.....در مجلس #عقد
🔸یک روز حضرت آیت الله العظمی حاج سید #احمد _خوانساری در مجلس عقد، برای خواندن خطبه، به منزل کسی رفته بودند. شخصی که قرآن را برای سفره عقد می برده است.
.
در پله ها به ایشان میرسد، او به احترام آقا صبر می کنند تا حضرت آقا بروند، اما آقا میفرمایند: «شما قرآن را جلوتر ببرید، من پشت سر شما خواهم آمد»
.
🔸دکتر احمد #مسجد _جامعی می فرمود: نقل است. که یک بار هيأت عزاداران حسینی در بازار در منزل حضرت آیت الله العظمی حاج سیداحمد خوانساری مشغول سینه زنی بودند، در پشت سر سینه زنان، قرآنی بر طاقچه بود. حضرت آقا با شتاب آمدند و قرآن را از پشت سر هیات سینه زنی برداشتند که
مبادا به کلام الله بی احترامی شود."
.
🔸مرحوم آیت الله «#سید _عبدالکریم_ کشمیری» میفرمودند: از حضرت آیت الله العظمی حاج سیداحمد خوانساری پرسیدم: شما هر روز چقدر قرآن میخوانید؟ فرمودند: «هر سه روز یک #ختم _قرآن موفق می شوم یعنی هر روز ده جزء ] و اگر کلمات کتابها ریز باشد نمی توانم ببینم و بخوانم، ولی قرآن حتی اگر کلماتش ریز هم باشد، آنها را می بینم و می توانم بخوانم.»
.
🔸مرحوم آیت الله حاج شیخ «#محمود_ انصاری _قمی» میفرمودند: روزهای آخرین حیات حضرت آیت الله العظمی حاج سیداحمد خوانساری، همه روزه به دیدار ایشان می رفتم. در آخرین روز که از اذان صبح خدمتشان بودم و ایشان بر بستر احتضار آرمیده بود، با تمام فرسودگی بدن و بیماری شدید، با سرعت قرآن میخواندند و فرصتی برای صحبت به کسی نمیدادند. عرضه داشتم: امید که همیشه سالم و ماندگار باشید، چرا این قدر با سرعت قرآن میخوانید؟ فرمودند: «آری، این چنین است، چون فرموده اند ظهر که فرارسد خواهم رفت، پس در این ساعات پایانی، به سرعت #قرآن را میخوانم که با قرآن بروم!»
…………………………………
@drhadiansarii
🔸یک روز حضرت آیت الله العظمی حاج سید #احمد _خوانساری در مجلس عقد، برای خواندن خطبه، به منزل کسی رفته بودند. شخصی که قرآن را برای سفره عقد می برده است.
.
در پله ها به ایشان میرسد، او به احترام آقا صبر می کنند تا حضرت آقا بروند، اما آقا میفرمایند: «شما قرآن را جلوتر ببرید، من پشت سر شما خواهم آمد»
.
🔸دکتر احمد #مسجد _جامعی می فرمود: نقل است. که یک بار هيأت عزاداران حسینی در بازار در منزل حضرت آیت الله العظمی حاج سیداحمد خوانساری مشغول سینه زنی بودند، در پشت سر سینه زنان، قرآنی بر طاقچه بود. حضرت آقا با شتاب آمدند و قرآن را از پشت سر هیات سینه زنی برداشتند که
مبادا به کلام الله بی احترامی شود."
.
🔸مرحوم آیت الله «#سید _عبدالکریم_ کشمیری» میفرمودند: از حضرت آیت الله العظمی حاج سیداحمد خوانساری پرسیدم: شما هر روز چقدر قرآن میخوانید؟ فرمودند: «هر سه روز یک #ختم _قرآن موفق می شوم یعنی هر روز ده جزء ] و اگر کلمات کتابها ریز باشد نمی توانم ببینم و بخوانم، ولی قرآن حتی اگر کلماتش ریز هم باشد، آنها را می بینم و می توانم بخوانم.»
.
🔸مرحوم آیت الله حاج شیخ «#محمود_ انصاری _قمی» میفرمودند: روزهای آخرین حیات حضرت آیت الله العظمی حاج سیداحمد خوانساری، همه روزه به دیدار ایشان می رفتم. در آخرین روز که از اذان صبح خدمتشان بودم و ایشان بر بستر احتضار آرمیده بود، با تمام فرسودگی بدن و بیماری شدید، با سرعت قرآن میخواندند و فرصتی برای صحبت به کسی نمیدادند. عرضه داشتم: امید که همیشه سالم و ماندگار باشید، چرا این قدر با سرعت قرآن میخوانید؟ فرمودند: «آری، این چنین است، چون فرموده اند ظهر که فرارسد خواهم رفت، پس در این ساعات پایانی، به سرعت #قرآن را میخوانم که با قرآن بروم!»
…………………………………
@drhadiansarii
حضور در #مجلس عزای خاندانی به درازای دو#قرن🔹
همه ساله رسم بر این دارم که در دهه سوم #محرم الحرام ، شبی را به مجلس عزای #سالار شهیدان ، حضرت اباعبد الله الحسین ع که در بیت مرحوم آیة الله حاج سید محمد علی #سبط ،برگزار می گردد مشرف شده واز برکات این مجلس وروح وصفای ستارگان این خاندان که ریشه به دوقرن که خود تاریخی گسترده را در خود نهفته دارد ، بهره ببرم.
امشب همچون سالهای پیش ، توفیق یافتم که در بیت الشرف حضرت حجة الاسلام والمسلمین حاج سید محمد #حسین سبط حضور یافته ودو #ستاره درخشان کنونی این بیت عریق وریشه دار ، را که میزبانی مجلس سالار شهیدان را که در حقیقت ادامه مجلس عزاداری والد معظمشان بشمار می آید ، به عهده داشتند ، زیارت نمایم.
خاندان سبط از آنجا این نام را برگزیده اند که (اسباط )یعنی دختر زادگان مرحوم آیة الله العظمی شیخ #مرتضی _انصاری دزفولی معروف به شیخ انصاری (۱۲۱۴- ۱۲۸۱ ق) از فقهای بزرگ #شیعه در قرن سیزدهم هجری که بعد از مرحوم #صاحب _جواهر ، مرجعیت عامه را از آن خویش نمود، بشمار می آیند.
بیشتر شهرت #شیخ انصاری به دلیل ابتکارات او در اصول و فقه است که با نوشتههای شیخ و قدرت تحلیل و دقتهای او وارد مرحله تازه ای گشت تا آنجا که مشهور به شیخ اعظم گردید.
شیخ #اعظم افزون بر جهات علمی و به ویژه فقه و اصول، در جهات مختلف دیگر نیز رشد و تعالی یافته بود؛ وی در اخلاق، عرفان و تقوای دینی در مقامی بس بلند قرار داشت و احتیاط و تواضع او زبانزد بود.
چنین مشهور است که یکی از شاگردان «شیخ مرتضی انصاری» میگوید: آن روز از پای منبر درس با شیخ بسیار صحبت کردم و اشکال گرفتم. پس از ختم درس، شیخ آهسته در گوش من فرمود: آن که «#بسم الله» را در گوش تو خوانده، تا «و #لا الضالین» را در گوش من خوانده است!
بیش از نیم قرن است که با این بیت والا وخاندان شرف واخلاق ، ارتباط داشته وبراین نعمت برخود می بالم !
از آن هنگام که در سالهای پنجاه شمسی به همراه مرحوم پدرم ،#شهید آیة الله حاج شیخ احمد #انصاری به #ایران وتهران گام می نهادم ، یک روز را در جمع علمای تهران در بیت الشرف مرحوم آیة الله سبط ،گرد آمده وخاطرات زیبا وفراموش نشدنی از آن چهره ها وستارگان علم وعمل را در ذهن خود بیادگار دارم.
منزل ساده امًا دنیایی از روح وصفای این بزرگوار در بخش جنوب #تهران که در آن هنگام مرکز سنتی شهر بشمار می آمد را هیچگاه از ذهن من محو نمی گردد.
بیاد دارم که روزی به همراه مرحوم پدرم ، به دیدار این عالم جلیل القدر که رفتارش سرشار از ادب وفروتنی وتواضع وخوشرویی بود ، به مدرسه کهن ومشهور #مروی که از مراکز حوزه علمیه مهم آن هنگام تهران پایتخت بشمار می رفت ، در #ناصر خسرو وکوچه مروی رفتیم که این نخستین بار بود که من به این مدرسه کهن وباروح ،گام می نهادم. که بیاد دارم با استقبال گرم وپرشور مرحوم آیة الله سبط روبرو گردیدیم وبا ورودمان ، از آنجا که پدرم از نجف اشرف واز کنار بارگاه ملکوتی وملائک پاسبان #امیر المومنین ویعسوب الدین ، آمده بودند ، دسته دسته از طلاب مدرسه که ظاهرا به اشاره مرحوم آیة الله سبط بود ، همه به اتاق بزرگی که بنظرم ، محل درس طلاب بود واز گستردگی نسبتا زیادی برخوردار بود حاضر شده وبه نماز #جماعت ایشان پایان پذیرفت.
در سالهای بعد که برای ادامه تحصیلات خود به دانشگاه تهران آمدم ، فرصت ها را غنیمت شمرده ودر گردهمایی علمای تهران که اصصطلاحا (#گعده) نامیده شده وماهی یک بار به صورت دوره ای در خانه های این بزرگان وستارگان علمی حوزوی تشکیل می گردید ، به همراه مرحوم عموی خود آیة الله حاج شیخ #محمود _انصاری که همزاد پدرم بشمار می آمدند ، شرکت می نمودم وچه خاطرات زیبا وتکرار نشدنی از این مجالس را در ذهن خود به نقش آورده ومحفوظ نگه داشته ام.
همه ساله رسم بر این دارم که در دهه سوم #محرم الحرام ، شبی را به مجلس عزای #سالار شهیدان ، حضرت اباعبد الله الحسین ع که در بیت مرحوم آیة الله حاج سید محمد علی #سبط ،برگزار می گردد مشرف شده واز برکات این مجلس وروح وصفای ستارگان این خاندان که ریشه به دوقرن که خود تاریخی گسترده را در خود نهفته دارد ، بهره ببرم.
امشب همچون سالهای پیش ، توفیق یافتم که در بیت الشرف حضرت حجة الاسلام والمسلمین حاج سید محمد #حسین سبط حضور یافته ودو #ستاره درخشان کنونی این بیت عریق وریشه دار ، را که میزبانی مجلس سالار شهیدان را که در حقیقت ادامه مجلس عزاداری والد معظمشان بشمار می آید ، به عهده داشتند ، زیارت نمایم.
خاندان سبط از آنجا این نام را برگزیده اند که (اسباط )یعنی دختر زادگان مرحوم آیة الله العظمی شیخ #مرتضی _انصاری دزفولی معروف به شیخ انصاری (۱۲۱۴- ۱۲۸۱ ق) از فقهای بزرگ #شیعه در قرن سیزدهم هجری که بعد از مرحوم #صاحب _جواهر ، مرجعیت عامه را از آن خویش نمود، بشمار می آیند.
بیشتر شهرت #شیخ انصاری به دلیل ابتکارات او در اصول و فقه است که با نوشتههای شیخ و قدرت تحلیل و دقتهای او وارد مرحله تازه ای گشت تا آنجا که مشهور به شیخ اعظم گردید.
شیخ #اعظم افزون بر جهات علمی و به ویژه فقه و اصول، در جهات مختلف دیگر نیز رشد و تعالی یافته بود؛ وی در اخلاق، عرفان و تقوای دینی در مقامی بس بلند قرار داشت و احتیاط و تواضع او زبانزد بود.
چنین مشهور است که یکی از شاگردان «شیخ مرتضی انصاری» میگوید: آن روز از پای منبر درس با شیخ بسیار صحبت کردم و اشکال گرفتم. پس از ختم درس، شیخ آهسته در گوش من فرمود: آن که «#بسم الله» را در گوش تو خوانده، تا «و #لا الضالین» را در گوش من خوانده است!
بیش از نیم قرن است که با این بیت والا وخاندان شرف واخلاق ، ارتباط داشته وبراین نعمت برخود می بالم !
از آن هنگام که در سالهای پنجاه شمسی به همراه مرحوم پدرم ،#شهید آیة الله حاج شیخ احمد #انصاری به #ایران وتهران گام می نهادم ، یک روز را در جمع علمای تهران در بیت الشرف مرحوم آیة الله سبط ،گرد آمده وخاطرات زیبا وفراموش نشدنی از آن چهره ها وستارگان علم وعمل را در ذهن خود بیادگار دارم.
منزل ساده امًا دنیایی از روح وصفای این بزرگوار در بخش جنوب #تهران که در آن هنگام مرکز سنتی شهر بشمار می آمد را هیچگاه از ذهن من محو نمی گردد.
بیاد دارم که روزی به همراه مرحوم پدرم ، به دیدار این عالم جلیل القدر که رفتارش سرشار از ادب وفروتنی وتواضع وخوشرویی بود ، به مدرسه کهن ومشهور #مروی که از مراکز حوزه علمیه مهم آن هنگام تهران پایتخت بشمار می رفت ، در #ناصر خسرو وکوچه مروی رفتیم که این نخستین بار بود که من به این مدرسه کهن وباروح ،گام می نهادم. که بیاد دارم با استقبال گرم وپرشور مرحوم آیة الله سبط روبرو گردیدیم وبا ورودمان ، از آنجا که پدرم از نجف اشرف واز کنار بارگاه ملکوتی وملائک پاسبان #امیر المومنین ویعسوب الدین ، آمده بودند ، دسته دسته از طلاب مدرسه که ظاهرا به اشاره مرحوم آیة الله سبط بود ، همه به اتاق بزرگی که بنظرم ، محل درس طلاب بود واز گستردگی نسبتا زیادی برخوردار بود حاضر شده وبه نماز #جماعت ایشان پایان پذیرفت.
در سالهای بعد که برای ادامه تحصیلات خود به دانشگاه تهران آمدم ، فرصت ها را غنیمت شمرده ودر گردهمایی علمای تهران که اصصطلاحا (#گعده) نامیده شده وماهی یک بار به صورت دوره ای در خانه های این بزرگان وستارگان علمی حوزوی تشکیل می گردید ، به همراه مرحوم عموی خود آیة الله حاج شیخ #محمود _انصاری که همزاد پدرم بشمار می آمدند ، شرکت می نمودم وچه خاطرات زیبا وتکرار نشدنی از این مجالس را در ذهن خود به نقش آورده ومحفوظ نگه داشته ام.
#گنبد مطهر #رسول خدا ص مشهور به قبة الخضراء ، در سال ۶۷۸ هجری، توسّط سلطان #قلاوون مملوکی از مماليك #مصر ، روی مرقد مطهر بنا شد، در حالی که تا پیش از آن، تنها، دیوار این قسمت، قدری از دیوار بخش های مسجد بالاتر بود.
گنبد ساخته شده توسط قلاوون، در پایین ، روی ستونهای مربّعی قرار گرفته؛ اما بخش فوقانی آن به صورت هشت ضلعی درآمده است.
كارهاى ساختمانیِ چندی در سال ۸۵۳ و ۸۷۸ و ۸۸۱ برای سنگفرش کردن کف #حجره، بنای مجدّد آن و نیز تعمیر گنبد، صورت گرفت که در #آتش سوزی سال ۸۸۶ هجرى آسیب زیادی به #مقصوره و #گنبد رسید، اما #حجره شریفه؛ یعنی محدوده مرقد، آسیبی ندید.
به دنبال آن در سال ۸۸۷ سلطان #قایْتبای ، گنبد را که در اثر آتش سوزی در مسجد آسیب دیده بود، از نو بنا کرد. چند سال بعد باز گنبد تجدید بنا شد.
در سال ١٢٣٣ هجرى ، در دوران سلطان #محمود _عثمانی، نیز گنبد بازسازی شد و تا آن زمان رنگ آن کبود بود.
در روزگار سلطان #عبدالحمید #عثمانی، گنبد روی مرقد را به رنگ سبز کردند و از این زمان به بعد، به قُبّة الخضراء شهرت یافت.
طبق رسم، هر از چند سال، رنگی روی رنگ پیشین می کشیدند. جالب آن که در پایین گنبد، سوراخی باز کرده اند که میان #قبر و #آسمان فاصلهای نباشد.
داستان این محفظه از این قرار است که وقتی در #مدینه باران نیامد، مردم در این باره از يكى از همسران پيامبر ص سوال کردند. او گفت که متوجه قبر پیامبر شوید؛ همسر پیامبر(صلی الله علیه وآله)، به خلاف کسانی که به تبرک و توسل اعتقادی ندارند و برای قبر ارزشی قائل نیستند، مردم را به قبر آن حضرت هدایت کرد از زمانی که گنبد روی مرقد کشیده شد، این محفظه را در ادامه آن سنت، باقی گذاشتند تا در وقت کم بارانی، آن را بگشایند و از خداوند طلب باران کنند.
در اين #فيلم كه هرچند سال يك بار رخ مى دهد، گنبد مطهر را در حال #رنگ پاشيدن ملاحظه مى كنيد.
السلام عليك يا #رسول الله ص
وعلى #إبنتك و#بعلها و#بنيها عليهم السلام
_____________
@drhadiansarii
گنبد ساخته شده توسط قلاوون، در پایین ، روی ستونهای مربّعی قرار گرفته؛ اما بخش فوقانی آن به صورت هشت ضلعی درآمده است.
كارهاى ساختمانیِ چندی در سال ۸۵۳ و ۸۷۸ و ۸۸۱ برای سنگفرش کردن کف #حجره، بنای مجدّد آن و نیز تعمیر گنبد، صورت گرفت که در #آتش سوزی سال ۸۸۶ هجرى آسیب زیادی به #مقصوره و #گنبد رسید، اما #حجره شریفه؛ یعنی محدوده مرقد، آسیبی ندید.
به دنبال آن در سال ۸۸۷ سلطان #قایْتبای ، گنبد را که در اثر آتش سوزی در مسجد آسیب دیده بود، از نو بنا کرد. چند سال بعد باز گنبد تجدید بنا شد.
در سال ١٢٣٣ هجرى ، در دوران سلطان #محمود _عثمانی، نیز گنبد بازسازی شد و تا آن زمان رنگ آن کبود بود.
در روزگار سلطان #عبدالحمید #عثمانی، گنبد روی مرقد را به رنگ سبز کردند و از این زمان به بعد، به قُبّة الخضراء شهرت یافت.
طبق رسم، هر از چند سال، رنگی روی رنگ پیشین می کشیدند. جالب آن که در پایین گنبد، سوراخی باز کرده اند که میان #قبر و #آسمان فاصلهای نباشد.
داستان این محفظه از این قرار است که وقتی در #مدینه باران نیامد، مردم در این باره از يكى از همسران پيامبر ص سوال کردند. او گفت که متوجه قبر پیامبر شوید؛ همسر پیامبر(صلی الله علیه وآله)، به خلاف کسانی که به تبرک و توسل اعتقادی ندارند و برای قبر ارزشی قائل نیستند، مردم را به قبر آن حضرت هدایت کرد از زمانی که گنبد روی مرقد کشیده شد، این محفظه را در ادامه آن سنت، باقی گذاشتند تا در وقت کم بارانی، آن را بگشایند و از خداوند طلب باران کنند.
در اين #فيلم كه هرچند سال يك بار رخ مى دهد، گنبد مطهر را در حال #رنگ پاشيدن ملاحظه مى كنيد.
السلام عليك يا #رسول الله ص
وعلى #إبنتك و#بعلها و#بنيها عليهم السلام
_____________
@drhadiansarii
#خاندان _روحانى قمى 🔹
شهر مقدس #قم، از سده هاى آغازين اسلامى تاكنون، آكنده از عالمان و فرزانگان بوده است. فقيهان، محدثان، مفسران و فيلسوفان اين شهر دانش اسلامى را حفظ كردند، پرورش دادند، به دست آيندگان رساندند و در حفظ باورهاى دينى مردم كوشيدند. از شمار اين فرزانگان - كه هم اكنون نيز زبانزد مردم قم و شهره شهر است - مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد #صادق قمى است. وى مرجع دينى مردم در نيمه نخست قرن چهاردهم هجرى فقيهى متنفّذ و رئيسى مطاع بود «كه عقده كارهاى متنازع فيه، به ناخن رأى ايشان گشوده مى شد و فيصل حكومات شرعيه، به كلك مشكين ايشان حوالت مى رفت...».
او پايه گذار بيت شريف «#روحانى» و بنيانگذار مسجد و مدرسه حاج سيد صادق در قم است، كه همه آنها بيش از يك صد سال است كه در قم، منشأ اثرند. در اين مقاله، به گوشه اى از زندگى علمى و خدمات دينى و اجتماعى وى اشارتى مى رود.
ولادت
آيت الله حاج سيد صادق قمى، در يكى از بيوت اصيل و متدين قم - كه ديانت و تجارت را توأم ساخته بودند - در سال 1255 ق زاده شد. وى پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و نوجوانى، به تشويق پدرش، حاج ميرزا زين العابدين كه اهل علم و دانش بود، علوم دينى را فراگرفت و تا هجده سالگى مقدمات را پايان برد.
در محضـر آن فقيه فرزانـه، شاگردانـى چند پرورش يافتند كه عبارتند از آيات عظام و حجج اسلام:
1. شيخ حسن #فاضل (م 1366 ق)؛
2. سيد فخرالدين #سيدى، نوه دخترى مرحوم ميرزاى قمى(م1363 ق)؛
3. شيخ محمد #كبير قمى( 0129 ـ 1369ق)؛
4. آخوند ملاعلى #اكبرقمى؛
5. شيخ ابوالقاسم #صغير(م 1352 ق)؛
6. حاج سيد ابوالقاسم #مرتضوى.
از ميان اين گروه، حاج شيخ حسن فاضل از قم مهاجرت نكرد. وى شاگرد مخصوص آن استاد عالى قدر شد و به درجات عاليه فقاهت و اجتهاد نايل آم
از آن جا كه ايشان به جز امامت جماعت و مرجعيت امور دينى مردم، متصدى امر قضاوت، فصل دعاوى و رفع خصومات بود، لذا كم تر تأليفى از او به يادگار مانده است. اما همان نوشته هاى اندك او، گواه روشنى بر فضل و فقاهت اوست. به گفته آيت الله سيد مهدى روحانى: «وى مجلدى از مباحث عقليه را نگاشته بود، كه در جريان سيل معروف قم (1352 ق)، از ميان رفت. و نيز حدود هزار ورق ـ يا بيشتر ـ از مباحث مختلف در فقه و اصول نگاشت، كه متفرق است. و چون اوراق بسيارى از آنها مفقود شده، مرتب ساختن آنها ناممكن است».
اما كتابى كه هم اينك از او در دست است، شرح كتاب الزكاة از كتاب شرائع و از آغاز زكات تا اصناف مستحقين مى باشد، كه نزد نوادگان وى است.
بناى #مسجد و مدرسه
در سال 1311 ق آقاى حاج سيد صادق، شروع به ساخت مسجد و مدرسه اى ـ نزديك خانه مسكونى اش ـ نمود. بنياد مسجد در سال 1313 ق به پايان رسيد و به تدريج حجره هاى مدرسه نيز در سال هاى بعد تكميل شد. و اينك، اين مدرسه مورد استفاده جمعى از طلاب و فضلاى حوزه علميه قم است.
اين مدرسه، به خواست آيت الله سيد صادق روحانى، در سال 1395 ق به طور كامل بازسازى و تعمير شد. سال هاى بسيارى امامت جماعت مسجد، بر عهده مرحوم آيت الله آقاى حاج سيد مهدى روحانى بود.
درگذشت
آيت الله حاج سيد صادق، پس از 83 سال زندگى آكنده از خدمات دينى و اجتماعى، ـ به نقل از آيت الله روحانى به نقل از والد خويش ـ در پنجشنبه پنجم ماه ربيع الاول 1338 ق و براساس نوشته روى قبرش، چهارم ربيع الاول ـ بدرود حيات گفت، و پس از يك تشييع با شكوه، در سمت شمال مرقد ميرزاى قمى ـ در قبرستان شيخان كبير ـ به خاك خفت.
در ماده تاريخ وفات وى گفتند:
قد ذهب نور الدجى و اندك طود العلى
و نيز گفته شد: «بدا بعده فى الاسلام ثلمة لايسدّها شي ء».
از آن فقيه بزرگ، فرزندان متعددى بر جاى ماندند، كه هر يك از مفاخر روحانيت و حوزه علميه قم به شمار مى رفتند. آنان عبارتند از:
1. آيت الله حاج ميرزا #محمود _روحانى: وى در سال 7013 ق به دنيا آمد. وى پس از خواندن مقدمات، ادبيات و سطوح نزد حضرات آيات: حاج شيخ حسن فاضل و آخوند ملا غلامرضا صاحب قلائد و حاج آقا احمد طباطبائى، در سال 0133 ق به نجف مشرف شد و از محضر آيت الله سيد ابوالحسن #اصفهانى و ميرزاى #نائينى بهره برد. وى مدتى نيز در #مشهد، از محضر آيت الله حاج آقا #حسين قمى استفاده كرد. سپس، او به قم مراجعت كرد و پس از آن، سال هاى فراوان از درس هاى فقه و اصول آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم #حائرى يزدى بهره برد، تا بدانجا كه يكى از معاريف علماى قم به شمار مى رفت و پس از پدر بزرگوارش، به جاى وى اقامه جماعت مى كرد. او عالمى عامل و فقيهى زاهد و متعبد بود .
وفاتش در هيجده شعبان المعظم 1381 ق رخ داد و در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه عليها السّلام مدفون شد.
او والد مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد#محمد روحانى و آيت الله حاج سيدصادق روحانى بود.
2.
شهر مقدس #قم، از سده هاى آغازين اسلامى تاكنون، آكنده از عالمان و فرزانگان بوده است. فقيهان، محدثان، مفسران و فيلسوفان اين شهر دانش اسلامى را حفظ كردند، پرورش دادند، به دست آيندگان رساندند و در حفظ باورهاى دينى مردم كوشيدند. از شمار اين فرزانگان - كه هم اكنون نيز زبانزد مردم قم و شهره شهر است - مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد #صادق قمى است. وى مرجع دينى مردم در نيمه نخست قرن چهاردهم هجرى فقيهى متنفّذ و رئيسى مطاع بود «كه عقده كارهاى متنازع فيه، به ناخن رأى ايشان گشوده مى شد و فيصل حكومات شرعيه، به كلك مشكين ايشان حوالت مى رفت...».
او پايه گذار بيت شريف «#روحانى» و بنيانگذار مسجد و مدرسه حاج سيد صادق در قم است، كه همه آنها بيش از يك صد سال است كه در قم، منشأ اثرند. در اين مقاله، به گوشه اى از زندگى علمى و خدمات دينى و اجتماعى وى اشارتى مى رود.
ولادت
آيت الله حاج سيد صادق قمى، در يكى از بيوت اصيل و متدين قم - كه ديانت و تجارت را توأم ساخته بودند - در سال 1255 ق زاده شد. وى پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و نوجوانى، به تشويق پدرش، حاج ميرزا زين العابدين كه اهل علم و دانش بود، علوم دينى را فراگرفت و تا هجده سالگى مقدمات را پايان برد.
در محضـر آن فقيه فرزانـه، شاگردانـى چند پرورش يافتند كه عبارتند از آيات عظام و حجج اسلام:
1. شيخ حسن #فاضل (م 1366 ق)؛
2. سيد فخرالدين #سيدى، نوه دخترى مرحوم ميرزاى قمى(م1363 ق)؛
3. شيخ محمد #كبير قمى( 0129 ـ 1369ق)؛
4. آخوند ملاعلى #اكبرقمى؛
5. شيخ ابوالقاسم #صغير(م 1352 ق)؛
6. حاج سيد ابوالقاسم #مرتضوى.
از ميان اين گروه، حاج شيخ حسن فاضل از قم مهاجرت نكرد. وى شاگرد مخصوص آن استاد عالى قدر شد و به درجات عاليه فقاهت و اجتهاد نايل آم
از آن جا كه ايشان به جز امامت جماعت و مرجعيت امور دينى مردم، متصدى امر قضاوت، فصل دعاوى و رفع خصومات بود، لذا كم تر تأليفى از او به يادگار مانده است. اما همان نوشته هاى اندك او، گواه روشنى بر فضل و فقاهت اوست. به گفته آيت الله سيد مهدى روحانى: «وى مجلدى از مباحث عقليه را نگاشته بود، كه در جريان سيل معروف قم (1352 ق)، از ميان رفت. و نيز حدود هزار ورق ـ يا بيشتر ـ از مباحث مختلف در فقه و اصول نگاشت، كه متفرق است. و چون اوراق بسيارى از آنها مفقود شده، مرتب ساختن آنها ناممكن است».
اما كتابى كه هم اينك از او در دست است، شرح كتاب الزكاة از كتاب شرائع و از آغاز زكات تا اصناف مستحقين مى باشد، كه نزد نوادگان وى است.
بناى #مسجد و مدرسه
در سال 1311 ق آقاى حاج سيد صادق، شروع به ساخت مسجد و مدرسه اى ـ نزديك خانه مسكونى اش ـ نمود. بنياد مسجد در سال 1313 ق به پايان رسيد و به تدريج حجره هاى مدرسه نيز در سال هاى بعد تكميل شد. و اينك، اين مدرسه مورد استفاده جمعى از طلاب و فضلاى حوزه علميه قم است.
اين مدرسه، به خواست آيت الله سيد صادق روحانى، در سال 1395 ق به طور كامل بازسازى و تعمير شد. سال هاى بسيارى امامت جماعت مسجد، بر عهده مرحوم آيت الله آقاى حاج سيد مهدى روحانى بود.
درگذشت
آيت الله حاج سيد صادق، پس از 83 سال زندگى آكنده از خدمات دينى و اجتماعى، ـ به نقل از آيت الله روحانى به نقل از والد خويش ـ در پنجشنبه پنجم ماه ربيع الاول 1338 ق و براساس نوشته روى قبرش، چهارم ربيع الاول ـ بدرود حيات گفت، و پس از يك تشييع با شكوه، در سمت شمال مرقد ميرزاى قمى ـ در قبرستان شيخان كبير ـ به خاك خفت.
در ماده تاريخ وفات وى گفتند:
قد ذهب نور الدجى و اندك طود العلى
و نيز گفته شد: «بدا بعده فى الاسلام ثلمة لايسدّها شي ء».
از آن فقيه بزرگ، فرزندان متعددى بر جاى ماندند، كه هر يك از مفاخر روحانيت و حوزه علميه قم به شمار مى رفتند. آنان عبارتند از:
1. آيت الله حاج ميرزا #محمود _روحانى: وى در سال 7013 ق به دنيا آمد. وى پس از خواندن مقدمات، ادبيات و سطوح نزد حضرات آيات: حاج شيخ حسن فاضل و آخوند ملا غلامرضا صاحب قلائد و حاج آقا احمد طباطبائى، در سال 0133 ق به نجف مشرف شد و از محضر آيت الله سيد ابوالحسن #اصفهانى و ميرزاى #نائينى بهره برد. وى مدتى نيز در #مشهد، از محضر آيت الله حاج آقا #حسين قمى استفاده كرد. سپس، او به قم مراجعت كرد و پس از آن، سال هاى فراوان از درس هاى فقه و اصول آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم #حائرى يزدى بهره برد، تا بدانجا كه يكى از معاريف علماى قم به شمار مى رفت و پس از پدر بزرگوارش، به جاى وى اقامه جماعت مى كرد. او عالمى عامل و فقيهى زاهد و متعبد بود .
وفاتش در هيجده شعبان المعظم 1381 ق رخ داد و در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه عليها السّلام مدفون شد.
او والد مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد#محمد روحانى و آيت الله حاج سيدصادق روحانى بود.
2.
مسجد #جواد الأئمه در #ناصر خسرو 🔹
بعد از نزدیک به یک دهه ، روز #دوشنبه سوم دی ماه جاری گذرم به خیابان ناصرخسرو افتاد وصدها خاطره آن هنگام که مرحوم عمویم حضرت آیة الله حاج شیخ #محمود #انصاری پس از هجرتش از #نجف أشرف به تهران ، در آغاز امام جماعت مسجد ثامن الأئمه را عهده دار شده وبه وظائف دینی وخدمت رسانی مذهبی وإجتماعی خویش پرداخت که در این میان نخست مسجد یاد شده را با کمک أهالی محل ونیکوکاران تهرانی از نو بنا نهاد ومناره ای بلند بر آن برپاساخت. از این پس بود که ایشان متوجه گردید مسجدی در یکصد متری شمال این خیابان وجود دارد که متاسفانه به أنبار مغازه داران وصنف الکتریک فروشان مبدل گردیده است. وی با همت عالی خود دست به کار شده وپس از تخلیه وتصرف مکان ، دست به ساخت مجدد آن زد وبنایی شکوهمند از آن بوجود آورد ونام مسجد را #جواد الائمه قرار داد. ساخت این دومسجد ورخدادهای زیبا وتوانمند این مجتهد _خدمتگزار ، تا کنون هنوز در میان کهنسالان ومغازه داران ناصر خسرو زبانزد بوده ودر آن هنگام تهران ، نقل مجالس خاص وعام بود. فرصت را غنیمت شمرده وگام به درون این مسجد که در ودیوار آن ، صدای #الله اکبر مرحوم عمویم هنگام إقامه نماز در #محراب را در فضا پژواک کرده ودر گوشم طنین انداز بود ، احساس نموده ومی شنیدم. لحظاتی به حدود چهار دهه پیش بازگشته بودم وبا روح او که در فضای مسجد بود ، به نجوا وگفتگو مشغول بودم ودر همین هنگام به دنبال نام مرحوم عمویم که در بخشی از #محراب ودر میان کاشی کاریهای زیبای آن ، به یادگار نهاده شده بود ، می گشتم اما حیرت زده نام ایشان را ندیدم !
از آنجا که نزدیک #أذان ظهر بود ومحلیان ومغازه داران برای #نماز به مسجد آمده بودند ، سوال کردم که متولی مسجد چه کسی است که در این هنگام سه نفر اعلام وجود کردند وبنظرم چنین پنداشتند که شخصی با أنبانی از پول وسکه مراجعه کرده وقصد هدیه کردن به مسجد را دارد!
پرسیدم چرا نام مرحوم عموی مرا از محراب برداشته اید؟ وجود نام #خدمتگزاران موجب تشویق دیگران در همت به نگاه داشتن #میراث می گردد و#وقف و#صدقه جاریه و#باقیات الصالحات ، خود #میراث جاودانه ای است که با نگهداری نام بزرگ همتان ، موجب تشویق حاضران وآیندگان می گردد! به آنان گفتم که شما شرعا وعرفا کاری بس خطا أنجام داده اید وموجب دلسرد شدن نیکوکاران می گردید زیرا که چنین می پندارند که پس از اندک زمانی ، نامشان محو شده وأثری از کار خیرشان در میانه مردم باقی نمی ماند!
پاسخ های آنان قانع کننده نبود ! یکی می گفت اینجا دوباره ترمیم شده است!
دیگری می گفت ، مسجد ساختن نام نمی خواهد!! سومی می گفت او نامش در دفتر پروردگار ثبت شده است !
به آنان توضیح دادم ، غرض نام فرد میست ، نفس کار غلط است . اقدام نیکوکارانه افراد باید با نامشان زنده بماند که هم طلب مغفرت برای او شود وهم تشویقی برای این نسل
ونسل آینده باشد.
سرانجام عقلای حاضر در مسجد ، سخنان مرا مورد تایید قرار داده وپیشنهاد نمودند که من تابلویی نوشته وبر دیوار مسجد قرار دهم که نپذیرفته وگفتم این وظیفه شما است که به سبک کاشی های مسجد ، بخشی را به یکی از دیوارها با کاشی قرار دهید وتاریخ ونام حدمتگزاران وترمیم کنندگان این خانه الهی را بر آن قرار دهید که بدانند ، باقیات الصالحات وجود دارد ومیراث جاودان ، جاودانه است.
البته به آنان قول دادم که اگر به چنین اقدامی دست زدند ، مرا آگاه سازند که علاوه بر هزینه آن ، کمک به بخشی از طبقه دوم مسحد بنمایم.
امیدوارم که به این پند من عمل کرده واقدامات افراد را که موظف به نگهداری هستیم ، با ذکر نامشان ، هم آنان را #جاوید نگه داشته واز سوی دیگر ، نسل کنونی را تشویق به این نوع اقدامات نماییم.
در پایان همه حاضران به روح جاودانه این مجتهد خدمتگزار ، صلواتی فرستاده واز این پس بود که #مسجد جواد الائمه در حالی ترک نمودم که احساس می کردم ، روح پر فتوح این مرد بزرگ ، مرا به این سوی کشانیده
ووظیفه محوًل شده را به انجام رسانیدم.
…………………………………
@drhadiansarii
بعد از نزدیک به یک دهه ، روز #دوشنبه سوم دی ماه جاری گذرم به خیابان ناصرخسرو افتاد وصدها خاطره آن هنگام که مرحوم عمویم حضرت آیة الله حاج شیخ #محمود #انصاری پس از هجرتش از #نجف أشرف به تهران ، در آغاز امام جماعت مسجد ثامن الأئمه را عهده دار شده وبه وظائف دینی وخدمت رسانی مذهبی وإجتماعی خویش پرداخت که در این میان نخست مسجد یاد شده را با کمک أهالی محل ونیکوکاران تهرانی از نو بنا نهاد ومناره ای بلند بر آن برپاساخت. از این پس بود که ایشان متوجه گردید مسجدی در یکصد متری شمال این خیابان وجود دارد که متاسفانه به أنبار مغازه داران وصنف الکتریک فروشان مبدل گردیده است. وی با همت عالی خود دست به کار شده وپس از تخلیه وتصرف مکان ، دست به ساخت مجدد آن زد وبنایی شکوهمند از آن بوجود آورد ونام مسجد را #جواد الائمه قرار داد. ساخت این دومسجد ورخدادهای زیبا وتوانمند این مجتهد _خدمتگزار ، تا کنون هنوز در میان کهنسالان ومغازه داران ناصر خسرو زبانزد بوده ودر آن هنگام تهران ، نقل مجالس خاص وعام بود. فرصت را غنیمت شمرده وگام به درون این مسجد که در ودیوار آن ، صدای #الله اکبر مرحوم عمویم هنگام إقامه نماز در #محراب را در فضا پژواک کرده ودر گوشم طنین انداز بود ، احساس نموده ومی شنیدم. لحظاتی به حدود چهار دهه پیش بازگشته بودم وبا روح او که در فضای مسجد بود ، به نجوا وگفتگو مشغول بودم ودر همین هنگام به دنبال نام مرحوم عمویم که در بخشی از #محراب ودر میان کاشی کاریهای زیبای آن ، به یادگار نهاده شده بود ، می گشتم اما حیرت زده نام ایشان را ندیدم !
از آنجا که نزدیک #أذان ظهر بود ومحلیان ومغازه داران برای #نماز به مسجد آمده بودند ، سوال کردم که متولی مسجد چه کسی است که در این هنگام سه نفر اعلام وجود کردند وبنظرم چنین پنداشتند که شخصی با أنبانی از پول وسکه مراجعه کرده وقصد هدیه کردن به مسجد را دارد!
پرسیدم چرا نام مرحوم عموی مرا از محراب برداشته اید؟ وجود نام #خدمتگزاران موجب تشویق دیگران در همت به نگاه داشتن #میراث می گردد و#وقف و#صدقه جاریه و#باقیات الصالحات ، خود #میراث جاودانه ای است که با نگهداری نام بزرگ همتان ، موجب تشویق حاضران وآیندگان می گردد! به آنان گفتم که شما شرعا وعرفا کاری بس خطا أنجام داده اید وموجب دلسرد شدن نیکوکاران می گردید زیرا که چنین می پندارند که پس از اندک زمانی ، نامشان محو شده وأثری از کار خیرشان در میانه مردم باقی نمی ماند!
پاسخ های آنان قانع کننده نبود ! یکی می گفت اینجا دوباره ترمیم شده است!
دیگری می گفت ، مسجد ساختن نام نمی خواهد!! سومی می گفت او نامش در دفتر پروردگار ثبت شده است !
به آنان توضیح دادم ، غرض نام فرد میست ، نفس کار غلط است . اقدام نیکوکارانه افراد باید با نامشان زنده بماند که هم طلب مغفرت برای او شود وهم تشویقی برای این نسل
ونسل آینده باشد.
سرانجام عقلای حاضر در مسجد ، سخنان مرا مورد تایید قرار داده وپیشنهاد نمودند که من تابلویی نوشته وبر دیوار مسجد قرار دهم که نپذیرفته وگفتم این وظیفه شما است که به سبک کاشی های مسجد ، بخشی را به یکی از دیوارها با کاشی قرار دهید وتاریخ ونام حدمتگزاران وترمیم کنندگان این خانه الهی را بر آن قرار دهید که بدانند ، باقیات الصالحات وجود دارد ومیراث جاودان ، جاودانه است.
البته به آنان قول دادم که اگر به چنین اقدامی دست زدند ، مرا آگاه سازند که علاوه بر هزینه آن ، کمک به بخشی از طبقه دوم مسحد بنمایم.
امیدوارم که به این پند من عمل کرده واقدامات افراد را که موظف به نگهداری هستیم ، با ذکر نامشان ، هم آنان را #جاوید نگه داشته واز سوی دیگر ، نسل کنونی را تشویق به این نوع اقدامات نماییم.
در پایان همه حاضران به روح جاودانه این مجتهد خدمتگزار ، صلواتی فرستاده واز این پس بود که #مسجد جواد الائمه در حالی ترک نمودم که احساس می کردم ، روح پر فتوح این مرد بزرگ ، مرا به این سوی کشانیده
ووظیفه محوًل شده را به انجام رسانیدم.
…………………………………
@drhadiansarii
#مجتهدان _خدمتگزار🔹
مرور خاطراتی بیش از نیم قرن پیش با مرحوم #پدر و عمویم، دو #همزاد: اخوان انصاری
شهریور سال ۱۳۵۴ شمسی بود. برای ادامه تحصیل به #دانشگاه به تهران آمده بودم. خدمت مرحوم عمویم آیت الله حاج شیخ #محمود #انصاری رسیدم که از علمای تهران و مجتهدین مشهور دوران خود به شمارمی آمد. او همزاد مرحوم پدر #شهیدم آیت الله حاج شیخ احمد انصاری بودند؛ این دو شهرت به «اخوان انصاری» داشتند.
در اوساط دوران علمی وحوزوی از این دو همزاد با عنوان «#مجتهد _خدمتگزار» نام برده می شد. چنانکه در خدمتگزاری به مردم و گره گشایی از مشکلات مردم و معاشرت گرم با نیکوکاران و خیرین و نیز ارتباط با علمای بلاد و مراجع ایران وعراق، همت عالی در انجام امور داشتند.
زندگی دو همزاد برای مردم
این دو همزاد، یعنی «احمد ومحمود» معروف به #اخوان _انصاری، در ساخت مساجد و ترمیم #امامزاده ها و جز اینها، یکی در #ایران و دیگری در #نجف اشرف وعراق، همت والایی داشتند. همچون خلقتشان که دو همزاد حقیقی بودند، دراین راستا نیز همسان یکدیگر بودند.
گویی که #سلولهای خدمت وهمتشان نیز از میان دونیم شده است. یکی در این سو برای ساخت مسجدی ویرانه، دستار بالا زده بود و دیگری در آن سوی مرزها و با فاصله ای بیش از هزار واندی کیلومتر، گاه در همان روز و یا چیزی نزدیک به آن، تجدید بنای مسجدی را آغاز می کرد.
این همزاد، مسجد #ثامن الائمه را از ویرانی وفرسودگی، به مسجدی با گنبد ومناره ای زیبا تغییر می داد و آن همزاد در نجف، دست به تجدید بنای مسجد #خضراء زده بود که تاریخی بیش از هزار سال در خود نهفته دارد ومحل درس استاد خود - یعنی مرحوم آیت الله العظمی #خویی - بود. مسجد خضراء را از نو به شکل زیبایی بنا کرد که پس از گذشت نیم #قرن از این رخداد، هم اکنون با گام نهادن در این مساجد، گویی تازه و با معماری وهنر اسلامی نوین بنا شده است.
به یاد دارم که تا سن هفده سالگی با پدر در نجف اشرف حرکت می کردم و سپس با هجرت به ایران و #تهران که در کنار عموی همزاد پدرم، گام برداشتم، گویی که در کنار پدرم قرار دارم.
دستگیری از مردم، مشی زندگی ایشان بود. آنان همچون #فرشته های نجات، پیش از درخواست یک انسان - از #کودک تا کهنسال و از مرد تا بانویی نیازمند- به سوی آن ها روی آورده ونیازی را برآورده می کردند. بیماری را درمان می کردند و آزمند آبرومندی را کاملا پنهانی از دید این وآن – حتی پنهان از خانواده خود- به خواسته و آرزویش می رساندند.
ما خانواده اين دو همزاد، چه بسیار از این رخدادها را گاه با دیدگانمان می دیدیم وچه بسیار از این نمونه ها
…………………………………………………
@drhadiansarii
مرور خاطراتی بیش از نیم قرن پیش با مرحوم #پدر و عمویم، دو #همزاد: اخوان انصاری
شهریور سال ۱۳۵۴ شمسی بود. برای ادامه تحصیل به #دانشگاه به تهران آمده بودم. خدمت مرحوم عمویم آیت الله حاج شیخ #محمود #انصاری رسیدم که از علمای تهران و مجتهدین مشهور دوران خود به شمارمی آمد. او همزاد مرحوم پدر #شهیدم آیت الله حاج شیخ احمد انصاری بودند؛ این دو شهرت به «اخوان انصاری» داشتند.
در اوساط دوران علمی وحوزوی از این دو همزاد با عنوان «#مجتهد _خدمتگزار» نام برده می شد. چنانکه در خدمتگزاری به مردم و گره گشایی از مشکلات مردم و معاشرت گرم با نیکوکاران و خیرین و نیز ارتباط با علمای بلاد و مراجع ایران وعراق، همت عالی در انجام امور داشتند.
زندگی دو همزاد برای مردم
این دو همزاد، یعنی «احمد ومحمود» معروف به #اخوان _انصاری، در ساخت مساجد و ترمیم #امامزاده ها و جز اینها، یکی در #ایران و دیگری در #نجف اشرف وعراق، همت والایی داشتند. همچون خلقتشان که دو همزاد حقیقی بودند، دراین راستا نیز همسان یکدیگر بودند.
گویی که #سلولهای خدمت وهمتشان نیز از میان دونیم شده است. یکی در این سو برای ساخت مسجدی ویرانه، دستار بالا زده بود و دیگری در آن سوی مرزها و با فاصله ای بیش از هزار واندی کیلومتر، گاه در همان روز و یا چیزی نزدیک به آن، تجدید بنای مسجدی را آغاز می کرد.
این همزاد، مسجد #ثامن الائمه را از ویرانی وفرسودگی، به مسجدی با گنبد ومناره ای زیبا تغییر می داد و آن همزاد در نجف، دست به تجدید بنای مسجد #خضراء زده بود که تاریخی بیش از هزار سال در خود نهفته دارد ومحل درس استاد خود - یعنی مرحوم آیت الله العظمی #خویی - بود. مسجد خضراء را از نو به شکل زیبایی بنا کرد که پس از گذشت نیم #قرن از این رخداد، هم اکنون با گام نهادن در این مساجد، گویی تازه و با معماری وهنر اسلامی نوین بنا شده است.
به یاد دارم که تا سن هفده سالگی با پدر در نجف اشرف حرکت می کردم و سپس با هجرت به ایران و #تهران که در کنار عموی همزاد پدرم، گام برداشتم، گویی که در کنار پدرم قرار دارم.
دستگیری از مردم، مشی زندگی ایشان بود. آنان همچون #فرشته های نجات، پیش از درخواست یک انسان - از #کودک تا کهنسال و از مرد تا بانویی نیازمند- به سوی آن ها روی آورده ونیازی را برآورده می کردند. بیماری را درمان می کردند و آزمند آبرومندی را کاملا پنهانی از دید این وآن – حتی پنهان از خانواده خود- به خواسته و آرزویش می رساندند.
ما خانواده اين دو همزاد، چه بسیار از این رخدادها را گاه با دیدگانمان می دیدیم وچه بسیار از این نمونه ها
…………………………………………………
@drhadiansarii
سيرة الشهيد #آیة الله الشيخ احمد #الانصاري🔴
الشيخ أحمد ابن الشيخ محمّد حسين الأنصاري، وينتهي نسبه إلى #زكريا بن آدم من #أصحاب الإمام #الرضا(عليها السلام).
ولد عام 1338ﻫ بمدينة #قم المقدّسة. دراسته بدأ بدراسة العلوم الدينية في مسقط رأسه، وهو في العاشرة من عمره، وفي السابعة عشرة من عمره سافر بمعية أخوه آیة الله الشیخ #محمود الأنصاری الًذي کان توأمان ، و والدته إلى #النجف الأشرف لزيارة العتبات المقدّسة في العراق، وقد دفعته تلك الأجواء الروحانية إلى أن يُقيم في النجف لإكمال دراسته الحوزوية، وقد بلغ حبّه وشغفه للعلم أنّه لم يغادر النجف حتّى بعد أن بلغته أنباء وفيات بعض أقاربه، وظلّ منهمكاً في طلب العلم.
وقد شارك الشهيد السيّد محمّد باقر #الصدر مدّة من الزمن في المباحثة حینما کانوا تلامذه آیة الله العظمی السید محمد #الروحاني في بحوث الأصول ، ومارس التدريس لعدّة سنوات. من أساتذته أخوه الشيخ #مرتضى الأنصاري، والآیات السيّد عبد الهادي #الشيرازي، السيّد محمود #الشاهرودي، السيّد محسن الحكيم، السيّد محمّد الروحاني والسید ابو القاسم #الخویی.
كانت له علاقة وثيقة بالسيّد الخوئي، وكان يُعدّ من مستشاريه والمقرّبين لديه، وكان له دور كبير في حلّ المشاكل الاجتماعية والسياسية في النجف، فمن نشاطاته كان له إسهام فعّال في بناء #جامع الخضراء الملاصق للصحن #الحيدري، وإسهامه في بناء مرقد الصحابي الجليل #كميل بن زياد(رضوان الله عليه) ، وعدًة نشاطات أخری الأجتماعیة والحوزویة والأنسانیة!
عندما أراد #صدام وحزبه شنّ هجوم على #إيران، قام أوّلاً بحملة اعتقالات بين صفوف العلماء، وفي منتصف إحدى الليالي اقتحم أكثر من عشرين شخصاً من رجال الأمن البعثي دار الشيخ الأنصاري، ونُقل إلى #بغداد عام 1400ﻫ، وكان شرط إطلاق سراحه أن يقوم السيّد الخوئي والحوزة العلمية في النجف بالتعاون مع نظام صدام، وهذا ما ترفضه الحوزة العلمية ويرفضه #مراجع الدين بشدّة.
وزُجّ به في السجن، وانقطعت أخباره، وبعد سقوط الطاغية صدام المجرم عام 1423ﻫ، تبيّن أنّه قد نال شرف الشهادة في فترة الاعتقال. شهادته استُشهد(قدس سره) في سجون الطاغية صدام المجرم، ولم تُسلّم جثّته إلى أهله، ولم يُعلم مكان دفنه!
والسلام علیه یومَ وُلد و یومَ أستُشهد ویومَ یُبعث حیًاً
………………………………………
@drhadiansarii
الشيخ أحمد ابن الشيخ محمّد حسين الأنصاري، وينتهي نسبه إلى #زكريا بن آدم من #أصحاب الإمام #الرضا(عليها السلام).
ولد عام 1338ﻫ بمدينة #قم المقدّسة. دراسته بدأ بدراسة العلوم الدينية في مسقط رأسه، وهو في العاشرة من عمره، وفي السابعة عشرة من عمره سافر بمعية أخوه آیة الله الشیخ #محمود الأنصاری الًذي کان توأمان ، و والدته إلى #النجف الأشرف لزيارة العتبات المقدّسة في العراق، وقد دفعته تلك الأجواء الروحانية إلى أن يُقيم في النجف لإكمال دراسته الحوزوية، وقد بلغ حبّه وشغفه للعلم أنّه لم يغادر النجف حتّى بعد أن بلغته أنباء وفيات بعض أقاربه، وظلّ منهمكاً في طلب العلم.
وقد شارك الشهيد السيّد محمّد باقر #الصدر مدّة من الزمن في المباحثة حینما کانوا تلامذه آیة الله العظمی السید محمد #الروحاني في بحوث الأصول ، ومارس التدريس لعدّة سنوات. من أساتذته أخوه الشيخ #مرتضى الأنصاري، والآیات السيّد عبد الهادي #الشيرازي، السيّد محمود #الشاهرودي، السيّد محسن الحكيم، السيّد محمّد الروحاني والسید ابو القاسم #الخویی.
كانت له علاقة وثيقة بالسيّد الخوئي، وكان يُعدّ من مستشاريه والمقرّبين لديه، وكان له دور كبير في حلّ المشاكل الاجتماعية والسياسية في النجف، فمن نشاطاته كان له إسهام فعّال في بناء #جامع الخضراء الملاصق للصحن #الحيدري، وإسهامه في بناء مرقد الصحابي الجليل #كميل بن زياد(رضوان الله عليه) ، وعدًة نشاطات أخری الأجتماعیة والحوزویة والأنسانیة!
عندما أراد #صدام وحزبه شنّ هجوم على #إيران، قام أوّلاً بحملة اعتقالات بين صفوف العلماء، وفي منتصف إحدى الليالي اقتحم أكثر من عشرين شخصاً من رجال الأمن البعثي دار الشيخ الأنصاري، ونُقل إلى #بغداد عام 1400ﻫ، وكان شرط إطلاق سراحه أن يقوم السيّد الخوئي والحوزة العلمية في النجف بالتعاون مع نظام صدام، وهذا ما ترفضه الحوزة العلمية ويرفضه #مراجع الدين بشدّة.
وزُجّ به في السجن، وانقطعت أخباره، وبعد سقوط الطاغية صدام المجرم عام 1423ﻫ، تبيّن أنّه قد نال شرف الشهادة في فترة الاعتقال. شهادته استُشهد(قدس سره) في سجون الطاغية صدام المجرم، ولم تُسلّم جثّته إلى أهله، ولم يُعلم مكان دفنه!
والسلام علیه یومَ وُلد و یومَ أستُشهد ویومَ یُبعث حیًاً
………………………………………
@drhadiansarii
گنبد #حرم پیامبر ص
در سال ۶۷۸ هجری، از سوی سلطان #قلاوون مملوکی، گنبدی روی مرقد مطهر بنا شد، در حالی که تا پیش از آن، تنها، دیوار این قسمت، قدری از دیوار بخش های #مسجد بالاتر بود.
گنبد سبز یا #قبة _الخضراء ، که تا پیش از آن، #کبود رنگ بود، در روزگار سلطان عبدالحمید عثمانی به رنگ سبز درآمد و از این زمان به بعد، به قُبّة الخضراء شهرت یافت؛ گنبدی که در ابتدا از #چوب ساخته شده بود و به دلیل تخریب در آتش سوزی قرن هفتم هجری، از سنگ ساخته شد تا دوران عبدالحمید عثمانی که تعمیرات اساسی شد.
پیش از آن در سال ۸۹۲ هـ .ق. تعمیراتی در گنبد بزرگ حرم نبوی انجام گرفته بود ولی دوباره در دوره ملک #محمود خان تجدید بنا شد. شکاف هایی در قسمت بالایی آن پدید آمده بود که باعث شد قسمت های بالا را خراب کرده و دوباره بسازند؛ در نهایت استحکام و در نهایت ادب و احترام، بی آنکه ضربه شدید و لرزش ایجاد کنند. این تعمیرات با نصب تخته هایی در حدّ فاصل دو گنبد زیری و بالایی، برای جلوگیری از ریزش ها بر حجره و حرم پایان یافت.
در این تجدید بنا بیشتر مردم مدینه و فرزندانشان به عنوان تبرّک ، شرکت جستند. پس از پایان بنا، هدایایی که از سوی پادشاه برای اهل #مدینه فرستاده شد، بطور یکسان میان همه تقسیم گردید. این واقعه در سال ۱۲۳۳ هـ .ق. واقع شد. سپس در سال ۱۲۵۳ هـ .ق. به دستور #پادشاه، گنبد مطّهر را به رنگ سبز، رنگ آمیزی و جاهایی از مسجد را نیز مرمّت کردند.
بنا به نقل تاریخ پیشتر ، رنگ قبّه شریف کبود بود; به رنگ لوح های مسی که بر آن بود. پیوسته و همه ساله آن رنگ را تا زمان ما تجدید می کنند. پیش از این، آن را گنبد #سفید، سپس گنبد کبود یا گنبد #بزرگ می نامیدند و اکنون به گنبد سبز «#قبّة الخضراء» معروف است.
…………………………………
@drhadiansarii
در سال ۶۷۸ هجری، از سوی سلطان #قلاوون مملوکی، گنبدی روی مرقد مطهر بنا شد، در حالی که تا پیش از آن، تنها، دیوار این قسمت، قدری از دیوار بخش های #مسجد بالاتر بود.
گنبد سبز یا #قبة _الخضراء ، که تا پیش از آن، #کبود رنگ بود، در روزگار سلطان عبدالحمید عثمانی به رنگ سبز درآمد و از این زمان به بعد، به قُبّة الخضراء شهرت یافت؛ گنبدی که در ابتدا از #چوب ساخته شده بود و به دلیل تخریب در آتش سوزی قرن هفتم هجری، از سنگ ساخته شد تا دوران عبدالحمید عثمانی که تعمیرات اساسی شد.
پیش از آن در سال ۸۹۲ هـ .ق. تعمیراتی در گنبد بزرگ حرم نبوی انجام گرفته بود ولی دوباره در دوره ملک #محمود خان تجدید بنا شد. شکاف هایی در قسمت بالایی آن پدید آمده بود که باعث شد قسمت های بالا را خراب کرده و دوباره بسازند؛ در نهایت استحکام و در نهایت ادب و احترام، بی آنکه ضربه شدید و لرزش ایجاد کنند. این تعمیرات با نصب تخته هایی در حدّ فاصل دو گنبد زیری و بالایی، برای جلوگیری از ریزش ها بر حجره و حرم پایان یافت.
در این تجدید بنا بیشتر مردم مدینه و فرزندانشان به عنوان تبرّک ، شرکت جستند. پس از پایان بنا، هدایایی که از سوی پادشاه برای اهل #مدینه فرستاده شد، بطور یکسان میان همه تقسیم گردید. این واقعه در سال ۱۲۳۳ هـ .ق. واقع شد. سپس در سال ۱۲۵۳ هـ .ق. به دستور #پادشاه، گنبد مطّهر را به رنگ سبز، رنگ آمیزی و جاهایی از مسجد را نیز مرمّت کردند.
بنا به نقل تاریخ پیشتر ، رنگ قبّه شریف کبود بود; به رنگ لوح های مسی که بر آن بود. پیوسته و همه ساله آن رنگ را تا زمان ما تجدید می کنند. پیش از این، آن را گنبد #سفید، سپس گنبد کبود یا گنبد #بزرگ می نامیدند و اکنون به گنبد سبز «#قبّة الخضراء» معروف است.
…………………………………
@drhadiansarii