ترجمه شعری از: #کیان_خیاو
مرا از چه ميترسانيد
زنجیری بزرگتر از زنجیر کرهی خاکی نیست
من بر روی آن راه میروم.
زنجیری سنگینتر از عمر انسان نیست
از لاي تکتک حلقه های آن میگذرم.
و دریایی ژرفتر از عشق نیست
که من تا ته آن رفتهام چندین بار
اگرچه در عمق آن روشنایی هم نیافته باشم.
آی ی.. ی مرا از چه می ترسانید؟
نه مثل درخت تاب آتش
نه مثل آتش تاب آب را دارم
مثل یک انسان، انسانها را تاب آوردم،
مثل یک انسان
تاب آوردم حیوانات سنگدلِ بی ارج را
بودن به معنای هستی نیست
ایمان به هستیست معنای بودن.
و شما از کجا بدانید این را؟
من به پاسداشت باورهایم زیستم
قدم بر روی زنجیرها گذاشتم
از حلقهی زنجیرها گذشتم
و تا اعماق دریاها رفتم.
روزی اگر بمیرم
آن قدر عریان خواهم مرد
که قالیچهی سلیمان هم بهای عریانیام را کفاف نکند.
آی ی.. ی، مرا از چه میترسانید؟
فرمان دهید محاکمهي خونین برپای دارند!
جنگلها تبدیل به چوبههای دار شوند!
زندگی وبال گردنم باد
اگر نامم را بر سینه شان حک نکنم!
******
#متن_اصلی_شعر به #ترکی
مني نهدن قورخودورسونوز
#كيان_خياو (kiyan_xiyav)
يئر كورهسيندن بؤيوك بير قاندال يوخ
اوستونده يئريييرم.
عؤموردن آغير بير زنجير يوخ
حالقالاريندان كئچيرم بير-بير.
و عشق قدر بير بوغوجو عوممان يوخ
سونونا قدهر وارميشام نئچه كره
ديبينده بير ياخاموز تاپماسام دا.
ائهـئـ…ي، مني نهدن قورخودورسونوز؟
نه آغاج كيمي اودو
نه اود كيمي سويو
بلكه اينسان كيمي اينسانلاري دؤزدوم
كؤيرك بير اينسان تك
قلبي بئش قپيكه دَيمز حئيوانلاري.
كي وار اولماق وارليق دئييل
وارليغا اينانماق وار اولماقدير.
و سيز بونو هاردان بيلهجكسينيز؟
منسه ايناملاريم اوچون ياشاديم
قاندال اوستونده يئريديم
زنجير حالقاسيندان كئچديم
و عوممانلاري سونونا قدر وارديم.
بير گون اؤلرسم ده
اؤيله چيلپاق اؤلهرم كي
سولئيمان خالچاسي بئله اؤدهمز عوريانليغيمي.
ائهئـ…ي، مني نهدن قورخودورسونوز؟
قانلي ديوانلار توتولسون! امر ائدين!
اورمانلار اعدام ديرهكلرينه دؤنسون!
آديمي دؤشلرينه قازمازسام بير-بير،
ياشاماق قنيميم اولسون!
*شاعر: کیان خیاو؛ مترجم: همت شهبازی
مجله: #شعر » پاییز 1392 - شماره 70 (1 صفحه - از 157 تا 157)
ترجمه شعر نخستین بار در سال 1389 در ویژه نامه #شعر_آذربایجان در سایت #وازنا انتشار یافته بود.
https://telegram.me/dusharge
مرا از چه ميترسانيد
زنجیری بزرگتر از زنجیر کرهی خاکی نیست
من بر روی آن راه میروم.
زنجیری سنگینتر از عمر انسان نیست
از لاي تکتک حلقه های آن میگذرم.
و دریایی ژرفتر از عشق نیست
که من تا ته آن رفتهام چندین بار
اگرچه در عمق آن روشنایی هم نیافته باشم.
آی ی.. ی مرا از چه می ترسانید؟
نه مثل درخت تاب آتش
نه مثل آتش تاب آب را دارم
مثل یک انسان، انسانها را تاب آوردم،
مثل یک انسان
تاب آوردم حیوانات سنگدلِ بی ارج را
بودن به معنای هستی نیست
ایمان به هستیست معنای بودن.
و شما از کجا بدانید این را؟
من به پاسداشت باورهایم زیستم
قدم بر روی زنجیرها گذاشتم
از حلقهی زنجیرها گذشتم
و تا اعماق دریاها رفتم.
روزی اگر بمیرم
آن قدر عریان خواهم مرد
که قالیچهی سلیمان هم بهای عریانیام را کفاف نکند.
آی ی.. ی، مرا از چه میترسانید؟
فرمان دهید محاکمهي خونین برپای دارند!
جنگلها تبدیل به چوبههای دار شوند!
زندگی وبال گردنم باد
اگر نامم را بر سینه شان حک نکنم!
******
#متن_اصلی_شعر به #ترکی
مني نهدن قورخودورسونوز
#كيان_خياو (kiyan_xiyav)
يئر كورهسيندن بؤيوك بير قاندال يوخ
اوستونده يئريييرم.
عؤموردن آغير بير زنجير يوخ
حالقالاريندان كئچيرم بير-بير.
و عشق قدر بير بوغوجو عوممان يوخ
سونونا قدهر وارميشام نئچه كره
ديبينده بير ياخاموز تاپماسام دا.
ائهـئـ…ي، مني نهدن قورخودورسونوز؟
نه آغاج كيمي اودو
نه اود كيمي سويو
بلكه اينسان كيمي اينسانلاري دؤزدوم
كؤيرك بير اينسان تك
قلبي بئش قپيكه دَيمز حئيوانلاري.
كي وار اولماق وارليق دئييل
وارليغا اينانماق وار اولماقدير.
و سيز بونو هاردان بيلهجكسينيز؟
منسه ايناملاريم اوچون ياشاديم
قاندال اوستونده يئريديم
زنجير حالقاسيندان كئچديم
و عوممانلاري سونونا قدر وارديم.
بير گون اؤلرسم ده
اؤيله چيلپاق اؤلهرم كي
سولئيمان خالچاسي بئله اؤدهمز عوريانليغيمي.
ائهئـ…ي، مني نهدن قورخودورسونوز؟
قانلي ديوانلار توتولسون! امر ائدين!
اورمانلار اعدام ديرهكلرينه دؤنسون!
آديمي دؤشلرينه قازمازسام بير-بير،
ياشاماق قنيميم اولسون!
*شاعر: کیان خیاو؛ مترجم: همت شهبازی
مجله: #شعر » پاییز 1392 - شماره 70 (1 صفحه - از 157 تا 157)
ترجمه شعر نخستین بار در سال 1389 در ویژه نامه #شعر_آذربایجان در سایت #وازنا انتشار یافته بود.
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
#عمران_صلاحی
آینا کیمی
پارچالاندیق ، سینمادیق !
داش آتان لار بیلمه دیلر ، پارچلانمیش آینادا
بیر آیدان مین آی چیخار
بیر گونشدن مین گونش
بیر اولدوزدان مین اولدوز
پارچالاندیق آینا کیمی
چوخالاریق
چوخالداریق ایشیغی
تهران 64.9.10
###
#ترجمه
چون آینه
تکه تکه شدیم اما نشکستیم
سنگ اندازان ندانستند که در آینه شکسته
یک ماه هزار ماه می شود
یک خورشید هزار خورشید
یک ستاره هزار ستاره
تکه تکه شدیم چون آینه
فراوان می شویم
و فراوان می سازیم روشنایی را
از شعرهای #ترکی #عمران_صلاحی
هنراه با ترجمه فارسی از کتاب #آینا_کیمی
#شعر_آذربایجان #کتاب #کیتاب #تورکجه_شعر #ادبیات
#کیتاب_اوخویاق #کتاب_بخوانیم
#بو_گون [11مهر] #عمران_صلاحی_نین_اؤلوم_گونودور
https://telegram.me/dusharge
آینا کیمی
پارچالاندیق ، سینمادیق !
داش آتان لار بیلمه دیلر ، پارچلانمیش آینادا
بیر آیدان مین آی چیخار
بیر گونشدن مین گونش
بیر اولدوزدان مین اولدوز
پارچالاندیق آینا کیمی
چوخالاریق
چوخالداریق ایشیغی
تهران 64.9.10
###
#ترجمه
چون آینه
تکه تکه شدیم اما نشکستیم
سنگ اندازان ندانستند که در آینه شکسته
یک ماه هزار ماه می شود
یک خورشید هزار خورشید
یک ستاره هزار ستاره
تکه تکه شدیم چون آینه
فراوان می شویم
و فراوان می سازیم روشنایی را
از شعرهای #ترکی #عمران_صلاحی
هنراه با ترجمه فارسی از کتاب #آینا_کیمی
#شعر_آذربایجان #کتاب #کیتاب #تورکجه_شعر #ادبیات
#کیتاب_اوخویاق #کتاب_بخوانیم
#بو_گون [11مهر] #عمران_صلاحی_نین_اؤلوم_گونودور
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
#همت_شهبازی
کتاب #روشنایی_در_بیات_ترک را امروز (96.8.26) از #نمایشگاه_کتاب_اردبیل خریدم. به کتاب مقدمه ای از طرف اینجانب و دوست شاعرم #هادی_قاراچای افزوده شده است که سالها پیش در سایت #وازنا تحت عنوان #ویژه_نامه_شعر_آذربایجان انتشار یافته بود. این ویژه نامه به لطف شاعر بزرگوار آقای #حافظ_موسوی و با تلاش گروهی از مترجمان شعر آذربایجان در دو ویژه نامه مجزا منتشر شد.
حال بعد از سالها این شعرها به کوشش دوستان عزیز آقایان #صالح_سجادی، #سعید_موغانلی و #رامین_عباس_زاده با عنوان فوق توسط نشر #فرهنگ_عامه چاپ شده است.
###
شعری از این #کتاب با #ترجمه_من:
#اين_سرزمين || #سيد_حيدر_بيات
ميدانم
قدت نميرسد
براي به آغوش گرفتنم
چوبههاي دار اين سرزمين بلند است.
*
اينگونه كه دارها را بلند ميسازند
ميدانم
در آخرين ديدارمان
قدت نميرسد
براي به آغوش گرفتنم
**
Bu ölkə
Boynumu qucaqlamağa
Bilirəm
Boyun çatmaz
Bu ölkənin dar ağacları ucadır
*
Beləki darları uca qururlar
Son görüşdə
Boynumu qucaqlamağa
Bilirəm
Boyun çatmaz
#شعر_آذربایجان #تورکجه_شعر
#روشنایی_در_بیات_ترک
#آنتولوژی #کتاب #کتاب_بخوانیم #وازنا #انتشارات_فرهنگ_عامه
https://telegram.me/dusharge
کتاب #روشنایی_در_بیات_ترک را امروز (96.8.26) از #نمایشگاه_کتاب_اردبیل خریدم. به کتاب مقدمه ای از طرف اینجانب و دوست شاعرم #هادی_قاراچای افزوده شده است که سالها پیش در سایت #وازنا تحت عنوان #ویژه_نامه_شعر_آذربایجان انتشار یافته بود. این ویژه نامه به لطف شاعر بزرگوار آقای #حافظ_موسوی و با تلاش گروهی از مترجمان شعر آذربایجان در دو ویژه نامه مجزا منتشر شد.
حال بعد از سالها این شعرها به کوشش دوستان عزیز آقایان #صالح_سجادی، #سعید_موغانلی و #رامین_عباس_زاده با عنوان فوق توسط نشر #فرهنگ_عامه چاپ شده است.
###
شعری از این #کتاب با #ترجمه_من:
#اين_سرزمين || #سيد_حيدر_بيات
ميدانم
قدت نميرسد
براي به آغوش گرفتنم
چوبههاي دار اين سرزمين بلند است.
*
اينگونه كه دارها را بلند ميسازند
ميدانم
در آخرين ديدارمان
قدت نميرسد
براي به آغوش گرفتنم
**
Bu ölkə
Boynumu qucaqlamağa
Bilirəm
Boyun çatmaz
Bu ölkənin dar ağacları ucadır
*
Beləki darları uca qururlar
Son görüşdə
Boynumu qucaqlamağa
Bilirəm
Boyun çatmaz
#شعر_آذربایجان #تورکجه_شعر
#روشنایی_در_بیات_ترک
#آنتولوژی #کتاب #کتاب_بخوانیم #وازنا #انتشارات_فرهنگ_عامه
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
#بيان_قرينهساز_ در #شعر_آذربایجان
#همت_شهبازی
در تداوم روند استفاده از تركيبهاي ترجمهاي درشعر #دهة_70 نوعي شعر «قرينهساز» به وجود آمد كه بطرز شگفتانگيزي به شعر معاصر حتي به شعر آنهايي كه درگذشته شعرهاي موفقي از آنها ديده بوديم، سرايت كرده؛ بطوريكه تقليد از زبان فارسي تنها درقالب تركيبها خلاصه نگرديد بلكه جملهها و مصراعها را نيز دربرگرفت. اين مسئله آنچنان درشعر اين دهه رخنه كرده و نيز آنچنان ناشيانه و تصنعي است كه درهمان نگاه اول توجه خواننده را به خود جلب نموده، ناآشنايي و غرابت خود را حتـي با يك كلمه بروز ميدهد. اين قبـيل از شـعرها را ميتوان « #شعر_قرينهساز» و بيان آن را « بيان قرينهساز» ناميد؛ قرينهسازياي كه نوعي ترجمه و گرتهبرداري از مفاهيم، تصورات و تجربيات فارسي است كه در قالب ظاهر زبان و تجربيات «تركي» به حالت ساختگي و ناهمگون و نامتناسب درآمده است.
چنين بنظر مي رسد كه در اينگونه از شعرها، شاعر با الهام از شعر فارسي ابتدا شعرش را به فارسي مينويسد و سپس آنها را به تركي ترجمه ميكند اين مسئله از اسلوب سرايش آنها مشهود است: تفكر فارسي را وارد تفكر تركي كردن و بدنبال آن بيان و توصيفهاي فارسي را وارد اسلوب بيان تركي كردن. اين قبيل اشعار، تقليد محض از تفكر و بيان شعر فارسي و بدتر از آن عدم همخواني اين شعرها با تفكر و بيان و فرهنگ تركي است كه نه تنها هيچگونه دخالتي در پيشبرد انديشههاي والا ندارند بلكه ضربهاي هم به انديشههاي شعرتركي ميزنند. اين اشعار، اشعار ازخود بيگانه و بيهويتاند كه فقط واژگان آنها به تركي است و هيچگونه سنخيتي با تفكر و فرهنگ تركـي ندارند. در اينگونه از شـعرها همه چيز تقليدي است: فكر و انديشه، بيان، هويت و حتي واقعيتهاي اجتماعي...
رواج خصـوصيات و تصـورات فارسـي در شعر اين دهه كه از حوزة ذهنيت بومي خارج است، باعث تركيب مزاج و خصوصيات شـعر تركي با شـعر فارسي گرديده است. در #ادبيات_كلاسيك_آذربايجان شاعراني بودهاند كه ذهنيت آنها در اختيار و ارادة #فرم_شعر فارسي قرار گرفتهبود، اما اين گروه، ساختارشعر را با بافت كلامي و دستوري #زبان_تركي سازگار ميكردند به همين دليل همان اندازه كه شعر فارسي از نظر فرم تحت تأثير شعر عربي بود و از نظر محتوا مسير عادي خود را طي ميكرد، به همان مقدار نيز #شعر_تركي از نظر فرم در ارادة بين شعر فارسي و عربي تركيب يافته بود اما از لحاظ سوار كردن ذهنيت و تصورات بومي خود ذوق و استعدادش را تحتالاراده يك تفكر و مسير نامأنوس قرار نميداد....
#گرتهبرداري از فرم و ذهنيت فارسي نوعي دغلبازي است كه سرانجام منتهي به نامفهومي و گنگي اثر ميشود. واقعيت اين است كه استفاده ناهماهنگ از اسلوبهاي فرمي، به گرايشهاي ناموزوني بدل ميشود. شاعران بدون توجه به پيشينه استفاده از فرمهاي مكرر و تجربة آنها از طرف شعراي فارسيزبان، سعي در انتقال اسلوبهاي فرم شعر فارسي را داشتهاند، غافل از اينكه اين اسلوبها حداقل بايد به صورت نظري مطرح و مورد سنجش قرار ميگرفت. زيرا علاوه برآنكه ساختار زباني آنها در تقابل با ساختار زبان فارسي است، ذهنيت، تصورات و فرهنگ آنها نيز با يكديگر ناهماهنگ است. اين مسئله واقعيتي است انكارناپذير. ذكر و مقايسه نمونهاي از تصورات ساده و روزمره، ما را به عمق مسئله متوجه ساخته، حساسيت آن را در انتخاب واژگان و تصاوير متناسب تاحد يك وسواس هنري ارتقا خواهد داد. بعنوان مثال دو واژة « كليد» و « قفل» را درنظر بگيريد. براي يك آذربايجاني چنانچه گفته شود: «كليد را بياور!» فوراً به سراغ « قفل» خواهد رفت چرا كه در تصور او « كليد» در معناي « قفل» است و با تصور يك فارسزبان كاملاً متفاوت؛ زيرا آنچه آنها از واژه « كليد» مد نظردارند، در تصـور يك آذربايـجاني به معـناي «آچـار» است و «آچـار» در تصـور آذربايـجاني همان «كليد» است در تصـور يك فارس زبان....
@dusharge
#همت_شهبازی
در تداوم روند استفاده از تركيبهاي ترجمهاي درشعر #دهة_70 نوعي شعر «قرينهساز» به وجود آمد كه بطرز شگفتانگيزي به شعر معاصر حتي به شعر آنهايي كه درگذشته شعرهاي موفقي از آنها ديده بوديم، سرايت كرده؛ بطوريكه تقليد از زبان فارسي تنها درقالب تركيبها خلاصه نگرديد بلكه جملهها و مصراعها را نيز دربرگرفت. اين مسئله آنچنان درشعر اين دهه رخنه كرده و نيز آنچنان ناشيانه و تصنعي است كه درهمان نگاه اول توجه خواننده را به خود جلب نموده، ناآشنايي و غرابت خود را حتـي با يك كلمه بروز ميدهد. اين قبـيل از شـعرها را ميتوان « #شعر_قرينهساز» و بيان آن را « بيان قرينهساز» ناميد؛ قرينهسازياي كه نوعي ترجمه و گرتهبرداري از مفاهيم، تصورات و تجربيات فارسي است كه در قالب ظاهر زبان و تجربيات «تركي» به حالت ساختگي و ناهمگون و نامتناسب درآمده است.
چنين بنظر مي رسد كه در اينگونه از شعرها، شاعر با الهام از شعر فارسي ابتدا شعرش را به فارسي مينويسد و سپس آنها را به تركي ترجمه ميكند اين مسئله از اسلوب سرايش آنها مشهود است: تفكر فارسي را وارد تفكر تركي كردن و بدنبال آن بيان و توصيفهاي فارسي را وارد اسلوب بيان تركي كردن. اين قبيل اشعار، تقليد محض از تفكر و بيان شعر فارسي و بدتر از آن عدم همخواني اين شعرها با تفكر و بيان و فرهنگ تركي است كه نه تنها هيچگونه دخالتي در پيشبرد انديشههاي والا ندارند بلكه ضربهاي هم به انديشههاي شعرتركي ميزنند. اين اشعار، اشعار ازخود بيگانه و بيهويتاند كه فقط واژگان آنها به تركي است و هيچگونه سنخيتي با تفكر و فرهنگ تركـي ندارند. در اينگونه از شـعرها همه چيز تقليدي است: فكر و انديشه، بيان، هويت و حتي واقعيتهاي اجتماعي...
رواج خصـوصيات و تصـورات فارسـي در شعر اين دهه كه از حوزة ذهنيت بومي خارج است، باعث تركيب مزاج و خصوصيات شـعر تركي با شـعر فارسي گرديده است. در #ادبيات_كلاسيك_آذربايجان شاعراني بودهاند كه ذهنيت آنها در اختيار و ارادة #فرم_شعر فارسي قرار گرفتهبود، اما اين گروه، ساختارشعر را با بافت كلامي و دستوري #زبان_تركي سازگار ميكردند به همين دليل همان اندازه كه شعر فارسي از نظر فرم تحت تأثير شعر عربي بود و از نظر محتوا مسير عادي خود را طي ميكرد، به همان مقدار نيز #شعر_تركي از نظر فرم در ارادة بين شعر فارسي و عربي تركيب يافته بود اما از لحاظ سوار كردن ذهنيت و تصورات بومي خود ذوق و استعدادش را تحتالاراده يك تفكر و مسير نامأنوس قرار نميداد....
#گرتهبرداري از فرم و ذهنيت فارسي نوعي دغلبازي است كه سرانجام منتهي به نامفهومي و گنگي اثر ميشود. واقعيت اين است كه استفاده ناهماهنگ از اسلوبهاي فرمي، به گرايشهاي ناموزوني بدل ميشود. شاعران بدون توجه به پيشينه استفاده از فرمهاي مكرر و تجربة آنها از طرف شعراي فارسيزبان، سعي در انتقال اسلوبهاي فرم شعر فارسي را داشتهاند، غافل از اينكه اين اسلوبها حداقل بايد به صورت نظري مطرح و مورد سنجش قرار ميگرفت. زيرا علاوه برآنكه ساختار زباني آنها در تقابل با ساختار زبان فارسي است، ذهنيت، تصورات و فرهنگ آنها نيز با يكديگر ناهماهنگ است. اين مسئله واقعيتي است انكارناپذير. ذكر و مقايسه نمونهاي از تصورات ساده و روزمره، ما را به عمق مسئله متوجه ساخته، حساسيت آن را در انتخاب واژگان و تصاوير متناسب تاحد يك وسواس هنري ارتقا خواهد داد. بعنوان مثال دو واژة « كليد» و « قفل» را درنظر بگيريد. براي يك آذربايجاني چنانچه گفته شود: «كليد را بياور!» فوراً به سراغ « قفل» خواهد رفت چرا كه در تصور او « كليد» در معناي « قفل» است و با تصور يك فارسزبان كاملاً متفاوت؛ زيرا آنچه آنها از واژه « كليد» مد نظردارند، در تصـور يك آذربايـجاني به معـناي «آچـار» است و «آچـار» در تصـور آذربايـجاني همان «كليد» است در تصـور يك فارس زبان....
@dusharge
#شعر_آذربایجان
خواب هولناك || #نبي_خزري
... آهويي ديده شد
در مزرعهي سبز،
با نگاههاي رميدهاش
ايستاد و نگاه كرد.
بوي باروت ميآمد
از زمين و هوا،
گويي ناگهان گلولهاي
به در خواهد شد.
-كجايي؟
اي شكارچي!
دست نگهدار!
دست نگهدار!
... بيدار شدم.
تنم
لرز لرزان ميلرزيد.
زنم نگران و مضطرب نگاهم كرد:
-فرياد تو از براي چيست؟
چه شده است؟
-آهويي ديدم...
آهويي زيبا ...
-آهو؟ اينكه چيز خوبي است.
- ميداني؟...
كسي دست به ماشه برده بود...
خدا كند
آن را نكشيده باشد..
#ترجمه:
#همت_شهبازی
https://telegram.me/dusharge
خواب هولناك || #نبي_خزري
... آهويي ديده شد
در مزرعهي سبز،
با نگاههاي رميدهاش
ايستاد و نگاه كرد.
بوي باروت ميآمد
از زمين و هوا،
گويي ناگهان گلولهاي
به در خواهد شد.
-كجايي؟
اي شكارچي!
دست نگهدار!
دست نگهدار!
... بيدار شدم.
تنم
لرز لرزان ميلرزيد.
زنم نگران و مضطرب نگاهم كرد:
-فرياد تو از براي چيست؟
چه شده است؟
-آهويي ديدم...
آهويي زيبا ...
-آهو؟ اينكه چيز خوبي است.
- ميداني؟...
كسي دست به ماشه برده بود...
خدا كند
آن را نكشيده باشد..
#ترجمه:
#همت_شهبازی
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
ترجمه #شعر_ترکی || #سيد_حيدر_بيات
ميدانم
قدت نميرسد
براي به آغوش گرفتنم
چوبههاي دار اين سرزمين بلند است.
اينگونه كه دارها را بلند ميسازند
ميدانم
در آخرين ديدارمان
قدت نميرسد
براي به آغوش گرفتنم
###
#اصل_شعر
Bu ölkə
Boynumu qucaqlamağa
Bilirəm
Boyun çatmaz
Bu ölkənin dar ağacları ucadır
*
Beləki darları uca qururlar
Son görüşdə
Boynumu qucaqlamağa
Bilirəm
Boyun çatmaz
منبع:
#روشنایی_در_بیات_ترک
ترجمه از ترکی: #همت_شهبازي
#شعر_آذربایجان #تورکجه_شعر
#آنتولوژی #انتشارات_فرهنگ_عامه
#شعر #ترجمه
https://telegram.me/dusharge
ميدانم
قدت نميرسد
براي به آغوش گرفتنم
چوبههاي دار اين سرزمين بلند است.
اينگونه كه دارها را بلند ميسازند
ميدانم
در آخرين ديدارمان
قدت نميرسد
براي به آغوش گرفتنم
###
#اصل_شعر
Bu ölkə
Boynumu qucaqlamağa
Bilirəm
Boyun çatmaz
Bu ölkənin dar ağacları ucadır
*
Beləki darları uca qururlar
Son görüşdə
Boynumu qucaqlamağa
Bilirəm
Boyun çatmaz
منبع:
#روشنایی_در_بیات_ترک
ترجمه از ترکی: #همت_شهبازي
#شعر_آذربایجان #تورکجه_شعر
#آنتولوژی #انتشارات_فرهنگ_عامه
#شعر #ترجمه
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.