Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در اين ٥٢ دقيقه برداشتهايم را درباره افراد زير در سریال #در_انتهای_شب عرض کردم
علیرضاشیری
ارشد مطالعات روانشناسی یونگی دانشگاه اسکس
@drshiri
علیرضاشیری
ارشد مطالعات روانشناسی یونگی دانشگاه اسکس
@drshiri
دکتر شیری
در اين ٥٢ دقيقه برداشتهايم را درباره افراد زير در سریال #در_انتهای_شب عرض کردم علیرضاشیری ارشد مطالعات روانشناسی یونگی دانشگاه اسکس @drshiri
در اين ٥٢ دقيقه برداشتهايم را درباره افراد زير در سریال #در_انتهای_شب عرض کردم
✔️بهنام : مرد درونگراى شهودى هفائستوسى،
✔️ماهرخ: زن آرتميسى كه در ميانسالى خويش براى خودش، ارزشهايش، ارزشهاى استقلال زنان، دوستانش، پسرش جنگيده؛ براى غرق نشدن در وانفساى اقتصادى، جنگيده، با وام و قرض و قوله، خانه در حاشيه شهر گرفته
✔️پدر ماهرخ : مرد پوزيدونى ، پدر كنترلگر كه عليرغم ادعاهاى اخلاقى خويش، تنهاييش را با زنان و پيك پر ميكرده و ميترسد دختر مطلقه اش، شكار توسط مردانى مثل جوانى خودش بشود
✔️ثريا : زن پرسفونى كه اميد دارد با عشق يك مرد جذاب از طبقه بالاتر فرهنگى جامعه، زخم زن مطلقه ترميم يابد، زنى كه براى استقلال مالي اش و نگهدارى از دخترش، پرورش و فروش زالو دارد و زالو نماد مهميست از شهريكه خون و حيات پاك چنين زنانى را ميخواهد ببلعد و پاك زيستن و حلال خوردن و حلال خوابيدن را از او دريغ ميدارد
✔️رضا : مرد موفق در زندگی بیرونی، خودشیفته هنری، حسود و شکننده و منفر زنان پخته؛ مردی که همیشه میخواست به ماهرخ ثابت کند که بابت محل نگذاشتنش به او در گذشته، اشتباه کرده؛ قهرمان بازی میکرد تا خودش را اثبات کند و ماهرخ دستش را خوانده بود
✔️حكيمه : حيف از حكيمه زياد در اين فيلم نديديم، اينقدرى فهميديم كه زنى تنها و مستقل است، تيپبك مديران ميانى شهرداريها و بانكها و …كه چرخ جامعه بيرحم مردانه را ميچرخاند تا مثلا مديران ارزشى ( مشخصا فرهنگسراها و …)در زد و بندهاى خاستگاه قدرت با زحمات شبانه روز اين افراد ميانه، شطرنج قدرت بازى كنند. نمايشگاهها را اينها برگزار ميكنند تا مديران فرهنگى شهر رانتها را تقسيم كنند. كاشك سرطان نميگرفت تا فرصت بازبينى شيوه تلخ زندگيش را مىیافت
اینها برداشتهای شخصی بنده بود، مطمئنم بسیاری از شما نکات عالی تری یافته اید که فهم من از درکش قاصر بوده است
مخلص
#علیرضاشیری
ارشد مطالعات روانشناسی یونگی دانشگاه اسکس
@drshiri
✔️بهنام : مرد درونگراى شهودى هفائستوسى،
✔️ماهرخ: زن آرتميسى كه در ميانسالى خويش براى خودش، ارزشهايش، ارزشهاى استقلال زنان، دوستانش، پسرش جنگيده؛ براى غرق نشدن در وانفساى اقتصادى، جنگيده، با وام و قرض و قوله، خانه در حاشيه شهر گرفته
✔️پدر ماهرخ : مرد پوزيدونى ، پدر كنترلگر كه عليرغم ادعاهاى اخلاقى خويش، تنهاييش را با زنان و پيك پر ميكرده و ميترسد دختر مطلقه اش، شكار توسط مردانى مثل جوانى خودش بشود
✔️ثريا : زن پرسفونى كه اميد دارد با عشق يك مرد جذاب از طبقه بالاتر فرهنگى جامعه، زخم زن مطلقه ترميم يابد، زنى كه براى استقلال مالي اش و نگهدارى از دخترش، پرورش و فروش زالو دارد و زالو نماد مهميست از شهريكه خون و حيات پاك چنين زنانى را ميخواهد ببلعد و پاك زيستن و حلال خوردن و حلال خوابيدن را از او دريغ ميدارد
✔️رضا : مرد موفق در زندگی بیرونی، خودشیفته هنری، حسود و شکننده و منفر زنان پخته؛ مردی که همیشه میخواست به ماهرخ ثابت کند که بابت محل نگذاشتنش به او در گذشته، اشتباه کرده؛ قهرمان بازی میکرد تا خودش را اثبات کند و ماهرخ دستش را خوانده بود
✔️حكيمه : حيف از حكيمه زياد در اين فيلم نديديم، اينقدرى فهميديم كه زنى تنها و مستقل است، تيپبك مديران ميانى شهرداريها و بانكها و …كه چرخ جامعه بيرحم مردانه را ميچرخاند تا مثلا مديران ارزشى ( مشخصا فرهنگسراها و …)در زد و بندهاى خاستگاه قدرت با زحمات شبانه روز اين افراد ميانه، شطرنج قدرت بازى كنند. نمايشگاهها را اينها برگزار ميكنند تا مديران فرهنگى شهر رانتها را تقسيم كنند. كاشك سرطان نميگرفت تا فرصت بازبينى شيوه تلخ زندگيش را مىیافت
اینها برداشتهای شخصی بنده بود، مطمئنم بسیاری از شما نکات عالی تری یافته اید که فهم من از درکش قاصر بوده است
مخلص
#علیرضاشیری
ارشد مطالعات روانشناسی یونگی دانشگاه اسکس
@drshiri