#معرفی_کتاب
نام کتاب: #توتالیتاریسم_فرهنگی
نویسنده: #دکتر_نظام_بهرامی_کمیل
ناشر: کویر
چاپ اول: ۱۴۰۰
دکتر «نظام بهرامی کمیل» در یکی از گفتارهای کتاب توتالیتاریسم فرهنگی، به دو گفتمان رایج فرهنگ عمومی عصر «نازیسم» میپردازد. گفتمان «ما را با سیاست چه کار و ما که کارهای نیستیم» و الگوی «به من کاری نداشته باشید، نان زن و بچه میدهم».
هر دو گفتمان بر اساس منافع طبقه حاکم شکل گرفته بود تا از هرگونه انتقاد و دخالت ملت در حکمرانی پیشگیری شود. این درحالی است که پژوهشهای حوزه حکمرانیهای استبدادی عصر مدرن نشان میدهد که چگونه توتالیتاریستها (تمامیتخواهان) به دنبال کنترل کوچکترین شئون زندگی افراد هستند و چگونه مقاومتها هرچند کوچک، میتواند منجر به ایجاد تغییرات بزرگ در جامعه شود.
به سخن دیگر؛ شاید اگر عوام مردم و افراد گریزان از سیاست و مسئولیتهای مدنی بدانند با بیتفاوتی خود چقدر آب به آسیاب مستبدان میریزند و در ارتکاب جنایتهای آنها شریک میشوند، آنگاه برای شناخت این ایدئولوژیها مشتاقتر شوند و چنین کتابهایی را تنها مختص اندیشمندان و روشنفکران ندانند.
کتاب توتالیتاریسم فرهنگی شامل یک پیشگفتار و سه گفتار است. در پیشگفتار تاریخچهای از حکومتهای استبدادی عصر سنت و تفاوت آن با دیکتاتوری دوره مدرن ارائه میشود. نویسنده توضیح میدهد که چگونه در حکومتهای تمامیت خواه قرن بیستم با جایگزین شدن «مذهبی سیاسی» به جای «مذهب مدنی»، قدرت و حکومت تبدیل به امر مقدس شده و دژهای ایدئولوژیکی با قربانی کردن آزادی و اخلاقیات، راه هرگونه استقلال و رسیدن به فردیت را برای ملت مسدود میکنند.
در این بخش میخوانیم که نظامهای پدر سالارانه تمامیتخواه مردم را به ماشینهایی بدل میسازند که ناخواسته در خدمت ایدئولوژی در آمده، و در نتیجه نوعی «هیپنوتیزم جمعی» برای حمایت از اهداف پیشوا شکل میگیرد. به همین دلیل، تمامیتخواهان به هنر و هنرمندانی نیاز دارند تا در این یکسانسازی جامعه و گسترش رفتار تودهای و هیجانی به آنها کمک کنند.
#مریم_بهریان - دانشجوی دکتری روانشناسی
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
نام کتاب: #توتالیتاریسم_فرهنگی
نویسنده: #دکتر_نظام_بهرامی_کمیل
ناشر: کویر
چاپ اول: ۱۴۰۰
دکتر «نظام بهرامی کمیل» در یکی از گفتارهای کتاب توتالیتاریسم فرهنگی، به دو گفتمان رایج فرهنگ عمومی عصر «نازیسم» میپردازد. گفتمان «ما را با سیاست چه کار و ما که کارهای نیستیم» و الگوی «به من کاری نداشته باشید، نان زن و بچه میدهم».
هر دو گفتمان بر اساس منافع طبقه حاکم شکل گرفته بود تا از هرگونه انتقاد و دخالت ملت در حکمرانی پیشگیری شود. این درحالی است که پژوهشهای حوزه حکمرانیهای استبدادی عصر مدرن نشان میدهد که چگونه توتالیتاریستها (تمامیتخواهان) به دنبال کنترل کوچکترین شئون زندگی افراد هستند و چگونه مقاومتها هرچند کوچک، میتواند منجر به ایجاد تغییرات بزرگ در جامعه شود.
به سخن دیگر؛ شاید اگر عوام مردم و افراد گریزان از سیاست و مسئولیتهای مدنی بدانند با بیتفاوتی خود چقدر آب به آسیاب مستبدان میریزند و در ارتکاب جنایتهای آنها شریک میشوند، آنگاه برای شناخت این ایدئولوژیها مشتاقتر شوند و چنین کتابهایی را تنها مختص اندیشمندان و روشنفکران ندانند.
کتاب توتالیتاریسم فرهنگی شامل یک پیشگفتار و سه گفتار است. در پیشگفتار تاریخچهای از حکومتهای استبدادی عصر سنت و تفاوت آن با دیکتاتوری دوره مدرن ارائه میشود. نویسنده توضیح میدهد که چگونه در حکومتهای تمامیت خواه قرن بیستم با جایگزین شدن «مذهبی سیاسی» به جای «مذهب مدنی»، قدرت و حکومت تبدیل به امر مقدس شده و دژهای ایدئولوژیکی با قربانی کردن آزادی و اخلاقیات، راه هرگونه استقلال و رسیدن به فردیت را برای ملت مسدود میکنند.
در این بخش میخوانیم که نظامهای پدر سالارانه تمامیتخواه مردم را به ماشینهایی بدل میسازند که ناخواسته در خدمت ایدئولوژی در آمده، و در نتیجه نوعی «هیپنوتیزم جمعی» برای حمایت از اهداف پیشوا شکل میگیرد. به همین دلیل، تمامیتخواهان به هنر و هنرمندانی نیاز دارند تا در این یکسانسازی جامعه و گسترش رفتار تودهای و هیجانی به آنها کمک کنند.
#مریم_بهریان - دانشجوی دکتری روانشناسی
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
#مقاله
#میلان_کوندرا_و_توتالیتاریسم
«میلان کوندرا» رماننویس اهل چک و متولد ۱۹۲۹ است. کوندرا از ۱۹۵۸ در حالیکه هنوز در چکسلواکی آنروز زندگی میکرد در رمانهای «شوخی» و «زندگی جای دیگری است» و در مجموعه داستان «عشقهای خندهدار» به نقد جامعهای پرداخت که زیر سلطه حکومت تکحزبی و توتالیتاریسم قرارداشت.
میلان کوندرا در مصاحبهای با «یان ماک ایوان» گفتهاست:
«آنچه در درون جوامع توتالیتر اتفاق میافتد، رسواییهای سیاسی نیست بلکه رسواییهای مردمشناختی است. پرسش اساسی برای من اینبوده که قابلیتهای انسان تا چهحد است. همه از بوروکراسی نظام کمونیستی، از گولاکها، محاکمات سیاسی و تصفیههای استالینی حرف میزنند و همهی اینها را بهعنوان رسواییهای سیاسی مطرح میکنند و این حقیقت آشکار را به فراموشی میسپارند که نظام سیاسی نمیتواند کاری فراتر از قابلیتهای مردم انجامدهد: اگر انسان توانایی کشتن نداشت هیچ رژیم سیاسی نمیتوانست جنگ راه بیاندازد، از این جهت همیشه در پس مسئله سیاسی مسالهای مردمشناختی وجود دارد: حدود قابلیتهای انسان»
من در ادامه نظرات میلان کوندرا میخواهم این مسأله را مطرح کنم که توتالیتاریسم و فاشیسم، نظامهای سیاسی فعالکننده بدترین قابلیتهای انسان هستند. برخی توتالیتاریسم و فاشیسم را محصول قابلیتهای روانی انسانها میدانند و اعتقاد دارند اگر در جامعهای که توتالیتاریسم یا فاشیسم شکل گرفتهاست، رفتار عمومی مردم را مطالعه کنید میبینید که بیرحمی، خودمحوری، پستی و دنائت آن قدر شیوع دارد که بهاین نتیجه خواهید رسید که این مردم لیاقت نظام سیاسی سالمتری را ندارند، اما من باور دارم که این مسیر علت و معلولی مسیری دوطرفه است...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی #میلان_کوندرا #توتالیتاریسم
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#میلان_کوندرا_و_توتالیتاریسم
«میلان کوندرا» رماننویس اهل چک و متولد ۱۹۲۹ است. کوندرا از ۱۹۵۸ در حالیکه هنوز در چکسلواکی آنروز زندگی میکرد در رمانهای «شوخی» و «زندگی جای دیگری است» و در مجموعه داستان «عشقهای خندهدار» به نقد جامعهای پرداخت که زیر سلطه حکومت تکحزبی و توتالیتاریسم قرارداشت.
میلان کوندرا در مصاحبهای با «یان ماک ایوان» گفتهاست:
«آنچه در درون جوامع توتالیتر اتفاق میافتد، رسواییهای سیاسی نیست بلکه رسواییهای مردمشناختی است. پرسش اساسی برای من اینبوده که قابلیتهای انسان تا چهحد است. همه از بوروکراسی نظام کمونیستی، از گولاکها، محاکمات سیاسی و تصفیههای استالینی حرف میزنند و همهی اینها را بهعنوان رسواییهای سیاسی مطرح میکنند و این حقیقت آشکار را به فراموشی میسپارند که نظام سیاسی نمیتواند کاری فراتر از قابلیتهای مردم انجامدهد: اگر انسان توانایی کشتن نداشت هیچ رژیم سیاسی نمیتوانست جنگ راه بیاندازد، از این جهت همیشه در پس مسئله سیاسی مسالهای مردمشناختی وجود دارد: حدود قابلیتهای انسان»
من در ادامه نظرات میلان کوندرا میخواهم این مسأله را مطرح کنم که توتالیتاریسم و فاشیسم، نظامهای سیاسی فعالکننده بدترین قابلیتهای انسان هستند. برخی توتالیتاریسم و فاشیسم را محصول قابلیتهای روانی انسانها میدانند و اعتقاد دارند اگر در جامعهای که توتالیتاریسم یا فاشیسم شکل گرفتهاست، رفتار عمومی مردم را مطالعه کنید میبینید که بیرحمی، خودمحوری، پستی و دنائت آن قدر شیوع دارد که بهاین نتیجه خواهید رسید که این مردم لیاقت نظام سیاسی سالمتری را ندارند، اما من باور دارم که این مسیر علت و معلولی مسیری دوطرفه است...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی #میلان_کوندرا #توتالیتاریسم
#drsargolzaei
@drsargolzaei