
دوباره من با تو می شوم ما
دوباره من تو، دوباره ایشان
دوباره لبخنده های امید
دوباره شور امیدواران
دوباره لبخند دوباره پیوند
دوباره پیمان دوباره ایران
دوباره ایران دوباره ایران دوباره ایران....
#دریغ_است_ایران_که_ویران_شود
🖋 @ehsanmohammadi95
📺 #سالومه تو به فریادمون برس!
✍️ احسان محمدی
📺 صدای دختر جوانی که دوربین را نزدیک یک خودپرداز بانک گرفته و چند برگِ رسید بانکی که روی زمین و نزدیک سطل زباله رها شده اند را نشان می دهد، هم زمان به گوش می رسد:
- سلام سالومه! اینجا (....) است. همونطور که می بینی این گوشه ای از بی فرهنگی ماست...
📺 به ویدئو نگاه می کنم. به اینکه ارسال کننده فیلم سوژه را پیدا کرده، احتمالاً یکی دو بار فیلم گرفته، بعد به اینترنت وصل شده، برای شبکه من و تو فرستاده، در صف انتظار مانده تا ویدئوی ارسالی اش پخش شود و شاید به ده نفر زنگ زده که عمه! خاله! دایی! ببینید اون ویدئو رو من فرستادم!
📺 بعد احساس کرده که چه مشت محکمی بر دهان مسئولان شهری زده که در نظافت شهر کوتاهی کرده اند، سیستم آموزشی را زیر سوال برده که شهروندان را به خوبی تربیت نکرده و همینطور بی فرهنگی عده ای را افشا کرده است!
در حالی که اگر واقعاً دلش می سوخت، می توانست خم شود و آن کاغذها را بردارد و بیندازد توی سطل زباله و خلاص!
📺 اما چرا این کار را می کنیم؟ چه لذتی در این فلاکت بار نشان دادن اوضاع وجود دارد که باید آن را مستندسازی کنیم و برای #سالومه بفرستیم؟ سالومه فریاد رس بشریت است؟ قرار است معجزه کند؟ تیم بفرستد و خیابان های ما را از زباله پاک کند؟ گروه امداد بفرستد و زمستان درخت های برف گرفته جلوی خانه ما را بتکاند؟
📺 در این خود بدبخت پنداری، سیاه نشان داده همه چیز، سلب مسئولیت فردی و مسابقه ملی برای بازتاب بدی ها و شستن رخت چرک ها در کوچه چه مدالی لذتی نهفته است که از آن دست برنمی داریم؟
📺 واقعاً این شهروندان مخوف بی مسئولیت که این کارهای بد را انجام می دهند کجا دارند زندگی می کنند که ما آنها را نمی شناسیم؟ یک عده قلیل هستند که همه جا نفوذ دارند؟ در بازار اقتصادی احتکار می کنند، در بانک ها اختلاس، در خیابان ها قانون شکنی، در مدرسه تقلب و ... اینها چه کسانی هستند؟ جاسوس های اسرائیل و آمریکا یا خود ما؟
📺 سفر کوتاهی به #آستارا داشتم. چند دقیقه ای کنار دریا رفتم و بیزار شدم. روی ماسه هایی که در چند وجبی دریای خزر بودند مجموعه ای از کثافت و آشغال ریخته بودند. پوشک کهنه بچه، بطری آب مصرف شده، تاپاله اسب هایی که برای سواری دادن آنجا کرایه داده می شوند، مایو کهنه، لیوان شیشه ای شکسته، چای کیسه ای مصرف شده و ...
📺 فکر کردم اگر همین الان دوربین تلویزیون بیاید و با همین جمعیتی که کنار ساحل ایستاده اند حرف بزند آنها یک دل سیر در مورد بی کفایتی مسئولان و ناکارآمدی آنها در مدیریت کشور حرف می زنند. در مورد اینکه چقدر خارجی گل و ماه هستند و چقدر همین دوبی و #ترکیه که بیخ گوش ما قرار دارند آباد و تمیز و زیبا شده اند.
📺 اما هیچکس حتی آنها که این زباله ها را ریخته اند حاضر نیستند نقش خودشان را بپذیرند. واقعاً شب که ما خواب هستیم #احمدی_نژاد و #روحانی و #خاتمی و #علم_الهدی کامیون کامیون زباله می برند و می ریزند توی ساحل دریای خزر؟
📺 گاهی احساس می کنم #بخشی از این رفتار نتیجه کاری است که چهاردهه خود حاکمیت انجام داد. هر وقت هر مشکلی پیش آمد گفت تقصیر #شاه است، تقصیر #آمریکاست، تقصیر #ترامپ است، تقصیر ... تقصیر همه است جز من! شاید بخشی از این مسئولیت ناپذیری را از خود مسئولان یاد گرفته ایم.
📺 هیچکس نمی تواند ناتوانی و ناکارآمدی بسیار از مدیران را انکار کند. من هم درک می کنم که در حوزه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و آموزشی و .... ناتوان بوده اند. گاهی فاجعه بار حتی. اما این دلیل نمی شود که ما مدام در دام تباه نشان دادن همه چیز بیفتیم و در ترویج این نگاه فلاکت بار از هم سبقت بگیریم.
📺 مثلاً الان فهمیدیم که چقدر بدشانس بوده ایم که در #خاورمیانه به دنیا آمده ایم، چه سرنوشت تلخی داشته ایم که به جای #سوئیس در ایران بزرگ شده ایم، تا چه اندازه نگون بختیم که چنین مسئولانی داریم، چه وضع بدی داریم که با شهروندانی مسئولیت نشناس زندگی می کنیم که کاغذها را داخل سطل زباله نمی ریزند، بد رانندگی می کنند و ...
نتیجه؟ باید چکار کنیم؟ بعد از کشف این موضوعات چه؟ نقطه توقف و پایان خطی وجود دارد و بر می گردیم به نقطه نخست و همه چیز را درست و اصولی انجام می دهیم و کشور آباد می شود؟
📺 ادامه دادن این رفتار یعنی افتادن به چاهی که انتها ندارد. فقط فرورفتن و ناله کردن و تباه شدن عمر. بی هیچ دستاوردی و با تلخکامی مطلق. شجاعت داشته باشیم و روبروی آینه بایستیم و کمی نقش خودمان را در این تباهی کشف کنیم. همه مان. هم ما مردم عادیِ پاک و پاکیزه و هم مسئولان نالایق!
⛔️ اگر برای این کشور کاری نمی کنیم، حداقل دست از این ذکر مصیبت ملی برداریم! همین!
#امیدجوان
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
📺 صدای دختر جوانی که دوربین را نزدیک یک خودپرداز بانک گرفته و چند برگِ رسید بانکی که روی زمین و نزدیک سطل زباله رها شده اند را نشان می دهد، هم زمان به گوش می رسد:
- سلام سالومه! اینجا (....) است. همونطور که می بینی این گوشه ای از بی فرهنگی ماست...
📺 به ویدئو نگاه می کنم. به اینکه ارسال کننده فیلم سوژه را پیدا کرده، احتمالاً یکی دو بار فیلم گرفته، بعد به اینترنت وصل شده، برای شبکه من و تو فرستاده، در صف انتظار مانده تا ویدئوی ارسالی اش پخش شود و شاید به ده نفر زنگ زده که عمه! خاله! دایی! ببینید اون ویدئو رو من فرستادم!
📺 بعد احساس کرده که چه مشت محکمی بر دهان مسئولان شهری زده که در نظافت شهر کوتاهی کرده اند، سیستم آموزشی را زیر سوال برده که شهروندان را به خوبی تربیت نکرده و همینطور بی فرهنگی عده ای را افشا کرده است!
در حالی که اگر واقعاً دلش می سوخت، می توانست خم شود و آن کاغذها را بردارد و بیندازد توی سطل زباله و خلاص!
📺 اما چرا این کار را می کنیم؟ چه لذتی در این فلاکت بار نشان دادن اوضاع وجود دارد که باید آن را مستندسازی کنیم و برای #سالومه بفرستیم؟ سالومه فریاد رس بشریت است؟ قرار است معجزه کند؟ تیم بفرستد و خیابان های ما را از زباله پاک کند؟ گروه امداد بفرستد و زمستان درخت های برف گرفته جلوی خانه ما را بتکاند؟
📺 در این خود بدبخت پنداری، سیاه نشان داده همه چیز، سلب مسئولیت فردی و مسابقه ملی برای بازتاب بدی ها و شستن رخت چرک ها در کوچه چه مدالی لذتی نهفته است که از آن دست برنمی داریم؟
📺 واقعاً این شهروندان مخوف بی مسئولیت که این کارهای بد را انجام می دهند کجا دارند زندگی می کنند که ما آنها را نمی شناسیم؟ یک عده قلیل هستند که همه جا نفوذ دارند؟ در بازار اقتصادی احتکار می کنند، در بانک ها اختلاس، در خیابان ها قانون شکنی، در مدرسه تقلب و ... اینها چه کسانی هستند؟ جاسوس های اسرائیل و آمریکا یا خود ما؟
📺 سفر کوتاهی به #آستارا داشتم. چند دقیقه ای کنار دریا رفتم و بیزار شدم. روی ماسه هایی که در چند وجبی دریای خزر بودند مجموعه ای از کثافت و آشغال ریخته بودند. پوشک کهنه بچه، بطری آب مصرف شده، تاپاله اسب هایی که برای سواری دادن آنجا کرایه داده می شوند، مایو کهنه، لیوان شیشه ای شکسته، چای کیسه ای مصرف شده و ...
📺 فکر کردم اگر همین الان دوربین تلویزیون بیاید و با همین جمعیتی که کنار ساحل ایستاده اند حرف بزند آنها یک دل سیر در مورد بی کفایتی مسئولان و ناکارآمدی آنها در مدیریت کشور حرف می زنند. در مورد اینکه چقدر خارجی گل و ماه هستند و چقدر همین دوبی و #ترکیه که بیخ گوش ما قرار دارند آباد و تمیز و زیبا شده اند.
📺 اما هیچکس حتی آنها که این زباله ها را ریخته اند حاضر نیستند نقش خودشان را بپذیرند. واقعاً شب که ما خواب هستیم #احمدی_نژاد و #روحانی و #خاتمی و #علم_الهدی کامیون کامیون زباله می برند و می ریزند توی ساحل دریای خزر؟
📺 گاهی احساس می کنم #بخشی از این رفتار نتیجه کاری است که چهاردهه خود حاکمیت انجام داد. هر وقت هر مشکلی پیش آمد گفت تقصیر #شاه است، تقصیر #آمریکاست، تقصیر #ترامپ است، تقصیر ... تقصیر همه است جز من! شاید بخشی از این مسئولیت ناپذیری را از خود مسئولان یاد گرفته ایم.
📺 هیچکس نمی تواند ناتوانی و ناکارآمدی بسیار از مدیران را انکار کند. من هم درک می کنم که در حوزه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و آموزشی و .... ناتوان بوده اند. گاهی فاجعه بار حتی. اما این دلیل نمی شود که ما مدام در دام تباه نشان دادن همه چیز بیفتیم و در ترویج این نگاه فلاکت بار از هم سبقت بگیریم.
📺 مثلاً الان فهمیدیم که چقدر بدشانس بوده ایم که در #خاورمیانه به دنیا آمده ایم، چه سرنوشت تلخی داشته ایم که به جای #سوئیس در ایران بزرگ شده ایم، تا چه اندازه نگون بختیم که چنین مسئولانی داریم، چه وضع بدی داریم که با شهروندانی مسئولیت نشناس زندگی می کنیم که کاغذها را داخل سطل زباله نمی ریزند، بد رانندگی می کنند و ...
نتیجه؟ باید چکار کنیم؟ بعد از کشف این موضوعات چه؟ نقطه توقف و پایان خطی وجود دارد و بر می گردیم به نقطه نخست و همه چیز را درست و اصولی انجام می دهیم و کشور آباد می شود؟
📺 ادامه دادن این رفتار یعنی افتادن به چاهی که انتها ندارد. فقط فرورفتن و ناله کردن و تباه شدن عمر. بی هیچ دستاوردی و با تلخکامی مطلق. شجاعت داشته باشیم و روبروی آینه بایستیم و کمی نقش خودمان را در این تباهی کشف کنیم. همه مان. هم ما مردم عادیِ پاک و پاکیزه و هم مسئولان نالایق!
⛔️ اگر برای این کشور کاری نمی کنیم، حداقل دست از این ذکر مصیبت ملی برداریم! همین!
#امیدجوان
🖋 @ehsanmohammadi95
🗣 مردم در مورد این معضلات حرف می زنند:
🚀 از تولیدات #موشکی تا مشکلات #پوشکی!
✍️ #احسان_محمدی
↙️ قرار گرفتن دو واژه #پوشک و #موشک کنار هم فارغ از هم آوایی، گزنده و طعنه آمیز است. وقتی در قلب #خاورمیانه ای که بوی باروت و خون می دهد قرار گرفته اید نه تنها باید موشک داشته باشید بلکه لازم است بهترین آن را هم برای دفاع در اختیار بگیرید.
در این تردیدی نیست. اینجا میان پشمینه پوش های تندخوی #طالبان و #داعش نمی شود فقط از گُل گفت. زامبی های بو کردن گُل را نمی فهمند، آن را می خورند!
↙️ روزگار کودکی که شعر و ترانه کم بود اما گلوله و زخم فراوان، یکی از چیزهایی که در بازی های بچگی می خواندیم شعرهایی مثل این بود: «نه شن داریم نه ماسه/مرگ بر #فرانسه»!، «نه تاید داریم نه ریکا/مرگ بر #آمریکا»!
↙️ چیزی در مورد #تحریم نمی دانستیم، اما ماسه و فرانسه در کنار ریکا و آمریکا هم قافیه های خوبی بودند. بزرگترها می گفتند که همه ی دنیا در حال جنگ با ماست و حتی اسلحه نمی فروشند که بتوانیم با صدام بجنگیم.
↙️ همین برادران #روس که الان تا هر شب از گونه ما بوسه نگیرند خوابشان نمی برد، یکی از کارخانه های تامین بمب و خمپاره و موشک #صدام بودند.
↙️ به دلایل امنیتی هیچوقت اسم بسیاری از آنها که خطر به جان می خریدند و اینور و آنور دنیا می رفتند تا بتوانند اسلحه بخرند برای دفاع از کشور فاش نشد، آنها که می رفتند #افغانستان تا خمپاره خمسه خمسه بخرند، می رفتند سوریه و لبنان تا شاید موشک و فشنگ گیر بیاورند... داستان شجاعت های آنها نانوشته مانده است.
↙️ همانطور که ما هرگز نفهمیدیم چطور در اوج مذاکرات هسته ای، روی موشک به عبری شعار نوشتند و به هوا فرستادند. لابد حکمتی در آن بوده که بزرگان می دانند.
ساخت موشک و تقویت قوای دفاعی «یکی» از کارهایی است که ایران به آن نیازمند است. دستکم تا زمانی که این همه دور و برمان پر از صدای انفجار است. رونمایی از این دستاوردها هم به خودی خود قابل توجیه است که روحیه می دهد اما ...
↙️ اما این روزها بسیاری از مردم با این تناقض ها روبرو شده اند که چطور می شود از پیشرفت گفت اما همزمان یک مسئول دولتی اعلام کند «به دلیل تحریم ها نمی توانیم #کارت_ملی_هوشمند تولید کنیم و به مردم متقاضی بدهیم»! یا «مواد اولیه پوشک وارد نمی شود به همین دلیل گران و نایاب است»!
↙️ تکنولوژی ساخت یک کارت ساده پیچیده تر است یا موشک؟ تولید مواد اولیه پوشک دشوارتر است یا غنی کردن #اورانیوم؟ اگر در اختیار داشتن آنها نیاز امنیتی است که هست، این موارد ساده هم نیاز زندگی است. دم دستی ترین نیاز ممکن.
تلخ و گزنده و اسباب شرمساری است که مسئولان و مدیران کشور با این همه ادعا در مورد #تلاش_شبانه روزی در چنین مواردی از پاسخ باز می مانند!
↙️ قرارمان این بود که هم چرخ #سانتریفوژ بچرخد و هم چرخ زندگی مردم! نه اینکه لنگ پوشک و نوار بهداشتی شویم! هر اسمی روی این اتفاق بگذارید قابل دفاع نیست.
تحریم ها قطعاً موثر است اما تدبیرها کجاست؟! به مردم حق نمی دهید نگران باشند؟ اینکه بگویند شما از پس حل مشکل پوشک بر نمی آیید، اگر کشور با چالش تازه ای روبرو شود چه می کنید!
↙️ فرقی نمی کند کدام دولت بر کُرسی نشسته باشد اما اعضای کابینه شرم زده نشدند وقتی عالی ترین مقام کشور در نشست با آنها از «پوشک» و کمبود آن سخن گفت؟ لابد یکی دوجین توجیه هم دارند که نخیر! اینطور که شما می فرمایید نیست و ما زیرساخت های لازم را نداریم و ...
↙️ اما پوشک و نوار بهداشتی مگر نیاز یک شبه است؟ بعد از یک مدت تقاضا برایش تمام می شود؟ چطور برای وارد کردن موبایل ارز دولتی اختصاص می دهید اما برای نیازهایی از این دست نه؟!
↙️ اینها محصولاتی هستند که هر روز میلیون ها ایرانی به آن نیاز پیدا می کنند و تا زنده ایم و سیستیم بیولوژیکی بدن مان تغییر نیافته به پوشک و نوار بهداشتی نیازمندیم.
↙️ در همه این سال ها کنار ساخت موشک و غنی کردن اورانیوم و فرستادن #فضاپیما به آسمان به این احتیاجات روزمره مردم فکر نکردید؟ در مورد برآورده کردن رویاهای مردم حرف نمی زنیم. دقیقاً در مورد پوشک و نوار بهداشتی سخن می گوییم. تا این اندازه معمولی و دم دستی!
↙️ با #یارانه 45 هزارتومانی و پوشک 90 هزارتومانی انتظار فرزندآوری و افزایش جمعیت هم دارید؟ با بی تدبیری برخی مدیران «چقدر حقیر شده سقف بلند بودن مان» که درگیر پوشک شده ایم! ...
↙️ ما می نویسیم چون اینها صداها و فریادهای زیر پوست این کشور است، رنج های مردم بی رسانه. شما هم بخوانید و بشنوید و به جای ابرو به هم گره زدن به فکر چاره باشید، پیش از آنکه دیر شود.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🚀 از تولیدات #موشکی تا مشکلات #پوشکی!
✍️ #احسان_محمدی
↙️ قرار گرفتن دو واژه #پوشک و #موشک کنار هم فارغ از هم آوایی، گزنده و طعنه آمیز است. وقتی در قلب #خاورمیانه ای که بوی باروت و خون می دهد قرار گرفته اید نه تنها باید موشک داشته باشید بلکه لازم است بهترین آن را هم برای دفاع در اختیار بگیرید.
در این تردیدی نیست. اینجا میان پشمینه پوش های تندخوی #طالبان و #داعش نمی شود فقط از گُل گفت. زامبی های بو کردن گُل را نمی فهمند، آن را می خورند!
↙️ روزگار کودکی که شعر و ترانه کم بود اما گلوله و زخم فراوان، یکی از چیزهایی که در بازی های بچگی می خواندیم شعرهایی مثل این بود: «نه شن داریم نه ماسه/مرگ بر #فرانسه»!، «نه تاید داریم نه ریکا/مرگ بر #آمریکا»!
↙️ چیزی در مورد #تحریم نمی دانستیم، اما ماسه و فرانسه در کنار ریکا و آمریکا هم قافیه های خوبی بودند. بزرگترها می گفتند که همه ی دنیا در حال جنگ با ماست و حتی اسلحه نمی فروشند که بتوانیم با صدام بجنگیم.
↙️ همین برادران #روس که الان تا هر شب از گونه ما بوسه نگیرند خوابشان نمی برد، یکی از کارخانه های تامین بمب و خمپاره و موشک #صدام بودند.
↙️ به دلایل امنیتی هیچوقت اسم بسیاری از آنها که خطر به جان می خریدند و اینور و آنور دنیا می رفتند تا بتوانند اسلحه بخرند برای دفاع از کشور فاش نشد، آنها که می رفتند #افغانستان تا خمپاره خمسه خمسه بخرند، می رفتند سوریه و لبنان تا شاید موشک و فشنگ گیر بیاورند... داستان شجاعت های آنها نانوشته مانده است.
↙️ همانطور که ما هرگز نفهمیدیم چطور در اوج مذاکرات هسته ای، روی موشک به عبری شعار نوشتند و به هوا فرستادند. لابد حکمتی در آن بوده که بزرگان می دانند.
ساخت موشک و تقویت قوای دفاعی «یکی» از کارهایی است که ایران به آن نیازمند است. دستکم تا زمانی که این همه دور و برمان پر از صدای انفجار است. رونمایی از این دستاوردها هم به خودی خود قابل توجیه است که روحیه می دهد اما ...
↙️ اما این روزها بسیاری از مردم با این تناقض ها روبرو شده اند که چطور می شود از پیشرفت گفت اما همزمان یک مسئول دولتی اعلام کند «به دلیل تحریم ها نمی توانیم #کارت_ملی_هوشمند تولید کنیم و به مردم متقاضی بدهیم»! یا «مواد اولیه پوشک وارد نمی شود به همین دلیل گران و نایاب است»!
↙️ تکنولوژی ساخت یک کارت ساده پیچیده تر است یا موشک؟ تولید مواد اولیه پوشک دشوارتر است یا غنی کردن #اورانیوم؟ اگر در اختیار داشتن آنها نیاز امنیتی است که هست، این موارد ساده هم نیاز زندگی است. دم دستی ترین نیاز ممکن.
تلخ و گزنده و اسباب شرمساری است که مسئولان و مدیران کشور با این همه ادعا در مورد #تلاش_شبانه روزی در چنین مواردی از پاسخ باز می مانند!
↙️ قرارمان این بود که هم چرخ #سانتریفوژ بچرخد و هم چرخ زندگی مردم! نه اینکه لنگ پوشک و نوار بهداشتی شویم! هر اسمی روی این اتفاق بگذارید قابل دفاع نیست.
تحریم ها قطعاً موثر است اما تدبیرها کجاست؟! به مردم حق نمی دهید نگران باشند؟ اینکه بگویند شما از پس حل مشکل پوشک بر نمی آیید، اگر کشور با چالش تازه ای روبرو شود چه می کنید!
↙️ فرقی نمی کند کدام دولت بر کُرسی نشسته باشد اما اعضای کابینه شرم زده نشدند وقتی عالی ترین مقام کشور در نشست با آنها از «پوشک» و کمبود آن سخن گفت؟ لابد یکی دوجین توجیه هم دارند که نخیر! اینطور که شما می فرمایید نیست و ما زیرساخت های لازم را نداریم و ...
↙️ اما پوشک و نوار بهداشتی مگر نیاز یک شبه است؟ بعد از یک مدت تقاضا برایش تمام می شود؟ چطور برای وارد کردن موبایل ارز دولتی اختصاص می دهید اما برای نیازهایی از این دست نه؟!
↙️ اینها محصولاتی هستند که هر روز میلیون ها ایرانی به آن نیاز پیدا می کنند و تا زنده ایم و سیستیم بیولوژیکی بدن مان تغییر نیافته به پوشک و نوار بهداشتی نیازمندیم.
↙️ در همه این سال ها کنار ساخت موشک و غنی کردن اورانیوم و فرستادن #فضاپیما به آسمان به این احتیاجات روزمره مردم فکر نکردید؟ در مورد برآورده کردن رویاهای مردم حرف نمی زنیم. دقیقاً در مورد پوشک و نوار بهداشتی سخن می گوییم. تا این اندازه معمولی و دم دستی!
↙️ با #یارانه 45 هزارتومانی و پوشک 90 هزارتومانی انتظار فرزندآوری و افزایش جمعیت هم دارید؟ با بی تدبیری برخی مدیران «چقدر حقیر شده سقف بلند بودن مان» که درگیر پوشک شده ایم! ...
↙️ ما می نویسیم چون اینها صداها و فریادهای زیر پوست این کشور است، رنج های مردم بی رسانه. شما هم بخوانید و بشنوید و به جای ابرو به هم گره زدن به فکر چاره باشید، پیش از آنکه دیر شود.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from روزنوشتهای احسان محمدی
▪️ برای این روزهای تلخ، برای تلخی این روزها
✍️ #احسان_محمدی
1️⃣ نوشته بود حال اینا که #پورشه می خرن رو نمی دونم. تو خونه ما وقتی یکی پیژامه می خره، شب تنش میکنه، ما دست می زنیم، بابام می خونه؛ ایشالا مبارکش باد! اونم وسط اتاق قر می ده. دیشدانه دیشدان!
2️⃣ می گویند روی دیوار سلول یک زندانی #یهودی در بازداشتگاه نازی ها نوشته بود: «اگر خدایی وجود دارد باید برای بخشایش به پایم بیفتد»!
3️⃣ نوشته بود: عاشق اینم وقتی اون جهان، خدا ازم می پرسه برای چی فلان کار رو کردی؟ بگم: حتماً حکمتی توش بوده!
✍️ راستش را بخواهید با آنکه #لیدی_گاگاوار انسان خجسته ای نیستم اما دوست ندارم قاصد مرگ باشم. قاصد نومیدی و قصه های همه تلخ. اصلاً اندوهگین بودن را هم فضیلت نمی دانم.
کسی پیام فرستاده بود: این روزها حالمان بد است. ناامیدیم لطفاً شما از امید بنویسید. یه چیزی بگید اینقد توش غصه نباشه؟
#عباس_جدیدی از خوبای سابق شورای شهر چند وقت پیش گفت: «حاضرم واسه نماز خوندن جوونا رو آسفالت کله معلق بزنم».
من هم حاضرم برای اینکه مردم سرزمینم حالشان خوب شود، بخندند و گونه هایشان طعم اشک ندهد پیژامه بپوشم و بیایم وسط شبکه های مجازی، شما دست بزنید ایشالا مبارکش باد و من خودم را بتکانم!
✍️ هرکس اندوهش را می نویسد تکه ای از روحش را می کَند. بخشی از رنجش را.
گاهی آنقدر حجم آوار درون زیاد می شود که باید داد زد وگرنه همه پسر بچه شیطانی را دوست دارند که توی کوچه دعوا کرده، کتک خورده بعد از جایش بلند شده و با آستین دماغش را پاک می کند و می گوید اصلا هم درد نداشت! کله شقی اش و تسلیم نشدنش لذتبخش است.
اینکه ما باید دائم سجده و استغفار کنیم یا خدا باید یک روز از ما معذرت بخواهد را هم نمی دانم. مهندسی راه و آسمان نخوانده ام و همیشه اعتراف به ندانستن را از تظاهر ریاکارانه به دانایی بیشتر دوست دارم. مثل اعتراف به دوست داشتن. دلتنگ شدن.
✍️ ما که می نویسم اَبَر انسان نیستیم، پوست #کروکودیل تن مان نیست. گاهی ادای شیر را در می آوریم اما زیر پوست مان قلب گنجشک می تپد.
لذت نمی بریم از اینکه کام کسی را تلخ کنیم. زندگی در #خاورمیانه به اندازه کافی بوی خون می دهد، اشک آفرینی مضاعف ناجوانمردانه است. همه اینها را می فهمم اما گاهی اگر ننویسم حس می کنم شقیقه ام می ترکد.
تمام قد عذرخواهی می کنم اگر خیلی اوقات حالتان را بدتر کرده ام. باور کنید #مرهم پیش من/ما نیست.
می نویسم/می نویسیم شاید آنها که #زخم می زنند بخوانند، شاید بفهمیم «حکمتش» دقیقاً چیست؟
ما به نوشتن محتاجیم. مثل پرنده به پرواز، ماهی به شنا.
🇮🇷 چشم به راه خبرهای خوبیم. این سرزمین روزهای دشوارتر از این را هم گذرانده و دوباره لبخند زده.
هم عوعو #سگان را تجربه کرده و هم غُرش #شیران را دیده. هم گرد سُم اسبان مغول را فرونشانده هم لنگی خران محمود افغان را ... و هنوز زنده است و نفس می کشد، حتی اگر ما نباشیم. امید که به شادمانی باز بخوانیم:
دوباره برکَش ندای طوفان
دوباره سرکَش به ساغر جان
دوباره بر خیز ز تیغ مَشکن
ز جان گذر کُن برای جانان
دوباره من با تو می شوم ما
دوباره من تو، دوباره ایشان
دوباره لبخنده های امید
دوباره شور امیدواران
دوباره لبخند دوباره پیوند
دوباره پیمان دوباره ایران
دوباره ایران دوباره ایران دوباره ایران....
#دریغ_است_ایران_که_ویران_شود
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ #احسان_محمدی
1️⃣ نوشته بود حال اینا که #پورشه می خرن رو نمی دونم. تو خونه ما وقتی یکی پیژامه می خره، شب تنش میکنه، ما دست می زنیم، بابام می خونه؛ ایشالا مبارکش باد! اونم وسط اتاق قر می ده. دیشدانه دیشدان!
2️⃣ می گویند روی دیوار سلول یک زندانی #یهودی در بازداشتگاه نازی ها نوشته بود: «اگر خدایی وجود دارد باید برای بخشایش به پایم بیفتد»!
3️⃣ نوشته بود: عاشق اینم وقتی اون جهان، خدا ازم می پرسه برای چی فلان کار رو کردی؟ بگم: حتماً حکمتی توش بوده!
✍️ راستش را بخواهید با آنکه #لیدی_گاگاوار انسان خجسته ای نیستم اما دوست ندارم قاصد مرگ باشم. قاصد نومیدی و قصه های همه تلخ. اصلاً اندوهگین بودن را هم فضیلت نمی دانم.
کسی پیام فرستاده بود: این روزها حالمان بد است. ناامیدیم لطفاً شما از امید بنویسید. یه چیزی بگید اینقد توش غصه نباشه؟
#عباس_جدیدی از خوبای سابق شورای شهر چند وقت پیش گفت: «حاضرم واسه نماز خوندن جوونا رو آسفالت کله معلق بزنم».
من هم حاضرم برای اینکه مردم سرزمینم حالشان خوب شود، بخندند و گونه هایشان طعم اشک ندهد پیژامه بپوشم و بیایم وسط شبکه های مجازی، شما دست بزنید ایشالا مبارکش باد و من خودم را بتکانم!
✍️ هرکس اندوهش را می نویسد تکه ای از روحش را می کَند. بخشی از رنجش را.
گاهی آنقدر حجم آوار درون زیاد می شود که باید داد زد وگرنه همه پسر بچه شیطانی را دوست دارند که توی کوچه دعوا کرده، کتک خورده بعد از جایش بلند شده و با آستین دماغش را پاک می کند و می گوید اصلا هم درد نداشت! کله شقی اش و تسلیم نشدنش لذتبخش است.
اینکه ما باید دائم سجده و استغفار کنیم یا خدا باید یک روز از ما معذرت بخواهد را هم نمی دانم. مهندسی راه و آسمان نخوانده ام و همیشه اعتراف به ندانستن را از تظاهر ریاکارانه به دانایی بیشتر دوست دارم. مثل اعتراف به دوست داشتن. دلتنگ شدن.
✍️ ما که می نویسم اَبَر انسان نیستیم، پوست #کروکودیل تن مان نیست. گاهی ادای شیر را در می آوریم اما زیر پوست مان قلب گنجشک می تپد.
لذت نمی بریم از اینکه کام کسی را تلخ کنیم. زندگی در #خاورمیانه به اندازه کافی بوی خون می دهد، اشک آفرینی مضاعف ناجوانمردانه است. همه اینها را می فهمم اما گاهی اگر ننویسم حس می کنم شقیقه ام می ترکد.
تمام قد عذرخواهی می کنم اگر خیلی اوقات حالتان را بدتر کرده ام. باور کنید #مرهم پیش من/ما نیست.
می نویسم/می نویسیم شاید آنها که #زخم می زنند بخوانند، شاید بفهمیم «حکمتش» دقیقاً چیست؟
ما به نوشتن محتاجیم. مثل پرنده به پرواز، ماهی به شنا.
🇮🇷 چشم به راه خبرهای خوبیم. این سرزمین روزهای دشوارتر از این را هم گذرانده و دوباره لبخند زده.
هم عوعو #سگان را تجربه کرده و هم غُرش #شیران را دیده. هم گرد سُم اسبان مغول را فرونشانده هم لنگی خران محمود افغان را ... و هنوز زنده است و نفس می کشد، حتی اگر ما نباشیم. امید که به شادمانی باز بخوانیم:
دوباره برکَش ندای طوفان
دوباره سرکَش به ساغر جان
دوباره بر خیز ز تیغ مَشکن
ز جان گذر کُن برای جانان
دوباره من با تو می شوم ما
دوباره من تو، دوباره ایشان
دوباره لبخنده های امید
دوباره شور امیدواران
دوباره لبخند دوباره پیوند
دوباره پیمان دوباره ایران
دوباره ایران دوباره ایران دوباره ایران....
#دریغ_است_ایران_که_ویران_شود
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from روزنوشتهای احسان محمدی
🌏 امان از خاورمیانه درون ...
✍️ احسان محمدی
◀️ درون سینه هر آدمی یک #خاورمیانه پنهان است. پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله...
سینه هر کدام از ما را که بشکافند هم بوی خون می دهد هم عطر نفت خاورمیانه! پر از تعصب و طمع. پر از امید، آرزو. پر از پنهانکاری، درست مثل انگورهای خاورمیانه که هم کشمش روزه داران می شوند هم شراب باده نوشان.
◀️ هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
◀️ زیر پوست ما مثل سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل بغداد بوی قهوه عربی می دهد، مثل صحرای عربستان پرعطش است، مثل جنگل های شمال ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل شیراز بوی بهارنارنج می دهد، مثل دُبی بین وعده نسیه خدا و نقد شیطان دل دل می کُند.
◀️ در هر چروک صورت ما یک کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از وسوسه بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
◀️ در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند بهشت زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
◀️ درون سینه ما دختری کُرد که از چنگ داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه پیامبران خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
◀️ وجود ما آمیزه ای از مستانه های ابراهیم تالیس، ناله های ام کلثوم، ربنای شجریان، آوای عبدالباسط و "چشم من بیا منو یاری بکن" داریوش است. از داریه و دمبک تا رقص بندری و شمشیرهای عمانی و شوخ چشمان تُرک و عرب.
◀️ درون هر کدام از ما خاورمیانه ای است که جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ سرنوشت... با این همه شاعر راست می گفت:
خاورمیانه را آفرید
از روی چشمانت
پرآشوب
رنجور
خسته
زیبا..
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
◀️ درون سینه هر آدمی یک #خاورمیانه پنهان است. پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله...
سینه هر کدام از ما را که بشکافند هم بوی خون می دهد هم عطر نفت خاورمیانه! پر از تعصب و طمع. پر از امید، آرزو. پر از پنهانکاری، درست مثل انگورهای خاورمیانه که هم کشمش روزه داران می شوند هم شراب باده نوشان.
◀️ هر دَم و بازدم ما پر از خشم های فروخورده است. بوسه های به مقصد نرسیده، حرف های ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. بغض های در گلو مانده مثل بچه های فلسطینی که سنگ را آنقدر توی دستشان چرخانده اند که تاول انداخته روی آن پوست نازک؛ نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می کَنَند که از فکرش رها شوند...
◀️ زیر پوست ما مثل سوریه پر التهاب است، ناآرام، پر آشوب، مثل بمب های خوشه ای که روی دیوار شعرها و شهرهایشان خراش انداخته. زیر پوست ما مثل بغداد بوی قهوه عربی می دهد، مثل صحرای عربستان پرعطش است، مثل جنگل های شمال ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می کند، مثل شیراز بوی بهارنارنج می دهد، مثل دُبی بین وعده نسیه خدا و نقد شیطان دل دل می کُند.
◀️ در هر چروک صورت ما یک کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از وسوسه بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ اش پر از زخم هایی که خوب نمی شود، مثل مُرغ های دریایی اش که توی نفت بال می زدند، پرهایشان می سوخت، در آب غرق می شدند.
◀️ در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می روند بهشت زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می کنند و بعد جلوی دوربین ها می گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
◀️ درون سینه ما دختری کُرد که از چنگ داعش گریخته در میان اشک می خندد و مثل شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه پیامبران خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می رسد؟ کی سر آرام بر بالش می گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
◀️ وجود ما آمیزه ای از مستانه های ابراهیم تالیس، ناله های ام کلثوم، ربنای شجریان، آوای عبدالباسط و "چشم من بیا منو یاری بکن" داریوش است. از داریه و دمبک تا رقص بندری و شمشیرهای عمانی و شوخ چشمان تُرک و عرب.
◀️ درون هر کدام از ما خاورمیانه ای است که جنگش تمام نمی شود. شب زیر موشک باران دلتنگی می خوابیم، صبح با لبخند بیدار می شویم که برویم به جنگ سرنوشت... با این همه شاعر راست می گفت:
خاورمیانه را آفرید
از روی چشمانت
پرآشوب
رنجور
خسته
زیبا..
🖋 @ehsanmohammadi95