#چشم_تاریخ
#هیروهیتو یا امپراتور شووا (1989-1901) یکصد وبیست وچهارمین امپراتور #ژاپن بود که پس از مرگ پدرش به مقام امپراتوری نایل گردید، وی بین سال های ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹ امپراتور این کشور بود. تا قبل از پایان #جنگ_جهانی_دوم وی را پسر آسمان میخواندند. طبق قوانین ژاپن در آن موقع امپراتور را پسر آسمان مینامیدند و بجز افراد خاص کسی حق چشم دوختن به او را نداشت. هیروهیتو خود را شکست ناپذیر فرض می کرد!
در زمان حکومت وی ارتش ژاپن منچوری را اشغال کرد. او با آدولف #هیتلر و بنیتو #موسولینی پیمان اتحاد بست و با آغاز جنگ جهانی دوم دستور حمله به مستعمرات #انگلستان و #فرانسه در جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. امپراطور ژاپن پیش از جنگ جهانی شبه جزیره ی کره را نیز تصرّف کرده بود! هیروهیتو همچنین در سال ۱۹۴۱ فرمان بمباران بندر #پرل_هاربر #آمریکا را داد و به این شکل جنگ با آمریکا را آغاز کرد .در روز 13 دسامبر سال 1937 میلادی سربازان ارتش ژاپن پس از 3 روز بمباران بی وقفه شهر نانجینگ یا نانکینگ در مرکز چین وارد این شهر می شوند. ورود سربازان ژاپنی به شهر نانجینگ برای اهالی فاجعه بار بود.
ژاپنی ها بلافاصله پس از تصرف شهر دست به قتل عام های گسترده و بی رحمانه می زنند. در نهایت بعد از کشته شدن حدود 10 میلیون چینی و با اعلام شکست #آلمان در بهار ۱۹۴۵ هیروهیتو برای حفظ تاج و تخت خود دستور عقب نشینی ارتش ژاپن از شرق و جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. ایالات متحده آمریکا بارها از ژاپن خواست تسلیم شود ولی هیروهیتو و مقامات نظامی ژاپن نپذیرفتند. سرانجام آمریکا دو بمب اتم در شهرهای #هیروشیما و #ناگازاکی ژاپن پرتاب کرد. این اقدام آمریکا ضربهٔ سختی بر پیکرهٔ امپراطوری ژاپن وارد آورد، هیروهیتو با مشاهدهٔ این اوضاع به فکر تسلیم شدن افتاد. عدهای از نظامیان خواستند علیه وی کودتا کنند اما موفق نشدند و سرانجام هیروهیتو در ماه اوت ۱۹۴۵ شرایط ایالات متحدهٔ آمریکا را پذیرفت و ژاپن بی قید و شرط تسلیم شد. چند روز بعد هیروهیتو طی نطق رادیویی از مردم ژاپن خواست تا این شکست را بپذیرند و در راه ترمیم و پیشرفت کشورشان قدم بردارند همچنین اعلام کرد که از امروز دیگر پسر آسمان نیست و از هیچ قداستی نیز بر خوردار نمیباشد و از این پس همه میتوانند به او نگاه کنند. این گونه بود که افسانه ی آسمانی بودن و شکست ناپذیری پیشوا، ژاپن را گرفتار شرمساری تاریخی و خسارتی عظیم کرد. دولتمردان ژاپنی بارها از عملکرد جنگ افروزانه و اشغالگرانه ی ژاپن در دوران جنگ دوّم جهانی عذرخواهی کردند.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/HeavenEmperor1.jpg
#هیروهیتو یا امپراتور شووا (1989-1901) یکصد وبیست وچهارمین امپراتور #ژاپن بود که پس از مرگ پدرش به مقام امپراتوری نایل گردید، وی بین سال های ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹ امپراتور این کشور بود. تا قبل از پایان #جنگ_جهانی_دوم وی را پسر آسمان میخواندند. طبق قوانین ژاپن در آن موقع امپراتور را پسر آسمان مینامیدند و بجز افراد خاص کسی حق چشم دوختن به او را نداشت. هیروهیتو خود را شکست ناپذیر فرض می کرد!
در زمان حکومت وی ارتش ژاپن منچوری را اشغال کرد. او با آدولف #هیتلر و بنیتو #موسولینی پیمان اتحاد بست و با آغاز جنگ جهانی دوم دستور حمله به مستعمرات #انگلستان و #فرانسه در جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. امپراطور ژاپن پیش از جنگ جهانی شبه جزیره ی کره را نیز تصرّف کرده بود! هیروهیتو همچنین در سال ۱۹۴۱ فرمان بمباران بندر #پرل_هاربر #آمریکا را داد و به این شکل جنگ با آمریکا را آغاز کرد .در روز 13 دسامبر سال 1937 میلادی سربازان ارتش ژاپن پس از 3 روز بمباران بی وقفه شهر نانجینگ یا نانکینگ در مرکز چین وارد این شهر می شوند. ورود سربازان ژاپنی به شهر نانجینگ برای اهالی فاجعه بار بود.
ژاپنی ها بلافاصله پس از تصرف شهر دست به قتل عام های گسترده و بی رحمانه می زنند. در نهایت بعد از کشته شدن حدود 10 میلیون چینی و با اعلام شکست #آلمان در بهار ۱۹۴۵ هیروهیتو برای حفظ تاج و تخت خود دستور عقب نشینی ارتش ژاپن از شرق و جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. ایالات متحده آمریکا بارها از ژاپن خواست تسلیم شود ولی هیروهیتو و مقامات نظامی ژاپن نپذیرفتند. سرانجام آمریکا دو بمب اتم در شهرهای #هیروشیما و #ناگازاکی ژاپن پرتاب کرد. این اقدام آمریکا ضربهٔ سختی بر پیکرهٔ امپراطوری ژاپن وارد آورد، هیروهیتو با مشاهدهٔ این اوضاع به فکر تسلیم شدن افتاد. عدهای از نظامیان خواستند علیه وی کودتا کنند اما موفق نشدند و سرانجام هیروهیتو در ماه اوت ۱۹۴۵ شرایط ایالات متحدهٔ آمریکا را پذیرفت و ژاپن بی قید و شرط تسلیم شد. چند روز بعد هیروهیتو طی نطق رادیویی از مردم ژاپن خواست تا این شکست را بپذیرند و در راه ترمیم و پیشرفت کشورشان قدم بردارند همچنین اعلام کرد که از امروز دیگر پسر آسمان نیست و از هیچ قداستی نیز بر خوردار نمیباشد و از این پس همه میتوانند به او نگاه کنند. این گونه بود که افسانه ی آسمانی بودن و شکست ناپذیری پیشوا، ژاپن را گرفتار شرمساری تاریخی و خسارتی عظیم کرد. دولتمردان ژاپنی بارها از عملکرد جنگ افروزانه و اشغالگرانه ی ژاپن در دوران جنگ دوّم جهانی عذرخواهی کردند.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/HeavenEmperor1.jpg
#چشم_تاریخ
احمد قوام (زاده ۱۲۵۲ تهران - درگذشته ۱۳۳۴ تهران) ملقب به #قوامالسلطنه، سیاستمدار ایرانیِ پایان دوران #قاجار و روزگار پهلوی بود که پنج بارنخستوزیر ایران شد (دو بار در پایان دوران قاجار و سه بار در زمان حکومت محمدرضا پهلوی). از جمله فعالیتهای مهم قوام السلطنه نگارش فرمان #مشروطیت در زمان مظفرالدین شاه و نقش او در جریان شکست فرقه دموکرات آذربایجان و خروج نیروهای #شوروی از ایران در ۱۳۲۵ و نیز قیام سی تیر در سال ۱۳۳۱ بود. پس از پایان #جنگ_جهانی_دوم، #انگلیس و #آمریکا به پیمان خود وفا کرده و در ۱۳۲۴ بی هیچ تعهد الزام آوری از #ایران خارج شدند؛ ولی شوروی به بهانههای گوناگون نیروهای خود را در شمال غرب ایران نگه داشت. در واقع شوروی در جریان جنگ جهانی دوم از هیچ نقطهای عقبنشینی نکرد، مگر این که در آن جا یک دولت کمونیستی هم پیمان با خود تأسیس کند. در این شرایط قوام برای بار چهارم در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ به نخست وزیری منصوب شد. در جریان سفر قوام به مسکو او استالین را چنین فریب داد که در ازای خروج نیروهای ارتش سرخ از آذربایجان، قوام امتیاز نفت شمال را برای شوروی خواهد گرفت. ارتش سرخ از آذربایجان خارج شد ولی شوروی امتیاز نفت شمال را به دست نیاورد! امّا دوره پنجم نخست وزیری قوام برای وی سرافکندگی به بار آورد:
با تشدید اختلافات میان محمدرضاشاه و #مصدق برای انتخاب وزیر جنگ در سال ۱۳۳۱، مصدق استعفاء کرده و شاه با پذیرش استعفای او دست دوستی به سوی قوام دراز کرد. قوام نیز پس از پذیرش نخست وزیری، با دادن اعلامیهای تند که با مصرع «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» مشهور شد، هواداران #نهضت_ملی_نفت را به خشم آورد. همه نیروهای جامعه از فداییان اسلام و بازار و اصناف و روحانیونی چون #آیت_الله_کاشانی تا جبهه ملی و حزب توده و حزب پان ایرانیست به مخالفت با او پرداختند و به تظاهراتی بزرگ دست زدند. با رفتار خشونتآمیز شهربانی در تهران و کشته شدن تظاهر کنندگان در روز سی تیر، قوام مجبور به استعفاء شد و شاه مجبور شد با پذیرش درخواست مصدق در خصوص وزارت جنگ نخست وزیری او را بپذیرد. مجلس هفدهم پس از این حادثه قوام را مهدورالدم دانسته و حکم مصادره اموالش را به نفع شهدای سی تیر صادر کرد. او در واقع از این تاریخ با خاطرهای بسیار بد از صحنه سیاسی ایران حذف شد.
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AhmadQavam.jpg
احمد قوام (زاده ۱۲۵۲ تهران - درگذشته ۱۳۳۴ تهران) ملقب به #قوامالسلطنه، سیاستمدار ایرانیِ پایان دوران #قاجار و روزگار پهلوی بود که پنج بارنخستوزیر ایران شد (دو بار در پایان دوران قاجار و سه بار در زمان حکومت محمدرضا پهلوی). از جمله فعالیتهای مهم قوام السلطنه نگارش فرمان #مشروطیت در زمان مظفرالدین شاه و نقش او در جریان شکست فرقه دموکرات آذربایجان و خروج نیروهای #شوروی از ایران در ۱۳۲۵ و نیز قیام سی تیر در سال ۱۳۳۱ بود. پس از پایان #جنگ_جهانی_دوم، #انگلیس و #آمریکا به پیمان خود وفا کرده و در ۱۳۲۴ بی هیچ تعهد الزام آوری از #ایران خارج شدند؛ ولی شوروی به بهانههای گوناگون نیروهای خود را در شمال غرب ایران نگه داشت. در واقع شوروی در جریان جنگ جهانی دوم از هیچ نقطهای عقبنشینی نکرد، مگر این که در آن جا یک دولت کمونیستی هم پیمان با خود تأسیس کند. در این شرایط قوام برای بار چهارم در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ به نخست وزیری منصوب شد. در جریان سفر قوام به مسکو او استالین را چنین فریب داد که در ازای خروج نیروهای ارتش سرخ از آذربایجان، قوام امتیاز نفت شمال را برای شوروی خواهد گرفت. ارتش سرخ از آذربایجان خارج شد ولی شوروی امتیاز نفت شمال را به دست نیاورد! امّا دوره پنجم نخست وزیری قوام برای وی سرافکندگی به بار آورد:
با تشدید اختلافات میان محمدرضاشاه و #مصدق برای انتخاب وزیر جنگ در سال ۱۳۳۱، مصدق استعفاء کرده و شاه با پذیرش استعفای او دست دوستی به سوی قوام دراز کرد. قوام نیز پس از پذیرش نخست وزیری، با دادن اعلامیهای تند که با مصرع «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» مشهور شد، هواداران #نهضت_ملی_نفت را به خشم آورد. همه نیروهای جامعه از فداییان اسلام و بازار و اصناف و روحانیونی چون #آیت_الله_کاشانی تا جبهه ملی و حزب توده و حزب پان ایرانیست به مخالفت با او پرداختند و به تظاهراتی بزرگ دست زدند. با رفتار خشونتآمیز شهربانی در تهران و کشته شدن تظاهر کنندگان در روز سی تیر، قوام مجبور به استعفاء شد و شاه مجبور شد با پذیرش درخواست مصدق در خصوص وزارت جنگ نخست وزیری او را بپذیرد. مجلس هفدهم پس از این حادثه قوام را مهدورالدم دانسته و حکم مصادره اموالش را به نفع شهدای سی تیر صادر کرد. او در واقع از این تاریخ با خاطرهای بسیار بد از صحنه سیاسی ایران حذف شد.
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AhmadQavam.jpg
#معرفی_کتاب
#کمونیسم_رفت_ما_ماندیم_و_حتی_خندیدیم
نویسنده: اسلاونکا دراکویچ
مترجم: رؤیا رضوانی
انتشارات: گمان - چاپ پنجم - ۱۳۹۵
«در جامعه ای که حکومتش "توتالیتر" است، آدم "ناچار است" با قدرت ارتباط مستقیم داشته باشد، راه گریزی وجود ندارد. به همین دلیل سیاست هرگز انتزاعی نمی شود - به صورت نیرویی خشن، بی رحم و آشکار باقی می ماند که تمام چند و چون زندگی ما را تعیین می کند: چه بخوریم، چطور زندگی کنیم و کجا کار کنیم. چنین حکومتی مثل یک مرض، مثل طاعون، مثل یک بیماری همه گیر، هیچ کس را مستثنی نمی کند. تناقض در این جاست که این دقیقاً همان روشی است که دولت توتالیتر با آن برای خود دشمن می پرورد: شهروندان سیاسی شده. "انقلاب مخملی" فقط حاصل کار سیاست مداران سطح بالا نیست، بیش از آن حاصل آگاهی شهروندان معمولی است که آلوده سیاست شده اند.»
اسلاونکا دراکویچ (متولد ۱۹۴۹) روزنامه نگار و رمان نویس اهل کرواسی است که در دانشگاه زاگرب ادبیات تطبیقی و جامعه شناسی خوانده است.
دراکویچ در ۱۹۹۲ این کتاب را نوشته است و این کتاب حاصل سفری است که در ژانویه و فوریه ۱۹۹۰ به کشورهای بلوک شرق اروپا داشته است. این زمان آغاز فروپاشی حکومت های تک حزبی در اروپای شرقی است و دراکویچ به این بهانه به مرور زندگی مردم در اروپای شرقی تحت حاکمیت توتالیتاریسم می پردازد. توتالیتاریسم یا تمامیّت خواهی اصطلاحی در علوم سیاسی است که توصیف گر نوعی حکومت است که دارای این خصوصیت ها می باشد: یک ایدئولوژی، محور حکومت است و یک سیستم تک حزبی متعهد به آن ایدئولوژی است که معمولأ توسط یک نفر رهبری می شود، یک پلیس مخفی وجود دارد و انحصار در رسانه های فراگیر و انحصار اقتصادی محدود کننده زندگی فرهنگی و اقتصادی در این نوع حکومت ها هستند.
نظام حاکم تقریبا بر تمام شئون زندگی شهروندان نظارت و کنترل دارد. حکومت تمامیت خواه می کوشد تا همهٔ جمعیت را برای تحقق بخشیدن به اهداف اقلیّتِ حاکم بسیج کند و فعالیت هایی که همسو با این اهداف نباشند تحمل نمی شوند.
ژوزف #استالین که در دههٔ ۱۹۲۰ در اتحاد جماهیر شوروی به قدرت رسید و تا زمان مرگش در ۱۹۵۳ قدرت را در دست داشت در شوروی یک حکومت توتالیتاریست تشکیل داد. پس از پایان #جنگ_جهانی_دوم و تقسیم شدن اروپا بین متّفقین، در بلوک شرق احزاب کمونیستی متحد با شوروی بر سر کار آمدند و همچون شوروی حکومت های توتالیتاریست تشکیل دادند. یوگسلاوی سابق، چکسلواکی سابق، آلمان شرقی سابق، لهستان، مجارستان، رومانی، بلغارستان و آلبانی چنین سرنوشتی پیدا کردند. کنترل شدید آموزش و پرورش و رسانه ها در این کشورها، سرکوبی منتقدان و دگراندیشان و گفتمان مبتنی بر ایدئولوژی به جای گفتمان مبتنی بر حقایق و آمار منجر به فضای یأس و رکود در این کشورها شد و از آنجا که حاکمان این نظام ها، خود نیز در بند همان گفتمانی بودند که به مردم تحمیل کرده بودند خودشان هم از درک واقعیت ها عاجز بودند بنابراین این کشورها دچار یک سیکل معیوب ناکارآمدی سیاسی اقتصادی و "گفتمان انکار" شدند و در دهه ۱۹۹۰ یک به یک دچار فروپاشی شدند.
دراکویچ با زبان ساده به مرور پیش پا افتاده ترین امور زندگی روزمره در زمان حکومت های توتالیتر پرداخته است:
تهیه غذا، استخدام، تامین وسایل اولیه زندگی همچون پودر رختشویی، نوار بهداشتی و میوه جات، دسترسی به حقوق اولیه شهروندی و مهاجرت و پناهندگی.
روزمرگی تجاربی که دراکویچ در این کتاب توصیف کرده است باعث می شود زندگی در این نظام های ناکارآمد برایمان ملموس و مفهوم شوند. چیزی که دراکویچ بر آن تاکید دارد این است که چنین نظام هایی افراد را مایوس، ناامید و ناتوان می سازند چنان که پس از فروپاشی بحران های بزرگی در انتظار چنین جوامعی است چرا که مردم همفکری، تصمیم گیری و کار جمعی را نیاموخته اند. در نظام های توتالیتر رهبران به جای همه فکر می کنند، تصمیم می گیرند و دستورات خود را ابلاغ می کنند:
«قدرت سیاسی ممکن است یک شبه دست به دست شود، زندگی اجتماعی و اقتصادی ممکن است به سرعت از آن تبعیت کند اما شخصیت آدم ها که تحت تأثیر حکومت رژیم های توتالیتر شکل گرفته به این سرعت تغییر نخواهد کرد. ارزش های خاص و شیوه بخصوصی از تفکر و درک جهان چنان در عمق وجود و شخصیت مردم رسوخ کرده که معلوم نیست خلاصی از آن ها چقدر زمان می برد.»
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/communism.jpg
#کمونیسم_رفت_ما_ماندیم_و_حتی_خندیدیم
نویسنده: اسلاونکا دراکویچ
مترجم: رؤیا رضوانی
انتشارات: گمان - چاپ پنجم - ۱۳۹۵
«در جامعه ای که حکومتش "توتالیتر" است، آدم "ناچار است" با قدرت ارتباط مستقیم داشته باشد، راه گریزی وجود ندارد. به همین دلیل سیاست هرگز انتزاعی نمی شود - به صورت نیرویی خشن، بی رحم و آشکار باقی می ماند که تمام چند و چون زندگی ما را تعیین می کند: چه بخوریم، چطور زندگی کنیم و کجا کار کنیم. چنین حکومتی مثل یک مرض، مثل طاعون، مثل یک بیماری همه گیر، هیچ کس را مستثنی نمی کند. تناقض در این جاست که این دقیقاً همان روشی است که دولت توتالیتر با آن برای خود دشمن می پرورد: شهروندان سیاسی شده. "انقلاب مخملی" فقط حاصل کار سیاست مداران سطح بالا نیست، بیش از آن حاصل آگاهی شهروندان معمولی است که آلوده سیاست شده اند.»
اسلاونکا دراکویچ (متولد ۱۹۴۹) روزنامه نگار و رمان نویس اهل کرواسی است که در دانشگاه زاگرب ادبیات تطبیقی و جامعه شناسی خوانده است.
دراکویچ در ۱۹۹۲ این کتاب را نوشته است و این کتاب حاصل سفری است که در ژانویه و فوریه ۱۹۹۰ به کشورهای بلوک شرق اروپا داشته است. این زمان آغاز فروپاشی حکومت های تک حزبی در اروپای شرقی است و دراکویچ به این بهانه به مرور زندگی مردم در اروپای شرقی تحت حاکمیت توتالیتاریسم می پردازد. توتالیتاریسم یا تمامیّت خواهی اصطلاحی در علوم سیاسی است که توصیف گر نوعی حکومت است که دارای این خصوصیت ها می باشد: یک ایدئولوژی، محور حکومت است و یک سیستم تک حزبی متعهد به آن ایدئولوژی است که معمولأ توسط یک نفر رهبری می شود، یک پلیس مخفی وجود دارد و انحصار در رسانه های فراگیر و انحصار اقتصادی محدود کننده زندگی فرهنگی و اقتصادی در این نوع حکومت ها هستند.
نظام حاکم تقریبا بر تمام شئون زندگی شهروندان نظارت و کنترل دارد. حکومت تمامیت خواه می کوشد تا همهٔ جمعیت را برای تحقق بخشیدن به اهداف اقلیّتِ حاکم بسیج کند و فعالیت هایی که همسو با این اهداف نباشند تحمل نمی شوند.
ژوزف #استالین که در دههٔ ۱۹۲۰ در اتحاد جماهیر شوروی به قدرت رسید و تا زمان مرگش در ۱۹۵۳ قدرت را در دست داشت در شوروی یک حکومت توتالیتاریست تشکیل داد. پس از پایان #جنگ_جهانی_دوم و تقسیم شدن اروپا بین متّفقین، در بلوک شرق احزاب کمونیستی متحد با شوروی بر سر کار آمدند و همچون شوروی حکومت های توتالیتاریست تشکیل دادند. یوگسلاوی سابق، چکسلواکی سابق، آلمان شرقی سابق، لهستان، مجارستان، رومانی، بلغارستان و آلبانی چنین سرنوشتی پیدا کردند. کنترل شدید آموزش و پرورش و رسانه ها در این کشورها، سرکوبی منتقدان و دگراندیشان و گفتمان مبتنی بر ایدئولوژی به جای گفتمان مبتنی بر حقایق و آمار منجر به فضای یأس و رکود در این کشورها شد و از آنجا که حاکمان این نظام ها، خود نیز در بند همان گفتمانی بودند که به مردم تحمیل کرده بودند خودشان هم از درک واقعیت ها عاجز بودند بنابراین این کشورها دچار یک سیکل معیوب ناکارآمدی سیاسی اقتصادی و "گفتمان انکار" شدند و در دهه ۱۹۹۰ یک به یک دچار فروپاشی شدند.
دراکویچ با زبان ساده به مرور پیش پا افتاده ترین امور زندگی روزمره در زمان حکومت های توتالیتر پرداخته است:
تهیه غذا، استخدام، تامین وسایل اولیه زندگی همچون پودر رختشویی، نوار بهداشتی و میوه جات، دسترسی به حقوق اولیه شهروندی و مهاجرت و پناهندگی.
روزمرگی تجاربی که دراکویچ در این کتاب توصیف کرده است باعث می شود زندگی در این نظام های ناکارآمد برایمان ملموس و مفهوم شوند. چیزی که دراکویچ بر آن تاکید دارد این است که چنین نظام هایی افراد را مایوس، ناامید و ناتوان می سازند چنان که پس از فروپاشی بحران های بزرگی در انتظار چنین جوامعی است چرا که مردم همفکری، تصمیم گیری و کار جمعی را نیاموخته اند. در نظام های توتالیتر رهبران به جای همه فکر می کنند، تصمیم می گیرند و دستورات خود را ابلاغ می کنند:
«قدرت سیاسی ممکن است یک شبه دست به دست شود، زندگی اجتماعی و اقتصادی ممکن است به سرعت از آن تبعیت کند اما شخصیت آدم ها که تحت تأثیر حکومت رژیم های توتالیتر شکل گرفته به این سرعت تغییر نخواهد کرد. ارزش های خاص و شیوه بخصوصی از تفکر و درک جهان چنان در عمق وجود و شخصیت مردم رسوخ کرده که معلوم نیست خلاصی از آن ها چقدر زمان می برد.»
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/communism.jpg
#چشم_تاریخ
#انور_خوجه، رهبر پیشین کشور اروپایی آلبانی در سال ۱۹۰۸ میلادی به دنیا آمد. او از اوایل دوران تحصیل خود در فرانسه، وارد فعالیت های انقلابی گردید و به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد. انور خوجه در کشاکش جنگ جهانی دوم، رهبری چریک های چپ گرا را بر عهده گرفت و در سال ۱۹۴۱، حزب کمونیست آلبانی را بنیان نهاد. تا سال ۱۹۲۵ شورای سلطنتی بر کشور آلبانی حکومت میکرد اما در این سال، قیام مردمی به رهبری احمد زوغو موجب روی کار آمدن نظام جمهوری در آلبانی شد. آلبانی در جنگ جهانی دوم به اشغال موسولینی درآمد. در این سالها جنبش پارتیزانی به رهبری انور خوجه، سازماندهی مقاومت مردمی را به عهده گرفت. خوجه در سال ۱۹۴۴ پس از شکست ایتالیا در #جنگ_جهانی_دوم، با کمک ارتش شوروی، قدرت را در آلبانی در اختیار گرفت و دو سال بعد در این کشور، جمهوری کمونیستی اعلام کرد. اَنوَر خوجه از پایان جنگ جهانی دوم تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۵ همزمان دبیر اول حزب کارگر و رهبر آلبانی بود. او همچنین نخست وزیر آلبانی، وزیر دفاع، وزیر امور خارجه، رئیس پیش آهنگان دموکراسی آلبانی و همچنین کمیسر عالی نیروهای مسلح آلبانی بود. انور خوجه تا سال ۱۹۶۱میلادی روابط خوبی با اتحاد جماهیر شوروی داشت اما مرگ #استالین و آغاز سیاست استالین زدایی، باعث تیرگی روابط رهبر جمهوری کمونیستی آلبانی با مسکو گردید و او از آن پس، به طرف مائوئیسم و چین پیش رفت. انور خوجه در دوران چهل ساله حضور خود در رأس قدرت، یک حکومت استالینی همراه با اختناق در آلبانی برقرار کرد و تا پایان عمر از طرفداران سرسخت استالین و از مدافعان طرز تفکر وی بهشمار میرفت. با به هم خوردن ارتباط شوروی و آلبانی و تمایل انور خوجه به مائو، چینیها نیز کمک های مالی و اقتصادی فراوانی در اختیار رژیم استبدادی انور خوجه قرار میدادند.
فاصله گرفتن انور خوجه از اتحاد جماهیر شوروی سابق از یک سو و ماهیت کمونیستی افراطی وی در آلبانی که موجب خودداری این رژیم و دولت های اروپایی در ایجاد روابط سیاسی با یکدیگر شد از جانب دیگر، موجبات انزوای سیاسی دولت آلبانی را بیش از پیش فراهم آورد. همچنین، سیاست های مستبدانه و بسته انور خوجه باعث شد تا آلبانی به فقیرترین کشور اروپا تبدیل شود. طی سالیانی دراز، آلبانی با بیش از هفتاد کشور جهان و اکثر کشورهای صنعتی و اروپای غربی رابطه ای نداشت و روابط این کشور با بسیاری از کشورهای دیگر نیز راکد بود.
انور خوجه تنها فرمانروایی بود که از سال های جنگ جهانی دوم تا لحظه مرگ خود به مدت بیش از چهار دهه در کشور خود حکمرانی کرد، تا اینکه سرانجام در تاریخ یازدهم آوریل سال ۱۹۸۴ میلادی در سن هفتاد و شش سالگی درگذشت. پس از مرگ خوجه، آلبانی در سال ۱۹۹۰م دچار تغییرات اروپای شرقی گردید و با سقوط رژیم کمونیستی، تحت عنوان آخرین کشور اروپایی، در سال ۱۹۹۲میلادی نظام جمهوری را برگزید. آلبانی تنها کشور اروپایی است که اکثریت جمعیت آن مسلمان میباشند. ریشه ی اسلام در آلبانی به دوره امپراتوری عثمانیها بازمیگردد.
منابع: ویکی پدیا و خبرگزاری ایمنا
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/EnverHaoxha.jpg
#انور_خوجه، رهبر پیشین کشور اروپایی آلبانی در سال ۱۹۰۸ میلادی به دنیا آمد. او از اوایل دوران تحصیل خود در فرانسه، وارد فعالیت های انقلابی گردید و به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد. انور خوجه در کشاکش جنگ جهانی دوم، رهبری چریک های چپ گرا را بر عهده گرفت و در سال ۱۹۴۱، حزب کمونیست آلبانی را بنیان نهاد. تا سال ۱۹۲۵ شورای سلطنتی بر کشور آلبانی حکومت میکرد اما در این سال، قیام مردمی به رهبری احمد زوغو موجب روی کار آمدن نظام جمهوری در آلبانی شد. آلبانی در جنگ جهانی دوم به اشغال موسولینی درآمد. در این سالها جنبش پارتیزانی به رهبری انور خوجه، سازماندهی مقاومت مردمی را به عهده گرفت. خوجه در سال ۱۹۴۴ پس از شکست ایتالیا در #جنگ_جهانی_دوم، با کمک ارتش شوروی، قدرت را در آلبانی در اختیار گرفت و دو سال بعد در این کشور، جمهوری کمونیستی اعلام کرد. اَنوَر خوجه از پایان جنگ جهانی دوم تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۵ همزمان دبیر اول حزب کارگر و رهبر آلبانی بود. او همچنین نخست وزیر آلبانی، وزیر دفاع، وزیر امور خارجه، رئیس پیش آهنگان دموکراسی آلبانی و همچنین کمیسر عالی نیروهای مسلح آلبانی بود. انور خوجه تا سال ۱۹۶۱میلادی روابط خوبی با اتحاد جماهیر شوروی داشت اما مرگ #استالین و آغاز سیاست استالین زدایی، باعث تیرگی روابط رهبر جمهوری کمونیستی آلبانی با مسکو گردید و او از آن پس، به طرف مائوئیسم و چین پیش رفت. انور خوجه در دوران چهل ساله حضور خود در رأس قدرت، یک حکومت استالینی همراه با اختناق در آلبانی برقرار کرد و تا پایان عمر از طرفداران سرسخت استالین و از مدافعان طرز تفکر وی بهشمار میرفت. با به هم خوردن ارتباط شوروی و آلبانی و تمایل انور خوجه به مائو، چینیها نیز کمک های مالی و اقتصادی فراوانی در اختیار رژیم استبدادی انور خوجه قرار میدادند.
فاصله گرفتن انور خوجه از اتحاد جماهیر شوروی سابق از یک سو و ماهیت کمونیستی افراطی وی در آلبانی که موجب خودداری این رژیم و دولت های اروپایی در ایجاد روابط سیاسی با یکدیگر شد از جانب دیگر، موجبات انزوای سیاسی دولت آلبانی را بیش از پیش فراهم آورد. همچنین، سیاست های مستبدانه و بسته انور خوجه باعث شد تا آلبانی به فقیرترین کشور اروپا تبدیل شود. طی سالیانی دراز، آلبانی با بیش از هفتاد کشور جهان و اکثر کشورهای صنعتی و اروپای غربی رابطه ای نداشت و روابط این کشور با بسیاری از کشورهای دیگر نیز راکد بود.
انور خوجه تنها فرمانروایی بود که از سال های جنگ جهانی دوم تا لحظه مرگ خود به مدت بیش از چهار دهه در کشور خود حکمرانی کرد، تا اینکه سرانجام در تاریخ یازدهم آوریل سال ۱۹۸۴ میلادی در سن هفتاد و شش سالگی درگذشت. پس از مرگ خوجه، آلبانی در سال ۱۹۹۰م دچار تغییرات اروپای شرقی گردید و با سقوط رژیم کمونیستی، تحت عنوان آخرین کشور اروپایی، در سال ۱۹۹۲میلادی نظام جمهوری را برگزید. آلبانی تنها کشور اروپایی است که اکثریت جمعیت آن مسلمان میباشند. ریشه ی اسلام در آلبانی به دوره امپراتوری عثمانیها بازمیگردد.
منابع: ویکی پدیا و خبرگزاری ایمنا
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/EnverHaoxha.jpg
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#چشم_تاریخ
#هیروهیتو یا امپراتور شووا (1989-1901) یکصد وبیست وچهارمین امپراتور #ژاپن بود که پس از مرگ پدرش به مقام امپراتوری نایل گردید، وی بین سال های ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹ امپراتور این کشور بود. تا قبل از پایان #جنگ_جهانی_دوم وی را پسر آسمان میخواندند. طبق قوانین ژاپن در آن موقع امپراتور را پسر آسمان مینامیدند و بجز افراد خاص کسی حق چشم دوختن به او را نداشت. هیروهیتو خود را شکست ناپذیر فرض می کرد!
در زمان حکومت وی ارتش ژاپن منچوری را اشغال کرد. او با آدولف #هیتلر و بنیتو #موسولینی پیمان اتحاد بست و با آغاز جنگ جهانی دوم دستور حمله به مستعمرات #انگلستان و #فرانسه در جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. امپراطور ژاپن پیش از جنگ جهانی شبه جزیره ی کره را نیز تصرّف کرده بود! هیروهیتو همچنین در سال ۱۹۴۱ فرمان بمباران بندر #پرل_هاربر #آمریکا را داد و به این شکل جنگ با آمریکا را آغاز کرد .در روز 13 دسامبر سال 1937 میلادی سربازان ارتش ژاپن پس از 3 روز بمباران بی وقفه شهر نانجینگ یا نانکینگ در مرکز چین وارد این شهر می شوند. ورود سربازان ژاپنی به شهر نانجینگ برای اهالی فاجعه بار بود.
ژاپنی ها بلافاصله پس از تصرف شهر دست به قتل عام های گسترده و بی رحمانه می زنند. در نهایت بعد از کشته شدن حدود 10 میلیون چینی و با اعلام شکست #آلمان در بهار ۱۹۴۵ هیروهیتو برای حفظ تاج و تخت خود دستور عقب نشینی ارتش ژاپن از شرق و جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. ایالات متحده آمریکا بارها از ژاپن خواست تسلیم شود ولی هیروهیتو و مقامات نظامی ژاپن نپذیرفتند. سرانجام آمریکا دو بمب اتم در شهرهای #هیروشیما و #ناگازاکی ژاپن پرتاب کرد. این اقدام آمریکا ضربهٔ سختی بر پیکرهٔ امپراطوری ژاپن وارد آورد، هیروهیتو با مشاهدهٔ این اوضاع به فکر تسلیم شدن افتاد. عدهای از نظامیان خواستند علیه وی کودتا کنند اما موفق نشدند و سرانجام هیروهیتو در ماه اوت ۱۹۴۵ شرایط ایالات متحدهٔ آمریکا را پذیرفت و ژاپن بی قید و شرط تسلیم شد. چند روز بعد هیروهیتو طی نطق رادیویی از مردم ژاپن خواست تا این شکست را بپذیرند و در راه ترمیم و پیشرفت کشورشان قدم بردارند همچنین اعلام کرد که از امروز دیگر پسر آسمان نیست و از هیچ قداستی نیز بر خوردار نمیباشد و از این پس همه میتوانند به او نگاه کنند. این گونه بود که افسانه ی آسمانی بودن و شکست ناپذیری پیشوا، ژاپن را گرفتار شرمساری تاریخی و خسارتی عظیم کرد. دولتمردان ژاپنی بارها از عملکرد جنگ افروزانه و اشغالگرانه ی ژاپن در دوران جنگ دوّم جهانی عذرخواهی کردند.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/HeavenEmperor1.jpg
#هیروهیتو یا امپراتور شووا (1989-1901) یکصد وبیست وچهارمین امپراتور #ژاپن بود که پس از مرگ پدرش به مقام امپراتوری نایل گردید، وی بین سال های ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹ امپراتور این کشور بود. تا قبل از پایان #جنگ_جهانی_دوم وی را پسر آسمان میخواندند. طبق قوانین ژاپن در آن موقع امپراتور را پسر آسمان مینامیدند و بجز افراد خاص کسی حق چشم دوختن به او را نداشت. هیروهیتو خود را شکست ناپذیر فرض می کرد!
در زمان حکومت وی ارتش ژاپن منچوری را اشغال کرد. او با آدولف #هیتلر و بنیتو #موسولینی پیمان اتحاد بست و با آغاز جنگ جهانی دوم دستور حمله به مستعمرات #انگلستان و #فرانسه در جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. امپراطور ژاپن پیش از جنگ جهانی شبه جزیره ی کره را نیز تصرّف کرده بود! هیروهیتو همچنین در سال ۱۹۴۱ فرمان بمباران بندر #پرل_هاربر #آمریکا را داد و به این شکل جنگ با آمریکا را آغاز کرد .در روز 13 دسامبر سال 1937 میلادی سربازان ارتش ژاپن پس از 3 روز بمباران بی وقفه شهر نانجینگ یا نانکینگ در مرکز چین وارد این شهر می شوند. ورود سربازان ژاپنی به شهر نانجینگ برای اهالی فاجعه بار بود.
ژاپنی ها بلافاصله پس از تصرف شهر دست به قتل عام های گسترده و بی رحمانه می زنند. در نهایت بعد از کشته شدن حدود 10 میلیون چینی و با اعلام شکست #آلمان در بهار ۱۹۴۵ هیروهیتو برای حفظ تاج و تخت خود دستور عقب نشینی ارتش ژاپن از شرق و جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. ایالات متحده آمریکا بارها از ژاپن خواست تسلیم شود ولی هیروهیتو و مقامات نظامی ژاپن نپذیرفتند. سرانجام آمریکا دو بمب اتم در شهرهای #هیروشیما و #ناگازاکی ژاپن پرتاب کرد. این اقدام آمریکا ضربهٔ سختی بر پیکرهٔ امپراطوری ژاپن وارد آورد، هیروهیتو با مشاهدهٔ این اوضاع به فکر تسلیم شدن افتاد. عدهای از نظامیان خواستند علیه وی کودتا کنند اما موفق نشدند و سرانجام هیروهیتو در ماه اوت ۱۹۴۵ شرایط ایالات متحدهٔ آمریکا را پذیرفت و ژاپن بی قید و شرط تسلیم شد. چند روز بعد هیروهیتو طی نطق رادیویی از مردم ژاپن خواست تا این شکست را بپذیرند و در راه ترمیم و پیشرفت کشورشان قدم بردارند همچنین اعلام کرد که از امروز دیگر پسر آسمان نیست و از هیچ قداستی نیز بر خوردار نمیباشد و از این پس همه میتوانند به او نگاه کنند. این گونه بود که افسانه ی آسمانی بودن و شکست ناپذیری پیشوا، ژاپن را گرفتار شرمساری تاریخی و خسارتی عظیم کرد. دولتمردان ژاپنی بارها از عملکرد جنگ افروزانه و اشغالگرانه ی ژاپن در دوران جنگ دوّم جهانی عذرخواهی کردند.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/HeavenEmperor1.jpg
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#چشم_تاریخ
احمد قوام (زاده ۱۲۵۲ تهران - درگذشته ۱۳۳۴ تهران) ملقب به #قوامالسلطنه، سیاستمدار ایرانیِ پایان دوران #قاجار و روزگار پهلوی بود که پنج بارنخستوزیر ایران شد (دو بار در پایان دوران قاجار و سه بار در زمان حکومت محمدرضا پهلوی). از جمله فعالیتهای مهم قوام السلطنه نگارش فرمان #مشروطیت در زمان مظفرالدین شاه و نقش او در جریان شکست فرقه دموکرات آذربایجان و خروج نیروهای #شوروی از ایران در ۱۳۲۵ و نیز قیام سی تیر در سال ۱۳۳۱ بود. پس از پایان #جنگ_جهانی_دوم، #انگلیس و #آمریکا به پیمان خود وفا کرده و در ۱۳۲۴ بی هیچ تعهد الزام آوری از #ایران خارج شدند؛ ولی شوروی به بهانههای گوناگون نیروهای خود را در شمال غرب ایران نگه داشت. در واقع شوروی در جریان جنگ جهانی دوم از هیچ نقطهای عقبنشینی نکرد، مگر این که در آن جا یک دولت کمونیستی هم پیمان با خود تأسیس کند. در این شرایط قوام برای بار چهارم در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ به نخست وزیری منصوب شد. در جریان سفر قوام به مسکو او استالین را چنین فریب داد که در ازای خروج نیروهای ارتش سرخ از آذربایجان، قوام امتیاز نفت شمال را برای شوروی خواهد گرفت. ارتش سرخ از آذربایجان خارج شد ولی شوروی امتیاز نفت شمال را به دست نیاورد! امّا دوره پنجم نخست وزیری قوام برای وی سرافکندگی به بار آورد:
با تشدید اختلافات میان محمدرضاشاه و #مصدق برای انتخاب وزیر جنگ در سال ۱۳۳۱، مصدق استعفاء کرده و شاه با پذیرش استعفای او دست دوستی به سوی قوام دراز کرد. قوام نیز پس از پذیرش نخست وزیری، با دادن اعلامیهای تند که با مصرع «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» مشهور شد، هواداران #نهضت_ملی_نفت را به خشم آورد. همه نیروهای جامعه از فداییان اسلام و بازار و اصناف و روحانیونی چون #آیت_الله_کاشانی تا جبهه ملی و حزب توده و حزب پان ایرانیست به مخالفت با او پرداختند و به تظاهراتی بزرگ دست زدند. با رفتار خشونتآمیز شهربانی در تهران و کشته شدن تظاهر کنندگان در روز سی تیر، قوام مجبور به استعفاء شد و شاه مجبور شد با پذیرش درخواست مصدق در خصوص وزارت جنگ نخست وزیری او را بپذیرد. مجلس هفدهم پس از این حادثه قوام را مهدورالدم دانسته و حکم مصادره اموالش را به نفع شهدای سی تیر صادر کرد. او در واقع از این تاریخ با خاطرهای بسیار بد از صحنه سیاسی ایران حذف شد.
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AhmadQavam.jpg
احمد قوام (زاده ۱۲۵۲ تهران - درگذشته ۱۳۳۴ تهران) ملقب به #قوامالسلطنه، سیاستمدار ایرانیِ پایان دوران #قاجار و روزگار پهلوی بود که پنج بارنخستوزیر ایران شد (دو بار در پایان دوران قاجار و سه بار در زمان حکومت محمدرضا پهلوی). از جمله فعالیتهای مهم قوام السلطنه نگارش فرمان #مشروطیت در زمان مظفرالدین شاه و نقش او در جریان شکست فرقه دموکرات آذربایجان و خروج نیروهای #شوروی از ایران در ۱۳۲۵ و نیز قیام سی تیر در سال ۱۳۳۱ بود. پس از پایان #جنگ_جهانی_دوم، #انگلیس و #آمریکا به پیمان خود وفا کرده و در ۱۳۲۴ بی هیچ تعهد الزام آوری از #ایران خارج شدند؛ ولی شوروی به بهانههای گوناگون نیروهای خود را در شمال غرب ایران نگه داشت. در واقع شوروی در جریان جنگ جهانی دوم از هیچ نقطهای عقبنشینی نکرد، مگر این که در آن جا یک دولت کمونیستی هم پیمان با خود تأسیس کند. در این شرایط قوام برای بار چهارم در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ به نخست وزیری منصوب شد. در جریان سفر قوام به مسکو او استالین را چنین فریب داد که در ازای خروج نیروهای ارتش سرخ از آذربایجان، قوام امتیاز نفت شمال را برای شوروی خواهد گرفت. ارتش سرخ از آذربایجان خارج شد ولی شوروی امتیاز نفت شمال را به دست نیاورد! امّا دوره پنجم نخست وزیری قوام برای وی سرافکندگی به بار آورد:
با تشدید اختلافات میان محمدرضاشاه و #مصدق برای انتخاب وزیر جنگ در سال ۱۳۳۱، مصدق استعفاء کرده و شاه با پذیرش استعفای او دست دوستی به سوی قوام دراز کرد. قوام نیز پس از پذیرش نخست وزیری، با دادن اعلامیهای تند که با مصرع «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» مشهور شد، هواداران #نهضت_ملی_نفت را به خشم آورد. همه نیروهای جامعه از فداییان اسلام و بازار و اصناف و روحانیونی چون #آیت_الله_کاشانی تا جبهه ملی و حزب توده و حزب پان ایرانیست به مخالفت با او پرداختند و به تظاهراتی بزرگ دست زدند. با رفتار خشونتآمیز شهربانی در تهران و کشته شدن تظاهر کنندگان در روز سی تیر، قوام مجبور به استعفاء شد و شاه مجبور شد با پذیرش درخواست مصدق در خصوص وزارت جنگ نخست وزیری او را بپذیرد. مجلس هفدهم پس از این حادثه قوام را مهدورالدم دانسته و حکم مصادره اموالش را به نفع شهدای سی تیر صادر کرد. او در واقع از این تاریخ با خاطرهای بسیار بد از صحنه سیاسی ایران حذف شد.
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AhmadQavam.jpg
#چشم_تاریخ
#پاپ_پیوس_دوازدهم یکی از پاپ های کلیسای کاتولیک رم بود که در رم به دنیا آمد و از ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۸ میلادی پاپ بود. پیوس دوازدهم در سال ۱۹۳۹ و همزمان با آغاز #جنگ_جهانی_دوم به مقام «پاپ اعظم» انتخاب شد و تا سال ۱۹۵۸ در این سمت باقی ماند. پیوس دوازدهم در جریان جنگ جهانی دوّم، از امضاء بیانیهٔ متّفقین در نکوهش نسلکشی و یهودستیزی آلمان نازی خودداری کرد، به این سبب برخی منتقدین به وی لقب «پاپ هیتلر» داده اند امّا کلیسای کاتولیک بارها ادعا کرده است که پاپ پیوس به یهودیان بسیاری پناه داده و آنها را در کلیساها و صومعه ها مخفی کرده بود و به ادعای واتیکان به این خاطر از #هیتلر انتقاد نکرده است که میترسیده موجبات خشونت و برخوردهای غیرانسانی و سختگیرانه بیشتری را فراهم سازد. در سال ۲۰۰۷ میلادی، ۱۵ کاردینال و ۱۵ اسقف اعظم واتیکان با اکثریت آرا، لقب «قدّیس» را به پاپ پیوس دوازدهم اعطا کردند. قِدّیس، لقبی مقدس در کلیسای کاتولیک است که بر مبنای آن لقب «مقدس» به نام فرد تقدیس شده، پیشوند میگردد. برای قدیس معرفی کردن فردی در کلیسای کاتولیک، باید (به باور کلیسا) معجزهای از فرد مورد نظر، به کلیسا اثبات شود. با انجام فرایند Beatification (آمرزش) و اعطای مقام قدّیس کلیسای کاتولیک اعلام می کند که این فرد وارد بهشت شده است!
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Hitler'sPope.jpg
#پاپ_پیوس_دوازدهم یکی از پاپ های کلیسای کاتولیک رم بود که در رم به دنیا آمد و از ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۸ میلادی پاپ بود. پیوس دوازدهم در سال ۱۹۳۹ و همزمان با آغاز #جنگ_جهانی_دوم به مقام «پاپ اعظم» انتخاب شد و تا سال ۱۹۵۸ در این سمت باقی ماند. پیوس دوازدهم در جریان جنگ جهانی دوّم، از امضاء بیانیهٔ متّفقین در نکوهش نسلکشی و یهودستیزی آلمان نازی خودداری کرد، به این سبب برخی منتقدین به وی لقب «پاپ هیتلر» داده اند امّا کلیسای کاتولیک بارها ادعا کرده است که پاپ پیوس به یهودیان بسیاری پناه داده و آنها را در کلیساها و صومعه ها مخفی کرده بود و به ادعای واتیکان به این خاطر از #هیتلر انتقاد نکرده است که میترسیده موجبات خشونت و برخوردهای غیرانسانی و سختگیرانه بیشتری را فراهم سازد. در سال ۲۰۰۷ میلادی، ۱۵ کاردینال و ۱۵ اسقف اعظم واتیکان با اکثریت آرا، لقب «قدّیس» را به پاپ پیوس دوازدهم اعطا کردند. قِدّیس، لقبی مقدس در کلیسای کاتولیک است که بر مبنای آن لقب «مقدس» به نام فرد تقدیس شده، پیشوند میگردد. برای قدیس معرفی کردن فردی در کلیسای کاتولیک، باید (به باور کلیسا) معجزهای از فرد مورد نظر، به کلیسا اثبات شود. با انجام فرایند Beatification (آمرزش) و اعطای مقام قدّیس کلیسای کاتولیک اعلام می کند که این فرد وارد بهشت شده است!
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Hitler'sPope.jpg
#چشم_تاریخ
#ویلی_برانت شاگرد مدرسه بود که در ارگان حزب سوسیال دموکرات زادگاهش، به نوشتن مقاله میپرداخت. در17 سالگی رسماً به عضویت همان حزب درآمد كه در آلمان آن زمان «راه سوم» خوانده ميشد. بیست ساله بود که ناسیونال سوسیالیستها (#نازیها) به قدرت رسیدند و #هیتلر تمام احزاب چپ را غیر قانونی اعلام کرد. هربرت فرام، نام مستعار «ویلی برانت*» را برای خود انتخاب کرد و به نروژ رفت تا از تعقیب نازیها در امان باشد. در 1940 که آلمان، نروژ را اشغال کرد، دستگیر شد. اما چون با نامی دیگر و در یونیفورم نروژی بود، شناخته نشد. چون آزاد شد، به سوئد رفت و در استکهلم تابعیت نروژی گرفت. در ۱۹۴۵به عنوان خبرنگار روزنامههای نروژی برای پیگیری اخبار دادگاه نورنبرگ در آلمان به کار پرداخت. در 1948 ملیت آلمانیاش را اعاده کرد و سال بعد و در 35 سالگی به عنوان معاونت شهردار مشهور برلین، انتخاب شد و در 1949 به نمایندگی اولین مجلس ملی آلمان و در1957 به عنوان شهردار برلین غربی انتخاب شد.
ویلی برانت سوسیال دموکرات که با فعالیتهای سیاسی خستگی ناپذیر در نقش نماینده مجلس آلمان بعد از جنگ، چهرهای آشنا برای آلمانیها بود، به عنوان شهردار برلین غربی در دوران جنگ سرد، یک چهره شناخته شده جهانی شد. در ائتلاف بزرگ احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات در سال 1966، به عنوان معاون صدراعظم و وزیر خارجه آلمان انتخاب شد و در انتخابات سه سال بعد، خود را نامزد صدراعظمی آلمان کرد و رأی آورد.
وی یک سال پس از انتخابش به نخستوزیری در هفتم دسامبر ۱۹۷۰ برای ادای احترام به قربانیان «شورش گتوی ورشو» و میلیونها قربانی لهستانی جنگ به ورشو رفت. لهستان در #جنگ_جهانی_دوم، بالاترین آمار تلفات انسانی را در سطح جهانی داشت. بعد از گذشت سه دهه از آن واقعه اسف بار تاریخی، ویلی برانت، در ورشو حضور یافت تا دست دوستی به سوی لهستان دراز کند. او در میدان مرکزی ورشو، کنار مجسمه یادبود کشته شدگان جنگ جهانی دوم لهستان به سخنرانی پرداخت. نفسها در سینه حبس بود و نه فقط لهستان، که دنیا چشم بود و گوش تا ببیند و بشنود او چگونه از کشورش اعاده حیثیت میکند... (چرا که آلمانها باور داشتند بسیاری از این جنایات توسط کمونیستها رخ داده بود) او کلمهای حرف نزد. به جای رفتن پشت تریبون، با قدمهای شمرده و آرام به طرف مجسمه یادبود رفت و در برابر آن زانو زد... و دقایقی بعد، در برابر چشمان حیرت زده خبرنگاران و حاضران، در سکوتی سنگین جایگاه را ترک کرد... او به این ترتیب به طور رسمی مسئولیت آلمان را در برافروختن آتش جنگ پذیرفت.
ویلی برانت #جایزه_صلح_نوبل ۱۹۷۱ را به خاطر این حرکت از آن خود کرد و مرد آن سال شد. وقتی بعدها از او علت این حرکت را پرسیدند، پاسخ داد: «آنجا بنای یادبود مردمانی بیگناه بود، این که چه کسی مقصر کشته شدن آنها است مهم نیست، مهم این است آنها دیگر در بین ما نیستند. در آن روز او قرارداد ورشو را نیز امضاء کرد که بر اساس آن آلمان از ادعاهای ارضی خود در مناطق مرزی با لهستان چشم پوشید. امروزه، یکی از میادین اصلی ورشو به نام ویلی برانت است و نمای یادبودی او، در حالیکه زانو زده است، در وسط این میدان به چشم میخورد.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/WillyBrandt1.jpg
#ویلی_برانت شاگرد مدرسه بود که در ارگان حزب سوسیال دموکرات زادگاهش، به نوشتن مقاله میپرداخت. در17 سالگی رسماً به عضویت همان حزب درآمد كه در آلمان آن زمان «راه سوم» خوانده ميشد. بیست ساله بود که ناسیونال سوسیالیستها (#نازیها) به قدرت رسیدند و #هیتلر تمام احزاب چپ را غیر قانونی اعلام کرد. هربرت فرام، نام مستعار «ویلی برانت*» را برای خود انتخاب کرد و به نروژ رفت تا از تعقیب نازیها در امان باشد. در 1940 که آلمان، نروژ را اشغال کرد، دستگیر شد. اما چون با نامی دیگر و در یونیفورم نروژی بود، شناخته نشد. چون آزاد شد، به سوئد رفت و در استکهلم تابعیت نروژی گرفت. در ۱۹۴۵به عنوان خبرنگار روزنامههای نروژی برای پیگیری اخبار دادگاه نورنبرگ در آلمان به کار پرداخت. در 1948 ملیت آلمانیاش را اعاده کرد و سال بعد و در 35 سالگی به عنوان معاونت شهردار مشهور برلین، انتخاب شد و در 1949 به نمایندگی اولین مجلس ملی آلمان و در1957 به عنوان شهردار برلین غربی انتخاب شد.
ویلی برانت سوسیال دموکرات که با فعالیتهای سیاسی خستگی ناپذیر در نقش نماینده مجلس آلمان بعد از جنگ، چهرهای آشنا برای آلمانیها بود، به عنوان شهردار برلین غربی در دوران جنگ سرد، یک چهره شناخته شده جهانی شد. در ائتلاف بزرگ احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات در سال 1966، به عنوان معاون صدراعظم و وزیر خارجه آلمان انتخاب شد و در انتخابات سه سال بعد، خود را نامزد صدراعظمی آلمان کرد و رأی آورد.
وی یک سال پس از انتخابش به نخستوزیری در هفتم دسامبر ۱۹۷۰ برای ادای احترام به قربانیان «شورش گتوی ورشو» و میلیونها قربانی لهستانی جنگ به ورشو رفت. لهستان در #جنگ_جهانی_دوم، بالاترین آمار تلفات انسانی را در سطح جهانی داشت. بعد از گذشت سه دهه از آن واقعه اسف بار تاریخی، ویلی برانت، در ورشو حضور یافت تا دست دوستی به سوی لهستان دراز کند. او در میدان مرکزی ورشو، کنار مجسمه یادبود کشته شدگان جنگ جهانی دوم لهستان به سخنرانی پرداخت. نفسها در سینه حبس بود و نه فقط لهستان، که دنیا چشم بود و گوش تا ببیند و بشنود او چگونه از کشورش اعاده حیثیت میکند... (چرا که آلمانها باور داشتند بسیاری از این جنایات توسط کمونیستها رخ داده بود) او کلمهای حرف نزد. به جای رفتن پشت تریبون، با قدمهای شمرده و آرام به طرف مجسمه یادبود رفت و در برابر آن زانو زد... و دقایقی بعد، در برابر چشمان حیرت زده خبرنگاران و حاضران، در سکوتی سنگین جایگاه را ترک کرد... او به این ترتیب به طور رسمی مسئولیت آلمان را در برافروختن آتش جنگ پذیرفت.
ویلی برانت #جایزه_صلح_نوبل ۱۹۷۱ را به خاطر این حرکت از آن خود کرد و مرد آن سال شد. وقتی بعدها از او علت این حرکت را پرسیدند، پاسخ داد: «آنجا بنای یادبود مردمانی بیگناه بود، این که چه کسی مقصر کشته شدن آنها است مهم نیست، مهم این است آنها دیگر در بین ما نیستند. در آن روز او قرارداد ورشو را نیز امضاء کرد که بر اساس آن آلمان از ادعاهای ارضی خود در مناطق مرزی با لهستان چشم پوشید. امروزه، یکی از میادین اصلی ورشو به نام ویلی برانت است و نمای یادبودی او، در حالیکه زانو زده است، در وسط این میدان به چشم میخورد.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/WillyBrandt1.jpg
#چشم_تاریخ-قسمت اول
در دوران معاصر، #مهاجرت اولین گروههای ایرانی به خارج از سرزمین ایران در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم روی داد. مهاجرت این گروهها عمدتا تحت تاثیر سه عامل جنگ، آزار دینی و تجارت بینالمللی صورت گرفت. تا قبل از #جنگ_جهانی_دوم، مقصد نهایی اکثریت مهاجران از ایران به کشورهای همسایه بود. در قرن نوزدهم تعداد زیادی از تجار ثروتمند ایرانی در استانبول و ازمیر سکنا گزیدند. پس از انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۵، تعداد بسیاری از روشنفکران، مخالفان سیاسی، ناشران جراید و تجار خردهپا به این جمع اضافه شدند، به طوری که در اواخر قرن نوزدهم و فقط در استانبول، تعداد ایرانیان را چهار هزار خانوار تخمین میزدند.
پس از جنگ جهانی دوم و در دهه 70 میلادی (دهه 50 شمسی) دولت که هدف سیاستهای کلان خود را مدرنیزه کردن کشور قرار داده بود، با کمبود شدید متخصص در رشتههای گوناگون روبهرو بود. امکانات بسیار محدود دانشگاههای ایران مانع از تامین داخلی تحصیل کردگان مورد نیاز بود. این امر در کنار رشد بیسابقه طبقه متوسط و جذابیتهای گوناگون غرب برای بخش مرفه جامعه، موج مهمی از دانشجویان را برای ادامه تحصیل به سوی آمریکا و کشورهای اروپایی کشاند. با این وجود بخش عمدهای از ایرانیان قصد اقامت دائم در آمریکا و اروپا را نداشتند و با ویزای دانشجویی یا توریستی به آنجا مسافرت میکردند. در سال های پایانی دهه 50، با وخیم شدن تدریجی وضعیت سیاسی در ایران، تعداد مسافران به کشورهای غربی افزایش یافت. به مرور بخشی از مسافرانی که در ابتدا به دلایل تحصیلی یا تجاری راهی غرب شده بودند، هدف خود را به اقامت دائم بهویژه در آمریکا و اروپا تغییر دادند.
پس از انقلاب 1357، ابعاد گوناگون مهاجرت در ایران (تعداد، تعلقات طبقاتی، دلایل مهاجرت، گروههای سنی) با تغییرات عمیق روبرو شد.
مهاجرت ایرانیان به غرب در پس از انقلاب را میتوان به دورههای مختلف تقسیم کرد؛
به انتخاب: #سروش_سرگلزایی
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/imagesNo1388.jpg
در دوران معاصر، #مهاجرت اولین گروههای ایرانی به خارج از سرزمین ایران در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم روی داد. مهاجرت این گروهها عمدتا تحت تاثیر سه عامل جنگ، آزار دینی و تجارت بینالمللی صورت گرفت. تا قبل از #جنگ_جهانی_دوم، مقصد نهایی اکثریت مهاجران از ایران به کشورهای همسایه بود. در قرن نوزدهم تعداد زیادی از تجار ثروتمند ایرانی در استانبول و ازمیر سکنا گزیدند. پس از انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۵، تعداد بسیاری از روشنفکران، مخالفان سیاسی، ناشران جراید و تجار خردهپا به این جمع اضافه شدند، به طوری که در اواخر قرن نوزدهم و فقط در استانبول، تعداد ایرانیان را چهار هزار خانوار تخمین میزدند.
پس از جنگ جهانی دوم و در دهه 70 میلادی (دهه 50 شمسی) دولت که هدف سیاستهای کلان خود را مدرنیزه کردن کشور قرار داده بود، با کمبود شدید متخصص در رشتههای گوناگون روبهرو بود. امکانات بسیار محدود دانشگاههای ایران مانع از تامین داخلی تحصیل کردگان مورد نیاز بود. این امر در کنار رشد بیسابقه طبقه متوسط و جذابیتهای گوناگون غرب برای بخش مرفه جامعه، موج مهمی از دانشجویان را برای ادامه تحصیل به سوی آمریکا و کشورهای اروپایی کشاند. با این وجود بخش عمدهای از ایرانیان قصد اقامت دائم در آمریکا و اروپا را نداشتند و با ویزای دانشجویی یا توریستی به آنجا مسافرت میکردند. در سال های پایانی دهه 50، با وخیم شدن تدریجی وضعیت سیاسی در ایران، تعداد مسافران به کشورهای غربی افزایش یافت. به مرور بخشی از مسافرانی که در ابتدا به دلایل تحصیلی یا تجاری راهی غرب شده بودند، هدف خود را به اقامت دائم بهویژه در آمریکا و اروپا تغییر دادند.
پس از انقلاب 1357، ابعاد گوناگون مهاجرت در ایران (تعداد، تعلقات طبقاتی، دلایل مهاجرت، گروههای سنی) با تغییرات عمیق روبرو شد.
مهاجرت ایرانیان به غرب در پس از انقلاب را میتوان به دورههای مختلف تقسیم کرد؛
به انتخاب: #سروش_سرگلزایی
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/imagesNo1388.jpg
#چشم_تاریخ
در دوره جنبش #مشروطه انجمنهای سرّی و نیمهسرّی زیادی در ایران به وجود آمدند. در این دوران انجمنهای زنان نیز به طور مخفیانه شکل گرفتند که در جنبش مشروطه شرکت میکردند. بعداً، در سالهای پس از تشکیل مجلس و #جنگ_جهانی_دوم سازمانهایی تأسیس شدند که به حقوق زنان میپرداختند و جنبش زنان ایران را شکل دادند. #جمعیت_نسوان_وطنخواه یکی از این سازمانها بود. جمعیت نسوان وطنخواه در سال ۱۳۰۱ توسط تعدادی از زنان روشنفکر ایرانی به اهتمام محترم اسکندری تشکیل شد و تعداد قابل ملاحظهای از اعضای آن گرایشهای چپ داشتند. اهداف جمعیت نسوان وطنخواه ایران، آموزش دختران، گسترش صنایع ملّی، تحصیل زنان بزرگسال (برگزاری کلاسهای اکابر)، حمایت از دختران بیسرپرست، تأسیس بیمارستان برای زنان فقیر، به دست آوردن حقوق زنان، رفع حجاب و ترویج کالاهای ایرانی بود. برای مثال، یکی از شعارهای این جمعیت «پوشیدن لباس وطنی» بود. نشریه نسوان وطنخواه نیز دربارهٔ حقوق زنان، خطرهای ازدواج زودهنگام دختران، آموزش و تحصیل زنان، اصلاحات اجتماعی و ادبیات منتشر میشد. جمعیت نسوان وطنخواه نمایشنامهٔ «آدم و حوا» با محوریت «آزادی زنان» را که نخستین تئاتر زنان در ایران بود با همکاری #میرزاده_عشقی نوشتند و آن را در پارک اتابک اجرا کردند. پنج هزار زن از جمله تعدادی از زنان اروپایی به تماشای آن آمدند و چهارصد تومان جمع شد. نسوان وطنخواه با اجرای این برنامه و درآمد حاصل از فروش بلیط آن مخارج کلاسهای اکابر برای زنان را تأمین کرد، امّا سپس به دلیل مخالفت شدید روحانیون تهران اجرای آن ممنوع شد. جمعیت نسوان وطن خواه تا سال ۱۳۱۲ فعال بود. در این زمان #رضاشاه اقدام به سرکوب، توقیف و بستن نشریات و انجمنهای مستقل دموکراسی خواه و چپگرا کرد و کنترل حکومتی بر مطبوعات افزایش یافت. سازمانهای زنان نیز از این قاعده مستثنا نبودند و طبیعت خودجوش جنبش زنان به سمت کنترل دولتی میرفت. چنانکه دو تن از اعضای جمعیت پیک سعادت نسوان در رشت دستگیر شدند، سازمان بیداری زنان بسته شد، جامعه زنان قزوین بسته شد و اعضای آن به اتهام داشتن عقاید کمونیستی زندانی شدند، همچنین نشریات زنانه مانند نامه بانوان نیز بسته شدند و مؤسس آن، شهناز آزاد زندانی شد و روزنامه پرخواننده جهان زنان بسته شد. جمعیت نسوان وطنخواه نیز پیش چشم نیروهای نظمیه توسط عدّهای از متعصّبان سنگباران شد و نشریات آن به آتش کشیده شدند.
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/book/women3.jpg
در دوره جنبش #مشروطه انجمنهای سرّی و نیمهسرّی زیادی در ایران به وجود آمدند. در این دوران انجمنهای زنان نیز به طور مخفیانه شکل گرفتند که در جنبش مشروطه شرکت میکردند. بعداً، در سالهای پس از تشکیل مجلس و #جنگ_جهانی_دوم سازمانهایی تأسیس شدند که به حقوق زنان میپرداختند و جنبش زنان ایران را شکل دادند. #جمعیت_نسوان_وطنخواه یکی از این سازمانها بود. جمعیت نسوان وطنخواه در سال ۱۳۰۱ توسط تعدادی از زنان روشنفکر ایرانی به اهتمام محترم اسکندری تشکیل شد و تعداد قابل ملاحظهای از اعضای آن گرایشهای چپ داشتند. اهداف جمعیت نسوان وطنخواه ایران، آموزش دختران، گسترش صنایع ملّی، تحصیل زنان بزرگسال (برگزاری کلاسهای اکابر)، حمایت از دختران بیسرپرست، تأسیس بیمارستان برای زنان فقیر، به دست آوردن حقوق زنان، رفع حجاب و ترویج کالاهای ایرانی بود. برای مثال، یکی از شعارهای این جمعیت «پوشیدن لباس وطنی» بود. نشریه نسوان وطنخواه نیز دربارهٔ حقوق زنان، خطرهای ازدواج زودهنگام دختران، آموزش و تحصیل زنان، اصلاحات اجتماعی و ادبیات منتشر میشد. جمعیت نسوان وطنخواه نمایشنامهٔ «آدم و حوا» با محوریت «آزادی زنان» را که نخستین تئاتر زنان در ایران بود با همکاری #میرزاده_عشقی نوشتند و آن را در پارک اتابک اجرا کردند. پنج هزار زن از جمله تعدادی از زنان اروپایی به تماشای آن آمدند و چهارصد تومان جمع شد. نسوان وطنخواه با اجرای این برنامه و درآمد حاصل از فروش بلیط آن مخارج کلاسهای اکابر برای زنان را تأمین کرد، امّا سپس به دلیل مخالفت شدید روحانیون تهران اجرای آن ممنوع شد. جمعیت نسوان وطن خواه تا سال ۱۳۱۲ فعال بود. در این زمان #رضاشاه اقدام به سرکوب، توقیف و بستن نشریات و انجمنهای مستقل دموکراسی خواه و چپگرا کرد و کنترل حکومتی بر مطبوعات افزایش یافت. سازمانهای زنان نیز از این قاعده مستثنا نبودند و طبیعت خودجوش جنبش زنان به سمت کنترل دولتی میرفت. چنانکه دو تن از اعضای جمعیت پیک سعادت نسوان در رشت دستگیر شدند، سازمان بیداری زنان بسته شد، جامعه زنان قزوین بسته شد و اعضای آن به اتهام داشتن عقاید کمونیستی زندانی شدند، همچنین نشریات زنانه مانند نامه بانوان نیز بسته شدند و مؤسس آن، شهناز آزاد زندانی شد و روزنامه پرخواننده جهان زنان بسته شد. جمعیت نسوان وطنخواه نیز پیش چشم نیروهای نظمیه توسط عدّهای از متعصّبان سنگباران شد و نشریات آن به آتش کشیده شدند.
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/book/women3.jpg