#مقاله
#شریک_دزد_و_رفیق_قافله!
نام #مادرترزا را اغلب شما شنیده اید. نام اصلی او "اگنس" بود. فامیل مادری او اهل ونیز ایتالیا بودند و فامیل پدری او اهل مقدونیه یوگسلاوی. اگنس در 18 سالگی تصمیم گرفت به خدمت کلیسا درآید و کسوت راهبه گی بر تن کرد. پس از مدتی او مأمور شد تا به میسیونرهای مذهبی که به کلکته می روند بپیوندد. وظیفه ای که در هندوستان به "خواهر ترزا" محول شد معلمی بود. قرار بود او به بچه های فقیر هندی، زبان انگلیسی و جغرافیا درس بدهد اما خواهر ترزا از دیدن هزاران هندی گرسنه ای که در پیاده روهای کلکته با بیماری و معلولیت و سوء تغذیه دست در گریبان بودند متأثر شده بود و تصمیم داشت بر خلاف وظیفه ای که کلیسا بر او محول کرده بود برای این عده کاری انجام دهد. اصرار "ترزا" بر این امر و تأکید کلیسا بر این که او باید به مأموریتی که به او محول شده وفادار بماند باعث شد که ترزا از کسوت یک راهبه خارج شود و کلیسا هم او را "بایکوت" نماید. "ترزا" تصمیم گرفت بنیاد شخصی خود را برای ایجاد پناهگاه هایی تأسیس نماید که به بی خانمان ها سقف و غذا و دارو ارائه دهند. شاید بپرسید ترزا هزینه لازم برای تأسیس این بنیاد شخصی را از کجا تأمین می کرد. طبعأ ترزا از منابع مالی مختلفی کمک می گرفت اما "ریکاردو ازیریو" خبرنگار ایتالیایی یک منبع مالی بزرگ "مادر ترزا" را فاش می سازد: دیکتاتورها!
دیکتاتورها تمایل زیادی دارند که چهره مثبتی از خود نشان دهند "بنابراین نمایش های انسان دوستانه"، یکی از بازی های روزمره دیکتاتور هاست. دو دیکتاتور خشن و سفاک بودجه های هنگفتی را به "مادر ترزا" پرداخت می کردند تا در نمایش "سلطان مهربان ما" شرکت کند و دست های آن ها را تطهیر نماید! یکی از آنها "انور خوجه" دیکتاتور آلبانی بود و دیگری "ژان کلود دوالیه" دیکتاتور هائیتی. هر دو این افراد میلیاردها دلار ثروت ملت خود را غصب کرده بودند و با دادن سهمی از آن به "مادر ترزا" با او عکس یادگاری می گرفتند و رپرتاژ آگهی هایی در رسانه ها پخش می کردند تا چهره خشن آنها را تلطیف کند.
مادر ترزا گر چه از "سازمان کلیسا" طرد شده بود اما به چهارچوب های فقهی کلیسا معتقد باقی ماند و یکی از فعالیت های او در هندوستان مبارزه با سقط جنین بود. بنیاد ترزا در هند اعلام کرده بود که حاضر است هزینه های بارداری، زایمان و بچه داری هر زنی که بخاطر فقر تمایل به سقط جنین دارد را پرداخت نماید با این برنامه "مادر ترزا" از سقط هزاران جنین جلوگیری کرد و هزینه زندگی این جنین های نجات یافته را تا بزرگسالی پرداخت کرد.
"باگوان راجیش #اوشو" فیلسوف هندی عقیده دارد که "مادر ترزا" با این کار خود تنها به "بازتولید فقر" پرداخته است! "اوشو" می گوید اگر " مادر ترزا" این هزینه را صرف آموزش جلوگیری از بارداری ناخواسته می کرد بیشتر به هندی ها کمک کرده بود.
به هر حال شهرت خدمات انسان دوستانه مادر ترزا باعث شد که #جایزه_صلح_نوبل به او تعلق گیرد. دریافت این جایزه باعث شد بنیاد او برای ادامه خدمات خود نیازی به همکاری با دیکتاتورهای بدنام نداشته باشد!
کلیسایی هم که روزی او را طرد کرده بود پس از شهرت و خوشنامی "مادر ترزا" تصمیم گرفت از این کلاه نمدی برای خود بدوزد، بنابراین شورای عالی "واتیکان" پس از درگذشت مادر ترزا عنوان "سانتا" (قدیسه) را به او اعطا کرد!
دنیای عجیبی است! خیر و شر چه قدر به هم تنیده اند!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#شریک_دزد_و_رفیق_قافله!
نام #مادرترزا را اغلب شما شنیده اید. نام اصلی او "اگنس" بود. فامیل مادری او اهل ونیز ایتالیا بودند و فامیل پدری او اهل مقدونیه یوگسلاوی. اگنس در 18 سالگی تصمیم گرفت به خدمت کلیسا درآید و کسوت راهبه گی بر تن کرد. پس از مدتی او مأمور شد تا به میسیونرهای مذهبی که به کلکته می روند بپیوندد. وظیفه ای که در هندوستان به "خواهر ترزا" محول شد معلمی بود. قرار بود او به بچه های فقیر هندی، زبان انگلیسی و جغرافیا درس بدهد اما خواهر ترزا از دیدن هزاران هندی گرسنه ای که در پیاده روهای کلکته با بیماری و معلولیت و سوء تغذیه دست در گریبان بودند متأثر شده بود و تصمیم داشت بر خلاف وظیفه ای که کلیسا بر او محول کرده بود برای این عده کاری انجام دهد. اصرار "ترزا" بر این امر و تأکید کلیسا بر این که او باید به مأموریتی که به او محول شده وفادار بماند باعث شد که ترزا از کسوت یک راهبه خارج شود و کلیسا هم او را "بایکوت" نماید. "ترزا" تصمیم گرفت بنیاد شخصی خود را برای ایجاد پناهگاه هایی تأسیس نماید که به بی خانمان ها سقف و غذا و دارو ارائه دهند. شاید بپرسید ترزا هزینه لازم برای تأسیس این بنیاد شخصی را از کجا تأمین می کرد. طبعأ ترزا از منابع مالی مختلفی کمک می گرفت اما "ریکاردو ازیریو" خبرنگار ایتالیایی یک منبع مالی بزرگ "مادر ترزا" را فاش می سازد: دیکتاتورها!
دیکتاتورها تمایل زیادی دارند که چهره مثبتی از خود نشان دهند "بنابراین نمایش های انسان دوستانه"، یکی از بازی های روزمره دیکتاتور هاست. دو دیکتاتور خشن و سفاک بودجه های هنگفتی را به "مادر ترزا" پرداخت می کردند تا در نمایش "سلطان مهربان ما" شرکت کند و دست های آن ها را تطهیر نماید! یکی از آنها "انور خوجه" دیکتاتور آلبانی بود و دیگری "ژان کلود دوالیه" دیکتاتور هائیتی. هر دو این افراد میلیاردها دلار ثروت ملت خود را غصب کرده بودند و با دادن سهمی از آن به "مادر ترزا" با او عکس یادگاری می گرفتند و رپرتاژ آگهی هایی در رسانه ها پخش می کردند تا چهره خشن آنها را تلطیف کند.
مادر ترزا گر چه از "سازمان کلیسا" طرد شده بود اما به چهارچوب های فقهی کلیسا معتقد باقی ماند و یکی از فعالیت های او در هندوستان مبارزه با سقط جنین بود. بنیاد ترزا در هند اعلام کرده بود که حاضر است هزینه های بارداری، زایمان و بچه داری هر زنی که بخاطر فقر تمایل به سقط جنین دارد را پرداخت نماید با این برنامه "مادر ترزا" از سقط هزاران جنین جلوگیری کرد و هزینه زندگی این جنین های نجات یافته را تا بزرگسالی پرداخت کرد.
"باگوان راجیش #اوشو" فیلسوف هندی عقیده دارد که "مادر ترزا" با این کار خود تنها به "بازتولید فقر" پرداخته است! "اوشو" می گوید اگر " مادر ترزا" این هزینه را صرف آموزش جلوگیری از بارداری ناخواسته می کرد بیشتر به هندی ها کمک کرده بود.
به هر حال شهرت خدمات انسان دوستانه مادر ترزا باعث شد که #جایزه_صلح_نوبل به او تعلق گیرد. دریافت این جایزه باعث شد بنیاد او برای ادامه خدمات خود نیازی به همکاری با دیکتاتورهای بدنام نداشته باشد!
کلیسایی هم که روزی او را طرد کرده بود پس از شهرت و خوشنامی "مادر ترزا" تصمیم گرفت از این کلاه نمدی برای خود بدوزد، بنابراین شورای عالی "واتیکان" پس از درگذشت مادر ترزا عنوان "سانتا" (قدیسه) را به او اعطا کرد!
دنیای عجیبی است! خیر و شر چه قدر به هم تنیده اند!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
#چشم_تاریخ
هفتم مارس 1965 راهپیمایی 87 کیلومتری سیاهپوستان ایالت آلاباما به دعوت #مارتین_لوترکینگ صورت گرفت. هدف از این راهپیمایی به دست آوردن حق رأی برای سیاهان آمریکا بود. مارتین لوترکینگ سیاهان آمریکا را در این جهت رهبری کرد که از مکانیزم های بدون خشونت مثل اعتصاب، راهپیمایی و تحریم (بایکوت) برای به دست آوردن حقوق مدنی شان استفاده کنند. مارتین لوترکینگ که موفق به کسب #جایزه_صلح_نوبل شد فعالیت های خود را از مبارزه با نژاد پرستی (تبعیض نژادی) به سمت مبارزه با فقر (تبعیض اقتصادی) و اعتراض علیه جنگ ویتنام گسترش داد. با این که جنبش تحت هدایت مارتین لوترکینگ جنبشی بدون خشونت بود اما با خشونت تمام توسط نژاد پرستان سرکوب می شد. مارتین لوترکینگ در 39 سالگی توسط یک نژاد پرست کشته شد. عبارت معروف "رویایی دارم" عنوان یکی از سخنرانی های مارتین لوترکینگ بود. در این عکس شرکت کنندگان راهپیمایی سلما تا مونتگومری پلاکاردی در دست دارند که روی آن نوشته شده : "برای رسیدن به آزادی راه میانبری وجود ندارد." پیش از این در کانال تلگرام راجع به شیوه های مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس و نیز راجع به رفتار ننگین نژادپرستان یادداشت هایی گذاشته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
هفتم مارس 1965 راهپیمایی 87 کیلومتری سیاهپوستان ایالت آلاباما به دعوت #مارتین_لوترکینگ صورت گرفت. هدف از این راهپیمایی به دست آوردن حق رأی برای سیاهان آمریکا بود. مارتین لوترکینگ سیاهان آمریکا را در این جهت رهبری کرد که از مکانیزم های بدون خشونت مثل اعتصاب، راهپیمایی و تحریم (بایکوت) برای به دست آوردن حقوق مدنی شان استفاده کنند. مارتین لوترکینگ که موفق به کسب #جایزه_صلح_نوبل شد فعالیت های خود را از مبارزه با نژاد پرستی (تبعیض نژادی) به سمت مبارزه با فقر (تبعیض اقتصادی) و اعتراض علیه جنگ ویتنام گسترش داد. با این که جنبش تحت هدایت مارتین لوترکینگ جنبشی بدون خشونت بود اما با خشونت تمام توسط نژاد پرستان سرکوب می شد. مارتین لوترکینگ در 39 سالگی توسط یک نژاد پرست کشته شد. عبارت معروف "رویایی دارم" عنوان یکی از سخنرانی های مارتین لوترکینگ بود. در این عکس شرکت کنندگان راهپیمایی سلما تا مونتگومری پلاکاردی در دست دارند که روی آن نوشته شده : "برای رسیدن به آزادی راه میانبری وجود ندارد." پیش از این در کانال تلگرام راجع به شیوه های مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس و نیز راجع به رفتار ننگین نژادپرستان یادداشت هایی گذاشته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#چشم_تاریخ
#رزا_پارکس (۴ فوریه ۱۹۱۳-۲۴ اکتبر ۲۰۰۵) یک زن سیاهپوست آمریکایی و از فعالان جنبش حقوق مدنی آمریکا بود که بعداً توسط کنگره آمریکا به عنوان «مادر جنبش آزادی» و «بانوی اول جنبش حقوق مدنی» شناخته شد. قبل از موفقیت جنبش آزادی خواهی سیاهان، در بیشتر ایالات جنوبی آمریکا سیاه پوستان از سفید پوستان جدا بودند. به عنوان مثال سیاهان باید در مدارس جداگانهای درس میخواندند، در پارکهایی که مخصوص سفیدپوستان بود حضور پیدا نمیکردند و حتی از آبخوری های جداگانهای استفاده میکردند. سیاهان همچنین حق سوار شدن به اتوبوس از در جلو را نداشتند. آن ها بایستی پس از پرداخت بلیط خود از در عقب اتوبوس وارد میشدند. اگر در مسیر یک سفید پوست وارد میشد و صندلی خالی نبود یک سیاه موظف بود که صندلیاش را به وی بدهد. رُزا پارکس به این خاطر مشهور است که در روز یک دسامبر سال ۱۹۵۵ از دادن صندلیاش در اتوبوس به یک مرد سفیدپوست خودداری کرد و در نتیجه بازداشت و جریمه شد. بازداشت وی به تحریم گسترده شبکه حمل و نقل عمومی توسط سیاهپوستان منجر شد و به اعتراضات گستردهتر دامن زد. کشیش جوانی به نام #مارتین_لوترکینگ که بعداً رهبری جنبش مدنی سیاهان را به عهده گرفت، سازماندهی آن جنبش را به عهده داشت. مارتین لوتر کینگ در سال ۱۹۶۳ بهعنوان مرد سال ازسوی مجله تایم برگزیده شد و در سال ۱۹۶۴ بهعنوان جوانترین فرد #جایزه_صلح_نوبل را دریافت کرد. جنبش اعتراضی او سرانجام به تصویب قانون حقوق مدنی سال ۱۹۶۴ انجامید که هرگونه تبعیض نژادی در آمریکا را ممنوع میکرد. مارتین لوتر کینگ در ۴ آوریل ۱۹۶۸ در شهر ممفیس ایالت تنسی ترور شد. رُزا پارکس در ۹ سپتامبر ۱۹۹۶، مدال آزادی ریاست جمهوری آمریکا را دریافت کرد. وی در سن ۹۲ سالگی درگذشت و در ساختمان کپیتال هیل در واشنگتن دفن شد.
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/RosaParks.jpg
#رزا_پارکس (۴ فوریه ۱۹۱۳-۲۴ اکتبر ۲۰۰۵) یک زن سیاهپوست آمریکایی و از فعالان جنبش حقوق مدنی آمریکا بود که بعداً توسط کنگره آمریکا به عنوان «مادر جنبش آزادی» و «بانوی اول جنبش حقوق مدنی» شناخته شد. قبل از موفقیت جنبش آزادی خواهی سیاهان، در بیشتر ایالات جنوبی آمریکا سیاه پوستان از سفید پوستان جدا بودند. به عنوان مثال سیاهان باید در مدارس جداگانهای درس میخواندند، در پارکهایی که مخصوص سفیدپوستان بود حضور پیدا نمیکردند و حتی از آبخوری های جداگانهای استفاده میکردند. سیاهان همچنین حق سوار شدن به اتوبوس از در جلو را نداشتند. آن ها بایستی پس از پرداخت بلیط خود از در عقب اتوبوس وارد میشدند. اگر در مسیر یک سفید پوست وارد میشد و صندلی خالی نبود یک سیاه موظف بود که صندلیاش را به وی بدهد. رُزا پارکس به این خاطر مشهور است که در روز یک دسامبر سال ۱۹۵۵ از دادن صندلیاش در اتوبوس به یک مرد سفیدپوست خودداری کرد و در نتیجه بازداشت و جریمه شد. بازداشت وی به تحریم گسترده شبکه حمل و نقل عمومی توسط سیاهپوستان منجر شد و به اعتراضات گستردهتر دامن زد. کشیش جوانی به نام #مارتین_لوترکینگ که بعداً رهبری جنبش مدنی سیاهان را به عهده گرفت، سازماندهی آن جنبش را به عهده داشت. مارتین لوتر کینگ در سال ۱۹۶۳ بهعنوان مرد سال ازسوی مجله تایم برگزیده شد و در سال ۱۹۶۴ بهعنوان جوانترین فرد #جایزه_صلح_نوبل را دریافت کرد. جنبش اعتراضی او سرانجام به تصویب قانون حقوق مدنی سال ۱۹۶۴ انجامید که هرگونه تبعیض نژادی در آمریکا را ممنوع میکرد. مارتین لوتر کینگ در ۴ آوریل ۱۹۶۸ در شهر ممفیس ایالت تنسی ترور شد. رُزا پارکس در ۹ سپتامبر ۱۹۹۶، مدال آزادی ریاست جمهوری آمریکا را دریافت کرد. وی در سن ۹۲ سالگی درگذشت و در ساختمان کپیتال هیل در واشنگتن دفن شد.
@drsargolzaei
http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/RosaParks.jpg
#چشم_تاریخ
#آلبرت_شوایتزر در سال ۱۸۷۵ در کایزرسبرگ، منطقهای آلمانی زبان که پس از جنگ جهانی اول به دست کشور فرانسه افتاد به دنیا آمد.
او در سال ۱۸۹۳، در دانشگاه استراسبورگ تحصیلات خود را در رشتهٔ الهیات و فلسفه آغاز کرد، در حالی که آموختن ارگ را در شهر پاریس ادامه میداد؛ و در سال ۱۸۹۹ دکترای فلسفه و در سال ۱۹۰۰ دکترای الهیات خود را گرفت. سپس در کلیسای سنت نیکلاس استراسبورگ به عنوان کشیش مشغول به کار شد. در سال ۱۹۰۵ تحصیلات خود را در رشتهٔ پزشکی آغاز کرد و در سال ۱۹۱۰ مدرک خود را گرفت. وی در سال ۱۹۲۸ برندهٔ جایزه ادبی گوته و در سال ۱۹۵۲ #جایزه_صلح_نوبل شد.
آلبرت شوایتزر در سال ۱۹۱۳ به همراه همسرش هلن که پرستار بود به لامبارنه در گابن سفر کرد. در سال ۱۹۱۷، درحالی که به فرانسه سفر کرده بود، همراه با همسرش (که او نیز آلمانی بود) توسط نیروهای نظامی فرانسه دستگیر شد و تا سال 1918 در حبس به سر برد. پس از آزاد شدن، تا سال ۱۹۲۴ در اروپا ماند و به برگزاری کنسرت یا شرکت در کنفرانسهای متعدد پرداخت، آنگاه دوباره به لامبارنه بازگشت و به تأسیس بیمارستان در این شهر و روستایی برای سکونت جذامیان پرداخت.
پس از آن آلبرت شوایتزر غالباً به اروپا سفر میکرد تا در کنفرانسها شرکت و نیز با اجرای کنسرتهای خود منبع درآمدی برای این مخارج تأمین کند. شوایتزر چهل سال آخر عمر خود را در آفریقا به طبابت در میان قبایل آفریقایی گذراند. آلبرت شوایتزر در ماه سپتامبر سال ۱۹۶۵ در لامبارنه درگذشت.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AlbertSchweitzer.jpg
#آلبرت_شوایتزر در سال ۱۸۷۵ در کایزرسبرگ، منطقهای آلمانی زبان که پس از جنگ جهانی اول به دست کشور فرانسه افتاد به دنیا آمد.
او در سال ۱۸۹۳، در دانشگاه استراسبورگ تحصیلات خود را در رشتهٔ الهیات و فلسفه آغاز کرد، در حالی که آموختن ارگ را در شهر پاریس ادامه میداد؛ و در سال ۱۸۹۹ دکترای فلسفه و در سال ۱۹۰۰ دکترای الهیات خود را گرفت. سپس در کلیسای سنت نیکلاس استراسبورگ به عنوان کشیش مشغول به کار شد. در سال ۱۹۰۵ تحصیلات خود را در رشتهٔ پزشکی آغاز کرد و در سال ۱۹۱۰ مدرک خود را گرفت. وی در سال ۱۹۲۸ برندهٔ جایزه ادبی گوته و در سال ۱۹۵۲ #جایزه_صلح_نوبل شد.
آلبرت شوایتزر در سال ۱۹۱۳ به همراه همسرش هلن که پرستار بود به لامبارنه در گابن سفر کرد. در سال ۱۹۱۷، درحالی که به فرانسه سفر کرده بود، همراه با همسرش (که او نیز آلمانی بود) توسط نیروهای نظامی فرانسه دستگیر شد و تا سال 1918 در حبس به سر برد. پس از آزاد شدن، تا سال ۱۹۲۴ در اروپا ماند و به برگزاری کنسرت یا شرکت در کنفرانسهای متعدد پرداخت، آنگاه دوباره به لامبارنه بازگشت و به تأسیس بیمارستان در این شهر و روستایی برای سکونت جذامیان پرداخت.
پس از آن آلبرت شوایتزر غالباً به اروپا سفر میکرد تا در کنفرانسها شرکت و نیز با اجرای کنسرتهای خود منبع درآمدی برای این مخارج تأمین کند. شوایتزر چهل سال آخر عمر خود را در آفریقا به طبابت در میان قبایل آفریقایی گذراند. آلبرت شوایتزر در ماه سپتامبر سال ۱۹۶۵ در لامبارنه درگذشت.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AlbertSchweitzer.jpg
#چشم_تاریخ
هفتم مارس 1965 راهپیمایی 87 کیلومتری سیاهپوستان ایالت آلاباما به دعوت #مارتین_لوترکینگ صورت گرفت. هدف از این راهپیمایی به دست آوردن حق رأی برای سیاهان آمریکا بود. مارتین لوترکینگ سیاهان آمریکا را در این جهت رهبری کرد که از مکانیزم های بدون خشونت مثل اعتصاب، راهپیمایی و تحریم (بایکوت) برای به دست آوردن حقوق مدنی شان استفاده کنند. مارتین لوترکینگ که موفق به کسب #جایزه_صلح_نوبل شد فعالیت های خود را از مبارزه با نژاد پرستی (تبعیض نژادی) به سمت مبارزه با فقر (تبعیض اقتصادی) و اعتراض علیه جنگ ویتنام گسترش داد. با این که جنبش تحت هدایت مارتین لوترکینگ جنبشی بدون خشونت بود اما با خشونت تمام توسط نژاد پرستان سرکوب می شد. مارتین لوترکینگ در 39 سالگی توسط یک نژاد پرست کشته شد. عبارت معروف "رویایی دارم" عنوان یکی از سخنرانی های مارتین لوترکینگ بود. در این عکس شرکت کنندگان راهپیمایی سلما تا مونتگومری پلاکاردی در دست دارند که روی آن نوشته شده : "برای رسیدن به آزادی راه میانبری وجود ندارد." پیش از این در کانال تلگرام راجع به شیوه های مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس و نیز راجع به رفتار ننگین نژادپرستان یادداشت هایی گذاشته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AfricanAmericans.jpg
هفتم مارس 1965 راهپیمایی 87 کیلومتری سیاهپوستان ایالت آلاباما به دعوت #مارتین_لوترکینگ صورت گرفت. هدف از این راهپیمایی به دست آوردن حق رأی برای سیاهان آمریکا بود. مارتین لوترکینگ سیاهان آمریکا را در این جهت رهبری کرد که از مکانیزم های بدون خشونت مثل اعتصاب، راهپیمایی و تحریم (بایکوت) برای به دست آوردن حقوق مدنی شان استفاده کنند. مارتین لوترکینگ که موفق به کسب #جایزه_صلح_نوبل شد فعالیت های خود را از مبارزه با نژاد پرستی (تبعیض نژادی) به سمت مبارزه با فقر (تبعیض اقتصادی) و اعتراض علیه جنگ ویتنام گسترش داد. با این که جنبش تحت هدایت مارتین لوترکینگ جنبشی بدون خشونت بود اما با خشونت تمام توسط نژاد پرستان سرکوب می شد. مارتین لوترکینگ در 39 سالگی توسط یک نژاد پرست کشته شد. عبارت معروف "رویایی دارم" عنوان یکی از سخنرانی های مارتین لوترکینگ بود. در این عکس شرکت کنندگان راهپیمایی سلما تا مونتگومری پلاکاردی در دست دارند که روی آن نوشته شده : "برای رسیدن به آزادی راه میانبری وجود ندارد." پیش از این در کانال تلگرام راجع به شیوه های مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس و نیز راجع به رفتار ننگین نژادپرستان یادداشت هایی گذاشته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/AfricanAmericans.jpg
#چشم_تاریخ
#شیرین_عبادی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده حقوق شد. پس از اخذ مدرک لیسانس و قبولی در کنکور دادگستری و شش ماه کارآموزی قضاوت، در اسفند ۱۳۴۸ به عنوان قاضی رسماً کار خود را شروع کرد. او جزو نخستین قاضیان زن در ایران بود. عبادی به موازات قضاوت در دادگاه به ادامهٔ تحصیل پرداخت و در رشتهٔ حقوق خصوصی در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران با درجهٔ ممتاز به مدرک فوق لیسانس دست پیدا کرد. پس از کار در سطوح مختلف دادگستری، در سال ۱۳۵۴ به ریاست شعبه ۲۴۴ دادگاه شهرستان نائل آمد. شیرین عبادی اولین زن در تاریخ دادگستری ایران است که به ریاست دادگاه برگزیده شده و در بین سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی در این سمت فعالیت داشته است. پس از انقلاب ۱۳۵۷ عبادی و دیگر زنان قاضی را از مقام قضاوت برکنار کردند و آنها را به کارهای اداری گماشتند. پس از آن، شیرین عبادی منشی دادگاهی شد که پیشتر رئیس آن بود. بعد از اعتراض زنان قاضی به این وضع، آنها را به عنوان کارشناس در دادگستری به خدمت گماردند. به گفتهٔ عبادی: «ادامهٔ این وضع برای من غیرقابل تحمل بود بنابراین تقاضای بازنشستگی قبل از موعود کردم و با آن موافقت شد». چون کانون وکلای دادگستری مدت ها پس از انقلاب بازگشایی نشده بود و بوسیله قوه قضائیه اداره میشد بنابراین با درخواست وکالت عبادی هم موافقت نمیشد و او عملاً چندین سال خانه نشین شد. در این مدت به تألیف چند کتاب و انتشار مقالات متعددی در نشریات ایران پرداخت تا این که در سال ۱۳۷۱ موفق به اخذ پروانهٔ وکالت شد و دفتر وکالت خود را تأسیس نمود. شیرین عبادی پس از اخذ پروانهٔ وکالت، دفاع از پروندههای بسیاری از جمله تعدادی پروندههای ملی را پذیرفت، مانند وکالت خانوادهٔ مقتولین قتلهای زنجیرهای (فروهرها)، عزتالله ابراهیم نژاد که در حمله به کوی دانشگاه کشته شد و زهرا کاظمی عکاس تبعه کانادا که در ایران به قتل رسید. عبادی وکیل تعدادی از چهرههای سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی بوده است، از جمله دکتر حبیبالله پیمان، عباس معروفی، سردبیر ماهنامهٔ گردون و فرج سرکوهی (سردبیر ماهنامهٔ آدینه). وی تعداد کثیری از پروندههای اجتماعی نظیر موارد کودکآزاری را هم بر عهده گرفته است، مانند آرین گلشنی، کودکی که بر اثر حضانت جدا از مادرش زندگی میکرد و بر اثر شکنجه در خانه نامادریش به قتل رسیده بود. او در بحث پرونده بینالمللی ایران نیز فعال است.
در سال ۲۰۰۳ کمیتهٔ جایزه نوبل در نروژ به شیرین عبادی #جایزه_صلح_نوبل را اعطا کرد. کمیتهٔ جایزه نوبل اعلام کرد که این جایزه به دلیل فعالیتهای خانم عبادی در زمینه حقوق بشر و ترویج مردمسالاری در ایران به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان، به وی اعطا میشود. در بخشی از بیانیهٔ کمیتهٔ اعطای جایزه گفته شد: «شیرین عبادی به عنوان یک وکیل، قاضی، نویسنده و فعال حقوق بشر در ایران و در خارج از مرزهای این کشور همواره با صراحت صحبت کرده است». این کمیته همچنین اظهار امیدواری کرد که دادن جایزه صلح به یک زن مسلمان ممکن است در زمانی که منطقه خاورمیانه با تحولات فاحشی روبروست جنبش اصلاحات را در ایران احیا کند. او تنها ایرانی است که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. مأموران جمهوری اسلامی در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۸ مدال نوبل صلح شیرین عبادی را از صندوق امانات بانکی او در ایران برداشته و مصادره کردند. این برای اولین بار در تاریخ ۱۰۸ سالهٔ جایزه صلح نوبل بود که مدال نوبل توقیف شد. در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۱ میلادی، یکی از خیابان های شهر پواتیه در فرانسه تغییر نام یافت و به نام «شیرین عبادی»، فعال حقوق بشر ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل نامگذاری شد. شهر پواتیه در نزدیکی پاریس واقع شده است و دومین شهر با اهمیت دانشگاهی در این کشور محسوب میشود.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ShirinEbadi.jpg
#شیرین_عبادی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده حقوق شد. پس از اخذ مدرک لیسانس و قبولی در کنکور دادگستری و شش ماه کارآموزی قضاوت، در اسفند ۱۳۴۸ به عنوان قاضی رسماً کار خود را شروع کرد. او جزو نخستین قاضیان زن در ایران بود. عبادی به موازات قضاوت در دادگاه به ادامهٔ تحصیل پرداخت و در رشتهٔ حقوق خصوصی در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران با درجهٔ ممتاز به مدرک فوق لیسانس دست پیدا کرد. پس از کار در سطوح مختلف دادگستری، در سال ۱۳۵۴ به ریاست شعبه ۲۴۴ دادگاه شهرستان نائل آمد. شیرین عبادی اولین زن در تاریخ دادگستری ایران است که به ریاست دادگاه برگزیده شده و در بین سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی در این سمت فعالیت داشته است. پس از انقلاب ۱۳۵۷ عبادی و دیگر زنان قاضی را از مقام قضاوت برکنار کردند و آنها را به کارهای اداری گماشتند. پس از آن، شیرین عبادی منشی دادگاهی شد که پیشتر رئیس آن بود. بعد از اعتراض زنان قاضی به این وضع، آنها را به عنوان کارشناس در دادگستری به خدمت گماردند. به گفتهٔ عبادی: «ادامهٔ این وضع برای من غیرقابل تحمل بود بنابراین تقاضای بازنشستگی قبل از موعود کردم و با آن موافقت شد». چون کانون وکلای دادگستری مدت ها پس از انقلاب بازگشایی نشده بود و بوسیله قوه قضائیه اداره میشد بنابراین با درخواست وکالت عبادی هم موافقت نمیشد و او عملاً چندین سال خانه نشین شد. در این مدت به تألیف چند کتاب و انتشار مقالات متعددی در نشریات ایران پرداخت تا این که در سال ۱۳۷۱ موفق به اخذ پروانهٔ وکالت شد و دفتر وکالت خود را تأسیس نمود. شیرین عبادی پس از اخذ پروانهٔ وکالت، دفاع از پروندههای بسیاری از جمله تعدادی پروندههای ملی را پذیرفت، مانند وکالت خانوادهٔ مقتولین قتلهای زنجیرهای (فروهرها)، عزتالله ابراهیم نژاد که در حمله به کوی دانشگاه کشته شد و زهرا کاظمی عکاس تبعه کانادا که در ایران به قتل رسید. عبادی وکیل تعدادی از چهرههای سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی بوده است، از جمله دکتر حبیبالله پیمان، عباس معروفی، سردبیر ماهنامهٔ گردون و فرج سرکوهی (سردبیر ماهنامهٔ آدینه). وی تعداد کثیری از پروندههای اجتماعی نظیر موارد کودکآزاری را هم بر عهده گرفته است، مانند آرین گلشنی، کودکی که بر اثر حضانت جدا از مادرش زندگی میکرد و بر اثر شکنجه در خانه نامادریش به قتل رسیده بود. او در بحث پرونده بینالمللی ایران نیز فعال است.
در سال ۲۰۰۳ کمیتهٔ جایزه نوبل در نروژ به شیرین عبادی #جایزه_صلح_نوبل را اعطا کرد. کمیتهٔ جایزه نوبل اعلام کرد که این جایزه به دلیل فعالیتهای خانم عبادی در زمینه حقوق بشر و ترویج مردمسالاری در ایران به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان، به وی اعطا میشود. در بخشی از بیانیهٔ کمیتهٔ اعطای جایزه گفته شد: «شیرین عبادی به عنوان یک وکیل، قاضی، نویسنده و فعال حقوق بشر در ایران و در خارج از مرزهای این کشور همواره با صراحت صحبت کرده است». این کمیته همچنین اظهار امیدواری کرد که دادن جایزه صلح به یک زن مسلمان ممکن است در زمانی که منطقه خاورمیانه با تحولات فاحشی روبروست جنبش اصلاحات را در ایران احیا کند. او تنها ایرانی است که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. مأموران جمهوری اسلامی در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۸ مدال نوبل صلح شیرین عبادی را از صندوق امانات بانکی او در ایران برداشته و مصادره کردند. این برای اولین بار در تاریخ ۱۰۸ سالهٔ جایزه صلح نوبل بود که مدال نوبل توقیف شد. در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۱ میلادی، یکی از خیابان های شهر پواتیه در فرانسه تغییر نام یافت و به نام «شیرین عبادی»، فعال حقوق بشر ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل نامگذاری شد. شهر پواتیه در نزدیکی پاریس واقع شده است و دومین شهر با اهمیت دانشگاهی در این کشور محسوب میشود.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ShirinEbadi.jpg
#چشم_تاریخ
#محمد_یونس (متولد: ۲۸ ژوئن۱۹۴۰)، بانکدار و اقتصاددان بنگلادشی است. او خالق و مخترع وام خُرد (به انگلیسی: Microcredit)، نوعی وام کوچک برای کارآفرینان فقیر است. محمد یونس دکترای خود را در اقتصاد، از دانشگاه فاندرویلت آمریکا دریافت کرده است و در سال ۲۰۰۶ (میلادی) موفق به کسب #جایزه_نوبل در صلح شد. به گفته محمد یونس: «برای من تدریس تئوریهای اقتصادی در کلاس دشوار بود، وقتی که فقدان تاثیرگذاری تدریس خود را در مواجهه با فقر و گرسنگی احساس میکردم». سرانجام، یونس تصمیم گرفت با تغییر رویکرد خود درباره اقتصاد و بانکداری به این شرایط پاسخ دهد. محمد یونس، تصمیم گرفت مردم فقیری را که زمین ندارند، به عنوان یک فرصت اقتصادی برای سرمایهگذاری مورد توجه قرار دهد.
نتیجه چنین تصمیمی، پس از سالها تلاش و پیگیری، تأسیس موسسهای با نام #بانک_گرامین
(Grameen Bank)
در بنگلادش بود که موفقیت آن، الگوبرداری برای برنامههای مشابهی در سطح جهانی را به دنبال داشت؛ بانک گرامین (در زبان بنگلادشی گرامین به معنای روستایی است) در اکتبر ۱۹۸۳ به عنوان یک بانک مستقل مجوز فعالیت دریافت کرد. وام هایی که بانک گرامین اعطا می کرد از چند دلار تا حداکثر صد دلار بود که شاید پولی ناچیز به نظر برسد اما در مناطق روستایی همین مقدار پول اندک تاثیرات بزرگی در زندگی افراد دارد. در سال ۱۹۹۸ بانک گرامین به دلیل برنامه مسکن کم هزینه، موفق به دریافت جایزه جهانی اسکان شد. در سال ۲۰۰۶ به این بانک و مؤسس آن (دکتر محمد یونس) بطور مشترک #جایزه_صلح_نوبل اهدا شد.
این برنامهها، وامهایی را در اختیار ساکنان مناطقی قرار میدهند که به طور سنّتی از دسترسی به وامهای بانکی محرومند. همچنین آنها این ایده را دارند که وام، با اعانه و صدقه کاملا متفاوت است. به این ترتیب برخلاف سایر برنامههای کمک به فقرا که به طور مستمر نیازمند کمک حامیان مالی هستند، پروژههایی مانند «گرامین بانک»، فقط برای تأمین هزینههای تاسیس و راهاندازی خود به دریافت کمکهای بلاعوض نیازمند هستند و طبیعتأ نیازی نیست که این کمکهای مالی برای مدت طولانی ادامه پیدا کند.
از محمد یونس چندین کتاب نیز منتشر شده است که معروفترین آنها عبارتند از:
#بانکدار_فقرا: وامهای خُرد و مبارزه با فقر جهانی
#جهانی_بدون_فقر: کسب و کار اجتماعی و آینده سرمایه داری
#ساختن_یک_کسب_و_کار_اجتماعی: نوع جدیدی از سرمایه داری که به بشریت خدمت میکند.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MuhammadYunus.jpg
#محمد_یونس (متولد: ۲۸ ژوئن۱۹۴۰)، بانکدار و اقتصاددان بنگلادشی است. او خالق و مخترع وام خُرد (به انگلیسی: Microcredit)، نوعی وام کوچک برای کارآفرینان فقیر است. محمد یونس دکترای خود را در اقتصاد، از دانشگاه فاندرویلت آمریکا دریافت کرده است و در سال ۲۰۰۶ (میلادی) موفق به کسب #جایزه_نوبل در صلح شد. به گفته محمد یونس: «برای من تدریس تئوریهای اقتصادی در کلاس دشوار بود، وقتی که فقدان تاثیرگذاری تدریس خود را در مواجهه با فقر و گرسنگی احساس میکردم». سرانجام، یونس تصمیم گرفت با تغییر رویکرد خود درباره اقتصاد و بانکداری به این شرایط پاسخ دهد. محمد یونس، تصمیم گرفت مردم فقیری را که زمین ندارند، به عنوان یک فرصت اقتصادی برای سرمایهگذاری مورد توجه قرار دهد.
نتیجه چنین تصمیمی، پس از سالها تلاش و پیگیری، تأسیس موسسهای با نام #بانک_گرامین
(Grameen Bank)
در بنگلادش بود که موفقیت آن، الگوبرداری برای برنامههای مشابهی در سطح جهانی را به دنبال داشت؛ بانک گرامین (در زبان بنگلادشی گرامین به معنای روستایی است) در اکتبر ۱۹۸۳ به عنوان یک بانک مستقل مجوز فعالیت دریافت کرد. وام هایی که بانک گرامین اعطا می کرد از چند دلار تا حداکثر صد دلار بود که شاید پولی ناچیز به نظر برسد اما در مناطق روستایی همین مقدار پول اندک تاثیرات بزرگی در زندگی افراد دارد. در سال ۱۹۹۸ بانک گرامین به دلیل برنامه مسکن کم هزینه، موفق به دریافت جایزه جهانی اسکان شد. در سال ۲۰۰۶ به این بانک و مؤسس آن (دکتر محمد یونس) بطور مشترک #جایزه_صلح_نوبل اهدا شد.
این برنامهها، وامهایی را در اختیار ساکنان مناطقی قرار میدهند که به طور سنّتی از دسترسی به وامهای بانکی محرومند. همچنین آنها این ایده را دارند که وام، با اعانه و صدقه کاملا متفاوت است. به این ترتیب برخلاف سایر برنامههای کمک به فقرا که به طور مستمر نیازمند کمک حامیان مالی هستند، پروژههایی مانند «گرامین بانک»، فقط برای تأمین هزینههای تاسیس و راهاندازی خود به دریافت کمکهای بلاعوض نیازمند هستند و طبیعتأ نیازی نیست که این کمکهای مالی برای مدت طولانی ادامه پیدا کند.
از محمد یونس چندین کتاب نیز منتشر شده است که معروفترین آنها عبارتند از:
#بانکدار_فقرا: وامهای خُرد و مبارزه با فقر جهانی
#جهانی_بدون_فقر: کسب و کار اجتماعی و آینده سرمایه داری
#ساختن_یک_کسب_و_کار_اجتماعی: نوع جدیدی از سرمایه داری که به بشریت خدمت میکند.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MuhammadYunus.jpg
#چشم_تاریخ
#ملاله یوسفزَی (زادهٔ ۱۲ ژوئیه ۱۹۹۷) دختر نوجوانی است که در دفاع از حق آموزش توسط طالبان مورد هدف گلوله قرار گرفت. او فعال حقوق بشر و حقوق کودکان و عضو کمپین تحصیل دختران اهل پاکستان است که در اکتبر ۲۰۱۲ توسط گروه طالبان و در راه بازگشت از مدرسه ترور نافرجام شد. این ترور با واکنش های شدید جهانی مواجه شده است. دختران در زمان تسلط طالبان میترسیدند به صورتشان اسید پاشیده شود یا توسط این شبه نظامیان دزدیده شوند. در زمان تسلط طالبان پاکستانی بر منطقهٔ سوات، برخی از دختران بدون پوشیدن یونیفورم، و به صورت پنهانی به مدرسه میرفتند، درحالیکه کتابهایشان را در زیر شالهای شان پنهان میکردند.
ملاله کتابی با عنوان منم ملاله نوشته است. او در این داستان اعتقاد دارد که این تنها داستان خودش نیست، بلکه داستان ۶۱ میلیون کودکی است که از درس و تعلیم محروم ماندهاند. این کتاب با ویرایش کریستینا لمب -خبرنگار انگلیسی ـ منتشر شده و کتابی است که ورود آن به مدرسههای خصوصیِ پاکستان ممنوع شده است.
آنجلینا جولی، ستارهٔ مطرح سینما، مبلغ ۲۰۰ هزار دلار برای تحصیلات ۴۰ دختر به «صندوق ملاله» اعطا کرد.
ملاله یوسفزَی برای تلاشهایش در زمینهٔ حق تحصیل کودکان، #جایزه_صلح_نوبل سال ۲۰۱۴ را همراه با کایلاش ساتیارتی دریافت کرد. کایلاش ساتیارتی (زادهٔ ۱۹۵۴) فعّال حقوق کودکان اهل هندوستان است. او از دهه ۱۹۹۰ میلادی برای بهبود وضعیت کودکان کار در هند در تلاش بودهاست و دهها هزار کودک هندی که به کار اجباری گمارده شده بودند به همت او و همکارانش به بازپروری و تحصیل روی آوردهاند. ملاله یوسف زایی، جوانترین برندهٔ این جایزه و پس از پروفسور محمّد عبدالسلام (برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک) دوّمین پاکستانی برندهٔ جایزهٔ نوبل است.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MalalaYousafzai.jpg
#ملاله یوسفزَی (زادهٔ ۱۲ ژوئیه ۱۹۹۷) دختر نوجوانی است که در دفاع از حق آموزش توسط طالبان مورد هدف گلوله قرار گرفت. او فعال حقوق بشر و حقوق کودکان و عضو کمپین تحصیل دختران اهل پاکستان است که در اکتبر ۲۰۱۲ توسط گروه طالبان و در راه بازگشت از مدرسه ترور نافرجام شد. این ترور با واکنش های شدید جهانی مواجه شده است. دختران در زمان تسلط طالبان میترسیدند به صورتشان اسید پاشیده شود یا توسط این شبه نظامیان دزدیده شوند. در زمان تسلط طالبان پاکستانی بر منطقهٔ سوات، برخی از دختران بدون پوشیدن یونیفورم، و به صورت پنهانی به مدرسه میرفتند، درحالیکه کتابهایشان را در زیر شالهای شان پنهان میکردند.
ملاله کتابی با عنوان منم ملاله نوشته است. او در این داستان اعتقاد دارد که این تنها داستان خودش نیست، بلکه داستان ۶۱ میلیون کودکی است که از درس و تعلیم محروم ماندهاند. این کتاب با ویرایش کریستینا لمب -خبرنگار انگلیسی ـ منتشر شده و کتابی است که ورود آن به مدرسههای خصوصیِ پاکستان ممنوع شده است.
آنجلینا جولی، ستارهٔ مطرح سینما، مبلغ ۲۰۰ هزار دلار برای تحصیلات ۴۰ دختر به «صندوق ملاله» اعطا کرد.
ملاله یوسفزَی برای تلاشهایش در زمینهٔ حق تحصیل کودکان، #جایزه_صلح_نوبل سال ۲۰۱۴ را همراه با کایلاش ساتیارتی دریافت کرد. کایلاش ساتیارتی (زادهٔ ۱۹۵۴) فعّال حقوق کودکان اهل هندوستان است. او از دهه ۱۹۹۰ میلادی برای بهبود وضعیت کودکان کار در هند در تلاش بودهاست و دهها هزار کودک هندی که به کار اجباری گمارده شده بودند به همت او و همکارانش به بازپروری و تحصیل روی آوردهاند. ملاله یوسف زایی، جوانترین برندهٔ این جایزه و پس از پروفسور محمّد عبدالسلام (برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک) دوّمین پاکستانی برندهٔ جایزهٔ نوبل است.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MalalaYousafzai.jpg
#چشم_تاریخ
#ویلی_برانت شاگرد مدرسه بود که در ارگان حزب سوسیال دموکرات زادگاهش، به نوشتن مقاله میپرداخت. در17 سالگی رسماً به عضویت همان حزب درآمد كه در آلمان آن زمان «راه سوم» خوانده ميشد. بیست ساله بود که ناسیونال سوسیالیستها (#نازیها) به قدرت رسیدند و #هیتلر تمام احزاب چپ را غیر قانونی اعلام کرد. هربرت فرام، نام مستعار «ویلی برانت*» را برای خود انتخاب کرد و به نروژ رفت تا از تعقیب نازیها در امان باشد. در 1940 که آلمان، نروژ را اشغال کرد، دستگیر شد. اما چون با نامی دیگر و در یونیفورم نروژی بود، شناخته نشد. چون آزاد شد، به سوئد رفت و در استکهلم تابعیت نروژی گرفت. در ۱۹۴۵به عنوان خبرنگار روزنامههای نروژی برای پیگیری اخبار دادگاه نورنبرگ در آلمان به کار پرداخت. در 1948 ملیت آلمانیاش را اعاده کرد و سال بعد و در 35 سالگی به عنوان معاونت شهردار مشهور برلین، انتخاب شد و در 1949 به نمایندگی اولین مجلس ملی آلمان و در1957 به عنوان شهردار برلین غربی انتخاب شد.
ویلی برانت سوسیال دموکرات که با فعالیتهای سیاسی خستگی ناپذیر در نقش نماینده مجلس آلمان بعد از جنگ، چهرهای آشنا برای آلمانیها بود، به عنوان شهردار برلین غربی در دوران جنگ سرد، یک چهره شناخته شده جهانی شد. در ائتلاف بزرگ احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات در سال 1966، به عنوان معاون صدراعظم و وزیر خارجه آلمان انتخاب شد و در انتخابات سه سال بعد، خود را نامزد صدراعظمی آلمان کرد و رأی آورد.
وی یک سال پس از انتخابش به نخستوزیری در هفتم دسامبر ۱۹۷۰ برای ادای احترام به قربانیان «شورش گتوی ورشو» و میلیونها قربانی لهستانی جنگ به ورشو رفت. لهستان در #جنگ_جهانی_دوم، بالاترین آمار تلفات انسانی را در سطح جهانی داشت. بعد از گذشت سه دهه از آن واقعه اسف بار تاریخی، ویلی برانت، در ورشو حضور یافت تا دست دوستی به سوی لهستان دراز کند. او در میدان مرکزی ورشو، کنار مجسمه یادبود کشته شدگان جنگ جهانی دوم لهستان به سخنرانی پرداخت. نفسها در سینه حبس بود و نه فقط لهستان، که دنیا چشم بود و گوش تا ببیند و بشنود او چگونه از کشورش اعاده حیثیت میکند... (چرا که آلمانها باور داشتند بسیاری از این جنایات توسط کمونیستها رخ داده بود) او کلمهای حرف نزد. به جای رفتن پشت تریبون، با قدمهای شمرده و آرام به طرف مجسمه یادبود رفت و در برابر آن زانو زد... و دقایقی بعد، در برابر چشمان حیرت زده خبرنگاران و حاضران، در سکوتی سنگین جایگاه را ترک کرد... او به این ترتیب به طور رسمی مسئولیت آلمان را در برافروختن آتش جنگ پذیرفت.
ویلی برانت #جایزه_صلح_نوبل ۱۹۷۱ را به خاطر این حرکت از آن خود کرد و مرد آن سال شد. وقتی بعدها از او علت این حرکت را پرسیدند، پاسخ داد: «آنجا بنای یادبود مردمانی بیگناه بود، این که چه کسی مقصر کشته شدن آنها است مهم نیست، مهم این است آنها دیگر در بین ما نیستند. در آن روز او قرارداد ورشو را نیز امضاء کرد که بر اساس آن آلمان از ادعاهای ارضی خود در مناطق مرزی با لهستان چشم پوشید. امروزه، یکی از میادین اصلی ورشو به نام ویلی برانت است و نمای یادبودی او، در حالیکه زانو زده است، در وسط این میدان به چشم میخورد.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/WillyBrandt1.jpg
#ویلی_برانت شاگرد مدرسه بود که در ارگان حزب سوسیال دموکرات زادگاهش، به نوشتن مقاله میپرداخت. در17 سالگی رسماً به عضویت همان حزب درآمد كه در آلمان آن زمان «راه سوم» خوانده ميشد. بیست ساله بود که ناسیونال سوسیالیستها (#نازیها) به قدرت رسیدند و #هیتلر تمام احزاب چپ را غیر قانونی اعلام کرد. هربرت فرام، نام مستعار «ویلی برانت*» را برای خود انتخاب کرد و به نروژ رفت تا از تعقیب نازیها در امان باشد. در 1940 که آلمان، نروژ را اشغال کرد، دستگیر شد. اما چون با نامی دیگر و در یونیفورم نروژی بود، شناخته نشد. چون آزاد شد، به سوئد رفت و در استکهلم تابعیت نروژی گرفت. در ۱۹۴۵به عنوان خبرنگار روزنامههای نروژی برای پیگیری اخبار دادگاه نورنبرگ در آلمان به کار پرداخت. در 1948 ملیت آلمانیاش را اعاده کرد و سال بعد و در 35 سالگی به عنوان معاونت شهردار مشهور برلین، انتخاب شد و در 1949 به نمایندگی اولین مجلس ملی آلمان و در1957 به عنوان شهردار برلین غربی انتخاب شد.
ویلی برانت سوسیال دموکرات که با فعالیتهای سیاسی خستگی ناپذیر در نقش نماینده مجلس آلمان بعد از جنگ، چهرهای آشنا برای آلمانیها بود، به عنوان شهردار برلین غربی در دوران جنگ سرد، یک چهره شناخته شده جهانی شد. در ائتلاف بزرگ احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات در سال 1966، به عنوان معاون صدراعظم و وزیر خارجه آلمان انتخاب شد و در انتخابات سه سال بعد، خود را نامزد صدراعظمی آلمان کرد و رأی آورد.
وی یک سال پس از انتخابش به نخستوزیری در هفتم دسامبر ۱۹۷۰ برای ادای احترام به قربانیان «شورش گتوی ورشو» و میلیونها قربانی لهستانی جنگ به ورشو رفت. لهستان در #جنگ_جهانی_دوم، بالاترین آمار تلفات انسانی را در سطح جهانی داشت. بعد از گذشت سه دهه از آن واقعه اسف بار تاریخی، ویلی برانت، در ورشو حضور یافت تا دست دوستی به سوی لهستان دراز کند. او در میدان مرکزی ورشو، کنار مجسمه یادبود کشته شدگان جنگ جهانی دوم لهستان به سخنرانی پرداخت. نفسها در سینه حبس بود و نه فقط لهستان، که دنیا چشم بود و گوش تا ببیند و بشنود او چگونه از کشورش اعاده حیثیت میکند... (چرا که آلمانها باور داشتند بسیاری از این جنایات توسط کمونیستها رخ داده بود) او کلمهای حرف نزد. به جای رفتن پشت تریبون، با قدمهای شمرده و آرام به طرف مجسمه یادبود رفت و در برابر آن زانو زد... و دقایقی بعد، در برابر چشمان حیرت زده خبرنگاران و حاضران، در سکوتی سنگین جایگاه را ترک کرد... او به این ترتیب به طور رسمی مسئولیت آلمان را در برافروختن آتش جنگ پذیرفت.
ویلی برانت #جایزه_صلح_نوبل ۱۹۷۱ را به خاطر این حرکت از آن خود کرد و مرد آن سال شد. وقتی بعدها از او علت این حرکت را پرسیدند، پاسخ داد: «آنجا بنای یادبود مردمانی بیگناه بود، این که چه کسی مقصر کشته شدن آنها است مهم نیست، مهم این است آنها دیگر در بین ما نیستند. در آن روز او قرارداد ورشو را نیز امضاء کرد که بر اساس آن آلمان از ادعاهای ارضی خود در مناطق مرزی با لهستان چشم پوشید. امروزه، یکی از میادین اصلی ورشو به نام ویلی برانت است و نمای یادبودی او، در حالیکه زانو زده است، در وسط این میدان به چشم میخورد.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/WillyBrandt1.jpg
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#چشم_تاریخ
#شیرین_عبادی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده حقوق شد. پس از اخذ مدرک لیسانس و قبولی در کنکور دادگستری و شش ماه کارآموزی قضاوت، در اسفند ۱۳۴۸ به عنوان قاضی رسماً کار خود را شروع کرد. او جزو نخستین قاضیان زن در ایران بود. عبادی به موازات قضاوت در دادگاه به ادامهٔ تحصیل پرداخت و در رشتهٔ حقوق خصوصی در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران با درجهٔ ممتاز به مدرک فوق لیسانس دست پیدا کرد. پس از کار در سطوح مختلف دادگستری، در سال ۱۳۵۴ به ریاست شعبه ۲۴۴ دادگاه شهرستان نائل آمد. شیرین عبادی اولین زن در تاریخ دادگستری ایران است که به ریاست دادگاه برگزیده شده و در بین سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی در این سمت فعالیت داشته است. پس از انقلاب ۱۳۵۷ عبادی و دیگر زنان قاضی را از مقام قضاوت برکنار کردند و آنها را به کارهای اداری گماشتند. پس از آن، شیرین عبادی منشی دادگاهی شد که پیشتر رئیس آن بود. بعد از اعتراض زنان قاضی به این وضع، آنها را به عنوان کارشناس در دادگستری به خدمت گماردند. به گفتهٔ عبادی: «ادامهٔ این وضع برای من غیرقابل تحمل بود بنابراین تقاضای بازنشستگی قبل از موعود کردم و با آن موافقت شد». چون کانون وکلای دادگستری مدت ها پس از انقلاب بازگشایی نشده بود و بوسیله قوه قضائیه اداره میشد بنابراین با درخواست وکالت عبادی هم موافقت نمیشد و او عملاً چندین سال خانه نشین شد. در این مدت به تألیف چند کتاب و انتشار مقالات متعددی در نشریات ایران پرداخت تا این که در سال ۱۳۷۱ موفق به اخذ پروانهٔ وکالت شد و دفتر وکالت خود را تأسیس نمود. شیرین عبادی پس از اخذ پروانهٔ وکالت، دفاع از پروندههای بسیاری از جمله تعدادی پروندههای ملی را پذیرفت، مانند وکالت خانوادهٔ مقتولین قتلهای زنجیرهای (فروهرها)، عزتالله ابراهیم نژاد که در حمله به کوی دانشگاه کشته شد و زهرا کاظمی عکاس تبعه کانادا که در ایران به قتل رسید. عبادی وکیل تعدادی از چهرههای سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی بوده است، از جمله دکتر حبیبالله پیمان، عباس معروفی، سردبیر ماهنامهٔ گردون و فرج سرکوهی (سردبیر ماهنامهٔ آدینه). وی تعداد کثیری از پروندههای اجتماعی نظیر موارد کودکآزاری را هم بر عهده گرفته است، مانند آرین گلشنی، کودکی که بر اثر حضانت جدا از مادرش زندگی میکرد و بر اثر شکنجه در خانه نامادریش به قتل رسیده بود. او در بحث پرونده بینالمللی ایران نیز فعال است.
در سال ۲۰۰۳ کمیتهٔ جایزه نوبل در نروژ به شیرین عبادی #جایزه_صلح_نوبل را اعطا کرد. کمیتهٔ جایزه نوبل اعلام کرد که این جایزه به دلیل فعالیتهای خانم عبادی در زمینه حقوق بشر و ترویج مردمسالاری در ایران به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان، به وی اعطا میشود. در بخشی از بیانیهٔ کمیتهٔ اعطای جایزه گفته شد: «شیرین عبادی به عنوان یک وکیل، قاضی، نویسنده و فعال حقوق بشر در ایران و در خارج از مرزهای این کشور همواره با صراحت صحبت کرده است». این کمیته همچنین اظهار امیدواری کرد که دادن جایزه صلح به یک زن مسلمان ممکن است در زمانی که منطقه خاورمیانه با تحولات فاحشی روبروست جنبش اصلاحات را در ایران احیا کند. او تنها ایرانی است که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. مأموران جمهوری اسلامی در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۸ مدال نوبل صلح شیرین عبادی را از صندوق امانات بانکی او در ایران برداشته و مصادره کردند. این برای اولین بار در تاریخ ۱۰۸ سالهٔ جایزه صلح نوبل بود که مدال نوبل توقیف شد. در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۱ میلادی، یکی از خیابان های شهر پواتیه در فرانسه تغییر نام یافت و به نام «شیرین عبادی»، فعال حقوق بشر ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل نامگذاری شد. شهر پواتیه در نزدیکی پاریس واقع شده است و دومین شهر با اهمیت دانشگاهی در این کشور محسوب میشود.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ShirinEbadi.jpg
#شیرین_عبادی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده حقوق شد. پس از اخذ مدرک لیسانس و قبولی در کنکور دادگستری و شش ماه کارآموزی قضاوت، در اسفند ۱۳۴۸ به عنوان قاضی رسماً کار خود را شروع کرد. او جزو نخستین قاضیان زن در ایران بود. عبادی به موازات قضاوت در دادگاه به ادامهٔ تحصیل پرداخت و در رشتهٔ حقوق خصوصی در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران با درجهٔ ممتاز به مدرک فوق لیسانس دست پیدا کرد. پس از کار در سطوح مختلف دادگستری، در سال ۱۳۵۴ به ریاست شعبه ۲۴۴ دادگاه شهرستان نائل آمد. شیرین عبادی اولین زن در تاریخ دادگستری ایران است که به ریاست دادگاه برگزیده شده و در بین سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی در این سمت فعالیت داشته است. پس از انقلاب ۱۳۵۷ عبادی و دیگر زنان قاضی را از مقام قضاوت برکنار کردند و آنها را به کارهای اداری گماشتند. پس از آن، شیرین عبادی منشی دادگاهی شد که پیشتر رئیس آن بود. بعد از اعتراض زنان قاضی به این وضع، آنها را به عنوان کارشناس در دادگستری به خدمت گماردند. به گفتهٔ عبادی: «ادامهٔ این وضع برای من غیرقابل تحمل بود بنابراین تقاضای بازنشستگی قبل از موعود کردم و با آن موافقت شد». چون کانون وکلای دادگستری مدت ها پس از انقلاب بازگشایی نشده بود و بوسیله قوه قضائیه اداره میشد بنابراین با درخواست وکالت عبادی هم موافقت نمیشد و او عملاً چندین سال خانه نشین شد. در این مدت به تألیف چند کتاب و انتشار مقالات متعددی در نشریات ایران پرداخت تا این که در سال ۱۳۷۱ موفق به اخذ پروانهٔ وکالت شد و دفتر وکالت خود را تأسیس نمود. شیرین عبادی پس از اخذ پروانهٔ وکالت، دفاع از پروندههای بسیاری از جمله تعدادی پروندههای ملی را پذیرفت، مانند وکالت خانوادهٔ مقتولین قتلهای زنجیرهای (فروهرها)، عزتالله ابراهیم نژاد که در حمله به کوی دانشگاه کشته شد و زهرا کاظمی عکاس تبعه کانادا که در ایران به قتل رسید. عبادی وکیل تعدادی از چهرههای سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی بوده است، از جمله دکتر حبیبالله پیمان، عباس معروفی، سردبیر ماهنامهٔ گردون و فرج سرکوهی (سردبیر ماهنامهٔ آدینه). وی تعداد کثیری از پروندههای اجتماعی نظیر موارد کودکآزاری را هم بر عهده گرفته است، مانند آرین گلشنی، کودکی که بر اثر حضانت جدا از مادرش زندگی میکرد و بر اثر شکنجه در خانه نامادریش به قتل رسیده بود. او در بحث پرونده بینالمللی ایران نیز فعال است.
در سال ۲۰۰۳ کمیتهٔ جایزه نوبل در نروژ به شیرین عبادی #جایزه_صلح_نوبل را اعطا کرد. کمیتهٔ جایزه نوبل اعلام کرد که این جایزه به دلیل فعالیتهای خانم عبادی در زمینه حقوق بشر و ترویج مردمسالاری در ایران به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان، به وی اعطا میشود. در بخشی از بیانیهٔ کمیتهٔ اعطای جایزه گفته شد: «شیرین عبادی به عنوان یک وکیل، قاضی، نویسنده و فعال حقوق بشر در ایران و در خارج از مرزهای این کشور همواره با صراحت صحبت کرده است». این کمیته همچنین اظهار امیدواری کرد که دادن جایزه صلح به یک زن مسلمان ممکن است در زمانی که منطقه خاورمیانه با تحولات فاحشی روبروست جنبش اصلاحات را در ایران احیا کند. او تنها ایرانی است که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. مأموران جمهوری اسلامی در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۸ مدال نوبل صلح شیرین عبادی را از صندوق امانات بانکی او در ایران برداشته و مصادره کردند. این برای اولین بار در تاریخ ۱۰۸ سالهٔ جایزه صلح نوبل بود که مدال نوبل توقیف شد. در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۱ میلادی، یکی از خیابان های شهر پواتیه در فرانسه تغییر نام یافت و به نام «شیرین عبادی»، فعال حقوق بشر ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل نامگذاری شد. شهر پواتیه در نزدیکی پاریس واقع شده است و دومین شهر با اهمیت دانشگاهی در این کشور محسوب میشود.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ShirinEbadi.jpg
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#چشم_تاریخ
هفتم مارس 1965 راهپیمایی 87 کیلومتری سیاهپوستان ایالت آلاباما به دعوت #مارتین_لوترکینگ صورت گرفت. هدف از این راهپیمایی به دست آوردن حق رأی برای سیاهان آمریکا بود. مارتین لوترکینگ سیاهان آمریکا را در این جهت رهبری کرد که از مکانیزم های بدون خشونت مثل اعتصاب، راهپیمایی و تحریم (بایکوت) برای به دست آوردن حقوق مدنی شان استفاده کنند. مارتین لوترکینگ که موفق به کسب #جایزه_صلح_نوبل شد فعالیت های خود را از مبارزه با نژاد پرستی (تبعیض نژادی) به سمت مبارزه با فقر (تبعیض اقتصادی) و اعتراض علیه جنگ ویتنام گسترش داد. با این که جنبش تحت هدایت مارتین لوترکینگ جنبشی بدون خشونت بود اما با خشونت تمام توسط نژاد پرستان سرکوب می شد. مارتین لوترکینگ در 39 سالگی توسط یک نژاد پرست کشته شد. عبارت معروف "رویایی دارم" عنوان یکی از سخنرانی های مارتین لوترکینگ بود. در این عکس شرکت کنندگان راهپیمایی سلما تا مونتگومری پلاکاردی در دست دارند که روی آن نوشته شده : "برای رسیدن به آزادی راه میانبری وجود ندارد." پیش از این در کانال تلگرام راجع به شیوه های مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس و نیز راجع به رفتار ننگین نژادپرستان یادداشت هایی گذاشته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
هفتم مارس 1965 راهپیمایی 87 کیلومتری سیاهپوستان ایالت آلاباما به دعوت #مارتین_لوترکینگ صورت گرفت. هدف از این راهپیمایی به دست آوردن حق رأی برای سیاهان آمریکا بود. مارتین لوترکینگ سیاهان آمریکا را در این جهت رهبری کرد که از مکانیزم های بدون خشونت مثل اعتصاب، راهپیمایی و تحریم (بایکوت) برای به دست آوردن حقوق مدنی شان استفاده کنند. مارتین لوترکینگ که موفق به کسب #جایزه_صلح_نوبل شد فعالیت های خود را از مبارزه با نژاد پرستی (تبعیض نژادی) به سمت مبارزه با فقر (تبعیض اقتصادی) و اعتراض علیه جنگ ویتنام گسترش داد. با این که جنبش تحت هدایت مارتین لوترکینگ جنبشی بدون خشونت بود اما با خشونت تمام توسط نژاد پرستان سرکوب می شد. مارتین لوترکینگ در 39 سالگی توسط یک نژاد پرست کشته شد. عبارت معروف "رویایی دارم" عنوان یکی از سخنرانی های مارتین لوترکینگ بود. در این عکس شرکت کنندگان راهپیمایی سلما تا مونتگومری پلاکاردی در دست دارند که روی آن نوشته شده : "برای رسیدن به آزادی راه میانبری وجود ندارد." پیش از این در کانال تلگرام راجع به شیوه های مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس و نیز راجع به رفتار ننگین نژادپرستان یادداشت هایی گذاشته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#چشم_تاریخ
#مارتین_لوترکینگ
هفتم مارس 1965 راهپیمایی 87 کیلومتری سیاهپوستان ایالت آلاباما به دعوت مارتین لوترکینگ صورت گرفت. هدف از این راهپیمایی به دست آوردن حق رأی برای سیاهان آمریکا بود. مارتین لوترکینگ سیاهان آمریکا را در این جهت رهبری کرد که از مکانیزمهای بدون خشونت مثل اعتصاب، راهپیمایی و تحریم (بایکوت) برای به دست آوردن حقوق مدنیشان استفاده کنند. مارتین لوترکینگ که موفق به کسب #جایزه_صلح_نوبل شد فعالیتهای خود را از مبارزه با نژادپرستی (تبعیض نژادی) به سمت مبارزه با فقر (تبعیض اقتصادی) و اعتراض علیه جنگ ویتنام گسترش داد. با این که جنبش تحت هدایت مارتین لوترکینگ جنبشی بدون خشونت بود اما با خشونت تمام توسط نژادپرستان سرکوب میشد. مارتین لوترکینگ در 39 سالگی توسط یک نژادپرست کشته شد. عبارت معروف "رویایی دارم" عنوان یکی از سخنرانیهای مارتین لوترکینگ بود. در این عکس شرکتکنندگان راهپیمایی سلما تا مونتگومری پلاکاردی در دست دارند که روی آن نوشته شده: "برای رسیدن به آزادی راه میانبری وجود ندارد."
Drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#مارتین_لوترکینگ
هفتم مارس 1965 راهپیمایی 87 کیلومتری سیاهپوستان ایالت آلاباما به دعوت مارتین لوترکینگ صورت گرفت. هدف از این راهپیمایی به دست آوردن حق رأی برای سیاهان آمریکا بود. مارتین لوترکینگ سیاهان آمریکا را در این جهت رهبری کرد که از مکانیزمهای بدون خشونت مثل اعتصاب، راهپیمایی و تحریم (بایکوت) برای به دست آوردن حقوق مدنیشان استفاده کنند. مارتین لوترکینگ که موفق به کسب #جایزه_صلح_نوبل شد فعالیتهای خود را از مبارزه با نژادپرستی (تبعیض نژادی) به سمت مبارزه با فقر (تبعیض اقتصادی) و اعتراض علیه جنگ ویتنام گسترش داد. با این که جنبش تحت هدایت مارتین لوترکینگ جنبشی بدون خشونت بود اما با خشونت تمام توسط نژادپرستان سرکوب میشد. مارتین لوترکینگ در 39 سالگی توسط یک نژادپرست کشته شد. عبارت معروف "رویایی دارم" عنوان یکی از سخنرانیهای مارتین لوترکینگ بود. در این عکس شرکتکنندگان راهپیمایی سلما تا مونتگومری پلاکاردی در دست دارند که روی آن نوشته شده: "برای رسیدن به آزادی راه میانبری وجود ندارد."
Drsargolzaei.com
@drsargolzaei
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#چشم_تاریخ
#شیرین_عبادی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده حقوق شد. پس از اخذ مدرک لیسانس و قبولی در کنکور دادگستری و شش ماه کارآموزی قضاوت، در اسفند ۱۳۴۸ به عنوان قاضی رسماً کار خود را شروع کرد. او جزو نخستین قاضیان زن در ایران بود. عبادی به موازات قضاوت در دادگاه به ادامهٔ تحصیل پرداخت و در رشتهٔ حقوق خصوصی در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران با درجهٔ ممتاز به مدرک فوق لیسانس دست پیدا کرد. پس از کار در سطوح مختلف دادگستری، در سال ۱۳۵۴ به ریاست شعبه ۲۴۴ دادگاه شهرستان نائل آمد. شیرین عبادی اولین زن در تاریخ دادگستری ایران است که به ریاست دادگاه برگزیده شده و در بین سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی در این سمت فعالیت داشته است. پس از انقلاب ۱۳۵۷ عبادی و دیگر زنان قاضی را از مقام قضاوت برکنار کردند و آنها را به کارهای اداری گماشتند. پس از آن، شیرین عبادی منشی دادگاهی شد که پیشتر رئیس آن بود. بعد از اعتراض زنان قاضی به این وضع، آنها را به عنوان کارشناس در دادگستری به خدمت گماردند. به گفتهٔ عبادی: «ادامهٔ این وضع برای من غیرقابل تحمل بود بنابراین تقاضای بازنشستگی قبل از موعود کردم و با آن موافقت شد». چون کانون وکلای دادگستری مدت ها پس از انقلاب بازگشایی نشده بود و بوسیله قوه قضائیه اداره میشد بنابراین با درخواست وکالت عبادی هم موافقت نمیشد و او عملاً چندین سال خانه نشین شد. در این مدت به تألیف چند کتاب و انتشار مقالات متعددی در نشریات ایران پرداخت تا این که در سال ۱۳۷۱ موفق به اخذ پروانهٔ وکالت شد و دفتر وکالت خود را تأسیس نمود. شیرین عبادی پس از اخذ پروانهٔ وکالت، دفاع از پروندههای بسیاری از جمله تعدادی پروندههای ملی را پذیرفت، مانند وکالت خانوادهٔ مقتولین قتلهای زنجیرهای (فروهرها)، عزتالله ابراهیم نژاد که در حمله به کوی دانشگاه کشته شد و زهرا کاظمی عکاس تبعه کانادا که در ایران به قتل رسید. عبادی وکیل تعدادی از چهرههای سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی بوده است، از جمله دکتر حبیبالله پیمان، عباس معروفی، سردبیر ماهنامهٔ گردون و فرج سرکوهی (سردبیر ماهنامهٔ آدینه). وی تعداد کثیری از پروندههای اجتماعی نظیر موارد کودکآزاری را هم بر عهده گرفته است، مانند آرین گلشنی، کودکی که بر اثر حضانت جدا از مادرش زندگی میکرد و بر اثر شکنجه در خانه نامادریش به قتل رسیده بود. او در بحث پرونده بینالمللی ایران نیز فعال است.
در سال ۲۰۰۳ کمیتهٔ جایزه نوبل در نروژ به شیرین عبادی #جایزه_صلح_نوبل را اعطا کرد. کمیتهٔ جایزه نوبل اعلام کرد که این جایزه به دلیل فعالیتهای خانم عبادی در زمینه حقوق بشر و ترویج مردمسالاری در ایران به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان، به وی اعطا میشود. در بخشی از بیانیهٔ کمیتهٔ اعطای جایزه گفته شد: «شیرین عبادی به عنوان یک وکیل، قاضی، نویسنده و فعال حقوق بشر در ایران و در خارج از مرزهای این کشور همواره با صراحت صحبت کرده است». این کمیته همچنین اظهار امیدواری کرد که دادن جایزه صلح به یک زن مسلمان ممکن است در زمانی که منطقه خاورمیانه با تحولات فاحشی روبروست جنبش اصلاحات را در ایران احیا کند. او تنها ایرانی است که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. مأموران جمهوری اسلامی در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۸ مدال نوبل صلح شیرین عبادی را از صندوق امانات بانکی او در ایران برداشته و مصادره کردند. این برای اولین بار در تاریخ ۱۰۸ سالهٔ جایزه صلح نوبل بود که مدال نوبل توقیف شد. در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۱ میلادی، یکی از خیابان های شهر پواتیه در فرانسه تغییر نام یافت و به نام «شیرین عبادی»، فعال حقوق بشر ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل نامگذاری شد. شهر پواتیه در نزدیکی پاریس واقع شده است و دومین شهر با اهمیت دانشگاهی در این کشور محسوب میشود.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ShirinEbadi.jpg
#شیرین_عبادی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده حقوق شد. پس از اخذ مدرک لیسانس و قبولی در کنکور دادگستری و شش ماه کارآموزی قضاوت، در اسفند ۱۳۴۸ به عنوان قاضی رسماً کار خود را شروع کرد. او جزو نخستین قاضیان زن در ایران بود. عبادی به موازات قضاوت در دادگاه به ادامهٔ تحصیل پرداخت و در رشتهٔ حقوق خصوصی در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران با درجهٔ ممتاز به مدرک فوق لیسانس دست پیدا کرد. پس از کار در سطوح مختلف دادگستری، در سال ۱۳۵۴ به ریاست شعبه ۲۴۴ دادگاه شهرستان نائل آمد. شیرین عبادی اولین زن در تاریخ دادگستری ایران است که به ریاست دادگاه برگزیده شده و در بین سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی در این سمت فعالیت داشته است. پس از انقلاب ۱۳۵۷ عبادی و دیگر زنان قاضی را از مقام قضاوت برکنار کردند و آنها را به کارهای اداری گماشتند. پس از آن، شیرین عبادی منشی دادگاهی شد که پیشتر رئیس آن بود. بعد از اعتراض زنان قاضی به این وضع، آنها را به عنوان کارشناس در دادگستری به خدمت گماردند. به گفتهٔ عبادی: «ادامهٔ این وضع برای من غیرقابل تحمل بود بنابراین تقاضای بازنشستگی قبل از موعود کردم و با آن موافقت شد». چون کانون وکلای دادگستری مدت ها پس از انقلاب بازگشایی نشده بود و بوسیله قوه قضائیه اداره میشد بنابراین با درخواست وکالت عبادی هم موافقت نمیشد و او عملاً چندین سال خانه نشین شد. در این مدت به تألیف چند کتاب و انتشار مقالات متعددی در نشریات ایران پرداخت تا این که در سال ۱۳۷۱ موفق به اخذ پروانهٔ وکالت شد و دفتر وکالت خود را تأسیس نمود. شیرین عبادی پس از اخذ پروانهٔ وکالت، دفاع از پروندههای بسیاری از جمله تعدادی پروندههای ملی را پذیرفت، مانند وکالت خانوادهٔ مقتولین قتلهای زنجیرهای (فروهرها)، عزتالله ابراهیم نژاد که در حمله به کوی دانشگاه کشته شد و زهرا کاظمی عکاس تبعه کانادا که در ایران به قتل رسید. عبادی وکیل تعدادی از چهرههای سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی بوده است، از جمله دکتر حبیبالله پیمان، عباس معروفی، سردبیر ماهنامهٔ گردون و فرج سرکوهی (سردبیر ماهنامهٔ آدینه). وی تعداد کثیری از پروندههای اجتماعی نظیر موارد کودکآزاری را هم بر عهده گرفته است، مانند آرین گلشنی، کودکی که بر اثر حضانت جدا از مادرش زندگی میکرد و بر اثر شکنجه در خانه نامادریش به قتل رسیده بود. او در بحث پرونده بینالمللی ایران نیز فعال است.
در سال ۲۰۰۳ کمیتهٔ جایزه نوبل در نروژ به شیرین عبادی #جایزه_صلح_نوبل را اعطا کرد. کمیتهٔ جایزه نوبل اعلام کرد که این جایزه به دلیل فعالیتهای خانم عبادی در زمینه حقوق بشر و ترویج مردمسالاری در ایران به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان، به وی اعطا میشود. در بخشی از بیانیهٔ کمیتهٔ اعطای جایزه گفته شد: «شیرین عبادی به عنوان یک وکیل، قاضی، نویسنده و فعال حقوق بشر در ایران و در خارج از مرزهای این کشور همواره با صراحت صحبت کرده است». این کمیته همچنین اظهار امیدواری کرد که دادن جایزه صلح به یک زن مسلمان ممکن است در زمانی که منطقه خاورمیانه با تحولات فاحشی روبروست جنبش اصلاحات را در ایران احیا کند. او تنها ایرانی است که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. مأموران جمهوری اسلامی در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۸ مدال نوبل صلح شیرین عبادی را از صندوق امانات بانکی او در ایران برداشته و مصادره کردند. این برای اولین بار در تاریخ ۱۰۸ سالهٔ جایزه صلح نوبل بود که مدال نوبل توقیف شد. در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۱ میلادی، یکی از خیابان های شهر پواتیه در فرانسه تغییر نام یافت و به نام «شیرین عبادی»، فعال حقوق بشر ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل نامگذاری شد. شهر پواتیه در نزدیکی پاریس واقع شده است و دومین شهر با اهمیت دانشگاهی در این کشور محسوب میشود.
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ShirinEbadi.jpg