دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.89K photos
112 videos
174 files
3.38K links
Download Telegram
#پرسش_و_پاسخ
#مواد_سایکودلیک

پرسش:

سلام جناب دكتر سرگلزايي 

سپاسگزارم از مطالب عاليقدر و بيان شفاف و زيبايي كه براي انتشار مطالبتان استفاده مي فرماييد.

مدت تقريبا قابل توجهي است كه از اطرفيان و دوستانم در مورد مصرف مواد روانگردان (سايكودليك) و پديده اي به نام شمن دانا كه گويا از دوران كهن ميان تمدن هاي مختلف شناخته شده بوده مي شنوم، و ادّعايي وجود دارد دالّ بر فرو رفتن انسان در حالت خلسه و درك پديده ها به نحوي غير از وضعيت موجود كه ما در حالت عادي احساس ميكنيم كه اين خلسه صرفا تاثير شيميايي و توهم تعريف نميشود و در واقع سفري به كالبد روح است و آنچه تحت عنوان ويژن و تغيير رنگ و شكل اشياء ديده ميشود صورتي است از همان پديده ها كه ما در هنگام مصرف به درك آن ميرسيم.

ميتوانيم به درون سفر كنيم و حتي برخي از مشكلات خود را با كمك شمن (داناي معلم) بهبود دهيم و جهان را به نحوي ببينيم و در زندگي تاثيرات مثبت اين سفر را احساس كنيم!

از آنجايي كه من در پذيرفتن و مواجهه با پديده ها همواره علاقه داشتم به گزاره هاي علمي روي بياورم و جهان را آنگونه كه هست و بر اساس قوانين طبيعي و كشفيات بشر و همچنين رشد انسان را در گرو اين عوامل ميبينم برايم جاي سؤال و تعجب دارد كه آيا اينگونه اعتقادات و رسوم كهن صرفاً  اسطوره  و داستان است يا در جهت رشد بشر كمك كرده؟

آیا مواد روانگردان هذياني و توهم زاست كه سراسر زيان و آسيب است يا عاملي است براي سفر به درون وكشف خويشتن؟

براي خودم كه چندان قابل پذيرش نيست كه فردي با مصرف( قارچ-كاكتوس-اسفند-آياهواسكا-LSD و نظير اينها) به درك متفاوت و بعضاً معنابخشي براي زندگي برسد!

خيلي مشتاق و خوشحال هستم كه نظر شما را در مورد اين پديده ها بدانم

ممنون از وقتي كه براي مخاطبين ميگذاريد و مطالب  ژرف آموزنده شما


پاسخ #دکترسرگلزایی:

سلام و احترام

از محبّت و اعتمادی که به بنده دارید سپاسگزارم.

همهٔ ما بدون مصرف هیچ نوع توهم زایی هر شب در خواب رؤیا می بینیم.

رؤیاها عجیب و شگفت انگیزند، هویّت ما در رؤیاها تغییر می کند، خط زمانی از میان برداشته می شود، تفکّر منطقی معلّق می شود و مرز بین مرگ و زندگی محو می گردد.

آیا رؤیاها را باید محصول جانبی یک فرایند فیزیولوژیک استراحت و تعلیق مغزی به حساب آوریم یا رؤیاها را دسترسی به ذخیرهٔ تاریخی درون مان محسوب کنیم یا حتی رؤیاها را سیر و سفر «روح» محسوب کنیم که از اسارت تن به طور موقّت آزاد شده است؟

پاسخ به این پرسش بستگی دارد به این که شما چقدر ماتریالیست باشید و چقدر اسپیریچوال، چقدر نگاه تان به روان فرویدی باشد و چقدر نگاه تان به روان یونگی باشد، چقدر با عینک داروین به انسان نگاه کنید و چقدر از عینک مارکس.

هر موضع و پاسخی که به پدیدهٔ اسرارآمیز رؤیا داشته باشید همان پاسخ رویکرد شما را به  پدیده های دیگری همچون خلسهٔ مواد، جذبهٔ سماع و هذیان و توهم جنون تعیین خواهد کرد.

به عقیدهٔ من اگر از منظر یونگی ، اسطوره ای و اسپیریچوال به انسان بنگریم رؤیاهای طبیعی ما  دستاوردهایی کمتر از خلسهٔ مواد سایکودلیک (روانگردان) در اختیار ما نمی گذارند با این تفاوت که عوارض جانبی و خطرات مصرف مواد را هم در پی ندارند.

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
دوره بازخوانی تاریخ روانکاوی
دکترسرگلزایی
از سه شنبه 12تیر 20ساعت
سه شنبه ها ازساعت 3تا5عصر
09123336716 -88063547
لینک عضویت درگروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام

آقای دکتر بنده جوانی بسیار علاقه مند به فلسفه بخصوص شاخه های معرفت شناسی و متافیزیک هستم و تاکنون تلاش کرده ام از خرافه و تعصب بپرهیزم. اخیرا بحثی با عده ای از دوستانم (که به ادعای خودشان آتئیستند و به چیزی ورای ماده یا خارج از علم اعتقاد ندارند) داشتیم. من نیز در برابروجود یا عدم وجود خدا "لا ادری" هستم چرا که تاکنون دریافته ام وجود خدا از نظر فلسفی کاملا راز است (ادله در نفی و اثبات آن برابرند) و من اعتقاد دارم تمام مفاهیمی که در علم رد شده اند مطلقا نیز رد شدنی نیستند. به عبارتی حقیقت مساوی علم نیست و هر مفهومی هرچند دور از ذهن ممکن است جزئی از حقیقت باشد(مثلا گرچه فروید غریزه جنسی را علت العلل میدانست یا مارکس اختلاف طبقاتی را و امروز دریافته ایم هیچ کدام علت العلل نیستند اما بخشی از حقیقت را توضیح میدهند). بر این اساس بنده بر اثر تجربه وقایعی مثل شکستن تخم مرغ برای چشم زخم یا فال قهوه (فالی که اطلاعات دقیق میگفت نه مسائلی مبهم با دایره شمول بالا) را دیده ام و گرچه دلیل علمی و فیزیکی برای توجیه ندارم اما نمیتوانم کاملا هم رد کنم. در این راستا به زعم خودم برای اصلاح تفکر دوستانم دو کتاب مامان و معنی زندگی (داستان همنشینی با پائولا) و لبه تیغ سامرست موام (داستان واقعی تجربه جوانی که یه خاور دور سفر میکند برای پرسش هایش) را معرفی کردم تا دریابند همه چیز ماده و علم نیست. اما دوستان ادعا دارند از کجا معلوم نویسندگان در روایتشان صادق بوده باشند و کتابی تا نقدی درباره آن نوشته نشود ارزش ندارد و در نهایت همه چیز را با خط کش ابطال پذیری و تکرار پذیری اندازه میگیرند. در این راستا من و دوستانم را راهنمایی بفرمایید. عذرخواهی از اطاله نوشتار. سپاس.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

از اعتمادی که به نظر بنده دارید ممنونم.

اوّل- من با شما موافقم که علم همهٔ پدیده ها را توضیح نمی دهد ولی این که علم نمی تواند محیط بر عالم وجود قرار گیرد به دلیل اشکال در متودولوژی علمی نیست بلکه به دلیل محدودیت های ذاتی فاهمهٔ بشر است، بنابراین در شناخت واقعی عالم وجود، روشی غیر از روش علمی  موفق تر از علم عمل نخواهد کرد؛ با این تفاوت که آزمون پذیری گزاره های علمی، امکان نقد و ابطال خود را فراهم می کنند ولی آزمون ناپذیری گزاره های ایمانی، مانع نقد و ابطال خود می شوند. بنابراین من گمان می کنم با تمام محدودیت های گزاره های علمی، تکیه بر روش علمی کمتر از هر روش دیگری باعث گمراهی ما خواهد شد.

دوّم- این که زیگموند فروید و کارل مارکس که در نظریه پردازی هایشان متودولوژی علمی را رعایت نکردند بخشی از حقیقت را بیان کرده اند به این معنا نیست که اگر آنها از متودولوژی علمی استفاده می کردند بخش بزرگتری از حقیقت را کشف نمی کردند. نبوغ فروید و مارکس به جای خود، اشتباهات فاحش شان هم به جای خود؛ من هم به نظرات فروید علاقمندم، هم به نظرات مارکس، هم به نظرات یالوم ولی این علاقه باعث نمی شود که خطاهای آنها را نبینم، خطاهایی که اگر این نظریه پردازان به متودولوژی علمی مقیّد بودند کمتر می بود. 

سوّم این که من کتاب سامرست موآم را نخوانده ام ولی نمی دانم چگونه از کتاب مامان و معنای زندگی اروین یالوم برای نقد نظر دوستان تان بهره برده اید زیرا اروین یالوم خودش سکولار است و آنچه در همنشینی پائولا به عنوان اثر مثبت گروه درمانی بر طول عمر بیماران سرطانی ذکر می کند نیز با استفاده از روش علمی به دست آمده است و جدا از نظرات غیرعلمی یالوم راجع به جایگاه «اصالت» در درمانگری است.

چهارم این که از نظر من «آگنوزیست» بودن (لاأدری گری) منصفانه تر و علم-محورتر از «آتئیست» بودن (انکار ورزی) است، ولی آگنوزیست بودن به معنای بی طرفی کامل نیست، زیرا گرچه نمی توانیم با متودولوژی علمی باورهای مذهبی (مثل باور به زندگی بعد از مرگ) و شبه مذهبی (مثل باور به خاصیت تخم مرغ شکستن و فال قهوه) را رد کنیم می توانیم با متودولوژی علمی ، زمینه ها و پیامدهای روانی-اجتماعی این باورها را  بسنجیم. چنین سنجشی فقط با روش علمی و از منظر برون دینی قابل انجام است و نتیجهٔ چنین سنجشی می تواند منجر به این شود که یک فرد «آگنوزیست» با این «باورها» مخالفت کند.

تندرست و شادکام باشید  

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و احترام

جناب دکتر ابتدا نمیخواستم صحبت پیرامون موضوع قبلی را ادامه دهم اما از آنجا که مسئله هنوز در نظر من حل نشده است، مجدد برای راهنمایی و مشاوره خدمتتان پیام میدهم.

غرض من برای معرفی داستان همنشینی با پائولای اروین یالوم به دوستانم بیان گزارشی از آنچه به اصطلاح انرژی مثبت خوانده میشود، بود. چرا که در نظر آنان چیزی به نام انرژی یا چاکرا و... وجود ندارد و همه آنچه منجر به طولانی شدن فرصت زندگی یک انسان مبتلا به سرطان حاد میشود را تاثیرات روانی باور بر این مفاهیم میدانند. سوال من اینست اگر تاثیر روانی و عصبی صرفا موثر است پس استفاده از داروهای ضدافسردگی یا شادی بخش یا آرام بخش هم اثر مشابه خواهد گذاشت. آیا آزمایشی در این باره برای رد فرضیه انرژی ها و چاکراها انجام شده؟

اگر روح وجود نداشته باشد پس تجربه مشاهده وقایعی که احساس میکنیم پیشتر هم دیده ایم چگونه توجیه شده است؟ 

در نظر شما معنویت چه تعریفی دارد؟ آیا مساوی با برتافتن مفاهیم ماورا الطبیعه یا مابعدالطبیعه است؟ 

آیا عقلانیت(انسان مدرن) و معنویت با یکدیگر در تضادند؟ آیا عقل گرایی، علم گرایی و ماده گرایی هرسه رویکردهایی با نتایج یکسان اند یا خیر؟

سپاس صادقانه بابت وقتی که صرف میکنید برای پاسخ به ایمیلها و حفظ ارتباط


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام مجدّد

اوّل این که «نیاز غریزی» انسان ( و سایر جانوران اجتماعی)  به اُنس و نوازش باعث می شود که کمبود نوازش منجر به آسیب پذیری در مقابل بیماری ها شود و جبران نوازش بهبود از بیماری ها را افزایش دهد، بنابراین در طب و روان شناسی علمی اثر درمانی نوازش و همدلی به موضوعاتی همچون انرژی مثبت، چاکراها و کالبد اثیری ربط داده نمی شود بلکه اثر آن به ایجاد تعادل در هورمون هایی همچون اوکسی توسین، پرولاکتین ، آدرنالین و کورتیزول نسبت داده می شود؛ البته بنده در مقام انکار «فلسفهٔ آیورودا» نیستم بلکه  اینها را در مقام تبیین روایت زیست شناسی و طب عرض می کنم. دربارهٔ تأثیر طبّی نوازش و همدلی می توانید کتاب «عشق و زندگی» دین اُرنیش را بخوانید. این کتاب پیش از این 

در کانال تلگرامم معرفی و پیوست شده است.

دوّم این که همانطور که می فرمایید داروهای ضدّ افسردگی و ضدّ اضطراب نیز همچون همدلی و نوازش در بهبود بیماری های طبّی نقش چشمگیری دارند و به شکل متعارف در درمان بسیاری از مشکلات طبی، داروهای روانپزشکی نیز تجویز می شوند. 

به راحتی می توانید مقالات مربوطه را در ژورنال های پزشکی پیدا کنید.

سوّم این که به تعریف من، «معنویت» مساوی است با آرمان گرایی، تن ندادن به عادت های اجتماعی و جبرهای سیاسی و  هزینه دادن برای آرمان های انسانی و اجتماعی. این تعریف ، برخلاف تعاریف متداول معنویّت نه تعارضی با عقلانیّت دارد نه نیازی به ورود به عرصهٔ متافیزیک . 

چهارم این که لزوماً عقلانیت معادل با علم باوری یا ماتریالیسم نیست. عقلانیّت برای فیلسوفان ایده آلیست آلمانی از هگل گرفته تا هایدگر هیچ التزامی با ماتریالیسم نداشت، عقلانیّت برای نیچهٔ رومانتیسیست با هنرباوری التزام داشت نه با علم باوری.  تنها در مشرب «تجربه گرایی» (امپریسیسم) عقلانیّت منجر به ماتریالیسم و علم باوری می شود.

پنجم این که ماتریالیست ها، تجارب «دژاوو Deja vu  » را ناشی از خطاهای حافظه همچون Cryptomnesia و False Memory Syndrome می دانند زیرا این تجارب به وفور در دشارژهای صرعی و اوراهای میگرنی تجربه می شوند و آنها را به شکل نوروشیمیایی نیز می توان با مواد روانگردانی همچون کانابیس بازسازی کرد.

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
🔸پنجشنبه‌ها ۲۱ تیر - ۲۸تیر- ۴ مرداد
ساعت ۹ صبح تا ۱۳
ثبت نام: ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با عرض سلام  و مهر خدمت استاد ارجمندم

سوالی در مورد سوسیالیسم از خدمت شریفتان داشتم. 

هدف آرمان سوسیالیسم توزیع متعادل ابزار توليد و ثروت بين همه شهروندان و ايجاد زمينه مساعد براي بهزيستي و كاهش رنج بشري است و طبق اين آرمان انسان به عنوان هدف غايی سنجيده مي شود. طبق سخنان استاد ملكيان علی بن ابي طالب نماد مبارزه با تجمل گرایی بوده و حتی خوراک و پوشاکش هم طبق زندگی فقیران بوده است.  انسان هایی که به سوسیالیسم معتقد هستند چقدر قدرت بخشندگی دارند؟  آیا کسی که فرضا ماهی بیست میلیون درآمد دارد و کتابهای کارل مارکس را میخواند سوسیالیست محسوب می شود یا باید در زندگی عملی هم اقداماتی انجام دهد؟

سوسیالیستی که بخشندگی کم و طمع بالایی دارد آیا دست به خود فریبی نمی زند؟


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

«علاقمند» به یک نظریه بودن، «متقاعد بودن» به درستی یک نظریه و «عمل کردن» به اصول یک نظریه سه فرایند متفاوت هستند. اوّلی یک فرایند مبتنی بر احساس است، دوّمی یک فرایند مبتنی برعقل است و سوّمی یک فرایند مبتنی بر اراده. همهٔ افراد تجربهٔ احساسی دارند ولی همهٔ افراد تفکر عقلانی ندارند زیرا تفکّر عقلانی اتوماتیک نیست بکه اکتسابی است؛ و همهٔ افرادی که تفکر عقلانی دارند هم عمل اخلاقی ندارند زیرا عمل اخلاقی نیازمند «آزادگی» است که محصول دغدغهٔ معنا، محاسبه و مراقبهٔ مستمر و آزادی از ترس، طمع، عُرف و عادت است. 

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
کارگاه یکروزه
جمعه ۲۲ تیر از ۹ صبح تا ۲ بعد از ظهر
شهریه : ۲۴۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
مکان : یوسف آباد
@aftabemehr
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام خدمت شما 

و سپاس فراوان بابت همه ی کارهای روشنگرانه تون.

من سی و هفت ساله هستم، و به تازگی فارغ التحصیل از رشته ی پرستاری شده ام. بیشترین علاقه ام به سمت نقاشی و هنر هست و مدتهاست در این راه کار میکنم و قسمتی از درآمدم از این راه می‌باشد.
در سنین کمتر از سی سالگی دچار بحرانهای مذهبی شدم و پس از کلی سردرگمی و نیافتن جوابی قانع کننده برای مسلمان بودن و دینداری با هزار زحمت خودم را از این مقوله جدا کردم و سعی کردم بی خیالش شوم.
بنا به شرایط خاص شغلی وارد رشته ی پرستاری شدم و بی رغبت آنرا پایان رساندم.
اکنون مجددا درگیر همان سوالات بی جواب و به قول شما درگیر گرسنگی ساختار شدم و ضمن اینکه مشتاقانه مطالب شما رو دنبال میکنم اما همچنان مستأصل و گیج هستم که نهایتا به چه ساختاری خواهم رسید.
اما مقوله ی هنر و پرستاری که مطرح کردم دلیلش اینه که به دنبال مسیری نو هستم ...

پرسشم از شما این هست که:

کدام را به جِدّ دنبال کنم؟ پرستاری یا هنر؟؟؟
آیا هنر میتواند آرامشم دهد و ساختارهایی را برای من بیافریند؟

آیا من میتوانم صرفا با هنر نقاشی در جهان خدمتی ارایه دهم‌ که فراتر از پرستاری باشد؟

کلا آیا هنر در خدمت انسان است یا انسانها در خدمت هنر...؟

و سوال آخرم این است که منافع واقعی حاصل از هنر به معنای واقعی اش «آرت» برای بشریت چه بوده است؟

پیشاپیش از جواب جنابعالی ممنونم


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل این که پرستار بودن یا نقّاش بودن به خودی خود نه تعیین کنندهٔ درآمد و موفقیت اجتماعی فرد هستند، نه تعیین کنندهٔ میزان خدمتی که فرد ارائه می دهد؛ چگونه پرستار بودن و چگونه هنرمند بودن است که مهم است. این «چگونگی» شامل دانش ، مهارت ، استعداد، شخصیت ، نظام اخلاقی-ارزشی و بافتار اجتماعی آن پرستار یا آن نقّاش است.

دوّم این که تکلیف علم حیرت زدایی و قابل پیش بینی کردن زندگی است و تکلیف هنر آشنایی زدایی و حیرت افزایی نسبت به زندگی است. 

علم به قاعده ها می پردازد و هنر به استثناء ها؛ این دو نهاد، کارکردی متضاد و در عین حال مکمّل دارند.

زندگی هنری می تواند به زندگی فرد هنرمند سامان دهد ولی نمی تواند گرسنگی ساختار انسانی را که در جستجوی کشف معنای زندگی است سیراب کند.

سوّم این که آلن دو باتن و جان آرمسترانگ کتاب ارزشمندی نوشته اند به نام «هنر همچون درمان» که با ترجمهٔ مهرناز مصباح توسط نشر چشمه منتشر شده است. در این کتاب راجع به کارکردی که هنر برای انسان دارد به تفصیل و دقّت بحث شده است.

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
#معرفی_کتاب

نام کتاب : #مقدمه_ای_بر_مشاوره_وجودی

نویسنده : #مارتین_آدامز

ترجمه : دکتر سید محسن حجت خواه ، پیمان ولد بیگی

انتشارات : ارجمند

کتاب " مقدمه ای بر مشاوره وجودی " اثر خواندنی و قابل تاملی است که با هوشمندی " مارتین آدامز " روان درمانگر اگزیستانسیال ، در کنار آثار پر فروش نویسندگانی  همچون " اروین یالوم ، روان پزشک آمریکایی  " ، نمایی دیگر از کاربرد فلسفه اگزیستانسیالیسم را در حوزه روان شناسی ، به صورت کاربردی و تکنیکی روایت می کند .

"مارتین آدامز " محوریت روان درمانگری را بر مبنای   طبقه بندی و تشخیص بنا نمی کند  ، بلکه آن را محصول فرآیند مبتنی بر همیاری و همکاری درمانگر و درمانجو  معرفی می کند که قرار است در این فرایند ، تجربه های روزمره زندگی به شیوه ای دیگر درک و بازنگری شده و به پرسش هایی که مواجهه با آن گریزی نیست ، پاسخ داده شود .

این کتاب متشکل از هفت فصل بوده که در آن ها نویسنده علاوه بر این که به تشریح ایده های زیر بنایی در مشاوره وجودی می پردازد و به نگریستن دنیا از دریچه نگاه اگزیستانسیالیسم می پردازد ، از چهار بعد همزمان  "مادی ، اجتماعی ، شخصی و معنوی " وجود انسان رونمایی می کند . از سوی دیگر در این اثر  به نقش فلسفه پدیدارشناسی به عنوان مبنای مشاوره وجودی  در به هم متصل کردن تئوری و عمل تاکید می شود و داده هایی را که مراجعان با خود به اتاق درمان می آورند در این تالیف مورد کندو کاو قرار می گیرد .

از نگاه درمانگران وجودی ، داده هایی که مراجعین با خود به اتاق مشاوره می آورند را می توان در قالب مفاهیمی همچون ،" انتخاب و مسئولیت ، تعارض و دوراهی ، هیجان ها ، ارزش ها ، باورها و رویاها "  طبقه بندی کرد و آن ها را مورد بررسی قرار داد .

 همچنین در این کتاب به آموزش  مبانی مشاوره وجودی و مباحث اجرایی مانند نوع قرار داد، مرزبندی ها ، مدیریت و زمان جلسه ، یادداشت برداری  و مهارت ها  پرداخته شده و نویسنده ، پرونده  رنج های انسان امروز را که  به صورت اختلالاتی مانند وابستگی به مواد ، مشکلات خوردن ، افسردگی و اضطراب تجربه می شوند  در چارچوب مفاهیم وجودی ورق می زند و دربافت فلسفه اگزیستانسیالیسم  تحلیل می کند .

اگرچه کتاب " مقدمه ای بر مشاوره وجودی " را می توان درسنامه ای برای متخصصان و مشاوران علاقه مند به فعالیت در حوزه وجود گرایی دانست ، اما با  هوشمندی نویسنده در به تحریر در آوردن معنی مفاهیم بنیادی وجودی انسان مانند جبر و آزادی ، مرگ ، گناه ،  انتخاب و مسئولیت پذیری ، خواننده می تواند  اتاق درمان را به مثابه صحنه زندگی تصور کرده و با بینشی نو به اساسی ترین و دغدغه بر انگیزترین مفاهیم فلسفی وجود انسان نگریسته و با کمک آن در انتخاب ها و استفاده از حق آزادی و اختیاری که به بشر داده شده ، تجدید نظر کند .

از دیدگاه نویسنده این اثر ، در مکتب اگزیستانسیالیسم ، خطا پذیری انسان به خوبی درک شده و به چالش کشیده می شود  انسان در این نظام به مثابه هنرمندی در نظر گرفته می شود که مهارت به تصویر کشیدن رابطه خود با جهانی خالی از قطعیت و یقین را به تدریج می آموزد و متوجه خواهد شد زندگی  سرشار از رازهایی است که باید آن را زندگی کرد ، فهمید و به چالش کشید .

به نظر می رسد با تمامی مفاهیم کلیدی و منحصر به فردی که درمان وجودی به انسان ارائه می دهد و در تلاش است تا مرز درست ها را از نادرست ها باریک و باریک تر کرده و پایه های عقلانیت و قطعیت را در هم بشکند ، این نوع رویکرد در رونمایی از راه حل های تکنیک مدار که در شرایط مشخص و توسط درمانگران مختلف ، خروجی های یکسان داشته باشد ناتوان بوده است و در صورت حل نشدن مفاهیم وجودی برای مشاور وجود گرا ، امکان برخوردار شدن درمانگر از نگاهی کاهشگرایانه به درمان اگزیستانسیالیسم وجود خواهد داشت .

همچنین در این کتاب و اکثر آثار تالیف شده در حوزه  درمان های مبتنی بر رویکردهای اگزیستانسیالیستی ،ارائه  فنون درمان به صورت جزیی و با ذکر مثال های تکنیکی کمتر مشاهده می شود و از آنجایی که این رویکرد درمانی نیز همچون بسیاری از مباحث حوزه فلسفه و روان شناسی  ، قابلیت آزمون پذیری و کمیت پذیری ندارد در مواجهه با آنها احتمال افزایش خطا را در درمانگران بالا می برد و استفاده از این رویکردها نیاز به تجربه ، تأمل  و درون نگری دارد .

از طرف دیگر سبب شناسی مشکلات بیماران و فهم دقیق از رنج  بیمار نقش مهمی در مدیریت آن ها دارد و بعید به نظر می رسد اگزیستانسیالیست 

 بتواند برای تمامی مشکلات  روان شناختی نسخه بپیچد و بسته به شرایط بیماری و رنج درمانجو ، رویکردی هماهنگ آن تعریف می شود. 

#مریم_بهریان
 کارشناس ارشد روان شناسی

http://drsargolzaei.com/images/mbooks/1495.jpg
#کارگاه

"کارگاه روان شناسی درمان"

(کدام عوامل روان شناختی در نتیجه بخشی اقدامات درمانی تأثیر می گذارند؟)


سرفصل ها:

روز اول پنجشنبه ٤ مرداد:

۱- آرکه تایپ درمانگری 

۲- روانشناسی پیروی از درمان

۳- ارتباط موثر درمانگر- درمانجو 


روز دوم جمعه ٥ مرداد:

۱- استعاره در درمان

۲- حمایت اجتماعی در درمان

۳- فنون روانشناسی کاهش درد


(این دوره ویژه پزشکان، روانشناسان و سایر کارکنان حوزه سلامت و درمان می باشد.)


مبلغ: ٣٠٠/٠٠٠تومان

ثبت نام با تخفیف تا ٢٣ تير: ٢٤٠/٠٠٠تومان


http://drsargolzaei.com/images/class/ravashneshasi-darmani.jpg
#چشم‌_تاریخ
#فرخ‌رو_پارسا 

دکتر فَرُّخ‌رو پارسا  نخستین زن ایرانی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید و نیز نخستین نماینده زن مجلس شورای ملی بود. پست وی وزارت آموزش و پرورش ایران در کابینه دوم و سوم امیرعباس هویدا بود.

مادر وی فخرآفاق پارسا از فعالان حقوق زنان و مدیر مجله «جهان زنان» بوده و پدرش فرخ‌دین پارسا کارمند وزارت بازرگانی و مدیر مجله‌های «اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران» و «عصر جدید» بود. فرّخ رو در اسفند سال ۱۳۰۱ در باغی خارج از شهر قم به دنیا آمد زیرا مادرش به دلیل نشر مقاله‌ای با عنوان «لزوم تعلیم و تربیت مساوی برای دختر و پسر» در تبعید به سر می‌برد. این مقاله اعتراضات گسترده‌ای را در بین روحانیون آن دوران برانگیخت و موجب تبعید مادر وی گشت ولی پس از تولد وی با میانجیگری میرزاحسن خان  مستوفی‌الممالک (نخست‌وزیر وقت) به تهران بازگردانده شد.

فَرُّخ‌رو پارسا در سال ۱۳۲۱ دانشسرای عالی را با اخذ مدرک لیسانس در رشته علوم طبیعی به پایان رسانید و به دانشگاه تهران راه یافت. وی تحصیلات دانشگاهی خویش را در رشته پزشکی ادامه داد و توانست در سال ۱۳۲۹ با اخذ درجه دکترا از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل گردد.

فرخ‌رو پارسا پس از اخذ مدرک لیسانس از دانشسرای عالی به تدریس در دبیرستان‌های تهران پرداخت. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکترا، علی‌رغم اینکه در رشته پزشکی دانش‌آموخته شده بود کارطبابت را رها کرد و ترجیح داد که به کار فرهنگی بپردازد؛ بدین ترتیب او در وزارت فرهنگ آن دوران مشغول به کار شد.

فرّخ رو پارسا در سال ۱۳۴۷ به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شد. در هنگام وزارت وی آیت الله سید محمد بهشتی و دکتر محمدجواد باهنر در امر تهیه کتابهای درسی از مشاوران فرخ‌رو پارسا  و از آن وزارتخانه حقوق‌ می گرفتند. مرکز اسلامی هامبورگ سالها زیر نظر دکتر محمد بهشتی از فرخ‌رو پارسا بودجه دریافت می‌کرد. دکتر محمدجواد باهنر نیز از وزارت آموزش و پرورش تحت وزارت فرخ‌رو پارسا امتیاز تأسیس چند مدرسه ملی مذهبی را گرفته بود که در نقاط مختلف تهران قرار داشتند. 

پس از انقلاب ۱۳۵۷ ، دکتر فرّخ رو پارسا با اتهاماتی چون: «حیف و میل اموال بیت المال و ایجاد فساد در وزارت آموزش و پرورش و کمک به نشو و نمای فحشا در آموزش و پرورش و همکاری مؤثر با ساواک و اخراج فرهنگیان انقلابی از وزارت فرهنگ ایران و غیره…»  در دادگاه انقلاب اسلامی شعبه تهران به ریاست آیت الله صادق خلخالی محاکمه شد و به عنوان  «مفسد فی الارض» (عامل فساد بر روی زمین) در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سال  ۱۳۵۹  اعدام گردید.

http://drsargolzaei.com/images/parsa.jpg
#شعر
#درخت

افتادنم را باور نکن
باد
بذرهایم را
تا دوردست ها برده است

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
#از_دستهایت

دست هایت
بوی زیتون می دادند
گرچه آکنده از زخم و پینه و خاک بودند
می دانم درختان سرزمین موعود
از دست های تو می رویند

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
#بازی

این تخته نرد نیست؛
شطرنج است
حال هرچه می خواهی جفت شیش بریز!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
Forwarded from Cafe sz
دیشب تو استخر اتفاقی مکالمه‌ی دو نفر رو شنیدم که راجع به یه ساعت ضد آب صحبت میکردن . یکیشون داشت ساعتش رو به دوستش نشون میداد و توضیح میداد که تا سی متر زیر آب میتونی باهاش بری ، جی پی اس داره ، ارتفاعی که هستی رو نشون میده و کالری‌ای که سوزوندی ! از ظاهر صاحب ساعت میشد فهمید که قطعا با این اضافه وزن،حتی شنا بلد نیست چه برسه که بخواد تا سی متر زیر آب بره ! ارتفاع سنج هم برای یه کوهنورد حرفه‌ای کاربرد داره که باز هم معلوم بود اینکاره نیست . چه چیزی باعث شده پنج میلیون هزینه کنه که ساعتی رو بخره که فقط باهاش بیاد استخر و تو جکوزه لم بده ؟! چند روز پیش تبلیغی رو دیدم که در واقع یه فیلم کوتاه بود از یه کایاک سوار که نشون میداد چه آدم خفنیه و در کنارش نشون میداد از فلان برند استفاده میکنه. خوب همه میدونن این یه تکنیک قدیمیه که به شما القاء میکنه با استفاده از اون برند داری هم ردیف فلان بازیگر ، کوهنورد یا ورزشکار میشی. ولی سؤال من اینجاست که چرا این تکنیک همچنان قدرتمند در فضای تبلیغات استفاده میشه و همچنان جواب میده ؟! چند ماه پیش با پسری آشنا شدم که بیشتر از هر طبیعت گردی که دیدم طبیعت میره و کوهنوردی میکنه اما تمام تجهیزاتش ارزون ترین و ساده ترین تجهیزاتی بود که میشه تهیه کرد . شاید چند سال دیگه یه برند ورزشی اسپانسرش بشه و تجهیزاتش رو تأمین کنه ولی واقعیت اینه که اون پسر استثناییه و از هر برندی استفاده کنه میدرخشه ! چرا تصمیم نمیگیریم به جای اینکه اون آدم بدبختی باشیم که برای شبیه کس دیگه‌ای شدن تلاش میکنه اون آدم قدرتمندی باشیم که پنج میلیون رو صرف کمک به مدرسه‌سازی میکنه و یه ساعت کاسیو ساده دستش میکنه ؟! همون ساعتی که واقعا به کارش میاد . هر روز به چشم میبینم که توی این شرایط اقتصادی مردم تقلا میکنن که کالاهایی رو بخرن که براشون هیچ کاربردی نداره و این یعنی به جای اینکه ما از برندها استفاده کنیم،برندها از ما استفاده میکنن . نمیتونم بشمرم خودم چند بار این کار رو کردم . چند بار هزینه‌های هنگفت کردم برای خریدن پروتئین و مکمل ورزشی و در نهایت چیزی که واقعا نیاز داشتم صبر و پشتکار بوده !
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
#یادداشت_هفته
#تنهایی_ات_را_بپذیر
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر محمّدرضا سرگلزایی (روانپزشک) درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:

قسمت هفتم

یکی از شیوه‌های عاشقی بر اساس Attachment Theory جان باولبی است که این‌جا آلن دوباتن به آن ارجاع می‌دهد که ما در عشق به دنبال مادر می‌گردیم؛ خب این تئوری قوی‌ای است در ارتباط زناشویی و بر اساس آن زوج‌درمانی‌های زیادی هم طراحی شده؛ مثل emotionally focused couple therapy خانم دکتر سوزان جانسون روان شناس دانشگاه بریتیش کلمبیا که اساسا می‌گوید آدم‌ها وقتی ازدواج می‌کنند آغوش مادر را جستجو می‌کنند؛ چه زن چه مرد ، دنبال آغوش مادر می‌گردند. همۀ آدم‌هایی که عاشق می‌شوند به‌نوعی دنبال آغوش مادر می‌گردند و سوزان جانسون به همۀ زوج‌هایی هم که مشکل پیدا می‌کنند این را یاد می‌دهد که مثل نیاز یک بچه به مادر، نیازتان را به هم ابراز کنید و از آن طرف مثل یک مادر برای این نیاز آغوش باز کنید؛ حتی وقتی آدمی با همسرش گردن‌کلفتی می‌کند ممکن است این آدم ترسیده منتها ترسش را پشت جنگ پنهان می‌کند؛ در واقع soft emotions را پشت Hard Emotions پنهان می‌کند؛ چون «عواطف نرم»، او را ضربه‌پذیر می‌کنند. اگر بگوید «من را بغل کن عزیزم، دلم نگران است، بغض دارم» او می‌گوید «چرا این‌قدر ضعیف هستی؟ چرا آن‌قدر وابسته‌ای؟ چقدر گرسنگی عاطفی داری؟» در نتیجه به‌جای این که بگوید مرا بغل کن می‌گوید: «چه خبر است که سه ساعت است داری با موبایل ور می‌روی؟!»؛ یعنی وارد «عواطف سخت» می‌شود و این عواطف آدم‌ها را وارد جنگ می‌کنند. حالا سوزان جانسون به زوج‌ها آموزش می‌دهد که به‌جای اینکه در Hard Emotions باشند-که گاهی جنگ است، گاهی قهر و گاهی چسبندگی است-بروند در حوزه ی Softer Emotions و بگویند دلم تنگت است، دلم آغوش بی‌دغدغه می‌خواهد و آن آدم هم فکر کند که مثل یک مادر که بچه اش را بغل کرده این آغوش را برای همسرش باز کند؛ خب این یکی از ماجراها در عشق است؛ ولی همۀ شیوه‌های عشق‌ورزیدن این نیست؛ برای مثال «اروین یالوم» روانپزشک اگزیستنسیالیست که کتابی اختصاصا راجع به عشق دارد به اسم «دژخیم عشق» (که به فارسی هم ترجمه شده) و در داستان‌های مختلف روان‌درمانی هم خیلی به عشق می‌پردازد، عشق را فرار از درگیری‌های وجودی می‌داند؛ یعنی می‌گوید عشق عواطف پررنگ و پرحرارت و درگیری‌های ذهنی برای ما ایجاد می‌کند که ما با این درگیری‌ها از درگیری‌های عمیق‌تر و دردناک‌تر فرار کنیم؛ یعنی از همان چهار بن‌بست وجودی که مرگ و بی‌معنایی و مسئولیت آزادی و تنهایی است. برای اینکه از آن‌ها فرار کنیم درگیر عشق می‌شویم. با اینکه عشق خیلی هم دردناک هست و خیلی هم سوزوگداز دارد، وقتی معشوق در کنار ما نیست خیلی دلتنگ می‌شویم ، بغض می‌کنیم و دائما نگران این هستیم که معشوقمان با دیگران چگونه مراوده می‌کند، نگرانیم که کس دیگری عاشقش نشود و عاشق کس دیگری نشود، به من خیانت نکند، کس دیگری را بیشتر از من دوستش نداشته باشد، آیا من مطلوب او هستم یا نه و این قبیل دردها؛ اما اگر این درد برداشته شود چیزهای دردناک‌تری وجود دارد. عشق به‌عنوان یک مذهب شخصی و مذهب به‌عنوان یک عشق جمعی کاری که انجام می‌دهند این است که ما را از خلأ درمی‌آورند؛ ما را از آن ابسردیسم ABSURDISM وجودی، از آن جهان صامت و بی‌معنایی که ما نمی‌توانیم آن را بفهمیم و هیچ پاسخی به فریادهای ما نمی‌دهد درمی‌آورند. عشق ما را از مرگ‌اندیشی درمی‌آورد. از مسئولیت درمی‌آورد. عشق همه‌چیز را توجیه می‌کند و به همه‌چیز جواب می‌دهد. در خیلی از فیلم‌ها و رمان‌ها می‌بینیم که انتهای ماجرا، زمانی که شخص به بن‌بست وجودی می‌رسد یا عاشق می‌شود یا بچه می‌شود و فکر می‌کند مثل بچه‌ها بادبادک‌بازی کند؛ قهرمان داستان اینچنین ماجرا را حل می‌کند و عاشق می‌شود؛ بنابراین یکی از دلایل عشق و شیوه‌های عشق‌ورزیدن این است که معشوق را برای خودت بُت کنی؛ برای اینکه به زندگی‌ات ساختار دهد، به زندگی معنا دهد. دغدغۀ مرگ را از زندگی‌ات دور کند. بی‌معنایی را از زندگی دربیاورد و در واقع آزادی دردناک به‌عنوان یک مسئولیت را از دوشت بردارد و تو را در یک چارچوب قرار دهد؛ برای اینکه دردهای وجودی برای ما دردناک‌تر از دردهایی هستند که عشق ایجاد می‌کند؛ حتی اگر دیده نشدن است، اگر خیانت است و اگر دل‌تنگی است؛ در نتیجه یکی از ماجراها هم فرار از درد وجودی است.
یکی دیگر از شیوه‌های عشق‌ورزیدن، عشق‌ورزیدن کاملا جنسی است؛ یعنی کاملا غریزی و نه به معنی غریزه‌ای که کودک پدر یا مادر را جستجو می‌کند؛ بلکه غریزۀ حیوانی که جفت را جستجو می‌کند و وقتی‌که عاشق می‌شود انحناها را محاسبه می‌کند، ابعاد را محاسبه می‌کند، بارآوری شخص مقابل را محاسبه می‌کند، نان‌آوری طرف مقابل را محاسبه می‌کند.

@drsargolzaei
ادامه #یادداشت_هفته

کاملا یک غریزه تولید مثلی فعال می شود و هورمون‌های شخص مقابل را بو می‌کشد و تصمیم می‌گیرد که عاشق شود. ما در یک سطحی که نمی‌فهمیم این دیتاها گرفته می‌شود، ارزیابی می‌شود و برای مقصود و هدف که مقصودِ گونه است، نه مقصود فرد؛ در نتیجه گاهی اوقات عشق کاملا یک عشق جنسی است که در مقالۀ «در باب رفتن به باغ‌وحش» و در آن مقالۀ «تسلی‌بخشی برای قلب شکسته»، آلن دوباتن این نوع عشق را عشق جنسی معرفی می‌کند. بنابراین شیوه‌های مختلف عشق‌ورزیدن وجود دارد نه یک شیوه؛ یک کتاب هم من دارم به اسم «ماجراهای عاشقانه» که برای نوجوان‌ها و جوان‌ها نوشته‌ام و انتشارات همنشین منتشرش کرده که بیشتر بدانند چه اتفاقی در عشق می‌افتد؛ عشق چه نیست را آلن دوباتن خیلی قشنگ توضیح می‌دهد؛ اما درپاسخ به «عشق چیست؟» فقط یکی از تعریف‌های عشق را در کتاب ارائه داده؛ نه همۀ تعریف‌های عشق را.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
مخاطبان عزیز همچنین می توانند مطالب را از طریق اینستاگرام‌ و فیس بوک با آدرس های زیر پیگیری نمایند:

Facebook.com/mohammadreza.sargolzaee.5

Instagram.com/drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
۴ جلسه ۳ ساعتی
یکشنبه ها: ۳۱ تیر - ۷ و ۱۴ و ۲۱ مرداد
ساعت ۱۰ صبح تا ۱۳
مکان : یوسف آباد
شهریه ۳۸۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr