دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.1K subscribers
1.73K photos
96 videos
149 files
3.22K links
Download Telegram
#مقاله
#کارمند_شریف_اداره_سلاخی!

ابتدا اسرای لهستانی را به اردوگاه های کار اجباری می فرستاند. بعد نوبت به یهودی ها رسید. زن و مرد در این اردوگاه ها به کار طاقت فرسا می پرداختند و حداقل جیره غذایی را دریافت می کردند. وقتی بیمار و ناتوان می شدند به "حمام" فرستاده می شدند. در این حمام ها گاز سمی استنشاق می کردند و ظرف چند دقیقه بدون صرف فشنگ جان می دادند. سپس جنازه ها را در کوره ها می سوزاندند، "تمیز ترین" شکل کشتار! 
چه کسی این سیستم "تمیز" را راهبری می کرد؟ "آدولف #آیشمن" مهندس آلمانی که مأمور طراحی سیستم "راه حل نهایی"
(Final Solution)
شده بود.
وقتی در ۱۹۴۵ متفقین برلین را محاصره کرده بودند #هیتلر خودکشی کرد، اما هیتلر به تنهایی جنایات خود را سازماندهی نمی کرد، جمعی از "نوابغ آلمان" با او همراهی می کردند: گوبلز، گورینگ، هیملر و آیشمن نمونه هایی از این "نوابغ مومن به پیشوا" بودند. بخشی از آنها در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ محاکمه شدند ولی تعدادی از آنها به نقاط دور دنیا همچون آمریکای جنوبی گریختند و با هویت جعلی سال ها به زندگی مخفی ادامه دادند. آیشمن جزو آنان بود. او سال ها پس از پایان جنگ دستگیر شد و به "اورشلیم" فرستاده شد.
پژوهشگران برجسته ای به مطالعه پرونده آیشمن پرداختند. آنها کنجکاو بودند ببینند وضعیت روانی کسی که مرگ هزاران انسان بی گناه را مدیریت کرده چگونه است.
یکی از معروف ترین کسانی که پرونده آیشمن را بررسی کرد #هانا_آرنت بود. هانا آرنت (۱۹۷۵- ۱۹۰۶) دکترای فلسفه خود را در ۱۹۲۹ زیر نظر "کارل یاسپرز" روانپزشک و فیلسوف آلمانی در دانشگاه هایدلبرگ اخذ کرد. پس از به قدرت رسیدن نازی ها مدتی توسط گشتاپو دستگیر شد ولی سپس به آمریکا گریخت. او اولین زن استاد در دانشگاه پرینستون بود. هانا آرنت در زمان محاکمه آیشمن مقالاتی را برای مطبوعات می نوشت که بعدأ در کتاب "آیشمن در اورشلیم" جمع آوری و منتشر شدند.
نتیجه تحقیقات پژوهشگرانی برجسته در سطح آرنت این بود:

* آیشمن هیچگونه بیماری روانی نداشت. او نه نسبت به لهستانی ها و نه نسبت به یهودیان هیچ خاطره بد یا کینه ای نداشت.
* آیشمن در تمام سال های مدرسه و دانشگاه فردی منضبط، قانون مند، وظیفه شناس و "نمونه" بود!
* آیشمن هیچ سابقه شخصی از پرخاشگری و خشونت نداشت و در خانواده و دوستان به عنوان فردی معاشرتی، مهربان و گرم شناخته می شد!
* آیشمن اعتقاد داشت که به عنوان یک "تکنوکرات" به "وظایفش" عمل کرده است، "سیستمی" که در آن کار می کرد "مأموریتی" را به او محول کرده بود و او هم به بهترین نحو مأموریت را "مهندسی" کرده بود!

در جنایات بزرگ و نظام مند، به دنبال شخصیت های ضد اجتماعی
(Antisocial Personality)
نگردید، شاگرد اول هایی با معدل بالا و نمره انضباط بیست بدنه ماشین های سرکوب را می سازند و نوابغ خودشیفته (Narcissistic) این کارمندان شریف، وظیفه شناس و مطیع را به "انجام وظیفه" مکلّف می کنند!
جنایت های سازمان یافته و کلان زمانی محقق می شوند که "جنایت" تبدیل به "وظیفه" شود!
شعبده رهبران توتالیتر همچون هیتلر، استالین و مائو این است که جنایت را تبدیل به تکلیف می کنند!


#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

#drsargolzaei

@drsargolzaei
#مقاله
#نقصهای_فردی_و_مسئولیت_اجتماعی

همه ما انسان‌ها نقص هایی داریم. برخی از این نقص‌ها جسمانی هستند، برخی روانی و برخی اخلاقی.
لازم است هر فردی این «پاشنه آشیل» یا «چشم اسفندیار» خود را بشناسد تا از آن سوراخ بارها گزیده نشود اما بعضی افراد آگاهی به این پاشنه آشیل در خودشان یا دیگران را تبدیل به مانعی می‌کنند در برابر کنش اجتماعی. گویا این افراد اعتقاد دارند که تنها افراد کامل و بی‌نقص دارای مسئولیت اصلاح و ارتقاء اجتماع هستند! اما من باور دارم که رشد روانی و مشارکت اجتماعی جدایی‌ناپذیر و در‌هم‌تنیده‌اند. معتکف صومعه سکوت شدن با این توجیه که من تا خود را تزکیه نکرده‌ام حق ندارم به دیگران اعتراض کنم همان‌قدر آسیب‌رسان است که غرق شدن در رودخانه پرتلاطم فعالیت سیاسی و اجتماعی با این توجیه که در این شرایط فرصتی برای خودسازی معنوی و درمان روان‌شناختی نیست.
«اینیاتسیو سیلونه» نویسنده مبارز ایتالیایی در کتاب «نان و شراب» (با ترجمه محمد قاضی) دو فرد را در مقابل هم می‌نشاند که هر کدام در یکی از این دو آسیب فرو غلطیده است...

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:

از اینجا بخوانید

#مسئولیت #مسئولیت_اجتماعی‌
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei

@drsargolzaei
#معرفی_کتاب
#نا_ناخودآگاه_آقای_روانپزشک

نام کتاب: نا ناخودآگاه آقای روانپزشک
نویسنده: دکتر محمدرضا سرگلزایی
انتشارات: طرحواره
تلفن مرکز پخش: ۰۲۵۳۷۷۳۷۷۸۸
واتساپ: ۰۰۹۸۹۱۲۶۵۱۶۹۳۲

دوستی پیامک می‌زند و از من می‌خواهد تأثیرگذارترین کتاب زندگی‌ام را برایش نام ببرم. این سؤال مرا به فکر فرو می‌برد، «تأثیر‌گذارترین کتاب زندگی» عبارت سنگینی است و پاسخ دادن به این سؤال دشوار است، نیاز به یک سفر درونی دارد، پس به سفر می‌روم!
کلاس سوّم دبستان بودم، کتابی برایم خریدند به اسم «کودک قهرمان» که نوشتۀ «علی وافی» بود. داستان کودکی مصری به نام سعید بود که نویسنده ادعا کرده بود شهر «پورت سعید» مصر به افتخار او نامگذاری شده است. ماجرای کتاب برمی‌گشت به قضیه ملّی شدن کانال سوئز به فرمان جمال عبدالناصر و هجوم نیروهای بیگانه به مصر. در داستان این کتاب، سعید (که هم سن و سال من در هنگام خواندن قصه بود!) در عملیاتی خطرناک جان خود را به خطر می‌انداخت تا تأسیسات نظامی نیروهای متجاوز را منهدم کند. آن زمان این کتاب بخشی از سرنوشت مرا ساخت و شجاعت را تبدیل به یکی از ارزش‌های متعالی و معنابخش زندگی من کرد!
کلاس چهارم دبستان «بینوایان» ویکتور هوگو را خواندم، سال بعدش «یک هلو، هزار هلو»، «بیست و چهار ساعت میان خواب و بیداری» و «افسانۀ محبت» صمد بهرنگی را خواندم. این قصه‌ها ذهن من را به موضوع فقر و تبعیض حساس کردند و آرمان عدالت را تبدیل به آن امر متعالی کردند که باید برای آن شجاعانه جنگید.
حدود یک دهه بعد، در هفده-هجده سالگی، کتاب‌های «ابوذر، سوسیالیست خداپرست» «عبدالحمید جوده السّحار» که توسط «دکتر شریعتی» ترجمه و حاشیه خورده بود و کتاب‌های «نان و شراب» و «دانۀ زیر برف» اینیاتسیو سیلونه (عارف مبارز سوسیالیست ایتالیایی) تأثیر آن کتاب‌های کودکانه را در من ماندگار و پایدار کردند...

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید

#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei

@drsargolzaei
#چشم_تاریخ

در سال ۱۹۸۴ در شهر آكسفورد و بقيه شهرهای دانشگاهی، دانشجويان بر
روی دستگاه‌های خودپرداز بانك باركليز، با اسپری، كلمه‌ی «سياهان» را روی
يك دستگاه و كلمه‌ی «فقط سفيدپوستان» را روی دستگاهی ديگر می‌نوشتند.
اين نوشته‌های غيرعادی البته هيچ‌چيز را در واقع تغيير نمی‌داد. سياه‌پوستان
می‌توانستند از خودپرداز سفيدها و سفيدها از خودپرداز سياهان استفاده كنند.
اين برچسب‌های سفيد و سياه بر دستگاه‌های خودپرداز برای بسياری از
مشتريان باعث ناراحتی شد. اتفاقاً خواسته‌‌ی كسانی كه اين عمل را انجام داده بودند، ناراحت شدن آن مشتريان و فكر كردن درباره‌ی آن بود. كسانی كه در
صف خودپردازها ايستاده بودند، نسبت به بانك باركليز و همكاری‌هايش با
آفريقای‌جنوبی و رژيم آپارتايد احساس خوبی نداشتند. كشوری كه تابلوهای
«فقط سفيدپوستان» و «سياهان» دستور روز آن بود. تعداد كمی از فارغ‌التحصيلان برای استخدام به باركليز مراجعه می‌كردند، زيرا نمی‌خواستند در
صف‌بندی تبعيض‌آميز سياه و سفيد كه باركليز نماينده‌ی آن بود، باشند.
ميزان سود باركليز از حساب‌های بانكی دانشجويان در انگلستان از ۲۷
درصد به ۱۵ درصد سقوط كرد. در سال ۱۹۸۶، باركليز شكست را در برابر
اسپری‌كنندگان و هم‌پيمانان آن‌ها پذيرفت. خروج باركليز از آفريقای‌جنوبی از‌ جمله پر سروصداترين تحريم‌ها عليه آفريقای‌جنوبی بود كه رژيم آپارتايد بر
اثر آن متحمل خسارات زيادی شد.
نلسون ماندلا كه برای مخالفت با سياست‌های نژادپرستانه‌ی آفريقای‌جنوبی‌حبس ابد گرفته بود، در سال ۱۹۹۰ پس از ۲۷ سال آزاد شد. در سال ۱۹۹۴ انتخابات آزاد برگزار شد. رنگ‌نوشته‌های عليه باركليز از خودپردازها پاك شد و
اين بانك در سال ۲۰۰۵ مجدداً به آفريقای‌جنوبی بازگشت.

برگرفته از کتاب "کنش‌های کوچک ایستادگی"

گردآورنده: علی محمدی

#drsargolzaei

@drsargolzaei
#مقاله

#روز_جهانی_کارگر (اول ماه می)

انتخاب اوّل ماه مِی به عنوان روز کارگر به این لحاظ بوده است که در چهارم ماه مه سال ۱۸۸۶، و در چهارمین روز اعتصاب و تجمع کارگران آمریکایی در شهر شیکاگو، پلیس به روی آنان آتش گشود که شماری کشته، عده‌ای مجروح و بعداً چهارتن نیز اعدام شدند. کارگران اعتصابی خواستار تعدیل شرایط کار و کاهش ساعات روزانه کار از ده ساعت به هشت ساعت بودند. قرار بود که اوّل ماه می ۱۸۸۶ در آمریکا کاهش ساعات کار به هشت ساعت در روز، به اجرا درآید که چنین نشد و در نتیجه، کارگران در گوشه و کنار این کشور دست به تظاهرات زدند و در یک‌هزار و دویست کارخانه و کارگاه، اعتصاب صورت گرفت.
این اعتراضات نتیجهٔ فوری دریافت نکردند، اما بعدها در سطح وسیع مؤثر واقع شدند. پس از آن، هشت ساعت کار در روز عُرف بسیاری از کشورها در سراسر جهان شد. از این رو این روز به عنوان روز تظاهرات، راهپیمایی، و سخنرانی انتخاب شد. در هند این روز همچنین روز معترضان سیاسی نیز هست.
در سال ۱۹۵۵ در کلیسای کاتولیک رومی، ۱ می به عنوان روز «قدیس یوسف کارگر»، نامزد مریم مقدس نامگذاری شد.
به مناسبت این روز مهم می‌خواهم به بحث «ارزش‌افزوده، فاصلهٔ‌طبقاتی و جنگ‌های ملّی-مذهبی» بپردازم.
طبقه‌کارگر (یا پرولتاریا) شامل کسانی است که از طریق کار‌کردن ارتزاق می‌کنند، در مقابل، طبقه سرمایه‌دار (یا بورژوا) کسانی هستند که سرمایه‌شان درآمد ایجاد می‌کند و مجبور نیستند برای ارتزاق کار کنند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

برای مطالعه متن کامل‌ مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه فرمایید:

از اینجا بخوانید

#drsargolzaei

@drsargolzaei
#معرفی_کتاب
#نا_ناخودآگاه_آقای_روانپزشک

نام کتاب: نا ناخودآگاه آقای روانپزشک
نویسنده: دکتر محمدرضا سرگلزایی
انتشارات: طرحواره
تلفن مرکز پخش: ۰۲۵۳۷۷۳۷۷۸۸
واتساپ: ۰۰۹۸۹۱۲۶۵۱۶۹۳۲

دوستی پیامک می‌زند و از من می‌خواهد تأثیرگذارترین کتاب زندگی‌ام را برایش نام ببرم. این سؤال مرا به فکر فرو می‌برد، «تأثیر‌گذارترین کتاب زندگی» عبارت سنگینی است و پاسخ دادن به این سؤال دشوار است، نیاز به یک سفر درونی دارد، پس به سفر می‌روم!
کلاس سوّم دبستان بودم، کتابی برایم خریدند به اسم «کودک قهرمان» که نوشتۀ «علی وافی» بود. داستان کودکی مصری به نام سعید بود که نویسنده ادعا کرده بود شهر «پورت سعید» مصر به افتخار او نامگذاری شده است. ماجرای کتاب برمی‌گشت به قضیه ملّی شدن کانال سوئز به فرمان جمال عبدالناصر و هجوم نیروهای بیگانه به مصر. در داستان این کتاب، سعید (که هم سن و سال من در هنگام خواندن قصه بود!) در عملیاتی خطرناک جان خود را به خطر می‌انداخت تا تأسیسات نظامی نیروهای متجاوز را منهدم کند. آن زمان این کتاب بخشی از سرنوشت مرا ساخت و شجاعت را تبدیل به یکی از ارزش‌های متعالی و معنابخش زندگی من کرد!
کلاس چهارم دبستان «بینوایان» ویکتور هوگو را خواندم، سال بعدش «یک هلو، هزار هلو»، «بیست و چهار ساعت میان خواب و بیداری» و «افسانۀ محبت» صمد بهرنگی را خواندم. این قصه‌ها ذهن من را به موضوع فقر و تبعیض حساس کردند و آرمان عدالت را تبدیل به آن امر متعالی کردند که باید برای آن شجاعانه جنگید.
حدود یک دهه بعد، در هفده-هجده سالگی، کتاب‌های «ابوذر، سوسیالیست خداپرست» «عبدالحمید جوده السّحار» که توسط «دکتر شریعتی» ترجمه و حاشیه خورده بود و کتاب‌های «نان و شراب» و «دانۀ زیر برف» اینیاتسیو سیلونه (عارف مبارز سوسیالیست ایتالیایی) تأثیر آن کتاب‌های کودکانه را در من ماندگار و پایدار کردند...

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید

#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei

@drsargolzaei
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #جنون_قدرت_و_قدرت_نامشروع

نویسنده: #دکترمحمدرضاسرگلزایی

نشر: قطره

در باب «فاشیسم»، «توتالیتاریسم» و «کاپیتالیسم»

ممکن است واژه‌هایی چون «فاشیسم»، «توتالیتاریسم» و «کاپیتالیسم» برای فارسی‌زبانان بیگانه و غریبه بنظر برسند ولی خواندن این کتاب به خواننده‌ی ایرانی نشان می‌دهد که سال‌هاست این واژه‌ها را در زندگی خود لمس کرده است و به قول پروین اعتصامی «این گرگ سال‌هاست که با گله آشناست» دانستن این که نهادها و افراد چگونه صاحب قدرت نامشروع می‌شوند و چگونه ما را به بازی‌ای می‌کشانند که در آن نصیبی جز باخت نداریم، برای همه‌ی ما ضروری است.
مجموعه‌ای که تقدیم شما می‌گردد شامل مقالات مستقلی است که وجه مشترک آن‌ها شناخت و نقد قدرت نامشروع و فرایندهای شکل‌گیری و دوام آن است. این مقالات نگاهی میان‌رشته‌ای دارند و از اسطوره‌شناسی و فلسفه گرفته تا روان‌شناسی‌اجتماعی برای درک این‌که چگونه نهادهای قدرت نامشروع بر زندگی ما اعمال سلطه می‌کنند بهره برده‌ام. نگاه چندوجهی این مجموعه از یک سو نقطه‌ی قوّت آن است و از سوی دیگر نقطه‌ی ضعف آن. قوّت از این حیث که گستره‌ی وسیعی از نظریه‌ها و اندیشمندان را به خواننده معرفی می‌کند و خواننده بر اساس علاقه و رشته‌ی خود هر نظریه‌ای را که انتخاب کند پیگیری خواهد کرد. ضعف از این جهت که نتوانسته‌ام هیچ یک از نظریه‌ها را آن‌گونه که کارشناس آن حوزه در یک کتاب تخصصی به آن می‌پردازد وسیع و عمیق بشناسانم. از آن‌جا که انگیزه‌ی اصلی من در فراهم آوردن این مجموعه دغدغه‌ی اجتماعی بوده نه هدف آکادمیک، با اذعان به ضعف فوق تصمیم به ارائه‌ی آن به هم‌وطنانی که دغدغه‌ی مشابه دارند گرفتم با این امید که دغدغه‌های مشترک ما تبدیل به برنامه و اقدام جمعی شوند.

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید

#drsargolzaei

@drsargolzaei
پر شکسته
محسن نامجو
#آهنگ
#پرشکسته

کلام: #هوشنگ_ابتهاج
خواننده: #محسن_نامجو
ملودی: بر اساس قطعه‌ی محلی شمال خراسان (شاره جان)

چه درد است این؟ چه درد است این؟ چه درد است؟
که در گلزار ما این فتنه کردست؟

چرا در هر نسیمی بوی خون است؟
چرا زلف بنفشه سرنگون است؟

چرا سر برده نرگس در گریبان؟
چرا بنشسته قمری چون غریبان؟

چرا پروانگان را پر شکسته‌ست؟
چرا هر گوشه گرد غم نشسته‌ست؟

چرا مطرب نمی‌خواند سرودی؟
چرا ساقی نمی‌گوید درودی؟

چه آفت راه این هامون گرفته‌ست؟
چه دشت است این که خاکش خون گرفته‌ست؟

چه افتاد این گلستان را، چه افتاد؟
که آیین بهاران رفتش از یاد

#دکتر_سرگلزایی

#drsargolzaei

@drsargolzaei