📌 داستان زندگی #گلی_ترقی
متولد ۱۷ مهر ۱۳۱۸ / تهران
نویسنده
🔸 گلی اولین داستانش را در دوازدهسالگی نوشت؛ داستانی دربارهی گم شدن لنگه کفشش در اتوبوس شمیران. پدرش هم نویسنده بود. گلی گاهی کنار پدر میایستاد و تماشا میکرد که چهطور کلمات جادویی از قلم او روی کاغذ میریزند و قصهای را میسازند. کلمات از همان دوران کودکی او را شیفتهی خود کردند. او میگوید: «من میخواستم نویسنده شوم. برو برگشت نداشت. عاشق کلام بودم. دوست داشتم قصه ببافم. حرف بزنم. حرفهای هیجانانگیزِ رنگین».
🔸 وقتی گلی کلاس دوم دبیرستان را تمام کرد، به اصرار خانوادهاش به خارج از کشور رفت تا درس بخواند، اما به گفتهی خودش «بیپول و تنها» تا روی پای خودش بایستد. در آنجا برای درآوردن مخارجش کارهای مختلفی انجام میداد. او در رشتهی فلسفه تحصیل کرد و شش سال بعد به ایران برگشت. سپس در دانشگاه تهران اسم نوشت تا دکترای فلسفه بگیرد، اما بعد از سه سال درس را رها کرد و شروع کرد به نوشتن مقاله برای مجلات. در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران هم در رشتهی شناخت اساطیر تدریس میکرد.
🔸 گلی رویای کودکیاش یعنی داستاننویسی را فراموش نکرده بود. مرتب در ذهنش قصه میبافت و به نوشتن آنها فکر میکرد. یک روز که با دوستش فروغ فرخزاد در کافهای قرار داشت، پیش از رفتن به کافه به دیدن مادربزرگش رفت. با دیدن مادربزرگ قصهای در ذهنش شکل گرفت. گلی این قصه را برای فروغ که در آن زمان شاعر معروفی بود، تعریف کرد. فروغ او را تشویق کرد تا حتماً آن را بنویسد. این شد که در سال ۱۳۴۴، اولین داستانش به نام «میعاد» را در مجلهی «اندیشه و هنر» منتشر کرد. بعد از آن گلی داستانهای بیشتری نوشت که در مجلات چاپ شدند. از مجموع این داستانها، اولین کتاب او به نام «من هم چهگوارا هستم» منتشر شد. به این ترتیب گلی کمکم به نویسندهای حرفهای تبدیل شد و کتابهایش یکی پس از دیگری روانهی کتابفروشیها شدند.
🔸 گلی حالا در فرانسه زندگی میکند، ولی تقریباً هر سال در فصل تابستان به ایران میآید. او علاوه بر داستاننویسی فیلمنامهی دو فیلم «بیتا» و «درخت گلابی» را هم نوشته است که از رویشان فیلمهای پربینندهای ساخته شد. کتابهای گلی خوانندگان بسیاری دارند و اکثر آنها بارها تجدید چاپ شدهاند. بعضی از داستانهای او به زبانهای دیگر هم ترجمه شدهاند، از جمله داستان «بزرگبانوی روح من» که در سال ۱۹۸۲ در فرانسه برندهی جایزه شد. در کتاب «نویسندگان پیشروی ایران» از او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان دههی ۴۰ و ۵۰ ایران یاد شده است.
✍️ نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
متولد ۱۷ مهر ۱۳۱۸ / تهران
نویسنده
🔸 گلی اولین داستانش را در دوازدهسالگی نوشت؛ داستانی دربارهی گم شدن لنگه کفشش در اتوبوس شمیران. پدرش هم نویسنده بود. گلی گاهی کنار پدر میایستاد و تماشا میکرد که چهطور کلمات جادویی از قلم او روی کاغذ میریزند و قصهای را میسازند. کلمات از همان دوران کودکی او را شیفتهی خود کردند. او میگوید: «من میخواستم نویسنده شوم. برو برگشت نداشت. عاشق کلام بودم. دوست داشتم قصه ببافم. حرف بزنم. حرفهای هیجانانگیزِ رنگین».
🔸 وقتی گلی کلاس دوم دبیرستان را تمام کرد، به اصرار خانوادهاش به خارج از کشور رفت تا درس بخواند، اما به گفتهی خودش «بیپول و تنها» تا روی پای خودش بایستد. در آنجا برای درآوردن مخارجش کارهای مختلفی انجام میداد. او در رشتهی فلسفه تحصیل کرد و شش سال بعد به ایران برگشت. سپس در دانشگاه تهران اسم نوشت تا دکترای فلسفه بگیرد، اما بعد از سه سال درس را رها کرد و شروع کرد به نوشتن مقاله برای مجلات. در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران هم در رشتهی شناخت اساطیر تدریس میکرد.
🔸 گلی رویای کودکیاش یعنی داستاننویسی را فراموش نکرده بود. مرتب در ذهنش قصه میبافت و به نوشتن آنها فکر میکرد. یک روز که با دوستش فروغ فرخزاد در کافهای قرار داشت، پیش از رفتن به کافه به دیدن مادربزرگش رفت. با دیدن مادربزرگ قصهای در ذهنش شکل گرفت. گلی این قصه را برای فروغ که در آن زمان شاعر معروفی بود، تعریف کرد. فروغ او را تشویق کرد تا حتماً آن را بنویسد. این شد که در سال ۱۳۴۴، اولین داستانش به نام «میعاد» را در مجلهی «اندیشه و هنر» منتشر کرد. بعد از آن گلی داستانهای بیشتری نوشت که در مجلات چاپ شدند. از مجموع این داستانها، اولین کتاب او به نام «من هم چهگوارا هستم» منتشر شد. به این ترتیب گلی کمکم به نویسندهای حرفهای تبدیل شد و کتابهایش یکی پس از دیگری روانهی کتابفروشیها شدند.
🔸 گلی حالا در فرانسه زندگی میکند، ولی تقریباً هر سال در فصل تابستان به ایران میآید. او علاوه بر داستاننویسی فیلمنامهی دو فیلم «بیتا» و «درخت گلابی» را هم نوشته است که از رویشان فیلمهای پربینندهای ساخته شد. کتابهای گلی خوانندگان بسیاری دارند و اکثر آنها بارها تجدید چاپ شدهاند. بعضی از داستانهای او به زبانهای دیگر هم ترجمه شدهاند، از جمله داستان «بزرگبانوی روح من» که در سال ۱۹۸۲ در فرانسه برندهی جایزه شد. در کتاب «نویسندگان پیشروی ایران» از او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان دههی ۴۰ و ۵۰ ایران یاد شده است.
✍️ نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha