http://goo.gl/xDv4UT
مقاله ای مبسوط پیرامون تقدیس ابلیس در تصوف – قسمت دوم
#حلاج می گوید :
صاحب من و استاد من #ابلیس و #فرعون است. به آتشش بترسانیدند ابلیس را، از دعوى بازنگشت. فرعون را بدریا غرق کردند، و از پى دعوى باز نگشت.[۳] اگر حلاج حتی یک مرتبه قرآن را خوانده بود متوجه می شد فرعون در واپسین لحظات از دعوی خود بازگشت و تسلیم شد و گفت: آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمین .[۴] حلاج معتقد بود که تنها دو جوانمرد در عالم وجود دارد : ابلیس و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله! ...
ابوسعید ابوالخیر درباره اینکه ابلیس ، مقهور اراده خداوند بود و عدم سجده وی ، مشیت خداوند است ، می گوید : روز قیامت ابلیس را با دیوان حاضر کنند. گویند اینهمه خلق را تو از راه ببردى. گوید: نه و لکن من دعوت کردم ایشان را. ایشان را مرا اجابت نبایست کرد. گویند: آن خود شد. اینک آدم، سجده بیار تا برهى. دیوان به فریاد آیند که هین سجدهاى بیار تا ما و تو ازین محنت برهیم. وى در گریستن آید. گوید: اگر به من بودى سجده روز اول کردمى...
یکی دیگر از شعرای صوفی که به پیروی از #سنایی ، بیگناهی و عاشق جلوه دادن ابلیس را در اشعار خود وارد کرده است ، فرید الدین #عطار نیشابوری است. وی در مصیبت نامه ، دنیا را بازار شیطان می داند که بدون او ، بیع و شری معطل می ماند و تا حدودی وجود او را ضروری می داند.[۱۴]همچنین با یک حکایت و تمثیل ، علت سجده نکردن ابلیس را موحد بودن و غیر حق نخواستن می داند.[۱۵] وی در جای دیگر علت سجده نکردن او را اطلاع از اسرار می داند یعنی فرشتگانی که به آدم سجده کردند از اسرار مطلع نبودند لکن ابلیس از اسرار مطلع بود.
کانال تلگرام پژوهشی درباره ابن عربی ، عرفان و تصوف :
https://telegram.me/ebnearabi
@ebnearabi
مشاهده ی مشروح این مطلب :
http://www.ebnearabi.com/9143/مقاله-ای-مبسوط-پیرامون-تقدیس-ابلیس-در-2.html
مقاله ای مبسوط پیرامون تقدیس ابلیس در تصوف – قسمت دوم
#حلاج می گوید :
صاحب من و استاد من #ابلیس و #فرعون است. به آتشش بترسانیدند ابلیس را، از دعوى بازنگشت. فرعون را بدریا غرق کردند، و از پى دعوى باز نگشت.[۳] اگر حلاج حتی یک مرتبه قرآن را خوانده بود متوجه می شد فرعون در واپسین لحظات از دعوی خود بازگشت و تسلیم شد و گفت: آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمین .[۴] حلاج معتقد بود که تنها دو جوانمرد در عالم وجود دارد : ابلیس و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله! ...
ابوسعید ابوالخیر درباره اینکه ابلیس ، مقهور اراده خداوند بود و عدم سجده وی ، مشیت خداوند است ، می گوید : روز قیامت ابلیس را با دیوان حاضر کنند. گویند اینهمه خلق را تو از راه ببردى. گوید: نه و لکن من دعوت کردم ایشان را. ایشان را مرا اجابت نبایست کرد. گویند: آن خود شد. اینک آدم، سجده بیار تا برهى. دیوان به فریاد آیند که هین سجدهاى بیار تا ما و تو ازین محنت برهیم. وى در گریستن آید. گوید: اگر به من بودى سجده روز اول کردمى...
یکی دیگر از شعرای صوفی که به پیروی از #سنایی ، بیگناهی و عاشق جلوه دادن ابلیس را در اشعار خود وارد کرده است ، فرید الدین #عطار نیشابوری است. وی در مصیبت نامه ، دنیا را بازار شیطان می داند که بدون او ، بیع و شری معطل می ماند و تا حدودی وجود او را ضروری می داند.[۱۴]همچنین با یک حکایت و تمثیل ، علت سجده نکردن ابلیس را موحد بودن و غیر حق نخواستن می داند.[۱۵] وی در جای دیگر علت سجده نکردن او را اطلاع از اسرار می داند یعنی فرشتگانی که به آدم سجده کردند از اسرار مطلع نبودند لکن ابلیس از اسرار مطلع بود.
کانال تلگرام پژوهشی درباره ابن عربی ، عرفان و تصوف :
https://telegram.me/ebnearabi
@ebnearabi
مشاهده ی مشروح این مطلب :
http://www.ebnearabi.com/9143/مقاله-ای-مبسوط-پیرامون-تقدیس-ابلیس-در-2.html
http://goo.gl/93QmnW
خودستائی های عجیب مولوی و شمس – قسمت دوم
مولوی می گوید :
از شربت اللهی و زجام انا الحقی ، هریک به قدح خوردند ، من با خم و قنینه [۱]
یا : این هیکل آدم است روپوش ما #قبله جمله سجده هائیم [۲]
و سلطان ولد ، فرزند و تربیت شده #مولوی و #شمس ، در حالی که مقام صوفیانه پدرش را با مقام #حلاج مقایسه می کند ، مدعی می شود که مقام پدرش چنان از مقام حلاج بالاتر است که اگر حلاج در زمان وی بود مولوی را به دار می زد ...
در همان زمان که شمس و سپس مولوی نقش #قطب و ولی اعظم و … را بازی می کردند در منطقه ای دیگر (مصر) اعجوبه ای از صوفیان سربرآورده و در آسمان خیال خود ، عرش و فرش و لوح و قلم و … را در می نوردد و از معراج صوفیانه خود سخن می گوید . این سخص که عمری کوتاه ولی ادعاهای بزرگ دارد ، ابراهیم دسوقی است . شعرانی نیز تجلیل فراوانی از وی می کند . در بخشی از رجزخوانی های ابراهیم دسوقی آمده است :
«انا موسی (علیه السلام) فی مناجاته ، انا علی رضی الله عنه فی حملاته! ، انا کل ولی فی الارض خلعته بیدی البس مهم من شئت . انا فی السماء شاهدت ربی و علی الکرسی حاطبته ، انا بیدی ابواب النار غلقتها و بیدی جنه الفردوس فتحتها … !» [۴]...
پژوهشی درباره ابن عربی ، عرفان و تصوف :
https://telegram.me/ebnearabi
@ebnearabi
مشاهده ی مشروح این مطلب :
http://www.ebnearabi.com/9229/خودستائی-های-عجیب-مولوی-و-شمس-قسمت-دو.html
خودستائی های عجیب مولوی و شمس – قسمت دوم
مولوی می گوید :
از شربت اللهی و زجام انا الحقی ، هریک به قدح خوردند ، من با خم و قنینه [۱]
یا : این هیکل آدم است روپوش ما #قبله جمله سجده هائیم [۲]
و سلطان ولد ، فرزند و تربیت شده #مولوی و #شمس ، در حالی که مقام صوفیانه پدرش را با مقام #حلاج مقایسه می کند ، مدعی می شود که مقام پدرش چنان از مقام حلاج بالاتر است که اگر حلاج در زمان وی بود مولوی را به دار می زد ...
در همان زمان که شمس و سپس مولوی نقش #قطب و ولی اعظم و … را بازی می کردند در منطقه ای دیگر (مصر) اعجوبه ای از صوفیان سربرآورده و در آسمان خیال خود ، عرش و فرش و لوح و قلم و … را در می نوردد و از معراج صوفیانه خود سخن می گوید . این سخص که عمری کوتاه ولی ادعاهای بزرگ دارد ، ابراهیم دسوقی است . شعرانی نیز تجلیل فراوانی از وی می کند . در بخشی از رجزخوانی های ابراهیم دسوقی آمده است :
«انا موسی (علیه السلام) فی مناجاته ، انا علی رضی الله عنه فی حملاته! ، انا کل ولی فی الارض خلعته بیدی البس مهم من شئت . انا فی السماء شاهدت ربی و علی الکرسی حاطبته ، انا بیدی ابواب النار غلقتها و بیدی جنه الفردوس فتحتها … !» [۴]...
پژوهشی درباره ابن عربی ، عرفان و تصوف :
https://telegram.me/ebnearabi
@ebnearabi
مشاهده ی مشروح این مطلب :
http://www.ebnearabi.com/9229/خودستائی-های-عجیب-مولوی-و-شمس-قسمت-دو.html