#پرسش_و_پاسخ
#تاب_آوری
❓پرسش:
با سلام و احترام خدمت شما
ضمن تشکر از اینکه ایمیل قبلی بنده را جواب دادید و تشکر مجدد از پادکستهای بسیار عالی که در اختیار امثال بنده قرار میدهید، فایلهایصوتی که از کلاسهای شما ضبط شده بسیار محتوای خوبی دارند متاسفانه به علت اینکه در شهرستان هستم نمیتوانم در دورههای شما شرکت کنم سؤالی که خیلی ذهن من را درگیر کرده و فکر کنم یک نکتۀ کلیدی حداقل در مورد من باشد عدم تحمل من باشد. منظورم این است که احساس میکنم اکثر اوقات غمگینی خاصی دارم و به روشهای مختلف میخواهم آنها را پنهان نمایم البته این به این معنا نیست که اگر دیگران مرا ببینند بگویند که غمگین هستم یعنی از ظاهر من کسی نمیتونه متوجه بشه که من غمگین هستم. امیدوارم وقتتان را زیاد نگرفته باشم اما احساس میکنم نکتهای وجود دارد که هنوز متوجه آن نیستم ضمن اینکه چندی پیش کتاب the reality slap نویسنده Russ Harris رو میخوندم البته بعداً اومدم فارسی اون هم که به نام «سیلیواقعیت» هست رو خوندم یعنی دو بار تقریباً خوندم اما همچنان اون نکتۀ کلیدی برام گم هست. این کتاب من رو با ACT آشناکرده است. در صورتی که در مورد ACT و تابآوری و احساس غم خفیف داشتن همیشگی و اینکه بعضی افراد نمیتونند این غم خفیف همیشگی را تحمل کنند مطلبی بفرمایید ممنون میشوم.
با تشکر
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
ممنونم که درسگفتارهای بنده را دنبال میکنید.
متعهد ماندن به تابآوری (پذیرش)، تنها زمانی ممکن است که ما از تکنیکها و تمرینهای افزایش تابآوری هم بهره ببریم.
بنده در درسگفتار «رهایی از رنج، التیام خود» که در کانال تلگرامم گذاشته شدهاند به برخی از آن تکنیکها پرداختهام و در فایلهایصوتی «تنآرامی با آگاهیحسی» ، «مدیتیشن» و «تجسمخلاق» هم (که در سایت و تلگرامم موجودند) برخی دیگر از این تکنیکها را معرفی کردهام. علاوه بر این پیشنهاد میکنم یادداشت «افسردگی، یک کلمه چند معنی» بنده را نیز در سایت بخوانید و فایلصوتی «افسردگی، یک کلمه، چند معنی» را نیز از مرکز مشاورهٔ آرامینتا تهیه و گوش کنید.
سبز باشید.
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#تاب_آوری
❓پرسش:
با سلام و احترام خدمت شما
ضمن تشکر از اینکه ایمیل قبلی بنده را جواب دادید و تشکر مجدد از پادکستهای بسیار عالی که در اختیار امثال بنده قرار میدهید، فایلهایصوتی که از کلاسهای شما ضبط شده بسیار محتوای خوبی دارند متاسفانه به علت اینکه در شهرستان هستم نمیتوانم در دورههای شما شرکت کنم سؤالی که خیلی ذهن من را درگیر کرده و فکر کنم یک نکتۀ کلیدی حداقل در مورد من باشد عدم تحمل من باشد. منظورم این است که احساس میکنم اکثر اوقات غمگینی خاصی دارم و به روشهای مختلف میخواهم آنها را پنهان نمایم البته این به این معنا نیست که اگر دیگران مرا ببینند بگویند که غمگین هستم یعنی از ظاهر من کسی نمیتونه متوجه بشه که من غمگین هستم. امیدوارم وقتتان را زیاد نگرفته باشم اما احساس میکنم نکتهای وجود دارد که هنوز متوجه آن نیستم ضمن اینکه چندی پیش کتاب the reality slap نویسنده Russ Harris رو میخوندم البته بعداً اومدم فارسی اون هم که به نام «سیلیواقعیت» هست رو خوندم یعنی دو بار تقریباً خوندم اما همچنان اون نکتۀ کلیدی برام گم هست. این کتاب من رو با ACT آشناکرده است. در صورتی که در مورد ACT و تابآوری و احساس غم خفیف داشتن همیشگی و اینکه بعضی افراد نمیتونند این غم خفیف همیشگی را تحمل کنند مطلبی بفرمایید ممنون میشوم.
با تشکر
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
ممنونم که درسگفتارهای بنده را دنبال میکنید.
متعهد ماندن به تابآوری (پذیرش)، تنها زمانی ممکن است که ما از تکنیکها و تمرینهای افزایش تابآوری هم بهره ببریم.
بنده در درسگفتار «رهایی از رنج، التیام خود» که در کانال تلگرامم گذاشته شدهاند به برخی از آن تکنیکها پرداختهام و در فایلهایصوتی «تنآرامی با آگاهیحسی» ، «مدیتیشن» و «تجسمخلاق» هم (که در سایت و تلگرامم موجودند) برخی دیگر از این تکنیکها را معرفی کردهام. علاوه بر این پیشنهاد میکنم یادداشت «افسردگی، یک کلمه چند معنی» بنده را نیز در سایت بخوانید و فایلصوتی «افسردگی، یک کلمه، چند معنی» را نیز از مرکز مشاورهٔ آرامینتا تهیه و گوش کنید.
سبز باشید.
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
عرض ادب و احترام.
با توجه به اينكه ما در قرن ٢١ هستيم و هر كسی حق ارائهی نظر خودش رو داره، ولي من مدت.هاست كه با مسالهای درگير هستم.
من در جايگاه كنوني كه ذرهای به مسائل روانشناسی آگاه نيستم، به خود اجازهی ورود به اين حيطهرو نميدم و از اظهار نظر خودداری میكنم.
در مثالی كه من زدم (علم روانشناسی)، حتی اگر اظهارنظری از سمت من صورت بگيره نهايتا باعث انتقال اطلاعات غلط به طرف مقابل من ميشه.
اما شاهد اين هستيم كه بسياری بدون اطلاع از مسائل مهمی مثل سياست، مطالبی رو بيان ميكنن كه ذرهای رنگ و بوی علم و آگاه سياسی - اجتماعی در اون ديده نمیشود؛ كه همين اظهارنظرات به صورتی كه فرد خودآگاه به آن نيست باعث تبديل شدن به ابزار تبليغ میشود( يا به قول معروف افراد تبديل به پروپاگاندای نظامها میشوند).
خواستم بدونم چرا تمايل به اظهار نظر در مسائل اجتماعی - سياسی آنقدر زياد هست؟
در واقع اكثريت انسانها در، به عنوان مثال، پزشكی كه علمي از آن ندارند، اظهارنظر قاطع نمیكنند، ولي چرا در سياست اينگونه است!؟ آيا تبليغات و رسانهها اين اثر را گذاشتهاند؟
عذرخواهی میكنم بابت طولانی شدن متن.
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
من گمان نمیکنم مسألهٔ «جهل مرکّب» تنها در ساحتسیاسی برجسته باشد.
در حوزهٔ پزشکی هم بخش بزرگی از مردم اظهارنظر میکنند و حتی مصرف دارویی را توصیه یا منع میکنند.
در حوزهٔ سرمایهگذاری، هنر، مدیریت نیرویانسانی و بسیاری زمینههای دیگر هم این اوضاع برقرار است.
مردم فقط دربارهٔ موضوعاتی اظهارنظر نمیکنند که زبانی غامض و غیرمتعارف داشته باشند مثل علومپایه.
کتابهای «حیوان قصهگو» جاناتان گاتشال (نشر مرکز) و «کوری خودخواسته» مارگارت هفرنان (انتشارات سرور کیان) به دلایل تکاملی - روانی این گرایش انسانی میپردازند.
بنده هم در سخنرانی «هیپنوتیزم ترنسپرسونال» (که ویدئو و فایل صوتیاش در کانال موجود است) به دغدغهٔ شما پرداختهام.
سبز باشید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
❓پرسش:
عرض ادب و احترام.
با توجه به اينكه ما در قرن ٢١ هستيم و هر كسی حق ارائهی نظر خودش رو داره، ولي من مدت.هاست كه با مسالهای درگير هستم.
من در جايگاه كنوني كه ذرهای به مسائل روانشناسی آگاه نيستم، به خود اجازهی ورود به اين حيطهرو نميدم و از اظهار نظر خودداری میكنم.
در مثالی كه من زدم (علم روانشناسی)، حتی اگر اظهارنظری از سمت من صورت بگيره نهايتا باعث انتقال اطلاعات غلط به طرف مقابل من ميشه.
اما شاهد اين هستيم كه بسياری بدون اطلاع از مسائل مهمی مثل سياست، مطالبی رو بيان ميكنن كه ذرهای رنگ و بوی علم و آگاه سياسی - اجتماعی در اون ديده نمیشود؛ كه همين اظهارنظرات به صورتی كه فرد خودآگاه به آن نيست باعث تبديل شدن به ابزار تبليغ میشود( يا به قول معروف افراد تبديل به پروپاگاندای نظامها میشوند).
خواستم بدونم چرا تمايل به اظهار نظر در مسائل اجتماعی - سياسی آنقدر زياد هست؟
در واقع اكثريت انسانها در، به عنوان مثال، پزشكی كه علمي از آن ندارند، اظهارنظر قاطع نمیكنند، ولي چرا در سياست اينگونه است!؟ آيا تبليغات و رسانهها اين اثر را گذاشتهاند؟
عذرخواهی میكنم بابت طولانی شدن متن.
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
من گمان نمیکنم مسألهٔ «جهل مرکّب» تنها در ساحتسیاسی برجسته باشد.
در حوزهٔ پزشکی هم بخش بزرگی از مردم اظهارنظر میکنند و حتی مصرف دارویی را توصیه یا منع میکنند.
در حوزهٔ سرمایهگذاری، هنر، مدیریت نیرویانسانی و بسیاری زمینههای دیگر هم این اوضاع برقرار است.
مردم فقط دربارهٔ موضوعاتی اظهارنظر نمیکنند که زبانی غامض و غیرمتعارف داشته باشند مثل علومپایه.
کتابهای «حیوان قصهگو» جاناتان گاتشال (نشر مرکز) و «کوری خودخواسته» مارگارت هفرنان (انتشارات سرور کیان) به دلایل تکاملی - روانی این گرایش انسانی میپردازند.
بنده هم در سخنرانی «هیپنوتیزم ترنسپرسونال» (که ویدئو و فایل صوتیاش در کانال موجود است) به دغدغهٔ شما پرداختهام.
سبز باشید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
"کارگاه سایکودرام"
۹، ۱۰ و ۱۱ بهمن
ساعت ۹ تا ۱۳
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
تهران - مرکز روانشناسی دانا
تلفن: ۸۸۶۹۵۱۵۷ - ۰۹۱۹۶۶۰۰۴۴۴
@drsargolzaei
۹، ۱۰ و ۱۱ بهمن
ساعت ۹ تا ۱۳
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
تهران - مرکز روانشناسی دانا
تلفن: ۸۸۶۹۵۱۵۷ - ۰۹۱۹۶۶۰۰۴۴۴
@drsargolzaei
معرفی کتاب
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #گفتگو_با_شیاطین (دیدار با هفتدیکتاتور)
نویسنده: #ریکاردو_اُریزیو
ترجمه: خجسته کیهان
ناشر: انتشارات قطره
«ریکاردو اوزیریو» خبرنگار ایتالیایی تصمیمگرفت بهسراغ دیکتاتورهای ساقطشده برود و ببیند پس از سقوط چه برداشتی از عملکرد سالهای استبداد و خودرایی دارند.
اوزیریو هشت دیکتاتور را از چهارقاره جهان انتخابکرد و بهسراغ آنها رفت. برخی از آنها همچون بیوه میلوسویچ (قصاب بوسنی) و بیوه انورخوجه (دیکتاتور آلبانی) و مارشال نوریهگا (دیکتاتور پاناما) در زندان بودند و برخی دیگر همچون عیدی امین (دیکتاتور خلعشده اوگاندا) و ژان کلود دوالیه (دیکتاتور مخلوع هائیتی) در پناهندگی زندگیمیکردند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #گفتگو_با_شیاطین (دیدار با هفتدیکتاتور)
نویسنده: #ریکاردو_اُریزیو
ترجمه: خجسته کیهان
ناشر: انتشارات قطره
«ریکاردو اوزیریو» خبرنگار ایتالیایی تصمیمگرفت بهسراغ دیکتاتورهای ساقطشده برود و ببیند پس از سقوط چه برداشتی از عملکرد سالهای استبداد و خودرایی دارند.
اوزیریو هشت دیکتاتور را از چهارقاره جهان انتخابکرد و بهسراغ آنها رفت. برخی از آنها همچون بیوه میلوسویچ (قصاب بوسنی) و بیوه انورخوجه (دیکتاتور آلبانی) و مارشال نوریهگا (دیکتاتور پاناما) در زندان بودند و برخی دیگر همچون عیدی امین (دیکتاتور خلعشده اوگاندا) و ژان کلود دوالیه (دیکتاتور مخلوع هائیتی) در پناهندگی زندگیمیکردند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
چشم تاریخ
#چشم_تاریخ
#دشمن
در سال ۱۹۵۸، «مائو تسه تونگ» (رهبر مستبد انقلاب چین) بهعنوان بخشی از سیاست «یکگام بزرگ رو بهجلو» علیه گنجشکها اعلانجنگ داد.
طبق عقیدهٔ مائو، گنجشکها غلات مزرعهها را میخورند و مردم را از حاصل کار و زحمتشان محروم میکنند.
پس در کنار موشها، پشهها و مگسها، گنجشکها هم یکی از چهارگونهای هستند که باید نابودشوند. بهفرمان رهبر، مبارزه علیه گنجشکها تبدیل به یک «مبارزه ملی» شد. هزاران نفر شروع بهشلیک بهگنجشکها در آسمان کردند. لانههای گنجشکها ویرانشد، تخمهایشان شکستهشد و جوجههایشان کشتهشدند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای دانلود مجموعه کامل چشم تاریخ لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
#چشم_تاریخ
#دشمن
در سال ۱۹۵۸، «مائو تسه تونگ» (رهبر مستبد انقلاب چین) بهعنوان بخشی از سیاست «یکگام بزرگ رو بهجلو» علیه گنجشکها اعلانجنگ داد.
طبق عقیدهٔ مائو، گنجشکها غلات مزرعهها را میخورند و مردم را از حاصل کار و زحمتشان محروم میکنند.
پس در کنار موشها، پشهها و مگسها، گنجشکها هم یکی از چهارگونهای هستند که باید نابودشوند. بهفرمان رهبر، مبارزه علیه گنجشکها تبدیل به یک «مبارزه ملی» شد. هزاران نفر شروع بهشلیک بهگنجشکها در آسمان کردند. لانههای گنجشکها ویرانشد، تخمهایشان شکستهشد و جوجههایشان کشتهشدند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای دانلود مجموعه کامل چشم تاریخ لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دشمن - دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک تاریخ بینالملل % %
چشم تاریخ: دشمن - در سال ۱۹۵۸، «مائو تسهتونگ» (رهبر مستبد انقلاب چین) بهعنوان بخشی از سیاست «یک گام بزرگ به جلو» علیه گنجشکها اعلان جنگ داد.
#تأملات
#همهمه
برای سکوت شعر میسرایم
میشکند
به سکوت چشم میدوزم
ناپدید میشود
در او میدوم
در من میجوشد
آمیزش فریاد و سکوت
باران نتها
می - فا - سل، سل - فا- ر
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
@drsargolzaei
#همهمه
برای سکوت شعر میسرایم
میشکند
به سکوت چشم میدوزم
ناپدید میشود
در او میدوم
در من میجوشد
آمیزش فریاد و سکوت
باران نتها
می - فا - سل، سل - فا- ر
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
@drsargolzaei
#تأملات
#برنامه
دوربین مخفی است کلاً
آری کلاً
فقط لبخند را فراموش نکنید
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وبسایت:
http://drsargolzaei.com
#برنامه
دوربین مخفی است کلاً
آری کلاً
فقط لبخند را فراموش نکنید
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وبسایت:
http://drsargolzaei.com
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
Forwarded from Cafe sz
اگر بخوام توی کاراکترهای قصهی سفید برفی یک کاراکتر پدر سوختهی منفی رو معرفی کنم ، اون کاراکتر آینهست! تنها کاراکتر واقعی و پلید قصه که هنوز زندهست و کسی هم کاری به کارش نداره!
من با اون جادوگر یا ملکهی غمگین بی اعتماد به نفسی که هر روز از آینه میپرسه:«کی در این دنیا از همه زیباتره...؟» عمیقاً همذات پنداری میکنم چرا که ما هم اینکار رو میکنیم! حالا نه اینکه همهمون یک آینهی جادویی مخفی داشته باشیم و روش پارچه کشیده باشیم اما همهمون تلویزیون که داریم. آینههای جهان مصرف گرای لعنتی رو.
اگر بگم من هر روز میبینم که آینهها ما آدمها رو به تلاشی وادار میکنن که آخرش ما برنده و شاد نیستیم دروغ نگفتم.
کارشون همینه. تحریک ما برای تبدیل شدن به کسی که نیستیم. نمونهش علی آقای باشگاه خودمون. علی آقا مربی باشگاه دوران نوجوونیم بود. هیولای ترسناکی بود از عضله که به سختی وارد دستشویی باشگاه میشد! نه که همینجوری بگم که مثلا بگم خیلی هیکلی بود. به چشم خودم دیدم برای رد شدن از در دستشویی باید خم میشد و در رو به زور پشت سرش میبست. یک روز بعد از یک هفته که مریض بود و باشگاه نیومده بود توی رختکن دیدمش رو به روی آینه. با وسواس دست به شکمش کشید و چندتا فیگور پشت بازو گرفت. با یک غمی زیر لب گفت:«تو این چند هفته سرماخوردگی همش ریخت! شدم مثل ملخ!» این رو با غم ساختگی ای نگفت که شکسته نفسی کنه! با غم مردی گفت که تمام سرمایهی دوران اداره و بازنشستگیش رو سپرده به بانک کاسپین تا با سود کمتر از سی درصدش زخمی رو مرهم بذاره که نشد و سپرده هم دود شد و رفت هوا! همینقدر غمگین. آینهها عکسهای رونی کلمن رو نشونش میدادن و کمرش رو خم میکردن از غم این چند هفته مریضی! یا لیلا خانم! لیلا خانم منشی آموزشگاه موسیقی. تو رقابت بود با اسکارلت جوهانسون. حالا اینکه چرا با اسکارلت در رقابت بود خودش میتونست یک کتاب صد صفحهای بشه تا تمام احتمالات رو در نظر بگیریم اما خودش اعتراف کرده بود همسرش یک روزی وسط دعوایشان ، توی تلویزیون اسکارلت رو نشونش داده و گفته:«اگر حرف عموهام رو گوش داده بودم و از این خراب شده رفته بودم الان زنم این شکلی بود!» این شروع رقابت یک خانم چهل و خردهای سالهی سبزه و تپل با اسکارلت بود! تا روزی که فیلم لوسی اکران شد اوضاع معقول میگذشت اما بعد از فیلم لوسی لیلا خانم غیر قابل تحمل شد. موهاش رو کوتاه و بلوند کرد و لنز آبی گذاشت. یک روزی که پیشش بودم و داشتم برای ترم بعد ثبتنام میکردم خال روی گونهی اسکارلت رو نشونم داد و گفت:«آقا سهیل میشه از مامان یا باباتون که دکترن بپرسین کجا میتونم از این خالها بذارم؟»
حالا همهی اینها رو گفتم که چه؟ گفتم تا برسم به این عکس. از دور که دیدمش با خودم گفتم چقدر چهرهی زیبایی داره! یک چهرهی جنوبی اصیل که تمام خونگرمی و مهربونی جزیره رو تو خودش منعکس میکنه. وقتی ازش اجازه گرفتم که عکس بگیرم گفت:«یک جوری عکس بنداز که خوشگل بیفتیم. یک جوری که اینقدر که سیاه هستیم نیفتیم. سفید بیفتیم!» با غم گفت. نه با غمی ساختگی که شکسته نفسی کنه! با غم دختر بچهی کوچولوی سبزهای گفت که کارتون سفید برفی رو دیده و شنیده آینه به "سفیدی" گفته بود "زیبا"! با غم بچهای که نفهمیده بود شخصیت بدجنس قصه کسی نیست جز "آینه"!
📸📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
من با اون جادوگر یا ملکهی غمگین بی اعتماد به نفسی که هر روز از آینه میپرسه:«کی در این دنیا از همه زیباتره...؟» عمیقاً همذات پنداری میکنم چرا که ما هم اینکار رو میکنیم! حالا نه اینکه همهمون یک آینهی جادویی مخفی داشته باشیم و روش پارچه کشیده باشیم اما همهمون تلویزیون که داریم. آینههای جهان مصرف گرای لعنتی رو.
اگر بگم من هر روز میبینم که آینهها ما آدمها رو به تلاشی وادار میکنن که آخرش ما برنده و شاد نیستیم دروغ نگفتم.
کارشون همینه. تحریک ما برای تبدیل شدن به کسی که نیستیم. نمونهش علی آقای باشگاه خودمون. علی آقا مربی باشگاه دوران نوجوونیم بود. هیولای ترسناکی بود از عضله که به سختی وارد دستشویی باشگاه میشد! نه که همینجوری بگم که مثلا بگم خیلی هیکلی بود. به چشم خودم دیدم برای رد شدن از در دستشویی باید خم میشد و در رو به زور پشت سرش میبست. یک روز بعد از یک هفته که مریض بود و باشگاه نیومده بود توی رختکن دیدمش رو به روی آینه. با وسواس دست به شکمش کشید و چندتا فیگور پشت بازو گرفت. با یک غمی زیر لب گفت:«تو این چند هفته سرماخوردگی همش ریخت! شدم مثل ملخ!» این رو با غم ساختگی ای نگفت که شکسته نفسی کنه! با غم مردی گفت که تمام سرمایهی دوران اداره و بازنشستگیش رو سپرده به بانک کاسپین تا با سود کمتر از سی درصدش زخمی رو مرهم بذاره که نشد و سپرده هم دود شد و رفت هوا! همینقدر غمگین. آینهها عکسهای رونی کلمن رو نشونش میدادن و کمرش رو خم میکردن از غم این چند هفته مریضی! یا لیلا خانم! لیلا خانم منشی آموزشگاه موسیقی. تو رقابت بود با اسکارلت جوهانسون. حالا اینکه چرا با اسکارلت در رقابت بود خودش میتونست یک کتاب صد صفحهای بشه تا تمام احتمالات رو در نظر بگیریم اما خودش اعتراف کرده بود همسرش یک روزی وسط دعوایشان ، توی تلویزیون اسکارلت رو نشونش داده و گفته:«اگر حرف عموهام رو گوش داده بودم و از این خراب شده رفته بودم الان زنم این شکلی بود!» این شروع رقابت یک خانم چهل و خردهای سالهی سبزه و تپل با اسکارلت بود! تا روزی که فیلم لوسی اکران شد اوضاع معقول میگذشت اما بعد از فیلم لوسی لیلا خانم غیر قابل تحمل شد. موهاش رو کوتاه و بلوند کرد و لنز آبی گذاشت. یک روزی که پیشش بودم و داشتم برای ترم بعد ثبتنام میکردم خال روی گونهی اسکارلت رو نشونم داد و گفت:«آقا سهیل میشه از مامان یا باباتون که دکترن بپرسین کجا میتونم از این خالها بذارم؟»
حالا همهی اینها رو گفتم که چه؟ گفتم تا برسم به این عکس. از دور که دیدمش با خودم گفتم چقدر چهرهی زیبایی داره! یک چهرهی جنوبی اصیل که تمام خونگرمی و مهربونی جزیره رو تو خودش منعکس میکنه. وقتی ازش اجازه گرفتم که عکس بگیرم گفت:«یک جوری عکس بنداز که خوشگل بیفتیم. یک جوری که اینقدر که سیاه هستیم نیفتیم. سفید بیفتیم!» با غم گفت. نه با غمی ساختگی که شکسته نفسی کنه! با غم دختر بچهی کوچولوی سبزهای گفت که کارتون سفید برفی رو دیده و شنیده آینه به "سفیدی" گفته بود "زیبا"! با غم بچهای که نفهمیده بود شخصیت بدجنس قصه کسی نیست جز "آینه"!
📸📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
Telegram
Cafe sz
این خاک مال ماست :عکسها و سفرنامه های سهیل و دوربینش ، موسیقی و ادبیات🌿☮️
instagram: soheil.sz
ارتباط با من:
@soheil_sargolzayi
instagram: soheil.sz
ارتباط با من:
@soheil_sargolzayi
مقاله
#مقاله
#خروس_جنگی_ها_در_بزرگراه
پسرم از آینه ماشین به اتومبیل پشت سرمان نگاهیمیاندازد و میگوید: «اینها رو نمیفهمم، نمیفهمم چرا بوقمیزنه وقتی میبینه جلوم بستهاست، خب بوقمیزنه که من کجا برم؟!»
میگویم: «فکرنمیکند، او فقط بیقرار است، مضطرب است، عصبانی است، بدون اینکه فکرکند عملمیکند، به شکلی کاملا غریزی!»
می گوید: «غریزی؟ پس انتخاب کجاست؟! تمدن کجاست؟!»
می گویم: «فرهنگ و تمدن محصول امنیت است. زمانیکه احساس ناامنی وجود داشتهباشد مغز فرهنگی ما بهنفع مغز غریزیمان میدان را خالیمیکند و دیگر انتخاب معنی ندارد، ما مثل سایر حیوانات کاملاً غریزی عملمیکنیم، سامانه گریز – ستیز مغز، عنان اختیار را بهدستمیگیرد و ما آکنده از معجون خشم و ترس میشویم، بیقرار، عجول و عصبانی بوقمیزنیم، سبقتمیگیریم، دندانها را بههم فشارمیدهیم و بهدیگران همچون دشمن خونخوار نگاهمیکنیم.»
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
#مقاله
#خروس_جنگی_ها_در_بزرگراه
پسرم از آینه ماشین به اتومبیل پشت سرمان نگاهیمیاندازد و میگوید: «اینها رو نمیفهمم، نمیفهمم چرا بوقمیزنه وقتی میبینه جلوم بستهاست، خب بوقمیزنه که من کجا برم؟!»
میگویم: «فکرنمیکند، او فقط بیقرار است، مضطرب است، عصبانی است، بدون اینکه فکرکند عملمیکند، به شکلی کاملا غریزی!»
می گوید: «غریزی؟ پس انتخاب کجاست؟! تمدن کجاست؟!»
می گویم: «فرهنگ و تمدن محصول امنیت است. زمانیکه احساس ناامنی وجود داشتهباشد مغز فرهنگی ما بهنفع مغز غریزیمان میدان را خالیمیکند و دیگر انتخاب معنی ندارد، ما مثل سایر حیوانات کاملاً غریزی عملمیکنیم، سامانه گریز – ستیز مغز، عنان اختیار را بهدستمیگیرد و ما آکنده از معجون خشم و ترس میشویم، بیقرار، عجول و عصبانی بوقمیزنیم، سبقتمیگیریم، دندانها را بههم فشارمیدهیم و بهدیگران همچون دشمن خونخوار نگاهمیکنیم.»
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
#یادداشتهای_رسیده
#بس_نيست...
نيمشب است و من دقيقههاست كه چشم در چشمانش دوختهام. چشمانی پفآلود، غمزده، خونبار و پرهيبت. با اين چشمها كه بیحرف و صوت و گفت سخنها دارند گفتگو میكنم:
معلمی است در روستاي اللهآباد ميرجاوه. صبحها، كلهسحر، با موتورگازی پر سر و صدایش در کویر به راه میافتد تا به مدرسه برسد. فانوس در دست وارد مدرسه کپری میشود. داخل کپر را با چراغ میگردد تا مار و عقربی اگر هست از کلاس درس دورشان کند. بعد داخل کپر را با جارو تمیز میکند و چشمانتظار بچهها میماند.
هر از چند دقیقهای از گوشه چشمهای سخنورش قطره اشکی بر زمین میچکد. چشمها ادامه میدهند :
بچهها را در این کپر درس عشق و زندگی دادم و با محبتی ژرف به آنها مینگریستم. خیلی از بچه ها را بردند جبهه جنگ و خیلیهاشون شهید شدند. علیرضا فقط ۱۳ سال داشت. میفهمی؟ بس نیست؟ ادامه بدهم؟
هان! چشمها، چرا چنین غمگینید؟! زل زدهام به چشمان معلم که ادامه میدهند، پردرد:
سالهای جنگ تمام شدند و من با شوق به معلمی ادامه دادم. هر روز با عشقی بیریا در بچهها نگاه میکردم و به آنها درس میدادم.
بیست سال گذشته و کپر همچنان بر پاست. دوازده بچه از کلاس اول تا هفتم در مدرسه درس میخوانند. همه سوتغذیه دارند.
در سیل و طوفان این کپر برپا بود تا اینکه از بسیجدانشآموزی استان اعلام کردند برای اردوی راهیاننور، چهارشنبه بچهها را آماده کنید تا سرویس بیاید دنبالشان.
بچهها رفتند و رفتند و رفتند و همگی در جاده اهواز به خرمشهر راهی نور شدند.
چشمهایش بیفروغ در من مینگرند.
نیمشب است و معلم با ریشهای بلند سپیدش در داخل کپر تنها نشسته. آتشی روشن کرده و با چشمهای پر دردش خیره به آتش مینگرد.
دکتر ج.سپهر
@drsargolzaei
#بس_نيست...
نيمشب است و من دقيقههاست كه چشم در چشمانش دوختهام. چشمانی پفآلود، غمزده، خونبار و پرهيبت. با اين چشمها كه بیحرف و صوت و گفت سخنها دارند گفتگو میكنم:
معلمی است در روستاي اللهآباد ميرجاوه. صبحها، كلهسحر، با موتورگازی پر سر و صدایش در کویر به راه میافتد تا به مدرسه برسد. فانوس در دست وارد مدرسه کپری میشود. داخل کپر را با چراغ میگردد تا مار و عقربی اگر هست از کلاس درس دورشان کند. بعد داخل کپر را با جارو تمیز میکند و چشمانتظار بچهها میماند.
هر از چند دقیقهای از گوشه چشمهای سخنورش قطره اشکی بر زمین میچکد. چشمها ادامه میدهند :
بچهها را در این کپر درس عشق و زندگی دادم و با محبتی ژرف به آنها مینگریستم. خیلی از بچه ها را بردند جبهه جنگ و خیلیهاشون شهید شدند. علیرضا فقط ۱۳ سال داشت. میفهمی؟ بس نیست؟ ادامه بدهم؟
هان! چشمها، چرا چنین غمگینید؟! زل زدهام به چشمان معلم که ادامه میدهند، پردرد:
سالهای جنگ تمام شدند و من با شوق به معلمی ادامه دادم. هر روز با عشقی بیریا در بچهها نگاه میکردم و به آنها درس میدادم.
بیست سال گذشته و کپر همچنان بر پاست. دوازده بچه از کلاس اول تا هفتم در مدرسه درس میخوانند. همه سوتغذیه دارند.
در سیل و طوفان این کپر برپا بود تا اینکه از بسیجدانشآموزی استان اعلام کردند برای اردوی راهیاننور، چهارشنبه بچهها را آماده کنید تا سرویس بیاید دنبالشان.
بچهها رفتند و رفتند و رفتند و همگی در جاده اهواز به خرمشهر راهی نور شدند.
چشمهایش بیفروغ در من مینگرند.
نیمشب است و معلم با ریشهای بلند سپیدش در داخل کپر تنها نشسته. آتشی روشن کرده و با چشمهای پر دردش خیره به آتش مینگرد.
دکتر ج.سپهر
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#احترام_به_عقاید_دیگران
❓پرسش:
درود بر آقای دکتر سرگلزایی و ممنون بابت مطالب قابل تأملتان.
آقای دکتر سوالی دارم که مدتها ذهنم درگیر آن است اما نمیدانم دقیقا چگونه بیانش کنم!
میدانیم که انسانها بر اساس ژنتیک و محیطی که در آن بزرگ شدهاند و فرآیند یادگیری هر کدام اخلاق و عقاید متفاوتی دارند اما آیا این دلیل میشود که اخلاق و عقاید همهی انسانها به طور همزمان صحیح و قابل اقتدا باشند؟!
بارها شده است که هنگام صحبت با دوستانم راجع به عقاید متفاوت مردم و درست و نادرست بودن آنها بحث کردهایم و آنها میگویند "هرکس عقاید خاص خودش رو داره و عقایدش به خودش مربوطه و قابل احترامه و دلیل نمیشه که چون عقیدهی کسی با ما متفاوته، اون عقیده اشتباه باشه."
سؤالم این است که آیا باید در برابر آفتابپرستی که در جهت وزش باد ایستاده و در یک دستش زنجیر مراسم عزاداری حسین است و در دست دیگرش ودکا، با پاهایش وزنهی بدنسازی نگه داشته و با دمشغلیان، سکوت کرد و با رویکرد سقراطی رفتار نکرد آن هم به این دلیل که هر کس عقاید خاص خودش را دارد و قابل احترام است و متفاوت بودن آن دلیل بر اشتباه بودن آن نیست؟!
اگر بخواهیم مبنا را قابل احترام بودن تمام عقاید بگذاریم و در برابرشان سکوت کنیم و آن ها را نقد نکنیم پس عقاید فاشیستها نیز یا عقاید درستیاند و یا این که باید در برابرشان سکوت کنم چون باید احترامشان را نگه دارم.
شعار این جامعه از یک طرف این است: «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»، امّا از طرف دیگر در برابر هر "چرایی" که مقابل عقاید و افکارشان میگذاریم شعار قابل احترام بودن و شخصی بودن عقاید را سر میدهند و در برابر تغییر مقاومت میکنند!
همین مردم، با همین افکار و عقایدی که طبق یادداشت «هرم نیاز های مازلو و توسعهی فرهنگی» و به نقل از داریوش شایگان فرمودهاید دچار «اسکیزوفرنی فرهنگی» شدهاند، در حال رقم زدن حال و آیندهی من و خودشان و فرزندانمان هستند.
راستش وقتی در بحثهای مختلف به این جملات کلیشهای میرسم، نمیدانم باید چه بگویم، یا حتی اگر جواب را بدانم، نمیتوانم منظورم را در قالب چند جملهی مختصر و مفید بیان کنم! لطفا در این زمینه یاریام کنید، چه باید کرد؟ چه باید گفت؟!
با سپاس
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
۱- در حوزهٔ فلسفه، از سقراط و ارسطو گرفته تا برتراند راسل و ویتگنشتاین در تلاش بودند که مرز بین عقاید درست و عقاید غلط را تبیین کنند، بخش بزرگی از گفتگوهای جدّی و هدفمند انسانها و نیز تحقیقات روانشناسی و اقتصادرفتاری نیز به تبع همین سنّت، جستجوی تبیین مرز درست و غلط عقاید و رفتارها است، بنابراین منع نقد دیگران با این شعار که عقاید همه محترم است نوعی خلط مبحث بین ساحت نقدعقلانی و ساحت حقوقاجتماعی است.
۲- در حوزهٔ حقوقاجتماعی، احترام به «عقاید» دیگران یک وظیفه است ولی سکوت در مقابل «رفتار اجتماعی» دیگران به بهانهٔ احترام به عقایدشان یک خلط مبحث دیگر است. نمیتوان متجاوزان جنسی و قاتلان زنجیرهای را آزاد گذاشت و دلیل آزاد گذاشتن آنها در تعدّی را احترام به عقایدشان دانست! همان گفتمانعقلانینقّاد (که در بند اوّل به آن اشاره کردم) است که روشن میسازد مرز بین حریمخصوصی و رفتار اجتماعی کجاست و در چه حیطهای افراد آزاد هستند و در چه حیطه ای باید آزادیشان محدود شود.
سبز باشید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#احترام_به_عقاید_دیگران
❓پرسش:
درود بر آقای دکتر سرگلزایی و ممنون بابت مطالب قابل تأملتان.
آقای دکتر سوالی دارم که مدتها ذهنم درگیر آن است اما نمیدانم دقیقا چگونه بیانش کنم!
میدانیم که انسانها بر اساس ژنتیک و محیطی که در آن بزرگ شدهاند و فرآیند یادگیری هر کدام اخلاق و عقاید متفاوتی دارند اما آیا این دلیل میشود که اخلاق و عقاید همهی انسانها به طور همزمان صحیح و قابل اقتدا باشند؟!
بارها شده است که هنگام صحبت با دوستانم راجع به عقاید متفاوت مردم و درست و نادرست بودن آنها بحث کردهایم و آنها میگویند "هرکس عقاید خاص خودش رو داره و عقایدش به خودش مربوطه و قابل احترامه و دلیل نمیشه که چون عقیدهی کسی با ما متفاوته، اون عقیده اشتباه باشه."
سؤالم این است که آیا باید در برابر آفتابپرستی که در جهت وزش باد ایستاده و در یک دستش زنجیر مراسم عزاداری حسین است و در دست دیگرش ودکا، با پاهایش وزنهی بدنسازی نگه داشته و با دمشغلیان، سکوت کرد و با رویکرد سقراطی رفتار نکرد آن هم به این دلیل که هر کس عقاید خاص خودش را دارد و قابل احترام است و متفاوت بودن آن دلیل بر اشتباه بودن آن نیست؟!
اگر بخواهیم مبنا را قابل احترام بودن تمام عقاید بگذاریم و در برابرشان سکوت کنیم و آن ها را نقد نکنیم پس عقاید فاشیستها نیز یا عقاید درستیاند و یا این که باید در برابرشان سکوت کنم چون باید احترامشان را نگه دارم.
شعار این جامعه از یک طرف این است: «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»، امّا از طرف دیگر در برابر هر "چرایی" که مقابل عقاید و افکارشان میگذاریم شعار قابل احترام بودن و شخصی بودن عقاید را سر میدهند و در برابر تغییر مقاومت میکنند!
همین مردم، با همین افکار و عقایدی که طبق یادداشت «هرم نیاز های مازلو و توسعهی فرهنگی» و به نقل از داریوش شایگان فرمودهاید دچار «اسکیزوفرنی فرهنگی» شدهاند، در حال رقم زدن حال و آیندهی من و خودشان و فرزندانمان هستند.
راستش وقتی در بحثهای مختلف به این جملات کلیشهای میرسم، نمیدانم باید چه بگویم، یا حتی اگر جواب را بدانم، نمیتوانم منظورم را در قالب چند جملهی مختصر و مفید بیان کنم! لطفا در این زمینه یاریام کنید، چه باید کرد؟ چه باید گفت؟!
با سپاس
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
۱- در حوزهٔ فلسفه، از سقراط و ارسطو گرفته تا برتراند راسل و ویتگنشتاین در تلاش بودند که مرز بین عقاید درست و عقاید غلط را تبیین کنند، بخش بزرگی از گفتگوهای جدّی و هدفمند انسانها و نیز تحقیقات روانشناسی و اقتصادرفتاری نیز به تبع همین سنّت، جستجوی تبیین مرز درست و غلط عقاید و رفتارها است، بنابراین منع نقد دیگران با این شعار که عقاید همه محترم است نوعی خلط مبحث بین ساحت نقدعقلانی و ساحت حقوقاجتماعی است.
۲- در حوزهٔ حقوقاجتماعی، احترام به «عقاید» دیگران یک وظیفه است ولی سکوت در مقابل «رفتار اجتماعی» دیگران به بهانهٔ احترام به عقایدشان یک خلط مبحث دیگر است. نمیتوان متجاوزان جنسی و قاتلان زنجیرهای را آزاد گذاشت و دلیل آزاد گذاشتن آنها در تعدّی را احترام به عقایدشان دانست! همان گفتمانعقلانینقّاد (که در بند اوّل به آن اشاره کردم) است که روشن میسازد مرز بین حریمخصوصی و رفتار اجتماعی کجاست و در چه حیطهای افراد آزاد هستند و در چه حیطه ای باید آزادیشان محدود شود.
سبز باشید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
دی وی دی تصویری کارگاه آموزشی درمان های شناختی- رفتاری ( CBT) دکتر سرگلزایی 👆
آفتاب مهر تهران
۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
آفتاب مهر تهران
۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
Forwarded from آفتاب مهر
دی وی دی تصویری کارگاه آموزشی " اصول و چالش های روان درمانی" دکتر سرگلزایی
تلفن سفارش: ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
تلفن سفارش: ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
Forwarded from آفتاب مهر
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام آقای دکتر
فیلم نبراسکا و تحلیل موشکافانه و دقیق شما رو دیدم و شنیدم و بسیار برایم مفید بود، این محبتی که در قبال هممیهنان دارید و از طریق فیلم و تحلیل آن به رفع مشکلات فکری، فرهنگی میپردازید من رو یاد مرحوم داریوش شایگان انداخت، زمانی گفتگویی با ایشان داشتم و ایشان خواندن رمان رو مفیدتر از فلسفه میدونست و واقعا از طریق رمان و فیلم، عمیقا میشه معضلات رو درک کرد ضمن تشکر از شما خواستم محبت کنید هر زمان فرصتی داشتید هشت مرحله توسعه اریک اریکسون رو که در این تحلیل فیلم اشارهای داشتید رو مفصلا توضیح دهید و اگر در هر مرحله قصوری از طرف والدین، خود فرد و سیستم آموزشی و جامعه وجود داشته، خود فرد با چه روشهایی میتواند آن را جبران کند؟ و اساسا اگر در مسیر توسعه انسانی مدلهای دیگری هم اگر مفیدتر میدانید بیان بفرمایید و در کانال تلگرامی خودتان قرار دهید.
یک دنیا ممنون.
✍ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
از محبّت و عنایتتان سپاسگزارم.
در تحلیل فیلمهای جوانی (پائولو سورنتینو)، هشت و نیم (فدریکو فللینی) و آینده (آندری تارکوفسکی) به شرح مراحل رشد اریک اریکسون و راهبرد برونرفت از درجاماندگی رشدی توضیح دادهام. همچنین در درسگفتار «نظریههایشخصیت» از مجموعهٔ سیناپسیسخوانی (کاپلانخوانی) به اجمال راجع به نظریات مختلف روانشناسی در مورد آسیبشناسی و درمان توضیح دادهام.
تمام این فایلهای صوتی در کانال تلگرامم موجود هستند.
سبز باشید.
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
❓پرسش:
سلام آقای دکتر
فیلم نبراسکا و تحلیل موشکافانه و دقیق شما رو دیدم و شنیدم و بسیار برایم مفید بود، این محبتی که در قبال هممیهنان دارید و از طریق فیلم و تحلیل آن به رفع مشکلات فکری، فرهنگی میپردازید من رو یاد مرحوم داریوش شایگان انداخت، زمانی گفتگویی با ایشان داشتم و ایشان خواندن رمان رو مفیدتر از فلسفه میدونست و واقعا از طریق رمان و فیلم، عمیقا میشه معضلات رو درک کرد ضمن تشکر از شما خواستم محبت کنید هر زمان فرصتی داشتید هشت مرحله توسعه اریک اریکسون رو که در این تحلیل فیلم اشارهای داشتید رو مفصلا توضیح دهید و اگر در هر مرحله قصوری از طرف والدین، خود فرد و سیستم آموزشی و جامعه وجود داشته، خود فرد با چه روشهایی میتواند آن را جبران کند؟ و اساسا اگر در مسیر توسعه انسانی مدلهای دیگری هم اگر مفیدتر میدانید بیان بفرمایید و در کانال تلگرامی خودتان قرار دهید.
یک دنیا ممنون.
✍ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
از محبّت و عنایتتان سپاسگزارم.
در تحلیل فیلمهای جوانی (پائولو سورنتینو)، هشت و نیم (فدریکو فللینی) و آینده (آندری تارکوفسکی) به شرح مراحل رشد اریک اریکسون و راهبرد برونرفت از درجاماندگی رشدی توضیح دادهام. همچنین در درسگفتار «نظریههایشخصیت» از مجموعهٔ سیناپسیسخوانی (کاپلانخوانی) به اجمال راجع به نظریات مختلف روانشناسی در مورد آسیبشناسی و درمان توضیح دادهام.
تمام این فایلهای صوتی در کانال تلگرامم موجود هستند.
سبز باشید.
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
دی وی دی تصویری کلاسهای دکتر سرگلزایی .
تلفن تماس برای تهیه در تهران، آفتاب مهر :
☎️88109349
@ aftabemehr
insta: aftabemehr_
تلفن تماس برای تهیه در تهران، آفتاب مهر :
☎️88109349
@ aftabemehr
insta: aftabemehr_
معرفی کتاب
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #کنشهای_کوچک_ایستادگی
نویسندگان: #استیو_کراشاو - #جان_جکسون
با مقدمهٔ #واتسلاو_هاول
دکتر «محمود سریعالقلم» در کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عصر قاجار» در بخش نتیجهگیری بهاین موضوع اشارهمیکند:
«تاریخ در چیدن شرایط مساعد برای نتیجهگیری مطلوب، عجلهای ندارد. دربعضی جوامع، این عوامل و شرایط با سرعت بالاتری و دربعضی دیگر بسیار کند حرکت میکند.»
«اسلاونکا دراکولیچ» روزنامهنگار اهل کرواسی، در کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» چگونگی چنین چینشی را در دشوارترین و یاسآورترین تحولات تاریخی کشورهای بلوک شرق از میان روزمرگیهای مردمان تحت حاکمیت توتالیترها و حکومتهای تمامیتخواه بهتصویرمیکشد. او از تغییر در شرایطی میگوید که گریزی از حضور مرگ نیست، او از تغییر در دگرگونیهای مهیب میگوید، دراکولیچ از تغییرهای درونی، از تغییرهای بدون خشونت، از تغییرهای اجباری در چندنفس باقیمانده زندگی، در نبرد با هیولای فربه از خونخواری می گوید، او از ما شدن و کنشهای کوچک ایستادگی میگوید.
کتاب «کنشهای کوچک ایستادگی» «استیو کراشاو» و «جان جکسون» نیز شبیه به آنچه دراکولیچ در کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» روایتمیکند، بازنمایی تغییراتی بهظاهر نشدنی اما تحققیافته در جوامع تحت اصلاحات است. نویسندگان این کتاب بریدههایی از پیروزمندی مبارزات بدون خشونت مردم در جریان تغییرات و احقاق حقوق انسانی را بازروایی میکنند .
این کتاب سرگذشت اشتیاق مردمانیاست که با امیدواری به انسان و ایستادگیهای باورنکردنیاش، از وهمناکترین گردابها عبورکردهاند. در بازروایی این رخدادها میبینیم که چگونه وقتی خنده، خلاقیت و هنر چاشنی ارادههای آزاد میشوند، عبور امکانپذیر میشود.
#مریم_بهریان
دانشجوی دکترای روانشناسی
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #کنشهای_کوچک_ایستادگی
نویسندگان: #استیو_کراشاو - #جان_جکسون
با مقدمهٔ #واتسلاو_هاول
دکتر «محمود سریعالقلم» در کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عصر قاجار» در بخش نتیجهگیری بهاین موضوع اشارهمیکند:
«تاریخ در چیدن شرایط مساعد برای نتیجهگیری مطلوب، عجلهای ندارد. دربعضی جوامع، این عوامل و شرایط با سرعت بالاتری و دربعضی دیگر بسیار کند حرکت میکند.»
«اسلاونکا دراکولیچ» روزنامهنگار اهل کرواسی، در کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» چگونگی چنین چینشی را در دشوارترین و یاسآورترین تحولات تاریخی کشورهای بلوک شرق از میان روزمرگیهای مردمان تحت حاکمیت توتالیترها و حکومتهای تمامیتخواه بهتصویرمیکشد. او از تغییر در شرایطی میگوید که گریزی از حضور مرگ نیست، او از تغییر در دگرگونیهای مهیب میگوید، دراکولیچ از تغییرهای درونی، از تغییرهای بدون خشونت، از تغییرهای اجباری در چندنفس باقیمانده زندگی، در نبرد با هیولای فربه از خونخواری می گوید، او از ما شدن و کنشهای کوچک ایستادگی میگوید.
کتاب «کنشهای کوچک ایستادگی» «استیو کراشاو» و «جان جکسون» نیز شبیه به آنچه دراکولیچ در کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» روایتمیکند، بازنمایی تغییراتی بهظاهر نشدنی اما تحققیافته در جوامع تحت اصلاحات است. نویسندگان این کتاب بریدههایی از پیروزمندی مبارزات بدون خشونت مردم در جریان تغییرات و احقاق حقوق انسانی را بازروایی میکنند .
این کتاب سرگذشت اشتیاق مردمانیاست که با امیدواری به انسان و ایستادگیهای باورنکردنیاش، از وهمناکترین گردابها عبورکردهاند. در بازروایی این رخدادها میبینیم که چگونه وقتی خنده، خلاقیت و هنر چاشنی ارادههای آزاد میشوند، عبور امکانپذیر میشود.
#مریم_بهریان
دانشجوی دکترای روانشناسی
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
کنشهای کوچک ایستادگی
کنشهای کوچک ایستادگی - کتاب «کنشهای کوچک ایستادگی» «استیو کراشاو» و «جان جکسون» نیز شبیه به آنچه دراکولیچ در کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم»
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
کنش های کوچک ایستادگی.pdf
1.8 MB
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
"فرزندپروری انسانمحور"
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
۱۷ و ۱۸ بهمنماه - قزوین
۰۲۸ - ۳۳۶۵۴۳۳۱
@drsargolzaei
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
۱۷ و ۱۸ بهمنماه - قزوین
۰۲۸ - ۳۳۶۵۴۳۳۱
@drsargolzaei