دکتر حامد واحدی اردکانی
221 subscribers
430 photos
154 videos
10 files
710 links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیلی از افراد این اعتقاد رو دارن که اگه خدا بخواد میشه که معجزه بشه و فرد دچار مرگ مغزی به زندگی برگرده، ولی این موضوع رو هم باید در نظر داشته باشیم که اگه قرار بود یک اتفاقی زیاد رخ بده دیگه اسمش معجزه نمیشه. ای کاش بتونیم زندگی یک فرد رو با تصمیم به موقع و به جایی که میتونیم بگیریم، نجات بدیم. به نظر من این کار به معجزه بیشتر شبیه هست.

#مرگ_مغزی #دیرین_دیرین #طنز #انیمیشن #کارتون #محمدرضا_علیمردانی #فرهنگ_سازی #فرهنگ #اهداء #اهدا_عضو #اهدا #پیوند #زنده #زندگى #حیات #انتظار #دکتر_سید_حامد_واحدی #روانشناسی_سلامت #سلامتي #روان #روانشناسي #مشاور #مشاور_سلامت #مشاوران #مشاوره_فردی #مرگ #مردن #انسانیت #مغزواعصاب #پیوند_اعضا

@dr_hamedvahedi

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#طرحواره‌ها یا #تله_های_ذهنی چه هستند؟ (قسمت سوم و پایانی)

حوزه پنج: گوش به زنگی بیش از حد و #بازداری

در این حیطه، تاکید افراطی بر سرکوبی احساسهای خود انگیخته، تکانه ها و انتخاب ها و پیروی از قوانین غیر قابل انعطاف و تدوین شده است، حتی اگر به قیمت از دست دادن #شادی، بیان خود، #آرامش، روابط بین فردی نزدیک و #سلامتی باشد. خانواده ای که این افراد در آن پرورش یافته اند معمولا تنبیه کننده، #کمال_گرا، پیرو قوانین، سرکوب کننده هیجان ها و اجتناب از خطا، شادی و آرامش بوده است.
۱۵- منفی گرایی – بدبینی : در این طرحواره، تمرکز مستمر و نافذی بر جنبه های منفی زندگی، از جمله #مرگ، فقدان، گناه، #تعارض، #خیانت و غیره وجود دارد و در عین حال، جنبه های مثبت زندگی کوچک شمرده می شوند یا نادیده گرفته می شود. معمولا شامل یک ترس غیر طبیعی از خطا کردن است، که ممکن است به مشکلاتی مثل مشکلات مالی و فقدان منجر شود. چون این افراد نتایج منفی را به طور اغراق آمیزی ادراک می کنند، لذا به طور مکرر دچار نگرانی مزمن، گوش به زنگی و بلا تصمیمی هستند.

۱۶- #بازداری_هیجانی : در این طرحواره، فرد احساسات، ارتباطات و رفتارهای خود انگیخته خود را محدود می سازد. معمولا از عدم تائید توسط دیگران، احساس شرم یا از دست دادن کنترل، اجتناب می کند. شایع ترین جنبه های این بازداری شامل موارد زیر است:

۱-بازداری از بروز خشم؛

۲-بازداری از تکانه های مثبت؛

۳-بازداری از بیان آسیب پذیری یا ارتباط آزادانه با احساس ها و نیازهای شخصی؛

۴-تاکید افراطی بر عقلانیت و سرکوبی هیجان ها.

۱۷- معیارهای سرسختانه – عیب جویی افراطی : باور زیر بنایی در این طرحواره این است که فرد باید تمامی تلاش خود را انجام دهد تا بتواند به استاندارد های درونی شده بسیار سخت برسد و این کار معمولا برای جلوگیری از انتقاد صورت می گیرد. این افراد، غالب اوقات احساس در فشار بودن دارند و اختلال واضحی در کسب #لذت، آرامش، اعتماد به نفس و رضایت در روابط بین فردی دارند.

این طرحواره خود را به صورت کمال گرایی(بی نقص گرایی)، قوانین غیر قابل انعطاف(بایدها) و دغدغه زمان و کار آمدی، نشان می دهند.

۱۸- #تنبیه : در این طرحواره اعتقاد بر این است که فرد هنگامی که خطایی مرتکب شده، باید شدیدا تنبیه شود و در قبال افرادی که استانداردها را رعایت نمی کنند، شدیدا پرخاشگر، بی تحمل، تنبیه کننده و #خشمگین است. معمولا، این طرح واره خود را به صورت دشواری در بخشیدن خود یا دیگران در هنگام ارتکاب خطا نشان می دهد.

در پایان قابل ذکر است که ممکن است برخی از مواردی که به آن اشاره شد، با شدت کمی در بسیاری افراد باشد و این امری طبیعی است. طرحواره درمانی زمانی مورد نیاز است که اینگونه طرحواره ها منجر به بروز اختلال در عملکرد روزمره فرد شده و یا باعث بروز مشکلات بین فردی گردد. #طرحواره_درمانی به دنبال باز کردن گره‌هایی است که از کودکی در ذهن شخص ایجاد شده و این گره‌ها نمی گذارند او در ارتباط با خود و دیگران رفتار مناسبی داشته باشد.

منبع: طرحواره درمانی / نویسنده: جفری یانگ، ژانت کلوسکو، مارجوری ویشار / مترجم: دکتر حسن حمید‌پور، دکتر زهرا اندوز /انتشارات ارجمند.

t.me/dr_hamedvahedi

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#فقدان #خیانت #شکست_عشقی #مرگ #سوگ

مراحل رویارویی با پدیده فقدان یا به عبارتی مراحل #سوگواری:


بر اساس پژوهش ها آدمیان در برخورد با فقدان، واکنش های تاحدی شبیه به هم را انجام می دهند و تفاوت واکنش به عوامل مختلفی از جمله نوع فقدان معطوف می گردد. به عنوان مثال شکست عشقی نوعی فقدان است و به واسطه از دست دادن و فقدان معشوق فرد سوگوار آن می شود. خیانت می تواند مثالی دیگر از فقدان باشد. فقدانی که به خاطر از دست دادن اعتماد رخ داده و از این رو فرد به سوگ می نشیند. لذا نیاز است تا افق دید خود را درباره پدیده سوگواری صرفاً از موضوع مرگ گسترده تر کرده و آن را به تمامی فرآیندهای فقدان تعمیم بخشیم.
با این توضیح مختصر برای شناخت بیشتر این پدیده که به منظور کاهش آسیب ناشی از آن بسیار مفید است، مراحل سوگ بر طبق نظریه #الیزابت_کوبلر_راس در ادامه به طور مختصری بیان می شود. لازم به ذکر است یک سوی طبیعی دارای شدت و مدت زمان تعریف شده است و فرد هر چه زودتر این مراحل را پشت سر بگذارد آسیب ناشی از فقدان را به میزان کمتری متحمل خواهد شد.

۱- مرحله #انکار: که در آن فرد #واقعیت را قبول نکرده و سعی در حذف رخداد آن دارد. در این مرحله به واسطه دردناک بودن اتفاق صورت گرفته، فرد از رویارویی با آن سر باز زده و اصل واقعیت را انکار می‌کند.
رویارویی بیشتر با اصل قضیه می تواند در جهت عبور از این مرحله کارساز باشد.

۲- #خشم و عصبانیت: فرد با واقعیت روبرو شده و به واسطه عدم توانایی در حل بحران مذکور و بر طبق الگوی واکنش جنگ و گریز، به مقابله با واقعیت بر می خیزد.
صحبت با دیگران درباره #احساسات درونی و محتوای خشم به وجود آمده، می‌تواند برای گذر از این مرحله کمک کننده باشد.

۳- چانه زنی: عصبانیت تا حدی تعدیل شده است و حال، فرد سعی در جستجوی راه های بازگشت آنچه از دست رفته شده، هست. به عبارتی آخرین تلاش ها برای جلوگیری از #گسست_عاطفی از موضوع فقدان در این مرحله رخ می دهد.
در این مرحله شارژ اطلاعاتی اطرافیان درباره عدم امکان بازگشت موضوع فقدان و اظهار #همدلی با وی می تواند راهگشا باشد.

۴- #افسردگی: زمانی است که فرد به سوگ می‌نشیند و سوگواری ناشی از فقدان در این مرحله رخ می‌دهد. این مرحله فرصتی است برای بازیابی منابع فردی و به واسطه کاهش فعالیت فردی، این فرصت می تواند پیش زمینه ای برای ورود توانمندتر به مرحله آخر باشد. لازم به ذکر است که افراد زیادی هستند که در این مرحله #تثبیت شده و هیچ گاه آن فقدان را نمی پذیرند که در این حالت فرایند سوگ به سمت اختلال افسردگی تغییر مسیر می دهد. از این رو با توجه به میزان منابع فردی و حمایت اجتماعی وی و در صورت عدم وجود این موارد، می توان از #مشاور جهت پذیرش فقدان و پیشگیری از آسیب بیشتر کمک گرفت.

۵- #پذیرش: در این مرحله فرد با فقدان کنار آمده و آن را به عنوان بخشی از زندگی خود قبول می کند، برای آینده و تغییر سبک زندگی بر اساس عدم وجود موضوع فقدان، برنامه ریزی کرده و گام به گام به هدف جدید (که همان روال معمولی زندگی است) نزدیک می شود.

در پایان نیز لازم به ذکر است که طول مدت این مراحل با توجه به موضوع از دست رفته، بین ۲ تا ۶ ماه متغیر است. به عبارتی به طور طبیعی فرد در رویارویی با هر نوع فقدانی، حداکثر تا ۶ ماه این مراحل را طی می کند و در صورت مشاهده طولانی تر شدن، به واسطه پیشگیری از بروز افسردگی و #اختلالات_اضطرابی و دیگر اختلالات، مراجعه به مشاور توصیه می گردد.

شاد باشید

#دکترسیدحامدواحدی

t.me/dr_hamedvahedi

http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
ی، درستی و تشخّص خواهند کرد. با موفقیت پشت سرگذاشتن این مرحله یعنی نگاه به گذشته با اندکی تأسف و احساس رضایت کلّی. این افراد کسانی هستند که خردمندی به دست می‌آورند، حتی در مواجهه با #مرگ

منبع: نظریه های رشد، نوشته ویلیام کرین، ترجمه علیرضا رجائی و غلامرضا خوی نژاد، انتشارات رشد.

@dr_hamedvahedi

instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#روان_حکایت_نامه
#مقاله

نگاهی روان شناختی به داستان روباه و آغامحمدخان قاجار با نیم نگاهی به نظریه رشد اخلاقی کلبرگ

سلام دوستان
می خوام در مورد حکایتی صحبت کنم که شاید قبلا هم شنیده باشید ولی علت این که این مطلب تو کانال روان شناسی چیکار میکنه و من روانشناس درباره اون چه بحثی دارم رو اجازه بدید بعد از #حکایت عرض کنم.
#ژان_گور نویسنده فرانسوی که در کتابش به نام "خواجه تاجدار" به شرح زندگی "آغا محمد خان"، پرداخته میگه که یکی از سرگرمی های این شاه قاجار این بوده که به شکار روباه بره. ولی نه برای کشتن اون؛ بلکه اول با اسب حسابی دنبال این حیوون زبون بسته می افتاده و اون رو اونقدر میدوونه که دیگه بی رمق روی زمین می افتاده و اون وقت بدون اینکه هیچ آسیبی بهش برسونه فقط یه زنگوله به گردن اون روباه می بسته و رهاش می کرده و خودش هم برمی گشته...

تصور کنید یک حیوانی که ذاتا شکارچیه و باید بی سر و صدا برای شکار خودش کمین کنه، با این شرایط جدید دیگه هیچ غذایی گیرش میاد؟ یا امکانش هست که بتونه روباه دیگه ای رو نترسونه و بلکه باهاش جفتگیری کنه؟...

به عبارتی اون روباه بدون اینکه هیچ #آسیب جسمی بهش وارد بشه محکوم به #انزوا و #مرگ میشه...

و اما علت نوشتن این مطلب:
در روان شناسی نظریه ای داریم به نام نظریه #رشد_اخلاقی کُلبِرگ. #رشد اخلاقی #انسان از نظر کلبرگ (احتمالا میخواسته فامیلیشو گلبرگ بزاره ولی ثبت احوال اشتباه زده😅😉) در شش مرحله طبقه بندی میشه (برای اطلاع از این نظریه به #کلبرگ یا کتاب نظریه های رشد، نوشته ویلیام کرین، انتشارات رشد مراجعه کنید) و افراد به میزان #رشد_اجتماعی_روانی و نه فقط #جسمی که می کنند، این مراحل رو پشت سر می‌گذارند.
می خوام به طور خاص روی مرحله دوم تمرکز کنم که علی القاعده در #دوران_کودکی رخ میده. یعنی مرحله #فردگرایی و مبادله(individualism and exchange). در این مرحله کودک هر رفتاری که باهاش میشه رو لزوماً باید مقابل به مثل کنه و این از نظر اخلاقی براش یک ارزشه: "اگه کسی منو زد پس من هم باید بزنمش".
حال اینکه این #رفتار صرفا در این رده سنی جواب میده و البته که طبیعی هم هست. ولی مشکل اینجاست که بسیاری از افراد علیرغم #رشد_جسمی، از لحاظ #روانی و #اخلاقی در این مرحله #تثبیت میشن. اطرافمون کم افرادی نیستند که رفتاری "آغامحمدخان وار" دارن و چون در #گذشته آسیب های فراوانی دیدن پس باید به سر دیگران هم این مشکلات رو بیارن: "چون همسایه آشغالاشو در خونه من گذاشت من هم ماشینمو جلوی در پارکینگ اون گذاشتم تا کلی معطل بشه"، "چون که میوه فروش سر کوچه همیشه جنس بنجول و گرونشو به من میندازه منم هرموقع از کنار مغازش رد میشم بی هوا یه تنه به میوه هاش میزنم که همه میوه‌های تازه ش پخش زمین بشه"، "چون که من کلاه سرم رفته من هم کلاه سر همه میزارم"، "چون که همه دارن #اختلاس میکنن و در میرن من هم ...

فارغ از گرایشات سادیستیک و #اختلالات_روانی که بر اساس این داستان میشه برای آغامحمدخان قاجار متصور بود، می‌بینیم که این رفتار ابتدایی تلافی جویانه و خصومت طلبانه در بسیاری از افراد وجود داره و حالا سوال من اینه که
آیا با انجام رفتارهای #خصمانه، از #خشم و #غم ما کم میشه؟
آیا با #تلافی کردن یک رفتار اشتباه، اصل قضیه درست میشه؟
آیا با انجام رفتاری اشتباه مثل رفتار طرف مقابل، اون شخص به اشتباهش پی میبره؟ ...

یادمه موقعی که بچه بودم، یه آهنگ قدیمی رو پدرم گاهی اوقات با خودش زمزمه می کرد که تو یه قسمتی از شعرش می گفت:
آخه دردت به جونم خونو که با خون نمیشورن...
🌹🌹🌹
شاد باشید
#دکتر_سید_حامد_واحدی

t.me/dr_hamedvahedi

drhamedvahedi.blogfa.com

instagram.com/dr_hamed.vahedi

pezeshkekhoob.com/doctor/16986-seyyedhamed-vahedi-ardakani
#drhamedvahedi
زمانی که پروسه #مشاوره کامل شود، نشانه های معینی بروز می کند:
یکی از این نشانه ها #رفتار #شاد و سرزنده و هیجان آمیز به جای #افسردگی و #اضطراب ناتوان کننده است.
نشانه دیگر جایگزینی تصمیم گیری های #آینده_محور به جای #گذشته_محور هستند.
نشانه آخر هنگامی است که فرد #مسئولیت #زندگی خود را به رغم تمام فشارهای بیرونی اش می پذیرد، حتی با وجودی که می تواند به راحتی عوامل دیگر را در این رخداد مورد #سرزنش قرار دهد.
آنها همچنین می پذیرند که به رغم #تلاش های فوق العاده و برانگیزاننده برای #صمیمیت و نزدیکی به دیگران، نهایتاً در #فردیت خود #تنها هستند. علاوه بر این آنها قبول می کنند که با وجود #شهامت خلق #معنا برای #انتخاب #آینده، #مرگ همچنان امری اجتناب ناپذیر است.

دکتر سالواتور مَدی
📚 #سخت_رویی: بهره گیری از شرایط #استرس زا در جهت #رشد #تاب_آوری

t.me/dr_hamedvahedi

instagram.com/dr_hamed.vahedi
#drhamedvahedi
#خودشناسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم "گزارش آشویتس" روایتگر فرار دو نفر از زندانیانیست که قصد دارند آنچه درون این کمپ در حال رخ دادن است را به گوش دیگران، یعنی جهان بیرون از کمپ برسانند. اکنون روایت یا #تحلیل این #فیلم مدنظر نیست و البته آن اردوگاه با کوره های آدم سوزیش در آن جغرافیای #زمان و #مکان نیز. شاید بتوانیم نظری گذرا بیاندازیم بر آشویتس هایی نزدیک تر به ما، در جغرافیایی مکان و زمان زدوده و نیز بر گزارش های آن.
زمانیکه گزارش رخ دادهای درون این کمپ که #هیتلر آن را ازجمله برای "اصلاح" نژادی راه انداخته بود به اطلاع جهان بیرون از آن رسید، برای بسیاری، باورپذیر نبود که آنجا چه فجایعی در حال اتفاق است و #شکنجه ها و #کشتار های متعاقبش را یا به عواملی دیگر نسبت می دادند (شما انواع دیگر #مرگ بشنو) یا درکل آن را اغراق دانسته و رد می کردند. آری، پروپاگاندای هیتلر هم مانند سایر #دیکتاتور ها، دستگاهی عریض و طویل داشت.
از آمارهای ارائه شده بگذار بگذریم و بر روی سوال بمانیم: در جغرافیای #روان ما، #جهان بیرونمان (آگاهمان) چقدر امکان شنیدن گزارش های زندانیان فراری از آشویتس ها را دارد؟

ادامه را در پست بعدی بخوانید

#دکترواحدی_اردکانی
دکتر حامد واحدی اردکانی
طنابِ داری که نتیجه حکمیست مبنی بر لزوم پایان دادن به #زندگی. اما گویا زندگی در اینجا دوباره یا شاید هم اول باره آغاز می شود. آغازی با #آواز، اما این بار فارغ از #بدن. آری... آنان بندی می بندند بر روی نفس، تا خفه کنند آن را و آوازی که با آن بیرون می تراود.…
اما آوازش چه؟ آن چه می شود؟
او تا لحظه ای که زیر پایش را خالی کردند همچنان داشت آواز می خواند...
آوازش تمام شد؟

آوازهایی اند که همچنان پس از بدن و بی حنجره خوانده شدند، می شوند و خواهند شد؛ و گوش هایی اند که همچنان علارغم تظاهر بر زنده بودن، آن آوازها را نمی شنوند یا بهتر است بگویم نمی توانند بشنوند. آخر می دانی، آنها در زندگی واره هایشان، #مرگ می ورزند
و البته بسیارند که آن آوازها را می شنوند و بازمی خوانند...
دکتر حامد واحدی اردکانی
Video
#فروید در #کتاب تمدن و ملالت های آن، #هنر را یکی از سه راهی می داند که می تواند رنج بشر را تحمل پذیر کرده و تسکین دهد. اما اینجا برای تحمل پذیر شدن خود هنر (در اینجا رقص) باید مدام مسکن مصرف شود. انگشت های زخمی و خون آلود پای زن حکایت از نوع مواجهه وی با هنر دارد؛ مواجهه ای وسواس گونه و البته مازوخیستیک (آزارخواهانه). اینجا دیگر بحث، تسکین نیست بلکه شاید مجازاتی باشد که در قالب هنری رخ می نماید که از لذت بخشی آن عبور کرده تا آن سوی #لذت، تا #مرگ، تا #ژوئیسانس پیش می رود. مجازات گناهی که شاید زن در ناآگاه و یا آگاه خود #احساس می کند. زنی که تا ۹ ماه مادری کرده و از آن پس تا ۱۷ سالگی فرزند، دیگر هیچ. گویی همان بدنی که #جنین را در خود داشته و سپس رهایش ساخته، باید به هر شکل #تنبیه شود: #پوست ملتهب، #عضلات دردناک و زانوی نیازمند #جراحی را هم به پاهای خون آلود و خم شده که ظاهرا در خدمت هنر هستند، اضافه کنید. زن پس از ۱۷ سال با پسر خود دیدار می کند و در طی این دیدار احساساتی پیچیده و شاید هم ابتدایی و تقلیل یافته را تجربه می کند: احساس و عملی که با هر پسری به جز #پسر خود مجاز است و همزمان با آن، احساس مراقبت و مادرانگی. پس #پدر چه؟ پرواضح است که در این #داستان انگار چنین مفهومی وجود ندارد و البته که بدین سبب، ادیپ، نه انحلال، بلکه احیا می شود. گویی مادر و پسر، هر دو از باید و نباید #فرهنگ (قانون پدر)، پرشی بزرگ (گرند: بزرگ، جت:پرش) می کنند و فارغ از اینکه چنین عملی چقدر می تواند پرورت (منحرف از #قانون) باشد، همچون ارتباط زن با هنر، تکرار درد در ظاهری لذت بخش (امر جنسی) باشد. سوالی که در فیلم مدام به ذهن خطور می کند این است که آخر چرا با پسر خودش؟ شاید هر دو با انکار آنچه در قبل و بعد این پرش بلند است، می خواهند صرفا لحظه ای کامجویی کنند. نمی دانم، شاید هم این زن نیز همچون راسکلنیکفِ #داستایوفسکی، به سمت امری ممنوع و مستحق تنبیه پیش می رود، بلکه بعد از تنبیه، امیدی به تطهیر باشد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیگری و شکاف بین لذت تا ژوئیسانس

همواره زمانی که #کودک در برابر لذت ورزی ها با منع یا "نه" روبرو می شود، #لذت را متوقف نمی کند یا به معنای دقیقتر، لذت متوقف نمی شود، بلکه به سویی دیگر، تا آن سوی اصل لذت، تا #مرگ لذت، تا #ژوئیسانس می رود. از این رو شاید بتوان گفت همواره "دیگری" یا همان صاحب سخن "نه" در شکاف بین لذت تا ژوئیسانس ایستاده است. دیگری، ناخواسته، لذتی را #ممنوع می کند ولی غافل از آنکه آن لذت سر از جایی دیگر در می آورد.
اما چه می توان کرد؟
آیا در #فرهنگ، امکان "هرگونه" لذت ورزی وجود دارد؟
پس در نهایت چه باید کرد؟
گویی گریزی نیست...

#تمدن است و ملالت های آن







#روانکاوی #روانکاو #روانشناس #روان #رواندرمانی #درمان #انسان #بچه #روانشناسی #بیمار #درد #رنج #رشد #دکترواحدی_اردکانی #احساس #کودک