#مقاله
#بدعت_در_روانکاوی
پرلز
#پرلز در ابتدا شیفته ی مکتب روانکاوری #فروید بود، بی اعتنایی فروید به وی در جلسه اولین کنگره جهانی روانکاوی باعث شد او به انشعاب راه خود فکر کند بنابراین مشی اساسی رویکرد پرلز (گشتالت تراپی) همان مشی آنالیتیک بود اما او متدولوژی فعالی را برگزید و جلسات او با تکنیکهایی همراه بودند که فضای سایکودراماتیک ایجاد میکردند.
مثال:
زن و شوهری نزد پرلز آمدند شوهر مکرراً از دخالت نابجای مادر زنش که منجر به اختلاف بین او و همسرش میشد شکایت میکرد و زن نیز سعی در دفاع از مادرش داشت. پرلز بدون این که چیزی بگوید از جا برخاست، کت خود را روی دوش خانم انداخت و مبل خودش را بین زن و مرد جا داد!
مرد پس از چند لحظه که شگفت زده به این صحنه نگاه کرد پرلز را از میان خودش و همسرش بلند کرد و کت او را از روی دوش همسرش برداشت. پرلز در این لحظه لب به سخن گشود: چرا به جای نق زدن با مادر زنت این گونه برخورد نمیکنی؟!
هدف پرلز در این شبه نمایش این بود که از مرد بخواهد الگوی
passive- aggressive
خود را رها کند و الگوی فعالتری را امتحان کند.
آلفرد آدلر
گرچه #آدلر از اولین همکاران فروید بود اما اولین فردی هم بود که از فروید جدا شد. آدلر در عمل پایهگذار رویکرد شناختی رفتاری بود زیرا او به بیماران خود آموزش میداد، الگوی آموزگارانه داشت، توصیه رفتاری میکرد و تکلیف خانگی میداد.
از ابداعات آدلر روش combined therapy بود که او و یکی از همکارانش به طور جداگانه بیماری را میدیدند و سپس در جلسه مشترکی در حضور مراجع درباره فرمولاسیون سبب شناختی و روش درمانی با هم بحث میکردند. بنابراین در رویکرد آدلری، بیمار به درمانگر بعنوان یک اتوریتی فیگور نگاه نمیکند بلکه به عنوان یک معلم و همفکر نگاه میکند.
راجرز
#راجرز که یک دوره آموزش کشیش بودن را گذرانده بود مکتب فکری خود را بر اساس عشق مسیحی بنیان گذارد. او اعتقاد داشت تنها کار و در عین حال بهترین کاری که درمانگر قرار است انجام دهد ارائه پذیرش بیقید و شرط است که او آن را unconditioned love نامید.
مثال:
در یک جلسه درمانی، مراجع راجرز در پاسخ به سؤال راجرز سکوت کرد. راجرز منتظر ماند، مراجع سخنی بر زبان نیاورد. راجرز فکر کرد دوباره پرسیدن سؤال و فشار بر روی مراجع برای پاسخ دادن به معنی عدم پذیرش میل او به سکوت است بنابراین راجرز در تمام طول جلسه (بیش از یک ساعت!) در سکوت در کنار مراجع نشست و هیچیک چیزی نگفتند!
در فیلم #ویل_هانتینگ_نابغه، درمانگر (رابین ویلیامز) در جلسهای که در سکوت مقابل ویل مینشیند تا زمان جلسه تمام شود، راجرزی رفتار میکند، در جلسهای که او را به چالش میکشد که پشت کتابها پنهان میشود و با افراد سطح پایین اجتماع رفت و آمد میکند تا حقارت خود را پنهان کند آدلری رفتار میکند و در جلسه آخر که مکرراً به ویل میگوید: تقصیرِ تو نبود به شیوه پرلز رفتار میکند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#بدعت_در_روانکاوی
پرلز
#پرلز در ابتدا شیفته ی مکتب روانکاوری #فروید بود، بی اعتنایی فروید به وی در جلسه اولین کنگره جهانی روانکاوی باعث شد او به انشعاب راه خود فکر کند بنابراین مشی اساسی رویکرد پرلز (گشتالت تراپی) همان مشی آنالیتیک بود اما او متدولوژی فعالی را برگزید و جلسات او با تکنیکهایی همراه بودند که فضای سایکودراماتیک ایجاد میکردند.
مثال:
زن و شوهری نزد پرلز آمدند شوهر مکرراً از دخالت نابجای مادر زنش که منجر به اختلاف بین او و همسرش میشد شکایت میکرد و زن نیز سعی در دفاع از مادرش داشت. پرلز بدون این که چیزی بگوید از جا برخاست، کت خود را روی دوش خانم انداخت و مبل خودش را بین زن و مرد جا داد!
مرد پس از چند لحظه که شگفت زده به این صحنه نگاه کرد پرلز را از میان خودش و همسرش بلند کرد و کت او را از روی دوش همسرش برداشت. پرلز در این لحظه لب به سخن گشود: چرا به جای نق زدن با مادر زنت این گونه برخورد نمیکنی؟!
هدف پرلز در این شبه نمایش این بود که از مرد بخواهد الگوی
passive- aggressive
خود را رها کند و الگوی فعالتری را امتحان کند.
آلفرد آدلر
گرچه #آدلر از اولین همکاران فروید بود اما اولین فردی هم بود که از فروید جدا شد. آدلر در عمل پایهگذار رویکرد شناختی رفتاری بود زیرا او به بیماران خود آموزش میداد، الگوی آموزگارانه داشت، توصیه رفتاری میکرد و تکلیف خانگی میداد.
از ابداعات آدلر روش combined therapy بود که او و یکی از همکارانش به طور جداگانه بیماری را میدیدند و سپس در جلسه مشترکی در حضور مراجع درباره فرمولاسیون سبب شناختی و روش درمانی با هم بحث میکردند. بنابراین در رویکرد آدلری، بیمار به درمانگر بعنوان یک اتوریتی فیگور نگاه نمیکند بلکه به عنوان یک معلم و همفکر نگاه میکند.
راجرز
#راجرز که یک دوره آموزش کشیش بودن را گذرانده بود مکتب فکری خود را بر اساس عشق مسیحی بنیان گذارد. او اعتقاد داشت تنها کار و در عین حال بهترین کاری که درمانگر قرار است انجام دهد ارائه پذیرش بیقید و شرط است که او آن را unconditioned love نامید.
مثال:
در یک جلسه درمانی، مراجع راجرز در پاسخ به سؤال راجرز سکوت کرد. راجرز منتظر ماند، مراجع سخنی بر زبان نیاورد. راجرز فکر کرد دوباره پرسیدن سؤال و فشار بر روی مراجع برای پاسخ دادن به معنی عدم پذیرش میل او به سکوت است بنابراین راجرز در تمام طول جلسه (بیش از یک ساعت!) در سکوت در کنار مراجع نشست و هیچیک چیزی نگفتند!
در فیلم #ویل_هانتینگ_نابغه، درمانگر (رابین ویلیامز) در جلسهای که در سکوت مقابل ویل مینشیند تا زمان جلسه تمام شود، راجرزی رفتار میکند، در جلسهای که او را به چالش میکشد که پشت کتابها پنهان میشود و با افراد سطح پایین اجتماع رفت و آمد میکند تا حقارت خود را پنهان کند آدلری رفتار میکند و در جلسه آخر که مکرراً به ویل میگوید: تقصیرِ تو نبود به شیوه پرلز رفتار میکند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام و عرض ادب و احترام
خیلی ممنونم برای معرّفی کتاب.
خیلی خوشحال هستم از اینکه می توانم از شما پرسش کنم و در پاسخ برایم کتاب معرّفی می کنید.
خواهش می کنم درباره ی واژه ی "گشتالت" توضیح دهید. واژه های زیادی هستند که در دوره ی مدرسه حفظ کرده ام امّا هرگاه با آنها روبرو می شوم برایم ابهام دارند. یکی از آنها "گشتالت" است.
مثلاً در مقاله ی #بدعت_در_روانکاوی فرموده اید مشی پرلز نیز تحلیلی است امّا رویکرد او "گشتالت تراپی" است.
یعنی فروید که متودولوژی فعّال ندارد رویکرد گشتالت هم ندارد؟
با تشکّر
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
همانطور که می دانید تفاوت مفهومی گشتالت تراپی (درمان یکپارچه ساز) با روانکاوی در این است که به جای این که روان را به بخش های خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم کنیم آن را به بخش های غالب و مغلوب تقسیم بندی کنیم. بنابراین هدف درمان به جای آوردن محتویات ناخودآگاه به خودآگاهی، تبدیل می شود به یکپارچه سازی بخش های غالب و مغلوب و جایگزینی انسجام به جای تشتّت.
این که عرض می کنم مشی فریتز پرلز در نظر تحلیلی بود منظورم این است که او نیز رفتار را تحلیل می کرد و معانی پنهان و پیام های مستتر را واکاوی می کرد ولی در عمل از فنون یکپارچه سازی استفاده می کرد که فروید و اغلب روانکاوان ارتودوکس از آنها استفاده نمی کردند.
شادکام باشید
T.me/drsargolzaei
❓پرسش:
سلام و عرض ادب و احترام
خیلی ممنونم برای معرّفی کتاب.
خیلی خوشحال هستم از اینکه می توانم از شما پرسش کنم و در پاسخ برایم کتاب معرّفی می کنید.
خواهش می کنم درباره ی واژه ی "گشتالت" توضیح دهید. واژه های زیادی هستند که در دوره ی مدرسه حفظ کرده ام امّا هرگاه با آنها روبرو می شوم برایم ابهام دارند. یکی از آنها "گشتالت" است.
مثلاً در مقاله ی #بدعت_در_روانکاوی فرموده اید مشی پرلز نیز تحلیلی است امّا رویکرد او "گشتالت تراپی" است.
یعنی فروید که متودولوژی فعّال ندارد رویکرد گشتالت هم ندارد؟
با تشکّر
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
همانطور که می دانید تفاوت مفهومی گشتالت تراپی (درمان یکپارچه ساز) با روانکاوی در این است که به جای این که روان را به بخش های خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم کنیم آن را به بخش های غالب و مغلوب تقسیم بندی کنیم. بنابراین هدف درمان به جای آوردن محتویات ناخودآگاه به خودآگاهی، تبدیل می شود به یکپارچه سازی بخش های غالب و مغلوب و جایگزینی انسجام به جای تشتّت.
این که عرض می کنم مشی فریتز پرلز در نظر تحلیلی بود منظورم این است که او نیز رفتار را تحلیل می کرد و معانی پنهان و پیام های مستتر را واکاوی می کرد ولی در عمل از فنون یکپارچه سازی استفاده می کرد که فروید و اغلب روانکاوان ارتودوکس از آنها استفاده نمی کردند.
شادکام باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#مقاله
#بدعت_در_روانکاوی
پرلز
#پرلز در ابتدا شیفته ی مکتب روانکاوری #فروید بود، بی اعتنایی فروید به وی در جلسه اولین کنگره جهانی روانکاوی باعث شد او به انشعاب راه خود فکر کند بنابراین مشی اساسی رویکرد پرلز (گشتالت تراپی) همان مشی آنالیتیک بود اما او متدولوژی فعالی را برگزید و جلسات او با تکنیکهایی همراه بودند که فضای سایکودراماتیک ایجاد میکردند.
مثال:
زن و شوهری نزد پرلز آمدند شوهر مکرراً از دخالت نابجای مادر زنش که منجر به اختلاف بین او و همسرش میشد شکایت میکرد و زن نیز سعی در دفاع از مادرش داشت. پرلز بدون این که چیزی بگوید از جا برخاست، کت خود را روی دوش خانم انداخت و مبل خودش را بین زن و مرد جا داد!
مرد پس از چند لحظه که شگفت زده به این صحنه نگاه کرد پرلز را از میان خودش و همسرش بلند کرد و کت او را از روی دوش همسرش برداشت. پرلز در این لحظه لب به سخن گشود: چرا به جای نق زدن با مادر زنت این گونه برخورد نمیکنی؟!
هدف پرلز در این شبه نمایش این بود که از مرد بخواهد الگوی
passive- aggressive
خود را رها کند و الگوی فعالتری را امتحان کند.
آلفرد آدلر
گرچه #آدلر از اولین همکاران فروید بود اما اولین فردی هم بود که از فروید جدا شد. آدلر در عمل پایهگذار رویکرد شناختی رفتاری بود زیرا او به بیماران خود آموزش میداد، الگوی آموزگارانه داشت، توصیه رفتاری میکرد و تکلیف خانگی میداد.
از ابداعات آدلر روش combined therapy بود که او و یکی از همکارانش به طور جداگانه بیماری را میدیدند و سپس در جلسه مشترکی در حضور مراجع درباره فرمولاسیون سبب شناختی و روش درمانی با هم بحث میکردند. بنابراین در رویکرد آدلری، بیمار به درمانگر بعنوان یک اتوریتی فیگور نگاه نمیکند بلکه به عنوان یک معلم و همفکر نگاه میکند.
راجرز
#راجرز که یک دوره آموزش کشیش بودن را گذرانده بود مکتب فکری خود را بر اساس عشق مسیحی بنیان گذارد. او اعتقاد داشت تنها کار و در عین حال بهترین کاری که درمانگر قرار است انجام دهد ارائه پذیرش بیقید و شرط است که او آن را unconditioned love نامید.
مثال:
در یک جلسه درمانی، مراجع راجرز در پاسخ به سؤال راجرز سکوت کرد. راجرز منتظر ماند، مراجع سخنی بر زبان نیاورد. راجرز فکر کرد دوباره پرسیدن سؤال و فشار بر روی مراجع برای پاسخ دادن به معنی عدم پذیرش میل او به سکوت است بنابراین راجرز در تمام طول جلسه (بیش از یک ساعت!) در سکوت در کنار مراجع نشست و هیچیک چیزی نگفتند!
در فیلم #ویل_هانتینگ_نابغه، درمانگر (رابین ویلیامز) در جلسهای که در سکوت مقابل ویل مینشیند تا زمان جلسه تمام شود، راجرزی رفتار میکند، در جلسهای که او را به چالش میکشد که پشت کتابها پنهان میشود و با افراد سطح پایین اجتماع رفت و آمد میکند تا حقارت خود را پنهان کند آدلری رفتار میکند و در جلسه آخر که مکرراً به ویل میگوید: تقصیرِ تو نبود به شیوه پرلز رفتار میکند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وب سایت:
drsargolzaei.com
#بدعت_در_روانکاوی
پرلز
#پرلز در ابتدا شیفته ی مکتب روانکاوری #فروید بود، بی اعتنایی فروید به وی در جلسه اولین کنگره جهانی روانکاوی باعث شد او به انشعاب راه خود فکر کند بنابراین مشی اساسی رویکرد پرلز (گشتالت تراپی) همان مشی آنالیتیک بود اما او متدولوژی فعالی را برگزید و جلسات او با تکنیکهایی همراه بودند که فضای سایکودراماتیک ایجاد میکردند.
مثال:
زن و شوهری نزد پرلز آمدند شوهر مکرراً از دخالت نابجای مادر زنش که منجر به اختلاف بین او و همسرش میشد شکایت میکرد و زن نیز سعی در دفاع از مادرش داشت. پرلز بدون این که چیزی بگوید از جا برخاست، کت خود را روی دوش خانم انداخت و مبل خودش را بین زن و مرد جا داد!
مرد پس از چند لحظه که شگفت زده به این صحنه نگاه کرد پرلز را از میان خودش و همسرش بلند کرد و کت او را از روی دوش همسرش برداشت. پرلز در این لحظه لب به سخن گشود: چرا به جای نق زدن با مادر زنت این گونه برخورد نمیکنی؟!
هدف پرلز در این شبه نمایش این بود که از مرد بخواهد الگوی
passive- aggressive
خود را رها کند و الگوی فعالتری را امتحان کند.
آلفرد آدلر
گرچه #آدلر از اولین همکاران فروید بود اما اولین فردی هم بود که از فروید جدا شد. آدلر در عمل پایهگذار رویکرد شناختی رفتاری بود زیرا او به بیماران خود آموزش میداد، الگوی آموزگارانه داشت، توصیه رفتاری میکرد و تکلیف خانگی میداد.
از ابداعات آدلر روش combined therapy بود که او و یکی از همکارانش به طور جداگانه بیماری را میدیدند و سپس در جلسه مشترکی در حضور مراجع درباره فرمولاسیون سبب شناختی و روش درمانی با هم بحث میکردند. بنابراین در رویکرد آدلری، بیمار به درمانگر بعنوان یک اتوریتی فیگور نگاه نمیکند بلکه به عنوان یک معلم و همفکر نگاه میکند.
راجرز
#راجرز که یک دوره آموزش کشیش بودن را گذرانده بود مکتب فکری خود را بر اساس عشق مسیحی بنیان گذارد. او اعتقاد داشت تنها کار و در عین حال بهترین کاری که درمانگر قرار است انجام دهد ارائه پذیرش بیقید و شرط است که او آن را unconditioned love نامید.
مثال:
در یک جلسه درمانی، مراجع راجرز در پاسخ به سؤال راجرز سکوت کرد. راجرز منتظر ماند، مراجع سخنی بر زبان نیاورد. راجرز فکر کرد دوباره پرسیدن سؤال و فشار بر روی مراجع برای پاسخ دادن به معنی عدم پذیرش میل او به سکوت است بنابراین راجرز در تمام طول جلسه (بیش از یک ساعت!) در سکوت در کنار مراجع نشست و هیچیک چیزی نگفتند!
در فیلم #ویل_هانتینگ_نابغه، درمانگر (رابین ویلیامز) در جلسهای که در سکوت مقابل ویل مینشیند تا زمان جلسه تمام شود، راجرزی رفتار میکند، در جلسهای که او را به چالش میکشد که پشت کتابها پنهان میشود و با افراد سطح پایین اجتماع رفت و آمد میکند تا حقارت خود را پنهان کند آدلری رفتار میکند و در جلسه آخر که مکرراً به ویل میگوید: تقصیرِ تو نبود به شیوه پرلز رفتار میکند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وب سایت:
drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام و عرض ادب و احترام
خواهش میکنم درباره ی واژهی "گشتالت" توضیح دهید. واژههای زیادی هستند که در دورهی مدرسه حفظ کردهام امّا هرگاه با آنها روبرو میشوم برایم ابهام دارند. یکی از آنها "گشتالت" است.
مثلاً در مقالهی #بدعت_در_روانکاوی فرمودهاید مشی پرلز نیز تحلیلی است امّا رویکرد او "گشتالتتراپی" است.
یعنی فروید که متودولوژی فعّال ندارد رویکرد گشتالت هم ندارد؟
با تشکّر
✍ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
همانطور که میدانید تفاوت مفهومی گشتالتتراپی (درمان یکپارچهساز) با روانکاوی در این است که به جای این که روان را به بخشهای خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم کنیم آن را به بخشهای غالب و مغلوب تقسیمبندی کنیم. بنابراین هدف درمان به جای آوردن محتویات ناخودآگاه به خودآگاهی، تبدیل میشود به یکپارچهسازی بخشهای غالب و مغلوب و جایگزینی انسجام به جای تشتّت.
این که عرض میکنم مشی فریتز پرلز در نظر تحلیلی بود منظورم این است که او نیز رفتار را تحلیل میکرد و معانی پنهان و پیامهای مستتر را واکاوی میکرد ولی در عمل از فنون یکپارچهسازی استفاده میکرد که فروید و اغلب روانکاوان ارتودوکس از آنها استفاده نمیکردند.
شادکام باشید
Drsargolzaei.com
@drsargolzaei
❓پرسش:
سلام و عرض ادب و احترام
خواهش میکنم درباره ی واژهی "گشتالت" توضیح دهید. واژههای زیادی هستند که در دورهی مدرسه حفظ کردهام امّا هرگاه با آنها روبرو میشوم برایم ابهام دارند. یکی از آنها "گشتالت" است.
مثلاً در مقالهی #بدعت_در_روانکاوی فرمودهاید مشی پرلز نیز تحلیلی است امّا رویکرد او "گشتالتتراپی" است.
یعنی فروید که متودولوژی فعّال ندارد رویکرد گشتالت هم ندارد؟
با تشکّر
✍ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
همانطور که میدانید تفاوت مفهومی گشتالتتراپی (درمان یکپارچهساز) با روانکاوی در این است که به جای این که روان را به بخشهای خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم کنیم آن را به بخشهای غالب و مغلوب تقسیمبندی کنیم. بنابراین هدف درمان به جای آوردن محتویات ناخودآگاه به خودآگاهی، تبدیل میشود به یکپارچهسازی بخشهای غالب و مغلوب و جایگزینی انسجام به جای تشتّت.
این که عرض میکنم مشی فریتز پرلز در نظر تحلیلی بود منظورم این است که او نیز رفتار را تحلیل میکرد و معانی پنهان و پیامهای مستتر را واکاوی میکرد ولی در عمل از فنون یکپارچهسازی استفاده میکرد که فروید و اغلب روانکاوان ارتودوکس از آنها استفاده نمیکردند.
شادکام باشید
Drsargolzaei.com
@drsargolzaei