🔶 برای محافظهکاران
گفتی که: در این زمانه باید #نان داشت
من میگویم: نان عزیز است... ولی
به #سکوت میشود #ایمان داشت؟
#سید_حسن_حسینی زندهیاد
در مجموعهی #همصدا_با_حلق_اسماعیل
@ebteda_ir
گفتی که: در این زمانه باید #نان داشت
من میگویم: نان عزیز است... ولی
به #سکوت میشود #ایمان داشت؟
#سید_حسن_حسینی زندهیاد
در مجموعهی #همصدا_با_حلق_اسماعیل
@ebteda_ir
@ebteda_ir
گفته بودند به ما:
می کشد در همه کس
غم نان
ایمان را
در شبی سرد چو مرگ
که هوا می لرزید
و تن خسته شهر
بستر برف زمستانی بود
راهی خانه شدم.
من -گرسنه-
پدرم را دیدم
که در آن ظلمت سرد
با یخ حوض قدیمی حیاط
جنگ سختی می کرد
تا ز خون دشمن
بعد از آن جنگ وضویی سازد
پدرم -بی که کلامی گوید-
گفت با من:
پسرم!
چاره مشکل ما
ایمان است.
سال 1355
#سید_حسن_حسینی در مجموعه ی #همصدا_با_حلق_اسماعیل
گفته بودند به ما:
می کشد در همه کس
غم نان
ایمان را
در شبی سرد چو مرگ
که هوا می لرزید
و تن خسته شهر
بستر برف زمستانی بود
راهی خانه شدم.
من -گرسنه-
پدرم را دیدم
که در آن ظلمت سرد
با یخ حوض قدیمی حیاط
جنگ سختی می کرد
تا ز خون دشمن
بعد از آن جنگ وضویی سازد
پدرم -بی که کلامی گوید-
گفت با من:
پسرم!
چاره مشکل ما
ایمان است.
سال 1355
#سید_حسن_حسینی در مجموعه ی #همصدا_با_حلق_اسماعیل
سکوتِ فریادوار
ببين لالههایی كه درباغ ماست
خموشاند و فريادشان تا خداست
چو فرياد با حلقِ جان میکشند
تن از خاك تا لامكان میکشند
سزد عاشقان را در اين روزگار
سكوتي از اینگونه فريادوار
#سید_حسن_حسینی
ببين لالههایی كه درباغ ماست
خموشاند و فريادشان تا خداست
چو فرياد با حلقِ جان میکشند
تن از خاك تا لامكان میکشند
سزد عاشقان را در اين روزگار
سكوتي از اینگونه فريادوار
#سید_حسن_حسینی
@ebteda_ir
🔺برای نامردان!
چون چشم ندارند هماورد ببینند
همواره برآنند که نامرد ببینند
در کوچهی یلدایی تاریخ، دلت را
چون شبپره خواهند که ولگرد ببینند
کابوس شگفتیست که بیراههنشینان
از راه نپیموده رهآورد ببینند
تا خاطر گلدان لب طاقچه سبز است
غم نیست اگر باغچه را سرد ببینند
ای غنچهی افروخته، ای سوخته، ای دل
مگذار تو را زردرُخان سرد ببینند
امید من آن است که در آینه یک روز
چون دیده گشودند کمی مرد ببینند
🔺
#سید_حسن_حسینی
.
🔺برای نامردان!
چون چشم ندارند هماورد ببینند
همواره برآنند که نامرد ببینند
در کوچهی یلدایی تاریخ، دلت را
چون شبپره خواهند که ولگرد ببینند
کابوس شگفتیست که بیراههنشینان
از راه نپیموده رهآورد ببینند
تا خاطر گلدان لب طاقچه سبز است
غم نیست اگر باغچه را سرد ببینند
ای غنچهی افروخته، ای سوخته، ای دل
مگذار تو را زردرُخان سرد ببینند
امید من آن است که در آینه یک روز
چون دیده گشودند کمی مرد ببینند
🔺
#سید_حسن_حسینی
.
🔻
دیریست در انتظار پرپر شدنم
دلخسته و داغدارِ پرپر شدنم
گل میکنم آنگونه که گل سرخ شود
وقتی برسد بهار پرپر شدنم
#سید_حسن_حسینی
.
دیریست در انتظار پرپر شدنم
دلخسته و داغدارِ پرپر شدنم
گل میکنم آنگونه که گل سرخ شود
وقتی برسد بهار پرپر شدنم
#سید_حسن_حسینی
.
@ebteda_ir
🔺
سخن از مردی است که اگر نبود، کربلا در کرانههای کویری تاریخ، کمرنگ میشد و برگهای کتاب مردانگی را هرم عطش، مچاله میکرد!
به یاد داریم که سردار عشق بیعت از همگان بر گرفت وآنان را مخیر کرد. در آن شب یلدایی، او بود که پیشتر از دیگران حنجره در حنجرهی برادر انداخت و آواز بر آورد:
ای تبسم تشنهی لبهای تو
مرگ یعنی زندگی منهای تو!
شگفتی نگر! همیشه رود به سمت دریا رفته است و این بار دریاست که به سمت رودخانه روان است! دریای دلاوری و عشق!
ابراهیمِ کربلا باز هم ذبیح دیگری را روانهی "منا "ی عشق میکند. آب چون شکم ماهی موج میزند. مهر فاطمه در محاصرهی سپاه کین!
آیا او هم تشنه است؟
او تشنهی آب نیست. آب، تشنهی اوست! مردی که همهی دریاها تا قیامت تشنهی اویند.
مردانه میجنگد و ناجوانمردانه با او میجنگند.
و اینک چون فریادی بلند بر لب فرات ایستاده است!
#سید_حسن_حسینی
در
#طلسم_سنگ
🔺
سخن از مردی است که اگر نبود، کربلا در کرانههای کویری تاریخ، کمرنگ میشد و برگهای کتاب مردانگی را هرم عطش، مچاله میکرد!
به یاد داریم که سردار عشق بیعت از همگان بر گرفت وآنان را مخیر کرد. در آن شب یلدایی، او بود که پیشتر از دیگران حنجره در حنجرهی برادر انداخت و آواز بر آورد:
ای تبسم تشنهی لبهای تو
مرگ یعنی زندگی منهای تو!
شگفتی نگر! همیشه رود به سمت دریا رفته است و این بار دریاست که به سمت رودخانه روان است! دریای دلاوری و عشق!
ابراهیمِ کربلا باز هم ذبیح دیگری را روانهی "منا "ی عشق میکند. آب چون شکم ماهی موج میزند. مهر فاطمه در محاصرهی سپاه کین!
آیا او هم تشنه است؟
او تشنهی آب نیست. آب، تشنهی اوست! مردی که همهی دریاها تا قیامت تشنهی اویند.
مردانه میجنگد و ناجوانمردانه با او میجنگند.
و اینک چون فریادی بلند بر لب فرات ایستاده است!
#سید_حسن_حسینی
در
#طلسم_سنگ
🔺مردان بزرگ
گردن و دندانوبازوشان شکست
عهد نشکستند مردان بزرگ
پشت پاشان زد زمان اما زپا
هیچ ننشستند مردان بزرگ
#سید_حسن_حسینی
#شهید_ذاکر_حیدری
گردن و دندانوبازوشان شکست
عهد نشکستند مردان بزرگ
پشت پاشان زد زمان اما زپا
هیچ ننشستند مردان بزرگ
#سید_حسن_حسینی
#شهید_ذاکر_حیدری
@ebteda_ir
🔺
خودفریبی عادتِ ما گشت وَرنه آگهیم
بال کوبیدن به دیوارِ قفس #پرواز نیست
◾️نهم فروردین، سالروز پروازِ #سید_حسن_حسینی
.
🔺
خودفریبی عادتِ ما گشت وَرنه آگهیم
بال کوبیدن به دیوارِ قفس #پرواز نیست
◾️نهم فروردین، سالروز پروازِ #سید_حسن_حسینی
.
@ebteda_ir
🔺
▫️دومین سالگرد شهادت #حامد_جوانی
هر چند شاخههای ز طوفان شکستهاند
هرچند شعلههای به ظاهر فسردهاند
روزی خوران سفرۀ عشقاند تا ابد
ای زندگان خاک! مگویید مردهاند
#سید_حسن_حسینی
.
🔺
▫️دومین سالگرد شهادت #حامد_جوانی
هر چند شاخههای ز طوفان شکستهاند
هرچند شعلههای به ظاهر فسردهاند
روزی خوران سفرۀ عشقاند تا ابد
ای زندگان خاک! مگویید مردهاند
#سید_حسن_حسینی
.
@ebteda_ir
🔺
ای علی!
ای دایرةالمعارفِ خداوند!
ای بلندترین برآمدگی در سطح تاریخ بشریت!
ای آبشخور تمام دلهای داغدار و ای پناهِ تمام ارواح بیپناه در سطح خاک!
ای کسی که اگر شیعه هم نبودم، شیعهٔ تو بودم!
ای «خدا-مَرد»! ای بیرحمانه بزرگ، ای بیملاحظه خوب! ای آفتاب! این ذره باز چشم امید به ژرفای نورانی تفضّل و کَرم تو بسته است. تا تو هستی هیچ انسانی نمیتواند از انسانیت بهکل ناامید باشد. خدا وقتی تو را آفرید درهای ناامیدی را بر روی بشر بست!
#سید_حسن_حسینی در
#سکانس_کلمات
🔺
ای علی!
ای دایرةالمعارفِ خداوند!
ای بلندترین برآمدگی در سطح تاریخ بشریت!
ای آبشخور تمام دلهای داغدار و ای پناهِ تمام ارواح بیپناه در سطح خاک!
ای کسی که اگر شیعه هم نبودم، شیعهٔ تو بودم!
ای «خدا-مَرد»! ای بیرحمانه بزرگ، ای بیملاحظه خوب! ای آفتاب! این ذره باز چشم امید به ژرفای نورانی تفضّل و کَرم تو بسته است. تا تو هستی هیچ انسانی نمیتواند از انسانیت بهکل ناامید باشد. خدا وقتی تو را آفرید درهای ناامیدی را بر روی بشر بست!
#سید_حسن_حسینی در
#سکانس_کلمات