مؤخّره و متمّم #مقاله
#در_درون_کعبه_رسم_قبله_نیست
تعلّق عاطفی من به تصوّف و #مولانا انگیزه ی نوشتن کتاب #کوزه_ای_از_آب_بحر (انتشارات بهار سبز) بود. امّا اکنون بر این باورم که جامعه ی ما بیشتر به اخلاق شهروندی مبتنی بر عقلانیّت نیاز دارد تا تفکّر عرفانی لذا مایلم نگرانی های خود را در این باره با شما در میان بگذارم.
اوّل اين كه برداشت من اين است كه جوّزدگی و مدگرايی در بين اقشار تحصيلكرده ما هم همچون قشر کم سواد شيوع بالایی دارد و گاهی ژست #مثنوی خوانی و مولانا شناسی در ميان ما مُد می شود. نشانه اين جوّزدگی و ژست، نوعی تعصب نسبت به مولاناست. به گونه ای كه انگار مولانا هرچه گفته، درست است و انديشه او تراز و شاقول درستی در مسیر رشد روانی و معنوی است.
محمد منصور هاشمی، كتابی نوشته است تحت عنوان "دين انديشان متجدد" كه توسط انتشارات كوير منتشر شده و نقدی است بر آرا و انديشه های چهار نوانديش دينی معاصر. در اين كتاب نقدی به جناب #دكترسروش وارد شده كه بنده نيز با آن موافقم و آن اين است كه دكتر سروش با دندان های فلسفی، بسياری از گزاره های عرفی و عادتی را در حوزه دين می شكافد و نقد می كند، ولی به مولانا كه می رسد تنها در ستايش و تأييد از او سخن می گويد، گويی اينجا آن وادی مقدسی است كه بايد بر "فاخلع نعليك" گردن نهد!
دوّم اين كه اغلب مولانا دوستان، هندسه معرفتی مولانا را به طور كامل نمی شناسند و به دلخواه، پاره ای از انديشه های مولانا را چنان سرهم می كنند كه به يك هندسه معرفتی جديد و متفاوت می رسند. مولانايی كه مولانا دوستان امروزی می شناسند يك نواندیش ساختارشکن، یک هنرمند خلّاق و يك قصه گوی شيرين سخن است. اما مولانا فقط اين نيست، مولانا "به رِندي" از ابزار هنر و قصه گويی براي القاء يك نظام باور استفاده می كند؛ نظام باوری كه از نظر اخلاقی مبتني بر كفّ نفس رواقي گري استوار است، از نظر مذهبی بر اطاعت بی چون و چرا از ولیّ امر و از نظر شناخت بر وحی مداری و نفیِ عقل پرسشگر و استدلال مدار.
پروتستانيسم اسلامی مبتنی بر "دين داری تجربت انديش" پيام اصلی مولانا نيست، بلكه مولانا به مذهبی معتقد است كه خواص، وحی دريافت می كنند و عوام اطاعت می كنند:
عقل عقلند اولياء و عقل ها
بر مثال اشتران تا انتها
دیدگاه مولانا مبتنی بر یک «آریستوکراسی دینی» است و از هندسه معرفتی مولانا نمی توان "مردم سالاری دينی" را بيرون كشيد.
نتيجه اين كه اگر قرار است مثنوی خوانی و مولانا شناسی داشته باشيم، لازم است با ديد نقّاد به اين ميراث فرهنگی مان نگاه كنيم و همان طور كه ارمغان های انديشه مولانا را گرامی می داريم، آسيب های انديشه او براي جامعه خودمان را هم در نظر داشته باشيم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#در_درون_کعبه_رسم_قبله_نیست
تعلّق عاطفی من به تصوّف و #مولانا انگیزه ی نوشتن کتاب #کوزه_ای_از_آب_بحر (انتشارات بهار سبز) بود. امّا اکنون بر این باورم که جامعه ی ما بیشتر به اخلاق شهروندی مبتنی بر عقلانیّت نیاز دارد تا تفکّر عرفانی لذا مایلم نگرانی های خود را در این باره با شما در میان بگذارم.
اوّل اين كه برداشت من اين است كه جوّزدگی و مدگرايی در بين اقشار تحصيلكرده ما هم همچون قشر کم سواد شيوع بالایی دارد و گاهی ژست #مثنوی خوانی و مولانا شناسی در ميان ما مُد می شود. نشانه اين جوّزدگی و ژست، نوعی تعصب نسبت به مولاناست. به گونه ای كه انگار مولانا هرچه گفته، درست است و انديشه او تراز و شاقول درستی در مسیر رشد روانی و معنوی است.
محمد منصور هاشمی، كتابی نوشته است تحت عنوان "دين انديشان متجدد" كه توسط انتشارات كوير منتشر شده و نقدی است بر آرا و انديشه های چهار نوانديش دينی معاصر. در اين كتاب نقدی به جناب #دكترسروش وارد شده كه بنده نيز با آن موافقم و آن اين است كه دكتر سروش با دندان های فلسفی، بسياری از گزاره های عرفی و عادتی را در حوزه دين می شكافد و نقد می كند، ولی به مولانا كه می رسد تنها در ستايش و تأييد از او سخن می گويد، گويی اينجا آن وادی مقدسی است كه بايد بر "فاخلع نعليك" گردن نهد!
دوّم اين كه اغلب مولانا دوستان، هندسه معرفتی مولانا را به طور كامل نمی شناسند و به دلخواه، پاره ای از انديشه های مولانا را چنان سرهم می كنند كه به يك هندسه معرفتی جديد و متفاوت می رسند. مولانايی كه مولانا دوستان امروزی می شناسند يك نواندیش ساختارشکن، یک هنرمند خلّاق و يك قصه گوی شيرين سخن است. اما مولانا فقط اين نيست، مولانا "به رِندي" از ابزار هنر و قصه گويی براي القاء يك نظام باور استفاده می كند؛ نظام باوری كه از نظر اخلاقی مبتني بر كفّ نفس رواقي گري استوار است، از نظر مذهبی بر اطاعت بی چون و چرا از ولیّ امر و از نظر شناخت بر وحی مداری و نفیِ عقل پرسشگر و استدلال مدار.
پروتستانيسم اسلامی مبتنی بر "دين داری تجربت انديش" پيام اصلی مولانا نيست، بلكه مولانا به مذهبی معتقد است كه خواص، وحی دريافت می كنند و عوام اطاعت می كنند:
عقل عقلند اولياء و عقل ها
بر مثال اشتران تا انتها
دیدگاه مولانا مبتنی بر یک «آریستوکراسی دینی» است و از هندسه معرفتی مولانا نمی توان "مردم سالاری دينی" را بيرون كشيد.
نتيجه اين كه اگر قرار است مثنوی خوانی و مولانا شناسی داشته باشيم، لازم است با ديد نقّاد به اين ميراث فرهنگی مان نگاه كنيم و همان طور كه ارمغان های انديشه مولانا را گرامی می داريم، آسيب های انديشه او براي جامعه خودمان را هم در نظر داشته باشيم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com