❇️ #کرونا ظرفیت #اعتراض دارد
🗓 دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹
📰 گزارش روزنامهی همدلی دربارهی رفتار اجتماعی مردم در بحران مدیریت کرونا در گفتوگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹، شمارهی ۱۳۹۶
👈 نمایش گزارش:
🔍 بخشهایی از سخنان من:
… ما عمدتاً سه نوع مواجهه با ویروس کرونا و #کووید۱۹ داریم، یکی از سوی قشرهای تقریباً متوسط و مرفه است که در خانه نشستهاند و بیشتر رعایت میکنند، به دلیل اینکه طبقهی مرفه چندان مشکلات مالی ندارد و طبقهی متوسط هم سعی میکند با موضوع، استدلالی برخورد کند، دستهی دوم کسانی هستند که متعلق به طبقهی آسیبپذیر هستند، مانند دستفروشها، #زنان سرپرست خانواده، بیکاران و غیره، یعنی کسانی که به «#روزمرگی» فکر میکنند نه به آینده، آنها در قید زنده ماندن در «امروز» هستند. آن آیندهای که در قشر مرفه وجود دارد در این گروه وجود ندارد و آنها برای امروز میخواهند زنده بمانند.
زنده ماندن با زندگی کردن فرق میکند؛ حالا یک گروه سومی هم هستند که «باری به هر جهت» رفتار میکنند. عدهای از گروه اول وقتی میبینند عدهای از گروه دوم به خیابان آمدهاند و قرنطینه را شکستهاند، آنها هم بهصورت تقلیدی، که جزئی از فرهنگ ما است، مانند آنها رفتار میکنند. یعنی هیجانی و تقلیدی رفتار میکنند، اگر کسی ماسک زد، اینها هم میزنند یا برعکس. رفتارهایی از روی تقلید و هیجانِ فاقد استدلال دارند، عقلشان به چشمشان است و رفتاری تودهای و هیجانی دارند …
… آدمها دارند آهسته آهسته در خیابانها رفت و آمد میکنند، آنها بیشتر متعلق به گروه دوم (طبقهی آسیبپذیر) و گروه سوم (باری به هر جهت) هستند. گروه اول (طبقه مرفه و متوسط) همچنان به رعایت کردن قرنطینه علاقهمند است، چیزی که برای یک جامعه در شرایط بحرانی مانند شیوع ویروس کرونا بحران ایجاد میکند، همین گروه دوم است. گروه دوم کسانی هستند که مجبورند از خانه بیرون بیایند. ببینید اینجا «#واکنش» وجود دارد، نه «#کنش»، در «کنش» عنصر اراده، آگاهی و اختیار وجود دارد، اما در «واکنش» اختیاری نیست، طرف مجبور است از خانه خارج شود. او میداند که ممکن است کرونا بگیرد. امروزه در نظام ارتباطی، دسترسی به تلویزیونِ داخلی و خارجی راحت است، بنابراین همهچیز را میداند، مسئله #سیاسی نیست که مثلا تلویزیون داخلی نشان ندهد اما بیبیسی بگوید، چون همهجا دارند در مورد #بیماری حرف میزنند، بنابراین فرد خطر بیماری را میداند، اما آمدنش به خیابان برای این است که مجبور است، نوعی واکنش است، انتخاب نمیکند، از سر اجبار برای زنده ماندن به خیابان میآید …
… در شرایطی که گروههایی میخواهند زنده بمانند و خطر همه چیز را پذیرفتهاند، دولتها نقش برجستهای بازی میکنند. اینکه به این آدمها احساس امنیت بدهند، و این اجبار را تاحدودی تبدیل به اختیار کنند؛ مانند: کمکهای معیشتی یا بخشودگی مالیاتی و اجارهها که این آدم احساس بکند اگر امروز از خانه بیرون نیامد، دیگر فردا با بحران جدی به لحاظ معیشتی روبهرو نمیشود.
برخی دولتهای دیگر به کمک قشرهای آسیبپذیر آمدند، اما دولت در ایران نمیتواند این کار را بکند و آقای روحانی درست میگوید که نمیتوانیم کشور را تعطیل کنیم، چون گروه دوم از سر تأمین نشدن معیشت دست به #اعتراض میزنند. اما اشتباه حاکمیت و دولت این است که تصور میکند اگر این آزادسازی هم بشود، آن اعتراض اتفاق نخواهد افتاد …
…ما اقتصاد شکنندهای داریم، چون تکمحصولی است، و اینکه دنیا آیا در این شرایط اجازه نفس کشیدن به دولت میدهد؟ تا امروز که نداده، و در یک وضعیت باخت ـ باخت هستیم، حالا اگر به تعبیر آقای روحانی قرنطینه را رها کنیم و مردم را برای کسب و کار به خیابانها بفرستیم، آیا اعتراضی شکل نمیگیرد؟ من میگویم مجدد اعتراض شکل میگیرد، چرا که با آمدن مردم به خیابانها ویروس کرونا مجدد قد علم میکند، و تلفات میگیرد، در ادامه، دولت مورد ارزیابی مجدد قرار میگیرد و سبب اعتراض مردم میشود …
… عدم تعامل حاکمیت در ایران با سیاست جهانی، بر این آتش میدمد. حدود پنج ماه قبل در مناظرهای که با آقای عطریانفر داشتم گفتم، #عدم_شرکت مردم در #انتخابات دوم اسفند یک اعتراض نرم خواهد بود که سه ماه پس از آن شاهدش بودیم. در همان مناظره هم گفتم که بر اساس روند کنونی در بهار ۹۹ اعتراضات جدی و بسا دامنگستر شود. من آن روز نمیدانستم کرونا قرار است شیوع یابد، اما هر جرقهای میتواند در نقش یک بزنگاه تاریخی، حادثهساز شود. پس کرونا هم از ظرفیت اعتراضآفرینی #مردم برخوردار است …
⚠️ بازپخش پستها با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» انجام شود؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹
📰 گزارش روزنامهی همدلی دربارهی رفتار اجتماعی مردم در بحران مدیریت کرونا در گفتوگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹، شمارهی ۱۳۹۶
👈 نمایش گزارش:
🔍 بخشهایی از سخنان من:
… ما عمدتاً سه نوع مواجهه با ویروس کرونا و #کووید۱۹ داریم، یکی از سوی قشرهای تقریباً متوسط و مرفه است که در خانه نشستهاند و بیشتر رعایت میکنند، به دلیل اینکه طبقهی مرفه چندان مشکلات مالی ندارد و طبقهی متوسط هم سعی میکند با موضوع، استدلالی برخورد کند، دستهی دوم کسانی هستند که متعلق به طبقهی آسیبپذیر هستند، مانند دستفروشها، #زنان سرپرست خانواده، بیکاران و غیره، یعنی کسانی که به «#روزمرگی» فکر میکنند نه به آینده، آنها در قید زنده ماندن در «امروز» هستند. آن آیندهای که در قشر مرفه وجود دارد در این گروه وجود ندارد و آنها برای امروز میخواهند زنده بمانند.
زنده ماندن با زندگی کردن فرق میکند؛ حالا یک گروه سومی هم هستند که «باری به هر جهت» رفتار میکنند. عدهای از گروه اول وقتی میبینند عدهای از گروه دوم به خیابان آمدهاند و قرنطینه را شکستهاند، آنها هم بهصورت تقلیدی، که جزئی از فرهنگ ما است، مانند آنها رفتار میکنند. یعنی هیجانی و تقلیدی رفتار میکنند، اگر کسی ماسک زد، اینها هم میزنند یا برعکس. رفتارهایی از روی تقلید و هیجانِ فاقد استدلال دارند، عقلشان به چشمشان است و رفتاری تودهای و هیجانی دارند …
… آدمها دارند آهسته آهسته در خیابانها رفت و آمد میکنند، آنها بیشتر متعلق به گروه دوم (طبقهی آسیبپذیر) و گروه سوم (باری به هر جهت) هستند. گروه اول (طبقه مرفه و متوسط) همچنان به رعایت کردن قرنطینه علاقهمند است، چیزی که برای یک جامعه در شرایط بحرانی مانند شیوع ویروس کرونا بحران ایجاد میکند، همین گروه دوم است. گروه دوم کسانی هستند که مجبورند از خانه بیرون بیایند. ببینید اینجا «#واکنش» وجود دارد، نه «#کنش»، در «کنش» عنصر اراده، آگاهی و اختیار وجود دارد، اما در «واکنش» اختیاری نیست، طرف مجبور است از خانه خارج شود. او میداند که ممکن است کرونا بگیرد. امروزه در نظام ارتباطی، دسترسی به تلویزیونِ داخلی و خارجی راحت است، بنابراین همهچیز را میداند، مسئله #سیاسی نیست که مثلا تلویزیون داخلی نشان ندهد اما بیبیسی بگوید، چون همهجا دارند در مورد #بیماری حرف میزنند، بنابراین فرد خطر بیماری را میداند، اما آمدنش به خیابان برای این است که مجبور است، نوعی واکنش است، انتخاب نمیکند، از سر اجبار برای زنده ماندن به خیابان میآید …
… در شرایطی که گروههایی میخواهند زنده بمانند و خطر همه چیز را پذیرفتهاند، دولتها نقش برجستهای بازی میکنند. اینکه به این آدمها احساس امنیت بدهند، و این اجبار را تاحدودی تبدیل به اختیار کنند؛ مانند: کمکهای معیشتی یا بخشودگی مالیاتی و اجارهها که این آدم احساس بکند اگر امروز از خانه بیرون نیامد، دیگر فردا با بحران جدی به لحاظ معیشتی روبهرو نمیشود.
برخی دولتهای دیگر به کمک قشرهای آسیبپذیر آمدند، اما دولت در ایران نمیتواند این کار را بکند و آقای روحانی درست میگوید که نمیتوانیم کشور را تعطیل کنیم، چون گروه دوم از سر تأمین نشدن معیشت دست به #اعتراض میزنند. اما اشتباه حاکمیت و دولت این است که تصور میکند اگر این آزادسازی هم بشود، آن اعتراض اتفاق نخواهد افتاد …
…ما اقتصاد شکنندهای داریم، چون تکمحصولی است، و اینکه دنیا آیا در این شرایط اجازه نفس کشیدن به دولت میدهد؟ تا امروز که نداده، و در یک وضعیت باخت ـ باخت هستیم، حالا اگر به تعبیر آقای روحانی قرنطینه را رها کنیم و مردم را برای کسب و کار به خیابانها بفرستیم، آیا اعتراضی شکل نمیگیرد؟ من میگویم مجدد اعتراض شکل میگیرد، چرا که با آمدن مردم به خیابانها ویروس کرونا مجدد قد علم میکند، و تلفات میگیرد، در ادامه، دولت مورد ارزیابی مجدد قرار میگیرد و سبب اعتراض مردم میشود …
… عدم تعامل حاکمیت در ایران با سیاست جهانی، بر این آتش میدمد. حدود پنج ماه قبل در مناظرهای که با آقای عطریانفر داشتم گفتم، #عدم_شرکت مردم در #انتخابات دوم اسفند یک اعتراض نرم خواهد بود که سه ماه پس از آن شاهدش بودیم. در همان مناظره هم گفتم که بر اساس روند کنونی در بهار ۹۹ اعتراضات جدی و بسا دامنگستر شود. من آن روز نمیدانستم کرونا قرار است شیوع یابد، اما هر جرقهای میتواند در نقش یک بزنگاه تاریخی، حادثهساز شود. پس کرونا هم از ظرفیت اعتراضآفرینی #مردم برخوردار است …
⚠️ بازپخش پستها با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» انجام شود؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🖌 من ویروس #کرونا هستم!(۱) | اپیزود نخست
🗓 یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹
من ویروس کرونا مسافری از چین که با تور #سیاست به ایران آمدم. «چگونه» آمدنم هرچه بود به سهولت انجام شد.
احتمالاً از #ووهان با ماهان، حدود چهار ماه پیش در دی نودوهشت، برای گشتوگذار به سرزمین شما قدم گذاشتم و حدود دو ماه به سهولت و بدون منع و حذر در راهپیماییها و اجتماعات و #انتخابات، گشتوگذار کردم. شما و مدعیانتان را اندکی عجیب یافتم. پس از دوم اسفند و پس از انتخابات #مجلس بود که صدای بگیر و ببند به گوشم رسید اما نوشدارو پس از مرگ سهراب بود. پس از آن هم به سختی به سفرم در کشورتان ادامه دادم تا امروز که پایان فروردین نودونه است و میخواهم در اردیبهشت ماه با فراغت بال به مسافرت ادامه دهم. طبیعتِ بسیاری از ما ویروسها اشغال جایگاه فرماندهی سلول و صدور دستورات غلطی است که به بیماری و بسا مرگ میانجامد. ما به بدنهای ضعیف حمله میکنیم تا آنها بدانند خود مسئول مرگشان هستند و اگر نمیتوانند سالم زندگی کنند پس محکوم به سفر زود هنگام ابدی هستند. من آمدم تا گفته باشم اجتماع آدمیان در یک شهر و کشور و نیز در این کرهی خاکی تابع همین اصل است که: درست بیاندیش و درست رفتار کن و خود و پیرامون و جامعهات را از ویروسهای مرگبار پاک کن و الاّ محکوم به مرگ هستی چه آنی و چه تدریجی! بله اینجا ایران است. اینکه چگونه وارد اینجا شدم موضوع دیگری است. اما نمیدانم چرا برخی که مرا در همان ابتدا دیده بودند اجازه نداشتند علنی کنند. نمیدانم این داستان بیستودوم بهمن سال نودوهشت و این حکایت انتخابات مجلس در دوم اسفند همان سال چقدر میتوانست مهم باشد که تلاش میشد من را پنهان نگه دارند! از سوی دیگر برخی که به سراغشان رفتهبودم با عجز و ناله از من درخواست میکردند که رهایشان کنم اما با شرمندگی و با زبان بیزبانی به آنها میگفتم که آمدنم دست من بوده اما رفتنم به خواست و اراده و آگاهی کسانی بستگی دارد که شمایان در همان بیستودوم بهمن و دوم اسفند بر سر دستهایتان بلندشان کردهاید. اما گاه احساس میکردم صدایم را کمتر کسی میشنود و آن دسته که میشنوند یا اهل مماشات هستند یا صدایشان به جایی نمیرسد. نمیخواهم گذشته را کالبدشکافی کنم که هر چه بود گذشت. مهم «آینده» است. من بالاخره رخت برخواهم بست و روزی نه چندان دور از شما خداحافظی خواهم کرد اما در ایرانِ شما بسا «چهار» احساس پس از رفتنم جان بگیرد. نخستین آنها «احساس دلتنگی» است. میدانید چرا میگویم: «دلتنگی»؟ دلتنگی زمانی حس میشود که ذهن در آغوش «دل» آرام گیرد و ذهن هم که «واقعیت» را در خود جای میدهد. من یک «واقعیت» هستم اما دردناک و میپذیرم که آسیبتان رساندهام و از این جهت سرافکندهام. اما بسا پس از رفتنم دستهای شما، «هوایم» را در آغوش بگیرند و دلتنگم شوند. میپرسید: چگونه؟ … زمانی که از آمدنم آگاه شدید و شنیدید که #کووید۱۹، بیرحم است خود را #قرنطینه کردید اما آیا از خودتان پرسیدید که من به کدام «جمع» و به کدام «جسم»ی میتوانم آسیب غیر قابل ترمیم برسانم؟ برایم دردناک بود که به اجتماعات آسیبپذیر و قشرهای فقیر هجوم ببرم و نیز برایم اسفبار بود که جسمهای ضعیف را مورد حملهی کشنده قرار دهم. از این که به کمپهای ترک اعتیاد یا جمع #معتادان یا به میان سلولهای #زندانیان که فشرده در یک بند کوچک و سرخورده و خشمناک بودند و کار من برای نفوذ، آسان بود میرفتم غمبار بودم. چهرههای نگران و منتظر و درماندهی آنان را هیچگاه نمیتوانم فراموش کنم. همواره با خود میاندیشیدم که این مردمان که «#زندگی» را کمتر تجربه کردهاند و گاه تلاششان فقط برای «زنده» ماندن بوده است و اینها که در این زندگی کوتاه، دستشان از بسیاری فرصتها برای رشد و خوبزیستن کوتاه بوده است و اینهایی که به اندازهی کافی مورد بیمهری روزگار، واقع و «قربانی» نظام متحد #قدرت و #ثروت شدهاند حالا چرا باز هم باید مورد حملهی من قرار گیرند و چرا افرادی که خوبتر خوردهاند و خوبتر گشتوگذار کردهاند و خوبتر در این مارپیچ زمانه هنرنمایی کردهاند و خوبتر چریدهاند، دستم به آنها کمتر میرسد؟ از این اسفبارتر اینکه در وانفسای حمله به زندانیان مجبور بودم گاه بدن انسانهایی را لمس کنم که برای مردمانشان جانفشانی کردهبودند و میشنیدم گفتهمیشد که «امنیتی» هستند. چقدر روحهای بزرگی داشتند … | ادامه 👉
«اگر با نگاه من همسو هستید لطفاً ـ با درج منبع ـ بازنشر کنید.»
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال forward شود یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🗓 یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹
من ویروس کرونا مسافری از چین که با تور #سیاست به ایران آمدم. «چگونه» آمدنم هرچه بود به سهولت انجام شد.
احتمالاً از #ووهان با ماهان، حدود چهار ماه پیش در دی نودوهشت، برای گشتوگذار به سرزمین شما قدم گذاشتم و حدود دو ماه به سهولت و بدون منع و حذر در راهپیماییها و اجتماعات و #انتخابات، گشتوگذار کردم. شما و مدعیانتان را اندکی عجیب یافتم. پس از دوم اسفند و پس از انتخابات #مجلس بود که صدای بگیر و ببند به گوشم رسید اما نوشدارو پس از مرگ سهراب بود. پس از آن هم به سختی به سفرم در کشورتان ادامه دادم تا امروز که پایان فروردین نودونه است و میخواهم در اردیبهشت ماه با فراغت بال به مسافرت ادامه دهم. طبیعتِ بسیاری از ما ویروسها اشغال جایگاه فرماندهی سلول و صدور دستورات غلطی است که به بیماری و بسا مرگ میانجامد. ما به بدنهای ضعیف حمله میکنیم تا آنها بدانند خود مسئول مرگشان هستند و اگر نمیتوانند سالم زندگی کنند پس محکوم به سفر زود هنگام ابدی هستند. من آمدم تا گفته باشم اجتماع آدمیان در یک شهر و کشور و نیز در این کرهی خاکی تابع همین اصل است که: درست بیاندیش و درست رفتار کن و خود و پیرامون و جامعهات را از ویروسهای مرگبار پاک کن و الاّ محکوم به مرگ هستی چه آنی و چه تدریجی! بله اینجا ایران است. اینکه چگونه وارد اینجا شدم موضوع دیگری است. اما نمیدانم چرا برخی که مرا در همان ابتدا دیده بودند اجازه نداشتند علنی کنند. نمیدانم این داستان بیستودوم بهمن سال نودوهشت و این حکایت انتخابات مجلس در دوم اسفند همان سال چقدر میتوانست مهم باشد که تلاش میشد من را پنهان نگه دارند! از سوی دیگر برخی که به سراغشان رفتهبودم با عجز و ناله از من درخواست میکردند که رهایشان کنم اما با شرمندگی و با زبان بیزبانی به آنها میگفتم که آمدنم دست من بوده اما رفتنم به خواست و اراده و آگاهی کسانی بستگی دارد که شمایان در همان بیستودوم بهمن و دوم اسفند بر سر دستهایتان بلندشان کردهاید. اما گاه احساس میکردم صدایم را کمتر کسی میشنود و آن دسته که میشنوند یا اهل مماشات هستند یا صدایشان به جایی نمیرسد. نمیخواهم گذشته را کالبدشکافی کنم که هر چه بود گذشت. مهم «آینده» است. من بالاخره رخت برخواهم بست و روزی نه چندان دور از شما خداحافظی خواهم کرد اما در ایرانِ شما بسا «چهار» احساس پس از رفتنم جان بگیرد. نخستین آنها «احساس دلتنگی» است. میدانید چرا میگویم: «دلتنگی»؟ دلتنگی زمانی حس میشود که ذهن در آغوش «دل» آرام گیرد و ذهن هم که «واقعیت» را در خود جای میدهد. من یک «واقعیت» هستم اما دردناک و میپذیرم که آسیبتان رساندهام و از این جهت سرافکندهام. اما بسا پس از رفتنم دستهای شما، «هوایم» را در آغوش بگیرند و دلتنگم شوند. میپرسید: چگونه؟ … زمانی که از آمدنم آگاه شدید و شنیدید که #کووید۱۹، بیرحم است خود را #قرنطینه کردید اما آیا از خودتان پرسیدید که من به کدام «جمع» و به کدام «جسم»ی میتوانم آسیب غیر قابل ترمیم برسانم؟ برایم دردناک بود که به اجتماعات آسیبپذیر و قشرهای فقیر هجوم ببرم و نیز برایم اسفبار بود که جسمهای ضعیف را مورد حملهی کشنده قرار دهم. از این که به کمپهای ترک اعتیاد یا جمع #معتادان یا به میان سلولهای #زندانیان که فشرده در یک بند کوچک و سرخورده و خشمناک بودند و کار من برای نفوذ، آسان بود میرفتم غمبار بودم. چهرههای نگران و منتظر و درماندهی آنان را هیچگاه نمیتوانم فراموش کنم. همواره با خود میاندیشیدم که این مردمان که «#زندگی» را کمتر تجربه کردهاند و گاه تلاششان فقط برای «زنده» ماندن بوده است و اینها که در این زندگی کوتاه، دستشان از بسیاری فرصتها برای رشد و خوبزیستن کوتاه بوده است و اینهایی که به اندازهی کافی مورد بیمهری روزگار، واقع و «قربانی» نظام متحد #قدرت و #ثروت شدهاند حالا چرا باز هم باید مورد حملهی من قرار گیرند و چرا افرادی که خوبتر خوردهاند و خوبتر گشتوگذار کردهاند و خوبتر در این مارپیچ زمانه هنرنمایی کردهاند و خوبتر چریدهاند، دستم به آنها کمتر میرسد؟ از این اسفبارتر اینکه در وانفسای حمله به زندانیان مجبور بودم گاه بدن انسانهایی را لمس کنم که برای مردمانشان جانفشانی کردهبودند و میشنیدم گفتهمیشد که «امنیتی» هستند. چقدر روحهای بزرگی داشتند … | ادامه 👉
«اگر با نگاه من همسو هستید لطفاً ـ با درج منبع ـ بازنشر کنید.»
⚠️ درخواست: بازپخش پستها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال forward شود یا با درج پیوند پست و کانال «جامعهشناسی افقنگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.
🎞🎙🖌 دیگر یادداشتها و سخنرانیها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |