دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.9K photos
113 videos
176 files
3.39K links
Download Telegram
#یاداشت_هفته
#تاریخ_و_اسطوره

تاریخ به ما می گوید که چه وقایعی در جهان عینی (جهان قابل لمس و رؤیت) رخ داده اند، اسطوره به ما می گوید که چه وقایعی در جهان ذهنی (جهان قابل تصور و تخیل) رخ داده اند.
تاریخ از امکانات بالفعل می گوید، اسطوره از امکانات بالقوه. تاریخ به ما واقع بینی می دهد، اسطوره به ما آرمان و امید می دهد.
در فضای اجتماعی تاریخ مفیدتر از اسطوره است، در فضای روانی اسطوره کاربردی تر از تاریخ است. اشتباه گرفتن تاریخ و اسطوره باعث می شود ما ارزیابی درستی از جهان نداشته باشیم.
به سراغ مردم جامعه بروید. یک حجم نمونه تصادفی انتخاب کنید و از آن ها راجع به ده واقعه مهم تاریخ معاصر سؤال کنید. آن گاه از آن ها راجع به ده حکایت اسطوره ای بپرسید. خواهید دید که برای اغلب مردم جامعه ما حکایت های اسطوره ای (شکافته شدن دریا، زنده شدن مرده و ...) ملموس تر و واقعی تر از وقایع تاریخی (جنگ های ایران و روسیه، انقلاب مشروطه و ... ) هستند. می دانید چرا؟ چون در نظام آموزشی رسمی کشور ما (آموزش و پرورش - صدا و سیما) اسطوره پررنگ تر از تاریخ ارائه می شود و از آن بدتر این که اسطوره جایگزین تاریخ می شود. چنین جامعه ای نمی تواند ارزیابی درستی از جهان پیرامون خود داشته باشد، گیج و سردرگم است، گاهی عصبانی است گاهی دلسرد، گاهی سرخوش از خیال، گاهی مأیوس از واقعیت!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#یادداشت_هفته
#یونانیان_و_ایرانیان


پیش از این در جایی نوشته بودم: «شاعر، کسی است که ناخودآگاه شخصی او آینه ی ناخودآگاه جمعی باشد.»

دکتر رضا براهنی نیز گفته است:
"شعور هنری یعنی داشتن حسّ تاریخی از شکل و محتوای ادبی. حسّ تاریخی، قسمت اعظم جهان بینی یک شاعر را تشکیل می دهد. شاعر باید بداند که در این لحظه از تاریخ، چه زبانی، چه شکلی، چه آهنگ و وزنی و چه سبکی نشان دهنده چه موقعیت فردی، سیاسی و تاریخی می تواند باشد. در غیر این صورت، کار شاعر به تفنّن و مزاح شباهت خواهد داشت.

برای پیدایش یک فرم، زمان و شرایط خاصی لازم است. اغلب روان شناسان دوست دارند این شرایط را فقط در وجود افراد ببینند، در حالی که این شرایط در بطن اجتماع قرار دارد و این شرایط روزی که از بطن اجتماع، با عینیّت تمام، در عرصهٔ واقعیت رخ داد، می تواند نمایندگان خود و فرم های خود را به وجود آورد، در غیر این صورت این شرایط در بطن اجتماع خواهند پوسید، همانطور که عناصر تراژیک موجود در کار #فردوسی بعدها پوسید و از بین رفت و تبدیل به یک عنصر زنده و فعال نگردید و اصولأ علت شکست مقلّدان فردوسی در شاهنامه نویسی در اعصار بعد، همین بوده است.
#شاهنامه فردوسی در دوران اعتلای حس قهرمان پرستی ملت ایران نوشته شده است و امکان نداشت که در دوران فتحعلیشاه، شاهنامهٔ موفّقی نوشته شود، و اگر کسی چنین کاری کرد، سوراخ دعا را گم کرد چرا که باید در دوران فتحعلیشاه چیزی گفته می شد که برملا کننده زوال عصر فتحعلیشاه باشد."
بنابراین هنر، هم محصول تاریخ است و هم سازندهٔ تاریخ. دکتر رضا براهنی در کتاب #تاریخ_مذکر مسیر هنر ایرانی و یونانی را با یکدیگر مقایسه کرده و بر این اساس به آسیب شناسی فرهنگی ایرانیان پرداخته است. به گفته او در یونان، ادبیات داستانی از حماسه به تراژدی حرکت کرد. در حماسه، قهرمان قصه، ابر انسانی است که بر همه ناملایمات غلبه می کند، شکست ناپذیر است و کنترل سرنوشت را به دست می گیرد. اودیسه هومر و رستم فردوسی چنین ابر انسان هایی هستند. اما در تراژدی، قهرمان قصه علیرغم تمام فضیلت ها و استعدادها، در مقابل سرنوشت شکست می خورد و شکست او، نگاه مخاطب تراژدی را از شخص قهرمان به بستر اجتماعی و بین فردی زندگی قهرمان می کشاند.
بنابراین تراژدی (همچون تراژدی اودیپ سوفوکل) نگاه بین فردی و سیستمی را جایگزین نگاه فرد محور حماسه می کند.
در حماسه، شهوت و شور و شوق زندگی در وجود قهرمانی خارق العاده منعکس گردیده است در حالی که نمایش نامه مبتنی بر تراژدی یونانی با تصوّری که از زندگی می دهد انگشت بر نقاط ضعف و قدرت "روابط" می گذارد و همه چیز را به سوی روان شناسی روابط سوق می دهد. از خلال این قبیل توجهات به روابط انسانی، مردم خود را به صورت زنجیرهای به هم پیوسته مجسم می کنند و شعور اجتماعی کسب می کنند.
از دیدگاه دکتر رضا براهنی، هنر و ادبیات ایرانی پس از حماسه، از هنر و ادبیات یونان فاصله می گیرد و به تفکر هندی نزدیک می شود، بنابراین به جای حرکت در مسیر بازنمایی امر اجتماعی، به بازنمایی رابطه بین انسان و امر فرابشری (الوهیت) مشغول می گردد. نتیجه این که هنر و ادبیات ایرانی نتوانسته شعور جمعی و تفکر سیستمی برای انسان ایرانی ایجاد نماید. 
"حماسه پس از اوج یافتن در شعر خراسانی، به جای این که تبدیل به تصویر و تصوری از خانواده شود و سپس جامعیتی پیدا کند و نوعی فلسفهٔ اجتماعی شرقی پیدا شود و بر اساس آن، حکومت و دولت و سیاست به معنای واقعی پیدا شود و نوعی دموکراسی بر شرق حاکم شود در "راه و رسم خنثای عرفان" فرو می غلتد و از ذهنیتی سر در می آورد که قرن ها شعور و فکر ایرانی را در خود فرو می غلتاند و به خود مشغول می دارد."

در مقالات #آرمانشهر_و_ویرانشهر و #عرفان_زدگی_درفرهنگ_ایرانی به عرفان زده شدن روشنفکری ایرانی نیز پرداخته ام، چیزی که در بخش بزرگی از شاعران معاصر ایرانی نیز نمود می یابد.
کتاب تاریخ مذکر (علل تشتت فرهنگ در ایران) در سال ۱۳۵۰ خورشیدی منتشر شده است و بعید می دانم در دهه های اخیر بازنشر شده باشد. امیدوارم بتوانیم نسخهٔ الکترونیک کتاب را تهیه و در کانال تلگرام به اشتراک بگذاریم.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

*پرسش:

با سلام خدمت استاد ارجمند و با تشکر از مطالب خوب شما.
چند روز قبل فیلم یک ساعته ای درخصوص #آرکی_تايپها منتشر نمودید که من و همسرم این فیلم را باهم دیدیم، در زمان دیدن این فیلم من درگیر این فکر شدم که واقعا چه تفاوتی میان یک روحانی مذهبی و یک روانشناس هست، زمانی که هردو بر اساس یک سری نظریات اثبات نشده از روی منبر خطابه برای مخاطبان شان درمان تجویز می کنند، و آیا اصولا می توان روحانیون را روانشناسان سنتی نامید؟
با تشکر از شما


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

با سلام و احترام
پیش از این در دو #فایل_صوتی با عناوین #کوانتوم و #روانکاو_و_کشیش و یک فیلم کوتاه با عنوان #اولویت_آموزشی_در_تربیت_رواندرمانگر از نظر دکتر سرگلزایی و سه فیلم بلند با عنوان #اصول_و_چالشهای_رواندرمانگری به پرسش شما پاسخ داده ام.

تندرست باشید


*پرسش:

با سلام و تشکر از پاسخ حضرتعالی
به نظر شما آرکي تایپ ها تا چه اندازه مبتنی بر روانشناسی علمی هستند؟

*پاسخ #دکترسرگلزایی :

با سلام
بر مبنای تعریف #کارل_پوپر از علم هیچکدام از مکاتب روانکاوی و تئوری هایشان علمی محسوب نمی شوند، امّا از نظر توماس #کوهن روان شناسی، علمی  در مرحلهٔ
pre-paradigmatic
است و نباید یک علم پره پارادایماتیک را با ملاک های علوم پارادایماتیک سنجید.
این دو دیدگاه را می توانید در فصل اوّل کتاب #تاریخ_روانشناسی_هرگنهان (انتشارات ارسباران) مطالعه فرمایید.

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

*پرسش:

سلام
خیلی ممنونم بابت مطالبی که به صورت کتاب، مقاله و فایل صوتی منتشر می‌کنید.

در کلاس #افسردگی_و_اضطراب توضیح دادید که انسان گرسنه ساختار است. و مثال‌های متعددی از مراجعینی زدید که با تغییر ساختار فکری احساس متفاوتی را تجربه کردند.

ایا درست است که نتیجه بگیریم کسی همانند #ویکتور_فرانکل در #اشویتس معنا را در زندگی پیدا نمی‌کند بلکه معنا را با ساختار فکری که انتخاب می‌کند می‌سازد؟

بنابراین آیا مفاهیم انتزاعی همچون معنا، پوچی، خوشبختی، بدبختی و ... صرفا تعابیری ذهنی نیستند که انسان با توجه به ساختار فکری که خود انتخاب کرده برای خود می‌سازد؟

با تشکر


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

با سلام و احترام
طرفداران اصالت تجربه (empiricism) با شما موافقند که این مفاهیم انتزاعی مخلوق «تفکّر زبانی» انسان هستند که به گفتهٔ #جان_استوارت میل از طریق «شیمی ذهن» انبوهی از مفاهیم انتزاعی را خلق می کند بدون این که هیچ متناظری در دنیای بیرون داشته باشند. ولی طرفداران اصالت خِرَد (rationalism) همچون #رنه_دکارت باور دارند که این مفاهیم انتزاعی متناظری در جهان فراحسّی و فرامادّی دارند که «عقل محض» یا intuition ما قادر به «کشف» آنهاست. بنده در مقالهٔ #ذهن_زبان_مند_و_کهن_الگوها به موضوع زبان و ذهن پرداخته ام. خلاصهٔ نظرات و نقدهای این دو گروه را می توانید در کتاب #تاریخ_روانشناسی_هرگنهان- ترجمهٔ یحیی سید محمّدی- انتشارت ارسباران بخوانید.

شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#تاریخ_هنر

پرسش:

با سلام و احترام فراوان

آقای دکتر بشر در سیر تکاملی تاریخی خود نشان داده که برای آفرینش ، نابودی مهم ترین قدم است.

با توجه به بحران های دنیای امروز و نظریه های  کریس هارمن در کتاب انقلاب در قرن 21 (به این موضوع اشاره کرده بود ، که می توانیم از مانداب های راکد ، زمین های چاک چاک ، خاک های پر از مواد سمی و ... متوجه شویم که بشر نیاز به دگرگونی دارد ) آیا می توانیم بگوییم انسان ها در طول تاریخ  سیر قهقرایی را به اسم تغییرات و پیشرفت طی کرده اند و به نوعی دچار همان بی خردی جمعی شده اند؟

و این که به نظر شما هنر را  هم مثل آفرینش خدایان  در دوران پیش مدرن ، می توان بُتِ دورهٔ پُست مدرن به شمار آورد؟

این که آثار هنری هم می توانند مانند خدایان، ما را به جاودانگی امیدوار کنند و رهایی بخش اضطراب ناشی از پوچی بشر باشند.   

سپاس از توجه تون


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل- پاسخ به این پرسش که آیا بشر به سوی خردمندی پیش می رود یا در حال بازتولید بی خردی است موضوعی است که در فلسفهٔ تاریخ و در فرا-تاریخ (متا هیستوری) به آن پرداخته می شود. از منظر فلسفهٔ تاریخ هگل و مارکس انسان به سمت خِرَد و آزادی بیشتر پیش می رود، از منظر متاهیستوری یووال نوح هراری نیز انسان به سمت خلق هوشی برتر از خود و سپردن هدایت خود به دست او می رود. 

بر اساس چنین تفکری سالها پیش نوشته بودم «خدا در آینده جای دارد!».

حتماً در مقابل چنین نظریه پردازانی نقدهای جدّی و نظرات مخالفی هم وجود دارند.

دوّم- بر اساس دیدگاهی فُرمالیستی، بنده هنر را فرم و مِدیا (رسانه) می دانم تا محتوا. بنابراین هنر می تواند بت تراش باشد، می تواند بت شکن باشد. همیشه هنر امید و آرامش ایجاد نمی کند، هنر می تواند پوچی و اضطراب را نیز بسط دهد. 

هنر ابزار نافذ انتقال پیام است و جایگزین فلسفه نیست.

سبز باشید   

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
#تأملات
#تاریخ

حواریون چند تن
فریسیان گله گله!
اگر پولس مکار نبود
مسیح هیچ‌گاه متولد نشده بود!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید

@drsargolzaei
#تأملات
#تاریخ

این درخت کاج کهنسال
بیش از من تاریخ می‌داند
ببین چگونه می‌نگرد به بازی تکراری
تکراری ما

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید

@drsargolzaei
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشت_همیشه #تاریخ_ندانی


در دهه ی بیست زندگی، بی توجه به گزیده های ابلهانه و تباهی آور متون فارسی دانشگاه می رفتم سراغ کتابهای اصلی.
مثلا به جای گزیده ی صد صفحه ای نیمیش توضیحات باطل از #تاریخ_بیهقی، دوره ی سه جلدی را می خواندم که ببینم چه بوده مگر این کتاب؟ چه می نوشته ابوالفضل بیهقی که حاکمان حدود بیست و پنج جلد از سی جلد کتابش را سوزانده بودند؟ و...
چنان حیران می شدم که گاه نزدیک بود قالب تهی کنم؟
دسیسه های عجیب غریب فردی و گروهی در حق همدیگر، نظام فاسد شخصی یا گروهی، سازمان های شگفت اداره ی کشور که بی شک برگرفته از ایران باستان بود و... همه مرا مستاصل میکرد که مثلا چه جانوری است این انسان و چه کارها که میتواند بکند و... البته غافل که در همان سالها به مراتب بیشتر و شدیدترش پیرامون ما داشت اتفاق می افتاد و البته می افتد..
یکی از داستانهای غریب تاریخ بیهقی در این باره مربوط به #بونصرمشکان استاد اتفاقا خردمند و فاضل و غالبا مثبت خود نویسنده است..
او که همچون همه ی مرتبطان با قدرت از آینده و غیب اطلاع دارد در اقدامی غریب که موجب شگفتی دوستان کار دیده و سرد و گرم چشیده اش می شود گوسفندان بسیاریش را به قیمتی کمتر از عرف می فروشد و... به اعتراض رفیق شفیقش هم توجه نمی کند.
فقط چندی بعد است که خبر چپاول ترکان شرق نشین به نواحی شرقی ایران همه گیر می شود و رفیق ناصح در دیدار دوباره وزیر دربار سلطان را می بیند که بسیار کیفور است و می گوید میبینی ؟ این خوراکهای رنگارنگ محصول آن فروش به ثمن بخس است و... حکایت پسران علی تکین و برامکه و حسنک وزیر و بوسهل زوزنی و.... بماند.
باری دو سه دهه ای از آن ایام می گذرد و من تکرار آنهمه پلشتی را پس از گذر هزار سال دارم با چشم می بینم با این تفاوت که سیاسان حیله گر و غارت گر بر مسند نشسته ی این ایام یک صدم دانش و منش همان عفریتان گذشته را نیز ندارند. زمان نه تنها در این دیار متوقف است که به پس می رود و پست بر می کشد..
و این جان خسته ی حیران مانده است که کدام گرد را به جادو پاشیده اند بر این خاک که اراذل دیروزش در برابر سفلگان امروزش به صد درجه قابل ستایش ترند...
#محسن_بارانی آبان ۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تأملات
#تاریخ

این درخت کاج کهنسال
بیش از من تاریخ می‌داند
ببین چگونه می‌نگرد به بازی تکراری
تکراری ما

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید

@drsargolzaei
#چشم_تاریخ
حکم اعدام برای یک اظهار نظر!

هشتم بهمن ماه سال۱۳۶۷ و به مناسبت تولد حضرت زهرا و روز زن، راديوی جمهوری اسلامی ايران در برنامه‌ای به نام سلام، صبح به خير در گزارشی از مخاطبينش می‌پرسد: «به نظر شما الگوی امروز زنان ايرانی چه کسی است؟» اکثر مخاطبان، حضرت فاطمه را الگوی خود معرفي می‌نمايند اما يکی از مصاحبه‌شوندگان می‌گويد: «اوشين». اوشين نام شخصيت اصلی داستان سريالی ژاپنی به نام سال‌های دور از خانه بود که آن روزها از سيما پخش می‌شد. گوينده می‌گويد: «الگوی شما بايد حضرت زهرا  باشد چرا اوشين؟» مصاحبه شونده مي‌گويد: «حضرت زهرا  مال ۱۴۰۰ سال پيش است. ما يک الگوی امروزي می‌خواهيم». آیت‌الله خمینی فردای آن روز در واکنش به اين مصاحبه، طی این پيام رسمی محمد هاشمی (رئيس وقت صدا و سيما) را مورد عتاب داد:
آقای محمد هاشمى، مديرعامل صدا و سيمای جمهوری اسلامی، با کمال تأسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه هشتم بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گرديده است که انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردی که اين مطلب را پخش کرده است تعزير و اخراج مي‌گردد و دست‌ اندرکاران آن تعزير خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهين درکار بوده است، بلاشک فرد توهين‌ کننده محکوم به اعدام است. اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تکرار گردد، موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدی مسئولين بالای صدا و سيما خواهد شد. البته در تمامی زمينه‌ها قوه قضاييه اقدام ميینمايد. (صحيفه نور، جلد ۲۱: ص۷۶ )
بعدها چهار تن از دست‌اندرکاران آن برنامه از جمله مدير گروه معارف، سردبير برنامه‌های ويژه عقيدتى سياسی و مسئول نظارت بر برنامه به ۴ سال حبس تعزیری و ۴۰ ضربه شلاق محکوم شدند.

#اعدام #خمینی #آزادی_بیان #حبس #شلاق #تاریخ
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️سنت اسلامی-ایرانی، از کورش و مولوی تا مصدق و خمینی: اسطوره‌سازی‌‌های بی‌پایان

✍️ حسن محدثی‌

۲ بهمن ۱۴۰۲

سنت در درون هر باهمستانی دورانی طولانی از تکوین را طی می‌کند. نخستین عناصر سنت از نخستین بنیان‌گذاران باهمستان می‌آید. به همین دلیل هم هست که کم و بیش می‌توان گفت تمام تمدن‌ها ریشه در زنده‌گی‌ی قبائلی و طائفه‌ای دارند. هر قدر که بیش‌تر تاریخ باهمستان‌ها را مطالعه می‌کنیم، این حقیقت بر ما بیش‌تر آشکار می‌شود. سنت، تاریخی از انباشت و تاریخی از برساخت‌های اجتماعی است. نخستین بینش‌ها در باره‌ی جهان و انسان نخستین پایه‌های وجه هرمنوتیک سنت را بنیادگذاری می‌کنند. وقتی بیش‌تر در سنت اسلامی-ایرانی می‌کاویم، بیش‌تر ریشه‌های بین‌النهرینی‌ی آن را می‌یابیم. اما سنت هاضمه‌ای بزرگ دارد و همه چیزخوار است. در طول دوران طولانی‌ی تکوین سنت که گاهی قرن‌ها طول می‌کشد، بسیاری از عناصر فرهنگی وارد سنت می‌شوند و در آن حل و جذب می‌گردند و سرانجام سنتی پدید می‌آید که در آن هم کورش هست هم مولوی و هم مصدق و هم خمینی و بسیاری دیگر. برساختی پدید می‌آید که عناصر متنوعی در آن هست اما همه را در یک دنیای معنایی گرد آورده است. این تنوع سنت، خرده‌جهان‌هایی با امکانات گوناگون پدید می‌آورند. دنیاهای مختلفی در درون سنت می‌سازند اما همه‌ی این دنیاها بخشی از سنت اند و نه بیرون از آن.

هر کدام از این دنیاهای درون یک سنت قهرمانان و اسطوره‌های خود را می‌سازند و الگوهای مطلوب خود را شکل می‌‌دهند. بعد قرن‌ها نیز ترکیب‌هایی از این عناصر متنوع در درون سنت پدید می‌آیند. اما این دنیاهای درون یک سنت در برخی بنیادهای اساسی با هم مشترک اند. به‌عنوان مثال، تمامی‌ی آن‌ها بین زمین و آسمان پیوند می‌زنند و مشروعیتی آسمانی را بنا بر تفسیر و معنایی خاص کم و بیش محفوظ می‌دارند: یکی بر مبنای فره ایزدی، یکی بر مبنای اندیشه‌ی امامت و نبوت، یکی بر مبنای وجود ولی و نیز قطب.

حتا مصدق که تحصیل‌کرده در رشته‌ی حقوق مدرن در عصر مدرن است، بنیاد بحث خود را بارها بر عناصری از سنت بنا می‌کند. به‌عنوان مثال، در حین بی‌اعتبار جلوه دادن وثوق‌الدوله برای مقام وزارت عدلیه در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۰۵ چنین می‌گوید:

«عقیده ما مسلمین این است که حضرت رسول اکرم و پیغمبر خاتم- صلی الله علیه و آله و سلم- پادشاه اسلام است و چون ایران مسلمان است، لذا سلطان ایران است و بر هر ایرانی دیانتمندی و هر مسلمان شرافتمندی فرض است که در اجرای فرموده پیغمبر خدا که می‌فرماید: «الاسلامُ يَعلو ولا يُعلي عَلَيهِ...» از وطن خود دفاع نماید. اگر فاتح شد، عالم دیانت و ایرانیت را روحی تازه دمیده و چنان چه مغلوب شد و مقتول شد، در راه خدا شربت شهادت را چشیده است«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»... هر ایرانی که دیانتمند است و هر کس که شرافتمند است، تا بتواند باید روی دو اصل مهم از وطن خود دفاع کند و خود را تسلیم هیچ قوه ننماید که یکی از آن دو اصل، اسلامیت است و دیگر وطن پرستی. و در مملکت ما اصل اسلامیت اقوی است، زیرا یک مسلمان حقیقی تسلیم نمی‌شود، مگر این که حیات او قطع شود. برای جلب این قبیل مسلمین است که دول مسیحی در پایتخت‌های خود مسجد بنا می‌نمایند. ولی یک متجدد سطحی و بی فکر را می‌توانند به یک تعارفی تسلیم نمایند. اصل اسلامیت و اصل وطن پرستی با هم متباین نیست و نسبت بین این دو از نِسَب اربعه، عموم و خصوص مطلق است: یعنی هر مسلمان وطن پرست است، چه حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الإيمانِ...» (مکی، ۱۳۶۴: ۱۸۳؛ دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او. سازمان انتشارات جاویدان).

در درون همین سنت اسلامی-ایرانی است که عنصری ظاهراً ایرانی به نام کورش با عنصری اسلامی درمی‌آمیزد و کورش از قرآن سردرمی‌آورد و نام ذوالقرنین به خود می‌گیرد و کسی که مقیم چنین سنتی است از این تبدیل و تبدل‌ها استقبال می‌کند. در درون همین سنت است که برخی می‌توانند بین اندیشه‌ی هایدگر و عرفان اسلامی‌ی ابن عربی و دیگران تلفیقی پدید آورند و هایدگریسم اسلامی بسازند و کثیری را جذب کنند یا از ابوذر که مردی است در قبیله‌ای دور افتاده در حجاز (قبیله‌ی غفار)، نخستین خداپرست سوسیالیست را بسازند یا از کورش یک مداراگر دینی‌ی بزرگ بسازند که منشور حقوق بشر تدوین کرده است یا ملتی به دنبال چهره‌ی آیت‌الله خمینی مدتی به ماه خیره شوند. در همین سنت است که از کورش (جنگ‌جویی جهان‌گشا در ایران باستان)، مولوی (کنش‌گری فرهنگی و اهل فقه و عرفان اسلامی در قرون وسطای اسلامی)، و مصدق (کنش‌گری سیاسی در ایران معاصر و تحصیل‌کرده‌ی غرب)، و آیت‌الله خمینی (فقیه و کنش‌گری فرهنگی و سیاسی و ره‌بر یک انقلاب سیاسی و مؤسس حکومتی دینی) اسطوره‌سازی کنند.

ادامه 👇👇👇

#سنت
#تاریخ
#مصدق
#اسطوره‌سازی
#اسطوره‌‌زدایی


@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
👆آن‌چه به‌نحو بی‌پایان در این سنت اسلامی-ایرانی تکرار شده است، بازتولید فرهنگ و تاریخ و مناسبات اجتماعی‌ی مشخصی بوده است که برای آدمیان مقیم این سنت یا برای بخش مهمی از آنان خوش‌آیند و مطلوب بوده است. آن‌چه از تاریخ ما و سنت ما سربرآورده است، ریشه در خود ما دارد. ما مقیمان چنین سنتی بوده ایم و این سربرآورده‌ها را خود پرورده ایم. بدون نقد این میراث نمی‌توانیم مدرنیته‌ی ایرانی را بنا بکنیم. بدون نقد فرهنگ اسطوره‌ساز نمی‌توانیم در ورای سنت و میراث قرار بگیریم و بدون نقد اسطوره‌ها نمی‌توانیم اسطوره‌سازی‌ی مردمان مقیم در سنت را تذکر بدهیم.

از این رو، برای من نقد اسطوره‌ی کورش همان‌قدر فراروی از این سنت است که نقد اندیشه‌ها و افکار عارفی مثل مولوی و نقد کنش‌گران سیاسی و دینی‌ی معاصر. ما در این بزن‌‌گاه تاریخی باید با چشمی تازه‌بین و غیرعادت‌زده اتصال‌ها و گسست‌ها را پیدا بکنیم. ما برای بنای تاریخی جدید به برساختی جدید از تاریخ نیازمند ایم.

این مردم همان‌قدر از کورش و داریوش اسطوره‌سازی کرده اند که از علی و حسن و حسین و مولوی و حافظ و سعدی. هیچ‌ گروهی تاب نقد اسطوره‌های خود را ندارد و هیچ گروهی مایل نیست که به اسطوره‌های خویش هم‌چون کنش‌گرانی انسانی و زمینی بنگرد و کنش‌ها و آثار و افکارشان را به‌نحو عقلانی نقد و ارزیابی کند. بت‌سازی و تقدس‌بخشی از محصولات بسیار مهم و پای‌دار سنت اسلامی-ایرانی است و همه دست‌اندرکار همین داستان اند؛ از چوپان گرفته تا استاد دانش‌گاه تحصیل کرده در غرب و از کشاورز گرفته تا سیاست‌مدار حقوق خوانده در کشورهای اروپایی و از روحانی گرفته تا استاد درس فلسفه.



#سنت
#تاریخ
#اسطوره‌سازی
#اسطوره‌‌زدایی
#مدرنیته‌ی_ایرانی


@NewHasanMohaddesi
Forwarded from سعید هلیچی
سنصيرُ شعباً , إن أَردنا , حين نعلم أَننا لسنا ملائكةً , وأَنَّ
الشرَّ ليس من اختصاص الآخرينْ
سنصير شعباً حين لا نتلو صلاة الشكر للوطن المقدَّس ,
كلما وجد الفقيرُ عشاءَهُ ....
سنصير شعباً حين نشتم حاجبَ السلطان والسلطان ,
دون محاكمةْ
سنصير شعباً حين يكتب شاعرٌ وصفاً إباحياً لبطن
الراقصةْ
سنصير شعباً حين ننسى ما تقولُ لنا القبيلة.... ,
حين يُعْلي الفرد من شأن التفاصيل الصغيرةْ
سنصير شعباً حين ينظر كاتبٌ نحو النجوم , ولا يقول:
بلادنا أَعلى ...وأجملْ !

سنصير شعباً حين تحمي شرطةُ الآداب غانيةً وزانيةً من الضرب المبرِّح في الشوارعْ !

سنصير شعباً حين لا يتذكَّرُ الفردُ الفلسطينيُّ رايته سوى في ملعب الكرة الفسيح , وفي مسابقة الجمال ,
ويوم نكبته فقطْ
سنصير شعباً , إن أردنا , حين يؤذن للمغنِّي أَن يرتِّل
آية من ((سورة الرحمن)) في حفل الزواج المُخْتَلطْ
سنصير شعباً حين نحترم الصواب , وحين نحترم الغَلَطْ !




ملتی خواهیم شد، اگر بخواهیم...
اگر بفهمیم که ما فرشته نیستیم
و زشتی از آنِ دیگران نیست

ملتی خواهیم شد آنگاه که برای وطن مقدس
نماز شکر نخوانیم، اگر تهیدستی غذای شبش را یافت

ملتی خواهیم شد اگر به حاکم ناسزا بگوییم و محاکمه نشویم
اگر شاعری در وصف شکم رقاصه‌ای شعر عریانی بسراید
ملتی خواهیم شد آنگاه که فراموش کنیم قبیله به ما چه می گوید
آن‌هنگام که انسان از کوچکی‌ها مرتبه یابد
ملتی خواهیم شد اگر نویسنده‌ای به ستارگان بنگرد
و نگوید زیباتر و بلند بالاتر است وطنمان

ملتی خواهیم شد اگر پاسبان
حامی هرزگان و خنیاگران باشد در کوچه های سنگسار
ملتی خواهیم شد آنگاه که مدعی وطن پرستی
پرچم میهنش را فقط در ورزشگاه و مسابقه‌ی زیبایی و جنگ به یاد نیاورد

ملتی خواهیم شد، اگر بخواهیم...
اگر به خواننده‌ای اجازه دهند سوره‌ی الرحمن را
در جشنی مختلط بخواند
ملتی خواهیم شد اگر به درست و غلط احترام بگذاریم...



#محمود_درویش
ترجمه: #سعید_هلیچی
کتاب: #تاریخ_دلتنگی


Channel: @heleichi_saeed
Forwarded from سعید هلیچی
گشت ارشاد ما
در تعقیب زنبور عاشق
و کبوتر عاشق
و ابر عاشق
و گربه‌ی عاشق است
اینگونه است که امنیت برقرار می‌شود...



#نزار_قباني
ترجمه: #سعید_هلیچی
از کتاب: #تاریخ_عشق_و_عصیان



Channel: @heleichi_saeed
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️ایران همیشه جامعه‌ای دینی بوده است: ورود ایران به عصر پسادینی

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ فروردین ۱۴۰۳

پیش از این گفته ام که ما متوجه عظمت تحوّلی که هم اکنون در ایران رخ داده نیستیم؛ چون در وسط این تحولات نفس می‌کشیم. ایران برای نخستین بار در تاریخ اش، وارد عصر پسادینی‌ی خود شده است. جامعه‌ی ایران همیشه جامعه‌ای دینی بوده است. به فراز زیر از کتاب «حکیم رازی (حکمت طبیعی و نظام فلسفیِ) محمد بن زکریای صیرفی» نوشته‌ی پرویز سپیتمان (اذکائی) توجه نمایید و ببینید این فراز چه می‌گوید:

«از دیرباز زندگی ایرانی جماعت را مبتنی بر اصل «دینی» یاد کرده‌اند، هم این‌که لغت «دین» یک کلمة ایرانی با مفهوم عمیق وجدان و شعور انسانی، امروزه این معنا با تعریف نهایی «فلسفه» پهلو می‌زند و مرادف است. منتها از دیرباز محققان بر این عقیده‌ بوده‌اند که «دین» اختصاص به ایرانیان و «فلسفه» اختصاص به یونانیان داشته؛ حال آن‌که حسب واقع در نزد فرزانگان ایران «دین» و «حکمت» هر دو مقولة واحدی است. به گفتة اقبال لاهوری در اشاره به فلسفة ایران باستان: «تعقّل فلسفی ایران شاید بر اثر نفوذ فرهنگ‌های سامی سخت با دین آمیخته است، اندیشمندان نوآور همواره بنیانگذاران جنبش‌های دینی بوده‌اند»» (سپیتمان، ۱۳۸۴: ۶۲۱-۶۲۰؛ تهران: طرح نو، چاپ دوم).

تمام این تاریخ، تاریخی دینی بوده است. حکومت‌های دینی نیز از دل این تاریخ بروز و ظهور یافته اند. اما اکنون جامعه دچار یک دگردیسی‌ی عظیم است. در چنین دگردیسی‌ای نظام ارزشی‌ی کهن فرو می‌ریزد و تا تشکیل و برقراری‌ی نظام‌ ارزشی‌ی نوین، جامعه با مشکلات و مسایل دردناکی مواجه خواهد بود و سازگار شدن با این تحولات عظیم با درد و رنج هم‌راه خواهد بود. اما جامعه‌ی ما وارد افق جدیدی از حیات خود خواهد شد و این بسیار امیدوار کننده است. از این رو، ما نیازمند نظریه‌پردازی‌ی اجتماعی برای ایران فردا -ایران پسادینی- هستیم.

ما در مرحله‌ی مهمی از تاریخ کنش‌گری‌ی ایران هستیم که معطوف است به بدل شدن رعیت مدرن ایران به شهروند. این مسیرِ معطوف به شهروند شدن انسان ایرانی، مسیر مبارک و ارزش‌‌مندی است. پس چرا باید مأیوس و ناامید باشیم؟! برای نخستین بار در تاریخ ایران قرار است شهروند ایرانی زاده شود. ما در انقلاب مشروطه پای در تاریخ کنش‌گری‌ی ایران نهاده ایم و تاریخ بنده‌گی را پشت سر نهاده ایم و اکنون در بزن‌گاه مهمی قرار داریم و باید یکایک ما مسؤولیت تاریخی‌ی مهم خویش را در مسیر شهروندی بپذیریم.

#دین
#امید
#جامعه‌ی_دینی
#تاریخ_بنده‌گی
#تاریخ_کنش‌گری
#جامعه‌ی_پسادینی


@NewHasanMohaddesi