دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.1K subscribers
1.73K photos
96 videos
149 files
3.22K links
Download Telegram
#مقاله
#همه_چیز_از_فیثاغورث_شروع_شد
قسمت اول

نمی دانم برای شما این سؤال پیش آمده که چرا پیشینیان ما سال را به چهار فصل سه ماهه تقسیم کردند یا نه. بسیاری از مناطق زمین که روی خط استوا هستند تک فصلی اند. مناطق حاره هم معمولا دو فصلی هستند: فصل کم باران و فصل پر باران. مناطق معتدل بیش از آن که چهار فصل داشته باشند شش فصل دارند: هوای فروردین و اردیبهشت شبیه هم هستند و هوای خرداد و تیر شبیه هم و همینطور تا آخر. بنابراین تقسیم سال بر مبنای چهار فصل سه ماهه یک حکم ازلی و غیر قابل تغییر نیست پس می توان راجع به پیشینه این تقسیم بندی تحقیق کرد.
نتیجه تحقیق من این است: همه چیز از فیثاغورث شروع شد!
فیثاغورث از اولین ریاضی دانان و فیلسوفان جهان بود. او جزو اولین کسانی بود که می خواستند توضیحی منطقی از جهان ارائه کنند. او برای اولین بار کلمات ریاضیدان، فیلسوف و تناسخ را اختراع کرد. #برتراندراسل (ریاضیدان و فیلسوف نابغه بریتانیایی) فیثاغورث را بزرگترین متفکری می داند که تاکنون به دنیا آمده است! فیثاغورث اولین مکتبی را بنا نهاد که دارای "اعداد مقدس" بودند. او حدود 565 سال پیش از میلاد در جزیره یونانی ساموس در دریای اژه شرقی متولد شد. همه ما در مدرسه با "قضیه فیثاغورث" آشنا شده ایم: "در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمع مربع دو ضلع دیگر" ولی این تنها کشف بزرگ فیثاغورث نبود. فیثاغورث بررسی های علمی دور و درازی در حوزه ی موسیقی انجام داد. او کشف کرد که هارمونی موسیقی در زخمه زدن به سیم ها (یا ستون هوا مانند فلوت) با نسبت های خاصی ارتباط دارد. در حقیقت دلنشین ترین هارمونی ها با ضریب های خاصی ارتباط دارند. اکتاو یا هشته با نسبت 2 به 1 مطابق است، فاصله پنج با نسبت 3 به 2 مطابقت دارد و فاصله چهار با ضریب 4 به 3. بنابراین الفبای موسیقی را فیثاغورث کشف کرد. کشفیات فیثاغورث در ریاضیات باعث شد که او به این نتیجه برسد که اساس جهان بر نسبت های عددی استوار است و برای فهم جهان باید این نسبت های عددی را کشف کنیم. چنین شد که اعداد برای فیثاغورث جنبه ای از قداست و الوهیت پیدا کردند.
فیثاغورث اعتقاد داشت که اولین عدد واقعی یک نیست بلکه عدد سه است. زیرا سه اولین عددی است که با آن می توان یک شکل هندسی (مثلث) ساخت و دیگر این که سه اولین عددی است که حاصلضرب آن در خودش بیش از حاصل جمع آن با خودش است. فیثاغورث برای اعداد جنسیت قائل بود، از نظر او اعداد فرد مذکر و اعداد زوج مونث بودند! بنابراین سه، اولین عدد مذکر و چهار، اولین عدد مونث به شمار آمدند! این چنین بود که سه و چهار اساس طبقه بندی های مهم مثل تقسیم بندی سال به چهار فصل سه ماهه شدند. بله، همه چیز از فیثاغورث شروع شد! کار فیثاغورث با اعداد سه و چهار این جا پایان نیافت، او جمع اولین عدد زوج و اولین عدد فرد را حاصل اولین لقاح اعداد می دانست، از این جا بود که هفت، عدد اصلی خلقت و مقدس ترین عدد به شمار آمد!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#همه_چیز_از_فیثاغورث_شروع_شد
قسمت دوم

اغلب ادیان، بدون این که تئوریسین های آن ها آگاه باشند تحت تأثیر این اعداد قرار گرفتند و عدد هفت روز به روز جنبه قدسی بیشتری پیدا کرد. مثلأ در قرآن هیچ عددی به اندازه عدد هفت تکرار نشده است. عدد هفت و مشتقات آن 29 بار در قرآن آمده اند در حالی که اعداد دو طرف آن (عدد شش و عدد هشت) فقط 7-8 بار با تمام مشتقاتشان تکرار شده اند! ضمن این که تعداد کل واژه های قرآن نیز هفتاد و هفت هزار و هفتصد و یک کلمه است! از این گذشته حاصلضرب سه و چهار، یعنی دوازده، هم عددی قدسی به شمار آمد! از این روست که در دین زرتشت تعداد "امشاسپندان" دوازده نفر است و در آیین میترا (مهر) تعداد "مهربانان" دوازده نفر است و در دین مسیح تعداد "حواریون" دوازده نفر است و در مذهب شیعه هم تعداد امامان دوازده نفر است! 
زمانی که #کارل_گوستاو_یونگ روانپزشک سوئیسی گفت : "رسالت زمان ما حرکت از عدد 3 به عدد چهار است" نیز از "گفتمان فیثاغورثی" استفاده کرد. منظور یونگ این بود که در زمانه ما "نرینه روانی" به افراط رسیده و نمود آن افراط در جاه طلبی، مالکیت طلبی، قدرت طلبی و حرص مال و جاه است و راه حل برون رفت از این بن بست، حرکت به سوی "مادینه روانی" یعنی قناعت، صبر، سکوت و احترام به طبیعت است.
این دیدگاه یونگ شاید بستر پیدایش آثار برجسته ادبی و هنری شد که به بشر عصر صنعت توصیه می کنند از نرینه روانی (آنیموس) خود بکاهد، بر مادینه روانی (آنیما) خود بیافزاید. در این زمینه می توانم به رمان های "بریدا" ، "شیطان و دوشیزه پریم" ، "زهیر" و "ساحره پورتوبلو" از پائولو کوئیلو (ترجمه آرش حجازی-نشر کاروان) و به فیلم های سینمایی contact، آواتار و راز داوینچی اشاره کنم.
خلاصه کلام این که نظریه پردازان نابغه ای مثل فیثاغورث بیش از آن که ما بدانیم در زندگی ما حضور دارند. ما نه تنها با کشفیات بزرگ فیثاغورث زندگی می کنیم بلکه با اشتباهات و خرافه هایی هم که او بدانها باور داشت زندگی می کنیم! 

برای مطالعه ی بیشتر درباره فیثاغورث کتاب "آشنایی با فیثاغورث" نوشته پل استراتون، ترجمه جواد ثابت نژاد از انتشارات موسسه نشر و تحقیقات ذکر را پیشنهاد می کنم. فیلم سینمایی "عدد پی" از دارن آرنوفسکی و سریال touch هم بر مبنای نظرات فیثاغورث ساخته شده اند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

*​با سلام و آرزوی سلامتی

در کانال تلگرام و در ذیل مقاله ای با عنوان #انتظار_کشیدن_زیردرخت_کاج به مفهومی به نام "سفسطه استعاره" (metaphor fallacy) اشاره فرمودید، لطفأ و  در صورت  صلاحدید، توضیحات بیشتری پیرامون این مفهوم ارائه نموده یا بنده را به منابع بیرونی رهنمون کنید.

سپاسگزارم


*با سلام و احترام

1- #سفسطه یا مغالطه استدلالی است که ظاهراً منطقی ست ولی با دقت در اجزای آن برون رفت از جریان استدلال منطقی هویدا می شود. این «برون رفت» از جریان استدلال منطقی می تواند عامدانه (فریبکارانه) یا غیر عمدی (سهل انگارانه) باشد.

2- #استعاره اتّخاذ یک متناظر عینی (ملموس) برای یک مفهوم انتزاعی (ذهنی) است. مثلاً هنگامی که گفته می شود «الله نور السموات و الارض» برای یک مفهوم انتزاعی-فلسفی (الوهیت) یک متناظر عینی بصری (نور) قرارداد می شود.

3- #سفسطه_استعاره یعنی در استدلال با قرار دادن یک متناظر استعاره ای برای  مسئله ی اصلی، به حل مسئله ی استعاره ای به جای مسئله ی اصلی می پردازیم و یک حکم کاذب را به عنوان راه حل ارائه می دهیم. مثلا درباره ی مشکلی که در یک رابطه ی زناشویی پیش آمده است اگر بگوییم «دندان کرم خورده را باید کشید» اقدام به سفسطه ی استعاره محور کرده ایم.

سبز باشید

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

*با سلام

من خانمى پنجاه و دو ساله هستم و مدرك تحصيلي ام دكتراى زبان شناسى اجتماعى (social Linguistics ) است. از ساليان گذشته و زمانى كه شما ساكن مشهد بوديد، هميشه از علم شما، حضورى و غير حضورى، بهره برده ام و راهكارهاى شما را بسيار نافع مي دانم. سوالى داشتم:

با اين كه در خانواده اى از جنس روشنفكر مذهبى بزرگ شده ام و هميشه رابطه محكمى با دين داشته ام اما در سال هاى اخير چالش هاى جدى در حوزه عملى وحتى باورهاى مذهبى (وجود و عدم وجود حضرت باريتعالى) پيدا كرده ام. عمدتاً در كتب و سخنرانى هاى دكتر عبدالكريم سروش (بعنوان سرآمد روشنفكران دينى ايرانى) به دنبال جوابى براى شك هايم بوده ام كه متأسفانه چندان راهگشا نبوده است. اين شك و ترديد فشار روانى زيادى بر من وارد مي كند و احساس خوب من از زندگى را تحت تأثير منفى قرار داده است. از شما درخواست كمك مي كنم  و تقاضامندم كه ليستى از  فعاليت ها و كتاب هايى كه مي تواند بمن كمك كنند را عنوان بفرماييد. 

با احترام فراوان 


*با سلام و احترام 

برای ورود به هر بحثی لازم است راجع به فرایند بحث توافق شود. مثلأ اگر قرار است مناظره ای صورت گیرد ابتدا باید توافق شود که زمان مناظره چقدر است، نوبت شروع و اختتام مناظره چگونه تعیین می شود و غیره. اگر هم قرار باشد راجع به یک موضوع فلسفی-روان شناختی مثل ایمان مذهبی تأمّلی صورت گیرد ابتدا باید قرارداد کنیم که آیا قرار است این تأمّل/گفتگو در چارچوب درون دینی صورت گیرد یا چارچوب برون دینی، چرا که بدیهیات این دو چارچوب با هم متفاوت هستند.برای نظم دادن به تاّملات تان پیشنهاد می کنم کتاب «کلام فلسفی» (مجموعه مقالات با ترجمه ابراهیم سلطانی و احمد نراقی ، انتشارات صراط/ 1384) را مطالعه فرمایید. بنده هم در کتاب های #انسان_فلسفه_عرفان (انتشارات بهار سبز) و #نامه_هایی_به_آسمان (انتشارات مرندیز) تأمّلات خودم در این باره را با دیگران در میان گذاشته ام.

سبز باشید

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
#مقاله
#نگاهی_به_موضوع_روابط_خارج_زناشویی
قسمت اول

تعریف رابطه ی خارج زناشویی می تواند مورد اختلاف نظر باشد . گروهی رابطه ی جنسی با فردی غیر از همسر را رابطه خارج زناشویی می نامند. اما به نظر نگارنده برای این که رابطه ای را در این مقوله قرار دهیم لزومأ نباید سکس اتفاق بیفتد، بلکه هر رابطه ای با فرد غیر همجنس، خارج از اعضای خانواده که از همسر پنهان شود یک رابطه خارج زناشویی محسوب می شود. در این مقاله  قصد دارم به علل رابطه خارج زناشویی نظری بیندازم.

 مدل زیستی-روانی-اجتماعی-معنوی
Bio – psycho – socio – spiritual

بر اساس این مدل هر نوع رفتار انسانی را باید از ابعاد مختلف بنگریم چرا که انسان موجودی است که هم فرایند های شیمیایی در رفتار اوتاثیر می گذارند، هم نگرش ها (attitudes)، هم تعاملات و روابط بین فردی (inter personal)
و هم روابط فرا فردی (transpersonal).
بنابراین نگرش جامع به انسان، نیاز به طرح مسئله در همه این قالب ها دارد .
  
روابط خارج زناشویی از دیدگاه زیستی (biological):

در بسیاری از موارد رابطه خارج زناشویی هزینه های زیادی را برای فرد ایجاد می کند. "پنهان کاری"، کلافی از دروغ ها را در یک رابطه ایجاد می کند که در دراز مدت اشتغال ذهنی قابل توجهی برای فرد ایجاد می کند . بنابراین می توان رابطه خارج زناشویی را رابطه ای پر هزینه
(high cost)
به شمار آورد. برای فهم این که چرا فرد چنین رابطه ای را انتخاب می کند می توان به موازنه بین نیروی یک تکانه و توان کنترل تکانه فرد نگاه کرد. 

از دیدگاه نوروترانسمیتری تحریک سیستم های نورآدنرژیک و دوپامینرژیک فرد را "برمی انگیزد" در حالی که تحریک سیستم های سروتونرژیک و کولینرژیک ، فرد را "فرو می نشاند".
براین مبنا افراد "صفراوی مزاج" با غلبه سیستم نورآدرنالین و افراد "سودایی مزاج" باغلبه سیستم دوپامین بیشتر امکان دارد تکانشی (impulsive) عمل کنند و هزینه زیادی بابت انتخاب خود بپردازند در حالی که افراد "دمی مزاج" با غلبه سیستم سروتونینی و "بلغمی مزاج" با غلبه سیستم کولینرژیک، تکانه ها را مهار می کنند و برمبنای موازنه ی هزینه – فایده
(cost – benefit) 
تصمیم می گیرند.
  
در سطح عملکرد جنسی طبعا هر چه سطح تستوسترون در مردان و نسبت استروژن به پروژسترون در زنان بیشتر باشد تکانه های جنسی قدرتمند تری ایجاد می شود و مقاومت در برابر آن ها نیاز به سطح بالاتری از کنترل تکانه دارد. لازم به ذکر است که منظور از سطح هورمون، سطح سرمی آن نیست بلکه منظور سطح فعالیت فیزیولوژیک آن است که بر اساس "میزان تحریک رسپتورها" تعریف می گردد. بنابراین با روش های آزمایشگاهی بیوشیمیایی، قابل سنجش نیست بلکه بر اساس صفات ثانویه جنسی قابل اندازه گیری تخمینی است.

روابط خارج زناشویی از دیدگاه روانی(psychological) :

در اینجا وقتی صحبت از مسائل روانی می شود منظور نگارنده، مسائل مرتبط با طرحواره ها و نگرش هاست. در واقع "عینک تفسیری" که از پشت آن به رویداد ها می نگریم، "سطح روانی" نام دارد. گرچه اکثر قریب به اتفاق این عینک های تفسیری (frame)  را نیز ما از دیگران دریافت کرده ایم اما نگارنده بر این اعتقاد است که آن ها از دسته intrapychic  هستند نهinterpersonal. چرا که چنان نهادینه شده اند که حتی اگر از محیط پیرامون پاداش نگیرند و کیفر دریافت کنند باز هم ادامه پیدا می کنند چنان که گویی فرد به گونه ای autonomous این رفتار را ادامه می دهد . 
در ادامه به نمونه هایی از نگرش هایی که باعث رابطه خارج زناشویی می شوند اشاره شده است:

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#نگاهی_به_موضوع_روابط_خارج_زناشویی
قسمت دوم

 سندرم شکارچی !   

در نظریه ی بازی های زندگی (لیبیدو در مسیر زندگی – کتاب #یادداشتهای_یک_روانپزشک) توضیح داده ام که یکی از مراحل رشدی که انسان به طور طبیعی در دوران نوجوانی آن را طی می کند مرحله "اثبات خود" است. در این مرحله هسته اولویت های زندگی فرد، غلبه بر احساس حقارت (inferiority feeling) است. بنابراین فرد مکررأ وارد "بازی های رقابتی" می شود و اشتغال ذهنی عمده وی برنده بودن بیشتر و بازنده بودن کمتر است. 
گروهی از افراد در این مرحله جا می مانند (libido fixation) بنابراین در سرتاسر زندگی در حال رقابت با دیگران برای "اثبات برتری" خود هستند. 
یکی از شکل های این بازی "سندرم شکارچی" است. در این سندرم فرد با "شکار کردن" زن یا مردی که جذاب، موفق، قدرتمند یا مشهور است احساس برنده بودن پیدا می کند. مردان با شکار زنان متعدد، خود را صاحب حرمسرای بزرگی می بینند و زنان با شکار مردان متعدد به خود اطمینان می دهند که جذاب و زیبا هستند. بنابراین هیچ همسر یا پارتنری نخواهد توانست این افراد را اشباع کند. زیرا این افراد "کلکسیونر" هستند و برای آن ها هیچ شیئی به تنهایی ارضا کننده نیست بلکه فهرست اشیاء موجود در موزه است که برایشان ارضا کننده تلقی می شود . 
از دیدگاه آرکی تایپال مردان "زئوس تایپ" و زنان "آفرودیت تایپ" چنین تمایلاتی دارند. در این زمینه کتاب های "شینودابولن" اطلاعات کاملی فراهم می کنند . کتاب او درباره ی مردان توسط نشر آشیان با نام "نمادهای اسطوره ای و روانشناسی مردان" و توسط نشر فرهنگ زندگی با نام " انواع مردان" ترجمه و منتشر شده و کتاب او درباره زنان توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده که متأسفانه عمده مباحث مربوط به "آفرودیت" در آن سانسور شده است.
"اینیاتسیوسیلونه" در کتاب "نان و شراب" راجع به مردی صحبت می کند که با هر زنی معاشقه می کند، بافه ای از موی او را به یادگار می گیرد و بالشی دارد که با انبوهی از بافه های گیسوان زنان، آنرا انباشته و آن را زیر سر می گذارد. این توصیفی زیباست از مردی شکارچی که همچون جنگاوری که از فتوحات خود می گوید، از فتوحات جنسی و عاطفی اش سخن می راند.

عقده مادر مقدس (مادونا کمپلکس)
Madonna complex

عقده مادر مقدس در مورد مردانی به کار رفته است که همسرانشان برایشان حرمتی دارند و این حرمت با رابطه جنسی آلوده می شود. در نتیجه این مردان کار کثیف (سکس) را برای جای دیگر می گذارند و "بکارت دوشیزه مقدس" خود را نمی آلایند.
مادونا کمپلکس طیف وسیعی دارد که در یک سر طیف کسانی قرار می گیرند که با همسرانشان دچار ناتوانی جنسی (impotence)  می شوند، در حالی که در یک رابطه دیگر (که عمدتا با فاحشه ها و کلفت ها – افرادی از سطح اجتماعی بسیار پایین تر- صورت می گیرد) پر اشتها و فعال هستند . " ماریو بارگاس یوسا" در کتاب "گفتگو در کاتدرال" مردان پرو (لیما) را چنین توصیف می کند: " عنین درمقابل همسرشان، سیری ناپذیر در مقابل فاحشه ها". 
در سر دیگر طیف کسانی قرار دارند که با همسر خود سکس دارند ولی این سکس ، سکس متعارف و "محترمانه ای" است و آن ها را از نظر ذهنی ارضا نمی کند. آن ها در سکس تمایل به رفتارهایی دارند که در فرهنگ و عرف خانوادگی شان غیر محترمانه محسوب می شود. مثلا سکس دهانی یا مقعدی یا رفتارهای پارافیلیاک یا ژاژگویی (coprolalia) در حین سکس. در نتیجه فضای زندگی زناشویی، بخش محترمانه ی سکس آن هاست و فضای خارج زناشویی، بخش غیر مودبانه ی آن! 
علیرغم نظر ابداع کنندگان این واژه، معادل مادونا کمپلکس می تواند در زنان نیز وجود داشته باشد. زنانی که با یک "پدر نماد" (father figure)  یا "ابر مرد" ازدواج می کنند ممکن است به خود اجازه ندهند تمام فانتزی های جنسیشان را در رابطه با این "مرد بزرگ" به فعالیت درآورند، در نتیجه تمایل پیدا می کنند در رابطه با مردی معمولأ بسیار جوان تر از خودشان (که در رابطه با او در موضع اقتدار قرار دارند) فانتزی هایشان را محقق کنند. " سندرم زلیخا" یا "سندرم سودابه" نامی است که نگارنده این مقاله برای این زنان انتخاب کرده است. "رومن رولان" نیز در کتاب "جان شیفته" چنین رابطه ای را توصیف کرده است . این نوع رابطه در طبقات بالای اجتماع شایع تر است. شاید شیوع بالای این رابطه ها در اشراف روسیه باعث شده بود که لئوتولستوی بگوید "کسی از مرگ فقرا و زنای اغنیا باخبر نمی شود".

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#نگاهی_به_موضوع_روابط_خارج_زناشویی
قسمت سوم

سندرم سوپاپ

رابطه با شریک جنسی یا عاطفی جدید هیجان و برانگیختگی عصبی یا حالتی شبیه نشئه (euphoria) ایجاد می کند . بنابراین همان طور که افراد تحت فشار شرایط پر استرس به الکل، مواد و داروها پناه می برند، ممکن است در چنین شرایطی به "رابطه خارج زناشویی" پناه ببرند. این که فرد کدام الگوی رفتاری را در مواجهه با استرس اتخاذ می کند احتمال دارد بنا به تصادف انتخاب گردد یعنی فرد در حالی که تحت فشار عوامل استرس زا قرار دارد به طور تصادفی با یک نوع دارو یا مواد یا یک رابطه با غیر همجنس مواجه شود و دریابد که "حالش به طور دراماتیک بهتر شده". در این صورت بر اساس اصل رفتاری "پاداش مثبت" (positive reinforcement) تا زمان ادامه شرایط استرس زا از این "درب خروجی" برای کاهش فشار درونی استفاده می کند. در این شرایط رابطه خارج زناشویی به عنوان یک سوپاپ عمل می کند!
برخی دیگر از صاحبنظران اعتقاد دارند تعیین کننده راهکار استرس زدا صرفأ تصادفی و بر اساس "بازخوردمثبت" نمی باشد بلکه هر فرد دارای یک
drug of choice
  است. بنابراین به طور فعال در شرایط استرس شروع به تجربه رفتارها و انتخاب های جدید می کند تا از شرایط پر فشار رهایی یابد و بین انواع بازخورد مثبت، مؤثرترین آن ها را انتخاب می کند. بنابراین بخش زیادی از کسانی که فی المثل تریاک کشیدن را به عنوان راهکار استرس زدا به کار می برند، رابطه با جنس مخالف را هم آزموده اند و از آن طرف اغلب کسانی که رابطه با جنس مخالف را به عنوان روش استرس زدا به کار می برند، تریاک و ترکیبات آن را آزموده اند و نتیجه گیری آن ها از این آزمون ها، انتخاب یک روش برای رهایی از استرس است.
در واقع این بیت بیان روشنی از حال این افراد است : 

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
چو فرو شدم به دریا چو تو گوهرم نیامد

"جورج الیوت" در رمان "میدل مارچ" نمونه هایی از این ماجرا ها را ذکر می کند: در شرایط پر استرس عاطفی "دکتر لایدگیت" به "قمار بازی" پناه می برد، اما "دورتا" به ارتباط با "لادیزلا" خاله زاده جوان و عاشق پیشه همسرش "کازوبون" آرام می جوید .
لازم به ذکر است که؛ گرچه شکل گیری این رفتارها در شرایط پر استرس واقع می گردد، رفع شرایط استرس زا "لزوما" منجر به "ترک اعتیاد" نمی گردد. 
در درسنامه جامع روانپزشکی کاپلان و سادوک 1995 ذکر شده بود که اغلب سربازان امریکایی که در شرایط پر استرس جنگ ویتنام دچار وابستگی به هروئین شده بودند پس از پایان جنگ و بازگشت به خانه "خود به خود" هروئین را کنار گذاشتند. این کتاب عنوان "spontaneous remission"  را برای این رویداد به کار می برد. با این حال بخشی نیز از وابسته شدگان با وجود پایان جنگ و بازگشت به خانه های امنشان وابسته به هروئین باقی ماندند . 
گویی در بخشی افراد که از نظر ژنی مستعد اعتیاد هستند (addiction prone)  مدار جدیدی در مغز شکل می گیرد که مستقل از استرس زدایی
(stress release)
از طریق مکانیسم شرطی شدگی (conditioning) در شرایط معمول هم روش استرس زدا ایجاد آرامش و لذت می نماید . 
مولانا این مکانیزم گریز از شرایط پرفشار را در این ابیات این گونه بیان کرده است:

می گریزند از خودی در بیخودی  
یا به خمری یا به زمر ای مهتدی
تا دمی از هوشیاری وارهند    
ننگ خمر و زمر بر خود می نهند

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com

 
#مقاله
#نگاهی_به_موضوع_روابط_خارج_زناشویی
قسمت چهارم

رابطه خارج زناشویی از دیدگاه اجتماعی (sociological):

در این جا مسائلی را اجتماعی می نامیم که جنبه "بین فردی" (inter personal)  داشته باشند. یعنی به عنوان بخشی از رابطه بین فردی معنا پیدا کنند. مسائلی اجتماعی تلقی می شوند که تداوم رابطه با یک فرد یا گروه خاص باعث تداوم آنها شود.
گروهی از صاحبنظران به چنین مسائلی "هم وابستگی" (codependent)  می گویند. در "هم وابستگی" یا "وابستگی متقابل" یک "سناریوی جمعی" روی صحنه می آید که غیبت هر یک از هنرپیشه های این نمایش سناریو را "گنگ" می کند و از کار می اندازد. 
#اریک_برن در کتاب "بازی ها" نمونه های متعددی از این سناریو ها را ذکر کرده است.

بازی انتقام

یکی از دلایل رابطه خارج زناشویی، انتقام گرفتن از همسر است. شکل ساده این بازی این است که فرد به این نتیجه می رسد که همسرش به او خیانت کرده یا می کند، در نتیجه برای تخلیه خشم خود او نیز وارد یک رابطه خارج زناشویی می گردد. او در این بازی به دنبال ارضاء جنسی یا دریافت نوازش عاطفی نیست بلکه آن چه به او "حال خوشی" می دهد این است که "قربانی بی دفاع" نیست و می تواند "مقابله به مثل" کند. در واقع فرد با برقراری رابطه خارج زناشویی از احساس حقارت خارج می شود. 
"کایل آنستوت" در رمان "مندینگو" نمونه ای از این سناریو را ذکر می کند:
"بلانش" همسر جوان ارباب مزرعه (هاموندماکسول) وقتی می بیند همسرش با دخترکان سیاه پوست (بردگان مزرعه) می خوابد، تصمیم به انتقام می گیرد و به این منظور "مندیگو"، زمخت ترین برده سیاه مزرعه را وادار به رابطه جنسی می کند. "مندیگو" به سیاهان دیگر می گوید: "در عمق چشمانش می بینم که از من متنفر است، او از سکس لذت نمی برد بلکه از انتقام لذت می برد." 
اما همیشه این مقابله به مثل در مقابل یک رابطه خارج زناشویی همسر نمی باشد، بلکه می تواند انتقامی بابت وجه دیگری از رابطه با همسر باشد. همسری خودشیفته و تحقیر کننده که سال ها بذر خشم و کینه را در ذهن همسرش می کارد باید انتظار این را داشته باشد که روزی شاهد "میوه انتقام" باشد. این میوه، شکل های متنوعی می تواند داشته باشد و رابطه خارج زناشویی یکی از این اشکال است.
لازم به ذکر است که همیشه ثبات زندگی زناشویی (marital stability) نشان دهنده رضایت زناشویی نیست. بسیاری از ازدواج ها هیچ گاه منجر به طلاق قانونی نمی گردد، در حالی که رضایت زناشویی (marital satisfaction) در آن بسیار پایین است و به قول صاحبنظران "طلاق عاطفی" صورت گرفته است. علت این که ازدواج علیرغم طلاق عاطفی ادامه می یابد، نگرانی های یکی یا هر دو زوج راجع به آینده روانی –اجتماعی فرزندان، نگرانی راجع به فشارهای اجتماعی طلاق (تابوی طلاق بخصوص برای زنان)، نگرانی راجع به استقلال مالی زن، ناتوانی در پرداخت مهریه توسط مرد و....است. 
در واقع انگیزه ادامه زندگی زناشویی، لذت از ادامه رابطه (positive reinforcement)  نیست بلکه ترس از مشکلات طلاق (negative reinforcement) است و در چنین ازدواجی که هیچ امیدی به ارضای نیازهای عاطفی در آن نیست، یکی یا هر دو زوج دچار احساس ناکامی و "درماندگی آموخته شده"
(learned helplessness) 
می گردند که به صورت ملغمه ای از خشم وافسردگی خود را نشان می دهد. این خشم سرکوب شده تحت تأثیر یک "تلنگر" با یک رفتار تکانشی (impulsive) بیرون می ریزد و انتخاب رابطه پنهانی و ممنوعه می تواند شکلی از این رفتار تکانشی باشد.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#نگاهی_به_موضوع_روابط_خارج_زناشویی
قسمت پنجم

همانند سازی (identification)  

"آلبرت باندورا" تأکید زیادی روی "نقش اجتماعی" داشت. به عقیده ی او، ما با انتخاب فرد یا گروه "مرجع"، رفتار آن فرد یا گروه را تقلید می کنیم. بر این مبنا حداقل برخی از موارد رابطه خارج زناشویی به فرآیند همانند سازی مربوط است.
فردی که شیفته پدر بزرگ موفق و مقتدر خود است، بسیار محتمل است که همانند پدر بزرگ سرفه کند، تسبیح به دست گیرد و علاوه بر همسرش چند زن صیغه ای نیز داشته باشد. 
گاهی همانند سازی با قهرمان رمان ها و فیلم های سینمایی و سریال ها صورت می گیرد. بنابر این "رسانه ها" علی الخصوص رسانه های تصویری قدرت این را دارند که فراوانی یک رفتار را افزایش یا کاهش دهند.
آن طور که "ویلیام گلدن" در رمان "خاطرات یک گیشا" نشان می دهد در ژاپن ابتدای قرن بیستم، مردان موفق و عالیرتبه اجتماع علاوه بر همسر، دارای یک "گیشا" (معشوقه) بودند و این سنت چنان نهادینه شده بود که اساسأ مدارسی برای تربیت "گیشا" وجود داشت.
 
روابط خارج زناشویی از دیدگاه معنوی (spiritual) :

اصطلاح معنوی (spiritual) از جمله کلماتی است که هنوز تعریف مورد توافقی از آن وجود ندارد. برخی معنویت (spirituality)  را معادل اخلاقی بودن تعریف می کنند و برخی آن را معادل مذهبی بودن فرض می کنند.
 گروهی داشتن تجارب غیر عادی هوشیاری
(altered state of consciousness =ASC)
را معادل معنویت می گیرند و  برخی فرآیند تفرد (individuation)  یونگی را مرحله "خودشکوفایی"
(self-actualization) 
#مازلو را معادل معنویت فرض می کنند. اما تعریف نگارنده از معنویت یک تعریف "فرافردی" (transpersonal)  است. بدین معنا که معنویت اتفاقی نیست که در فرد رخ دهد، یعنی ما فرد معنوی نداریم بلکه معنویت یک اتفاق گروهی است. یعنی ما می توانیم "گروه معنوی" داشته باشیم. 
این رخداد مشابه آنچه در "فریدالدین عطار نیشابوری" در "منطق الطیر" توصیف می کند اتفاقی است که در آن "فردیت" افراد در یک جمع "ذوب" شود. این اتفاق گاهی در برخی گروه های خودیاری 12 گام قابل رویت است. بنابراین به جای "فردمعنوی"، "رابطه معنوی" می نشیند، رابطه ای که در آن "فردیت" فرد ذوب رابطه می شود و بعد، از آن "جمعیت"، یک "فردیت" جدید زاده می شود. 
رابطه ی یک مرد و زن در صورتی می تواند "معنوی" باشد که در این رابطه مرد، بتواند زن درون خود (#آنیما) را کشف کند و زن، بتواند مرد درون خود (#آنیموس) را کشف کند. سپس این رابطه پایان می پذیرد در حالی که هر دو نفر دگرگون و مستجیل شده اند. 
یونگ با چنین نگاهی رابطه درمانی را در روانکاوی یک رابطه معنوی می داند. در این رابطه درمانگر و درمانجو ذوب می شوند، فردیت و هویت و ارزش های فردی خود را می بازند و در پایان رابطه هر یک با هویتی جدید از نو زاده می شوند و به راه خود می روند.
"جستجوی رابطه معنوی" می تواند یکی از دلایل رابطه  خارج  زناشویی  باشد. ازدواج  بر مبنای  دلایل زیستی (جذابیت جنسی) یا  روانی (طرحواره های همسر مناسب) یا اجتماعی (همگن بودن از نظر طبقه اجتماعی یا همانند سازی با الگوهای اجتماعی) صورت گرفته و از این سه نظر موفق است اما به ناگاه یکی یا هر دو نفر از زوجین دچار یک "درد زایمانی" می شوند؛ "من جدیدی" برای متولد شدن فشار می آورد.
در واقع این مرحله از زندگی که "بحران میانسالی" (midlife crisis)  نامیده می شود، یک "بحران هویتی دوم" (second identity crisis)  است که از نظر یونگ در این مرحله فرد باید با اجزاء پنهان شده، سرکوب شده و یا کشف نشده خود به انسجام برسد (integrity)  و نتیجه آن یک "تغییر هویت" است.
این اتفاق هرگز در درون فرد به نتیجه نمی رسد مگر این که فرد "روابطی معنوی" را در بیرون تجربه کند. رابطه ای مریدانه منجر به کشف "راهنمای درون" (guru)  می شود و نبرد با دشمنی در بیرون، منجر به کشف "سایه" (shadow)  می شود و رابطه ای عاشقانه با یک غیر همجنس منجر به کشف "روح" (anima/animus)  می گردد. 
این مسیر البته با گذرگاه های باریک و مغاک های عمیق همراه است که شرح و بحث آنها از حوصله این مقاله خارج است و علاقه مندان می توانند با مطالعه مباحث "تورم روانی" (psychic inflation) و "روان توده ای" (mass psyche) در کتاب های سمینار #یونگ درباره زرتشت و نیچه" ترجمه دکتر سپیده حبیب و "یونگ و سیاست" نوشته ولادیمیر اوداینیک با این مفاهیم آشنا شوند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#نگاهی_به_موضوع_روابط_خارج_زناشویی
قسمت پایانی

"محسن مخملباف" در فیلم "سکس و فلسفه" سعی در به تصویر کشیدن چنین رابطه ای دارد. آن جا که "مریم"، یکی از معشوقه های "جان" به او می گوید: 
"این عشق است؟! هم زمان با چند نفر بودن؟!" 
و "جان" پاسخ می دهد: 
"این جستجو است، من با هر کدام از شما بخشی از قلب خودم را کشف کردم"
 
مؤخره:

سیر رو به رشد روابط خارج زناشویی در جامعه ی ما، مطلبی است که هم شخصأ در کار با مراجعان مطب با آن روبرو بوده ام و هم همکارانم راجع به آن گزارش می دهند و گرچه آمار قابل اعتمادی در این زمینه وجود ندارد، اما به نظر می رسد که این الگو در جامعه ما رو به افزایش است. گرچه روابط خارج زناشویی بسته به نوع و علت آن می تواند فایده ای بیش از هزینه داشته باشد (functional) یا هزینه ای بیش از فایده (dysfunctional) ، اما وقتی به عنوان یک رفتار جمعی و از منظر جامعه نگر (community oriented)  به آن می نگریم نمی توانیم آن را مستقل از سایر متغیر های اجتماعی بسنجیم.
لذا نگارنده بر این باور است که وقتی به این الگوی آماری در جامعه امروز ایران می نگرد و آن را در کنار آمارهای افزایش خشونت فیزیکی، خشونت جنسی، کودک آزاری، کودکان و زنان خیابانی وقانون شکنی در سطوح مختلف اجتماعی می گذارد به این نتیجه می رسد که اساسأ جامعه ی ما به دلایلی که در مقاله ی #رشد_اعتیاد_در_ایران به آن اشاره کرده ام دچار ناتوانی در گذار از اخلاق سنتی به اخلاق مدرن شده است. این مطلب را در کتاب #حرفهایی_برای_امروزی ها (انتشارات بهار سبز) به تفصیل توضیح داده ام. 

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#معرفی_کتاب
نام کتاب : #بازگشت_به_ناکجاآباد
گفتگوی سیمون لامارته و آمانوئل آرتری

*نسخه پی دی اف پیوست شده است

کتاب بازگشت به ناکجا آباد در بدو امر ترجمه ای از گفتگوی بین دو روشنفکر مکزیکی به نظر می رسد. حتی در نسخه ای از کتاب که من در اختیار دارم و مربوط به چند دهه قبل است نام مترجم (علی کبیری)  هم روی جلد آمده است؛ اما واقعیت امر این است که این گفتگو هیچ گاه صورت نگرفته است! سیمون لامارته و آمانوئل آرتری شخصیت های غیر واقعی هستند که نویسنده کتاب از زبان آنان سخن گفته است. نویسنده ی این کتاب امیر پرویز پویان بوده است که برای فرار از سانسور یا کشف توسط ساواک حرف هایش را از زبان دو روشنفکر آمریکای لاتین بیان کرده است.
امیر پرویز پویان متولد ۱۳۲۶ بود و معروف ترین کار تئوریک او مقاله "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا" بود که در سال ۱۳۴۹ نوشت و به طور وسیع در میان روشنفکران و دانشجویان پخش شد و تأثیر عمیقی بر آنها باقی گذاشت.
آن گونه که مازیار بهروز در کتاب "شورشیان آرمانخواه" (نشر ققنوس) نوشته است این مقاله نخستین اثر تئوریک یک مارکسیست ایرانی درباره مبارزه مسلحانه بود و پویان در این کتاب انفعال گروه هایی را که صرفأ به مبارزه سیاسی اعتقاد داشتند مورد حمله قرار داده بود.
اما در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" امیر پرویز پویان عقاید گروه دیگری از روشنفکران زمان خودش را مورد نقد قرار داده بود. آن گروه از روشنفکران که نسخه "بازگشت به گذشته" را تحت نام جذاب "بازگشت به خویشتن" می پیچیدند.
اغلب روشنفکران دهه بیست و دهه سی ایران نسبت به جریان مدرنیته نظری خوش داشتند و منتقد سنت ها و باورهای مردم مان بودند. آن چه که من از آثار صادق هدایت و بزرگ علوی در ذهن دارم نقد و حتی ریشخند نگاه و رفتار سنتی ایرانیان است. حتی جلال آل احمد نیز در دوره اول آثارش همچون مجموعه داستان های سه تار  و پنج داستان و دید و بازدید همین نگاه را به فرهنگ ایرانی دارد. اما بخشی از روشنفکران دهه چهل و پنجاه از جمله جلال آل احمد در چرخشی یکصد و هشتاد درجه ای علاج درد فرهنگی ما را بازگشت به خویشتن (همان بازگشت به گذشته) دانستند و بر اساس یک نوستالژی عمیق (گذشته باوری) نسخه ای متفاوت برای زخم های سیاسی- فرهنگی مان پیچیدند.
امیر پرویز پویان در کتاب "بازگشت به ناکجا آباد" سعی در نقد این بخش از روشنفکران هم عصرش داشت.
اما جنبه جالب این کتاب برای من جدا از بحث "سنت یا مدرنیته" متودولوژی پویان است. نقدهایی که آمانوئل آرتری بر سخنان و نوشته های سیمون لامارته می گذارد بسیار ظریف و دقیق هستند. من در خواندن این کتاب نمونه ای کامل از "رویکرد سقراطی" را دیدم بنابراین برای کسانی که علاقمندند به این که نمونه ای از آنچه در شناخت درمانی به آن "گفتگوی سقراطی" و در برنامه ریزی عصبی-زبانی به آن "متامدل" می گوییم ببینند این کتاب (فارغ از جنبه های تاریخی و تئوریکش) مفید است.
امیرپرویز پویان در اردیبهشت ۱۳۵۰ در درگیری با نیروهای امنیتی کشته شد.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#آهنگ
#خداحافظ_ای_زیبا 
(به ایتالیایی: #Bella_ciao) نام ترانه‌ای است که در زمان جنگ جهانی دوم از سوی گروه مخالفان فاشیسم در ایتالیا خوانده می‌شد. این آهنگ که به نماد مبارزات آزادیخواهانه تبدیل شده است به زبان های بسیاری ترجمه شده و توسط خوانندگان مختلف اجرا شده است.
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

*سلام استاد من در محضر شما درس های زیادی آموختم

سؤالی داشتم؛ می خواستم راجع به معنویت یونگ توضیح بدید و این که
آیا ماتریالیست ها معنویت دارند و این که می تونیم ژان پل سارتر را یک ماتریالیست بنامیم.


*با سلام و احترام

اوّل این که معنویت با مذهب متفاوت است. معنویت یعنی داشتن دغدغه ی معنا، پرسش از فلسفه ی زندگی، راضی نشدن به روزمرّگی، موفقیت های اجتماعی و لذت های حسّی، در حالی که مذهبی بودن به معنای یقین داشتن به یک نظام پنداشتی درباره ی جهان و انسان است. افراد معنوی را معمولاً با دغدغه ی وجودی و انبوهی از پرسش ها می بینید درحالی که افراد مذهبی قرار است مؤمن (دلارام) و دارای انبانی از پاسخ ها باشند! با این توضیح کارل گوستاو #یونگ ـ روانپزشک سوئیسی - یک فرد معنوی ست نه یک فرد مذهبی.

دوّم این که #سکولار بودن با #ماتریالیست بودن متفاوت است. سکولار از ریشه ی لاتین سکولوم به معنای «همینجا» می آید و سکولار کسی ست که می گوید تنها ابزار ما برای ارتباط با جهان، حس های جسمانی ما هستند و عقل ما تنها بر مبنای داده های حسّی قرار است جهان را پردازش نماید. بنابراین ما هیچ امکانی برای رسیدن به دانایی راجع به جهان بعد از مرگ نداریم. سکولار ها عقل حس-مدار را سنجه و میزان تعیین قواعد و مناسبات اجتماعی می دانند در مقابل روح-مدار ها که زندگی بعد از مرگ را هدف زندگی و تجارب وحیانی (وحی- الهام و اشراق- کشف و شهود) را مبنای تعیین قواعد زندگی و مناسبات اجتماعی می دانند. امّا ماتریالیسم به معنای باور داشتن به این گزاره است که جهان به جز لایه ی ماتریال (مادّی و فیزیکی) سطح و لایه ی دیگری ندارد بنابراین هر ماتریالیستی سکولار است ولی هر سکولاری ماتریالیست نیست. با این توضیح بنده #ژان_پل_سارتر ـ فیلسوف، نمایشنامه نویس .و فعّال اجتماعی فرانسوی - را یک سکولار می دانم ولی یک ماتریالیست نمی دانم.

سبز باشید

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#همرنگ_جماعت!

پارک ملی آریزونا یک منطقه جنگلی حفاظت شده در آمریکاست. برخی از بازدیدکنندگان از این پارک ملی از این منطقه ی حفاظت شده چوب بر می داشتند و این ماجرا باعث به هم خوردن  وضعیت طبیعی جنگل می شد. یک پژوهشگر تصمیم گرفت راجع به پیام هایی که می تواند این رفتار را تغییر دهد تحقیق کند.
در نوبت اول تابلویی در مسیر حرکت بازدید کنندگان نصب شدکه روی آن نوشته شده بود: "بسیاری از بازدیدکنندگان قبلی، چوب های این جنگل حفاظت شده را برداشته اند. این کار وضعیت طبیعی پارک جنگلی را دگرگون ساخته است." این تابلو دارای تصویری بود که چند  نفررا در حال برداشتن چوب نشان می داد.
در نوبت دوم تابلویی در مسیر نصب شد که روی آن نوشته شده بود: "لطفا چوب های این جنگل حفاظت شده را برندارید تا وضعیت جنگل حفظ شود." این علامت شامل تصویری بود که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد.
پس از نصب تابلوها محققان تعدادی چوب قابل حمل را در مسیر بازدید کنندگان قرار دادند. زمانی که هیچ علامتی وجود نداشت، بازدیدکنندگان ۲/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند. وقتی تابلوی اول نصب شد که چندین نفر را در حال برداشتن چوب ها نشان می داد و روی آن نوشته شده بود "بسیاری" از بازدید کنندگان قبلی چوب برداشته اند بازدیدکنندگان ۷/۹۲ درصد چوب ها را برداشتند به بیان دیگر نصب چنین هشداری آمار دزدیدن چوب را تقریبا سه برابر کرد! در حالی که وقتی تابلوی دوم نصب شد که فقط یک نفر را در حال برداشتن چوب نشان می داد بازدید کنندگان فقط ۱/۶۷ درصد چوب ها را برداشتند یعنی دزدیدن چوب حدود چهل درصد کاهش یافت.

این پژوهشگر نتیجه گیری کرد که اگر مردم تصور کنند کار اشتباهی توسط اغلب مردم انجام می شود احتمال این که آن ها هم همان اشتباه را انجام دهند افزایش می یابد! یعنی "همرنگ جماعت شدن" باعث می شود ما حتی وقتی به اشتباه بودن رفتاری متقاعد می شویم آن رفتار را انجام می دهیم!
بنابراین هشدارهای دائمی راجع به افزایش آمار جرم و بی مسئولیتی و قانون شکنی ممکن است منجر به رشد این رفتارها شود بخصوص در فرهنگی که توصیه می شود: "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش!"

#هانس_کریستین_اندرسون داستان نویس دانمارکی در داستان شیرین "لباس نامرئی پادشاه" حکایت مردمی را ذکرکرده است که با این که می دیدند پادشاه عریان است از ترس انگشت نما شدن و تنها ماندن برای لباس درخشان سلطان کف می زدند.
آنچه هانس کریستین اندرسون در قالب داستان ذکر کرده است فیلیپ زیمباردو و سولومون اش روانشناسان برجسته آمریکایی با پژوهش های وسیع به اثبات رسانده اند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

پی نوشت:

۱- پژوهش روبرت کیالدینی در پارک ملی آریزونا را از کتاب زیر نقل قول کرده ام:

افسونگری: هنر نفوذ در ذهن ها، قلب ها و رفتارها - گای کاوازاکی - مترجم: امیر قادری- نشر سیته
 
۲- پژوهش های فیلیپ زیمباردو و سولومون اش را در کتاب زیر بخوانید:

روان شناسی اجتماعی: رابرت بارون- ترجمه دکتر یوسف کریمی- انتشارات روان
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
 
#مقاله
#کلیسا_دربرابر_علم

وقتی نیکولاس #کوپرنیک (1473-1543) در کتاب خود (تحولات اجسام سماوی) ثابت کرد که خورشید مرکز منظومه شمسی است و زمین به دور خورشید می گردد "جان کالوین" رهبر مذهبی پروتستان ها گفت: "زمین ثابت است و هرگز حرکت نخواهد کرد و پرسید چه کسی جرأت خواهد کرد اقتدار کوپرنیک را برتر از اقتدار روح القدس بداند؟!" خوشبختانه کتاب کوپرنیک پس از مرگ او منتشر شد بنابراین متدینین نتوانستند به او آسیبی بزنند اما همین جان کالوین رهبر پروتستان ها دستور داد آناتومیست مشهور مایکل سروتوس (1511-1553) را به عنوان مجازات در آتش بسوزانند زیرا او سرزمین مقدس (فلسطین) را بیابانی لم یزرع توصیف کرده بود (که واقعا هم چنین بود) و بنابراین توصیف کتاب مقدس را از آن به عنوان سرزمین "شیر و عسل" نقض کرده بود!
وقتی #گالیله در سال 1609 تلسکوپ پیشرفته ای ساخت که نسبت به تلسکوپ های قبل دقیق تر بود چهار قمر سیاره مشتری را کشف کرد. معنای این کشف این بود که بر خلاف ادعای کلیسا در منظومه شمسی بیش از هفت جرم سماوی وجود دارد (هفت عدد مقدس! مقاله #همه_چیز_از_فیثاغورث_شروع_شد را در همین سایت بخوانید).
اغلب متدینین قبول نکردند از داخل تلسکوپ گالیله نگاه کنند زیرا معتقد بودند انجام این عمل کفر آمیز است! برخی از متدینین هم که حاضر شدند از داخل تلسکوپ گالیله نگاه کنند پدیده های مشاهده شده را تصدیق کردند ولی گفتند این اشیای جدید اصلأ در آسمان نیستند آن ها توهم های بینایی هستند که خود تلسکوپ آن ها را ایجاد میکند!
گالیله توسط کلیسا (که آن زمان حکومت را اداره می کرد) بازداشت شد و مورد تفتیش (بازجویی و شکنجه) قرار گرفت و وادار شد نتیجه گیری های علمی خود را تکذیب کند تا در آتش سوزانده نشود ولی محکوم به این شد که تمام سال های باقی مانده عمر خود را در بازداشت خانگی به سر برد.
گالیله پس از 8 سال حصر خانگی در سال 1642 درگذشت. در 31 اکتبر 1992 کلیسای کاتولیک در یک بیانیه رسمی "خطاهای گالیله را بخشید" !!!

منبع: کتاب تاریخ روانشناسی هرگنهال - ترجمه یحیی سید محمدی انتشارات ارسباران - فصل چهارم

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com