Forwarded from كانون نگرش نو
شروع دوره ی جدید
🟢 با موضوع:
مرگ آگاهی
«وقتی زنگها به صدا درمیآیند نپرس زنگها برای که به صدا درمیآیند، زنگها برای تو به صدا درمیآیند! »
(ارنست همینگوی)
⚪️چگونه از مرگ آگاه شدم؟
⚪️آگاهی از مرگ چگونه بر من تأثیر گذاشت؟
⚪️چگونه برای عزیزانم سوگواری کردم؟
🟡گروه شنبه سوم فوریه
🟡گروه یکشنبه چهارم فوریه
@kanoonnegareshno
+1 416 879 7357
ادرس اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/C2QjXeuRUB8/?igsh=Mms5eTAzMjh1dDF5
🟢 با موضوع:
مرگ آگاهی
«وقتی زنگها به صدا درمیآیند نپرس زنگها برای که به صدا درمیآیند، زنگها برای تو به صدا درمیآیند! »
(ارنست همینگوی)
⚪️چگونه از مرگ آگاه شدم؟
⚪️آگاهی از مرگ چگونه بر من تأثیر گذاشت؟
⚪️چگونه برای عزیزانم سوگواری کردم؟
🟡گروه شنبه سوم فوریه
🟡گروه یکشنبه چهارم فوریه
@kanoonnegareshno
+1 416 879 7357
ادرس اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/C2QjXeuRUB8/?igsh=Mms5eTAzMjh1dDF5
Forwarded from رادیو تصور
دوره آموزش ارتباط بدون خشونت بهمراه تمرین فردی و کاربردی ( زمستان ۱۴۰۲ )
-
شروع دوره: پنجشنبه پنجم بهمن ماه ۱۴۰۲
تعداد جلسات: ۵ جلسه آنلاین در پنج هفته
مدت هر جلسه: ۱۲۰ دقیقه
تعداد شرکت کنندگان در هر کلاس: بین ۴ تا ۶ نفر
قیمت دوره: ۱/۸۰۰/۰۰۰ تومان
-
بهمراه یک جلسه تمرین و مشاوره خصوصی برای هر شرکت کننده بمدت ۶۰ دقیقه
-
تمامی دورهها و جلسات درمان و مشاوره بهصورت آنلاین و در برنامه اسکایپ برگزار میشوند.
-
جهت هماهنگی و ثبت نام، در واتساپ به شماره تلفن ۰۹۱۲۳۲۴۲۷۰۸ پیام بدهید.
-
-
شروع دوره: پنجشنبه پنجم بهمن ماه ۱۴۰۲
تعداد جلسات: ۵ جلسه آنلاین در پنج هفته
مدت هر جلسه: ۱۲۰ دقیقه
تعداد شرکت کنندگان در هر کلاس: بین ۴ تا ۶ نفر
قیمت دوره: ۱/۸۰۰/۰۰۰ تومان
-
بهمراه یک جلسه تمرین و مشاوره خصوصی برای هر شرکت کننده بمدت ۶۰ دقیقه
-
تمامی دورهها و جلسات درمان و مشاوره بهصورت آنلاین و در برنامه اسکایپ برگزار میشوند.
-
جهت هماهنگی و ثبت نام، در واتساپ به شماره تلفن ۰۹۱۲۳۲۴۲۷۰۸ پیام بدهید.
-
Forwarded from Cafe sz
مرد جاافتادهای با یک گونی زباله خشک روی دوشش، کنار سطل زبالهی بزرگ فلزی میایستد، بارش را زمین میگذارد، روی حجم زباله مینشیند، از جیبش دفترچهی کوچکی بیرون میآورد و نیم ساعتی مشغول نوشتن چیزی در دفترچهاش میشود. من او را از بالکنم میبینم که غرق در نوشتن است و دلم میخواهد من هم چیزی در ستایش این معجزه (نوشتن) بنویسم.
من مرتب برای دوستانم کتاب میخرم؛ بهشان کتاب امانت میدهم و پیشنهاد میکنم که بخوانند؛ با اینحال هدفم این نیست که آدمها باسوادتر شوند یا مثلاً بر دانش و فضلشان افزوده بشود. بلکه تنها میخواهم آخرین سنگر اظهار وجود ارزان را در جهان حفظ کنم.
من کتاب را(متن نوشتاری را) در میان دیگر اشکال بیان هنری، با فاصله، صادقترین رسانه میدانم؛ چرا که ارزان است؛ ارزان از نظر تولید. در جهانی که انسانها برای کوچکترین ابراز وجودی باید متحمل هزینههای گزاف شوند، نوشتن هنوز هم به یک کاغذ و قلم یا در نهایت یک نرمافزار ورد نیازمند است و بس.
همین ویژگی است که میتوان هنوز نویسنده را تولیدکنندهای مستقل تصور کرد؛ حالا نه اینکه حتما تمام نویسندهها مستقلاند، بلکه این بالقوه در این شکل از رسانه وجود دارد. حال آنکه اساساً برای تولید یک اثر تصویری مانند فیلم، بودجهی کلانی نیاز است. همین امر اولین فیلتریست که بخش وسیعی از انسانها را از خود عبور نمیدهد؛ آنهایی که بیش از تحمل تهیهکنندهها دگراندیشاند، آنهایی که در کورهپزخانهها کار میکنند یا آنهایی را که نمیتوانند مجوزهای لازم را بگیرند تا در خیابانها دوربینهایشان را علم کنند.
همچنین مانند تئاتر نیازمند همکاری طیف وسیعی از افراد در مدت زمانی طولانی نیست؛ فیلترهای دیگری که میتوانند ورود هر آدمی را که از فراغت کافی برخوردار نباشد را ممنوع کنند.
انواع دیگر هنر نیز مانند موسیقی، عکاسی و نقاشی نیز همگی نیازمند لوازمی هستند که تهیهی آنها برای بخش وسیعی از جامعه (دقیقاً همانها که حرفهای مهمی برای گفتن دارند،) امکانپذیر نیست.
از سوی دیگر نوشتن با تمام ارزان بودنش قابلیتهای وسیعی را در اختیار خالقش قرار میدهد و با استفاده از تخیل آدمی میتواند عوالمی را نمایان کند که در هر مدیوم دیگری نیازمند تخصص و ابزار فراوانیست.
تنها خطری که این ابزار مفید، کاربردی و صادق را تهدید میکند، عدم همکاری مخاطب است. به خصوص در جهان امروز که به مدد رسانههای اینترنتی، فیلتر ناشر نیز به راحتی کنار گذاشته میشود. تنها خطری که این جهان را نشانه گرفته عدم توجه و تمرکز مخاطب است.
به مرد میانسالی که روی کوهی از زباله مینشیند و خیال میبافد نگاه میکنم، از انقراضش میترسم و فکر میکنم که ما باید این رسانه را زنده نگه داریم؛ تا آنهایی که به منابع ثروت، قدرت یا شهرت متصل نیستند هم بتوانند در این جهان ابراز وجود کنند و حرفهایشان را بزنند. آنهایی که غروب در متروهای دمکرده و تاریک به یکدیگر تنه میزنند و ایستاده به خواب میروند، آنهایی که در ولولهی بازار جعبههای هم قد خودشان را ترک موتور بار میزنند و آنهایی که مینشینند روی زبالهها، پناه میگیرند در گود مکانیکیها یا لم میدهند میان پارچههای اتو نشده و خیال میبافند.
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
من مرتب برای دوستانم کتاب میخرم؛ بهشان کتاب امانت میدهم و پیشنهاد میکنم که بخوانند؛ با اینحال هدفم این نیست که آدمها باسوادتر شوند یا مثلاً بر دانش و فضلشان افزوده بشود. بلکه تنها میخواهم آخرین سنگر اظهار وجود ارزان را در جهان حفظ کنم.
من کتاب را(متن نوشتاری را) در میان دیگر اشکال بیان هنری، با فاصله، صادقترین رسانه میدانم؛ چرا که ارزان است؛ ارزان از نظر تولید. در جهانی که انسانها برای کوچکترین ابراز وجودی باید متحمل هزینههای گزاف شوند، نوشتن هنوز هم به یک کاغذ و قلم یا در نهایت یک نرمافزار ورد نیازمند است و بس.
همین ویژگی است که میتوان هنوز نویسنده را تولیدکنندهای مستقل تصور کرد؛ حالا نه اینکه حتما تمام نویسندهها مستقلاند، بلکه این بالقوه در این شکل از رسانه وجود دارد. حال آنکه اساساً برای تولید یک اثر تصویری مانند فیلم، بودجهی کلانی نیاز است. همین امر اولین فیلتریست که بخش وسیعی از انسانها را از خود عبور نمیدهد؛ آنهایی که بیش از تحمل تهیهکنندهها دگراندیشاند، آنهایی که در کورهپزخانهها کار میکنند یا آنهایی را که نمیتوانند مجوزهای لازم را بگیرند تا در خیابانها دوربینهایشان را علم کنند.
همچنین مانند تئاتر نیازمند همکاری طیف وسیعی از افراد در مدت زمانی طولانی نیست؛ فیلترهای دیگری که میتوانند ورود هر آدمی را که از فراغت کافی برخوردار نباشد را ممنوع کنند.
انواع دیگر هنر نیز مانند موسیقی، عکاسی و نقاشی نیز همگی نیازمند لوازمی هستند که تهیهی آنها برای بخش وسیعی از جامعه (دقیقاً همانها که حرفهای مهمی برای گفتن دارند،) امکانپذیر نیست.
از سوی دیگر نوشتن با تمام ارزان بودنش قابلیتهای وسیعی را در اختیار خالقش قرار میدهد و با استفاده از تخیل آدمی میتواند عوالمی را نمایان کند که در هر مدیوم دیگری نیازمند تخصص و ابزار فراوانیست.
تنها خطری که این ابزار مفید، کاربردی و صادق را تهدید میکند، عدم همکاری مخاطب است. به خصوص در جهان امروز که به مدد رسانههای اینترنتی، فیلتر ناشر نیز به راحتی کنار گذاشته میشود. تنها خطری که این جهان را نشانه گرفته عدم توجه و تمرکز مخاطب است.
به مرد میانسالی که روی کوهی از زباله مینشیند و خیال میبافد نگاه میکنم، از انقراضش میترسم و فکر میکنم که ما باید این رسانه را زنده نگه داریم؛ تا آنهایی که به منابع ثروت، قدرت یا شهرت متصل نیستند هم بتوانند در این جهان ابراز وجود کنند و حرفهایشان را بزنند. آنهایی که غروب در متروهای دمکرده و تاریک به یکدیگر تنه میزنند و ایستاده به خواب میروند، آنهایی که در ولولهی بازار جعبههای هم قد خودشان را ترک موتور بار میزنند و آنهایی که مینشینند روی زبالهها، پناه میگیرند در گود مکانیکیها یا لم میدهند میان پارچههای اتو نشده و خیال میبافند.
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
Telegram
Cafe sz
این خاک مال ماست :عکسها و سفرنامه های سهیل و دوربینش ، موسیقی و ادبیات🌿☮️
instagram: soheil.sz
ارتباط با من:
@soheil_sargolzayi
instagram: soheil.sz
ارتباط با من:
@soheil_sargolzayi
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️سنت اسلامی-ایرانی، از کورش و مولوی تا مصدق و خمینی: اسطورهسازیهای بیپایان
✍️ حسن محدثی
۲ بهمن ۱۴۰۲
سنت در درون هر باهمستانی دورانی طولانی از تکوین را طی میکند. نخستین عناصر سنت از نخستین بنیانگذاران باهمستان میآید. به همین دلیل هم هست که کم و بیش میتوان گفت تمام تمدنها ریشه در زندهگیی قبائلی و طائفهای دارند. هر قدر که بیشتر تاریخ باهمستانها را مطالعه میکنیم، این حقیقت بر ما بیشتر آشکار میشود. سنت، تاریخی از انباشت و تاریخی از برساختهای اجتماعی است. نخستین بینشها در بارهی جهان و انسان نخستین پایههای وجه هرمنوتیک سنت را بنیادگذاری میکنند. وقتی بیشتر در سنت اسلامی-ایرانی میکاویم، بیشتر ریشههای بینالنهرینیی آن را مییابیم. اما سنت هاضمهای بزرگ دارد و همه چیزخوار است. در طول دوران طولانیی تکوین سنت که گاهی قرنها طول میکشد، بسیاری از عناصر فرهنگی وارد سنت میشوند و در آن حل و جذب میگردند و سرانجام سنتی پدید میآید که در آن هم کورش هست هم مولوی و هم مصدق و هم خمینی و بسیاری دیگر. برساختی پدید میآید که عناصر متنوعی در آن هست اما همه را در یک دنیای معنایی گرد آورده است. این تنوع سنت، خردهجهانهایی با امکانات گوناگون پدید میآورند. دنیاهای مختلفی در درون سنت میسازند اما همهی این دنیاها بخشی از سنت اند و نه بیرون از آن.
هر کدام از این دنیاهای درون یک سنت قهرمانان و اسطورههای خود را میسازند و الگوهای مطلوب خود را شکل میدهند. بعد قرنها نیز ترکیبهایی از این عناصر متنوع در درون سنت پدید میآیند. اما این دنیاهای درون یک سنت در برخی بنیادهای اساسی با هم مشترک اند. بهعنوان مثال، تمامیی آنها بین زمین و آسمان پیوند میزنند و مشروعیتی آسمانی را بنا بر تفسیر و معنایی خاص کم و بیش محفوظ میدارند: یکی بر مبنای فره ایزدی، یکی بر مبنای اندیشهی امامت و نبوت، یکی بر مبنای وجود ولی و نیز قطب.
حتا مصدق که تحصیلکرده در رشتهی حقوق مدرن در عصر مدرن است، بنیاد بحث خود را بارها بر عناصری از سنت بنا میکند. بهعنوان مثال، در حین بیاعتبار جلوه دادن وثوقالدوله برای مقام وزارت عدلیه در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۰۵ چنین میگوید:
«عقیده ما مسلمین این است که حضرت رسول اکرم و پیغمبر خاتم- صلی الله علیه و آله و سلم- پادشاه اسلام است و چون ایران مسلمان است، لذا سلطان ایران است و بر هر ایرانی دیانتمندی و هر مسلمان شرافتمندی فرض است که در اجرای فرموده پیغمبر خدا که میفرماید: «الاسلامُ يَعلو ولا يُعلي عَلَيهِ...» از وطن خود دفاع نماید. اگر فاتح شد، عالم دیانت و ایرانیت را روحی تازه دمیده و چنان چه مغلوب شد و مقتول شد، در راه خدا شربت شهادت را چشیده است«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»... هر ایرانی که دیانتمند است و هر کس که شرافتمند است، تا بتواند باید روی دو اصل مهم از وطن خود دفاع کند و خود را تسلیم هیچ قوه ننماید که یکی از آن دو اصل، اسلامیت است و دیگر وطن پرستی. و در مملکت ما اصل اسلامیت اقوی است، زیرا یک مسلمان حقیقی تسلیم نمیشود، مگر این که حیات او قطع شود. برای جلب این قبیل مسلمین است که دول مسیحی در پایتختهای خود مسجد بنا مینمایند. ولی یک متجدد سطحی و بی فکر را میتوانند به یک تعارفی تسلیم نمایند. اصل اسلامیت و اصل وطن پرستی با هم متباین نیست و نسبت بین این دو از نِسَب اربعه، عموم و خصوص مطلق است: یعنی هر مسلمان وطن پرست است، چه حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الإيمانِ...» (مکی، ۱۳۶۴: ۱۸۳؛ دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او. سازمان انتشارات جاویدان).
در درون همین سنت اسلامی-ایرانی است که عنصری ظاهراً ایرانی به نام کورش با عنصری اسلامی درمیآمیزد و کورش از قرآن سردرمیآورد و نام ذوالقرنین به خود میگیرد و کسی که مقیم چنین سنتی است از این تبدیل و تبدلها استقبال میکند. در درون همین سنت است که برخی میتوانند بین اندیشهی هایدگر و عرفان اسلامیی ابن عربی و دیگران تلفیقی پدید آورند و هایدگریسم اسلامی بسازند و کثیری را جذب کنند یا از ابوذر که مردی است در قبیلهای دور افتاده در حجاز (قبیلهی غفار)، نخستین خداپرست سوسیالیست را بسازند یا از کورش یک مداراگر دینیی بزرگ بسازند که منشور حقوق بشر تدوین کرده است یا ملتی به دنبال چهرهی آیتالله خمینی مدتی به ماه خیره شوند. در همین سنت است که از کورش (جنگجویی جهانگشا در ایران باستان)، مولوی (کنشگری فرهنگی و اهل فقه و عرفان اسلامی در قرون وسطای اسلامی)، و مصدق (کنشگری سیاسی در ایران معاصر و تحصیلکردهی غرب)، و آیتالله خمینی (فقیه و کنشگری فرهنگی و سیاسی و رهبر یک انقلاب سیاسی و مؤسس حکومتی دینی) اسطورهسازی کنند.
ادامه 👇👇👇
#سنت
#تاریخ
#مصدق
#اسطورهسازی
#اسطورهزدایی
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثی
۲ بهمن ۱۴۰۲
سنت در درون هر باهمستانی دورانی طولانی از تکوین را طی میکند. نخستین عناصر سنت از نخستین بنیانگذاران باهمستان میآید. به همین دلیل هم هست که کم و بیش میتوان گفت تمام تمدنها ریشه در زندهگیی قبائلی و طائفهای دارند. هر قدر که بیشتر تاریخ باهمستانها را مطالعه میکنیم، این حقیقت بر ما بیشتر آشکار میشود. سنت، تاریخی از انباشت و تاریخی از برساختهای اجتماعی است. نخستین بینشها در بارهی جهان و انسان نخستین پایههای وجه هرمنوتیک سنت را بنیادگذاری میکنند. وقتی بیشتر در سنت اسلامی-ایرانی میکاویم، بیشتر ریشههای بینالنهرینیی آن را مییابیم. اما سنت هاضمهای بزرگ دارد و همه چیزخوار است. در طول دوران طولانیی تکوین سنت که گاهی قرنها طول میکشد، بسیاری از عناصر فرهنگی وارد سنت میشوند و در آن حل و جذب میگردند و سرانجام سنتی پدید میآید که در آن هم کورش هست هم مولوی و هم مصدق و هم خمینی و بسیاری دیگر. برساختی پدید میآید که عناصر متنوعی در آن هست اما همه را در یک دنیای معنایی گرد آورده است. این تنوع سنت، خردهجهانهایی با امکانات گوناگون پدید میآورند. دنیاهای مختلفی در درون سنت میسازند اما همهی این دنیاها بخشی از سنت اند و نه بیرون از آن.
هر کدام از این دنیاهای درون یک سنت قهرمانان و اسطورههای خود را میسازند و الگوهای مطلوب خود را شکل میدهند. بعد قرنها نیز ترکیبهایی از این عناصر متنوع در درون سنت پدید میآیند. اما این دنیاهای درون یک سنت در برخی بنیادهای اساسی با هم مشترک اند. بهعنوان مثال، تمامیی آنها بین زمین و آسمان پیوند میزنند و مشروعیتی آسمانی را بنا بر تفسیر و معنایی خاص کم و بیش محفوظ میدارند: یکی بر مبنای فره ایزدی، یکی بر مبنای اندیشهی امامت و نبوت، یکی بر مبنای وجود ولی و نیز قطب.
حتا مصدق که تحصیلکرده در رشتهی حقوق مدرن در عصر مدرن است، بنیاد بحث خود را بارها بر عناصری از سنت بنا میکند. بهعنوان مثال، در حین بیاعتبار جلوه دادن وثوقالدوله برای مقام وزارت عدلیه در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۰۵ چنین میگوید:
«عقیده ما مسلمین این است که حضرت رسول اکرم و پیغمبر خاتم- صلی الله علیه و آله و سلم- پادشاه اسلام است و چون ایران مسلمان است، لذا سلطان ایران است و بر هر ایرانی دیانتمندی و هر مسلمان شرافتمندی فرض است که در اجرای فرموده پیغمبر خدا که میفرماید: «الاسلامُ يَعلو ولا يُعلي عَلَيهِ...» از وطن خود دفاع نماید. اگر فاتح شد، عالم دیانت و ایرانیت را روحی تازه دمیده و چنان چه مغلوب شد و مقتول شد، در راه خدا شربت شهادت را چشیده است«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»... هر ایرانی که دیانتمند است و هر کس که شرافتمند است، تا بتواند باید روی دو اصل مهم از وطن خود دفاع کند و خود را تسلیم هیچ قوه ننماید که یکی از آن دو اصل، اسلامیت است و دیگر وطن پرستی. و در مملکت ما اصل اسلامیت اقوی است، زیرا یک مسلمان حقیقی تسلیم نمیشود، مگر این که حیات او قطع شود. برای جلب این قبیل مسلمین است که دول مسیحی در پایتختهای خود مسجد بنا مینمایند. ولی یک متجدد سطحی و بی فکر را میتوانند به یک تعارفی تسلیم نمایند. اصل اسلامیت و اصل وطن پرستی با هم متباین نیست و نسبت بین این دو از نِسَب اربعه، عموم و خصوص مطلق است: یعنی هر مسلمان وطن پرست است، چه حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الإيمانِ...» (مکی، ۱۳۶۴: ۱۸۳؛ دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او. سازمان انتشارات جاویدان).
در درون همین سنت اسلامی-ایرانی است که عنصری ظاهراً ایرانی به نام کورش با عنصری اسلامی درمیآمیزد و کورش از قرآن سردرمیآورد و نام ذوالقرنین به خود میگیرد و کسی که مقیم چنین سنتی است از این تبدیل و تبدلها استقبال میکند. در درون همین سنت است که برخی میتوانند بین اندیشهی هایدگر و عرفان اسلامیی ابن عربی و دیگران تلفیقی پدید آورند و هایدگریسم اسلامی بسازند و کثیری را جذب کنند یا از ابوذر که مردی است در قبیلهای دور افتاده در حجاز (قبیلهی غفار)، نخستین خداپرست سوسیالیست را بسازند یا از کورش یک مداراگر دینیی بزرگ بسازند که منشور حقوق بشر تدوین کرده است یا ملتی به دنبال چهرهی آیتالله خمینی مدتی به ماه خیره شوند. در همین سنت است که از کورش (جنگجویی جهانگشا در ایران باستان)، مولوی (کنشگری فرهنگی و اهل فقه و عرفان اسلامی در قرون وسطای اسلامی)، و مصدق (کنشگری سیاسی در ایران معاصر و تحصیلکردهی غرب)، و آیتالله خمینی (فقیه و کنشگری فرهنگی و سیاسی و رهبر یک انقلاب سیاسی و مؤسس حکومتی دینی) اسطورهسازی کنند.
ادامه 👇👇👇
#سنت
#تاریخ
#مصدق
#اسطورهسازی
#اسطورهزدایی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
👆آنچه بهنحو بیپایان در این سنت اسلامی-ایرانی تکرار شده است، بازتولید فرهنگ و تاریخ و مناسبات اجتماعیی مشخصی بوده است که برای آدمیان مقیم این سنت یا برای بخش مهمی از آنان خوشآیند و مطلوب بوده است. آنچه از تاریخ ما و سنت ما سربرآورده است، ریشه در خود ما دارد. ما مقیمان چنین سنتی بوده ایم و این سربرآوردهها را خود پرورده ایم. بدون نقد این میراث نمیتوانیم مدرنیتهی ایرانی را بنا بکنیم. بدون نقد فرهنگ اسطورهساز نمیتوانیم در ورای سنت و میراث قرار بگیریم و بدون نقد اسطورهها نمیتوانیم اسطورهسازیی مردمان مقیم در سنت را تذکر بدهیم.
از این رو، برای من نقد اسطورهی کورش همانقدر فراروی از این سنت است که نقد اندیشهها و افکار عارفی مثل مولوی و نقد کنشگران سیاسی و دینیی معاصر. ما در این بزنگاه تاریخی باید با چشمی تازهبین و غیرعادتزده اتصالها و گسستها را پیدا بکنیم. ما برای بنای تاریخی جدید به برساختی جدید از تاریخ نیازمند ایم.
این مردم همانقدر از کورش و داریوش اسطورهسازی کرده اند که از علی و حسن و حسین و مولوی و حافظ و سعدی. هیچ گروهی تاب نقد اسطورههای خود را ندارد و هیچ گروهی مایل نیست که به اسطورههای خویش همچون کنشگرانی انسانی و زمینی بنگرد و کنشها و آثار و افکارشان را بهنحو عقلانی نقد و ارزیابی کند. بتسازی و تقدسبخشی از محصولات بسیار مهم و پایدار سنت اسلامی-ایرانی است و همه دستاندرکار همین داستان اند؛ از چوپان گرفته تا استاد دانشگاه تحصیل کرده در غرب و از کشاورز گرفته تا سیاستمدار حقوق خوانده در کشورهای اروپایی و از روحانی گرفته تا استاد درس فلسفه.
#سنت
#تاریخ
#اسطورهسازی
#اسطورهزدایی
#مدرنیتهی_ایرانی
@NewHasanMohaddesi
از این رو، برای من نقد اسطورهی کورش همانقدر فراروی از این سنت است که نقد اندیشهها و افکار عارفی مثل مولوی و نقد کنشگران سیاسی و دینیی معاصر. ما در این بزنگاه تاریخی باید با چشمی تازهبین و غیرعادتزده اتصالها و گسستها را پیدا بکنیم. ما برای بنای تاریخی جدید به برساختی جدید از تاریخ نیازمند ایم.
این مردم همانقدر از کورش و داریوش اسطورهسازی کرده اند که از علی و حسن و حسین و مولوی و حافظ و سعدی. هیچ گروهی تاب نقد اسطورههای خود را ندارد و هیچ گروهی مایل نیست که به اسطورههای خویش همچون کنشگرانی انسانی و زمینی بنگرد و کنشها و آثار و افکارشان را بهنحو عقلانی نقد و ارزیابی کند. بتسازی و تقدسبخشی از محصولات بسیار مهم و پایدار سنت اسلامی-ایرانی است و همه دستاندرکار همین داستان اند؛ از چوپان گرفته تا استاد دانشگاه تحصیل کرده در غرب و از کشاورز گرفته تا سیاستمدار حقوق خوانده در کشورهای اروپایی و از روحانی گرفته تا استاد درس فلسفه.
#سنت
#تاریخ
#اسطورهسازی
#اسطورهزدایی
#مدرنیتهی_ایرانی
@NewHasanMohaddesi
🌀 برنامه ی همین «آخر هفته»
در کانون نگرش نو (پلتفرم زوم)
⭕️ گفتگوهایی از سه منظر:
دکتر دکتر حسین محمودی (دکترای فلسفه)
دکتر حسن محدثی (دکترای جامعهشناسی)
دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک)
🔹 شنبه بیستوهفتم ژانویه
تحلیل فیلم سینمایی "خواهران مگدالن"
ساختهٔ پیتر مولان (ایرلند-۲۰۰۲)
رایگان
زمان:
11:30 AM Toronto
8:30 AM Vancouver
20:00 Tehran
🔹🔹 یکشنبه بیستوهشتم ژانویه ۲۰۲۴
هنجار و ناهنجار در رفتارهای جنسی
هزینهی ثبتنام: ۳۰ دلار کانادا
زمان:
11:30 AM Toronto
8:30 AM Vancouver
⭕️ برای ثبتنام لطفا در واتساپ به شمارهی زیر پیام ارسال کنید:
+14168797357
کانون نگرش نو- تورنتو
@kanoonnegareshno
@drsargolzaei
در کانون نگرش نو (پلتفرم زوم)
⭕️ گفتگوهایی از سه منظر:
دکتر دکتر حسین محمودی (دکترای فلسفه)
دکتر حسن محدثی (دکترای جامعهشناسی)
دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک)
🔹 شنبه بیستوهفتم ژانویه
تحلیل فیلم سینمایی "خواهران مگدالن"
ساختهٔ پیتر مولان (ایرلند-۲۰۰۲)
رایگان
زمان:
11:30 AM Toronto
8:30 AM Vancouver
20:00 Tehran
🔹🔹 یکشنبه بیستوهشتم ژانویه ۲۰۲۴
هنجار و ناهنجار در رفتارهای جنسی
هزینهی ثبتنام: ۳۰ دلار کانادا
زمان:
11:30 AM Toronto
8:30 AM Vancouver
⭕️ برای ثبتنام لطفا در واتساپ به شمارهی زیر پیام ارسال کنید:
+14168797357
کانون نگرش نو- تورنتو
@kanoonnegareshno
@drsargolzaei
انگشتهایت خسته است
از خیمهشببازی
چند طناب دیگر جا داری
برای گردنهایمان؟
ما که تاب خوردیم و نمردیم
تو کمی خستگی در کن
پایین بیاور ما را
نفسی تازه کنیم
.
.
.
#شعر
#اشکان_دانشمند✍🏻
#اشکان_غفاریان_دانشمند
@ashkandaneshmand
از خیمهشببازی
چند طناب دیگر جا داری
برای گردنهایمان؟
ما که تاب خوردیم و نمردیم
تو کمی خستگی در کن
پایین بیاور ما را
نفسی تازه کنیم
.
.
.
#شعر
#اشکان_دانشمند✍🏻
#اشکان_غفاریان_دانشمند
@ashkandaneshmand
Forwarded from Cafe sz
وحید چند سالیست که از افغانستان به ایران آمده و کار میکند. هروقت برایم از روستایشان در افغانستان تعریف میکند، از پس چشمهای مشکی بادامیاش برق لطیفی میگذرد و لبخند محجوبی روی صورتش مینشیند. همیشه سرش را با تواضع و خجالت اصیلی پایین میگیرد و هروقت توی فکر میرود اخمهایش درهم میرود. دیروز در میانهی داستان کوتاهی که برایم میخواند گفت:«من فکر میکردم بعد از حملهی طالبان به روستایمان میتوانم به زندگی ادامه بدهم؛ انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشد. اما یک روز صبح بیدار شدم و دیدم خورشید مرده است...»
حتی بدون آنکه بدانم منظورش از مرگ خورشید چیست غم غریبی تسخیرم کرد. برای آنکه مطمئن بشوم که درست شنیدهام گفتم:«دیدی که خورشید مرده است؟»
گفت:«آره. رفتیم مدرسه و فهمیدیم معلممون رو توی راه مدرسه کشتهان و جنازهش رو انداختن زیر پل... خواستم با این جمله حسم رو از این اتفاق بگم. آخه معلممون کسی بود که دنیا رو روشن میکرد...»
از هم جدا شدیم و من تا شب این جمله را با خودم نشخوار کردم:«یک روز صبح بیدار شدم و دیدم خورشید مرده است... یک روز صبح بیدار شدم و دیدم خورشید مرده است... یک روز صبح بیدار شدم و دیدم...»
با هربار تکرار این جمله یاد تکتک صبحهایی افتادم که بیدار شدهام و دیدهام که خورشیده مرده است. صبحهایی در خرداد، در تیر، در آبان، در دی...
شب صورتم را در آینه نگاه میکردم و به دنبال نشانههای کمبود ویتامین دی میگشتم که سوگ خورشیدهای بیشمار را گریه کردم. همانجا جلوی آینه جملهی "مردن خورشید" را زمین گذاشتم و جملهی قبلیاش را با خودم برداشتم، به اتاق خواب بردم و روی خودم کشیدمش تا خوابم بگیرد:«انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشد... انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشد...»
📝📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
حتی بدون آنکه بدانم منظورش از مرگ خورشید چیست غم غریبی تسخیرم کرد. برای آنکه مطمئن بشوم که درست شنیدهام گفتم:«دیدی که خورشید مرده است؟»
گفت:«آره. رفتیم مدرسه و فهمیدیم معلممون رو توی راه مدرسه کشتهان و جنازهش رو انداختن زیر پل... خواستم با این جمله حسم رو از این اتفاق بگم. آخه معلممون کسی بود که دنیا رو روشن میکرد...»
از هم جدا شدیم و من تا شب این جمله را با خودم نشخوار کردم:«یک روز صبح بیدار شدم و دیدم خورشید مرده است... یک روز صبح بیدار شدم و دیدم خورشید مرده است... یک روز صبح بیدار شدم و دیدم...»
با هربار تکرار این جمله یاد تکتک صبحهایی افتادم که بیدار شدهام و دیدهام که خورشیده مرده است. صبحهایی در خرداد، در تیر، در آبان، در دی...
شب صورتم را در آینه نگاه میکردم و به دنبال نشانههای کمبود ویتامین دی میگشتم که سوگ خورشیدهای بیشمار را گریه کردم. همانجا جلوی آینه جملهی "مردن خورشید" را زمین گذاشتم و جملهی قبلیاش را با خودم برداشتم، به اتاق خواب بردم و روی خودم کشیدمش تا خوابم بگیرد:«انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشد... انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشد...»
📝📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
Telegram
Cafe sz
این خاک مال ماست :عکسها و سفرنامه های سهیل و دوربینش ، موسیقی و ادبیات🌿☮️
instagram: soheil.sz
ارتباط با من:
@soheil_sargolzayi
instagram: soheil.sz
ارتباط با من:
@soheil_sargolzayi
Forwarded from "ابرهای تاریک" اشکان دانشمند (Ashkan GhD)
اذان را گفتند
برخیز
جهت انجام کاری برای شخص ذی سمت
ده روز وقتت سر آمد
چند اذان مانده بود به نوبت تو؟
مبادا هویتت را جا بگذاری
همراه داشتن کارت ملی برای مُردن الزامیست
#شعر
#اشکان_دانشمند✍
#اشکان_غفاریان_دانشمند
@ashkandaneshmand
برخیز
جهت انجام کاری برای شخص ذی سمت
ده روز وقتت سر آمد
چند اذان مانده بود به نوبت تو؟
مبادا هویتت را جا بگذاری
همراه داشتن کارت ملی برای مُردن الزامیست
#شعر
#اشکان_دانشمند✍
#اشکان_غفاریان_دانشمند
@ashkandaneshmand
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
نسخه یازده با حجم کم.pdf
17.3 MB
🔹 کتاب اصل انسانیت در حقوق بشر
🔹 کتابی ارزشمند از جناب دکتر محمود مسائلی استاد فلسفهی سیاسی
🔹 کتابی ارزشمند از جناب دکتر محمود مسائلی استاد فلسفهی سیاسی
Forwarded from Dr Sargolzaei
حقوق بشر و مفهوم خیر عمومی.pdf
7.8 MB
حقوق بشر و مفهوم خیر عمومی.pdf
مفهوم_آزادی_و_حق_در_اندیشه_سیاسی_بین_المللی.pdf
6.6 MB
مفهوم آزادی و حق در اندیشه سیاسی بین المللی.pdf
🔹 همراهان ارجمند
کتابهای استاد ارجمندم دکتر مسائلی با اجازهی ایشان در این کانال به اشتراک گذاشته می شوند.
🔹 متن ایمیل جناب دکتر مسائلی:
با اطلاع عزیزان میرسانم که تاکنون هفت جلد از سری جدید کتابهای درسی اینجانب به چاپ رسیده است. در صورتی که به مصلحت میدانید آنرا در تارنمای خود با دیگران به اشتراک گذاشته و یا در اختیار دوستان خود قرار دهید.
این کتابها با اهداف انسانی و ادای دین نسبت به میهن و مردم تألیف و منتشر شدهاند. کتابها بر روی تارنمای اندیشکده بینالمللی نظریههای بدیل با مقام مشورتی دائم نزد شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد نیز در اختیار علاقه مندان میباشد.
دکتر محمود مسائلی
استاد دانشگاه اتاوا
دکترای علوم سیاسی با تخصص روابط بینالملل و دکترای فلسفه با تخصص فلسفهی سیاسی و ethics
🔹 برخی از درسگفتارهای دکتر مسائلی برای عموم:
الف- شناسایی بینالمللی قیام مردم:
https://www.youtube.com/watch?v=BRuGFX2nzjs
ب- مسؤولیت بینالمللی دولتها در قبال جنایات بینالمللی
https://www.youtube.com/watch?v=fweWJDyQJMg
ج- نگرش حقوقی در مقابله با تروریسم
https://www.youtube.com/watch?v=I-_rxaqvxGc
د- بزرگداشت روز جهانی زن
https://www.youtube.com/watch?v=ozeiFZTWq4M
@drsargolzaei
@apgcchannel
کتابهای استاد ارجمندم دکتر مسائلی با اجازهی ایشان در این کانال به اشتراک گذاشته می شوند.
🔹 متن ایمیل جناب دکتر مسائلی:
با اطلاع عزیزان میرسانم که تاکنون هفت جلد از سری جدید کتابهای درسی اینجانب به چاپ رسیده است. در صورتی که به مصلحت میدانید آنرا در تارنمای خود با دیگران به اشتراک گذاشته و یا در اختیار دوستان خود قرار دهید.
این کتابها با اهداف انسانی و ادای دین نسبت به میهن و مردم تألیف و منتشر شدهاند. کتابها بر روی تارنمای اندیشکده بینالمللی نظریههای بدیل با مقام مشورتی دائم نزد شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد نیز در اختیار علاقه مندان میباشد.
دکتر محمود مسائلی
استاد دانشگاه اتاوا
دکترای علوم سیاسی با تخصص روابط بینالملل و دکترای فلسفه با تخصص فلسفهی سیاسی و ethics
🔹 برخی از درسگفتارهای دکتر مسائلی برای عموم:
الف- شناسایی بینالمللی قیام مردم:
https://www.youtube.com/watch?v=BRuGFX2nzjs
ب- مسؤولیت بینالمللی دولتها در قبال جنایات بینالمللی
https://www.youtube.com/watch?v=fweWJDyQJMg
ج- نگرش حقوقی در مقابله با تروریسم
https://www.youtube.com/watch?v=I-_rxaqvxGc
د- بزرگداشت روز جهانی زن
https://www.youtube.com/watch?v=ozeiFZTWq4M
@drsargolzaei
@apgcchannel
Forwarded from گفتوشنود
به نظر شما چرا و چگونه یک فرد، خداناباور میشود یا از سوی دیگر، فردی دیندار میشود؟
مذهب موروثی در یک جامعه، هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ جامعهشناختی، چگونه پیش میرود؟
در این برنامه ماهمنیر رحیمی، روزنامهنگار، دربارهی «دین موروثی، اخلاقی است یا تعصبزا؟» با دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک و نویسنده، گفتوگو میکند.
این برنامه ۲۶ دیماه ۱۴۰۲ در صفحهی اینستاگرام گفتوشنود توانا برگزار شده است.
لینک وبسایت:
https://dialog.tavaana.org/sargolzaei/
لینک یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=7xdn5NN_fV4&t=1s
لینک ساندکلاد:
https://on.soundcloud.com/BtPtt
#گفتگو_توانا #دین_موروثی #دینداری_موروثی #حقوق_خداناباوران
مذهب موروثی در یک جامعه، هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ جامعهشناختی، چگونه پیش میرود؟
در این برنامه ماهمنیر رحیمی، روزنامهنگار، دربارهی «دین موروثی، اخلاقی است یا تعصبزا؟» با دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک و نویسنده، گفتوگو میکند.
این برنامه ۲۶ دیماه ۱۴۰۲ در صفحهی اینستاگرام گفتوشنود توانا برگزار شده است.
لینک وبسایت:
https://dialog.tavaana.org/sargolzaei/
لینک یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=7xdn5NN_fV4&t=1s
لینک ساندکلاد:
https://on.soundcloud.com/BtPtt
#گفتگو_توانا #دین_موروثی #دینداری_موروثی #حقوق_خداناباوران
YouTube
دین موروثی؛ اخلاقی یا تعصبزا؟
به نظر شما چرا و چگونه یک فرد، خداناباور میشود یا از سوی دیگر فردی دیندار میشود؟ سوال این است که مذهب موروثی در یک جامعه، هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ جامعهشناختی چگونه پیش میرود؟
در این برنامه ماهمنیر رحیمی، روزنامهنگار، درباره موضوع دین موروثی؛…
در این برنامه ماهمنیر رحیمی، روزنامهنگار، درباره موضوع دین موروثی؛…
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
به نظر شما چرا و چگونه یک فرد، خداناباور میشود یا از سوی دیگر، فردی دیندار میشود؟ مذهب موروثی در یک جامعه، هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ جامعهشناختی، چگونه پیش میرود؟ در این برنامه ماهمنیر رحیمی، روزنامهنگار، دربارهی «دین موروثی، اخلاقی است یا تعصبزا؟»…
🔴 از شما دعوت میکنم در ادامهٔ این بحث به درسگفتارهای دیناندیشی نقادانه در لینک زیر گوش کنید:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/990
@drsargolzaei
https://t.me/drsargolzaeipodcast/990
@drsargolzaei
Forwarded from روانشناسی اجتماعی ایرانیان
«ما»ارزشمندیم حتی با شانه های خمیده از عزا
فاطمه علمدار
آدمها در سپیده دمان تاریخشان،از همان اولین روزهایی که خودشان را کنار یکدیگر یافتند،قواعدی برای خودشان تعریف کردند که بتوانند در کنار هم زندگی کنند.مثلا قرار گذاشتند که«باهم»شکار کنند و «باهم»از آن بخورند.بعد حول قواعدشان شروع کردند به ساختن ارزشها و هنجارها و امور قدسی و شیطانی تا ریسمان نگه دارنده جمعشان،محکمتر شود.آدمها کنار هم که آرام گرفتند،حسهایی مثل دانه های کوچک برف درونشان باریدن گرفت و بر هم سوار شد و یک جایی از تاریخشان تبدیل شد به گلوله برف کوچکی که در فراز و فرود کنار هم بودنشان و در کوچه پس کوچه های تجربیات مشترکی که با هم پشت سر میگذاشتند و خاطرات مشترکی که با هم میساختند،بزرگ و بزرگتر شد و تبدیل شد به بخشی از ذخیره مشترک فرهنگیشان و بعد شروع کردند از دل این گنجهای مشترکی که اندوخته بودند،قصه های مشترک ساختند و در قصه هایشان خودشان را آفریدند و دیگران را.«ما»و«آنها»را.قبیله ما؛ شهر ما؛ مذهب ما؛ کشور ما...
آدمها وقتی میگویند«ما»یعنی دارند احساس تعلق میکنند به گروهی از افراد؛گروهی که پیشینه ای با هم دارند و قصه هایشان میگوید جمع قابل احترامی هستند که در خاطراتشان گاهی پیروز شده اند و گاهی شکست خورده اند،ولی شکستها و نتوانستنهایشان باعث نشده گمان کنند که بی ارزشند.آدمها وقتی میگویند«ما»یعنی برای خودشان نقشی در این گروه ارزشمند قائلند.یعنی فکر میکنند اگر«من»حذف شوم و نباشم،کار این جمع لنگ میماند؛همانطور که اگر«تو»یا«او»نبودید،کار«ما»لنگ میماند.
آدمها وقتی«احساس تعلق»کنند به جمعی«ارزشمند»که در آن«نقش موثر»دارند،از مفهوم«ما»استفاده میکنند برای توصیف خودشان و بعد تبدیل میشوند به جمعی گرم که میتواند از پس همه جنگها و خونریزیها و بیعدالتیها و نتوانستنها و شکستهایش،باز هم«ما»بماند.
تاریخ پر از آدمهاییست که به هم احساس تعلق میکردند و خودشان را محترم میدانستند و سعی میکردند زندگیهایشان را بهتر کنند و ثمره تلاشهایشان به عمر خودشان قد نداد،ولی فرزندانشان که میراث خوار احساس ارزشمندی درونی آنها و تلاشها و رویاهایشان بودند،قصه آنها را برای فرزندانشان تعریف کردند و به خود بالیدند.مثلا قصه آنهایی را که دوشنبه شبی در تیرماه1287تا صبح در خانه ملت بیدار نشستند که فردا که توپهای اجنبی شلیک میشود،این خانه خالی نباشد.همانها که عکس در غل و زنجیرشان در باغشاه،سالهاست قلبهای ما را پر از احساس احترام میکند و برایمان نماد توانمندی و ارزشمندیست.مثلا قصه شیشه های شکسته مدرسه بی بی خانم استرآبادی که گذشت و رسید به امروزی که مردانی که مخالف حق پوشش اختیاری زنان هستند،همسران و دخترانی دارند که خانم دکترند!و انگار یادشان رفته که روزی پدرانشان جلوی حق تحصیل زنان ایستاده بودند...
تاریخ پر از جوامعیست که شکست خوردند،جوانانشان جلوی چشمانشان پرپر شدند،رودخانه هایشان خشکید،دریاچه هایشان خشکانده شد،هوایشان حتی شاید دیگر قابل نفس کشیدن نبود ولی راضی نشدند به اینکه به خودشان بگویند«ما ناتوانان»یا ما«تماشاگران».حاضر نشدند خودشان را تحقیر کنند چون این را دیگر همه ظالمان و غیرظالمان عالم میدانند که هیچ چیز راحتتر از غلبه بر مردمانی که خودشان را بی ارزش میدانند نیست.مردمانی که منتظرند تا؛
همدیگر را در حال سرخوشی ببینند تا مشمئزانه فریاد بزنند:چقدر مبتذلیم ما!
همدیگر را غمگین ببینند و مشمئزانه فریاد بزنند:چقدر ناتوانیم ما!
همدیگر را در حال تلاش ببینند و مشمئزانه فریاد بزنند:چه قدر ساده لوحیم ما!
همدیگر را خسته ببینند و مشمئزانه فریاد بزنند:چقدر بی تفاوتیم ما!
این روزها «ما» داغداریم و حتی یادمان نمی آید که آخرین باری که داغدار نبودیم چه زمانی بود.این روزها«ما»وسط معرکه شطرنج با کسی هستیم که حوصله هیچ بحثی بر سر قواعد قانونی و شرعی و اخلاقی تکان دادن مهره هایش را ندارد و هر حرکتی که بخواهد انجام میدهد و هیچ خط قرمزی هم برای خودش متصور نیست و وسط این معرکه نفسگیر،هیچ چیز دردناکتر از دیدن دوباره هجوم صفاتی مثل«ما ناتوانان»و«ما بی تفاوتها»و«ما تماشاگرها»نیست!
گرفتار شدن در رابطه بیقاعده بد دردیست.شطرنج بازی کردن با قدرتی که حتی قواعد من درآوردی خودش را هم رعایت نمیکند،کار سختی است.آدمهای گرفتار در رابطه بی قاعده،به خیلی بینش ها و مهارتها نیاز دارند ولی قطعا هیچ نیازی به خودتحقیری ندارد.خودتحقیری هرگز،هرگز،هرگز نمیتواند عامل ایجاد تغییر مثبت شود.اگر خسته ایم یا ناراحت یا غمگین یا داغدار،یک خط قرمز را برای خودمان حفظ کنیم:
ارزشمندی خودمان را تحت هیچ شرایطی زیر سوال نبریم.
ما بدون احساس تعلق به یکدیگر،بدون باور به محترم و ارزشمند بودنمان و بدون یقین به اینکه بالاخره یا راهی خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت؛نمیتوانیم قدم از قدم برداریم.«ما» باید«ما» بمانیم تا بتوانیم دوباره سبز شویم...
@fsalamdar63
فاطمه علمدار
آدمها در سپیده دمان تاریخشان،از همان اولین روزهایی که خودشان را کنار یکدیگر یافتند،قواعدی برای خودشان تعریف کردند که بتوانند در کنار هم زندگی کنند.مثلا قرار گذاشتند که«باهم»شکار کنند و «باهم»از آن بخورند.بعد حول قواعدشان شروع کردند به ساختن ارزشها و هنجارها و امور قدسی و شیطانی تا ریسمان نگه دارنده جمعشان،محکمتر شود.آدمها کنار هم که آرام گرفتند،حسهایی مثل دانه های کوچک برف درونشان باریدن گرفت و بر هم سوار شد و یک جایی از تاریخشان تبدیل شد به گلوله برف کوچکی که در فراز و فرود کنار هم بودنشان و در کوچه پس کوچه های تجربیات مشترکی که با هم پشت سر میگذاشتند و خاطرات مشترکی که با هم میساختند،بزرگ و بزرگتر شد و تبدیل شد به بخشی از ذخیره مشترک فرهنگیشان و بعد شروع کردند از دل این گنجهای مشترکی که اندوخته بودند،قصه های مشترک ساختند و در قصه هایشان خودشان را آفریدند و دیگران را.«ما»و«آنها»را.قبیله ما؛ شهر ما؛ مذهب ما؛ کشور ما...
آدمها وقتی میگویند«ما»یعنی دارند احساس تعلق میکنند به گروهی از افراد؛گروهی که پیشینه ای با هم دارند و قصه هایشان میگوید جمع قابل احترامی هستند که در خاطراتشان گاهی پیروز شده اند و گاهی شکست خورده اند،ولی شکستها و نتوانستنهایشان باعث نشده گمان کنند که بی ارزشند.آدمها وقتی میگویند«ما»یعنی برای خودشان نقشی در این گروه ارزشمند قائلند.یعنی فکر میکنند اگر«من»حذف شوم و نباشم،کار این جمع لنگ میماند؛همانطور که اگر«تو»یا«او»نبودید،کار«ما»لنگ میماند.
آدمها وقتی«احساس تعلق»کنند به جمعی«ارزشمند»که در آن«نقش موثر»دارند،از مفهوم«ما»استفاده میکنند برای توصیف خودشان و بعد تبدیل میشوند به جمعی گرم که میتواند از پس همه جنگها و خونریزیها و بیعدالتیها و نتوانستنها و شکستهایش،باز هم«ما»بماند.
تاریخ پر از آدمهاییست که به هم احساس تعلق میکردند و خودشان را محترم میدانستند و سعی میکردند زندگیهایشان را بهتر کنند و ثمره تلاشهایشان به عمر خودشان قد نداد،ولی فرزندانشان که میراث خوار احساس ارزشمندی درونی آنها و تلاشها و رویاهایشان بودند،قصه آنها را برای فرزندانشان تعریف کردند و به خود بالیدند.مثلا قصه آنهایی را که دوشنبه شبی در تیرماه1287تا صبح در خانه ملت بیدار نشستند که فردا که توپهای اجنبی شلیک میشود،این خانه خالی نباشد.همانها که عکس در غل و زنجیرشان در باغشاه،سالهاست قلبهای ما را پر از احساس احترام میکند و برایمان نماد توانمندی و ارزشمندیست.مثلا قصه شیشه های شکسته مدرسه بی بی خانم استرآبادی که گذشت و رسید به امروزی که مردانی که مخالف حق پوشش اختیاری زنان هستند،همسران و دخترانی دارند که خانم دکترند!و انگار یادشان رفته که روزی پدرانشان جلوی حق تحصیل زنان ایستاده بودند...
تاریخ پر از جوامعیست که شکست خوردند،جوانانشان جلوی چشمانشان پرپر شدند،رودخانه هایشان خشکید،دریاچه هایشان خشکانده شد،هوایشان حتی شاید دیگر قابل نفس کشیدن نبود ولی راضی نشدند به اینکه به خودشان بگویند«ما ناتوانان»یا ما«تماشاگران».حاضر نشدند خودشان را تحقیر کنند چون این را دیگر همه ظالمان و غیرظالمان عالم میدانند که هیچ چیز راحتتر از غلبه بر مردمانی که خودشان را بی ارزش میدانند نیست.مردمانی که منتظرند تا؛
همدیگر را در حال سرخوشی ببینند تا مشمئزانه فریاد بزنند:چقدر مبتذلیم ما!
همدیگر را غمگین ببینند و مشمئزانه فریاد بزنند:چقدر ناتوانیم ما!
همدیگر را در حال تلاش ببینند و مشمئزانه فریاد بزنند:چه قدر ساده لوحیم ما!
همدیگر را خسته ببینند و مشمئزانه فریاد بزنند:چقدر بی تفاوتیم ما!
این روزها «ما» داغداریم و حتی یادمان نمی آید که آخرین باری که داغدار نبودیم چه زمانی بود.این روزها«ما»وسط معرکه شطرنج با کسی هستیم که حوصله هیچ بحثی بر سر قواعد قانونی و شرعی و اخلاقی تکان دادن مهره هایش را ندارد و هر حرکتی که بخواهد انجام میدهد و هیچ خط قرمزی هم برای خودش متصور نیست و وسط این معرکه نفسگیر،هیچ چیز دردناکتر از دیدن دوباره هجوم صفاتی مثل«ما ناتوانان»و«ما بی تفاوتها»و«ما تماشاگرها»نیست!
گرفتار شدن در رابطه بیقاعده بد دردیست.شطرنج بازی کردن با قدرتی که حتی قواعد من درآوردی خودش را هم رعایت نمیکند،کار سختی است.آدمهای گرفتار در رابطه بی قاعده،به خیلی بینش ها و مهارتها نیاز دارند ولی قطعا هیچ نیازی به خودتحقیری ندارد.خودتحقیری هرگز،هرگز،هرگز نمیتواند عامل ایجاد تغییر مثبت شود.اگر خسته ایم یا ناراحت یا غمگین یا داغدار،یک خط قرمز را برای خودمان حفظ کنیم:
ارزشمندی خودمان را تحت هیچ شرایطی زیر سوال نبریم.
ما بدون احساس تعلق به یکدیگر،بدون باور به محترم و ارزشمند بودنمان و بدون یقین به اینکه بالاخره یا راهی خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت؛نمیتوانیم قدم از قدم برداریم.«ما» باید«ما» بمانیم تا بتوانیم دوباره سبز شویم...
@fsalamdar63
Forwarded from رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) (Mostafa Mehraeen)
وقتی در یک نظام سیاسی امکان تفکر منتفی می شود،امکان دفاع متفکرانه از آن نظام سیاسی هم منتفی می شود.ازاینرو، خشونت و اعمال خشونت و به کارگیری زور به چیزی همچون ماهیت این نظام های سیاسی تبدیل می شود.این نظام های سیاسی اگرچه گاه می کوشند از طریق زبان آوری به توجیه مجموعه کنش های خود بپردازند، به دلیل ناممکن ساختن تفکر در جامعه قادر به خلق یک دنیای زبانی معنادار نیستند.سرکوب اندیشه بیش از هر چیز یعنی از بین بردن توان یک نظام سیاسی در توجیه فکری خود و مجموعه نیازمندی های سیاسی اش.مرگ اندیشه مرگ امر سیاسی و نهایت حکومت را رقم می زند.
http://t.me/mostafamehraeen
http://t.me/mostafamehraeen
Telegram
رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
ما فقیر شده ایم.ما از میراث انسانی یکی پس از دیگری دست
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975
https://t.me/prefrontalclub/99
دکتر محمدرضا سرگلزایی
و دکتر کیارش آرامش (متخصص پزشکی اجتماعی و اخلاق پزشکی)
زمان:
جمعه ۲۹ دیماه ۱۴۰۲
۱۹ ژانویه ۲۰۲۴
#فایل_صوتی
#سیاست
#طبـسنتی
#شبهـعلم
#زیست_سیاست
#دین_سیاست
#باشگاه_پریفرونتال
#باشگاه_پرهفرونتال
@drsargolzaei
@kiaaramesh
@prefrontalclub
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌀 لایو اینستاگرامی تحلیل فیلم سینمایی ملانکولیا محصول ۲۰۱۱ دانمارک
ساختهٔ لارس فن تریر
🔹 جمعه دوم فوریه ۲۰۲۴ =
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
ساعت ۹ صبح به وقت ونکوور
ساعت ۱۸ به وقت پاریس
ساعت ۲۰:۳۰ به وقت تهران
گفتگوی دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک)
و جناب شهرام علیدی (سینماگر)
🔴 تحلیل روانشناختی محتوا:
* ناتورالیسم ادبی و روانکاوی
در آثار لارس فن تریر
* مرگآگاهی و تبعات آن در فیلم ملانکولیا
🔴 تحلیل سینمایی:
* آنالیز ساختار روایی سناریو و میزانس، تجزیهٔ کاراکترها، تجزیهٔ عناصر بصری و درآمیختگی با گرامر سینمایی روایی
رابطهٔ دکوپاز و ریتم در فیلم ملانکولیا و نور و لوکیشن
* آنالیز صدا در روایت فیلم
لایو اینستاگرامی به میزبانی صفحهی اینستاگرام شهرام علیدی به آدرس:
https://instagram.com/shahramalidi?igshid=NGVhN2U2NjQ0Yg==
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
@Eyeswise
ساختهٔ لارس فن تریر
🔹 جمعه دوم فوریه ۲۰۲۴ =
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
ساعت ۹ صبح به وقت ونکوور
ساعت ۱۸ به وقت پاریس
ساعت ۲۰:۳۰ به وقت تهران
گفتگوی دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک)
و جناب شهرام علیدی (سینماگر)
🔴 تحلیل روانشناختی محتوا:
* ناتورالیسم ادبی و روانکاوی
در آثار لارس فن تریر
* مرگآگاهی و تبعات آن در فیلم ملانکولیا
🔴 تحلیل سینمایی:
* آنالیز ساختار روایی سناریو و میزانس، تجزیهٔ کاراکترها، تجزیهٔ عناصر بصری و درآمیختگی با گرامر سینمایی روایی
رابطهٔ دکوپاز و ریتم در فیلم ملانکولیا و نور و لوکیشن
* آنالیز صدا در روایت فیلم
لایو اینستاگرامی به میزبانی صفحهی اینستاگرام شهرام علیدی به آدرس:
https://instagram.com/shahramalidi?igshid=NGVhN2U2NjQ0Yg==
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
@Eyeswise