دكتر هادى انصارى
1.34K subscribers
11K photos
2.92K videos
86 files
2.66K links
از نقطه نظرات و انتقادات شما با كمال خوشرويى استقبال مى گردد.
@drhadiansari
Download Telegram
سالها است كه #توفيق برگزارى مجلس شهادت كريم اهل بيت امام #مجتبى ع را داشته وسعى آن را دارم كه #هفتم #صفر ، روز شهادت واقعى آن حضرت را در جامعه تثبيت كنم كه بنظرم تا اندازه اى ، موفق بوده ام. در اين مجلس كه توفيق خادمى ميهمانان حضرت را از تمامى طبقات مردمى جامعه داشته ، وسپاس وتشكر خود را تقديم همه اين عزيزان دارم. در عكس گوشه اى از اين #مراسم را ملاحظه مى كنيد.

— — — — -
@drhadiansarii
دیشب با اصرار فرزندان عزیزم مهندس #امیر ودکتر #علاء ، وهمسرم به رستوران دهکده در #فشم که در کنار رودخانه قرار دارد ومحیطی آرام وخانوادگی را بوجود آورده است ، رفتیم که ناگهان با حضور عزیزان جناب مهندس #معماری وجناب دکتر #غریب دوست وشیخ محمد #شمسه که از #نجف آمده بود ونیز علی آقای #جواهری روبرو شدم!!
باصطلاح مرا سورپرایز کرده بودند !
زیرا که شب تولدم بود !
در بامداد #هفتم _بهمن ماه سال ۱۳۳۵ شمسی ، در #نجف اشرف ودر خانه ای که با مرقد مطهر امیر المومنین ع بیش از یکصد متر فاصله نداشت ، دیده به جهان گشودم. چه عمر زود گذر است ودیده برهم می زنی ، همچون ابر سریع آمده وتو او را از دور می بینی ، ولحظانی بعد که از دقیقه ویا چند دقیقه افزون نمی گردد ، ناگاه آن تکه ابر را می بینی که چه مسافتی را از روی سر تو عبور کرده ودر انتهای آسمان ، آن را نظاره می کنی !
عمر نیز چنین است ! شصت ودوسال چه زود گذشت!
امیدوارم توشه راه را اندوخته باشم !
نمی دانم ، بدون تردید به #شفاعت پدر شهیدم نیاز دارم !
به شفاعت مولایم امیر المومنین ع وهمسرش وسبطین ع وفرزندان همام آنان وجد بزرگوارشان ، رسول خدا ص در روزی که لا ینفع مال ولا بنون الا من أتی الله بقلب سلیم نیازمندم.
لحظات زیبایی را با این عزیزان سپری کردم واز گذران عمر ورخدادها وفراز ونشیب های آن سخن گفتیم !
از کوچه های پر پیچ وخم شهر محبوبم ، شهری که زادگاهم در آن بوده وتمام ذرات خاک آن ، با بال #فرشتگان همسایی داشته است ، شهر #نجف ، شهر علم وباب آن ، سرزمین محبوب مولا ، وسرزمینی که ملیونها انسان در آن آرمیده اند ودر پایان نیز آرزوی آرمیدن أبدی در آن دارند ، یعنی شهر نجف سخن گفته وخاطرات زیبای آن را بازگو نمودم. هنوز که هنوز است هرهنگام‌که بدان گام می نهم با هزاران عشق وخاطره ، از قدمگاههای امامان #معصوم وبزرگان و#انبیاء تا علما در طول چند هزار سال ونیز قدمگاه پدر شهیدم آیة الله #انصاری در ذهنم عبور کرده وهنگام خارج شدن از آن با دنیایی از بار غم واندوه جدا می شوم!!
در کنار پنجره #هواپیما ، خانه های نجف و#مسجد _کوفه ورود #فرات ودرختان نخل پیرامون آن را همچنان نظاره کرده وبه احظه ای می رسم که جز آسمان چیزی دیگر دیده نمی شود ودر این هنگام است ، که دانه های اشک جاری از دیدگانم را که به علت فراق از این سرزمین جاری گردیده است پاک کرده وبه امید بازگشتی دگر به شهر محبوبم ، دیده از آسمان نجف برمی دارم.
آرزویم آن است که در زادگاهم ، هنگام مرگ بیارامم، وپیکر مرا در این تربت پاک بخاک سپارند که خانه أبدی خویش را در کنار ومجاورت حضرت #هود و#صالح علیهما السلام ، در نظر گرفته ام ! جایی که در روایت است حضرت #علی ع از کوفه به این بخش از سرزمین آمده وساعاتی را به راز ونیاز با #ارواح مدفون در آن به سخن می پرداختند وحاضر به نشستن بر خاک آن نمی گردیدند. اللهم ارزقنا زیارته في الدنیا ومجاورته عند الممات وشفاعته فی یوم الجزاء
آمین


……………………………
@drhadiansarii
«در سالروز #سوگ _غریب شهر خود»

آخر، غربت هم اندازه ‏ای دارد، صبر هم حدی دارد، غم هم... آه! چه بگویم از غم‏ های بی‏کران تو ای پیشوای غریب!؟

گفتم: غریب؟ چه کنم که حروف، غیر از این توانی برای بیان حال تو ندارد؛ وگرنه کجا با یک کلمه می‏ توان به عمق غربت تو رسید؟
حال تو را چه کسی جز خدای تو می‏داند؟
تو حتی در میان اهل خانه خود، غریب بودی و نگاه غمگینت را حتی از همسرت می‏پوشاندی !دلت شده بود ،خانه دردهای نگفتنی !
جز به خواهرت، به چه کسی می‏توانستی اعتماد کنی ؟
آن‏گاه که ظرف طلب کردی برای فوران درد این سال‏ها؟

سال‏ها بود زهر در کام داشتی و دم برنمی ‏آوردی!

سال‏ها بود به هر بهانه ‏ای ، راه خانه مخفی مادر را پیش می‏گرفتی و زائر شبانه ‏اش بودی !
دردت را به خاک او که نمی‏گفتی !
دیگر چه کسی می‏توانست مرهم زخم‏ هایت باشد؟

سال‏ها بود حتی برای زیارت مزار جدت ، باید از ازدحام نگاه ‏های مرموز و پرکینه ‏ای عبور می‏کردی و خود می‏دانستی معنی آن نگاه ‏ها را!

سال‏ها بود پشت صبر را به خاک رسانده بودی و طاقت برایت شده بود لهجه هر مصیبتی!

با این حال، هر که از هر کجا بی ‏نصیب می‏ماند، راه خانه تو احاطه‏ اش می‏کرد و ناگاه، خود را جلوی دروازه کرامت تو می‏دید و بی ‏پروا طلب می‏کرد حاجتش را!

آخر می‏دانست کریمی ! و به این صفت از همه به جدت شبیه‏ تری؛
حتی چهره نورانی‏ ات، همه را مسافر روزهای خوش مدینه با رسول می‏کرد.

از کوچه که می‏گذشتی، هر کس به بهانه ‏ای در مسیر راهت می ‏ایستاد تا لحظه ‏ای، جلوه ‏ای از #بهشت را در سیمای ملکوتی تو ببیند و تو با آن لبخند بی‏ ریا و مهربانت به او سلام کنی؛ درست مثل جد بزرگوارت.

با این همه، تو در شهر خودت هم غریب بودی و در خانه ‏ات و در میان دوستان!

حالا چگونه می‏شود این همه غربت را با یک کلمه تصویر کرد، امام #مظلوم و غریب ما، امام حسن مجتبی #😭

سالها توفيق برپايي مجلس ميلاد
كريم اهل بيت ، امام حسن مجتبى ع را در شب نيمه ماه مبارك #رمضان در مدينه منوره ، ومكًه مكرمه #داشته ، ودر #هفتم صفر ، سالروز شهادت غريبانه او در #تهران برگزار مى نمودم وسعى در هرچه باشكوهتر اين مجلس غريب ، حتى در ميان
دوست داران را داشته ودارم!
امًا اكنون دومين سال است كه با وجود بيمارى منحوس كرونا ، زانوى غم به بغل داشتم ! زيرا كه نمى توانستم بيست و ششمين سال برگزارى اين مراسم را آنچنان كه همه ساله در برپايي آن بيش از يك ماه و از آغاز ماه محرم ، مى كوشيدم وتلاش بر شكوه وگسترش و همه گير شدن آن را داشتم ، گامى برندارم وسرانجام از آنجا كه آغاز اين مجلس سوگ به بيش از نيم قرن پيش ، از سوى پدر شهيدم ، مرحوم آية الله #انصارى در نجف أشرف باز مى گرديد ، تصميم گرفتم كه مجلسى هر قدر به ظاهر ساده ومختصر را همچون سال پيش بر پا سازم وبا خانواده ، در سالروز شهادت غريبانه ومظلومانه اين امام كريم به سوگ بنشينيم و از نواى سوزناك يادگار مرحوم حاج محمد علامه ، آن پير غلام أباعبد #الله الحسين كه با نداى السلام عليك يا أبا عبد الله او ، مجلس به لرزه در مى آمد و اشك ها بر غربت آل الله از ديده ها سرازير مى گرديد ، بهره گرفتم و حاج حسين علامه ، قدم رنجه نمود و در حسنيه حقير ، لحظاتى را به سوگوارى بر آن امام غريب ، پرداختيم كه چقدر غريبانه بود!
ترديد ندارم هزاران فرشته آسمانى در اين #حسنيه وپيرامون آن ، در كوچه ها وخيابانهاى اطراف آن ، گرد آمده وبا ما عزاداران اين امام همام ، همنوا شده بودند!
اما امسال در مجلس غريبانه او از ابتدا تا انتها گريستيم ، بر غربتش ، بر مظلوميتش ، كه امسال غربت مجلس او آشكار تر بود!
اما آنچه كه مرا آرام مى نمود ! اين بود كه ترديد نداشتم ، انشاء الله
مادر پهلو شكسته او ، در آستانه حسنيه ، خود به سوگ نشسته ودر حقً همه دوستدارانش دعا مى كند!
انشاء الله
ليكن پروردگارا ! بار الها!
سال ديگر چنين هفتم صفرى ، بدون برگزارى مجلس گسترده وبا حضور عاشقان وارادتمندان حضرتش را كه در سوگ امام مجتبى شركت مى نمودند، وامسال چنين غريبانه برگزار شد ، را نمى توانم تحمًل نمايم!
گرچه زبان بايد به شكرانه باز نمود كه الحمد لله توفيق يار گرديد كه همين مجلس اندك وغريبانه را بر پا سازم.
السلام عليكم يا اهل بيت النبوًة ورحمة الله وبركاته

هادى _انصارى#
هفتم صفر
١٤٤٣

_________
@drhadiansarii
«در سالروز #سوگ _غریب شهر خود»

آخر، غربت هم اندازه ‏ای دارد، صبر هم حدی دارد، غم هم... آه! چه بگویم از غم‏ های بی‏کران تو ای پیشوای غریب!؟

گفتم: غریب؟ چه کنم که حروف، غیر از این توانی برای بیان حال تو ندارد؛ وگرنه کجا با یک کلمه می‏ توان به عمق غربت تو رسید؟
حال تو را چه کسی جز خدای تو می‏داند؟
تو حتی در میان اهل خانه خود، غریب بودی و نگاه غمگینت را حتی از همسرت می‏پوشاندی !دلت شده بود ،خانه دردهای نگفتنی !
جز به خواهرت و برادرت به چه کسی می‏توانستی اعتماد کنی ؟
آن‏گاه که ظرف طلب کردی برای فوران درد این سال‏ها؟

سال‏ها بود زهر در کام داشتی و دم برنمی ‏آوردی!

سال‏ها بود به هر بهانه ‏ای ، راه خانه مخفی مادر را پیش می‏گرفتی و زائر شبانه ‏اش بودی !
دردت را به خاک او که نمی‏گفتی !
دیگر چه کسی می‏توانست مرهم زخم‏ هایت باشد؟

سال‏ها بود حتی برای زیارت مزار جدت ، باید از ازدحام نگاه ‏های مرموز و پرکینه ‏ای عبور می‏کردی و خود می‏دانستی معنی آن نگاه ‏ها را!

سال‏ها بود پشت صبر را به خاک رسانده بودی و طاقت برایت شده بود لهجه هر مصیبتی!

با این حال، هر که از هر کجا بی ‏نصیب می‏ماند، راه خانه تو احاطه‏ اش می‏کرد و ناگاه، خود را جلوی دروازه کرامت تو می‏دید و بی ‏پروا طلب می‏کرد حاجتش را!

آخر می‏دانست کریمی ! و به این صفت از همه به جدت شبیه‏ تری؛
حتی چهره نورانی‏ ات، همه را مسافر روزهای خوش مدینه با رسول ص می‏کرد.

از کوچه که می‏گذشتی، هر کس به بهانه ‏ای در مسیر راهت می ‏ایستاد تا لحظه ‏ای، جلوه ‏ای از #بهشت را در سیمای ملکوتی تو ببیند و تو با آن لبخند بی‏ ریا و مهربانت به او سلام کنی؛ درست مثل جد بزرگوارت.

با این همه، تو در شهر خودت هم غریب بودی و در خانه ‏ات و در میان دوستان!

حالا چگونه می‏شود این همه غربت را با یک کلمه تصویر کرد، امام #مظلوم و غریب ما، امام حسن مجتبی #😭

سالها توفيق برپايي مجلس ميلاد
كريم اهل بيت ، امام حسن مجتبى ع را در شب نيمه ماه مبارك #رمضان در مدينه منوره ، ومكًه مكرمه #داشته ، ودر #هفتم صفر ، سالروز شهادت غريبانه او در #تهران را برگزار مى نمودم وسعى در هرچه باشكوهتر اين مجلس غريب ، حتى در ميان
دوست داران را داشته ودارم!
امًا اكنون سومين سال است كه با وجود بيمارى منحوس كرونا ، زانوى غم به بغل داشتم ! زيرا كه نمى توانستم بيست و هفتمين سال برگزارى اين مراسم را آنچنان كه همه ساله در برپايي آن بيش از يك ماه و از آغاز ماه محرم ، مى كوشيدم وتلاش بر شكوه وگسترش و همه گير شدن آن را داشتم ، گامى برندارم وسرانجام از آنجا كه آغاز اين مجلس سوگ به بيش از نيم قرن پيش ، از سوى پدر شهيدم ، مرحوم آية الله #انصارى در نجف أشرف باز مى گرديد ، تصميم گرفتم كه مجلسى هر قدر به ظاهر ساده ومختصر را همچون سال پيش بر پا سازم وبا خانواده ، در سالروز شهادت غريبانه ومظلومانه اين امام كريم به سوگ بنشينيم و از نواى سوزناك يادگار مرحوم حاج محمد علامه ، آن پير غلام أباعبد #الله الحسين كه با نداى السلام عليك يا أبا عبد الله او ، مجلس به لرزه در مى آمد و اشك ها بر غربت آل الله از ديده ها سرازير مى گرديد ، بهره گرفتم و حاج حسين علامه ، قدم رنجه نمود و در حسنيه حقير ، لحظاتى را به سوگوارى بر آن امام غريب ، پرداختيم كه چقدر غريبانه بود!
ترديد ندارم هزاران فرشته آسمانى در اين #حسنيه وپيرامون آن ، در كوچه ها وخيابانهاى اطراف آن ، گرد آمده وبا ما عزاداران اين امام همام ، همنوا شده بودند!
اما در اين مجلس غريبانه او از ابتدا تا انتها گريستيم ، بر غربتش ، بر مظلوميتش ، كه امسال غربت مجلس او آشكار تر بود!
اما آنچه كه مرا آرام مى نمود ! اين بود كه ترديد نداشتم ، انشاء الله
مادر پهلو شكسته او ، در آستانه حسنيه ، خود به سوگ نشسته ودر حقً همه دوستدارانش دعا مى كند!
انشاء الله
ليكن پروردگارا ! بار الها!
سال ديگر چنين هفتم صفرى ، بدون برگزارى مجلس گسترده وبا حضور عاشقان وارادتمندان حضرتش را كه در سوگ امام مجتبى شركت مى نمودند، وامسال چنين غريبانه برگزار شد ، را نمى توانم تحمًل نمايم!
گرچه زبان بايد به شكرانه باز نمود كه الحمد لله توفيق يار گرديد كه همين مجلس اندك وغريبانه را بر پا سازم.
السلام عليكم يا اهل بيت النبوًة ورحمة الله وبركاته

#هادى _انصارى
هفتم صفر ١٤٤٤ هجرى
برابر با ١٣ شهريور ١٤٠١

_____
@drhadiansarii