دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.91K photos
114 videos
176 files
3.4K links
Download Telegram
#معرفی_کتاب

#راستان (نمایشنامه)
نویسنده: آلبر کامو
مترجم: سپیده نوروزی
انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۹
* * *
نمایشنامه Les Justes توسط #آلبرکامو (1960 - 1913) رمان نویس و نمایشنامه نویس برجسته الجزایری- فرانسوی نوشته شده است. ماجرای این نمایشنامه به موضوعی تاریخی بر می گردد:
در زمستان ۱۹۰۵ گروهی از انقلابیون روس تصمیم می گیرند دوک اعظم (از عوامل اصلی حکومت استبدادی رومانوف) را به قتل برسانند. آلبر کامو در این نمایشنامه گفتگوی بین مبارزانی را به تصویر می کشد که در خط نخست عملیات قرار دارند. این گفتگو باعث می شود که آلبر کامو بحث های مهم فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی را به زبان ساده بازگو کند، همان سؤال معروف "آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟" یا موضوع "اخلاق مبارزه".
من در فصل های آخر کتاب #اخلاق_و_آزادی موضوع اخلاق مبارزه را مورد بحث قرار داده ام. از آن جا که این کتاب مجوز چاپ دریافت نکرد آن را به صورت مقالات پی در پی در بخش مقالات سایت drsargolzaei.com گذاشته ام.
#میلان_کندرا داستان نویس برجسته چک می گوید: "انسان به هر چه دست می زند، آن را به آمیزه ای از بهشت و جهنم تبدیل می کند!"، کسانی که برای فضیلت ها و آرمان های انسانی مجاهده می کنند بارها با چالش های وسیعی در حوزه اخلاق مواجه می شوند، چالش این که برای جنگیدن با شر تا کجا باید پیش برویم تا خود مرتکب شرارت نشویم. #نیچه فیلسوف آلمانی سال ها پیش زینهار داده بود که "مراقب باشید در راه مبارزه با هیولا، خود تبدیل به هیولا نشوید!"
در کتاب راستان، آلبر کامو چالش های فلسفی را از زبان بازیگران نمایش به مناظره می گذارد. بگذارید از نمایشنامه بگذریم و به تاریخ بپردازیم:
در همان سال هایی که آزادیخواهان روس برای شکستن اقتدار نامشروع نظام استبدادی دست به ترور "دوک سرژ" زدند در ایران هم میرزا رضا کرمانی با تپانچه ای در دست سینه ناصرالدین شاه را (که به شکرانه پنجاهمین سالگرد سلطنتش به زیارت شاه عبدالعظیم آمده بود) سوراخ کرد.
آزادیخواهان روس در ۱۹۰۵ به سختی سرکوب شدند. یکی از دانشجویان اعدامی آن سال ها برادر #لنین بود. #میرزارضاکرمانی نیز پس از قتل ناصرالدین شاه به دار آویخته شد. سال های سال ناصرالدین شاه را که در جوار شاه عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شده بود "شاه شهید" می نامیدند و بر میرزا رضای شهید لعنت می فرستادند.
اما یک دهه بعد مجاهدت آزادیخواهان روس به ثمر نشست. نیکولای رومانوفی که حاضر به اصلاحات نبود از حکومت به زیر افتاد و همراه با تمام اعضای خانواده اش تیر باران شد. در ایران نیز آرمان میرزا رضای کرمانی و سایر آرزومندان آزادی به ثمر نشست و در مرداد ۱۲۸۵ شمسی، مظفرالدین شاه فرزند ناصرالدین شاه "فرمان مشروطه"را امضا کرد.
تا پیش از #مشروطه، شاه به عنوان نماینده خدا در زمین، به تنهایی در رأس مملکت قرار داشت، قانون می گذاشت، قانون اجرا می کرد و بر درستی اجرای قانون نظارت می کرد! هدف مشروطیت تأسیس مجلس شورای ملی و عدالت خانه بود که بر مبنای آن، نمایندگان ملت قانون وضع می کردند، "قضات مستقل" بر اجرای قانون نظارت می کردند و حکومت مجری قانون و مستخدم ملت بود. نه در روسیه پیروزی انقلاب ۱۹۱۷ منجر به فضای باز سیاسی شد و نه در ایران پیروزی انقلاب مشروطه منجر به تفکیک قوا، اما "راستان" (Les Justes) که زندگی شخصی شان را فدای آرمان ها و ارزش های انسانی کردند همچون فانوس دریایی کشتی طوفان زده جامعه بشری را هادی و راهنما شدند. آیا اگر "آرمان ها" را از جامعه بشری بگیریم زندگی بشری چیزی بیش از تنازع بقای گونه ای از "پریمات ها" خواهد بود؟ پس بگذار علیرغم واقع بینی ماتریالیستی دلبسته آرمان ها و فضیلت های انسانی باقی بمانیم همانگونه که "دورا دالبوف" در نمایشنامه راستان می گوید:
"ما از راستانیم، لذا محکومیم به این که از خود بزرگتر باشیم!"
این کتاب آلبر کامو در گذشته توسط ابوالفضل قاضی نیز به فارسی ترجمه شده است. خشایار دیهیمی نیز این کتاب را با نام «صالحان» ترجمه کرده که توسط نشر ماهی منتشر شده است و ترجمه ی دیگری از کتاب هم با نام «دادگستران» صورت گرفته است.

- دورا: در این دنیا بیش از حد خون و خشونت هست. کسانی که واقعا دوستدار عدالتند حق عاشق شدن ندارند...
- کالیائف: اما ما مردم خود را دوست داریم
- دورا: درست است دوست شان داریم، عشق ما به مردم عشقی بی حد اما بی پشتوانه است، ما دور از مردم زندگی می کنیم، غرق افکار خودمان، و مردم، آیا مردم ما را دوست دارند؟ آیا مردم می دانند که ما عاشق آن ها هستیم؟! مردم ساکتند، آن هم چه سکوتی، چه سکوتی!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
#چشم_تاریخ

تمبر چاپ شده توسط جمهوری سوسیالیستی #میرزا_کوچک_خان با نقش کاوه‌ی آهنگر

جمهوری شوروی ایران یک جمهوری سوسیالیستی با عمر کوتاه بود که به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی که از رهبران نهضت #مشروطه گیلان بود با استفاده از نیروهای چریکی مشهور به جنگلی و با کمک ارتش سرخ شوروی در ۱۸ رمضان ۱۳۳۸ قمری/ ۱۵ خرداد ۱۲۹۹ شمسی در گیلان اعلام موجودیت کرد. در حالیکه انقلاب سرخ در شوروی پایه‌های خود را استوار می‌کرد. نیروهای ارتش سرخ برای تعقیب روس های سفید که در انزلی اردو کرده بودند وارد انزلی شده و آن ها را به همراه نیروهای انگلیسی تحت حمایت شان مجبور به عقب نشینی کردند. از طرفی نیروهای میرزا نیز از فرصت به وجود آمده استفاده و رشت را تصرف کردند. پس از تصرف رشت و به کنترل درآوردن منطقه گیلان رهبران جنبش جنگل در نامه‌ای به تروتسکی فرمانده وقت ارتش سرخ شوروی پیروزی ارتش سرخ ایران در استقرار جمهوری شورایی ایران را اعلام کردند که تروتسکی شخصاً به ایشان تبریک گفت.  با توافق رهبران نهضت جنگل و بلشویکها، یک هیئت با اعضای ایرانی و روس به نام روکم (مخفف واژه روسی رولوسیونی کمیتت: کمیته انقلاب) رهبری جنبش را در رشت به دست گرفت. هیئت دولتی انقلابی شکل گرفت که در آن میرزا کوچک خان مقام‌های سرکمیسر و کمیسر جنگ را بر عهده داشت. میرزا کوچک خان با تبلیغات کمونیستی موافق نبود و مدتی بعد کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست ایران که در انزلی تشکیل شده بود، به این دلیل او را برکنار کرد. میرزا به نشانهٔ قهر رشت را به قصد فومن ترک کرد. سپس کمیته‌ای از سران حزب کمونیست، خالو قربان و احسان الله خان تشکیل شد که با کمک ماموران شوروی علیه میرزا و طرفدارانش در ۶ مرداد ۱۲۹۹ کودتا کردند. دو روز بعد هیئت با حمایت ارتش سرخ دولت جدیدی را به ریاست احسان الله خان شکل داد. این دولت اقداماتی افراطی نظیر مصادرهٔ اموال ملاکین و دولتی کردن زمین‌های وقفی را انجام داد که موجب نارضایتی مردم شد. نتیجتاً دولت مرکزی با کمک انگلیسی‌ها رشت را تصرف کرد. در پی برگزاری کنگره ملل شرق در باکو و بروز اختلاف در حزب کمونیست، کمیته مرکزی جدیدی به رهبری حیدرخان عمو اوغلی تشکیل شد و خواهان همکاری با میرزا و جنگلی‌ها شد. دولت کودتا مجدداً رشت را تصرف کرد و احسان الله خان دولت جدیدی بدون شرکت اعضای حزب کمونیست تشکیل داد و خواهان همکاری با میرزا شد. حیدرخان در اوایل سال ۱۳۰۰ شمسی وارد گیلان شد و با سران نهضت توافق کرد که دولت جدیدی به ریاست میرزا تشکیل شود و کشورهای خارجی در امور داخلی ایران دخالت نکنند، و بلشویک‌ها برای جلوگیری از سقوط گیلان به دست قوای دولت مرکزی به نهضت یاری برسانند. سران نهضت جنگل دولت جمهوری شورایی گیلان، جمهوری گیلان یا جمهوری شورائی گیلان را در ۱۳ مرداد ۱۳۰۰ تشکیل دادند که در آن میرزا سر کمیسر و کمیسر مالی، حیدرخان کمیسر خارجی، و خالو قربان کمیسر جنگ را بر عهده داشتند. وظیفه این دولت سازمان دادن انقلابیان و استفاده از گیلان برای حمله به تهران و تضعیف دولت مرکزی برای سرکوبی نهضت جنگل بود. این دولت با دول روسیه و انگلستان مخالف بود. این دولت دچار اختلاف بود و دارای چهار دستهٔ مختلف بود که با هم رقابت می‌کردند. در ۶ مهر ۱۳۰۰ تنی چند از هواداران میرزا بدون اطلاع او به جلسه اعضای دولت در ملاسرا حمله کرده و عده‌ای از جمله حیدرخان را به قتل رساندند. این رخداد باعث بروز نزاع مسلحانه بین گروه‌های مختلف نهضت شد و منجر شد قوای دولت مرکزی به رهبری رضاخان میرپنج با حمایت تسلیحاتی و حضور افسران انگلیسی گیلان را به سادگی تصرف کنند. رشت در ۲۲ مهر ۱۳۰۰ به تصرف نیروهای دولتی در آمد و میرزا و یارانش به تعقیب و گریز در جنگل‌ها ادامه دادند تا این که میرزا در ۱۱ آذر ۱۳۰۰ کشته شد.

@drsargolzaei
#چشم_تاریخ

#شیخ_فضل_الله_نوری ( سمت راست در عکس) که در ابتدای انقلاب #مشروطه در کنار سید عبدالله بهبهانی (سمت چپ در عکس) و سید کاظم طباطبایی قرار داشت بعدا با سید عبدالله بهبهانی اختلاف پیدا کرد و مشروطه را ضد دین تلقی کرد و مشروطه خواهان را مهدورالدم خواند! محمد علی شاه قاجار هم که با برقراری مشروطه حکومت بی قید و شرط پادشاهی خود را در محدودیت می دید از فتوای شیخ فضل الله و چندتن از امام جمعه های همگام با وی استقبال کرد و کودتایی را سازماندهی کرد که حاصل آن به توپ بستن مجلس و اعدام بسیاری از مشروطه خواهان بود که شیخ آن ها را مهدورالدم خوانده بود.
کودتای محمدعلی شاه که شکست خورد شیخ فضل الله به عنوان تئوریسین شرعی کودتا محاکمه و به عنوان مباشرت در قتل اعدام شد  این دادگاه توسط خود روحانیون کارگردانی می شد! به این دو دلیل:
۱ - مکاتبات بین سید عبدالله طباطبایی و سید کاظم طباطبایی با علمای نجف باعث شد که مراجع تقلید نجف (معروف به آیات ثلاث) در تلگرافی که در تاریخ ۲۹ ذیقعده ۱۳۲۵ هجری قمری فرستادند شیخ فضل الله نوری را "مفسد" اعلام کنند! حکم مفسد بودن شیخ فضل الله امضای آیت الله العظمی محمد حسین نجل میرزا خلیل، آیت الله العظمی محمد کاظم خراسانی و آیت الله العظمی عبدالله مازندرانی را دارد!
۲- قاضی دادگاهی که شیخ فضل الله را محاکمه و به اعدام محکوم کرد "شیخ ابراهیم زنجانی" بود. این مرد ۲۰ سال در حوزه علمیه نجف علوم دینی خوانده بود و شاگرد آخوند خراسانی، شیخ محمد لاهیجی و حاجی میرزا خلیل بود!

@drsargolzaei
#چشم_تاریخ

تمبر چاپ شده توسط جمهوری سوسیالیستی #میرزاکوچک_خان با نقش کاوه ی آهنگر

جمهوری شوروی ایران یک جمهوری سوسیالیستی با عمر کوتاه بود که به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی که از رهبران نهضت #مشروطه گیلان بود با استفاده از نیروهای چریکی مشهور به جنگلی و با کمک ارتش سرخ شوروی در ۱۸ رمضان ۱۳۳۸ قمری/ ۱۵ خرداد ۱۲۹۹ شمسی در گیلان اعلام موجودیت کرد. در حالیکه انقلاب سرخ در شوروی پایه‌های خود را استوار می‌کرد. نیروهای ارتش سرخ برای تعقیب روس های سفید که در انزلی اردو کرده بودند وارد انزلی شده و آن ها را به همراه نیروهای انگلیسی تحت حمایت شان مجبور به عقب نشینی کردند. از طرفی نیروهای میرزا نیز از فرصت به وجود آمده استفاده و رشت را تصرف کردند. پس از تصرف رشت و به کنترل درآوردن منطقه گیلان رهبران جنبش جنگل در نامه‌ای به تروتسکی فرمانده وقت ارتش سرخ شوروی پیروزی ارتش سرخ ایران در استقرار جمهوری شورایی ایران را اعلام کردند که تروتسکی شخصاً به ایشان تبریک گفت.  با توافق رهبران نهضت جنگل و بلشویکها، یک هیئت با اعضای ایرانی و روس به نام روکم (مخفف واژه روسی رولوسیونی کمیتت: کمیته انقلاب) رهبری جنبش را در رشت به دست گرفت. هیئت دولتی انقلابی شکل گرفت که در آن میرزا کوچک خان مقام‌های سرکمیسر و کمیسر جنگ را بر عهده داشت. میرزا کوچک خان با تبلیغات کمونیستی موافق نبود و مدتی بعد کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست ایران که در انزلی تشکیل شده بود، به این دلیل او را برکنار کرد. میرزا به نشانهٔ قهر رشت را به قصد فومن ترک کرد. سپس کمیته‌ای از سران حزب کمونیست، خالو قربان و احسان الله خان تشکیل شد که با کمک ماموران شوروی علیه میرزا و طرفدارانش در ۶ مرداد ۱۲۹۹ کودتا کردند. دو روز بعد هیئت با حمایت ارتش سرخ دولت جدیدی را به ریاست احسان الله خان شکل داد. این دولت اقداماتی افراطی نظیر مصادرهٔ اموال ملاکین و دولتی کردن زمین‌های وقفی را انجام داد که موجب نارضایتی مردم شد. نتیجتاً دولت مرکزی با کمک انگلیسی‌ها رشت را تصرف کرد. در پی برگزاری کنگره ملل شرق در باکو و بروز اختلاف در حزب کمونیست، کمیته مرکزی جدیدی به رهبری حیدرخان عمو اوغلی تشکیل شد و خواهان همکاری با میرزا و جنگلی‌ها شد. دولت کودتا مجدداً رشت را تصرف کرد و احسان الله خان دولت جدیدی بدون شرکت اعضای حزب کمونیست تشکیل داد و خواهان همکاری با میرزا شد. حیدرخان در اوایل سال ۱۳۰۰ شمسی وارد گیلان شد و با سران نهضت توافق کرد که دولت جدیدی به ریاست میرزا تشکیل شود و کشورهای خارجی در امور داخلی ایران دخالت نکنند، و بلشویک‌ها برای جلوگیری از سقوط گیلان به دست قوای دولت مرکزی به نهضت یاری برسانند. سران نهضت جنگل دولت جمهوری شورایی گیلان، جمهوری گیلان یا جمهوری شورائی گیلان را در ۱۳ مرداد ۱۳۰۰ تشکیل دادند که در آن میرزا سر کمیسر و کمیسر مالی، حیدرخان کمیسر خارجی، و خالو قربان کمیسر جنگ را بر عهده داشتند. وظیفه این دولت سازمان دادن انقلابیان و استفاده از گیلان برای حمله به تهران و تضعیف دولت مرکزی برای سرکوبی نهضت جنگل بود. این دولت با دول روسیه و انگلستان مخالف بود. این دولت دچار اختلاف بود و دارای چهار دستهٔ مختلف بود که با هم رقابت می‌کردند. در ۶ مهر ۱۳۰۰ تنی چند از هواداران میرزا بدون اطلاع او به جلسه اعضای دولت در ملاسرا حمله کرده و عده‌ای از جمله حیدرخان را به قتل رساندند. این رخداد باعث بروز نزاع مسلحانه بین گروه‌های مختلف نهضت شد و منجر شد قوای دولت مرکزی به رهبری رضاخان میرپنج با حمایت تسلیحاتی و حضور افسران انگلیسی گیلان را به سادگی تصرف کنند. رشت در ۲۲ مهر ۱۳۰۰ به تصرف نیروهای دولتی در آمد و میرزا و یارانش به تعقیب و گریز در جنگل‌ها ادامه دادند تا این که میرزا در ۱۱ آذر ۱۳۰۰ کشته شد.

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MirzaKuchikKhanTimbre.jpg
#چشم_تاریخ

#شیخ_فضل_الله_نوری ( سمت راست در عکس) که در ابتدای انقلاب #مشروطه در کنار سید عبدالله بهبهانی (سمت چپ در عکس) و سید کاظم طباطبایی قرار داشت بعدا با سید عبدالله بهبهانی اختلاف پیدا کرد و مشروطه را ضد دین تلقی کرد و مشروطه خواهان را مهدورالدم خواند! محمد علی شاه قاجار هم که با برقراری مشروطه حکومت بی قید و شرط پادشاهی خود را در محدودیت می دید از فتوای شیخ فضل الله و چندتن از امام جمعه های همگام با وی استقبال کرد و کودتایی را سازماندهی کرد که حاصل آن به توپ بستن مجلس و اعدام بسیاری از مشروطه خواهان بود که شیخ آن ها را مهدورالدم خوانده بود.
کودتای محمدعلی شاه که شکست خورد شیخ فضل الله به عنوان تئوریسین شرعی کودتا محاکمه و به عنوان مباشرت در قتل اعدام شد  این دادگاه توسط خود روحانیون کارگردانی می شد! به این دو دلیل:
۱ - مکاتبات بین سید عبدالله طباطبایی و سید کاظم طباطبایی با علمای نجف باعث شد که مراجع تقلید نجف (معروف به آیات ثلاث) در تلگرافی که در تاریخ ۲۹ ذیقعده ۱۳۲۵ هجری قمری فرستادند شیخ فضل الله نوری را "مفسد" اعلام کنند! حکم مفسد بودن شیخ فضل الله امضای آیت الله العظمی محمد حسین نجل میرزا خلیل، آیت الله العظمی محمد کاظم خراسانی و آیت الله العظمی عبدالله مازندرانی را دارد!
۲- قاضی دادگاهی که شیخ فضل الله را محاکمه و به اعدام محکوم کرد "شیخ ابراهیم زنجانی" بود. این مرد ۲۰ سال در حوزه علمیه نجف علوم دینی خوانده بود و شاگرد آخوند خراسانی، شیخ محمد لاهیجی و حاجی میرزا خلیل بود!

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/SheikhFazlollahNoori.jpg
#چشم_تاریخ

دکتر خلیل ثقفی (#اعلم‌الدوله) (۱۲۴۱-۱۳۲۳ خورشیدی) پزشک، سیاستمدار، نویسنده و مترجم دوره قاجار و یکی از نخستین دانش آموختگان رشته پزشکی جدید در ایران بود. او پزشکیِ سنّتی را از پدرش حاج میرزا عبدالباقی اعتضادالاطباء از پزشکان سنّتی آن دوره، آموخته بود. در سال ۱۲۵۹ در رشته طب در #دارالفنون مشغول به تحصیل شد و سه سال بعد موفق به دریافت نشان علمی گردید و بعنوان مدرس در دارالفنون به تدریس پرداخت. در ۱۲۶۵ به عنوان پزشک در وزارت امور خارجه استخدام گردید و یک سال بعد با دریافت نشان طلا از دارالفنون فارغ‌التحصیل شد. احتمالاً وی نخستین دانش‌آموخته ایرانی رشته پزشکی در داخل کشور بود که «دکتر» خوانده شد. دکتر ثقفی در ۱۲۷۳ به توصیه دکتر تولوزان، پزشک مخصوص #ناصرالدین_شاه قاجار، برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی عازم پاریس شد، تولوزان شخصاً اجازه عزیمت او را از شاه گرفت. وی از ۱۲۷۳ تا ۱۲۷۷ در پاریس و مدتی نیز در وین درس خواند. در ۱۲۷۶ نشان علمی و عنوان شوالیه را از دولت فرانسه گرفت و در ۱۲۷۷ به ایران بازگشت. دکتر ثقفی پس از بازگشت به ایران  به همراه هیئتی برای معالجه شاهزاده ملک منصورمیرزا شعاع‌السلطنه، فرزند مظفرالدین شاه قاجار، به آلمان اعزام شد. او پس از بازگشت از این سفر، به عنوان پزشک مخصوص مظفرالدین شاه برگزیده شد و در اغلب سفرهای شاه همراه او بود. در سال ۱۲۸۱ شاه لقب اعلم‌الدوله را به وی اعطا کرد. گفته شده است که همزمان با خیزش مردمی در اوایل انقلاب #مشروطه، اخبار و وقایع  را اعلم الدوله به اطلاع مظفرالدین شاه می‌رسانده و در جهت دهی نظر شاه مؤثر بوده ،حتی گفته شده است که فرمان مشروطه را ثقفی به شاه دیکته کرده است. پس از مرگ مظفرالدین شاه جانشین او محمدعلی شاه برای بی‌اعتبارکردن امضای فرمان مشروطیت دستور داد تا گواهی اختلال مشاعر مظفرالدین شاه را در هنگام امضای فرمان مشروطیت تهیه کنند و به تأیید پزشکان دربار برسانند، اما ثقفی از امضای این گواهینامه امتناع کرد و پس از توقیف اموالش به فرانسه گریخت و در آنجا با ایجاد انجمن ایران جوان به مبارزه و مخالفت با استبداد صغیر ادامه داد. ثقفی پس از فتح تهران و فرار محمّدعلی شاه به تهران مراجعت کرد و اولین رئیس بلدیّه (شهرداری) تهران شد. پس از سه سال اعلم الدوله ثقفی سرکنسول ایران در سوئیس شد. اعلم‌الدوله چهل سال دوّم عمر خود را بیشتر مصروف طبابت، تألیف و ترجمه نمود و در ۷ فروردین ۱۳۲۳ در تهران فوت نمود و در امام زاده عبدالله شهرری دفن گردید.

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/KhalilSaghafi.jpg
#مقاله
#اتوبان_جلال!

هر گاه از بزرگراه #شیخ_فضل_الله_نوری وارد اتوبان جلال می شوم بی اختیار یاد خطای تاریخی #جلال_آل_احمد می افتم!
جلال آل احمد در کتاب غرب زدگی خود راجع به اعدام شیخ فضل الله نوری چنین نوشته است: "به هر صورت از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند. و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال بر بام سرای این مملکت افراشته شد."
این نتیجه گیری غلط جلال را با آب و تاب در کتاب های درسی به خورد دانش آموزان این مملکت می دهند و گناه بردار کردن شیخ فضل الله را به گردن غرب زدگان می اندازند بگذریم که خود واژه غرب زدگی نیز اصطلاحی "من در آوردی" و تعریف نشده است که می توان آن را همچون برچسبی بر پیشانی هر شخص و جریانی چسباند. این واژه من در آوردی از ابداعات سید احمد مهینی یزدی معروف به احمد فردید بود که خود، شیفته ی مارتین هایدگر فیلسوف نازی آلمان هیتلری بود. فردید بین فلسفه پدیدار شناختی هایدگر و عرفان ابن عربی وجه مشترک پیدا می کرد!
داستان شیخ فضل الله نوری اما داستان دیگری است. شیخ فضل الله که در ابتدای انقلاب #مشروطه در کنار سید عبدالله بهبهانی و سید کاظم طباطبایی قرار داشت بعدأ با سید عبدالله بهبهانی اختلاف پیدا کرد و مشروطه را ضد دین تلقی کرد و مشروطه خواهان را مهدورالدم خواند!
#محمدعلی_شاه قاجار هم که با برقراری مشروطه حکومت بی قید و شرط پادشاهی خود را در محدودیت می دید از فتوای شیخ فضل الله و چند تن از امام جمعه های همگام با وی استقبال کرد و کودتایی را سازماندهی کرد که حاصل آن به توپ بستن مجلس و اعدام بسیاری از مشروطه خواهان بود که شیخ آنها را مهدورالدم خوانده بود.
کودتای محمدعلی شاه که شکست خورد شیخ فضل الله به عنوان تئوریسین شرعی کودتا محاکمه و اعدام شد اما نکته مهم این است که در این محاکمه و اعدام هم "غرب زده ها" نقش اصلی را نداشتند بلکه این ماجرا توسط خود روحانیون کارگردانی می شد!
۱ - مکاتبات بین سید عبدالله طباطبایی و سید کاظم طباطبایی با علمای نجف باعث شد که مراجع تقلید نجف (معروف به آیات ثلاث) در تلگرافی که در تاریخ ۲۹ ذیقعده ۱۳۲۵ هجری قمری فرستادند شیخ فضل الله نوری را "مفسد" اعلام کنند! حکم مفسد بودن شیخ فضل الله امضای آیت الله العظمی محمد حسین نجل میرزا خلیل، آیت الله العظمی محمد کاظم خراسانی و آیت الله العظمی عبدالله مازندرانی را دارد!
۲- قاضی دادگاهی که شیخ فضل الله را محاکمه و به اعدام محکوم کرد "شیخ ابراهیم زنجانی" بود. این مرد ۲۰ سال در حوزه علمیه نجف علوم دینی خوانده بود و شاگرد آخوند خراسانی، شیخ محمد لاهیجی و حاجی میرزا خلیل بود!
             *                *                 *
این که اعدام شیخ فضل الله نوری اقدامی غلط بوده یک مسأله است و این که این کار غلط را به گردن کسانی غیر از آمرین و عاملین آن بیاندازیم امر دیگری است. بحث درست و غلط بودن این اقدام یک بحث تحلیلی و حقوقی است که هر فرد و جریانی بسته به گرایش سیاسی و فلسفی خود می تواند رأیی متفاوت داشته باشد اما این که این اقدام را از دوش کارگردانان اصلی آن برداریم و به دوش دیگران بیاندازیم تحریف تاریخ است و تحریف تاریخ در سطح کلان و اجتماعی باعث افکار بیمارگونه، تصمیمات غلط و حرکت های اجتماعی بیمار می شود.
چندی پیش دیدم که "نهاد کتابخانه های عمومی کشور" کتابی با عنوان "سر دار" به قلم نوه شیخ فضل الله نوری در تیراژ یکصد و پنجاه هزار نسخه چاپ کرده است. گرچه زیر عنوان کتاب آمده است که این کتاب "گزارش تحلیلی از بر دار رفتن آیت الله شیخ فضل الله نوری" است اما کتابی است برگرفته از خاطرات نزدیکان و مریدان شیخ که توسط نوه ایشان نوشته و در سال ۱۳۵۵ منتشر شده است. این که چنین کتابی با این شدت یکسونگری پس از گذشت حدود ۴۰ سال در تیراژی صد برابر تیراژ متعارف کتاب در ایران توسط یک نهاد دولتی چاپ شود و به رایگان در کتابخانه های کشور توزیع شود دیگر خطای فردی مرحوم جلال آل احمد نیست بلکه یک حرکت سازماندهی شده است.
جالب اینجاست که با وجود این که در دو جای این کتاب اشاره شده که عکسی از صحنه بردار شدن شیخ فضل الله موجود نیست و عکس های موجود جعلی هستند باز هم طرح این کتاب منقوش به عکس جعلی صحنه بردار کشیده شدن شیخ فضل الله است!
چگونه انتظار داریم ملتی که تاریخ خود را نمی داند تصمیمات درست بگیرد؟!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

پی نوشت ها:
۱- برای شناخت بیشتر افکار احمد فردید و جلال آل احمد پیشنهاد می کنم کتاب "هویت اندیشان و میراث فکری احمد فردید" به قلم محمد منصور هاشمی از انتشارات کویر را بخوانید.
۲- شرح تحلیلی ماجرای بردار شدن شیخ فضل الله نوری را از کتاب "تاریخ انقلاب مشروطیت ایران" به قلم دکتر مهدی ملک زاده - انتشارات علمی
بخوانید.

@drsargolzae
Drsargolzaei.com
#چشم_تاریخ

#ستارخان (۲۸ مهر ۱۲۴۵ بیشک ورزقان - ۲۵ آبان ۱۲۹۳ تهران) با نام اصلی ستارخان قره‌داغی از سرداران ترک زبان جنبش #مشروطه ایران ملقب به #سردار_ملی است. وی در مقابل قشون عظیم #محمدعلی‌شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه‌خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و #باقرخان -سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلی‌شاه بیفتد.
او در مدت یازده ماه استبداد صغیر رهبریِ مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازی‌ها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت فرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبری او انجام گرفت.
پس از ماه‌ها محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلستان و محمدعلی شاه، از مرز گذشتند و وارد تبریز شدند. ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ق به ناچار با همراهانش به کنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شده‌است که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می‌خواست پرچم روس را خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در حمایت دولت روس قرار دهد گفت: «جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق ایران باشد شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!»
بواسطه ظلم و دسیسه‌های دولت روس، ستارخان تصمیم به حرکت به تهران می‌نماید. روز شنبه ۷ ربیع‌الاول سال ۱۳۲۸ق در شب عید نوروز، جمعیت زیادی از مردم و رجال شهر برای وداع با ستارخان و باقرخان جمع شدند و آنان درمیان هلهله جمعیت از منزل خود بیرون آمدند و به سوی تهران حرکت کردند. هنگام ورود به تهران نیمی از شهر برای استقبال به مهرآباد شتافتند و در طول مسیر چادرهای پذیرایی آراسته با انواع تزیینات گستردند. در سرتاسر خیابان‌های ورودی شهر، تابلوهای زنده باد ستارخان و زنده باد باقرخان مشاهده می‌شد. سرداران مدت یک ماه مهمان دولت بودند، اما به دلیل وجود سربازان و کمی جا، دولت محل باغ اتابک را به اسکان ستارخان و یارانش و محل عشرت آباد را به باقرخان و یارانش اختصاص داد. پس از چند روزی که نیروهای هر دو طرف در محل‌های تعیین شده اسکان یافتند مجلس طرحی را تصویب نمود که به موجب آن تمامی مجاهدین و مبارزین غیرنظامی از جمله افراد ستارخان و خود او می‌بایست سلاح‌های خود را تحویل دهند. این تصمیم به دلیل بروز حوادث ناگوار و ترور سید عبدالله بهبهانی و میرزاعلی محمدخان تربیت از سران مشروطه گرفته شده بود. اما یاران ستارخان از پذیرفتن این امر خودداری کردند. به تدریج مجاهدین دیگری که با این طرح مخالف بودند به ستارخان و یارانش پیوستند و این امر موجب هراس دولت مرکزی شد. سردار اسعد به ستارخان پیغام داد که «به سوگندی که در مجلس خوردید وفادار باشید و از عواقب وخیم عدم خلع سلاح عمومی بپرهیزید».

بعدازظهر اول شعبان ۱۳۲۸قمری، قوای دولت مشروطه، که جمعاً سه هزار نفر می‌شدند به فرماندهی یپرم خان ارمنی، یار قدیمی ستارخان در تبریز و رئیس نظمیه وقت، باغ اتابک را محاصره کردند و پس از چند بار پیغام، هجوم نظامیان به باغ صورت گرفت و جنگ بین قوای دولتی و مجاهدین آغاز گشت. ستارخان راه پشت بام را در پیش گرفت، اما در مسیر پله‌ها در یکی از راهروهای عمارت تیری به پایش اصابت کرد و مجروح شد و قادر به حرکت نبود.
اندکی بعد قوای دولتی او را دستگیر کردند و به منزل صمصام السلطنه بردند و خود و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند.

بعد از این وقایع، ستارخان خانه نشین شد و پس از چهار سال در تاریخ ۲۵ آبان ۱۲۹۳شمسی/ ۱۶ نوامبر ۱۹۱۴ میلادی در تهران درگذشت.
مزار وی در حرم عبدالعظیم حسنی واقع است.

به انتخاب: #سروش_سرگلزایی

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/satarkhan.jpg
#چشم_تاریخ

#مجلس_شورای_ملی در جریان جنبش #مشروطه و بر پایه اولین #قانون_اساسی ایران تشکیل شد.
از صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۵ خورشیدی تا #انقلاب_اسلامی در سال ۱۳۵۷، کلاً ۲۴ دوره مجلس شورای ملی تشکیل شد که البته در میان برخی از این دوره‌ها ایام فترت پیش می‌آمد و کشور بدون مجلس می‌ماند.
پس از امضای فرمان مشروطیت توسط #مظفرالدین_شاه در مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی، یک مجلس موقت (که از آن با عنوان اولین مجلس مؤسسان نیز نام برده شده است) برای تدوین نظامنامه انتخابات مجلس ملی در تهران گشایش یافت. نمایندگان آن عمدتاً تجار، روحانیون، و رؤسای اصناف بازار تهران بودند. بر اساس این قانون انتخاب‌شدگان به شش طبقه تقسیم می‌شدند: شاهزادگان و قاجارها، روحانیون و طلاب، اعیان و اشراف، تجار دارای تجارتخانه معیّن، مالکان با حداقل هزار تومان دارایی و صنعتگران و پیشه‌وران از صنوف شناخته شده و دارای مغازه‌ای با شرایط مشخص.
انتخاب‌شوندگان شامل ۱۵۶ نماینده بودند که از این تعداد ۶۰ کرسی به تهران و ۹۶ کرسی به دیگر ایالات اختصاص داده شده بود. نامزدهای پارلمانی می‌بایست خواندن، نوشتن و تکلم به زبان فارسی را قادر باشند..
نخستین جلسه دوره اول مجلس شورای ملی در ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ برابر با ۱۴ مهر ۱۲۸۵ ‏ و ۷ اکتبر ۱۹۰۶ در کاخ گلستان و در حضور مظفرالدین شاه قاجار گشایش یافت و پس از آن خانه‌ای واقع در میدان #بهارستان (جنب مسجد و مدرسه سپهسالار) به تشکیل جلسات مجلس شورای ملی اختصاص یافت که تا انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ بیشتر جلسات در همان‌جا تشکیل می‌شد. عمده ترکیب مجلس اول به این شکل بود: ۲۶٪ نمایندگان روسای اصناف، ۲۰٪ روحانیون و ۱۵٪ از تجار بودند.
نخستین وظیفه مجلس تنظیم سندی بود که بعداً به قانون اساسی شهرت یافت. مظفرالدین شاه قانون اساسی را در ۹ دی، پنج روز قبل از مرگش، امضا کرد. پس از آن، نمایندگان تلاش خود را مصروف تدوین و تنظیم سند نهایی موسوم به متمم قانون اساسی نمودند. شاه جدید، #محمدعلی_شاه، ابتدا از تأیید متمم قانون اساس امتناع کرد، اما چون با اعتراض مردم در شهرهای عمده به خصوص تهران، تبریز، اصفهان، شیراز مواجه شد، عقب نشست؛ در مجلس ملی حضور یافت، عهد کرد به قانون اساسی احترام گذارد و مهر سلطنتی رابه متمم قانون اساس زد.
مجلس اول پس از حمله قوای قزاق به مجلس در تیرماه ۱۲۸۷ تعطیل شد. این تعطیلی تا زمان فتح تهران و تشکیل مجلس عالی ادامه یافت. در ساعت ۶ صبح ۲ تیر ۱۲۸۷، ۲۰ نفر از افراد بریگاد قزاق از سوی محمد علی شاه برای دستگیری سران جنبش مشروطه فرستاده ‌شدند، اما با مقاومت و شلیک مشروطه خواهان مواجه شدند. دستور تیراندازی را آیت الله سید عبدالله #بهبهانی صادرکرده بود. در آن سو، نیروهای قزاق مسجد سپهسالار و مجلس را محاصره کردند. چندی بعد نیروی کمکی بریگاد قزاق به همراه افسران روسی خود وارد عمل شدند. پس از فرار مشروطه‌ خواهان به ساختمان مجلس، قزاق ها ساختمان مجلس را به توپ می‌بندند و مشروطه‌ خواهان را شکست می‌دهند. پس از شکست، عده‌ای از مشروطه ‌خواهان به پارک امین‌الدوله در شمال میدان بهارستان فرارمی‌کنند اما سرانجام، ۳۹ نفر از آنان دستگیر شده و به باغ شاه منتقل می‌شوند که 3 نفر از آنان شامل شیخ احمد #روح‌القدس، روزنامه‌نگار ،میرزا نصرالله #ملک‌المتکلمین، نماینده مجلس وجهانگیرخان #صوراسرافیل، نماینده مجلس به دستور ولادیمیر #لیاخوف، هفتمین فرمانده روسی بریگاد قزاق درایران، اعدام شدند.

به انتخاب: #سروش_سرگلزایی

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/parliament.jpg
#چشم_تاریخ

#میرزاده_عشقی (۱۲۷۳ همدان - ۱۳۰۳ تهران)، شاعر، روزنامه‌نگار، نویسنده و نمایشنامه نویس دوران مشروطیّت و مدیر نشریه قرن بیستم بود؛ که در دوره نخست وزیری #رضاخان، به دستور رئیس اداره تأمینات نظمیه (شهربانی) وقت، ترور شد. وی از جمله مهمترین شاعران عصر #مشروطه به‌شمار می‌رود که از عناصر هویت ملی در جهت ایجاد انگیزه و آگاهی در توده مردم بهره گرفت.
میرزاده عشقی از جمله پیشگامان شعر نو شناخته می‌شود و پیش از #نیما_یوشیج، اشعاری به سبک نو سرود. نخستین آثار نیما یوشیج نیز برای نخستین بار در روزنامه "قرن بیستم" میرزاده عشقی چاپ شد. با درگرفتن #جنگ_جهانی_اول در سال ۱۹۱۴ میلادی (۱۲۹۳خورشیدی) زمانی که بیست سال داشت، در همدان روزنامه‌ای با نام «نامهٔ عشقی» را به راه انداخت. عشقی در روزنامه‌ها و مجلات اشعار و مقالاتی منتشر می‌ساخت که بیشتر جنبهٔ اجتماعی داشت، چندی هم شخصاً روزنامه «قرن بیستم» را با قطع بزرگ در چهار صفحه منتشر می‌کرد که امتیازش به خود او تعلق داشت و ۱۷ شماره از آن انتشار یافت. میرزاده عشقی همچنین از جمله روشنفکران عصر مشروطه به‌شمار می‌رود که مدافع حقوق زنان بود و از آزادی زنان و حضور آنان در جامعه دفاع می‌کرد. از جمله می‌توان به ارتباط عشقی با انجمن نسوان وطنخواه اشاره کرد. برای مثال، به نوشته الیز ساناساریان در کتاب جنبش حقوق زنان در ایران، انجمن نسوان وطنخواه در اردیبهشت سال ۱۳۰۳، با کمک میرزاده عشقی تئاتری با مضمون دفاع از آزادی و رهایی زنان در پارک اتابک اجرا کرد.
عشقی با بسیاری از روشنفکران، هنرمندان و ادبای زمان خود از جمله #حسین_بهزاد، نیما یوشیج و #ملک_الشعرای_بهار روابط نزدیک و صمیمانه‌ای داشت.
میرزاده عشقی در در جریان غائله جمهوریت که از دی ماه سال ۱۳۰۲ شروع شد، به مخالفت با رضاخان و جمهوری پیشنهادی وی پرداخت و با ملک الشعرای بهار و سید حسن #مدرس (از نمایندگان فراکسیون اقلیت در مجلس چهارم) که آنان نیز از مخالفان رضاخان و جمهوری بودند، متحد شد. در آغاز زمزمهٔ جمهوریت، عشقی دوباره روزنامه «قرن بیستم» را با قطع کوچک در هشت صفحه منتشر کرد که تنها یک شماره از آن منتشر شد و به دلیل انتقاداتی که مطرح کرده بود، بلافاصله توقیف شد. در همان شماره از روزنامه «قرن بیستم» کاریکاتوری از «مظهر جمهوری» منتشر کرد که مردی مسلح و خشمگین را نشان می داد که در دست راست تفنگ داشت و در دست چپ کیسه پول. عشقی طرفداران جمهوری را به شکل حیواناتی در اطراف آن مرد مسلح آورده بود. مدت کوتاهی بعد عشقی در بامداد دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳ خورشیدی در خانه مسکونی‌اش جنب دروازه دولت هدف گلوله قرار گرفت و ترور شد و در ۳۱ سالگی، چشم از جهان فروبست. دو روز پیش از آن یکی از دوستانش (میر محسن خان) به طور اتفاقی، در اتاق محرمانه اداره تامینات، خبر «عشقی، محرمانه کشته شود» را شنیده بود. پس از ترور عشقی، ملک الشعرای بهار طی نطق پیش از دستور خود در مجلس، به شدت به دولت وقت به واسطه تعلل در دستگیری عاملان ترور عشقی حمله کرد و خواهان مجازات آنان شد. همچنین، سید حسن مدرس، رهبر فراکسیون اقلیت مجلس، تدارک مفصلی برای تشییع جنازه میرزاده عشقی داد و مجلس ختمی برای وی در مسجد سپهسالار برگزار نمود.
قاتل وی «ابوالقاسم بهمن» و از مهاجرین قفقاز بود که دو سال پس از قتل عشقی، دیوان عالی تمیز (دادگستری) رأی بر برائت او داد.
مزار میرزاده عشقی در ابن بابویه شهر ری قرار دارد. این شعر معروف بر کنار سنگ قبر وی حک شده‌است:

خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی ای وطن ای مهد عشق پاک
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم

به انتخاب : #سروش_سرگلزایی

@drsargolzaei

www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Mirzade.jpg