#پرسش_و_پاسخ
*پرسش:
با سلام خدمت دکتر سرگلزایی عزیز.
سؤالی که از خدمت شما داشتم درمورد شخصیت #اوشو هست. من چند سال پیش کتاب های این فرد را می خواندم و رفته رفته به دلیل تناقضات فاحش و استدلالات بی سر و ته و تحقیقاتی که درمورد شخصیت و اعمال این فرد داشتم به این نتیجه رسیدم که شاید خود اوشو هم کسی جز یک شیاد نبوده که فقط حرف های شبه عمیق بر زبان می رانده است. از جمله این افکار خرد ستیزی شدید اوشو و اظهارت خشن علیه همجنسگرایان و از جمله این اعمال تجمل گرایی افراطی وقتی در آمریکا ساکن بود و مرید و مراد بازی های عجیب اوشو هست. با این حال اوشو در مواردی حرف های خیلی جالبی بر زبان آورده و طرفداران جدی ای دارد و شما هم در بعضی از پست هاتون به سخنان او اشاره کردید و در کلاس هاتون بعضی کتاب های او را پیشنهاد کردید.
به این ترتیب شخصیت واقعی این فرد به رازی برای من تبدیل شده.
سوال من از شما این هست که آیا اوشو به نظر شما متفکری جدی و شخصیت سالم و صادق از لحاظ اخلاقی هست یا خیر؟ لطفا اگر ممکن است در کانال تلگرام به این سوال پاسخ دهید.
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
باگوان راجنیش اوشو (معلّم هندی) صاحب یک نظریه نیست بلکه راوی نظریه هایی است که مورد پسندش قرار گرفته اند، بنابراین در آثار او نظریات متفاوت و بعضاً متناقض را می یابید.
اوشو از حیث فلسفهٔ اخلاق، طرفدار #کلبی_مسلکی یا Cynicism است، از حیث متودولوژی تفکر #رومانتیسیست است و گرچه عناصری از #اگزیستانسیالیسم در سخنان او می یابید ولی کاملاً تحت تأثیر آئین کهن هندی آیورودا/تانترا، تصوّف گورجیف و ذن بودیسم هم قرار دارد.
بنابراین ارجاع بنده به سخنان اوشو از این حیث بوده که اوشو برخی مکاتب و مفاهیم را ساده و فصیح شرح می دهد نه این که او بنیانگذار یا نظریه پرداز آن موضوعات باشد.
دربارهٔ زندگی شخصی ایشان هم هیچ اطلاع و قضاوتی ندارم.
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
*پرسش:
با سلام خدمت دکتر سرگلزایی عزیز.
سؤالی که از خدمت شما داشتم درمورد شخصیت #اوشو هست. من چند سال پیش کتاب های این فرد را می خواندم و رفته رفته به دلیل تناقضات فاحش و استدلالات بی سر و ته و تحقیقاتی که درمورد شخصیت و اعمال این فرد داشتم به این نتیجه رسیدم که شاید خود اوشو هم کسی جز یک شیاد نبوده که فقط حرف های شبه عمیق بر زبان می رانده است. از جمله این افکار خرد ستیزی شدید اوشو و اظهارت خشن علیه همجنسگرایان و از جمله این اعمال تجمل گرایی افراطی وقتی در آمریکا ساکن بود و مرید و مراد بازی های عجیب اوشو هست. با این حال اوشو در مواردی حرف های خیلی جالبی بر زبان آورده و طرفداران جدی ای دارد و شما هم در بعضی از پست هاتون به سخنان او اشاره کردید و در کلاس هاتون بعضی کتاب های او را پیشنهاد کردید.
به این ترتیب شخصیت واقعی این فرد به رازی برای من تبدیل شده.
سوال من از شما این هست که آیا اوشو به نظر شما متفکری جدی و شخصیت سالم و صادق از لحاظ اخلاقی هست یا خیر؟ لطفا اگر ممکن است در کانال تلگرام به این سوال پاسخ دهید.
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
باگوان راجنیش اوشو (معلّم هندی) صاحب یک نظریه نیست بلکه راوی نظریه هایی است که مورد پسندش قرار گرفته اند، بنابراین در آثار او نظریات متفاوت و بعضاً متناقض را می یابید.
اوشو از حیث فلسفهٔ اخلاق، طرفدار #کلبی_مسلکی یا Cynicism است، از حیث متودولوژی تفکر #رومانتیسیست است و گرچه عناصری از #اگزیستانسیالیسم در سخنان او می یابید ولی کاملاً تحت تأثیر آئین کهن هندی آیورودا/تانترا، تصوّف گورجیف و ذن بودیسم هم قرار دارد.
بنابراین ارجاع بنده به سخنان اوشو از این حیث بوده که اوشو برخی مکاتب و مفاهیم را ساده و فصیح شرح می دهد نه این که او بنیانگذار یا نظریه پرداز آن موضوعات باشد.
دربارهٔ زندگی شخصی ایشان هم هیچ اطلاع و قضاوتی ندارم.
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
*پرسش:
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و تشکر بابت مطالب آموزنده ی شما
مسئله ی #جبر_و_اختیار اخیرا ذهن من را بسیار مشغول خود ساخته، می دانیم تنها اعمالی از انسان اختیاری است که با تفکر و سپس تصمیم گیری همراه باشند. ما از بدو تولد تنها اسیر جبریم و طبق غریزه و در واکنش به محیط رفتار می کنیم تا زمانی که قدرت تفکر در ما رشد کند و توانایی تصمیم گیری داشته باشیم. امّا چه مسائلی باعث می شوند ما تصمیمی بگیریم و راهی را نسبت به راه دیگر ترجیح دهیم؟ با بررسی عوامل تعیین کننده نهایتا به نقش تجربیات گذشته و ژنتیک بر تصمیم گیری می رسیم که این دو نیز از اختیار ما خارج اند. ما اغلب چون جبر و اختیار را فقط در واکنش انسان به محیط و اجتماع و یا به نقش کودکی و تربیت در شخصیت وی و توانایی تغییر شرایط بررسی می کنیم، به حالتی بین جبر و اختیار معتقد می شویم، این در حالی است که با این نحوه تفکر نقش محیط و وراثت را بر "خود" فرد که حال تسلیم عوامل محیطی نمی شود و حالتی بین جبر و اختیار را پدید می آورد بی توجهیم.
از طرفی به گفته بسیاری از فلاسفه وجود قدرت اختیار با قانون علیت متناقض است، چرا که عاملی به نام اختیار که تحت تاثیر عوامل دیگر نباشد و عاملی جهت انتخاب راه های مختلف باشد در زنجیره علّی پدیده ها نمی گنجد.
با اعتقاد به این مسائل جبرگرایانه احساسات بدی از جمله قربانی جبر حاکم بودن به انسان دست می دهد و به علاوه چارچوب های قضاوت در وی از بین می روند.
ناتاناییل براندن در کتاب "روانشناسی حرمت نفس" به بررسی این اعتقاد می پردازد و اشکالاتی را در این اعتقاد بیان می کند که اغلب قابل پذیرش نیستند.
به نظر شما آیا اعتقاد به اینچنین جبری منطبق بر واقعیت است؟ و اگر اینطور است تاثیرات این اعتقاد بر انسان را چگونه می دانید؟
با تشکر
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
روان شناسی امتداد فلسفه است. بنابراین نظریه پردازانی همچون زیگموند #فروید (پایه گذار روانکاوی) و کارل گوستاو #یونگ (پایه گذار روان شناسی تحلیلی) که تحت تأثیر فیلسوفان جبرگرا همچون آرتور #شوپنهاور و گئورگ ویلهلم #هگل قرار داشته اند به جبرگرایی نزدیک بوده اند در حالی که روانپزشکانی همچون #ویکتور_فرانکل ، #ویلیام_گلسر و #اروین_یالوم که تحت تأثیر #اگزیستانسیالیسم قرن بیستم قرار دارند به اختیارگرایی نزدیک تر هستند. من با فیلسوفان و روان شناسان جبرگرا نزدیکی فکری بیشتری دارم و باورم این است که قاعده بر جبر است، اختیار، استثنای جبر است و در هنگامه های نادری در میان جبرهای بی شمار جا باز می کند؛ با این حال ویلیام جیمز فیلسوف، پزشک و روان شناس پراگماتیک آمریکایی باور دارد که کسانی که اختیارمحور هستند رضایت بیشتری از زندگی دارند.
این مباحث را در مجموعه سمینارهای «بنیان های فلسفی روان شناسی» به تفصیل بحث می کنم. سمینار بعدی با این موضوع از آبان ماه در مؤسسهٔ آفتاب مهر (تهران-یوسف آباد) کلید خواهد خورد.
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
*پرسش:
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و تشکر بابت مطالب آموزنده ی شما
مسئله ی #جبر_و_اختیار اخیرا ذهن من را بسیار مشغول خود ساخته، می دانیم تنها اعمالی از انسان اختیاری است که با تفکر و سپس تصمیم گیری همراه باشند. ما از بدو تولد تنها اسیر جبریم و طبق غریزه و در واکنش به محیط رفتار می کنیم تا زمانی که قدرت تفکر در ما رشد کند و توانایی تصمیم گیری داشته باشیم. امّا چه مسائلی باعث می شوند ما تصمیمی بگیریم و راهی را نسبت به راه دیگر ترجیح دهیم؟ با بررسی عوامل تعیین کننده نهایتا به نقش تجربیات گذشته و ژنتیک بر تصمیم گیری می رسیم که این دو نیز از اختیار ما خارج اند. ما اغلب چون جبر و اختیار را فقط در واکنش انسان به محیط و اجتماع و یا به نقش کودکی و تربیت در شخصیت وی و توانایی تغییر شرایط بررسی می کنیم، به حالتی بین جبر و اختیار معتقد می شویم، این در حالی است که با این نحوه تفکر نقش محیط و وراثت را بر "خود" فرد که حال تسلیم عوامل محیطی نمی شود و حالتی بین جبر و اختیار را پدید می آورد بی توجهیم.
از طرفی به گفته بسیاری از فلاسفه وجود قدرت اختیار با قانون علیت متناقض است، چرا که عاملی به نام اختیار که تحت تاثیر عوامل دیگر نباشد و عاملی جهت انتخاب راه های مختلف باشد در زنجیره علّی پدیده ها نمی گنجد.
با اعتقاد به این مسائل جبرگرایانه احساسات بدی از جمله قربانی جبر حاکم بودن به انسان دست می دهد و به علاوه چارچوب های قضاوت در وی از بین می روند.
ناتاناییل براندن در کتاب "روانشناسی حرمت نفس" به بررسی این اعتقاد می پردازد و اشکالاتی را در این اعتقاد بیان می کند که اغلب قابل پذیرش نیستند.
به نظر شما آیا اعتقاد به اینچنین جبری منطبق بر واقعیت است؟ و اگر اینطور است تاثیرات این اعتقاد بر انسان را چگونه می دانید؟
با تشکر
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
روان شناسی امتداد فلسفه است. بنابراین نظریه پردازانی همچون زیگموند #فروید (پایه گذار روانکاوی) و کارل گوستاو #یونگ (پایه گذار روان شناسی تحلیلی) که تحت تأثیر فیلسوفان جبرگرا همچون آرتور #شوپنهاور و گئورگ ویلهلم #هگل قرار داشته اند به جبرگرایی نزدیک بوده اند در حالی که روانپزشکانی همچون #ویکتور_فرانکل ، #ویلیام_گلسر و #اروین_یالوم که تحت تأثیر #اگزیستانسیالیسم قرن بیستم قرار دارند به اختیارگرایی نزدیک تر هستند. من با فیلسوفان و روان شناسان جبرگرا نزدیکی فکری بیشتری دارم و باورم این است که قاعده بر جبر است، اختیار، استثنای جبر است و در هنگامه های نادری در میان جبرهای بی شمار جا باز می کند؛ با این حال ویلیام جیمز فیلسوف، پزشک و روان شناس پراگماتیک آمریکایی باور دارد که کسانی که اختیارمحور هستند رضایت بیشتری از زندگی دارند.
این مباحث را در مجموعه سمینارهای «بنیان های فلسفی روان شناسی» به تفصیل بحث می کنم. سمینار بعدی با این موضوع از آبان ماه در مؤسسهٔ آفتاب مهر (تهران-یوسف آباد) کلید خواهد خورد.
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#مقاله
#زندگی_حس_غریبی_است_که_یک_مرغ_مهاجر_دارد
قسمت دوم
ذاﺋﻘﻪ و ﺳﻠﻴﻘﻪ وﻋﻮاﻃﻒ و اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺎ ﺑﻪ آﺳﺎﻧﻲ ﻓﺮﻳـﺐ ﻣـﻲ ﺧـﻮرند و ﻣﻨﺤﺮف ﻣﻲ ﺷﻮند. ﻳﻚ ﻓﺮد ﺳﻴﮕﺎري، از ﺑﻮي دود ﺳﻴﮕﺎر اﻛـﺮاه ﻧـﺪارد و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﻴﮕﺎر اﺣﺴﺎسِ ﺧﻮﺑﻲ دارد، آﻳﺎ او ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ اﺣـﺴﺎسِ ﺧـﻮد را «ﻫﺪاﻳﺖ اﻟﻬﻲ» ﺑﺪاﻧﺪ؟!
#ژان_پل_سارتر ﻓﻴﻠــﺴﻮف، روانﺷــﻨﺎس و ﻧﻮﻳــﺴﻨﺪه ي ﺑﺮﺟــﺴﺘﻪي ﻓﺮاﻧﺴﻮي و از ﭘﺎﻳﻪ ﮔﺬاران ﻣﻜﺘﺐ ﻓﻜﺮي #اگزیستانسیالیسم ﻣﻲﮔﻮﻳـﺪ ﺑﺮﺧﻼف ﺣﻴﻮاﻧﺎت ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛـﻪ ﺑﺎﻳـﺪ ﺑﺎشند (Being-in-itself) اﻧﺴﺎن در اﺑﺘﺪاي ﻣﺴﻴﺮِ ﺗﻜﺎﻣﻠﻲ اش آﻓﺮﻳﺪه ﺷـﺪه (Being-for-itself) و ﻧﻪ در ﻛﻤﺎل ﻧﻬﺎﻳﻲاش.
اﻧﺴﺎن، ﺣﻴﻮان ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻣﻲﺷﻮد و ﻗﺮار اﺳﺖ ﺑﺎ اﻧﺘﺨﺎب و ﺗﻼش ﺧـﻮدش اﻧﺴﺎن ﺑﺸﻮد ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ دﻳﮕﺮ ﻣﺎ در وﺿـﻌﻴﺖ «ﺣﻴـﻮان ﺑﺎﻟﻔﻌـﻞ و اﻧـﺴﺎن ﺑﺎﻟﻘﻮه» ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻣﻲﺷﻮﻳﻢ و اﻧﺴﺎن ﺷﺪنِ ﻣﺎ ﻳﻚ ﭘﺘﺎﻧﺴﻴﻞ اﺳـﺖ ﻧـﻪ ﻳـﻚ واﻗﻌﻴﺖ.
#ژاک_لاکان روانکاو زﺑﺎن ﺷﻨﺎس ﻓﺮاﻧﺴﻮي اﻋﺘﻘﺎد دارد روانِ ﺑﺸﺮي سه ﺟﺰء دارد: «ﻏﺮﻳﺰه، زﺑﺎن و ﺗﺎرﻳﺦ».
ﻏﺮﻳﺰه ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻧﻤﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺎ را ﻫـﺪاﻳﺖ ﻛﻨـﺪ. ﻏﺮﻳـﺰه ﺑـﺎ اﺑـﺮاز زﺑـﺎن ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﻌﺎﻣﻞ اﻧﺴﺎنﻫﺎ در ﻋﺮض ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎ و در ﻃﻮل ﺗـﺎرﻳﺦ ﻣﻨﺠـﺮ ﺷﻮد. ﺣﺎﺻﻞِ ﻏﺮﻳﺰه ي ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻳﺎﻓﺘﻪ و ﻫﻤﺮاه ﺷﺪه ﺑـﺎ «ﻋﺒـﺮت ﺗـﺎرﻳﺨﻲ» ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ا ﻳﺠﺎد «خرَد ﺟﻤﻌﻲ» ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﻧﺎم آن را ﻣﻲﺗﻮان «ﻫـﺪاﻳﺖ الهی» ﮔﺬاﺷﺖ.
ﻣﻠﺖﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺣﺎﻓﻈﻪ ي ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺿﻌﻴﻔﻲ دارﻧﺪ ﺑﺎرﻫﺎ و ﺑﺎرﻫﺎ ﻳﻚ اﺷﺘﺒﺎه را ﺗﻜﺮار ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و از ﻳﻚ ﭘﺮﺗﮕﺎه ﺑﻪ زﻣﻴﻦ ﻣﻲاﻓﺘﻨﺪ!
اﻓﺮادي ﻛﻪ اﻫﻞ ﮔﻔﺖ وﮔﻮ و ﺗﻌﺎﻣﻞ زﺑـﺎﻧﻲ ﻧﻴـﺴﺘﻨﺪ در «ﺟﻬـﻞِ ﻣﺮﻛـﺐِ ﺧﻮد» ﺗﺎ اﺑﺪ ﻣﻲﻣﺎﻧﻨﺪ و ﺧﻄﺎﻫﺎي وﺣـﺸﺘﻨﺎك ﺧـﻮد را دوﺑـﺎره ﻣﺮﺗﻜـﺐ ﻣﻲﮔﺮدﻧﺪ!
«ﻏﻔﻠﺖ از ﺗﺎرﻳﺦ» و «ﻧﺎدﻳﺪه ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻫﻢاﻧﺪﻳﺸﻲ و ﮔﻔﺖ و ﮔﻮي آزاد» ﻣﺎ را از ﭘﺮﺗﮕﺎه ﻓﺮو ﺧﻮاﻫـﺪ اﻧـﺪاﺧﺖ و ﺧـﻮدﻓﺮﻳﺒﻲ ﺧﻄﺮﻧـﺎﻛﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺑﻪﺟﺎي اﺳﺘﻔﺎده از «ﺧﺮد ﺟﻤﻌﻲ» ﺑﻪ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻤﺎن ﮔﻮش ﺑﺴﭙﺎرﻳﻢ:
ﻣﺎ ﻣﺮغ ﻣﻬﺎﺟﺮ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ، بنی آدﻣﻴﻢ!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#زندگی_حس_غریبی_است_که_یک_مرغ_مهاجر_دارد
قسمت دوم
ذاﺋﻘﻪ و ﺳﻠﻴﻘﻪ وﻋﻮاﻃﻒ و اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺎ ﺑﻪ آﺳﺎﻧﻲ ﻓﺮﻳـﺐ ﻣـﻲ ﺧـﻮرند و ﻣﻨﺤﺮف ﻣﻲ ﺷﻮند. ﻳﻚ ﻓﺮد ﺳﻴﮕﺎري، از ﺑﻮي دود ﺳﻴﮕﺎر اﻛـﺮاه ﻧـﺪارد و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﻴﮕﺎر اﺣﺴﺎسِ ﺧﻮﺑﻲ دارد، آﻳﺎ او ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ اﺣـﺴﺎسِ ﺧـﻮد را «ﻫﺪاﻳﺖ اﻟﻬﻲ» ﺑﺪاﻧﺪ؟!
#ژان_پل_سارتر ﻓﻴﻠــﺴﻮف، روانﺷــﻨﺎس و ﻧﻮﻳــﺴﻨﺪه ي ﺑﺮﺟــﺴﺘﻪي ﻓﺮاﻧﺴﻮي و از ﭘﺎﻳﻪ ﮔﺬاران ﻣﻜﺘﺐ ﻓﻜﺮي #اگزیستانسیالیسم ﻣﻲﮔﻮﻳـﺪ ﺑﺮﺧﻼف ﺣﻴﻮاﻧﺎت ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛـﻪ ﺑﺎﻳـﺪ ﺑﺎشند (Being-in-itself) اﻧﺴﺎن در اﺑﺘﺪاي ﻣﺴﻴﺮِ ﺗﻜﺎﻣﻠﻲ اش آﻓﺮﻳﺪه ﺷـﺪه (Being-for-itself) و ﻧﻪ در ﻛﻤﺎل ﻧﻬﺎﻳﻲاش.
اﻧﺴﺎن، ﺣﻴﻮان ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻣﻲﺷﻮد و ﻗﺮار اﺳﺖ ﺑﺎ اﻧﺘﺨﺎب و ﺗﻼش ﺧـﻮدش اﻧﺴﺎن ﺑﺸﻮد ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ دﻳﮕﺮ ﻣﺎ در وﺿـﻌﻴﺖ «ﺣﻴـﻮان ﺑﺎﻟﻔﻌـﻞ و اﻧـﺴﺎن ﺑﺎﻟﻘﻮه» ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻣﻲﺷﻮﻳﻢ و اﻧﺴﺎن ﺷﺪنِ ﻣﺎ ﻳﻚ ﭘﺘﺎﻧﺴﻴﻞ اﺳـﺖ ﻧـﻪ ﻳـﻚ واﻗﻌﻴﺖ.
#ژاک_لاکان روانکاو زﺑﺎن ﺷﻨﺎس ﻓﺮاﻧﺴﻮي اﻋﺘﻘﺎد دارد روانِ ﺑﺸﺮي سه ﺟﺰء دارد: «ﻏﺮﻳﺰه، زﺑﺎن و ﺗﺎرﻳﺦ».
ﻏﺮﻳﺰه ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻧﻤﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺎ را ﻫـﺪاﻳﺖ ﻛﻨـﺪ. ﻏﺮﻳـﺰه ﺑـﺎ اﺑـﺮاز زﺑـﺎن ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﻌﺎﻣﻞ اﻧﺴﺎنﻫﺎ در ﻋﺮض ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎ و در ﻃﻮل ﺗـﺎرﻳﺦ ﻣﻨﺠـﺮ ﺷﻮد. ﺣﺎﺻﻞِ ﻏﺮﻳﺰه ي ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻳﺎﻓﺘﻪ و ﻫﻤﺮاه ﺷﺪه ﺑـﺎ «ﻋﺒـﺮت ﺗـﺎرﻳﺨﻲ» ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ا ﻳﺠﺎد «خرَد ﺟﻤﻌﻲ» ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﻧﺎم آن را ﻣﻲﺗﻮان «ﻫـﺪاﻳﺖ الهی» ﮔﺬاﺷﺖ.
ﻣﻠﺖﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺣﺎﻓﻈﻪ ي ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺿﻌﻴﻔﻲ دارﻧﺪ ﺑﺎرﻫﺎ و ﺑﺎرﻫﺎ ﻳﻚ اﺷﺘﺒﺎه را ﺗﻜﺮار ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و از ﻳﻚ ﭘﺮﺗﮕﺎه ﺑﻪ زﻣﻴﻦ ﻣﻲاﻓﺘﻨﺪ!
اﻓﺮادي ﻛﻪ اﻫﻞ ﮔﻔﺖ وﮔﻮ و ﺗﻌﺎﻣﻞ زﺑـﺎﻧﻲ ﻧﻴـﺴﺘﻨﺪ در «ﺟﻬـﻞِ ﻣﺮﻛـﺐِ ﺧﻮد» ﺗﺎ اﺑﺪ ﻣﻲﻣﺎﻧﻨﺪ و ﺧﻄﺎﻫﺎي وﺣـﺸﺘﻨﺎك ﺧـﻮد را دوﺑـﺎره ﻣﺮﺗﻜـﺐ ﻣﻲﮔﺮدﻧﺪ!
«ﻏﻔﻠﺖ از ﺗﺎرﻳﺦ» و «ﻧﺎدﻳﺪه ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻫﻢاﻧﺪﻳﺸﻲ و ﮔﻔﺖ و ﮔﻮي آزاد» ﻣﺎ را از ﭘﺮﺗﮕﺎه ﻓﺮو ﺧﻮاﻫـﺪ اﻧـﺪاﺧﺖ و ﺧـﻮدﻓﺮﻳﺒﻲ ﺧﻄﺮﻧـﺎﻛﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺑﻪﺟﺎي اﺳﺘﻔﺎده از «ﺧﺮد ﺟﻤﻌﻲ» ﺑﻪ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻤﺎن ﮔﻮش ﺑﺴﭙﺎرﻳﻢ:
ﻣﺎ ﻣﺮغ ﻣﻬﺎﺟﺮ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ، بنی آدﻣﻴﻢ!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#اگزیستانسیالیسم
گرچه واژه ی «اگزیستانسیالیسم» ریشه در اروپای قرن بیستم دارد ولی نباید تفکر اگزیستانسیالیسم را محصول مدرنیته ی غربی دانست زیرا مبنای این نوع تفکر قرن ها قبل از آن توسط اندیشه ورزانی از گوشه کنار جهان مطرح شده است.
برای مثال آنچه #بودا چند قرن پیش از میلاد مطرح کرده هیچ تفاوت اساسی با اگزیستانسیالیسم قرن بیستم ندارد.
برای فهم کامل اگزیستانسیالیسم می توانید به آثار #ژان_پل_سارتر (فیلسوف، روان شناس ، نمایشنامه نویس و رمان نویس فرانسوی) رجوع کنید، با این حال سعی می کنم در این یادداشت کوتاه تصویری از تفکر اگزیستانسیالیست را ترسیم کنم. اساس اگزیستانسیالیسم بر «قبول وضعیت بشری» استوار است. بشر در جهانی زندگی می کند ناشناخته، متغیر و ناایمن. همه ی دانسته های ما تصویری فرضی اند که محدودیت حواس و هوش ما آنها را محدود می کند. به قول #مولانا (که گاهی اگزیستانسیالیست است و گاهی مذهبی!):
پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زان سبب عالم کبودت می نمود
همانطورکه #امانوئل_کانت در #نقد_عقل_محض گفته است، انسان امکان فهم جهان را مستقل از محدودیت حواس و حالات هیجانی و پیش زمینه های تربیتی اش ندارد. در واقع «تجربه ی ما مصبوغ و مسبوق به حالات هیجانی ما و انتظارات و باورهای ماست.»
به گفته ی #خیام: «هر کس سخنی از سر سودا گفته ست ...»
آن که طبعی عصبی و تحریک پذیر دارد، جهان را سرشار از خطر و تهدید می بیند و آن که طبعی عاشق پیشه دارد، زندگی را انباشته از ماجراهای عاشقانه می یابد. تمثیل «فیل در تاریکی» مولانا، بهترین استعاره برای بیان نسبی بودن دانش بشری است.
از سوی دیگر، بشر همواره با «عدم قطعیت» سر و کار دارد. جهان سرشار از پیش بینی نشده هاست. «مرگ» نمونه ی کاملی از ابهام و رازآمیز بودن زندگی است. هر فرضیه ای درباره ی «پس از مرگ» برای همیشه در همان حد فرضیه بودن درجا خواهد زد. نتیجه این که تفکر اگزیستانسیال، انسانی را تربیت می کند که نادانی بشری خود را می پذیرد و در وضعیت «فروتنی» شناختی می ماند. چنین انسانی توانایی «تعامل، تامل و تحمل» را در روابط بین فردی اش همواره حفظ می کند یا به تعبیر پارسی:
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
علاوه بر این، تفکر اگزیستانسیال این توانایی را از انسان می طلبد که به جای «فرض ایمن بودن»، متانت تحمل جهان غیر قطعی را داشته باشد. از آن طرف، تفکر مذهبی برپایه ی «می دانم مطلق» شکل گرفته است. مذهبی ها برای جهان «از ازل تا ابد» قصه هایی قطعی دارند. کسی که در چنین «می دانم مطلق» دست و پا می زند کجا می تواند فروتنی لازم برای «تعامل ، تأمل و تحمل» را داشته باشد؟! اینجاست که اساسا تفکر مذهبی جایی برای «گفتگوی تمدن ها» باز نمی گذارد و چاره ای جز «برخورد تمدن ها» ندارد. تفکر مذهبی، «پاسخ مدار» است، برخلاف تفکر اگزیستانسیالیست که «پرسش مدار» است.
این بیت پارسی نیز بیان شیرینی است از تفکر مذهبی:
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
از آنجا که احساس ایمنی فرد مذهبی بر پایه ی گزاره های آزمون نشدنی درباره ی جهان هستی استوار است، هرگونه نقد و چالش این گزاره ها، فرد مذهبی را مضطرب و عصبانی می کند بنابراین برای او گزاره هایش ارزش حیاتی می یابند تا حدی که حاضر است به جای چالش و گفتگو بر سر این گزاره ها دست به خشونت برد چرا که جهان بدون آن گزاره ها برای چنین فردی غیرقابل تحمل است. این روزها، نظریه پردازانی در ایران در پی این هستند که تفکر اگزیستانسیال را زاییده ی مدرنیته ی غربی بنامند و صاحبان چنین تفکری را غربزده تلقی کنند! این شبه متفکران، چگونه می توانند «حکیم عمر خیام» را که صدها سال پیش از جریان مدرنیته در غرب، مصداق روشن تفکر اگزیستانسیالیست بود غربزده معرفی کنند؟! همین یک بیت از خیام، چکیده ای است از تمام اگزیستانسیالیسم:
از جمله ی رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که به ما گوید «راز»؟!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#اگزیستانسیالیسم
گرچه واژه ی «اگزیستانسیالیسم» ریشه در اروپای قرن بیستم دارد ولی نباید تفکر اگزیستانسیالیسم را محصول مدرنیته ی غربی دانست زیرا مبنای این نوع تفکر قرن ها قبل از آن توسط اندیشه ورزانی از گوشه کنار جهان مطرح شده است.
برای مثال آنچه #بودا چند قرن پیش از میلاد مطرح کرده هیچ تفاوت اساسی با اگزیستانسیالیسم قرن بیستم ندارد.
برای فهم کامل اگزیستانسیالیسم می توانید به آثار #ژان_پل_سارتر (فیلسوف، روان شناس ، نمایشنامه نویس و رمان نویس فرانسوی) رجوع کنید، با این حال سعی می کنم در این یادداشت کوتاه تصویری از تفکر اگزیستانسیالیست را ترسیم کنم. اساس اگزیستانسیالیسم بر «قبول وضعیت بشری» استوار است. بشر در جهانی زندگی می کند ناشناخته، متغیر و ناایمن. همه ی دانسته های ما تصویری فرضی اند که محدودیت حواس و هوش ما آنها را محدود می کند. به قول #مولانا (که گاهی اگزیستانسیالیست است و گاهی مذهبی!):
پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زان سبب عالم کبودت می نمود
همانطورکه #امانوئل_کانت در #نقد_عقل_محض گفته است، انسان امکان فهم جهان را مستقل از محدودیت حواس و حالات هیجانی و پیش زمینه های تربیتی اش ندارد. در واقع «تجربه ی ما مصبوغ و مسبوق به حالات هیجانی ما و انتظارات و باورهای ماست.»
به گفته ی #خیام: «هر کس سخنی از سر سودا گفته ست ...»
آن که طبعی عصبی و تحریک پذیر دارد، جهان را سرشار از خطر و تهدید می بیند و آن که طبعی عاشق پیشه دارد، زندگی را انباشته از ماجراهای عاشقانه می یابد. تمثیل «فیل در تاریکی» مولانا، بهترین استعاره برای بیان نسبی بودن دانش بشری است.
از سوی دیگر، بشر همواره با «عدم قطعیت» سر و کار دارد. جهان سرشار از پیش بینی نشده هاست. «مرگ» نمونه ی کاملی از ابهام و رازآمیز بودن زندگی است. هر فرضیه ای درباره ی «پس از مرگ» برای همیشه در همان حد فرضیه بودن درجا خواهد زد. نتیجه این که تفکر اگزیستانسیال، انسانی را تربیت می کند که نادانی بشری خود را می پذیرد و در وضعیت «فروتنی» شناختی می ماند. چنین انسانی توانایی «تعامل، تامل و تحمل» را در روابط بین فردی اش همواره حفظ می کند یا به تعبیر پارسی:
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
علاوه بر این، تفکر اگزیستانسیال این توانایی را از انسان می طلبد که به جای «فرض ایمن بودن»، متانت تحمل جهان غیر قطعی را داشته باشد. از آن طرف، تفکر مذهبی برپایه ی «می دانم مطلق» شکل گرفته است. مذهبی ها برای جهان «از ازل تا ابد» قصه هایی قطعی دارند. کسی که در چنین «می دانم مطلق» دست و پا می زند کجا می تواند فروتنی لازم برای «تعامل ، تأمل و تحمل» را داشته باشد؟! اینجاست که اساسا تفکر مذهبی جایی برای «گفتگوی تمدن ها» باز نمی گذارد و چاره ای جز «برخورد تمدن ها» ندارد. تفکر مذهبی، «پاسخ مدار» است، برخلاف تفکر اگزیستانسیالیست که «پرسش مدار» است.
این بیت پارسی نیز بیان شیرینی است از تفکر مذهبی:
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
از آنجا که احساس ایمنی فرد مذهبی بر پایه ی گزاره های آزمون نشدنی درباره ی جهان هستی استوار است، هرگونه نقد و چالش این گزاره ها، فرد مذهبی را مضطرب و عصبانی می کند بنابراین برای او گزاره هایش ارزش حیاتی می یابند تا حدی که حاضر است به جای چالش و گفتگو بر سر این گزاره ها دست به خشونت برد چرا که جهان بدون آن گزاره ها برای چنین فردی غیرقابل تحمل است. این روزها، نظریه پردازانی در ایران در پی این هستند که تفکر اگزیستانسیال را زاییده ی مدرنیته ی غربی بنامند و صاحبان چنین تفکری را غربزده تلقی کنند! این شبه متفکران، چگونه می توانند «حکیم عمر خیام» را که صدها سال پیش از جریان مدرنیته در غرب، مصداق روشن تفکر اگزیستانسیالیست بود غربزده معرفی کنند؟! همین یک بیت از خیام، چکیده ای است از تمام اگزیستانسیالیسم:
از جمله ی رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که به ما گوید «راز»؟!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #تهوع
نویسنده: #ژان_پل_سارتر
ترجمه: #امیر_جلالالدین_اعلم
انتشارات: نیلوفر
* * *
"ژان پل سارتر" فیلسوف، نمایشنامه نویس، روزنامه نگار، فعّال سیاسی، منتقد و نویسندهٔ روشنفکر فرانسوی قرن بیستم بود که به جرأت میتوان او را یکی از پیشگامان مکتب #اگزیستانسیالیسم دانست، امّا شاید مهمترین خصیصه ای که "ژان پل سارتر" را از بسیاری روشنفکران دیگر جدا میکند این است که او را می توان به حق به عنوان الگوی کامل یک روشنفکر و فیلسوف "عملگرا" قلمداد کرد. چه در موارد خصوصی و شخصی زندگی وی، چه در مسائل اجتماعی و سیاسی.
هنگامی که فعالیت ها و تلاش های سارتر در مخالفت با جنگ الجزایر و نقش استعماری فرانسه در این کشور او را در معرض خطر دستگیری قرار داد، "ژنرال دوگل" در پاسخ به کسانی که خواهان دستگیری سارتر بودند، گفت: "کسی "ولتر" را بازداشت نمی کند."
مقایسه این دو با هم به جا بود زیرا که هر دو دغدغه "فلسفی، ادبی و سیاسی" داشتند. و مانند مراسم خاکسپاری ولتر در مراسم خاکسپاری سارتر نیز ده ها هزار نفر شرکت داشتند.
سارتر کتاب های مختلفی در مورد دیدگاه های فلسفی خود نوشته است امّا به صورت داستان برای نخستین بار آن ها را در قالب رمان "تهوّع" مورد بحث و بررسی قرار داده است که شامل مفاهیم و مقولاتی مانند آزادی، خود فریبی، پدیدار شناسی، زمان و هنر و ... می شود. این رمان یادداشتهای شخصی بهنام "آنتوان روکانتن" است و حوادث آن در متن این یادداشتها و از زوایه دید او نقل میگردد. این خاطرات بیشتر توصیفات عینی و ابژکتیو است.
"تهوّع" بیان ملال و تشویش انسان منزوی و تنهائی است که در شهر کوچکی به قید اسارت کشیده شده که خود را آنجا تنها و سرگردان میبیند و وجودش ناضرور است.
مشکل روکانتن یک افسردگی ساده یا یک بیماری روانی نیست، هرچند انزجار او از نیروهای وجودی و کشمکشهای او با معنای زندگی او را به این مرز میرساند. آنتوان متوجه میشود "اشیاء بیجان" و "موقعیتهای خاص" بر درک او از خود و آزادی فکری و معنویش تأثیر میگذارند و احساسی مانند تهوع در سراسر وجودش برمیانگیزند. او بعداً درمییابد "موسیقی و ادبیات" این تهوع را تسکین میدهند و به دنبال جاودانه شدن یا به عبارتی دیگر ارزشمند ساختن موجودیت خود و زندگیش، خود را وقف نویسندگی میکند.
از منظر سارتر راه برون رفت از تهوع، "هنر" است چرا که ما را به یک جهان غیرواقعی میبرد و جهان غیرواقع از ضرورتهای جهان واقع میگریزد. از آنجا که جهان تخیل طرح و نقشه دارد یک هنرمند طراح آن است پس غایت دارد و تهوع برانگیز نیست. روکانتن با آفرینش هنری، قادر خواهد شد موجبی برای زندگی خود بیابد و دیگران را وادار کند، همانگونه که او با تحسین به سازندگان آن آهنگ میاندیشد، به او بیاندیشند. خلق یک رمان نیز شاید سبب شود که "اندکی از روشناییاش روی گذشته" او بتابد و از خلال آن بتواند زندگیش را "بدون دلزدگی" به خاطر بیاورد.
سارتر هشت سال پس از انتشار تهوع در رسالهٔ انتقادی خود موسوم به «ادبیات چیست؟» نوشت: "یکی از انگیزههای اصلی آفرینش هنری یقیناً نیاز ماست به اینکه خود را نسبت به جهان، مهم حس کنیم."
بنابراین نوشتن نیز همانند موسیقی برای روکانتن یک ضرورت برای رهایی از نقصان وجود و گریز از چنگال تهوع است.
شاید این داوری شتابزده نباشد اگر بگوییم که رمانها و داستانهای کوتاه سارتر نظیر "تهوع" (۱۹۳۸)، "دیوار" (۱۹۳۷) و "راههای آزادی" اثرگذارترین و ماندنیترین کتابهای او هستند. در یک نگاه کوتاه میتوان گفت که در این آثار توضیحات پدیدارشناسانه از حوادث روزمره به نمایش گذاشته شدهاند. شخصیتهای داستانی سارتر در میدان مغناطیسی قرار دارند که یک قطب آن آزادی و مسئولیت و قطب دیگر آن محدودیتها و موانع است.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روانشناسی
@drsargolzaei
نام کتاب: #تهوع
نویسنده: #ژان_پل_سارتر
ترجمه: #امیر_جلالالدین_اعلم
انتشارات: نیلوفر
* * *
"ژان پل سارتر" فیلسوف، نمایشنامه نویس، روزنامه نگار، فعّال سیاسی، منتقد و نویسندهٔ روشنفکر فرانسوی قرن بیستم بود که به جرأت میتوان او را یکی از پیشگامان مکتب #اگزیستانسیالیسم دانست، امّا شاید مهمترین خصیصه ای که "ژان پل سارتر" را از بسیاری روشنفکران دیگر جدا میکند این است که او را می توان به حق به عنوان الگوی کامل یک روشنفکر و فیلسوف "عملگرا" قلمداد کرد. چه در موارد خصوصی و شخصی زندگی وی، چه در مسائل اجتماعی و سیاسی.
هنگامی که فعالیت ها و تلاش های سارتر در مخالفت با جنگ الجزایر و نقش استعماری فرانسه در این کشور او را در معرض خطر دستگیری قرار داد، "ژنرال دوگل" در پاسخ به کسانی که خواهان دستگیری سارتر بودند، گفت: "کسی "ولتر" را بازداشت نمی کند."
مقایسه این دو با هم به جا بود زیرا که هر دو دغدغه "فلسفی، ادبی و سیاسی" داشتند. و مانند مراسم خاکسپاری ولتر در مراسم خاکسپاری سارتر نیز ده ها هزار نفر شرکت داشتند.
سارتر کتاب های مختلفی در مورد دیدگاه های فلسفی خود نوشته است امّا به صورت داستان برای نخستین بار آن ها را در قالب رمان "تهوّع" مورد بحث و بررسی قرار داده است که شامل مفاهیم و مقولاتی مانند آزادی، خود فریبی، پدیدار شناسی، زمان و هنر و ... می شود. این رمان یادداشتهای شخصی بهنام "آنتوان روکانتن" است و حوادث آن در متن این یادداشتها و از زوایه دید او نقل میگردد. این خاطرات بیشتر توصیفات عینی و ابژکتیو است.
"تهوّع" بیان ملال و تشویش انسان منزوی و تنهائی است که در شهر کوچکی به قید اسارت کشیده شده که خود را آنجا تنها و سرگردان میبیند و وجودش ناضرور است.
مشکل روکانتن یک افسردگی ساده یا یک بیماری روانی نیست، هرچند انزجار او از نیروهای وجودی و کشمکشهای او با معنای زندگی او را به این مرز میرساند. آنتوان متوجه میشود "اشیاء بیجان" و "موقعیتهای خاص" بر درک او از خود و آزادی فکری و معنویش تأثیر میگذارند و احساسی مانند تهوع در سراسر وجودش برمیانگیزند. او بعداً درمییابد "موسیقی و ادبیات" این تهوع را تسکین میدهند و به دنبال جاودانه شدن یا به عبارتی دیگر ارزشمند ساختن موجودیت خود و زندگیش، خود را وقف نویسندگی میکند.
از منظر سارتر راه برون رفت از تهوع، "هنر" است چرا که ما را به یک جهان غیرواقعی میبرد و جهان غیرواقع از ضرورتهای جهان واقع میگریزد. از آنجا که جهان تخیل طرح و نقشه دارد یک هنرمند طراح آن است پس غایت دارد و تهوع برانگیز نیست. روکانتن با آفرینش هنری، قادر خواهد شد موجبی برای زندگی خود بیابد و دیگران را وادار کند، همانگونه که او با تحسین به سازندگان آن آهنگ میاندیشد، به او بیاندیشند. خلق یک رمان نیز شاید سبب شود که "اندکی از روشناییاش روی گذشته" او بتابد و از خلال آن بتواند زندگیش را "بدون دلزدگی" به خاطر بیاورد.
سارتر هشت سال پس از انتشار تهوع در رسالهٔ انتقادی خود موسوم به «ادبیات چیست؟» نوشت: "یکی از انگیزههای اصلی آفرینش هنری یقیناً نیاز ماست به اینکه خود را نسبت به جهان، مهم حس کنیم."
بنابراین نوشتن نیز همانند موسیقی برای روکانتن یک ضرورت برای رهایی از نقصان وجود و گریز از چنگال تهوع است.
شاید این داوری شتابزده نباشد اگر بگوییم که رمانها و داستانهای کوتاه سارتر نظیر "تهوع" (۱۹۳۸)، "دیوار" (۱۹۳۷) و "راههای آزادی" اثرگذارترین و ماندنیترین کتابهای او هستند. در یک نگاه کوتاه میتوان گفت که در این آثار توضیحات پدیدارشناسانه از حوادث روزمره به نمایش گذاشته شدهاند. شخصیتهای داستانی سارتر در میدان مغناطیسی قرار دارند که یک قطب آن آزادی و مسئولیت و قطب دیگر آن محدودیتها و موانع است.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روانشناسی
@drsargolzaei
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #آدم_اول
نویسنده: #آلبر_کامو
ترجمه: منوچهر بدیعی
انتشارات: نیلوفر
* * *
"آلبر کامو" نویسنده و اندیشمندی که نامش با مفاهیمی چون عصیان و #اگزیستانسیالیسم پیوند خورده است، در هفتم نوامبر ۱۹۱۳ در الجزایر متولد شد، در ۴۴ سالگی جایزه ادبیات نوبل را از آن خود کرد و سه سال پس از آن در یک سانحه رانندگی جان سپرد. کامو در زندگی کوتاهش رمان، داستان، نمایشنامه و مقاله نوشت، فلسفه ورزید و نمایش به صحنه برد.
آلبر کامو هنوز در حال نوشتن "آدم اول" بود که زندگی اش به طور ناگهانی در حادثه ی تصادف ماشین به پایان رسید. با بهره گیری از یادداشتها و دست نوشته هایی که او بر جای گذاشته بود کتابی در سال ۱۹۹۴، سی و چهار سال پس از مرگ کامو، منتشر شد. این کتاب که کامو شخصاً اعتقاد داشت میتواند بهترین اثرش باشد، در حقیقت زندگینامهی خودنوشتهی نویسنده است که متاسفانه با مرگ نابهنگام او نیمه تمام باقی ماند.
شخصیت اصلی رمان "آدم اول" مردی به نام "ژاک" است که در چهل سالگی برای اولین بار بر مزار پدرش میرود. پدری که هیچ خاطرهای از او ندارد چرا که زمانی که او هنوز یک سال نداشت در جنگ کشته شده است. در گورستان او متوجه میشود که تاکنون به پدرش فکر نکرده است و اینکه زمانی که پدرش کشته شده بیست و نه سال داشته است یعنی بسیار جوانتر از خود او. ژاک تصمیم میگیرد راجع به شخصیت پدرش تحقیق کند. در واقع کامو، ژاک را آدم اوّل میداند زیرا او ناچار است بدون پدر رشد کند، یاد بگیرد و پرورش یابد.
کامو در ضمن روایت دوران کودکی و مدرسهی ژاک و همچنین جست و جوی او برای پدرش، بحثهای فلسفی ظریفی را پیش میکشد. او همچنین در خلال این کتاب از وضعیت استعماری الجزایر نیز حرف میزند و به طور کلی رابطهی کشورهای مستعمره با کشور مادر و همچنین از حرکتهای انقلابی برای استقلال الجزایر دفاع میکند. و در مورد تجربه تلخ جنگ و میراث نامبارکی که برای نسلهای بعدی به یادگار میگذارد حرفهایی برای گفتن دارد. آدم اوّل هر چند ناقص است، اما بسیار قوی است و احساسی که پس از خواندنش بر جای میگذارد اصلاً شبیه به یک کتاب ناتمام نیست.
و در پایان نقل قولی از #ویل_دورانت در مورد "کامو":
کامو در وسیع ترین معنای کلمه انسانگرا بود. کامو اندیشه خود را از آسمان به امور انسانی هدایت کرد. تلاش میکرد که میراث فرهنگی انسان را حفظ کند، و انسانتر از آن بود که ایدئولوژیهایی را بپذیرد که به انسان فرمان میدهد تا انسان را بکشد. در کتاب "طاعون" از زبان "تارو" میگوید: "من در دنیای امروز جایی ندارم. هنگامی که قاطعانه از کشتن سر باز زدم، خود را به انزوایی محکوم کردم که هرگز پایانی ندارد."
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روانشناسی
@drsargolzaei
نام کتاب: #آدم_اول
نویسنده: #آلبر_کامو
ترجمه: منوچهر بدیعی
انتشارات: نیلوفر
* * *
"آلبر کامو" نویسنده و اندیشمندی که نامش با مفاهیمی چون عصیان و #اگزیستانسیالیسم پیوند خورده است، در هفتم نوامبر ۱۹۱۳ در الجزایر متولد شد، در ۴۴ سالگی جایزه ادبیات نوبل را از آن خود کرد و سه سال پس از آن در یک سانحه رانندگی جان سپرد. کامو در زندگی کوتاهش رمان، داستان، نمایشنامه و مقاله نوشت، فلسفه ورزید و نمایش به صحنه برد.
آلبر کامو هنوز در حال نوشتن "آدم اول" بود که زندگی اش به طور ناگهانی در حادثه ی تصادف ماشین به پایان رسید. با بهره گیری از یادداشتها و دست نوشته هایی که او بر جای گذاشته بود کتابی در سال ۱۹۹۴، سی و چهار سال پس از مرگ کامو، منتشر شد. این کتاب که کامو شخصاً اعتقاد داشت میتواند بهترین اثرش باشد، در حقیقت زندگینامهی خودنوشتهی نویسنده است که متاسفانه با مرگ نابهنگام او نیمه تمام باقی ماند.
شخصیت اصلی رمان "آدم اول" مردی به نام "ژاک" است که در چهل سالگی برای اولین بار بر مزار پدرش میرود. پدری که هیچ خاطرهای از او ندارد چرا که زمانی که او هنوز یک سال نداشت در جنگ کشته شده است. در گورستان او متوجه میشود که تاکنون به پدرش فکر نکرده است و اینکه زمانی که پدرش کشته شده بیست و نه سال داشته است یعنی بسیار جوانتر از خود او. ژاک تصمیم میگیرد راجع به شخصیت پدرش تحقیق کند. در واقع کامو، ژاک را آدم اوّل میداند زیرا او ناچار است بدون پدر رشد کند، یاد بگیرد و پرورش یابد.
کامو در ضمن روایت دوران کودکی و مدرسهی ژاک و همچنین جست و جوی او برای پدرش، بحثهای فلسفی ظریفی را پیش میکشد. او همچنین در خلال این کتاب از وضعیت استعماری الجزایر نیز حرف میزند و به طور کلی رابطهی کشورهای مستعمره با کشور مادر و همچنین از حرکتهای انقلابی برای استقلال الجزایر دفاع میکند. و در مورد تجربه تلخ جنگ و میراث نامبارکی که برای نسلهای بعدی به یادگار میگذارد حرفهایی برای گفتن دارد. آدم اوّل هر چند ناقص است، اما بسیار قوی است و احساسی که پس از خواندنش بر جای میگذارد اصلاً شبیه به یک کتاب ناتمام نیست.
و در پایان نقل قولی از #ویل_دورانت در مورد "کامو":
کامو در وسیع ترین معنای کلمه انسانگرا بود. کامو اندیشه خود را از آسمان به امور انسانی هدایت کرد. تلاش میکرد که میراث فرهنگی انسان را حفظ کند، و انسانتر از آن بود که ایدئولوژیهایی را بپذیرد که به انسان فرمان میدهد تا انسان را بکشد. در کتاب "طاعون" از زبان "تارو" میگوید: "من در دنیای امروز جایی ندارم. هنگامی که قاطعانه از کشتن سر باز زدم، خود را به انزوایی محکوم کردم که هرگز پایانی ندارد."
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روانشناسی
@drsargolzaei
Telegram
attach 📎
#شعر
#اگزیستانسیالیسم
مردن آسان ترین انتخاب است
و زندگی مهیب!
بیا بر ترس مهار زنیم
و به زندگی بنشینیم
تکراری و پوچ!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#اگزیستانسیالیسم
مردن آسان ترین انتخاب است
و زندگی مهیب!
بیا بر ترس مهار زنیم
و به زندگی بنشینیم
تکراری و پوچ!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#تأملات
#اگزیستانسیالیسم
مردن آسانترین انتخاب است
و زندگی مهیب!
بیا بر ترس مهار زنیم
و به زندگی بنشینیم
تکراری و پوچ!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#اگزیستانسیالیسم
مردن آسانترین انتخاب است
و زندگی مهیب!
بیا بر ترس مهار زنیم
و به زندگی بنشینیم
تکراری و پوچ!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
#drsargolzaei
@drsargolzaei
فایل صوتی تحلیل فیلم هامون
کاری از زندهیاد داریوش مهرجويی
گفتوگوی دکتر محمدرضا سرگلزایی(روانپزشک) و دکتر حسین محمودی (دکترای فلسفه)
نوزدهم مردادماه ۱۳۹۹
در کانال تلگرامی پادکستهای دکتر سرگلزایی:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1077
#داريوشـمهرجویی
#هامون
#تحلیل_فیلم
#دغدغههای_وجودی
#اگزیستانسیالیسم
@drsargolzaei
@DrHosseinMahmoudi
@drsargolzaeipodcast
کاری از زندهیاد داریوش مهرجويی
گفتوگوی دکتر محمدرضا سرگلزایی(روانپزشک) و دکتر حسین محمودی (دکترای فلسفه)
نوزدهم مردادماه ۱۳۹۹
در کانال تلگرامی پادکستهای دکتر سرگلزایی:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1077
#داريوشـمهرجویی
#هامون
#تحلیل_فیلم
#دغدغههای_وجودی
#اگزیستانسیالیسم
@drsargolzaei
@DrHosseinMahmoudi
@drsargolzaeipodcast