دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.78K photos
97 videos
154 files
3.25K links
Download Telegram
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام 

در مقاله "ریشه های هلنی اسطوره های کتاب مقدس" اسطوره را بن مایه مشترک قصه ها تعریف کرده اید و با مقایسه سه داستان اسطوره ای از یونان باستان و کتب مقدس که درون مایه مشترکی دارند به این نتیجه رسیده اید که اسطوره ها، محصول تقابل تمنای بشر برای شناخت جهان هستند و ارزشی معرفت شناختی دارند تا وجود شناختی 

سوال بنده این است که اسطوره ذبح  اسماعیل توسط پدرش ابراهیم که در فرهنگ های دیگر در اشکال مختلف  بیان شده است چه وجه معرفت شناختی دارد؟ به رودخانه سپردن حضرت موسی به رودخانه در کودکی چه چیزی را بیان می کند؟

آیا این ها راهنمایی هایی از جانب شعور هستی هستند که می توانند در بسترهای جدید بازخوانی شوند و در جهت رشد و تعالی افراد به کار گرفته شود و یا صرفا  نوعی ذهنیت مردمان باستان بوده اند که دوره اش گذشته و بشر وارد روش شناختی جدیدی شده است؟


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

دربارهٔ خاستگاه و کارکرد اسطوره اختلاف نظر وجود دارد.

گروهی همچون زیگموند فروید ، لوسین لوی برول و برانیسلاو مالینوسکی اسطوره ها را محصول تفکّر خام و کودکوار انسان بدوی می دانند ،

 در حالی که گروه دیگری همچون کارل گوستاو یونگ و میرچا ایلیاده اسطوره ها را محصول «تجارب عرفانی» یا «تجارب transpersonal» می دانند. بسته به این که شما به کدام گروه نزدیکتر باشید پاسخ به پرسش تان متفاوت خواهد بود.

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#نوجوان_ابدی

پرسش:

سلام آقای دکتر وقتتون بخیر

از شما به خاطر آموزش ها و وقتی که برای مخاطبین می گذارید بسیار سپاسگزارم.

من سی سال دارم و چندین سال هست که به نظرم می آید در زندگی و شخصیتم مشکلی اساسی و مبهم وجود دارد. در طول این مدت می توانستم ببینم که از وجود آن ضربه می خورم ولی نام و علت خاصی برایش پیدا نمی کردم. فایل های آموزشی شما را که گوش دادم ناگهان متوجه اش شدم. مسأله ای که از آن با عنوان "نوجوان ابدی" یاد کردید. افرادی که از گذر بحران نوجوانی و سوشیالیزیشن عبور نکرده اند. تحصیلات خوبی داشتم و سعی می کنم هدف گذاری داشته باشم ولی از این شاخه به آن شاخه پریدن را در خودم می بینم. نکته ی جالب دیگر خوابیست که هر از چندگاه می بینم و حالا که کمی آرا و نظرات یونگ را خواندم تا حدودی متوجه معنی اش شدم. خوابم اینست که خود را در خانه ای که فقط سال های دبیرستانم را در آن زندگی می کردیم می بینم و هر بار اتفاقی جانبی در آن می افتد. فکر می کنم اشاره به همین در مرحله ی نوجوانی ماندن داشته باشد. برای همین تصمیم  گرفتم مزاحم تان بشوم. سوالم اینست که حالا من چه راهکاری برای برون رفت از این مرحله دارم؟ آیا امکان پشت سر گذاشتن این نوجوان ابدی با یاد گرفتن مهارت های خاصی امکان پذیر هست؟


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

برای درک بهتر وضعیت تان می توانید از کتاب های زیر کمک بگیرید: 

کتاب نوجوانی ابدی و نبوغ خلاقانه- نوشتهٔ ماری لوئیز فون فرانتز- ترجمهٔ تورج بنی صدر

کتاب بیداری قهرمانان درون- نوشتهٔ پاتریشیا اَدسون- ترجمهٔ سیمین موحد- بنیاد فرهنگ زندگی

انجام مستمرّ تمرینات مراقبه نیز می توانند بی قراری ذهن شما را کنترل کنند.

نمونه ای از این تمرینات در کتاب «مراقبهٔ بصیرت» ژوزف گلدشتاین ترجمهٔ محمد رمضانی انتشارات سارگل موجود است.

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
۴ جلسه ۳ ساعتی
یکشنبه ها: ۳۱ تیر - ۷ و ۱۴ و ۲۱ مرداد
ساعت ۱۰ صبح تا ۱۳
مکان : یوسف آباد
شهریه ۳۸۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
#معرفی_کتاب


نام  کتاب : #از_طمع_تا_وحشت ( شناخت تیپ های شخصیتی در سرمایه گذاری و بورس )

نویسنده : #جسیکا_شوارتز

مترجم : احسان سپهریان

نشر : چالش


جوزدگی آلمانی ها در ماجرای عرضه اولیه سهام شرکت مخابراتی  " دویچه تلکام " و به دنبال آن حبابی شدن و سقوط سهام باعث شد تا عده زیادی از خریدارها و بورس کارها ، متحمل ضررهای غیرقابل جبرانی شوند و برای همیشه قید بورس و سهام را زده و آن ها را به سرمایه گذاران خارجی بسپارند .

الگوی تکراری اجتناب پس از تجربه دردناک شکست و از دست دادن انگیزه و سرمایه ، فقط به بازار بورس و سهام اختصاص ندارد و می توان مشابه آن را در بسیاری از وضعیت های زندگی مشاهده کرد ، بنابراین  مطالعه کتاب " از طمع تا وحشت " را از این حیث  می توان ارزشمند بر شمرد که امکان تعمیم آموزه های آن به سایر تصمیم گیری های نقش آفرین در زندگی و کنترل هیجانات را  فراهم می کند  .

"جسیکا شوارتز "، روزنامه نگار آلمانی و گزارشگر بورس فرانکفورت از ابزار حوزه روان شناسی  برای  شناخت نقش هیجان ها در بازار و جلوگیری از بازتولید خطاهای سرمایه گذاری استفاده می کند و در این کتاب  مدلی انسانی را به تصویر کشیده است که می توان آن را نقطه تعادل میان " انسان اقتصادی "( محصول غایی تئوریسین های اقتصادی ) و انسان هیجان مدار و احساساتی دنیای امروز برشمرد .

این نویسنده در کتاب خود به تقسیم بندی و بازشناسی  مولفه های خاموش اما موثر در بازار  پرداخته است که به مردم کمک می کند تا علاوه براین که تعریف جدیدی از سرمایه گذاری در بازار بورس و سهام را بازآفرینی کنند ، منطقه امن سپرده گذاری ها و پس اندازهای بانکی را رها کرده و به تجارت پر نوسان سهام روی آورند .

بر خلاف اکثر بورس کارها که تصور می کنند ، موفقیت در  بازار سهام مبتنی بر شهود و  شم اقتصادی یا  تجربه های قدیمی و  اقبال نیک است ، شوارتز این تجارت را همانند دیگر فعالیت های بشری وابسته به آموزش های حوزه اقتصاد رفتاری و شناخت هیجانات بشری می داند و مدعی است :" بازار بورس را  در بازه زمانی طولانی مدت و با در کنترل آوردن احساسات فردی و شناخت آن ها می توان در دست گرفت و برنده میدان شد ."

شوارتز معتقد است ، نادیده گرفتن تمامیت انسان خطاکار با هیجانات دردسر آفرین در دنیای امروز و به تصویر کشیدن مدل آرمانی " انسان اقتصادی " در تئوری مدرن بازار سرمایه که در شرایط اینجا و اکنونی توهّمی بیش نیست ، باعث شده است بورس کارها نتوانند با دوگانگی هیجان خواهی و عقل مداری کنار بیایند . این در حالی است که ما نمی توانیم شبیه به انسان اقتصادی باشیم که همیشه منطقی عمل کرده ، اطلاعات را بدون سوگیری دریافت و ادراک  می کند و منافع خود را در کمترین زمان با حداقل سرمایه گذاری و صرف انرژی کم ، به بالاترین میزان می رساند . ما همواره در ملغمه ای از وسواس ها ، خطاها ، افراط و تفریط ها شناور هستیم.  .

جسیکا شوارتز در این اثر ، تیپ های شخصیتی را که در بازار بورس جولان می دهند را به خوبی تصویر می کشد .  حریص ها ، سفته بازها ، مدیران خودشیفته ، متملق ها و سودا گرانی که با طناب پاداش های نجومی در  چاه ورشکستگی سقوط می کنند ، قمار بازها ، وسواسی ها و کنترل گرهای افراطی  که توهم در دست گرفتن بازار را دارند را مورد تحلیل قرار می دهد  . او از  یک دنده ها در بازار بورس می گوید و چگونگی رفتار وشیوه تحلیل و استدلال  خوش خیال ها ، خوش باورها ، ترسوها و عاشق پیشه ها را روایت می کند .

همچنین تاثیر گذاری مکانیسم های مغزی در تصمیم گیری های تجاری را شرح می دهد . این که :" چگونه دانیل کانمن و آموز تورسکی  ،اقتصاد دان های رفتاری ، از عملکرد مغز بدوی انسان در دنیای اقتصاد امروز می گویند یا در " نظریه چشم انداز " به این نتیجه رسیده اند ، ما سود و زیان را به یک اندازه ارزیابی نمی کنیم بلکه در ارزیابی یک مبلغ یکسان ، زیان را در حدود دو و نیم برابر سود احساس کرده و این موضوع بر تصمیم گیری های ما تاثیر خواهد گذاشت ."  

علاوه بر این ، انکار واقعیت ، اعتماد به مدل های آشنا و سنتی  ، پناه بردن به تفکرات قالبی ، نپذیرفتن مسئولیت انتخاب ها ، سردرگمی در انتخاب هایی که از سر حرص ، طمع و ترس انجام می دهیم ، گیر افتادن در تله تصمیم های جمعی و همنوایی ، نوسان مواد شمیایی مغز که مشابه آن را می توان در رفتارهایی ماندن عشق و اعتیاد مشاهده کرد  و بالا رفتن  هورمون های مردانه از عواملی است که جسیکا شوارتز در تفسیر روان شناسانه 

اقتصاد بورس به آن ها می پردازد و می تواند راهگشای موثری در رونق بخشیدن به کسب وکار بهتر و به دست آوردن امنیت اقتصادی باشد  .

مریم بهریان- کارشناس ارشد روان شناسی

http://drsargolzaei.com/images/mbooks/___.jpg
گروه درمانی کاربردی
تحلیلگر دکترسرگلزایی
دوشنبه ها و سه شنبه ها 19تا21
شروع از 8و 9مرداد
09123336716 - 88063547
لینک عضویت درگروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
#چشم_تاریخ
#بایکوت_تلویزیون_لهستان

جنبش همبستگي لهستان در آگوست ۱۹۸۰ با اعتصاب كارگران كشتي سازي در گدانسك لهستان ظهور كرد و رژيم دیکتاتوری را كه از پايان جنگ جهاني دوّم بر لهستان حكومت مي كرد، به وحشت انداخت. در  ۱۳ دسامبر  ۱۹۸۱ مقامات حزب حاکم تانك ها را به خيابان آوردند تا جنبش همبستگي را يكبار و براي هميشه سركوب كنند. صدها نفر بازداشت و دهها نفر كشته شدند. عليرغم حضور تانك ها در خيابان و بازداشتهاي متعدد، لهستاني ها اعتراضاتي را عليه ممنوعيت جنبش همبستگي سازماندهي كردند. از جملهٔ  اين اعتراضات، بايكوت كردن اخبار فرمايشي تلويزيون دولتي بود. بايكوت كردن خبر تلويزيون به تنهايي نمي توانست براي دولت اسباب شرمساري شود. براي اين كه كسي نمي توانست ميزان استقبال مردم از اين بايكوت را نشان دهد. مردم شهرهاي كوچك راهي براي آن پيدا كردند. از پنجم فوريه ۱۹۸۲ هر شب ساكنين شهر «سويدنيك» در شرق لهستان اقدام به پياده روي ميكردند؛ همزمان با نيم ساعت برنامهٔ خبر تلويزيون، خيابانهاي شهر مملو از مردمي بود كه به پياده روي، گفتگو و غذا خوردن مشغول بودند.  بعضي تلويزيون هاي خاموش خود را پشت پنجره، رو به خيابان مي گذاشتند و عده اي ديگر يك قدم جلوتر رفته، تلويزيون خود را روي كالسكه يا فرغون مي گذاشتند و با خود به پياده روي شبانه مي آوردند. تاكتيك قدم زدن با تلويزيون به بقيه شهرها نيز سرايت كرد و حكومت را بيش از پيش خشمگين نمود، ولي در عين حال، حكومت براي مقابله با آن احساس ناتواني مي كرد زیرا پياده روي با تلويزيون جرم نبود و جزو اعمال خلاف قانون اعلام نشده بود! حكومت سرانجام، عبور و مرور بين ساعت هفت تا ده شب را ممنوع كرد و اهالي سويدنيك را وادار كرد كه يا هنگام اخبار ساعت هفت و نيم در خانه بمانند و يا خطر بازداشت و حتي كشته شدن را بپذيرند. اهالي شهر سويدنيك به جاي خبر ساعت هفت و نيم، پياده روي خود را همزمان با اخبار ساعت پنج ادامه دادند.

http://drsargolzaei.com/images/mbooks/51hixXAFdvL._SX303_BO1204203200_.jpg
#شعر
#شاه_کلید!

همه ی کلیدها را آزموده ام
این قفل برای باز شدن ساخته نشده!
شاه کلید من تبر است!

@drsargolzaei
#شعر
#عدل

اینگونه جهان بر پا ایستاد: رنج را آفرید، همزاد عشق
درد را، همزاد لذت
و مرا، همزاد تو!
آنگاه شیطان را آفرید، تا خود به هاویه فرو نغلتد!

@drsargolzaei
کارگاه عملی روانکاوی یونگی وتحلیل رویا
دکترسرگلزایی
از 15مرداد روزهای دوشنبه 15تا17 طی8ساعت
09123336716- 88063547
لینک عضویت درگروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
Forwarded from آفتاب مهر
۴ جلسه ۳ ساعتی
یکشنبه ها: ۳۱ تیر - ۷ و ۱۴ و ۲۱ مرداد
ساعت ۱۰ صبح تا ۱۳
مکان : یوسف آباد
شهریه ۳۸۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
#یادداشت_هفته
#تنهایی_ات_را_بپذیر

مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر‌ سرگلزایی درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:

قسمت نهم

فاطمه علمدار: خیلی جالب بود اینکه راجع به این غریزۀ مادری فرمودید آدم‌ها خودشان انتخاب می‌کنند. دوباتن یک صحبتی دارد که می‌گوید آدم‌ها وقتی بچه‌دار می‌شوند نسبت به بچه‌شان بدون هیچ چشم‌داشتی عشق مطلق می‌ورزند. اگر می‌توانستند این رابطه را در رابطۀ زوجیت هم داشته باشند یعنی از طرف مقابل هیچ انتظاری نداشته باشند به‌تبع خیلی از مشکلات پیش نمی‌آمد. آیا اساسا این حقیقت دارد که ما نسبت به فرزندمان بدون هیچ چشم‌داشتی عشق‌ورزی می‌کنیم و انسان اصلا می‌تواند بدون هیچ چشم‌داشتی آن‌قدر ایثارگرایانه و بدون هیچ‌چیزی عشق بورزد؟
دکتر سرگلزایی: ژن انسان غیر از اینکه الاستیسی بالایی دارد تنوع بالایی هم دارد؛ یعنی آمیب‌ها به هم بی‌‌‌نهایت شبیه هستند. کرم خاکی‌ها به هم فوق‌العاده شبیه هستند. ماهی‌های قزل‌آلا به هم خیلی شبیه هستند. گربه‌ها کمتر به هم شبیه هستند و میمون‌ها کمتر به هم شبیه هستند و انسان‌ها خیلی کمتر به هم شبیه هستند؛ این یعنی علاوه بر الاستیسیتی ژنتیکی بالا تنوع ژنتیکی بسیار بالایی هم در انسان‌ها وجود دارد؛ در نتیجه در دلبستگی یا اتچمنت هم بعضی از آدم‌ها هستند که به‌صورت ژنتیکی اصلا بهره ای از غریزه اتچمنت را ندارند که این‌ها را ما به‌عنوان بیماری می‌شناسیم؛ چون یکی از تعریف‌های بیماری این است که چیزی با نُرم متفاوت باشد. ما بسیاری از آدم‌ها را وقتی می‌فهمیم غیرنرمال هستند که با عرف متفاوت هستند. خب وقتی می‌گوییم یک انسان دچار اوتیسم است دقیقا ویژگی آدم اوتیستیک یا دچار اوتیسم چیست؟ کودک اوتیسمی مثلا بغل نمی‌خواهد، لبخند اجتماعی نمی‌زند، نگاه چشم در چشم ندارد و بغل مادر نمی‌آید، بعد از آن‌که شیرش را ‌خورد مادر را ول می‌کند. خب این را به‌عنوان یک اختلال می‌شناسیم؛ چون باعث می‌شود این بچه به خاطر اینکه پاداش و نوازش نمی‌خواهد یادگیری‌هایش هم ضعیف ‌شود و حرف نزند. چیزهایی را که خودش از آن لذت می‌برد؛ مثلا ممکن است از یک موسیقی خوشش بیاید و مثلا از شب تا صبح و صبح تا شب بخواهد آن موسیقی را برایش پخش کنند و سرش را تکان دهد. ما باید کلمه به کار ببریم و تشویق شویم تا زبان را یاد بگیریم. نیاز به تشویق داریم تا کلمه به کار ببریم. امّا کودک اوتیستیک کلمه به کار نمی برد چون لبخند و نوازش مورد نیازش نیست، لبخند اجتماعی هم نمی‌زند؛ در نتیجه اوتیسم را بیماری می‌دانند و می‌گویند خب این مشکلاتی دارد و باید داروهایی دهند. آموزش‌های ویژه به او داده شود که مغزش یاد بگیرد و نیاز دلبستگی داشته باشد. پس شما می‌بینید در زمینۀ اتچمنت هم انسان‌ها یک طیف دارند بعضی از بچه‌ها هم هستند که زمان بچگی بغل مادر را ول نمی‌کنند و از بغل مادر پایین نمی‌آیند. در غریزۀ پدری و مادری و غریزۀ Caring هم همین‌طور است. Caring هم یک غریزه است، بعضی‌ها اساسا این غریزه را ندارند؛ حتی برعکس آن هستند؛ غریزۀ بی‌تفاوتی عاطفی. به‌طوری‌که حتی ممکن است یک ویژگی‌های سادیسمی در آنها وجود داشته باشد؛ مثلا بچه‌ای هست که آزار هم ندیده؛ ولی نفت می‌ریزد در لانۀ مورچه‌ها و آتششان می‌زند مگس‌ها را می‌گیرد و بالشان را می‌کند و با نخ می‌بندد و جان کندنشان را نگاه می‌کند. بازی‌اش این است. خب این بچه وقتی سی‌ساله هم می‌شود غریزۀ Caring را ندارد؛ حتی اگر در یک فضایی قرار بگیرد و صاحب بچه شود ممکن است بچۀ خودش را Abuse کند. آدم‌هایی داریم که توسط پدر و مادرشان Abuse شده‌اند مادر چنان بچه را کتک زده که این بچه لکنت پیدا کرده این بچه خودش را خیس کرده و وحشت اجتماعی پیداکرده؛ لزوما این نیست که پرولاکتین بدن بر همۀ هورمون‌های دیگر غلبه می‌کند. پرولاکتین یکی از دترمینان ها و المان‌هاست. حالا در یکی این المان کمتر است و یک المان دیگر که خودخواهی را و صیانت نفس را ایجاد می‌کند بیشتر است و غریزه ی صیانت نسل در او کمتر است؛ مثلاً مارها اگر به لانه‌شان حمله کنید طبق غریزۀ دفاع از نسل از بچه‌ها‌یشان مراقبت می‌کنند؛ اما اگر بچه‌شان کشته شود بچه‌شان را می‌خورند و به‌عنوان یک منبع غذایی به او نگاه می‌کنند یا مثلا همسترها بچه‌شان از یک حدی که بزرگ‌تر شود به‌عنوان جفت به او نگاه می‌کنند و با او تولید مثل می‌کنند یا سر غذا با او دعوا می‌کنند. بعضی از انسان‌ها هم هستند که غریزه‌شان این مدلی است؛ یعنی از بچه‌اش می‌کند و خودش می‌خورد؛ گاهی یک پدر غریزه ی مادرانه ی بیشتری دارد تا یک مادر! حتی پدرها هم، غریزه مادری دارند. حالا برای تساهل و تسامح زبانی اسمش را می‌گذاریم غریزۀ مادری چون دشوار است که بگوییم غریزۀ پرولاکتینی یا Caring. این غریزۀ مادری در آدم‌ها طیف دارد، در بعضی این غریزه آن‌قدر قوی است که جان‌شان را فدای فرزند ...
@drsargolzaei
ادامه #یادداشت_هفته
می‌کنند؛ بدون کمترین چشم‌داشتی. بعضی هم حتی آن‌قدر این غریزه‌شان قوی است که جان‌شان را فدای بچه‌های مردم می‌کنند بدون چشم‌داشتی. بعضی از آدم‌ها هم مانند افرادی به بچه هاشان نگاه می‌کنند که باید با آنها حساب‌کتاب ‌کنند. بزرگ می‌شود می‌گویند پنج سال شیر دادم، غذا دادم؛ حالا با حساب سود بانکی باید پانزده سال خرجم را بدهی؛ حتی بعضی از آدم‌ها حساب‌کتاب این‌جوری هم نمی‌کنند واقعا بچه‌شان را اذیت می‌کنند؛ در نتیجه برای یک پدر و مادری که این غریزۀ پدر و مادری‌اش آن‌قدر قوی باشد که وقتی به بچه‌ها نگاه می‌کند همۀ نقص‌هایش را می‌پذیرد، همۀ کوتاهی‌هایش را می‌پذیرد، همۀ خطاهای او را می‌بخشد، برای این پدر مادر می‌شود این مثال را زد که به قول دکتر سوزان جانسون همسرت را هم همچون بچه ای در نظر بگیر که نیاز به آغوش تو دارد؛ حتی وقتی جیغ می‌زند نیاز به آغوش دارد، نیاز سرزنش و ترک و طرد ندارد .

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
جلسه رونمایی کتاب : "نغمه هایی از پشت دیوار"

این کتاب خاطرات آرش رمضانی از دورانی است که روانشناس زندان بوده است و با مقدمه دکتر سرگلزایی منتشر شده است.

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#حقیقت

پرسش:

عرض سلام خدمت استاد
برای کسی که در فلسفه مبتدی است معنی حقیقت چیست... همه جا سخن از جستجوی حقیقت رسیدن به حقیقت و... است آیا منظور خداست؟

با سپاس


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

معنی حقیقت، عبور از ظاهر پدیده ها و رسیدن به عمق و ذات آنهاست.

مثلاً همهٔ ما از باران زیبا، اسب زیبا و موسیقی زیبا صحبت می کنیم ولی فیلسوف می پرسد «زیبایی» چیست که هم به باران قابل اسناد است، هم به اسب و هم به موسیقی؟ در حالی که در ظاهر شباهتی بین این سه پدیده وجود ندارد.

پیروز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#رابطه_و_خیانت

پرسش:

معذرت ميخوام، يك سؤال  داشتم. اين كه تعريف خيانت چيه؟ عمر يك زندگى زناشويى با كيفيت خوب محدوديت زمانى خاصى داره؟ اگر داره چه مدت زمانه؟ بعد از اين زمان راهكارى هست كه كيفيت رو از يه راه ديگه بالا ببريم؟ و خب اين كه مى خواستم نظرتون رو در مورد رابطه موازى هم بدونم.

خيلى خيلى ممنون ميشم اگر پاسخ بديد.


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

هرگاه دو نفر به تعهدی که به هم داده اند عمداً عمل نکنند به هم خیانت کرده اند، بنابراین چارچوب خیانت را قرارداد بین دو طرف تعیین می کند. در هر رابطهٔ طولانی مدّتی passion یا شور و اشتیاق احساسی به تدریج کاهش می یابد، زمان کاهش passion را میزان novelty seeking هر فرد تعیین می کند که وابسته به temperament است یعنی اساس فیزیولوژیک دارد، گرچه بروز یا سرکوب آن را فرهنگ تعیین می کند. در رابطهٔ سالم درازمدّت intimacy افزایش می یابد که می تواند جای خالی کم شدن passion را بگیرد. اگر در قرارداد بین دو نفر رابطهٔ موازی منع نشده باشد وجود آن منع اخلاقی یا روان شناختی ندارد، امّا رابطهٔ موازی توأم با پنهانکاری هم از حیث اخلاقی مذموم است و هم برای سلامت روانی مضر است. 

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#عشق_به_خود

پرسش:

سلام دكتر سرگلزايي عزيز؛

اميدوارم عالي باشيد، 

چگونه مي شه عاشق خود شد از جنسي كه افرادي مثل مولانا عاشق خودشون شدن؟ 
البته مي پذيرم شما ممكنه پيش فرضهاي من در اين مورد كه "بايد عاشق خود بود"، "عشق به خود سالمه" ، "مولانا عاشق خودش شد نهايتاً" رو قبول نداشته باشيد. ولي من فكر مي كنم يك فرايند روانكاوي كامل هم حاصلش همين خواهد بود. 

سپاسگزارم از وقت و انرژي اي كه مي گذاريد. 


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

از اعتمادی که به من دارید سپاسگزارم.

همانطور که فرمودید من پیش فرض های این پرسش را نمی توانم بپذیرم،  پس چگونه ممکن است به این پرسش پاسخ بدهم؟

من به جای «عشق به خود» به دنبال تعاریف عملیاتی و عینی بهداشت روان هستم.

تندرست و شادکام باشید.


پرسش:

منظور من از عشق به خود چيزيست كه به تفرد و تعالي يونگي مي انجامد، يك نوع اعتماد و ارامش دروني كه انگار "معشوق اكنون همينجاست" كه حاصلش رشد و خلق هستش، و لزوما با شيوه هاي ذهن آگاهي ايجاد نمي شود(يعني ذهن آگاهي ساده لوحانه و به زور مي خواهد اين كار را بكند) 
ايا اين محصول سلامت رواني كه شما مي گویید هست؟  يا به نظر شما يك كمالگرايي براي وجود انسان به حساب مياد؟ 


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام مجدد
اگر منظورتان از «عشق به خود» فرایند تفرّد یونگی است خود یونگ روش های رسیدن به آن را پیشنهاد داده است:

۱- تخیّل فعّال active imagination یا transcendental function

۲- تأمّل و تدبّر دقیق بر روی رؤیاها و بردن رؤیاها به بستر تاریخی-اسطوره ای

۳- تأمل بر همزمانی ها synchronicity و فرایند مشارکت عرفانی mystic participation

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
"کارگاه NLP"
برنامه ریزی عصبی کلامی
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
تهران، میرداماد
۱۱ و ۱۸ مرداد
ثبت نام: ۲۲۲۲۵۲۸۱ و ۰۹۲۰۵۲۱۲۳۷۰

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#فرزندآوری

پرسش:

سلام آقای دکتر 

بنده حدود یازده سال است که ازدواج کرده‌ام. از ابتدا نیز میلی به بچه‌دار شدن نداشتم و این موضوع را حتی در دورانی که با همسرم دوست بودم نیز عنوان می‌کردم. بعد از گذشت یازده سال هنوز میلی به داشتن بچه ندارم. دلایل زیادی برای بچه‌دار نشدن دارم:

۱- ترس از مسئولیت

۲- ترس از خراب شدن رابطه عاشقانه‌ای که با همسرم دارم.

۳- ترس از تربیت ناصحیح بچه

۴- جهان کنونی را برای تولیدمثل مناسب نمی‌دانم.

۵- دلیلی برای دادن زندگی و وقت گذاشتن برای موجود دیگری ندارم. 

و دلایل دیگر

از طرفی ژن‌های خودخواه در جهت ادامه حیات مشغول کارند و گاهی دچار وسوسه بچه دار شدن می شوم. مثلا وقتی نوزادی را در آغوش همسرم می‌بینم و حسرت و اشتیاقی که در چشمانش می‌بینم، از خودم بدم میاد که چرا همسرم را از حق مادر شدن محروم کرده ام. البته عقل و منطق من تا به حال بر احساساتم در این خصوص غلبه کرده و تسلیم ژن‌های خودخواه نشده‌ام. 

نظر شما در این خصوص چیست؟ آیا من به لحاظ روانی مشکل دارم؟ آیا بچه نخواستن نشانه‌ای از غیرعادی بودن است؟ اغلب اطرافیان من چنین نظری دارن که تو غیرعادی هستی و باید نزد مشاور بری و درمان بشی. مگه می‌شه که آدم دلش نخواد بچه داشته باشه. بچه ثمره زندگی ست و از اینجور صحبت‌ها....

ممنون می‌شم نظر شما را در این خصوص بدانم. 

با سپاس


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

از آنجا که بنده اطلاعات کافی دربارهٔ شما ندارم نمی توانم دربارهٔ مشکل داشتن یا مشکل نداشتن شما اظهار نظر کارشناسانه ای داشته باشم ولی از یک منظر کلّی به نظر من فرزندپروری کاری است به غایت دشوار که تنها برای افراد استثنایی امکان انجام درست آن وجود دارد. بنابراین به عقیدهٔ من کسانی که قصد صاحب فرزندشدن دارند باید مورد یک غربالگری دقیق زیستی-روانی-اجتماعی قرار گیرند و شاید از هر ده نفر آنها بیش از دو سه نفر مجوّز ورود به این عرصه را نگیرند.

متأسفانه عُرف غلط اجتماعی روندی برعکس این را تجویز می کند!

خوشحالم که شهامت این را دارید که در مقابل «همنوایی» و «همرنگ جماعت شدن» بایستید.

تندرست و شادکام باشید 

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#عشق_به_خود

پرسش:

سلام دكتر سرگلزايي عزيز؛

اميدوارم عالي باشيد، 

چگونه مي شه عاشق خود شد از جنسي كه افرادي مثل مولانا عاشق خودشون شدن؟ 
البته مي پذيرم شما ممكنه پيش فرضهاي من در اين مورد كه "بايد عاشق خود بود"، "عشق به خود سالمه" ، "مولانا عاشق خودش شد نهايتاً" رو قبول نداشته باشيد. ولي من فكر مي كنم يك فرايند روانكاوي كامل هم حاصلش همين خواهد بود. 

سپاسگزارم از وقت و انرژي اي كه مي گذاريد. 


پاسخ #دکتر‌سرگلزایی:

با سلام و احترام

از اعتمادی که به من دارید سپاسگزارم.

همانطور که فرمودید من پیش فرض های این پرسش را نمی توانم بپذیرم،  پس چگونه ممکن است به این پرسش پاسخ بدهم؟

من به جای «عشق به خود» به دنبال تعاریف عملیاتی و عینی بهداشت روان هستم.

تندرست و شادکام باشید.


پرسش:

منظور من از عشق به خود چيزيست كه به تفرد و تعالي يونگي مي انجامد، يك نوع اعتماد و ارامش دروني كه انگار "معشوق اكنون همينجاست" كه حاصلش رشد و خلق هستش، و لزوما با شيوه هاي ذهن آگاهي ايجاد نمي شود(يعني ذهن آگاهي ساده لوحانه و به زور مي خواهد اين كار را بكند) 
ايا اين محصول سلامت رواني كه شما مي گویید هست؟  يا به نظر شما يك كمالگرايي براي وجود انسان به حساب مياد؟ 


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام مجدد
اگر منظورتان از «عشق به خود» فرایند تفرّد یونگی است خود یونگ روش های رسیدن به آن را پیشنهاد داده است:

۱- تخیّل فعّال active imagination یا transcendental function

۲- تأمّل و تدبّر دقیق بر روی رؤیاها و بردن رؤیاها به بستر تاریخی-اسطوره ای

۳- تأمل بر همزمانی ها synchronicity و فرایند مشارکت عرفانی mystic participation

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei