Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #غول_مدفون
نویسنده: #کازوئو_ایشی_گورو
ترجمه: #امیر_مهدی_حقیقت
انتشارات: #چشمه
کتاب "غول مدفون" اثر "کازئو ایشی گورو" نویسندهی نامدار معاصر است که آخرین جایزه ادبی نوبل را نیز از آن خود کرده است. داستان در حدود قرن ششم در بریتانیا روایت میشود. در ابتدا با شرایط حاکم بر کتاب آشنا میشویم، دوران پس از شاه آرتور که "ساکسونها" و "برایتونها" در صلحی ظاهری در جوار یکدیگر زندگی میکنند.
کتاب، داستان زندگی دو زوج به نام های "بئاتریس" و "اكسل" است و به زودی متوجه چیز عجیبی در بین مردم میشویم و آن یک فراموشی مداوم است. مردم خاطره تاریخی ندارند و با بازدم اژدهایی رو به مرگ دچار فراموشی شده اند. رمان روایت گر سفر و تلاش این زن و مرد سالخورده در پی كشف گذشته خود و دیگران است. و این سفر آغاز یک سری ماجراهاست که به علت پدید آمدن مه فراموشی در بین مردم و از بین بردن آن ختم میشود. در طول داستان صحنههایی از خاطرات ناقص برای اکسل و بئاتریس زنده میشود که برخی از آنها بیانگر لحظاتی تلخ و تاریک هستند. آن ها نمیدانند که در طول این سالها چه بر رابطهشان گذشته است یا اینکه جرئت رویارویی با واقعیتها را دارند یا خیر و اگر تمام خاطرات خود را به یاد بیاورند هنوز هم یکدیگر را دوست خواهند داشت؟
"برایتون ها" چون نیروی غالب و فاتح اند می خواهند مه حاصل از بازدم اژدها همچنان مردم را در حالت نیمه هوشیاری نگه دارد تا "ساکسون ها" كشتار مردم خود را به دست برایتون ها به یاد نیاورند و صلح موجود تداوم بیابد. اما جنگجوی جوان ساكسون مامور است تا حیوان را بكشد و به این طریق ساکسون ها بتوانند گذشته را به یاد بیاورند و انتقام بگیرند. شوالیه پیر رمان نیز مامور حفظ جان اژدها و در واقع حفظ صلحی است كه حاصل فراموشی گذشته است.
عنوان "غول مدفون" در واقع استعارهای برای مسائل بزرگ و مهم فراموششده و خفته است. این غولهای مدفون هم در رابطه بین اکسل و بئاتریس وجود دارند و هم در رابطه بین ساکسونها و برایتونها، در پایان متوجه میشویم که عدهای اصرار به مدفون ماندن غول دارند و عدهای دیگر با عزمی جزم به سوی بیدار کردن این غول میروند.
ایشی گورو در این باره میگوید همیشه سعی کردهام در کتابهایم درگیری انسانها با خاطرات شخصیشان را به تصویر بکشم و همچنین اینکه آنها نمیدانند چه زمانی باید از گذشته فرار کنند و چه زمانی باید با آنها روبرو شوند. اما چیزی که همیشه میخواستم انجام بدهم صحبت از این کشمکشها در سطح جامعه بوده است، تقریباً تمام کشورها غولهایی مدفون دارند. وی می گوید:
حالا همین را به چند کشور تعمیم دادهام؛ چطور یک ملت تصمیم میگیرد که بهتر است چه چیزی را درباره گذشته تیرهاش فراموش کند؟ بعضی مواقع یک کشور برای جلو رفتن، برای متحد ماندن، برای جلوگیری از جنگ داخلی یا در مواقعی که خشونت پیش میآید باید فراموش کند چون نمیتواند از خاطراتش حقیقتا این را پاک کند که چه اتفاقهایی در گذشته افتاده است. بنابراین بعضی مواقع فراموش کردن ضروری است، اما از سوی دیگر، آیا واقعا وقتی به بیعدالتیهای بزرگی که به وقوع پیوستهاند بیتوجهی شده است میتوان یک جامعه باثبات و دموکراتیک ساخت؟ به نظرم کشورها هم همان سوالهایی را دارند که افراد دارند. فراموش کردن در چه زمانی بهتر است؟ و در چه زمانی آدم باید به یاد بیاورد؟ بنابراین این تمها از همان ابتدا تا به حال ذهن من را درگیر خود کردهاند.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
نام کتاب: #غول_مدفون
نویسنده: #کازوئو_ایشی_گورو
ترجمه: #امیر_مهدی_حقیقت
انتشارات: #چشمه
کتاب "غول مدفون" اثر "کازئو ایشی گورو" نویسندهی نامدار معاصر است که آخرین جایزه ادبی نوبل را نیز از آن خود کرده است. داستان در حدود قرن ششم در بریتانیا روایت میشود. در ابتدا با شرایط حاکم بر کتاب آشنا میشویم، دوران پس از شاه آرتور که "ساکسونها" و "برایتونها" در صلحی ظاهری در جوار یکدیگر زندگی میکنند.
کتاب، داستان زندگی دو زوج به نام های "بئاتریس" و "اكسل" است و به زودی متوجه چیز عجیبی در بین مردم میشویم و آن یک فراموشی مداوم است. مردم خاطره تاریخی ندارند و با بازدم اژدهایی رو به مرگ دچار فراموشی شده اند. رمان روایت گر سفر و تلاش این زن و مرد سالخورده در پی كشف گذشته خود و دیگران است. و این سفر آغاز یک سری ماجراهاست که به علت پدید آمدن مه فراموشی در بین مردم و از بین بردن آن ختم میشود. در طول داستان صحنههایی از خاطرات ناقص برای اکسل و بئاتریس زنده میشود که برخی از آنها بیانگر لحظاتی تلخ و تاریک هستند. آن ها نمیدانند که در طول این سالها چه بر رابطهشان گذشته است یا اینکه جرئت رویارویی با واقعیتها را دارند یا خیر و اگر تمام خاطرات خود را به یاد بیاورند هنوز هم یکدیگر را دوست خواهند داشت؟
"برایتون ها" چون نیروی غالب و فاتح اند می خواهند مه حاصل از بازدم اژدها همچنان مردم را در حالت نیمه هوشیاری نگه دارد تا "ساکسون ها" كشتار مردم خود را به دست برایتون ها به یاد نیاورند و صلح موجود تداوم بیابد. اما جنگجوی جوان ساكسون مامور است تا حیوان را بكشد و به این طریق ساکسون ها بتوانند گذشته را به یاد بیاورند و انتقام بگیرند. شوالیه پیر رمان نیز مامور حفظ جان اژدها و در واقع حفظ صلحی است كه حاصل فراموشی گذشته است.
عنوان "غول مدفون" در واقع استعارهای برای مسائل بزرگ و مهم فراموششده و خفته است. این غولهای مدفون هم در رابطه بین اکسل و بئاتریس وجود دارند و هم در رابطه بین ساکسونها و برایتونها، در پایان متوجه میشویم که عدهای اصرار به مدفون ماندن غول دارند و عدهای دیگر با عزمی جزم به سوی بیدار کردن این غول میروند.
ایشی گورو در این باره میگوید همیشه سعی کردهام در کتابهایم درگیری انسانها با خاطرات شخصیشان را به تصویر بکشم و همچنین اینکه آنها نمیدانند چه زمانی باید از گذشته فرار کنند و چه زمانی باید با آنها روبرو شوند. اما چیزی که همیشه میخواستم انجام بدهم صحبت از این کشمکشها در سطح جامعه بوده است، تقریباً تمام کشورها غولهایی مدفون دارند. وی می گوید:
حالا همین را به چند کشور تعمیم دادهام؛ چطور یک ملت تصمیم میگیرد که بهتر است چه چیزی را درباره گذشته تیرهاش فراموش کند؟ بعضی مواقع یک کشور برای جلو رفتن، برای متحد ماندن، برای جلوگیری از جنگ داخلی یا در مواقعی که خشونت پیش میآید باید فراموش کند چون نمیتواند از خاطراتش حقیقتا این را پاک کند که چه اتفاقهایی در گذشته افتاده است. بنابراین بعضی مواقع فراموش کردن ضروری است، اما از سوی دیگر، آیا واقعا وقتی به بیعدالتیهای بزرگی که به وقوع پیوستهاند بیتوجهی شده است میتوان یک جامعه باثبات و دموکراتیک ساخت؟ به نظرم کشورها هم همان سوالهایی را دارند که افراد دارند. فراموش کردن در چه زمانی بهتر است؟ و در چه زمانی آدم باید به یاد بیاورد؟ بنابراین این تمها از همان ابتدا تا به حال ذهن من را درگیر خود کردهاند.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
Telegram
attach 📎
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #سوکورو_تازاکی_بی_رنگ_و_سال_های_زیارتش
نویسنده: #هاروکی_موراکامی
مترجم: #امیر_مهدی_حقیقت
ناشر: نشر چشمه- چاپ هفتم- ۱۳۹۶
هاروکی موراکامی نویسنده شصت و نه ساله ژاپنی کاملا تحت تاثیر روایت روانکاوی از انسان قرار دارد. در کتاب "کافکا در کرانه" عقده ادیپ فروید را بازروایی می کند و در کتاب های "کتابخانه مرموز" و "سرزمین حقایق بی رحم و ته دنیا "ناخودآگاه جمعی یونگ را ترسیم می کند. آخرین کتابی که از "موراکامی" خواندم "سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش" همچنان جان مایه روانکاوی را در خود حفظ کرده با این تفاوت که این بار موراکامی با عینک "آلفرد آدلر" به انسان نگاه کرده است.
"سوکورو تازاکی" مردی است که درگیر "عقده حقارت" است، عقده حقارتی که در نوجوانی او شعله ور می شود، او وارد جمع دوستانه ای می شود که هر کدام از اعضای آن از یک نظر برجسته و چشمگیر هستند ولی سوکورو تازاکی در خود، هیچ وجه متمایز و چشمگیری نمی یابد، نماد این معمولی بودن، نام فامیل سوکورو تازاکی است، نام فامیل هر یک از دوستان او حاوی یک رنگ است مثل آسمان آبی یا کوه سفید ولی نام فامیل سوکورو هیچ رنگی در خود ندارد، بنابراین دوستان سوکورو بر اساس نام فامیلی شان به رنگ های سیاه، سفید، آبی و قرمز نامیده می شوند ولی سوکورو تازاکی را با لقب "بی رنگ" صدا می زنند. پس از مدتی سوکور تازاکی توسط دوستانش طرد می شود و این طرد شدن تبدیل به الگوی تکرار شونده زندگی او می شود. داستان از میانسالی سوکورو تازاکی شروع می شود. جایی که سوکورو در بحران میانسالی، در مرز مرحله "اجتماعی شدن" و مرحله "تفرد" قرار دارد، پس به گذشته برمی گردد تا راز این الگوی تکرار شونده را دریابد. گرچه هاروکی موراکامی مفهوم داستانهایش را از فروید یونگ و آدلر گرفته است ولی داستان های او به هیچ وجه تکراری و تقلیدی نیستند. موراکامی از یک طرف نظریات روانکاوی را با فرهنگ ژاپنی می آمیزد و از طرف دیگر آن ها را با المان های عصر رسانه و تکنولوژی پیوند می هد.
دکتر محمدرضا سرگلزایی_روانپزشک
http://drsargolzaei.com/images/38867.jpg
نام کتاب: #سوکورو_تازاکی_بی_رنگ_و_سال_های_زیارتش
نویسنده: #هاروکی_موراکامی
مترجم: #امیر_مهدی_حقیقت
ناشر: نشر چشمه- چاپ هفتم- ۱۳۹۶
هاروکی موراکامی نویسنده شصت و نه ساله ژاپنی کاملا تحت تاثیر روایت روانکاوی از انسان قرار دارد. در کتاب "کافکا در کرانه" عقده ادیپ فروید را بازروایی می کند و در کتاب های "کتابخانه مرموز" و "سرزمین حقایق بی رحم و ته دنیا "ناخودآگاه جمعی یونگ را ترسیم می کند. آخرین کتابی که از "موراکامی" خواندم "سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش" همچنان جان مایه روانکاوی را در خود حفظ کرده با این تفاوت که این بار موراکامی با عینک "آلفرد آدلر" به انسان نگاه کرده است.
"سوکورو تازاکی" مردی است که درگیر "عقده حقارت" است، عقده حقارتی که در نوجوانی او شعله ور می شود، او وارد جمع دوستانه ای می شود که هر کدام از اعضای آن از یک نظر برجسته و چشمگیر هستند ولی سوکورو تازاکی در خود، هیچ وجه متمایز و چشمگیری نمی یابد، نماد این معمولی بودن، نام فامیل سوکورو تازاکی است، نام فامیل هر یک از دوستان او حاوی یک رنگ است مثل آسمان آبی یا کوه سفید ولی نام فامیل سوکورو هیچ رنگی در خود ندارد، بنابراین دوستان سوکورو بر اساس نام فامیلی شان به رنگ های سیاه، سفید، آبی و قرمز نامیده می شوند ولی سوکورو تازاکی را با لقب "بی رنگ" صدا می زنند. پس از مدتی سوکور تازاکی توسط دوستانش طرد می شود و این طرد شدن تبدیل به الگوی تکرار شونده زندگی او می شود. داستان از میانسالی سوکورو تازاکی شروع می شود. جایی که سوکورو در بحران میانسالی، در مرز مرحله "اجتماعی شدن" و مرحله "تفرد" قرار دارد، پس به گذشته برمی گردد تا راز این الگوی تکرار شونده را دریابد. گرچه هاروکی موراکامی مفهوم داستانهایش را از فروید یونگ و آدلر گرفته است ولی داستان های او به هیچ وجه تکراری و تقلیدی نیستند. موراکامی از یک طرف نظریات روانکاوی را با فرهنگ ژاپنی می آمیزد و از طرف دیگر آن ها را با المان های عصر رسانه و تکنولوژی پیوند می هد.
دکتر محمدرضا سرگلزایی_روانپزشک
http://drsargolzaei.com/images/38867.jpg