دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.9K photos
114 videos
176 files
3.39K links
Download Telegram
ادامه #پرسش_و_پاسخ
#ارتباط_مذهب_و_سلامت_روان

*پرسش:

سلام استاد ارجمند
1_ طبق آراء روانکاوان شهیری چون کارل #یونگ و #ویکتور_فرانکل و نئویونگین ها آرامش روحی و روانی، رابطه مستقیم با تفرد یافتن و ایجاد معنایی شخصی و متمایز در زندگی دارد که با توجه به هر دوره ای از گروه سن روانی، پس از کسب معنای مربوطه، توسعه یافته و نیاز به معنایی در مراحل بعد را دارد.
2_ مذاهب نیز در اعصار مختلف، از انسان اولیه تا اکنون در تلاش بوده اند که پاسخی جامع در خور نیاز زمانه شان به انسان نیازمند معنا دهند تا خیالش را از ارزشمندی و معناداری زندگی فردی اش راحت کنند.
3_ تحلیل رابطه جرم و جنایت به نسبت جمعیت به عنوان یک شاخص در سنجش سلامت و آرامش روحی و روانی جامعه در کشور هایی به ظاهر مذهبی و به ظاهر غیر مذهبی نشان از این دارد که به ظاهر غیر مذهبی ها (سوئد، نروژ، ژاپن و...) دارای سلامت روحی و روانی بیشتر نسبت به کشورهای ظاهرا مذهبی (عربستان، افغانستان و ...) دارند.
4_ نتیجه:
4_1_ لزوما مذهبی و یا غیر مذهبی بودن منجر به سلامت روحی و روانی نمی شود آنچه ارجحیت دارد دستیابی به معنایی شخصی و تفرد یافتن در انسانی است که به ظاهر مذهبی یا غیر مذهبی است و می توان چهار حالت زیر را استخراج کرد
مذهبی + تفرد یافتگی و معناداری = سلامت روحی وروانی
غیر مذهبی + عدم تفرد یافتگی و معناداری = عدم سلامت روحی و روانی
مذهبی + عدم تفرد یافتگی و معناداری = عدم سلامت روحی و روانی
غیر مذهبی + تفردیافتگی و معناداری = سلامت روحی و روانی
4_2_ انسان و جوامع غیرمذهبی در تهدید و خطر این موضوع قرار دارند که بواسطه در تماس نبودن با محیط اجتماعی معنوی منکر وجود معنایی برای زندگی شوند و درد کشند.
انسان و جوامع مذهبی در تهدید و خطر این موضوع قرار دارند که بواسطه در تماس بودن با محیط اجتماعی معنوی تلاشی برای کسب معنای شخصی و تفرد یافتگی نکنند و درد کشند. 
انسان غیر مذهبی فرصت این را دارد که در همان محیط فکری خود تجربه معنوی و تفرد یافتگی داشته باشد. 
انسان مذهبی فرصت این را دارد که بواسطه تجربه مذهبی غنای معنوی و تفرد یافتگی بیشتری پیدا کند. 
نتیجه پایانی: آنچه از خوی انسانی و شواهد تاریخی و آماری جوامع پیداست اینست که انسان زیست یافته در جامعه غیر مذهبی همواره بواسطه نیازمندی انسان به معنا در تلاش بوده است که در جستجوی معنا باشد و انسان زیست یافته در جامعه مذهبی به واسطه در دسترس بودن معنا احساس نیاز کمتری به جستجوی معنا داشته است و این تفاوت احساس نیازمندی در این دو گونه جوامع موجب تفاوت معنادار سلامت و آرامش روحی و روانی شده است 
بقول سعدی:

تو بر کنار فراتی ندانی این معنی        
به راه بادیه دانند قدر آب زلال 

دکتر سرگلزایی عزیز، من و تمام کسانی که پیگیر مطالب کانال هستیم پیمانه نیاز خودمان را از هوشیاری شما پر میکنیم 
سپاس بیکران


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

سلام و احترام و سپاس از عنایت شما
نظرات تان در کانال به اشتراک گذاشته خواهند شد

سبز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ


*پرسش:

سلام
ممنون بابت مطالب خوبی که در کانال و سایت خودتان منتشر می‌کنید.
می‌خواستم نظر شما را در مورد مسأله‌ای که ذهنم را درگیر کرده است بپرسم.
مدتی است که به این سوالات فکر می‌کنم؛
بود و یا نبود من چه تاثیری در این عالم دارد؟ حاصل زندگی من چیست؟ آیا اثر مثبتی هم از من در این عالم باقی خواهد ماند؟ اگر خواهد ماند تا چه میزان؟ آیا من تمام توان و استعداد خودم را صرف این کار کرده‌ام؟

وقتی به زندگی انسان‌های بزرگ و خدمات ارزشمندی که کرده‌اند نگاه می‌کنم در پاسخ به این سؤالات به این نتیجه می‌رسم که تأثیر من در این عالم در کلمه هیچ خلاصه می‌شود.
اما در پاسخ به تلخی احساس حاصل از این نتیجه به خود گفتم مقایسه انسان‌ها با یکدیگر کار اشتباهی است ضمن اینکه پاسخ‌هایی از قبیل: همه یا هیچ، سیاه یا سفید، خود یک خطای شناختی است.

#کارن_هورنای در کتاب عصبیت و رشد آدمی می‌گوید عظمت‌ طلبی یکی از پایه‌های اصلی رشد شخصیت عصبی و خارج شدن انسان از روند رشد طبیعی است.

ایا ریشه و منشاء سؤالاتی که مطرح کردم از میل به عظمت ‌ٰطلبی ناشی نمی‌شود؟

با تشکر


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

با سلام و احترام
ممنونم که نوشته هایم را می خوانید.

انسان بودن از آنجا آغاز می شود که ما به جای نگاه کردن بلافصل به پدیده ها، به معنای پدیده ها نگاه می کنیم. 

اگر کسی ظرف غذایی به در خانهٔ ما بیاورد پیش از آن که نوع غذا برای ما سؤال باشد پرسش مان این است که چه کسی، به چه دلیلی یا به چه مناسبتی برای ما غذا فرستاده است. هرچه فشار جسمانی در ما بیشتر باشد دغدغهٔ معنا کمتر می شود و هرچه فراغت و رفاه بیشتری داشته باشیم درگیری ذهن مان با معنا بیشتر می شود. 
#فروید (پایه گذار تحلیل روانی) در نامه ای به ماری بناپارت دغدغهٔ معنا را نشان دهندهٔ روان نژندی Neurosis می داند ولی #ویکتور_فرانکل (پایه گذار تحلیل وجودی) جستجوی معنا را برای انسان ذاتی و غریزی می داند.

 در این زمینه می توانید کتاب های زیر را بخوانید:کتاب #انسان_درجستجوی_معنای_غائی نوشتهٔ ویکتور فرانکل، ترجمه شهاب الدین عبّاسی، نشر کتاب پارسه
 کتاب #معنا_درمانی نوشتهٔ ویکتور فرانکل، ترجمه مهین میلانی ، انتشارات دُرسا
 کتاب #ویکتور_امیل_فرانکل_پایه_گذار_معنا_درمانی » نوشتهٔ احمدرضا محمّدپور، نشر دانژه 

پیروز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ


*پرسش:

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و تشکر بابت مطالب آموزنده ی شما

مسئله ی #جبر_و_اختیار اخیرا ذهن من را بسیار مشغول خود ساخته، می دانیم تنها اعمالی از انسان اختیاری است که با تفکر و سپس تصمیم گیری همراه باشند. ما از بدو تولد تنها اسیر جبریم و طبق غریزه و در واکنش به محیط رفتار می کنیم تا زمانی که قدرت تفکر در ما رشد کند و توانایی تصمیم گیری داشته باشیم. امّا چه مسائلی باعث می شوند ما تصمیمی بگیریم و راهی را نسبت به راه دیگر ترجیح دهیم؟ با بررسی عوامل تعیین کننده نهایتا به نقش تجربیات گذشته و ژنتیک بر تصمیم گیری می رسیم که این دو نیز از اختیار ما خارج اند. ما اغلب چون جبر و اختیار را فقط در واکنش انسان به محیط و اجتماع و یا به نقش کودکی و تربیت در شخصیت وی و توانایی تغییر شرایط بررسی می کنیم، به حالتی بین جبر و اختیار معتقد می شویم، این در حالی است که با این نحوه تفکر نقش محیط و وراثت را بر "خود" فرد که حال تسلیم عوامل محیطی نمی شود و حالتی بین جبر و اختیار را پدید می آورد بی توجهیم.

از طرفی به گفته بسیاری از فلاسفه وجود قدرت اختیار با قانون علیت متناقض است، چرا که عاملی به نام اختیار که تحت تاثیر عوامل دیگر نباشد و عاملی جهت انتخاب راه های مختلف باشد در زنجیره علّی پدیده ها نمی گنجد.

با اعتقاد به این مسائل جبرگرایانه احساسات بدی از جمله قربانی جبر حاکم بودن به انسان دست می دهد و به علاوه چارچوب های قضاوت در وی از بین می روند.

ناتاناییل براندن در کتاب "روانشناسی حرمت نفس" به بررسی این اعتقاد می پردازد و اشکالاتی را در این اعتقاد بیان می کند که اغلب قابل پذیرش نیستند.

به نظر شما آیا اعتقاد به اینچنین جبری منطبق بر واقعیت است؟ و اگر اینطور است تاثیرات این اعتقاد بر انسان را چگونه می دانید؟
با تشکر


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

با سلام و احترام
روان شناسی امتداد فلسفه است. بنابراین نظریه پردازانی همچون زیگموند #فروید (پایه گذار روانکاوی) و کارل گوستاو #یونگ (پایه گذار روان شناسی تحلیلی) که تحت تأثیر فیلسوفان جبرگرا همچون آرتور #شوپنهاور و گئورگ ویلهلم #هگل قرار داشته اند به جبرگرایی نزدیک بوده اند در حالی که روانپزشکانی همچون #ویکتور_فرانکل ، #ویلیام_گلسر و #اروین_یالوم که تحت تأثیر #اگزیستانسیالیسم قرن بیستم قرار دارند به اختیارگرایی نزدیک تر هستند. من با فیلسوفان و روان شناسان جبرگرا نزدیکی فکری بیشتری دارم و باورم این است که قاعده بر جبر است، اختیار، استثنای جبر است و در هنگامه های نادری در میان جبرهای بی شمار جا باز می کند؛ با این حال ویلیام جیمز فیلسوف، پزشک و روان شناس پراگماتیک آمریکایی باور دارد که کسانی که اختیارمحور هستند رضایت بیشتری از زندگی دارند. 

این مباحث را در مجموعه سمینارهای «بنیان های فلسفی روان شناسی» به تفصیل بحث می کنم. سمینار بعدی با این موضوع از آبان ماه در مؤسسهٔ آفتاب مهر (تهران-یوسف آباد) کلید خواهد خورد.

سبز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

*پرسش:

سلام
خیلی ممنونم بابت مطالبی که به صورت کتاب، مقاله و فایل صوتی منتشر می‌کنید.

در کلاس #افسردگی_و_اضطراب توضیح دادید که انسان گرسنه ساختار است. و مثال‌های متعددی از مراجعینی زدید که با تغییر ساختار فکری احساس متفاوتی را تجربه کردند.

ایا درست است که نتیجه بگیریم کسی همانند #ویکتور_فرانکل در #اشویتس معنا را در زندگی پیدا نمی‌کند بلکه معنا را با ساختار فکری که انتخاب می‌کند می‌سازد؟

بنابراین آیا مفاهیم انتزاعی همچون معنا، پوچی، خوشبختی، بدبختی و ... صرفا تعابیری ذهنی نیستند که انسان با توجه به ساختار فکری که خود انتخاب کرده برای خود می‌سازد؟

با تشکر


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

با سلام و احترام
طرفداران اصالت تجربه (empiricism) با شما موافقند که این مفاهیم انتزاعی مخلوق «تفکّر زبانی» انسان هستند که به گفتهٔ #جان_استوارت میل از طریق «شیمی ذهن» انبوهی از مفاهیم انتزاعی را خلق می کند بدون این که هیچ متناظری در دنیای بیرون داشته باشند. ولی طرفداران اصالت خِرَد (rationalism) همچون #رنه_دکارت باور دارند که این مفاهیم انتزاعی متناظری در جهان فراحسّی و فرامادّی دارند که «عقل محض» یا intuition ما قادر به «کشف» آنهاست. بنده در مقالهٔ #ذهن_زبان_مند_و_کهن_الگوها به موضوع زبان و ذهن پرداخته ام. خلاصهٔ نظرات و نقدهای این دو گروه را می توانید در کتاب #تاریخ_روانشناسی_هرگنهان- ترجمهٔ یحیی سید محمّدی- انتشارت ارسباران بخوانید.

شادکام باشید

T.me/drsargolzaei