دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.9K photos
113 videos
176 files
3.38K links
Download Telegram
#پرسش_و_پاسخ

*با سلام

من خانمى پنجاه و دو ساله هستم و مدرك تحصيلي ام دكتراى زبان شناسى اجتماعى (social Linguistics ) است. از ساليان گذشته و زمانى كه شما ساكن مشهد بوديد، هميشه از علم شما، حضورى و غير حضورى، بهره برده ام و راهكارهاى شما را بسيار نافع مي دانم. سوالى داشتم:

با اين كه در خانواده اى از جنس روشنفكر مذهبى بزرگ شده ام و هميشه رابطه محكمى با دين داشته ام اما در سال هاى اخير چالش هاى جدى در حوزه عملى وحتى باورهاى مذهبى (وجود و عدم وجود حضرت باريتعالى) پيدا كرده ام. عمدتاً در كتب و سخنرانى هاى دكتر عبدالكريم سروش (بعنوان سرآمد روشنفكران دينى ايرانى) به دنبال جوابى براى شك هايم بوده ام كه متأسفانه چندان راهگشا نبوده است. اين شك و ترديد فشار روانى زيادى بر من وارد مي كند و احساس خوب من از زندگى را تحت تأثير منفى قرار داده است. از شما درخواست كمك مي كنم  و تقاضامندم كه ليستى از  فعاليت ها و كتاب هايى كه مي تواند بمن كمك كنند را عنوان بفرماييد. 

با احترام فراوان 


*با سلام و احترام 

برای ورود به هر بحثی لازم است راجع به فرایند بحث توافق شود. مثلأ اگر قرار است مناظره ای صورت گیرد ابتدا باید توافق شود که زمان مناظره چقدر است، نوبت شروع و اختتام مناظره چگونه تعیین می شود و غیره. اگر هم قرار باشد راجع به یک موضوع فلسفی-روان شناختی مثل ایمان مذهبی تأمّلی صورت گیرد ابتدا باید قرارداد کنیم که آیا قرار است این تأمّل/گفتگو در چارچوب درون دینی صورت گیرد یا چارچوب برون دینی، چرا که بدیهیات این دو چارچوب با هم متفاوت هستند.برای نظم دادن به تاّملات تان پیشنهاد می کنم کتاب «کلام فلسفی» (مجموعه مقالات با ترجمه ابراهیم سلطانی و احمد نراقی ، انتشارات صراط/ 1384) را مطالعه فرمایید. بنده هم در کتاب های #انسان_فلسفه_عرفان (انتشارات بهار سبز) و #نامه_هایی_به_آسمان (انتشارات مرندیز) تأمّلات خودم در این باره را با دیگران در میان گذاشته ام.

سبز باشید

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
#مقاله
#زندگی_کمدی_یا_تراژدی؟


همهٔ شما با نماد تئاتر آشنا هستید، دو صورتک یکی شاد و دیگری غمگین. در یونان باستان - که خاستگاه تئاتر بود- دو ژانر نمایشی وجود داشت: کمدی و تراژدی، صورتک شاد نماد کمدی بود و صورتک غمگین نماد تراژدی.
کمدی به معنای نمایش های خنده دار نبود بلکه نمایش هایی را شامل می شد که انتهایی خوش داشتند و هدف آنها دمیدن امید و خوش بینی در تماشاگران بود. معمولاً قهرمان کمدی با مشکلات و چالش های زیادی روبرو می شد و گاهی خسته ، زخمی و ناامید می شد اما در نهایت پیروز و سربلند از آزمون زندگی بیرون می آمد. برخلاف کمدی، تراژدی شاهنامه ای نبود که آخرش خوش باشد! در تراژدی، قهرمان با دشواری ها دست و پنجه نرم می کرد و نهایت توان خود را به کار می برد ولی مقهور تقدیر می شد و در نهایت محکوم به درد و رنج و شکست می شد.
ترکیب کمدی و تراژدی در تئاتر یونان باستان در پی ایجاد یک تعادل در ذهن مخاطب بود: از یک طرف کمدی این پیام را داشت که برای عاقبت خوش، تدبیر به کار ببر، تلاش و مقاومت کن و تسلیم نشو و از طرف دیگر تراژدی این پیام را داشت که نیروهای فراتر از توان تو وجود دارند که تقدیری را رقم می زنند که تمام تدبیر و هوش و قدرت تو از تغییر دادن آن عاجز است و تو چاره ای جز پذیرش آنها نداری. 
بنابراین دوگانه کمدی/تراژدی در واقع دو گانه اختیار و جبر است. اگر جهان را یکسره جبرآمیز ببینیم و تسلیم این جبر گردیم وضع زندگی مان از آنچه "تقدیر" نگاشته نیز بدتر می شود و اگر جهان را یکسره تابع انتخاب و عمل و اختیار خود بیانگاریم و تقدیر یا تصادف را انکار کنیم زمانی که با شرایط غیر قابل کنترل مواجه شویم دچار سرخوردگی و ناکامی می شویم و عنان از کف می دهیم!
#مولانا در #مثنوی نیز همین دوگانه متناقض را به کار می گیرد از یک سو جانب اختیار را می گیرد و می گوید:

این که گویی این کنم یا آن کنم 
خود دلیل اختیار است ای صنم

و از سوی دیگر جانب جبر را می گیرد و می سراید:

ما همه شیران ولی شیر علم 
حمله مان از باد او شد دم به دم

و به ما می آموزد که به جز تسلیم در برابر تقدیر چاره ای نیست پس چرا این تسلیم را با میل و رضا انجام ندهیم:

در كف شير نر خونخواره اي
غیر تسلیم و رضا کو چاره ای؟!

سال گذشته کتابی خواندم از مرحوم دکتر ابوالقاسم تفضّلی با نام "تخته نرد، تقدیر یا تدبیر" . در این کتاب نگارنده دو بازی معروف و جهانی شطرنج و تخته نرد را با هم مقایسه می کند و به این نتیجه می رسد که تخته بازان بیش از شطرنج بازان با ذات زندگی هماهنگ می شوند زیرا که تخته باز ضمن این که میداند با رعایت هوشمندانه قواعد بازی و در نظر داشتن تاکتیک درست "شانس پیروزی" بیشتری دارد اما همواره این معنا را هم در نظر دارد که بخش بزرگی از نتیجه بازی نه در اختیار او که در اختیار "کعبتین" کور و کر و بی احساس است که بی هیچ منطق و عدالتی می چرخند و اعدادی را می نمایانند که ما ناچار از خواندن آنها هستیم!
در همین زمینه است که محمد بن محمود آملی صاحب "نفایس الفنون" سروده است:

تقدیر چو کعبتین و تدبیر چو نرد 
در دست تو هست لیک در دست تو نیست!

جالب اینجاست که حکیم ابولقاسم #فردوسی که 167 بیت را در شاهنامه به تاریخ تخته نرد اختصاص داده است و ابداع کننده تخته نرد را بزرگمهر دانشمند دانسته است سرگذشت بزرگمهر را در ژانر تراژدی تصویر کرده است! بزرگمهر هم هوش و تدبیر دارد و هم صداقت و خوش نیتی اما تقدیر برای او سخت ترین فرجام را رقم زده است و او به اتهام جرم نکرده سالها در زندان و زیر شکنجهٔ زندانبان ها و مأموران "انوشیروان عادل" پیر و کور می شود ولی می گوید:

چو آرد بد و نیک "رای سپهر" 
چه شاه و چه موبد چه بوذرجمهر
ز تخمی که یزدان به اختر بکشت 
ببایدش بر تارک ما نبشت

کتاب #من_این_سرنوشت_را_نمیخواهم راجع به شهامت و تدبیر برای تغییر دادن زندگی است و کتاب #نامه_هایی_به_آسمان راجع به پذیرش و تاب آوردن تراژدی زندگی. این دو کتابم را انتشارات همنشین منتشر کرده و از کتابفروشی رشد قابل تهیه هستند. داستان های روان درمانی که در بخش داستان های سایت گذاشته ام نیز بیشتر به تراژدی زندگی نظر دارند. در کتاب #یادداشتهای_یک_روانپزشک (نشر قطره) مقاله ای نوشته ام تحت عنوان #مهارت_توکل و به وجه تراژیک زندگی  بیشتر پرداخته ام.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com