دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.78K photos
97 videos
154 files
3.25K links
Download Telegram
#پرسش_و_پاسخ
#آرکی_تایپ_های_هلنی

پرسش:

با سلام و احترام خدمت دکتر سرگلزایی گرامی


اخیرا وویس های یونگ که گذاشتید تو کانالتون رو گوش می کردم و برام سوال پیش اومد که طبق نظریه آرکی تایپ های هلنی، ما هیچ کنترل خاصی روی کلیت نحوه زندگیمون نداریم. از نتایجش میشه این که رفتارای ما از قبل تعیین شده و افراد نمی تونن رفتارشون رو انتخاب کنن پس نمیشه مقصر دونستشون. پس آیا ما باید اخلاق شفقت شوپنهاوری رو پیشه کنیم و بگیم "هر ذره که در هوا و در هامون است، نیکو نگرش که همچو ما مفتون است"؟ آیا اخلاق هیچ معنایی نداره؟ ینی افراد مجازن هرکاری خواستن انجام بدن و ما نباید ازشون خرده بگیریم و بذاریم کارشونو بکنن؟

با تشکر


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل - آگاهی از جبر، درجاتی از اختیار را برای ما فراهم می آورد و این همان پارادوکس بزرگ جبر و اختیار است. 

جبر آرکه تایپال به ما کمک می کند که بدانیم چه اجزایی از زندگی ما تغییر ناپذیر هستند و چه بخش هایی تغییر پذیر، در نتیجه وقت، سرمایه و انرژی مان را بر آنچه تغییر ناپذیر است هدر نمی دهیم و برای تغییر دادن آنچه تغییرپذیر است سرمایه گذاری بهتری می کنیم.

برای مثال، اگر زنی بداند که آرکه تایپ غالب او «آفرودیت» است می داند که وکیل یا جرّاح موفقی نخواهد شد، ولی او می تواند بین بازیگر شدن، مجسمه ساز شدن، طرّاح مُد شدن و رقصنده شدن «انتخاب» کند، انتخابی که بر هزینه/فایدهٔ زندگی اش تأثیر بزرگی خواهد داشت. 

دوّم - باور به اخلاق، نتیجهٔ باور به «ارادهٔ آزاد» است در حالی که پایهٔ روانکاوی بر «نظریهٔ ناخودآگاه» است، بنابراین همانطور که می فرمایید نظریهٔ روانکاوی (به طور عام) و روان شناسی تحلیلی یونگ (به طور خاص) فلسفهٔ اخلاق را دچار چالش می کنند.

سوّم این که اساس زندگی اجتماعی بر «قرارداد اجتماعی» است. چه قائل به جبر باشیم و چه قائل به اختیار، یک فرد کودک آزار را از دسترسی داشتن به کودکان محروم می کنیم. این تصمیم را بر مبنای «درستی فلسفی» آن نمی گیریم، بر مبنای «سودمندی اجتماعی» آن می گیریم و سودمندی اجتماعی را با متودولوژی پژوهش در جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی می سنجیم، گرچه «فیلسوفان علم» حق دارند این متودولوژی را به چالش بکشند.

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و عرض ادب خدمت استاد ارجمندم

سؤالي در زمينه آركه تايپ برخي شخصيتهاي مردم ايران برايم پيش آمده كه متعلق به كدام دسته ميشوند افراد چاپلوس و منفعت طلب و ترسو و دون مايه اي كه بسيار خود خواه، پرتوقع و برده مسلكند (اكثرا هم موفق در سبك زندگي دلخواهشان) و هيچ گونه ويژگي شاخص ازجمله شجاعت خلاقيت شاعري كوشايي قدرت را نميتوان به آنها نسبت داد تا شايد بشود فهميد در كجاي يك نظام اجتماعي ميتوان از آنها بهره اي حتي ناچيز برد؟!

با سپاس فراوان


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

آرکه تایپ های شینودا بولن هم وجه روشن دارند هم وجه تاریک.

مهاتما گاندی وجه روشن زئوس را زندگی می کرد، ژوزف استالین وجه تاریک زئوس را.

چارلی چاپلین وجه روشن هرمس را بازی می کرد و دلقک-شومن های صدا و سیما وجه تاریک هرمس را. 

بنابراین آرکه تایپ را باید همچون یک trend و یک talent محسوب کنید که تحت تأثیر نظام اخلاقی فرد و فرهنگ جامعه می تواند دستاوردهای مثبت یا نتایج منفی داشته باشد.

آنچه راجع به بخشی از ملّت ایران گفتید یک آرکه تایپ جدید نیست بلکه وجوه منفی آرکه تایپ های مختلفی چون زئوس، آتنا، پرسفون و هرمس هستند. در یک نظام سیاسی بیمار، وجوه تاریک آرکه تایپ های شهروندان رشد بیشتری دارند و در یک نظام سیاسی سالم  وجوه روشن رشد بیشتری دارند. به همین دلیل من «سلامت روان» را امری کاملاً سیاسی می بینم. در مقالهٔ «میلان کوندرا و توتالیتاریسم» و «یونگ و فاشیسم» در این باره مفصّل تر نوشته ام.

به امید فردایی سبز

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با عرض سلام خدمت شما 

  ممنون میشم ریشه های اسطوره ای - تاریخی با اهمیت بودن " باکره بودن خانم ها" را توضیح دهید و چرا از دید شما «اهمیت بکارت و دوشیزگی» شرم آور است.


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:


با سلام و احترام

در مقالهٔ «اقتصاد، اسطوره و اخلاق جنسی» به ریشه های تاریخی اهمیت باکره گی پرداخته ام.

این مقاله در کانال و سایت موجود است. کتاب «زناشویی و اخلاق» برتراند راسل نیز از این حیث کتاب مستند و مستدلّی است.

اهمیت بکارت و دوشیزگی از این حیث شرم آور است که گویا زنان کالایی هستند که بر اساس دست اوّل بودن یا دست دوّم بودن جنسی قیمت می خورند!

ممنونم که نوشته هایم را می خوانید

T.me/drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
🔸پنجشنبه‌ها ۲۱ تیر - ۲۸تیر- ۴ مرداد
ساعت ۹ صبح تا ۱۳
شهریه: ۴۳۰۰۰۰ تومان ثبت نام تا آخر امروز مشمول تخفیف =۳۸۰۰۰۰ تومان
ثبت نام: ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
Forwarded from آفتاب مهر
کارگاه یکروزه
جمعه ۲۲ تیر از ۹ صبح تا ۲ بعد از ظهر
شهریه : ۲۴۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
مکان : یوسف آباد
@aftabemehr
#پرسش_و_پاسخ
#آرکه_تایپ_زئوسی

با سلام خدمت استاد ارجمند و تشكر فراوان از راهنمايي هاي ارزشمندتان

من موفق شدم درس گفتارهاي "حافظ، مولانا و آركه تايپ ها" و همچنين "روان شناسي تجربه ي عارفانه" را پيگيري كنم و بهره ي فراوان بردم.

پرسشي كه اكنون برايم مطرح شده اين است كه آيا آركه تايپ زئوسي به عنوان گرايش متعادل آپولوني و ديونيزوسي مطرح شده است؟

با آرزوي شادي، سلامت و توفيقات هرچه بيشتر براي شما


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

خوشحالم که درسگفتارها برایتان مفید بوده اند.

خیر، آرکه تایپ زئوس متعادل کنندهٔ آپولو و دیونیزوس نیست.

زئوس ها رهبرانی کاریزماتیک و استراتژیست هایی توانمند هستند ولی از درک تجربهٔ عرفانی و خردورزی آپولونی عاجز هستند 

بنابراین بیش از آن که زئوس بتواند جایگاهی بین آپولو و دیونیزوس داشته باشد قلمرویی جداگانه از هر دوی آنها دارد.

این دیدگاه هراکلیتوس که زئوس با دو وجه آپولونی و دیونیزوسی بر انسان متجلّی می شود با توصیفات هومری از زئوس هماهنگ نیست.

سبز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#تقویت_قدرت_استدلال

پرسش:

با سلام جناب دکتر خسته نباشید

خواستم بپرسم که برای تقویت قدرت استدلال باید چه مطالعاتی داشت و چه راههایی وجود دارد..

ضمنا برای تفکر بهتر و تقویت بیان نیز راهکارهای موجود را در چه چیزهایی میدانید.

از شما که برای پاسخ دادن وقت میگذارید سپاسگذارم

ارادتمند


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

برای تقویت صحّت و قوّت استدلال باید منطق صوری بخوانید.

من در این زمینه کتاب زیر را مفید و جامع دیده ام:

مار و روباه (مقدمه ای بر منطق)، نوشتهٔ مری هیت، ترجمهٔ فریبرز مجیدی، انتشارات مازیار- ۱۳۸۵

برای تقویت بیان کتاب زیر را بخوانید:

هنر حرف زدن، نوشتهٔ لری کینگ، ترجمهٔ مریم بهریان، انتشارات ثانیه- ۱۳۹۷

سبز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#اصالت

پرسش:

با سلام

از اینکه در راه نشر دانش وقت می گذارید سپاسگزارم

سوالی که برایم پیش آمده در مورد مفهوم اصالت هست .فعل و عمل اصیل به چه معناست؟ انسان اصیل چه ویژگی هایی دارد. آیا در دنیای امروز اصالت را می توان یافت یا اینکه همه چیز نسبی است؟

با تشکر


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

باور به اصالت مبتنی بر نوعی «ذات گرایی» در روان شناسی است، باور به این که هر فرد دارای رسالتی منحصر به فرد است که با انجام آن رسالت ، خود بالقوّه ای را محقّق می کند و زندگی در این راستا، زندگی اصیل است زیرا منجر به تحقّق خود اصیل می شود.

ارسطو با مطرح کردن علّت غائی و eudemonia  ، کارل گوستاو یونگ با طرح individuation و آبراهام مازلو با مطرح کردن self-Actualization از نظریه پردازان این ذات گرایی هستند، در عوض با پذیرش پسامدرنیسم این ذات گرایی زیر سؤال می رود. 

بنابراین پاسخ به شما بستگی به این دارد که اصولاً همچون سقراط ذات گرا باشید یا همچون سوفسطائیان ناذات گرا باشید.

تندرست و شادکام باشید


T.me/drsargolzaei
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب


نام کتاب: #ناتور_دشت

نویسنده: #جروم_دیوید_سلینجر

ترجمه: محمد نجفی

انتشارات: نیلا


درخشان‌ترین اثر سلینجر «ناتور دشت» ( The catcher in the rye) نام دارد که در سال ۱۹۵۱ به چاپ رسید. شخصیت اصلی کتاب پسر نوجوانی است به نام هولدن کالفیلد که برای چندمین بار از مدرسه اخراج می‌شود هولدن پسری عصبی، یاغی و کنجکاو است و به شدت از بزرگسالان بزهکار، دروغگو و نقابدار تنفر دارد.

 سلینجر کشمکش‌های درونی او را در آستانۀ بلوغ به همراه ولخرجی‌ها، رفتارهای نادرست، زبان کوچه‌بازاری و کلمات وقیح توصیف می‌کند. هولدن در عین حال پسری خوش‌قلب اما تنهاست و در بسیاری از مواقع دلسوزی خواننده را نسبت به خود برمی‌انگیزاند.

خواننده با مشاهده بزهکاری‌های بزرگسالان به هولدن حق می‌دهد تا از این حقه‌بازی‌ها، فخرفروشی‌های بی‌بنیان و انحرافات جنسی حالش به هم بخورد! هولدن حتی تاب رفتارهای برادرش را (که به هالیوود پیوسته است و از او با عنوان دی‌.بی یاد می‌کند) ندارد. او عاشق پاکی و معصومیت است و وظیفۀ خود می‌داند از این زیبایی ناب محافظت کند:
«همه‌ش مجسم می‌کنم که چند تا بچۀ کوچیک دارن تو یه دشتِ بزرگ بازی می‌کنن. هزارها بچۀ کوچیک؛ و هیشکی هم اونجا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من. من هم لبۀ پرتگاهِ خطرناک وایسادم و باید هر کسی رو که میاد طرفِ پرتگاه بگیرم. یعنی اگه یکی داره می‌دُوِه و نمی‌دونه داره کجا می‌ره من یه دفعه پیدام می‌شه و می‌گیرمش. تمام کارم همینه. یه ناتور دشتم. می‌دونم مضحکه ولی فقط دوست دارم همین کار رو بکنم. با این که می‌دونم مضحکه».

 هولدن کالفیلد نماد انسان اسیر  شده در  زنجیرهای سیستم حاکم بر جهان امروز است و آنقدر ظاهرسازی و دغل‌بازی دیده که دیگر به هیچ‌کس و به هیچ‌چیز اعتمادی ندارد. اما نمی خواهد به این اسارت تن دهد.
قهرماني كه نويسنده خلق كرده است، قهرمان سنتي نيست كه اعمال و رفتارش بي‌نقص و كامل دقيق و مثبت باشد و در پايان داستان بميرد و يا به زندگي‌اش ادامه دهد. در اين داستان نسبت رعايت شده قهرمان داستان، قهرمان درون است؛ هلدن پسري باهوش اما در تضاد با دنياي خودش است، اما آن چه كه از هلدن قهرمان خلق مي‌كند، اين است كه نمي‌خواهد در داخل آدم‌هاي معمولي زندگي كند؛ او دلش مي‌خواهد آدمي متمايز باشد.

#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
#چشم_تاریخ
#حجاب

مصاحبهٔ اوریانا فالاچی با آیت الله خمینی هشت ماه پس از پیروزی انقلاب

پرسش اوریانا فالاچی (روزنامه نگار ایتالیایی) : دربارهٔ چادر، آیا صحیح است که این زن ها خود را در زیر چادر مخفی کنند؟ این زن ها در انقلاب شرکت کردند. کشته دادند. زندان رفتند. مبارزه کردند، این چادر هم یک رسم از قدیم مانده ای است . حالا دیگر دنیا هم عوض شده . حالا این صحیح است که مثلاً این ها خودشان را مخفی کنند؟

آیت الله خمینی:اولاً این که این یک اختیاری است برای آن ها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقی دارید که اختیار را از دست شان بگیرید؟ ما اعلام می کنیم به زن ها که هر کس چادر می خواهد یا هر کس پوشش اسلامی ، بیاید بیرون . از 35 میلیون جمعیت ما 33 میلیونش بیرون می آید. شما چه حقّی دارید که جلو این ها را بگیرید؟ این چه دیکتاتوری است که شما نسبت به زن ها دارید؟ و ثانیاً این که ما یک پوششی خاص را نمی گوییم . برای حدود زن هایی که به سن و سال شما رسیده اند هیچ چیزی نیست . ما زن های جوانی که وقتی ایشان آرایش می کنند و می آیند، یک فوج را دنبال خودشان می کشند، این ها را داریم جلوشان را می گیریم . شما هم دل تان نسوزد.  من دیگر بلند شوم . شما هم دل تان نسوزد.

http://drsargolzaei.com/images/Banisadr_Fallaci_Khomeini.jpg
#متن_ترانه
#یه_روزی

اگه آسمون گرفته
اگه خورشید پشت ابراست
اگه گریه سهم امروز
اگه تردید رنگ فرداست
اگه عشق تو دلا مرده
اگه برقی تو چشها نیست
اگه تو سکوت کشدار
کسی تو فکر صدااااااا نیست

یه روزی دوباره خورشید
رد میشه از بغض ابرها
دوباره بوسه و لبخند
میشه سرگرمی دنیا

میشه فردای من و تو
لب به لب شعر رسیدن
رو تن دیوار کهنه
نقش آزادی کشیدن

یه روزی که خیلی دور نیست
میرسه دست شکفتن
بی هراس از شب و تکرار
از حضور خنده گفتن
شعله بی وقفه عشق
میزنه رو تن ظلمت
تو همین روزای تو راه
میشکنه شیشه وحشت

@drsargolzaei
#شعر
#دمی_که_سکوت_کردیم

جوخه ی اعدام رفت و ما
جا مانده از تیر خلاص!
تا صور اسرافیل باید جان بکنیم
به تاوان دمی که سکوت کردیم!

#دکتر‌محمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
َیَضحَک!

گندم ها جیغ نمی زنند
دانه ها در سکوت می میرند!
مترسک شاعر می شود
کلاغ های مشکی پوش سور و سات دارند باز!
روزی اما، مورچگان از لاشه ی کلاغ پیر توشه برمی دارند، برای زمستان سپید!
آن روز قهقهه ی مترسک در دشت خواهد پیچید!

#دکتر‌محمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
َالعادیاتُ_ضَبحا!

کاش می شد تنها به زبان انجیر و زیتون سخن گفت
و حرمت آشتی را پاس داشت
کاش می شد سرود شادی خواند و جز برای رقص بر دهل نکوبید
این تیردان باریست که عشق بر دوش خسته ی من نهاده !
این تیرها را به خون دل می آلایم
پس آنگاه قلب سکوت سیاه را نشانه می گیرم !

#دکتر‌محمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#تنهایی_ات_را_بپذیر
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر محمّدرضا سرگلزایی (روانپزشک) درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:

قسمت هشتم

فاطمه علمدار: دوباتن مدعی است که با تجربۀ والد شدن شخص سبک جدیدی از عشق را تجربه می‎کند: «بخشنده بودن بدون انتظار دریافت چیزی در عوض»، «عشق‎ورزیدن بدون انتظار مورد عشق‎ورزی قرار گرفتن». این ایدۀ عشق ذاتی و بدون چشم‌داشت به‌خصوص در رابطۀ مادر فرزندی جزء مشهورات است؛ البته از جانب برخی از رویکردهای فمینیستی در آن تردید ایجاد شده و در زندگی روزمره هم نمونه‌های نقض فراوانی از عدم عشق‌ورزی والدین به فرزندان وجود دارد. از منظر روان‌شناختی اساسا انسان‌ها قابلیت عشق‌ورزی مطلق و بدون چشم‌داشت به موجود انسانی دیگر را دارند؟ و عشق والدین به فرزندان ذاتی است یا برساختی متأثر از کلیشه‌های فرهنگی و اجتماعی است؟ و اینکه آیا عدم احساس چنین عشقی حکایت از یک اختلال روانی دارد؟
دکتر سرگلزایی: این که این دلبستگی چه مقدارش غریزی است و چه مقدارش فرهنگی و آن مادر و پدر شدن چقدر غریزی است و چه میزان فرهنگی، این در واقع یک سؤال اساسی در روان‌شناسی است که راجع به هر چیزی انسان صحبت می‌کند این سؤال پیش می‌آید که چقدرش ژنتیک، غریزی و طبیعی است و چقدر اجتماعی و فرهنگی و یادگیری است. واقعا این دوتا در انسان مثل تاروپود می‌ماند؛ یعنی نمی‌شود آن‌ها را از هم جدا کرد. هیچ امر غیر ژنتیکی و غیر غریزی وجود ندارد؛ یعنی پیانو یاد گرفتن که غریزی نیست؛ اما هوش موسیقیایی غریزی است؛ بنابراین اینکه چه کسی در چند جلسه می‌تواند پیانو یاد بگیرد این را ژن تعیین می‌کند؛ مثلا کسی آن‌قدر راحت پیانو را یاد می‌گیرد که زود تشویق می‌شود و پاداش می‌گیرد و تقویت می‌شود یا اینکه کسی نُه ماه دارد تولدت مبارک را تمرین می‌کند آن را هم اشتباه می‌زند و دوباره و دوباره آن را تمرین می‌کند این را ژن تعیین می‌کند؛ در نتیجه نمی‌توان گفت پیانو زدن ژنتیکی است یا تربیتی ؛ چون اگر پیانویی نباشد کسی پیانیست نمی‌شود؛ اما اگر فردی هوش موسیقیایی نداشته باشد تمام اساتید بزرگ عالم هم به او آموزش دهند آخرش هم نهایتا بتواند در مهمانی‌های خانوادگی بنوازد. حالا اینجا هم ماجرا همین است که این که دلبستگی چقدرش غریزی است و چقدرش یادگیری است قابل‌تعیین نیست؛ ولی همۀ ما به شکل غریزی غریزۀ دلبستگی را داریم و نه تنها انسان‌ها بلکه همۀ حیوانات اجتماعی دارند؛ هری هارلو یک زیست‌شناس آمریکایی روی میمون‌های رسوس خیلی تحقیقات جالبی انجام داده بود؛ مثلا یک میمون رسوس را از بچگی از مادر جدا می‌کند که به او شیر می‌دهد و در محیط امن و گرمی قرار می‌دهد ولی این بچه میمون مادر را ندیده بود. این بچه میمون وقتی بعد از چند هفته در قفس بچه میمون‌های دیگر قرار می‌گرفت یا آن‌ها را می‌زد یا از آن‌ها فرار می‌کرد. با بچه میمون‌های دیگر نمی‌توانست ارتباط برقرار کند. وقتی تعدادی بچه میمون با هم در یک قفس قرار می‌گرفتند که مادر در آنجا نبود، از ابتدای تولد این‌ها به هم چسبیدند، کز کردند گوشۀ قفس و از هم جدا نمی‌شدند – اسم این پدیده را هری هارلو پدیده ی چوچو گذاشته بود، که به‌گمانم واژه ای آفریقایی یا مالایایی باشد- انگار از همۀ دنیا می‌ترسیدند؛ حتی آن میمون‌هایی که از ابتدا از مادر جدا شده بودند در رابطۀ جنسی با جفتشان و آیین‌های جفت‌یابی دچار مشکل می‌شدند. ارتباط این بچه میمون ها با مادر در نوزادی در سکس بعد از بلوغ خیلی می‌تواند دخالت داشته باشد. در یک آزمایش خیلی معروف یک بچه میمون را در قفس گذاشت و یک‌طرف قفس یک عروسک شبیه میمون درست کرد و یک‌طرف قفس هم یک بطری شیر گذاشت و فرض این بود که این بچه چون گرسنه می‌شود بیشتر وقت‌ها کنار بطری شیر است؛ ولی این بچه شیر می‌خورد و زود می‌آمد به این عروسک می‌چسبید و بیشتر وقت خود را در آغوش مادرنما می‌گذراند؛ درحالی‌که شیر برایش حیاتی بود و وقتی این عروسک و شیر را به هم نزدیک می‌کردند بچه‌میمون به مادر نمادین آویزان می‌شد و فقط گردن‌کشان از آن بطری شیر می‌خورد؛ درحالی‌که در بغل مادر نمادین بود. این در حیواناتی که از گونۀ ما هستند کاملا وجود دارد؛ بنابراین این نیاز دلبستگی کاملا غریزی است؛ اما اینکه این دلبستگی چه اتفاقی برایش می‌افتد بستگی به محیط اوّلیّه دارد. محیط باعث می شود یک آدم در دلبستگی سیر شود و مستقل شود و آن‌قدر سیراب شود که از بخشش به دیگران لذت ببرد؛ یعنی نقش مادر را ایفا کند؛ یا اینکه گرسنه بماند و در آن گرسنگی وارد عواطف سخت یا Hard Emotions شود یعنی یا به دیگران چنگ بزند یا اینکه برود در لاک حفاظتی پنهان شود و با هیچ‌کس وارد ارتباط نشود یا برود در واکنش چسبندگی و آویزان بودن،

@drsargolzaei
ادامه #یادداشت_هفته

این‌ که کدام واکنش را فرد به گرسنگی عاطفی اش نشان بدهد را ترکیب عوامل فرهنگی و عوامل ژنتیک تعیین می کنند . همین‌طور هم راجع به رفتار مادرانه و مهر مادری، مادری هم تابع غریزه است؛ هر کس که پرولاکتین دارد به قدری که پرولاکتین دارد -چه حیوان باشد چه انسان باشد- غریزۀ مادری دارد و وقتی پرولاکتین دارد اگر نتواند بچه‌دار شود، یا اگر مرد باشد می‌رود از یک حیوان خانگی مراقبت می‌کند، از بچۀ دیگران مراقبت می‌کند. پس مهر مادرانه خیلی غریزی است؛ اما یک بخش آن وابسته به یادگیری است؛ مثلا در یک زمانی مردم فکر می‌کردند که مادری کردن تنها کار یک زن است؛ در نتیجه مادری کردن خیلی متفاوت بود تا این زمانه که ما باور داریم مادری کردن یکی از آپشن ها و گزینه های زن بودن است و یک زن می تواند نقش مادری را انتخاب نکند و نقص و کمبود هم نداشته باشد. فرهنگ غرایز ما را شکل می‌دهد. به‌نوعی می‌توان گفت هرچه حیوانات فرهنگی‌تر و اجتماعی‌تر شوند غریزه‌شان کشسانی و الاستیسیتی بیشتری پیدا می‌کند؛ غریزه وجود دارد اما غریزۀ الاستیک‌تری است نسبت به غریزه ی حیوانات پست تر. غریزۀ یک تمساح از جنس سنگ است. غریزۀ یک انسان از جنس خمیر است؛ در نتیجه غریزۀ یک تمساح را خیلی کم می‌شود قالب زد؛ اما غریزۀ انسان را خیلی زیاد می‌توانیم قالب بزنیم؛ به همین خاطر وقتی عشق رمانتیک برای ما هالۀ قدسی پیدا می‌کند آن وقت غریزۀ ما هم یک‌جور دیگر عمل می‌کند؛ درحالی‌که اگر عشق بمثابه یک مسئلۀ مدنی به ما تعلیم داده شود؛ یعنی عشقی که فیلم‌های سینمایی‌، سریال‌ها و کارتون‌های والت دیزنی نشان می‌دهند این شکلی باشد که آدم‌ها می‌روند، آزمایش می‌دهند و بهترین گزینه شان را انتخاب می‌کنند و بعد یک دور او را «پرو» می‌کنند و بعد از پرو کردن می‌آیند می‌گویند فیتشان هست یا نه و یا چه جاهایشان را می‌زند و بعد از آن می‌روند پیش تراپیست. اگر فیلم‌های سینمایی، اگر سریال‌ها و اگر کارتون‌ها این باشد آن وقت آن غریزۀ الاستیک ما رنگ و قالب آن را می‌گیرد و ما وقتی کشش پیدا می‌کنیم که آزمون و تست فیتنس مان با هم خوب در بیاید، وقتی تستمان خوب آمد می‌گوییم که چقدر دوستت دارم؛ درحالی‌که الآن این غریزۀ ما را، این ادبیات و هنر و گفتمان در قالبی می‌برد که وقتی از یکی خوشمان می‌آید، حتی اگر این خوش‌آیند بودن یک خاطرۀ نوستالژیک باشد، حتی اگر این خوش‌آیند بودن یک غریزۀ جنسی باشد، سریع هالۀ قدسی نقد ناپذیری را دور آن می‌کشیم و این باعث می‌شود که کورمال‌کورمال در یک مسیر تیره و تاریک بیفتیم.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#کلاس_یا_کتاب

سوال:

سلام و درود 

سپاس از اینکه کلاس روانشناسی تحلیلی یونگ رو در کانال تلگرام به صورت رایگان گذاشتید . مقدمه ی چند ساعته کلی ای که ارائه کردید چراغ های زیادی رو برام روشن کرد .

توانایی من برای شرکت در کلاس های شما و دیگر اساتید و آموزشگاه ها آنچنان نیست که اون چیزهایی که دوست دارم را شرکت کنم ، از این رو هزینه ام رو صرف کتاب میکنم 

به نظر شما کدام یک از این دو ، یعنی کتاب و کلاس ها اولویت بیشتری دارد

شما سیر تحول و آموزش رو تنها و تنها با کتاب میبینید ، یا کلاس ها هم ضرورت دارد ؟

شاید جواب سوال ام واضح باشد اما از یک طرف میخوام خیال خودم رو آسوده کنم و از طرف دیگر انزوا و گوشه نشینی کمی من رو از واقعیت دور کرده ، به همین خاطر نظر شما میتونه راه حلی برای من داشته باشه تا در این زمینه کاری بکنم

سپاس فراوان.....


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل این که افرادی که درون گرا و نیمکرهٔ چپی (مغز زبانی-ریاضی) باشند از کتاب بیش از کلاس بهره می برند در حالی که افرادی که برون گرا و نیمکرهٔ راستی (مغز دیداری-هیجانی) باشند از کلاس بیش از کتاب بهره می برند. من خودم جزو دستهٔ اوّل هستم ، بنابراین عمدهٔ یادگیری ام از طریق مطالعه و تأمل بوده است.

دوّم این که افراد نیمکرهٔ چپی  درون گرا/فکری از طریق «آمار» با واقعیت ارتباط برقرار می کنند، در حالی که افراد نیمکرهٔ راستی برون گرا/عاطفی  از طریق «گفتگو و ارتباط رو در رو» واقعیت را لمس می کنند. 

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

باسلام, جناب دکتر آیا هم جنس گرایی و دوجنس گرایی و میل جنسی به حیوانات و پدوفیلی اختلال هستند و آیا اگر هستند قابل درمان میباشند؟
با تشکر


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

بر اساس طبقه بندی تشخیصی و آماری انجمن روانپزشکی آمریکا همجنس گرایی و دوجنس گرایی اختلال محسوب نمی شوند ولی میل جنسی به حیوانات و پدوفیلیا اختلال محسوب می شوند.

این اختلالات اگر ریشه در عقدهٔ حقارت و ترس از صمیمیت داشته باشند به رویکرد روانکاوانه بهتر جواب می دهند و اگر ریشه در تروما و یادگیری داشته باشند به تکنیک های رفتاری بهتر جواب می دهند.

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

درود استادِ گرامی!
مچکر از پاسخگویی شما...
استاد یکی از پرسشهایی که ذهنِ منُ درگیرکرده، مسئله تعارض رفتاری برخی از شخصیت های اسوه در تاریخ است.
اینکه چگونه برخی درتاریخ که الگوی ماهستند، هم به سادگی گردن ها زده اند و هم رقیق القلب بوده اند؟!!
دانش روانشناسی چه پاسخی به اینگونه تعارض های رفتاری وعلل پیدایش شان درانسان داده است؟
باسپاس ازحوصله ی شما.


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل این که هرچه در زمان به عقب برویم تاریخ و افسانه بیشتر در هم تنیده شده اند.

برخی از این تناقضات ناشی از این هستند که افسانه پردازان مختلفی به دلایل متفاوتی در زمان های متفاوتی افسانه های متفاوتی راجع به این اشخاص ساخته اند ، بعدها این افسانه ها تجمیع شده اند و «پرسوناژهای ناممکنی» به ما تحویل داده شده اند. شما مسیح را در فیلم «آخرین وسوسهٔ مسیح» (مارتین اسکوریزی/1988) با مسیح در فیلم «مصائب مسیح» (مل گیبسون/2004) مقایسه کنید و نیز خلیفهٔ دوّم را در آثار شیعیان با آثار اهل سنّت مقایسه کنید، آنگاه درخواهید یافت که دربارهٔ شخصیت های دینی ما چقدر از تاریخ به افسانه میل کرده ایم.

دوّم این که انسان ها به معنایی که به پدیده ها می دهند واکنش نشان می دهند نه به خود آن پدیده ها، مثلاً هنگامی که گفته می شود اسب حیوان نجیبی است و گربه حیوان بی حیایی است بیشتر ممکن است که یک فرد با گربه بدرفتاری کند تا با اسب! نظیر این مثال فراوان است : یک فرد مهربان ممکن است کودکش را تنبیه بدنی کند چرا که به او خورانده اند که «چوب پدر گُله/ هرکی نخوره خُله!» یا یک معلّم دلسوز با شاگردانش چنین کند زیرا به خوردش داده اند که «چوب استاد به ز مهر پدر!» و «چوبی که معلّم بزند ننگ ندارد!». چنین است که فرهنگ و زبان، غریزه و هیجانات ما را قالب می زنند و شکل می دهند.

سبز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#نظریه_گشتالت

پرسش:

با سلام و احترام آقاي دكتر . مدتي هست نظريه گشتالت ذهنم رو درگير كرده و اينكه چطور ميشه اين مفهوم رو درك كرد كه ( كل از مجموع اجزا خود بزرگتر است ؟) مگر همين اجزا نيستند كه يك كل واحد رو ميسازند ؟؟

دوم هم اينكه چگونه از اين نظريه در روند روانكاوي و روان درماني استفاده ميشه؟؟


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

مجموعه ای که از «پانزده پرتقال» تشکیل شده است یک گشتالت نیست، زیرا تنها جمع جبری اجزای خودش است به این معنا که اضافه یا کم شدن یک پرتقال به این مجموعه تنها یک تغییر کمّی Quantitative در آن ایجاد می کند، ولی «قورمه سبزی» یک گشتالت است زیرا اگر به آن نخود اضافه کنید یا از آن لوبیا را کم کنید تبدیل به پدیده ای می شود که دیگر قورمه سبزی نیست یعنی تغییر کیفی Qualitative پیدا کرده است. 

وقتی می گوییم «روان» یک پدیدهٔ گشتالتی است به این معناست که اگر به یک نفر یک رفتار جدید را تجویز کنیم یا یک مهارت جدید را به او آموزش دهیم آن فرد تنها در آن رفتار یا مهارت تغییر نمی کند بلکه یک فرد جدید می شود که بسیاری از باورها و تعاملات او تغییر می کنند. 

فریتز پرلز در «گشتالت تراپی» از این مفهوم استفاده می کند. کتاب «بنیادهای روان درمانی گشتالت» او با ترجمهٔ دکتر حسن بلند توسط انتشارات ارجمند منتشر شده است.

تندرست باشید  

T.me/drsargolzaei