◾️▪️إنًا لله وإنًا اليه راجعون▪️◾️
چه دوران #غم انگيزى را خداوندا سپرى مى كنيم!
هر روز بايد خبر تاسف بار عزيزى را شنيده وتأثر آورتر اينكه نتوانيم براى تسلاى دل بازماندگان ونيز خود ، در #تشييع ويا تدفين حضور يابيم!
وباز تاسف ديگر اينكه مجلسى نباشد ويا نتوانيم حتى به خانه آنان برويم وبازماندگانشان را با حضورمان ، تسلى بخش باشيم؟!!
خداوندا ! راضى هستيم به رضاى تو!
بار الها! چه نعمتهايي را در درون وبرون وپيرامون خود داريم واز آن غافليم!؟
كه #ويروسى خرد ، چنين ما را به انديشه در قدرت لايزال الهى وامى دارد.
چقدر سنگين است غم از دست دادن عزيزى!
وغمناك تر از آن ، غريبانه و در غربت تشييع كردن ودفن نمودن ومجلس نداشتن!
امشب سه شنبه ٢٣ دى ماه ١٣٩٩ پس از كار روزانه و درمان بيماران ، غروب هنگام به سوى خانه آية الله #شاه آبادى حركت نمودم!
در حياط وپيش از گام نهادن به درون ساختمان ، مهندس محمود شاه آبادى ، برادر از دست داده در غربت را در آغوش گرفته وآرام اشك از ديده سرازير ساختيم!
چه سخت است اين گونه تسلى دادن!
تو احساس سبك شدن نمى كنى! اما چاره اى نبود زيرا كه هنوز اين پدر و مادر كهنسال از مرگ فرزند خود خبر ندارند!
به اتاق #پدر فرزند از دست داده كه جانكاه تر از آن براى حاضرين و خانواده اين است كه خود خبر از اين رخداد سخت داشته ليكن بايد لب فرو بسته و در دل بسوزند و با صورتى آرام ، كه همه ساختگى باشد ! زار زنند اما لب فرو بسته نگاه دارند!
در چشمان اين پدر پير قدرت نگاه نداشتم و فارغ از پروتكول هاى دوران كرونايي ! وى را در آغوش گرفته كه شايد از تپش تند قلبم ، سوز دلم را احساس نمايد!
اما چنين بنظر مى رسيد كه اين پدر حاضر نبود در اين راستا بينديشد ، چه رسد سخنى بگويد و يا مرگ فرزندش را باور نمايد!
از شرايط سخت كرونايى سخن گفتم! از مرگ عزيزان و همكاران در طول يكسال اشاراتى نمودم!
اما او حتى حاضر نبود در اين راستا بينديشد ! چه رسد كه مرگ فرزند دلبندش را باور نمايد!
لحظاتى ترديد داشتم كه آيا ممكن است نداند؟
شكً ندارم كه خداوند كه چنين مقدًر نموده است ! پيش از رخداد ، سكينه و آرامش را در دل عزيزان او بوجود مى آورد!
اين خود حسى است كه مرا آرام مى نمود!
ساعتى را در كنار اين پدر فرزند از دست داده نشسته و سخن از هر درى به زبان آوردم ! اما چون كوه قدرتمند نشسته ليك چه لحظات سختى را من و برادرانش سپرى مى كرديم!
خنده هاى ما ، گريه هايي از ته دل بود ! تمام سلولهاى پيكرمان مى سوخت و مى گريست ، اما ظاهر را به گونه اى ديگر جلوه مى داديم و چه سخت است گذران اين لحظات !
درون ، روى #سكًه گريان را داشته ، اما روى ديگر سكًه ، بازيگرى و نقش ايفا كردن دروغين بود!
در درون سوز و گريه بود ! امًا بايد ظاهر را حفظ مى نمودى ! و چه سخت لحظاتى است سپرى كردن اين شرايط!
به اتاقى كه اين مادر داغديده اما بى خبر از رخداد، قدم گزاردم و چه سخت است در اين لحظات بازى كردن با كلمات و عادى جلوه دادن خود در برابر او!
از حالش جويا شدم ، پاسخ داد من خوبم اما شما را به خدا به عليرضا دعا كنيد كه حالش خوب شود!
او حالش خوب نيست !
در دل زار مى زدم ! كه پروردگارا ! بار الها ! اين مادر نمى داند كه از مرگ فرزندش دو روز سپرى شده و خواهران و فرزندان ، پيرامون او را گرفته اند ودر اين انديشه كه چگونه اين خبر ناگوار پرواز فرزندش به ابديت را به او بدهند!
اين بانوى خوشدل و مؤمنه از من تقاضا مى نمود كه تو بنده خوب درگاه پروردگار هستى!
براى سلامت فرزندم دعا كن!
در دل زار زده و مى لرزيدم اما پاسخ دادم كه بايد به رضاى الهى تن داد و انشاء الله آنچه خير است پيش مى آيد!
اما بسيار لحظات سختى بود زيرا اين #مادر علويه همچنان دست به دعا برداشته و خواهران و فرزندانش سوز دل را فرو برده و بر حال زار خود واو در دل مى سوختند!
بار الها ! پروردگارا!
مرگ در غربت ! و بخاك سپارى در ديار غريب!
سخت وجانكاه است!
پدر و مادرى كه پيكر بى روح فرزند از دست داده خود را از نزديك نبينند ! و دست بر خاك قبرش ننهند ! آرام نمى گيرند ! همچنانكه ما نزديك به چهار دهه پس از شهادت پدر ، و بى خبرى از مزار گمنام او هنوز ديده به دنبالش داريم!!
پرودگارا ! بار الها!
روح و رضوان الهى را براى اين #مرحوم در غربت از دست رفته ، و صبر و آرامش ، و سكون را براى اين پدر و مادر كهنسال ، و برادران ، و خواهر و ساير بستگانش ، ارزانى دار!
اللهم أحشره مع محمًد و آل محمد
اللهم آمين
دكتر #هادى _انصارى
بامداد چهارشنبه ٢٤ دى ماه ١٣٩٩
__________
@drhadiansarii
چه دوران #غم انگيزى را خداوندا سپرى مى كنيم!
هر روز بايد خبر تاسف بار عزيزى را شنيده وتأثر آورتر اينكه نتوانيم براى تسلاى دل بازماندگان ونيز خود ، در #تشييع ويا تدفين حضور يابيم!
وباز تاسف ديگر اينكه مجلسى نباشد ويا نتوانيم حتى به خانه آنان برويم وبازماندگانشان را با حضورمان ، تسلى بخش باشيم؟!!
خداوندا ! راضى هستيم به رضاى تو!
بار الها! چه نعمتهايي را در درون وبرون وپيرامون خود داريم واز آن غافليم!؟
كه #ويروسى خرد ، چنين ما را به انديشه در قدرت لايزال الهى وامى دارد.
چقدر سنگين است غم از دست دادن عزيزى!
وغمناك تر از آن ، غريبانه و در غربت تشييع كردن ودفن نمودن ومجلس نداشتن!
امشب سه شنبه ٢٣ دى ماه ١٣٩٩ پس از كار روزانه و درمان بيماران ، غروب هنگام به سوى خانه آية الله #شاه آبادى حركت نمودم!
در حياط وپيش از گام نهادن به درون ساختمان ، مهندس محمود شاه آبادى ، برادر از دست داده در غربت را در آغوش گرفته وآرام اشك از ديده سرازير ساختيم!
چه سخت است اين گونه تسلى دادن!
تو احساس سبك شدن نمى كنى! اما چاره اى نبود زيرا كه هنوز اين پدر و مادر كهنسال از مرگ فرزند خود خبر ندارند!
به اتاق #پدر فرزند از دست داده كه جانكاه تر از آن براى حاضرين و خانواده اين است كه خود خبر از اين رخداد سخت داشته ليكن بايد لب فرو بسته و در دل بسوزند و با صورتى آرام ، كه همه ساختگى باشد ! زار زنند اما لب فرو بسته نگاه دارند!
در چشمان اين پدر پير قدرت نگاه نداشتم و فارغ از پروتكول هاى دوران كرونايي ! وى را در آغوش گرفته كه شايد از تپش تند قلبم ، سوز دلم را احساس نمايد!
اما چنين بنظر مى رسيد كه اين پدر حاضر نبود در اين راستا بينديشد ، چه رسد سخنى بگويد و يا مرگ فرزندش را باور نمايد!
از شرايط سخت كرونايى سخن گفتم! از مرگ عزيزان و همكاران در طول يكسال اشاراتى نمودم!
اما او حتى حاضر نبود در اين راستا بينديشد ! چه رسد كه مرگ فرزند دلبندش را باور نمايد!
لحظاتى ترديد داشتم كه آيا ممكن است نداند؟
شكً ندارم كه خداوند كه چنين مقدًر نموده است ! پيش از رخداد ، سكينه و آرامش را در دل عزيزان او بوجود مى آورد!
اين خود حسى است كه مرا آرام مى نمود!
ساعتى را در كنار اين پدر فرزند از دست داده نشسته و سخن از هر درى به زبان آوردم ! اما چون كوه قدرتمند نشسته ليك چه لحظات سختى را من و برادرانش سپرى مى كرديم!
خنده هاى ما ، گريه هايي از ته دل بود ! تمام سلولهاى پيكرمان مى سوخت و مى گريست ، اما ظاهر را به گونه اى ديگر جلوه مى داديم و چه سخت است گذران اين لحظات !
درون ، روى #سكًه گريان را داشته ، اما روى ديگر سكًه ، بازيگرى و نقش ايفا كردن دروغين بود!
در درون سوز و گريه بود ! امًا بايد ظاهر را حفظ مى نمودى ! و چه سخت لحظاتى است سپرى كردن اين شرايط!
به اتاقى كه اين مادر داغديده اما بى خبر از رخداد، قدم گزاردم و چه سخت است در اين لحظات بازى كردن با كلمات و عادى جلوه دادن خود در برابر او!
از حالش جويا شدم ، پاسخ داد من خوبم اما شما را به خدا به عليرضا دعا كنيد كه حالش خوب شود!
او حالش خوب نيست !
در دل زار مى زدم ! كه پروردگارا ! بار الها ! اين مادر نمى داند كه از مرگ فرزندش دو روز سپرى شده و خواهران و فرزندان ، پيرامون او را گرفته اند ودر اين انديشه كه چگونه اين خبر ناگوار پرواز فرزندش به ابديت را به او بدهند!
اين بانوى خوشدل و مؤمنه از من تقاضا مى نمود كه تو بنده خوب درگاه پروردگار هستى!
براى سلامت فرزندم دعا كن!
در دل زار زده و مى لرزيدم اما پاسخ دادم كه بايد به رضاى الهى تن داد و انشاء الله آنچه خير است پيش مى آيد!
اما بسيار لحظات سختى بود زيرا اين #مادر علويه همچنان دست به دعا برداشته و خواهران و فرزندانش سوز دل را فرو برده و بر حال زار خود واو در دل مى سوختند!
بار الها ! پروردگارا!
مرگ در غربت ! و بخاك سپارى در ديار غريب!
سخت وجانكاه است!
پدر و مادرى كه پيكر بى روح فرزند از دست داده خود را از نزديك نبينند ! و دست بر خاك قبرش ننهند ! آرام نمى گيرند ! همچنانكه ما نزديك به چهار دهه پس از شهادت پدر ، و بى خبرى از مزار گمنام او هنوز ديده به دنبالش داريم!!
پرودگارا ! بار الها!
روح و رضوان الهى را براى اين #مرحوم در غربت از دست رفته ، و صبر و آرامش ، و سكون را براى اين پدر و مادر كهنسال ، و برادران ، و خواهر و ساير بستگانش ، ارزانى دار!
اللهم أحشره مع محمًد و آل محمد
اللهم آمين
دكتر #هادى _انصارى
بامداد چهارشنبه ٢٤ دى ماه ١٣٩٩
__________
@drhadiansarii