Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation آنچه نمی تواند گفته شود روی سوژه سنگینی می کند. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
.
آنچه نمیتواند گفته شود یا ناممکن برای گفتن
نویسنده: هارا پپلی[۱]
ترجمه: مرجان پشت مشهدی
منتشر شده توسط NLS (اکول لکانی بین المللی) به تاریخ ۱۰ آوریل ۲۰۱۴
آنچه نمیتواند گفته شود روی سوژه سنگینی میکند همانطور که عکس پوستر کنگره NLS در گنت[۲] توصیف میکند. این تصویر [آدم را] شوکه میکند. آن، مرد جوانی را نشان میدهد، یا شاید نوجوانی را، یا کسی که سنش مشخص نیست، که انگار زیر بار چیزی گفته نشده، شاید عشق، اشتیاق یا اثرات آنها گناه، شرم، بازداری (مهار) …، خرد میشود …؛ با گفته نشده باقی ماندن، زندگی او را خشک میکند.
نکته جالب این است که آنچه نمیتواند بنا به دلایل ساختاری گفته شود، همانطور که لکان تأکید میکند، چه اشتیاق شدید باشد یا هیجان خام یا شوک غیر منتظره تروما، ظاهراً فضایی برای عمل باقی میگذارد، برای acting out یا حتی passage to the act (اقدام به عمل)، آزادی خطرناک، تپشی که به قلب بودن میرود، قدرت خواسته (اراده)، سرچشمه خود زندگی، آن طور که فروید در پروژه گفته. بنابراین ناممکن برای گفتن دو اثر متضاد دارد، گیر افتادن کامل یا passage to the act.
با این حال عموماً ناممکن برای گفتن، بخاطر ساختارش، آنچه است که بیش از آن که آزاد کند مانع ایجاد میکند، محدود میکند و گاهی به هر کاری کردن ختم میشود، به اعمال خود تخریبگرانه، به تخلیه ژوئیسانس از بدن. همه چیز نمیتواند گفته شود. آنچه باقی میماند نوعی ژوئیسانس خالص (ناب) است.
چطور میتوان با آنچه نمیتواند گفته شود کنار آمد؟ فقط با آزادیای که در عمل گفتن است. اشتیاق، گفتن آن است و گفتناش تعبیر آن. و این عمل گفتن اغلب خاموش است، همانطور که لکان در سمینار VI میگوید. اما نه همیشه.
آنچه نمیتواند گفته شود بطور اثرگذاری در سطح دوم گراف است.
آنجا، جایی که سوژه منتظر پاسخ بزرگ دیگری در ارتباط با اشتیاقاش است، درست آنجاست که بزرگ دیگری سؤال را به او باز میگرداند: «?Che vuoi» «چه میخواهی؟»
لکان در سمینار VI میگوید که بزرگ دیگری پاسخ میدهد: «سوژه فالوس را میخواهد» و اینجا جایی است که روانکاوی وا میماند، همانطور که فروید گفته هر آنالیزی در صخره کاستراسیون (اختگی) گیر میکند.
اما آن طور که لکان تاکید می کند شکست سوژه برای «گفتن» آنچه می خواهد، آنچه [بدان] اشتیاق می ورزد، شکست ساختار است.
عمل گفتن اغلب خاموش است مگر اینکه سوژه بداند «هیچ بزرگ دیگری ای برای بزرگ دیگری» وجود ندارد. همانطور که ژ. آ. میلر تاکید می کند: این «راز بزرگ روانکاوی» است که در پایان این سمینار توسط لکان پرده برداری می شود. اگر بزرگ دیگری ای برای بزرگ دیگری وجود ندارد پس سوژه می تواند این خطر را بکند که اشتیاق خود را از طریق سناریوی فانتاسم بیان کند اما با عبور از فانتاسم پس مانده ای باقی خواهد ماند، که برای سوژه شناخته شده نیست و علت اشتیاق اوست، ابژه کوچک a.
آنچه از این ابژه باقی می ماند می تواند توسط سوژه دوباره در عمل برای خود برداشته شود، در عمل گفتن، در عمل اشتیاق ورزیدن.
آنچه نمی تواند گفته شود یا ناممکن برای گفتن
نویسنده: هارا پپلی [١]
ترجمه: مرجان پشت مشهدی
منتشر شده توسط: NLS (اکول لکانی بین المللی)
به تاریخ ١٠ آوریل
[۱] Hara Pepeli
[۲] شهری در بلژیک (مترجم)
برای مطالعه متن کامل به
#سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #لاکان #روانکاو #روانکاوی #ابژه #ابژهa #سوژه #فالوس #بزرگ_دیگری #کاستراسیون #اختگی #اشتیاق #ژوئی_سانس #راز_بزرگ_روانکاوی #میترا_کدیور
video : Nokolai Saoulski
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
آنچه نمیتواند گفته شود یا ناممکن برای گفتن
نویسنده: هارا پپلی[۱]
ترجمه: مرجان پشت مشهدی
منتشر شده توسط NLS (اکول لکانی بین المللی) به تاریخ ۱۰ آوریل ۲۰۱۴
آنچه نمیتواند گفته شود روی سوژه سنگینی میکند همانطور که عکس پوستر کنگره NLS در گنت[۲] توصیف میکند. این تصویر [آدم را] شوکه میکند. آن، مرد جوانی را نشان میدهد، یا شاید نوجوانی را، یا کسی که سنش مشخص نیست، که انگار زیر بار چیزی گفته نشده، شاید عشق، اشتیاق یا اثرات آنها گناه، شرم، بازداری (مهار) …، خرد میشود …؛ با گفته نشده باقی ماندن، زندگی او را خشک میکند.
نکته جالب این است که آنچه نمیتواند بنا به دلایل ساختاری گفته شود، همانطور که لکان تأکید میکند، چه اشتیاق شدید باشد یا هیجان خام یا شوک غیر منتظره تروما، ظاهراً فضایی برای عمل باقی میگذارد، برای acting out یا حتی passage to the act (اقدام به عمل)، آزادی خطرناک، تپشی که به قلب بودن میرود، قدرت خواسته (اراده)، سرچشمه خود زندگی، آن طور که فروید در پروژه گفته. بنابراین ناممکن برای گفتن دو اثر متضاد دارد، گیر افتادن کامل یا passage to the act.
با این حال عموماً ناممکن برای گفتن، بخاطر ساختارش، آنچه است که بیش از آن که آزاد کند مانع ایجاد میکند، محدود میکند و گاهی به هر کاری کردن ختم میشود، به اعمال خود تخریبگرانه، به تخلیه ژوئیسانس از بدن. همه چیز نمیتواند گفته شود. آنچه باقی میماند نوعی ژوئیسانس خالص (ناب) است.
چطور میتوان با آنچه نمیتواند گفته شود کنار آمد؟ فقط با آزادیای که در عمل گفتن است. اشتیاق، گفتن آن است و گفتناش تعبیر آن. و این عمل گفتن اغلب خاموش است، همانطور که لکان در سمینار VI میگوید. اما نه همیشه.
آنچه نمیتواند گفته شود بطور اثرگذاری در سطح دوم گراف است.
آنجا، جایی که سوژه منتظر پاسخ بزرگ دیگری در ارتباط با اشتیاقاش است، درست آنجاست که بزرگ دیگری سؤال را به او باز میگرداند: «?Che vuoi» «چه میخواهی؟»
لکان در سمینار VI میگوید که بزرگ دیگری پاسخ میدهد: «سوژه فالوس را میخواهد» و اینجا جایی است که روانکاوی وا میماند، همانطور که فروید گفته هر آنالیزی در صخره کاستراسیون (اختگی) گیر میکند.
اما آن طور که لکان تاکید می کند شکست سوژه برای «گفتن» آنچه می خواهد، آنچه [بدان] اشتیاق می ورزد، شکست ساختار است.
عمل گفتن اغلب خاموش است مگر اینکه سوژه بداند «هیچ بزرگ دیگری ای برای بزرگ دیگری» وجود ندارد. همانطور که ژ. آ. میلر تاکید می کند: این «راز بزرگ روانکاوی» است که در پایان این سمینار توسط لکان پرده برداری می شود. اگر بزرگ دیگری ای برای بزرگ دیگری وجود ندارد پس سوژه می تواند این خطر را بکند که اشتیاق خود را از طریق سناریوی فانتاسم بیان کند اما با عبور از فانتاسم پس مانده ای باقی خواهد ماند، که برای سوژه شناخته شده نیست و علت اشتیاق اوست، ابژه کوچک a.
آنچه از این ابژه باقی می ماند می تواند توسط سوژه دوباره در عمل برای خود برداشته شود، در عمل گفتن، در عمل اشتیاق ورزیدن.
آنچه نمی تواند گفته شود یا ناممکن برای گفتن
نویسنده: هارا پپلی [١]
ترجمه: مرجان پشت مشهدی
منتشر شده توسط: NLS (اکول لکانی بین المللی)
به تاریخ ١٠ آوریل
[۱] Hara Pepeli
[۲] شهری در بلژیک (مترجم)
برای مطالعه متن کامل به
#سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #لاکان #روانکاو #روانکاوی #ابژه #ابژهa #سوژه #فالوس #بزرگ_دیگری #کاستراسیون #اختگی #اشتیاق #ژوئی_سانس #راز_بزرگ_روانکاوی #میترا_کدیور
video : Nokolai Saoulski
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation تفاوت جنسی نه قابل فروکاستن به طبیعت است و نه فرهنگ، بلکه در نقطه برخورد آنها ظهور می یابد. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
لکان و تفاوت جـنسی
نویسنده: شان هومر
ترجمه: مهرداد نیک بین
بگذارید در آخر نگاهی بیندازیم به آنچه که مطمئنا بحث برانگیزترین و مشاجره آمیزترین حوزه روانکاوی لکانی است: مفهوم پردازی سـکـسوالیته زنانه. شعارهای تحریک برانگیز لکان مانند ” زن وجود ندارد” و “چیزی تحت عنوان رابطه بین دو جنس وجود ندارد” با خشم و غضب از یکسو و دفاعیات ممتد و پرحرارت از سوئی دیگر روبرو شده است . تفکر لکان درباره سکسوالیته زنانه به دو فاز اصلی تفکیک میگردد : در فاز اول ، او تمایز جنسی را بر اساس مفهوم ذَکَر تبیین کرد که در اینجا لکان با درنظرداشتن تفکر فرویدی نوآوری پراهمیتی را بوجود می آورد. برای فروید مسئله تفاوت جنسی حول ” عقده اختگی” دور میزد ، یعنی حول اینکه آیا فرد دارای قضیب هست یا نیست . برعکس، برای لکان اختگی فرایندی نمادین (symbolic) است که دربرگیرنده انقطاع ِ (cut off) نه قضیب بلکه ژوئیسانس و نیز بازشناسی فقدان (lack) می باشد. برای بازنمائی این فقدان سوژه دو راه حل در پیش دارد – “داشتن” یا “بودن” ذکر (Adams 1966b). بر اساس لکان ، مردانگی (masculinity) دربرگیرنده پُز یا وانمودِ داشتن ذکر است، درحالی که زنانگی(feminity) بالماسکهء بودن فالوس است. دومین فاز تفکر لکان درباره تفاوت جنسی برگرفته از یکی از سمینارهای آخر او ، سمینار XX – Encore: درباره سکسوالیته زنانه ، محدوده های عشق و دانش (معرفت) ۱۹۷۲-۳ ، میباشد که به “ساختارهای هویت یابی جـنسی ” (structures of s.e.xuation) میپردازد . در این فاز متاخر ، لکان مردانگی و زنانگی را به عنوان ساختارهائی درنظر میگیرد که هم برای مردان و هم زنان قابل دستیابی هستند و به بیولوژی فرد ربطی ندارند ، بلکه آنچه که ساختارهای زنانه و مردانه را معین میسازد ، نوع ژوئیسانسی است که فرد قادر به احراز آن است – آنچیزی که لکان آنرا ژوئیسانس فالیک (ذَکَری) و ژوئیسانس غیر (A) می نامد.
Encore : تئوری جنس مند شدن (s.e.xuation)
لکان در تحلیلهای اولیه اش درباره تفاوت جنـسی کوشیده بود تا روانکاوی را از ذات گرائی و هنجارسازی دگرجنـسگرایانه اش با تبدیل [تئوری] اختگی و غبطه قضیب فروید به [تئوری] ذکر به مثابه دال فقدان ، رها سازد. درحالی که مفهوم تظاهر به ماغیر در خصوص تحلیل بازنمائی زنان بسیار پربار بود (نک. “after Lacan”) ، اما مسئله آرزومندی زنانه کاملا بی پاسخ باقی مانده بود . در سالهای ۱۹۷۲-۳ به این موضوع – آنچه میتواند درخصوص آرزومندی زنانه گفته شود – در سمینارش با نام Encore بازمیگردد . در این سمینار لکان این ایده را که زنانگی و مردانگی از لحاظ بیولوژیک داده و مسجّل نیستند را بیشتر بسط میدهد، اما دو موضع سوژگانی “جنس مند” را معین میکند که هم برای مردان و هم زنان قابل دستیابی اند . آنچه در این سمینار اهمیت دارد [توضیح این نکته است که] زنانگی و مردانگی نه بسادگی در رابطه با فالوس ، بلکه در نوع ژوئیسانسی که برای هر موضع قابل دستیابی است ، تعریف میشوند . بنابراین ، تفاوت جنـسی بمثابه تفاوت بین دو جنس ِ مجزا تعیین نمیشوند ، بلکه در نتیجه ی موضع فرد در رابطه با ژوئیسانس تعین می یابد .
Encore معمولا بعنوان واپسین اظهارات لکان درباره سـکـسوالیته زنانه خوانده شده است ، اما این تمامی تصویر نیست . سمینار XX تامل گسترده ای را درباره طبیعت عشق ، ژوئیسانس و محدوده های معرفت (knowledge) ارائه میکند . تفاوت جنـسی در اینجا از این نظر اهمیت دارد که از نظرگاه روانکاوی حدّ نهائی معرفت است . تفاوت جنـسی نه قابل فروکاستن به طبیعت است و نه فرهنگ بلکه در نقطه برخورد آنها ظهور می یابد . این بدین معنا نیست که هویت جنـسی حاصل جمع عناصر طبیعی (بیولوژیکی) و عناصر اجتماعی (دلالت ها) است ، بلکه بیش از آن ، چیزی است که بیرون از وحدت آن دو می ایستد . آنچه لکان در اینجا بر آن اصرار می ورزد این است که تمامی ساختارها ، چه متعلق به سوژه یا ساحت نمادین ، الزاما ناکامل اند ؛ همیشه تعدادی عناصر مشروط (وابسته) بیرون باقی می مانند ، استثنائی بر قاعده …
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #سکسوالیته #عقده_اختگی #زنانگی #مردانگی #هويت_جنسی #تفاوت_جنسی #فالوس #بالماسکه #ژوئی_سانس #ژوئيسانس #ساحت_نمادین #سوژه
#دکتر_میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
#نه_به_تحريف_فرويد
انتخاب تصوير و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
نویسنده: شان هومر
ترجمه: مهرداد نیک بین
بگذارید در آخر نگاهی بیندازیم به آنچه که مطمئنا بحث برانگیزترین و مشاجره آمیزترین حوزه روانکاوی لکانی است: مفهوم پردازی سـکـسوالیته زنانه. شعارهای تحریک برانگیز لکان مانند ” زن وجود ندارد” و “چیزی تحت عنوان رابطه بین دو جنس وجود ندارد” با خشم و غضب از یکسو و دفاعیات ممتد و پرحرارت از سوئی دیگر روبرو شده است . تفکر لکان درباره سکسوالیته زنانه به دو فاز اصلی تفکیک میگردد : در فاز اول ، او تمایز جنسی را بر اساس مفهوم ذَکَر تبیین کرد که در اینجا لکان با درنظرداشتن تفکر فرویدی نوآوری پراهمیتی را بوجود می آورد. برای فروید مسئله تفاوت جنسی حول ” عقده اختگی” دور میزد ، یعنی حول اینکه آیا فرد دارای قضیب هست یا نیست . برعکس، برای لکان اختگی فرایندی نمادین (symbolic) است که دربرگیرنده انقطاع ِ (cut off) نه قضیب بلکه ژوئیسانس و نیز بازشناسی فقدان (lack) می باشد. برای بازنمائی این فقدان سوژه دو راه حل در پیش دارد – “داشتن” یا “بودن” ذکر (Adams 1966b). بر اساس لکان ، مردانگی (masculinity) دربرگیرنده پُز یا وانمودِ داشتن ذکر است، درحالی که زنانگی(feminity) بالماسکهء بودن فالوس است. دومین فاز تفکر لکان درباره تفاوت جنسی برگرفته از یکی از سمینارهای آخر او ، سمینار XX – Encore: درباره سکسوالیته زنانه ، محدوده های عشق و دانش (معرفت) ۱۹۷۲-۳ ، میباشد که به “ساختارهای هویت یابی جـنسی ” (structures of s.e.xuation) میپردازد . در این فاز متاخر ، لکان مردانگی و زنانگی را به عنوان ساختارهائی درنظر میگیرد که هم برای مردان و هم زنان قابل دستیابی هستند و به بیولوژی فرد ربطی ندارند ، بلکه آنچه که ساختارهای زنانه و مردانه را معین میسازد ، نوع ژوئیسانسی است که فرد قادر به احراز آن است – آنچیزی که لکان آنرا ژوئیسانس فالیک (ذَکَری) و ژوئیسانس غیر (A) می نامد.
Encore : تئوری جنس مند شدن (s.e.xuation)
لکان در تحلیلهای اولیه اش درباره تفاوت جنـسی کوشیده بود تا روانکاوی را از ذات گرائی و هنجارسازی دگرجنـسگرایانه اش با تبدیل [تئوری] اختگی و غبطه قضیب فروید به [تئوری] ذکر به مثابه دال فقدان ، رها سازد. درحالی که مفهوم تظاهر به ماغیر در خصوص تحلیل بازنمائی زنان بسیار پربار بود (نک. “after Lacan”) ، اما مسئله آرزومندی زنانه کاملا بی پاسخ باقی مانده بود . در سالهای ۱۹۷۲-۳ به این موضوع – آنچه میتواند درخصوص آرزومندی زنانه گفته شود – در سمینارش با نام Encore بازمیگردد . در این سمینار لکان این ایده را که زنانگی و مردانگی از لحاظ بیولوژیک داده و مسجّل نیستند را بیشتر بسط میدهد، اما دو موضع سوژگانی “جنس مند” را معین میکند که هم برای مردان و هم زنان قابل دستیابی اند . آنچه در این سمینار اهمیت دارد [توضیح این نکته است که] زنانگی و مردانگی نه بسادگی در رابطه با فالوس ، بلکه در نوع ژوئیسانسی که برای هر موضع قابل دستیابی است ، تعریف میشوند . بنابراین ، تفاوت جنـسی بمثابه تفاوت بین دو جنس ِ مجزا تعیین نمیشوند ، بلکه در نتیجه ی موضع فرد در رابطه با ژوئیسانس تعین می یابد .
Encore معمولا بعنوان واپسین اظهارات لکان درباره سـکـسوالیته زنانه خوانده شده است ، اما این تمامی تصویر نیست . سمینار XX تامل گسترده ای را درباره طبیعت عشق ، ژوئیسانس و محدوده های معرفت (knowledge) ارائه میکند . تفاوت جنـسی در اینجا از این نظر اهمیت دارد که از نظرگاه روانکاوی حدّ نهائی معرفت است . تفاوت جنـسی نه قابل فروکاستن به طبیعت است و نه فرهنگ بلکه در نقطه برخورد آنها ظهور می یابد . این بدین معنا نیست که هویت جنـسی حاصل جمع عناصر طبیعی (بیولوژیکی) و عناصر اجتماعی (دلالت ها) است ، بلکه بیش از آن ، چیزی است که بیرون از وحدت آن دو می ایستد . آنچه لکان در اینجا بر آن اصرار می ورزد این است که تمامی ساختارها ، چه متعلق به سوژه یا ساحت نمادین ، الزاما ناکامل اند ؛ همیشه تعدادی عناصر مشروط (وابسته) بیرون باقی می مانند ، استثنائی بر قاعده …
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #سکسوالیته #عقده_اختگی #زنانگی #مردانگی #هويت_جنسی #تفاوت_جنسی #فالوس #بالماسکه #ژوئی_سانس #ژوئيسانس #ساحت_نمادین #سوژه
#دکتر_میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
#نه_به_تحريف_فرويد
انتخاب تصوير و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation فرضیه لاکان این بود که فرآیند هویت یابی فرد ابتدا با تفکیک خود از محیط پیرامون رخ می دهد. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
لاکان و آوار فلسفی
نویسنده: مهدی ملک
مقدمه :
در پنج مقاله به هم پیوسته سعی بر نگاهی گذراست به مفاهیم اصلی و کلید واژههای اساسی اندیشه «ژاک لاکان» – بزرگترین اندیشمند روانکاوی پسافرویدی – و در پایان تحلیلی فلسفی از نقش آرای او در فرو ریختن تابوهای فلسفه کلاسیک. در چهار مقاله اول سعی بر توضیحی موجز از سه ساحت معروف «خیالی»، «نمادین» و «واقعی» است و مقاله چهارم اختصاص به توصیفی گذرا از این نکته است که چگونه برخی از مهمترین پایههای فلسفه کلاسیک مثل «کوگیتوی دکارتی» یا «اخلاق کانتی» در مواجهه با مغناطیس اندیشه لاکان دچار بحران میشوند.
١-امر خیالی (The Imaginary Order )
در دو دهه ابتدایی قرن بیستم «پدیدار شناسی» از مجموعه آثار و تفکرات «ادموند هوسرل» به وجود آمد. «هوسرل» در پدیدار شناسی معتقد بود «چیزها» یا «ابژههای» جهان بدون وجود آگاهی ما موجود نیستند. بنابراین از هر آنچه بیرون از ادراک ماست باید چشم پوشی کرد. این چشم پوشی که «هوسرل» تحت عنوان «فروکاست پدیدار شناسانه» (Phenomenological Reduction) از آن نام میبرد در واقع فرایندی است که در آن ما جهان بیرون را به اندازه ظرف آگاهی خود فرو میکاهیم. از سویی دیگر یک دهه بعد «مارتین هایدگر» – شاگرد هوسرل – و سپس «سارتر» تفکیکی میان «سوژه» و «اگو = ego» قائل شدند. این تفاوت اساسی این بود که به قول سارتر خود آگاهی هیچ است اما «اگو» ابژهای است در جهانی که سوژه درک میکند. در ادامه میبینیم که شروع اندیشه لاکان در ارائه و تعریف «امر خیالی» چگونه به این دو ایده فلسفی وابسته است.
در ١٩۴٩ لاکان با کاوش در مسائل مربوط به خودآگاهی و تلفیق آن با ایدههای روانشناسی تجربی به نتیجه جالبی رسید. پیش از این سال «کوگیتو»ی دکارتی (من میاندیشم پس هستم) با آرای «هایدگر» مبنی بر این که سوژه همواره سوژه اندیشمند و آگاه نیست از اعتبار افتاده بود. فرضیه لاکان این بود که فرایند هویت یابی فرد ابتدا با تفکیک خود از محیط پیرامون رخ میدهد.
از نظر لاکان «اگو» در این لحظه بیگانگی – شیفتگی کودک با تصویر خود است که ساخته می شود. کارکرد اگوی شکل گرفته کارکردی «غلط پندارانه» – Mis-Recognition – است که بر تصویر توهم آمیز تمامیت و یکپارچگی استوار است یا به بیانی دیگر اگو بر عدم پذیرش حقیقت چند پارگی و بیگانه شدگی اصرار میورزد. مفهوم دیگر گفتار بالا این است که فرد برای وجود داشتن بر تصویری استوار است که در عین حال با او یکی نیست و برای وجود باید از سوی دیگری به رسمیت شناخته شود. سوژه تصویر یا دیگری بزرگ (زبان، ملیت، مذهب، پیشوا و …) را کامل و توپر پنداشته و بنابراین مدام سعی میکند تا با آن یکی شود و مدام هم شکست میخورد. همین بیگانگی و چیزی کم داشتن و خلأ عنصر برسازنده سوژه است.
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #ژاک_لاکان #روانکاو #روانکاوی #خیالی #نمادین #واقعی #دکارت #هگل #هایدگر #سارتر #اگو #بیگانگی #دیگری_بزرگ #ابژه #هویت #سوژه #میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
Music : Hans Zimmer
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
نویسنده: مهدی ملک
مقدمه :
در پنج مقاله به هم پیوسته سعی بر نگاهی گذراست به مفاهیم اصلی و کلید واژههای اساسی اندیشه «ژاک لاکان» – بزرگترین اندیشمند روانکاوی پسافرویدی – و در پایان تحلیلی فلسفی از نقش آرای او در فرو ریختن تابوهای فلسفه کلاسیک. در چهار مقاله اول سعی بر توضیحی موجز از سه ساحت معروف «خیالی»، «نمادین» و «واقعی» است و مقاله چهارم اختصاص به توصیفی گذرا از این نکته است که چگونه برخی از مهمترین پایههای فلسفه کلاسیک مثل «کوگیتوی دکارتی» یا «اخلاق کانتی» در مواجهه با مغناطیس اندیشه لاکان دچار بحران میشوند.
١-امر خیالی (The Imaginary Order )
در دو دهه ابتدایی قرن بیستم «پدیدار شناسی» از مجموعه آثار و تفکرات «ادموند هوسرل» به وجود آمد. «هوسرل» در پدیدار شناسی معتقد بود «چیزها» یا «ابژههای» جهان بدون وجود آگاهی ما موجود نیستند. بنابراین از هر آنچه بیرون از ادراک ماست باید چشم پوشی کرد. این چشم پوشی که «هوسرل» تحت عنوان «فروکاست پدیدار شناسانه» (Phenomenological Reduction) از آن نام میبرد در واقع فرایندی است که در آن ما جهان بیرون را به اندازه ظرف آگاهی خود فرو میکاهیم. از سویی دیگر یک دهه بعد «مارتین هایدگر» – شاگرد هوسرل – و سپس «سارتر» تفکیکی میان «سوژه» و «اگو = ego» قائل شدند. این تفاوت اساسی این بود که به قول سارتر خود آگاهی هیچ است اما «اگو» ابژهای است در جهانی که سوژه درک میکند. در ادامه میبینیم که شروع اندیشه لاکان در ارائه و تعریف «امر خیالی» چگونه به این دو ایده فلسفی وابسته است.
در ١٩۴٩ لاکان با کاوش در مسائل مربوط به خودآگاهی و تلفیق آن با ایدههای روانشناسی تجربی به نتیجه جالبی رسید. پیش از این سال «کوگیتو»ی دکارتی (من میاندیشم پس هستم) با آرای «هایدگر» مبنی بر این که سوژه همواره سوژه اندیشمند و آگاه نیست از اعتبار افتاده بود. فرضیه لاکان این بود که فرایند هویت یابی فرد ابتدا با تفکیک خود از محیط پیرامون رخ میدهد.
از نظر لاکان «اگو» در این لحظه بیگانگی – شیفتگی کودک با تصویر خود است که ساخته می شود. کارکرد اگوی شکل گرفته کارکردی «غلط پندارانه» – Mis-Recognition – است که بر تصویر توهم آمیز تمامیت و یکپارچگی استوار است یا به بیانی دیگر اگو بر عدم پذیرش حقیقت چند پارگی و بیگانه شدگی اصرار میورزد. مفهوم دیگر گفتار بالا این است که فرد برای وجود داشتن بر تصویری استوار است که در عین حال با او یکی نیست و برای وجود باید از سوی دیگری به رسمیت شناخته شود. سوژه تصویر یا دیگری بزرگ (زبان، ملیت، مذهب، پیشوا و …) را کامل و توپر پنداشته و بنابراین مدام سعی میکند تا با آن یکی شود و مدام هم شکست میخورد. همین بیگانگی و چیزی کم داشتن و خلأ عنصر برسازنده سوژه است.
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #ژاک_لاکان #روانکاو #روانکاوی #خیالی #نمادین #واقعی #دکارت #هگل #هایدگر #سارتر #اگو #بیگانگی #دیگری_بزرگ #ابژه #هویت #سوژه #میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
Music : Hans Zimmer
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation روانکاوی تجربه سوژه است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
روانکاوی تجربه سوژه است و این مهم ترین نکته است. این تجربه چگونه آغاز می شود؟ در ابتدای کار همیشه یک درخواست درمان وجود دارد (یک درخواست تراپوتیک) که این درخواست منتج از یک درد و رنج درونی است. این رنج یک رنج روحی است و خود متقاضی هم این را می داند حتی اگر بازتاب های جسمی داشته باشد که اغلب هم دارد. در ابتدای کار پس یک درخواست درمان وجود دارد ولی خیلی زود تبدیل به یک تفحص می شود. می توان این تفحص را تفحص حقیقت نامید، تفحص حقیقت اشتیاق. در عین حال میتوانیم همان طور که میلر گفته است در مورد همه این واژه ها تردید داشته باشیم، در مورد واژه تفحص، اشتیاق، حقیقت و ... اما نمی توان در مورد آنچه که در نهایت کار بدست می آید تردید کرد. آنچه در نهایت کار بدست می آید به نظر لکان وجود زدایی[۱] است که درواقع می توانیم بگوییم یک توهم زدایی واقعی است. توجه کنیم که وجود زدایی با بی وجودی [۲] کاملا متفاوت است. پیشوند de در فرانسه به معنی برداشتن، گرفتن، تخلیه کردن، به هم زدن است و در این نئولوژیسم لکان نوعی گرفتن، برداشتن و تخلیه کردن و برهم زدن وجود را القا میکند که به خوبی کاری که در روانکاوی انجام میگیرد را نشان می دهد. در واقع روانکاوی بادکنک imaginaire را سوراخ میکند و وجودی را که در آن سرمایه گذاری شده خالی میکند، از بسیاری از چیزها جز صورتکی باقی نمی گذارد، و تمام ظواهر را که جزء وجود نیستند و حتی در نقطه مقابل آن هستند به عدم می کشاند. در واقع می توان گفت روانکاوی کشف کردن هیچ است، هیچی که در پس تمام ظواهر و تمام صورتک ها است و بالماسکه هیستریک این را به بهترین نحو به نمایش می گذارد.در پس بالماسکه هیستریک هیچ است.
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#روانکاوی #میترا_کدیور #لکان #سوژه #اشتیاق #تفحص #حقیقت #هیستریک
انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#روانکاوی #میترا_کدیور #لکان #سوژه #اشتیاق #تفحص #حقیقت #هیستریک
انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation انسان در هیچ رابطه ای فریب کارتر از رابطه اش با اشتیاق خودش نیست. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه چهارم از دوره اول(۱۰خرداد۱۳۸۰)
از کلاس های عرصه فرویدی-مکتب لکان
حال برگردیم به همان مقوله اشتیاق و این که معنی واقعی آن در پایان روند روانکاوی خود سوژه روشن میشود. اشتیاق آن چیزی است که برای دستیابی به آن و معرفت به آن طی طریق لازم است که یکی از انواع آن روانکاوی است. مقولهای فریبکارتر از اشتیاق وجود ندارد، انسان در هیچ رابطهای فریبکارتر از رابطهاش با اشتیاق خودش نیست و این دقیقاً چیزی است که سوژه در روند روانکاویاش با آن برخورد میکند، برخوردی بسیار دردناک و کمرشکن. سوژه به تدریج متوجه میشود که نه رشته تحصیلیاش را با اشتیاق انتخاب کرده است و نه کارش را، نه برخی وقتها همسرش را و نه بعضی وقتها دوستانش را و نه حتی به اصطلاح تفریحاتش را. در حالی که قبل از آن اعتقاد راسخ داشته که تمام این انتخابها بر اساس اشتیاق بوده است. در انتهای این روند برگ ریزان که سوژه به تدریج در آن از هر پوششی تهی میشود، در عریانی و بی چیزی مطلق آخر کار، در آن لحظه که سوژه خودش را همچون غریقی تنها میبیند، تخته پارهای از جایی سر بر میآورد که آن تخته پاره چیزی نیست جز ابژهای که اشتیاق از آن زاده میشود، که آن را لکان ابژه «a» مینامد. این همان چیزی است که اشتیاق روانکاو نامیده میشود و این همان هدفی است که مسیر را مشخص میکند. بنابراین تا شما به آن نقطه نرسید، نمیتوانید تصوری از آن داشته باشید. این توده آنچنان متراکم و آنچنان غیر قابل رسوخ است که برای رسیدن به آن مدت زمانی به درازای چندین سال لازم است. نکته شگفت انگیز دیگر این که دست یافتن به این توده متراکم و غیرقابل نفوذ، منجر به این میشود که دست یابنده، خودش تماماً تبدیل به آن بشود، همچنان که در افسانهها هست که شیئی این خاصیت را دارد که وقتی کسی به آن دست میزند ماهیتش تغییر میکند و خود تبدیل به همان شیء میشود. در افسانههای تمام فرهنگها هست. سنگ، طلا و یا چنین چیزی، در اینجا هم واقعاً همان اتفاق میافتد، یعنی سوژهای که به این توده متراکم دست پیدا میکند، خودش برای دیگران تبدیل به یک معما میشود، زیرا با هیچ یک از معیارهای آنها قابل تعریف نیست و هرگز آنجایی نیست که انتظارش را دارند.
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#میترا_کدیور #روانکاوی #اشتیاق #ابژه #سوژه
انتخاب متن و تصویر: زهراشمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
از کلاس های عرصه فرویدی-مکتب لکان
حال برگردیم به همان مقوله اشتیاق و این که معنی واقعی آن در پایان روند روانکاوی خود سوژه روشن میشود. اشتیاق آن چیزی است که برای دستیابی به آن و معرفت به آن طی طریق لازم است که یکی از انواع آن روانکاوی است. مقولهای فریبکارتر از اشتیاق وجود ندارد، انسان در هیچ رابطهای فریبکارتر از رابطهاش با اشتیاق خودش نیست و این دقیقاً چیزی است که سوژه در روند روانکاویاش با آن برخورد میکند، برخوردی بسیار دردناک و کمرشکن. سوژه به تدریج متوجه میشود که نه رشته تحصیلیاش را با اشتیاق انتخاب کرده است و نه کارش را، نه برخی وقتها همسرش را و نه بعضی وقتها دوستانش را و نه حتی به اصطلاح تفریحاتش را. در حالی که قبل از آن اعتقاد راسخ داشته که تمام این انتخابها بر اساس اشتیاق بوده است. در انتهای این روند برگ ریزان که سوژه به تدریج در آن از هر پوششی تهی میشود، در عریانی و بی چیزی مطلق آخر کار، در آن لحظه که سوژه خودش را همچون غریقی تنها میبیند، تخته پارهای از جایی سر بر میآورد که آن تخته پاره چیزی نیست جز ابژهای که اشتیاق از آن زاده میشود، که آن را لکان ابژه «a» مینامد. این همان چیزی است که اشتیاق روانکاو نامیده میشود و این همان هدفی است که مسیر را مشخص میکند. بنابراین تا شما به آن نقطه نرسید، نمیتوانید تصوری از آن داشته باشید. این توده آنچنان متراکم و آنچنان غیر قابل رسوخ است که برای رسیدن به آن مدت زمانی به درازای چندین سال لازم است. نکته شگفت انگیز دیگر این که دست یافتن به این توده متراکم و غیرقابل نفوذ، منجر به این میشود که دست یابنده، خودش تماماً تبدیل به آن بشود، همچنان که در افسانهها هست که شیئی این خاصیت را دارد که وقتی کسی به آن دست میزند ماهیتش تغییر میکند و خود تبدیل به همان شیء میشود. در افسانههای تمام فرهنگها هست. سنگ، طلا و یا چنین چیزی، در اینجا هم واقعاً همان اتفاق میافتد، یعنی سوژهای که به این توده متراکم دست پیدا میکند، خودش برای دیگران تبدیل به یک معما میشود، زیرا با هیچ یک از معیارهای آنها قابل تعریف نیست و هرگز آنجایی نیست که انتظارش را دارند.
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#میترا_کدیور #روانکاوی #اشتیاق #ابژه #سوژه
انتخاب متن و تصویر: زهراشمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation آنتیگون مجری خواسته خدایان است به قیمت زندگی خودش، زیرا که برای او زندگی در بزدلی خالی از هر معنا است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه پنجم دوره اول (۲۴ خرداد ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
......
لکان میگوید «آنچه که اشتیاق نامیده میشود باعث میشود که زندگی در بزدلی خالی از هر گونه معنا باشد». به خاطر همین است که زندگی یک نوروتیک خالی از هر گونه معناست و این آن چیزی است که یک هملت را از یک آنتیگون مجزا میسازد. آنتیگون بر اساس فرمان دیگری عمل نمیکند، حتی اگر این دیگری، بزرگترین و قدرتمندترین دیگریها باشد یعنی کرئون، او بر اساس خواسته بزرگ دیگری عمل میکند. خواسته خدایان که بر آدمیان مقرر کردهاند که مردگان میبایست دارای مدفنی باشند. آنتیگون مجری خواسته خدایان است به قیمت زندگی خودش، زیرا که برای او زندگی در بزدلی خالی از هر معنا است. هملت اما موجود قابل ترحمی است که قادر نیست خواسته خدایان یا قانون آنها را اجرا کند. قانونی که در آن کسی که مرتکب قتل شده، مستوجب مرگ است. او در نهایت فقط قادر است که یک انتقام شخصی بگیرد، آن هم در لحظه آخر و وقتی که در مییابد که همچون یک بزدل و یک فریب خورده خواهد مرد. و صد البته وفادار به ساختار وسواسی خودش. هملت در مدت کوتاه زندگیاش تلاش کامل به خرج داده که به انتظارات دیگران خیانت کند و هم عشق را به سخره بگیرد و هم دوستی را و هم جایگاه خودش را به عنوان وارث تاج و تخت، یعنی حافظ و مجری قانون. لکان زمانی پایان روانکاوی را مصادف با به تحقق رسیدن «وجودی برای مرگ» میدانست etre pour la mort یعنی که سوژه با تمام وجودش مرگ را باور کند و زندگی خودش را بر این حقیقت استوار کند که مرگ آرام و با جبروت در انتظارش است و این چیزی است که واقعاً در یک روانکاوی اتفاق میافتد. سوژه بالاخره باور میکند که میراست. که زمانی محدود برای زیستن در اختیار دارد که تعلل کردن و منتظر فرداهای بهتر نشستن، چیزی جز بزدلی نیست و این حقیقت که همهاش همین است، همین زندگی کوتاه. فروید معتقد است ناخودآگاه دانشی را در مورد مرگ خود سوژه در بر نمیگیرد. در نتیجه این دانشی است که باید به دست بیاید. هیچ سوژه انسانی مرگ خودش را باور ندارد.
.....
برای مطالعه متن کامل به
#سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #ژاک_لاکان #روانکاو #روانکاوی #اشتیاق #سوژه #آنتیگون #زندگی #مرگ #هملت #قانون #خدایان #بزرگ_دیگری #میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
Theatre : Antigone /Ivo van Hove
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
......
لکان میگوید «آنچه که اشتیاق نامیده میشود باعث میشود که زندگی در بزدلی خالی از هر گونه معنا باشد». به خاطر همین است که زندگی یک نوروتیک خالی از هر گونه معناست و این آن چیزی است که یک هملت را از یک آنتیگون مجزا میسازد. آنتیگون بر اساس فرمان دیگری عمل نمیکند، حتی اگر این دیگری، بزرگترین و قدرتمندترین دیگریها باشد یعنی کرئون، او بر اساس خواسته بزرگ دیگری عمل میکند. خواسته خدایان که بر آدمیان مقرر کردهاند که مردگان میبایست دارای مدفنی باشند. آنتیگون مجری خواسته خدایان است به قیمت زندگی خودش، زیرا که برای او زندگی در بزدلی خالی از هر معنا است. هملت اما موجود قابل ترحمی است که قادر نیست خواسته خدایان یا قانون آنها را اجرا کند. قانونی که در آن کسی که مرتکب قتل شده، مستوجب مرگ است. او در نهایت فقط قادر است که یک انتقام شخصی بگیرد، آن هم در لحظه آخر و وقتی که در مییابد که همچون یک بزدل و یک فریب خورده خواهد مرد. و صد البته وفادار به ساختار وسواسی خودش. هملت در مدت کوتاه زندگیاش تلاش کامل به خرج داده که به انتظارات دیگران خیانت کند و هم عشق را به سخره بگیرد و هم دوستی را و هم جایگاه خودش را به عنوان وارث تاج و تخت، یعنی حافظ و مجری قانون. لکان زمانی پایان روانکاوی را مصادف با به تحقق رسیدن «وجودی برای مرگ» میدانست etre pour la mort یعنی که سوژه با تمام وجودش مرگ را باور کند و زندگی خودش را بر این حقیقت استوار کند که مرگ آرام و با جبروت در انتظارش است و این چیزی است که واقعاً در یک روانکاوی اتفاق میافتد. سوژه بالاخره باور میکند که میراست. که زمانی محدود برای زیستن در اختیار دارد که تعلل کردن و منتظر فرداهای بهتر نشستن، چیزی جز بزدلی نیست و این حقیقت که همهاش همین است، همین زندگی کوتاه. فروید معتقد است ناخودآگاه دانشی را در مورد مرگ خود سوژه در بر نمیگیرد. در نتیجه این دانشی است که باید به دست بیاید. هیچ سوژه انسانی مرگ خودش را باور ندارد.
.....
برای مطالعه متن کامل به
#سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #لکان #ژاک_لاکان #روانکاو #روانکاوی #اشتیاق #سوژه #آنتیگون #زندگی #مرگ #هملت #قانون #خدایان #بزرگ_دیگری #میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
Theatre : Antigone /Ivo van Hove
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation سمپتوم بنیادی نفس حرف زدن است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه چهارم دوره اول(۱۰خرداد۱۳۸۰)
از کلاس های عرصه فرویدی_مکتب لکان
زکریان معتقد است که در متن تقاضا برای روانکاوی که در آن سوژه میخواهد حرف بزند تا سمپتومش بر طرف شود، تمام پارادوکس سوژه نهفته است. در واقع چطور ممکن است که حرف زدن باعث از بین رفتن سمپتوم بشود، در حالی که سمپتوم بنیادی نفس حرف زدن است، یعنی قرار داشتن در قلمرو کلام؟ با چنین تعریفی سوژه پسیکوتیک را میتوان نرمال تلقی کرد زیرا که از این سمپتوم بنیادی رنج نمیبرد. با این همه سوژههای پسیکوتیکی هستند که درخواست روانکاوی میکنند. به نظر میشل سیلوستر سمپتوم پسیکوتیک این است که نزد او دلالت یا Signification در حال تعلیق است. این دلالت معلق و تهدیدآمیز هرگز قادر نیست که به سرانجامی برسد چون یک دال اساسی یعنی «نام پدر» غایب است. سوژه پسیکوتیک در نتیجه دست به ایجاد یک متافور جایگزین میزند، متافوری که جایگزین نام پدر میگردد. با این ترتیب میتوان صحبت از سمپتوم جایگزین نزد پسیکوتیک کرد. بدبخت کسی که سمپتومی ندارد، از سمپتوم نمیتوان صرف نظر کرد، حتی نرمالیته خودش یک سمپتوم است و شاید خطرناکترین آنها. بنابراین اگر سمپتوم الزامی است در جریان یک روانکاوی چه بر سر آن میآید و پایان کار به کجا میکشد؟ لکان در سمینار RSI میگوید: «من سمپتوم را این گونه تعریف میکنم: روش هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه، آن گونه که ناخودآگاه او را تعیین میکند». روش هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه، این تعریف سمپتوم است. تعریف سمپتوم به عنوان صور مختلف لذت بردن یا ژوئیسانس به این معنی است که سمپتوم در نفس خودش حاوی «غیرقابل درمان» است. زیرا که به هر صورت و به هر شکل بالاخره نوعی ژوئیسانس باقی میماند، اگرچه که اشکال مختلف ژوئیسانس دارای ارزشهای مساوی نیستند. پس اگر برای سوژه در جریان روانکاوی چیزی در ارتباط با سمپتوم تغییر میکند آن چیز در نحوه لذت بردن سوژه است. وقتی که کسی به روانکاو مراجعه میکند، درخواست درمان دارد، تقاضای روانکاوی میکند، در واقع او به دنبال دانش است، دانش آنالیست و نه دانش ناخودآگاه خودش. در حقیقت از این دومی یعنی دانش ناخودآگاه خودش هیچ چیز نمیخواهد بداند. از این دانشی که در جایگاه حقیقت قرار گرفته و او با زحمت زیاد سعی میکند که از آن حذر کند و آن را با کمال دقت در پشت سمپتومش مخفی میکند.
این دانش یک شقاق است، یک شکاف است که او از این که سوژه آن باشد امتناع میورزد، از آن احساس گناه میکند، سعی در حذر کردن، پوشاندن، انکار کردن این دانش به قیمت درد و رنج فراوان دارد و این امر او را وادار میکند که از اشتیاق خود صرف نظر کرده و به ژوئیسانس سمپتوم پناه ببرد. از طریق درخواست، درخواست از آنالیست، درخواست از دانش فرض شده او، رابطهای با دانش برقرار میشود، رابطه با دال، با Signifier ، و به این ترتیب است که سوژه وارد عشق انتقال میشود، وارد Transferance میشود. انتقال شرط لازم برای انجام یک روانکاوی است ولی نه شرط کافی آن...
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#میترا_کدیور #روانکاوی #سوژه #سمپتوم #دال #متافور #نرمالیته #ژوئی_سانس #ناخودآگاه #انتقال
انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
از کلاس های عرصه فرویدی_مکتب لکان
زکریان معتقد است که در متن تقاضا برای روانکاوی که در آن سوژه میخواهد حرف بزند تا سمپتومش بر طرف شود، تمام پارادوکس سوژه نهفته است. در واقع چطور ممکن است که حرف زدن باعث از بین رفتن سمپتوم بشود، در حالی که سمپتوم بنیادی نفس حرف زدن است، یعنی قرار داشتن در قلمرو کلام؟ با چنین تعریفی سوژه پسیکوتیک را میتوان نرمال تلقی کرد زیرا که از این سمپتوم بنیادی رنج نمیبرد. با این همه سوژههای پسیکوتیکی هستند که درخواست روانکاوی میکنند. به نظر میشل سیلوستر سمپتوم پسیکوتیک این است که نزد او دلالت یا Signification در حال تعلیق است. این دلالت معلق و تهدیدآمیز هرگز قادر نیست که به سرانجامی برسد چون یک دال اساسی یعنی «نام پدر» غایب است. سوژه پسیکوتیک در نتیجه دست به ایجاد یک متافور جایگزین میزند، متافوری که جایگزین نام پدر میگردد. با این ترتیب میتوان صحبت از سمپتوم جایگزین نزد پسیکوتیک کرد. بدبخت کسی که سمپتومی ندارد، از سمپتوم نمیتوان صرف نظر کرد، حتی نرمالیته خودش یک سمپتوم است و شاید خطرناکترین آنها. بنابراین اگر سمپتوم الزامی است در جریان یک روانکاوی چه بر سر آن میآید و پایان کار به کجا میکشد؟ لکان در سمینار RSI میگوید: «من سمپتوم را این گونه تعریف میکنم: روش هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه، آن گونه که ناخودآگاه او را تعیین میکند». روش هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه، این تعریف سمپتوم است. تعریف سمپتوم به عنوان صور مختلف لذت بردن یا ژوئیسانس به این معنی است که سمپتوم در نفس خودش حاوی «غیرقابل درمان» است. زیرا که به هر صورت و به هر شکل بالاخره نوعی ژوئیسانس باقی میماند، اگرچه که اشکال مختلف ژوئیسانس دارای ارزشهای مساوی نیستند. پس اگر برای سوژه در جریان روانکاوی چیزی در ارتباط با سمپتوم تغییر میکند آن چیز در نحوه لذت بردن سوژه است. وقتی که کسی به روانکاو مراجعه میکند، درخواست درمان دارد، تقاضای روانکاوی میکند، در واقع او به دنبال دانش است، دانش آنالیست و نه دانش ناخودآگاه خودش. در حقیقت از این دومی یعنی دانش ناخودآگاه خودش هیچ چیز نمیخواهد بداند. از این دانشی که در جایگاه حقیقت قرار گرفته و او با زحمت زیاد سعی میکند که از آن حذر کند و آن را با کمال دقت در پشت سمپتومش مخفی میکند.
این دانش یک شقاق است، یک شکاف است که او از این که سوژه آن باشد امتناع میورزد، از آن احساس گناه میکند، سعی در حذر کردن، پوشاندن، انکار کردن این دانش به قیمت درد و رنج فراوان دارد و این امر او را وادار میکند که از اشتیاق خود صرف نظر کرده و به ژوئیسانس سمپتوم پناه ببرد. از طریق درخواست، درخواست از آنالیست، درخواست از دانش فرض شده او، رابطهای با دانش برقرار میشود، رابطه با دال، با Signifier ، و به این ترتیب است که سوژه وارد عشق انتقال میشود، وارد Transferance میشود. انتقال شرط لازم برای انجام یک روانکاوی است ولی نه شرط کافی آن...
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#میترا_کدیور #روانکاوی #سوژه #سمپتوم #دال #متافور #نرمالیته #ژوئی_سانس #ناخودآگاه #انتقال
انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
جلسه چهارم دوره اول
(۱۰ خرداد ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
گفتم که در مکتب لکان متقاضی را رد نمیکنند ولی مشتری را چرا. مثال دوستی را در نیویورک آوردم و ملاقاتش را با یک آنالیست لکانی و پذیرفته نشدنش را. و نیز جواب فروید به نامه ورتیس را که انگشت بر صرف نظر کردن او میگذاشت و تشکر میکرد که از ملاقاتش صرف نظر کرده است. در مکتب لکان آن چیزی که قبل از هرچیز مورد بررسی قرار میگیرد همین موضوع تقاضا است و آن چیزی که برای مدرس یا روانکاو در تصمیمش برای پذیرش یا رد یک سوژه اساسی است. وقتی که تقاضا مورد ارزیابی قرار گرفت و صداقت آن به اثبات رسید، سوژه این امکان را خواهد داشت که از تسهیلات و امکانات ویژهای برخوردار بشود و حالا مثالش، گفتم که این اتفاق افتاد، خود خانم جلیلوند اینجا حضور ندارند، به هر دلیل، ایشان از همه تسهیلاتی برخوردار میشوند که همه شما، چون که یک متقاضی واقعی این جوری رفتار میکند. دوست من در نیویورک با این اطمینان نزد آنالیست رفته بود که صد در صد مورد قبول واقع میشود، چون به عنوان یک مشتری رفته بود، در فرهنگ آمریکایی، و ذرهای هم تردید نداشت که ادامه کار فقط و فقط به تصمیم شخص او بستگی دارد و به معنای واقعی کلمه به عنوان یک مشتری رفته بود که کالایی را که آنجا در معرض خرید گذاشته بودند از آن خود بکند، با این استدلال آمریکایی که خب جنس داخل مغازه است و پول توی جیب من، بنابراین دیگر مشکلی نیست. اولین و شاید تنها درس آنالیست به او یک تیپای محکم به ایگویش بود. خانم جلیلوند بر عکس، حرکتی درست برخلاف این داشت او با وجودی که میدانست ممکن است پذیرفته نشود، مراجعه کرد و ایگوی خودش را وجه المصالحه قرار داد و این یعنی متقاضی بودن. در یک روانکاوی آنالیزان مجبور است که بپردازد و پول کمترین و بیارزشترین چیزی است که میپردازد. این واقعیتی است که برای بسیاری به کلی قابل درک نیست، زیرا پول در گفتار اربابی تنها ارزش و معیار تمام ارزشهاست.
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
...
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#متقاضی #مشتری #پول #گفتار_اربابی
#سوژه #صداقت #تسهیلات #امکانات
#تیپا #ایگو #فروید_لکان_کدیور #مکتب_لکان
انتخاب تصاویر و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
(۱۰ خرداد ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
گفتم که در مکتب لکان متقاضی را رد نمیکنند ولی مشتری را چرا. مثال دوستی را در نیویورک آوردم و ملاقاتش را با یک آنالیست لکانی و پذیرفته نشدنش را. و نیز جواب فروید به نامه ورتیس را که انگشت بر صرف نظر کردن او میگذاشت و تشکر میکرد که از ملاقاتش صرف نظر کرده است. در مکتب لکان آن چیزی که قبل از هرچیز مورد بررسی قرار میگیرد همین موضوع تقاضا است و آن چیزی که برای مدرس یا روانکاو در تصمیمش برای پذیرش یا رد یک سوژه اساسی است. وقتی که تقاضا مورد ارزیابی قرار گرفت و صداقت آن به اثبات رسید، سوژه این امکان را خواهد داشت که از تسهیلات و امکانات ویژهای برخوردار بشود و حالا مثالش، گفتم که این اتفاق افتاد، خود خانم جلیلوند اینجا حضور ندارند، به هر دلیل، ایشان از همه تسهیلاتی برخوردار میشوند که همه شما، چون که یک متقاضی واقعی این جوری رفتار میکند. دوست من در نیویورک با این اطمینان نزد آنالیست رفته بود که صد در صد مورد قبول واقع میشود، چون به عنوان یک مشتری رفته بود، در فرهنگ آمریکایی، و ذرهای هم تردید نداشت که ادامه کار فقط و فقط به تصمیم شخص او بستگی دارد و به معنای واقعی کلمه به عنوان یک مشتری رفته بود که کالایی را که آنجا در معرض خرید گذاشته بودند از آن خود بکند، با این استدلال آمریکایی که خب جنس داخل مغازه است و پول توی جیب من، بنابراین دیگر مشکلی نیست. اولین و شاید تنها درس آنالیست به او یک تیپای محکم به ایگویش بود. خانم جلیلوند بر عکس، حرکتی درست برخلاف این داشت او با وجودی که میدانست ممکن است پذیرفته نشود، مراجعه کرد و ایگوی خودش را وجه المصالحه قرار داد و این یعنی متقاضی بودن. در یک روانکاوی آنالیزان مجبور است که بپردازد و پول کمترین و بیارزشترین چیزی است که میپردازد. این واقعیتی است که برای بسیاری به کلی قابل درک نیست، زیرا پول در گفتار اربابی تنها ارزش و معیار تمام ارزشهاست.
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
...
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#متقاضی #مشتری #پول #گفتار_اربابی
#سوژه #صداقت #تسهیلات #امکانات
#تیپا #ایگو #فروید_لکان_کدیور #مکتب_لکان
انتخاب تصاویر و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
دروغی بنام شایسته سالاری و دروغ هائی دیگر
قربانی – سهگانه مرگبار – آلن روآن[۱]
[۱] Alan Rowan
آلن روان
(بخش اول)
ترجمه فارسی: سپیده سحر میرزائی
مقابله: مرجان پشت مشهدی – منصوره اردشیرزاده
#قربانی
#دروغ
#شایسته_سالاری
#تمدن_و_ناخوشنودانش
#رنج
#نئولیبرالیسم
#سوژه_تقسیم_شده
#روانکاوی_در_اکستانسیون
#عدالت
#انجمن_فرویدی
#internet_for_mitra_now
برگرفته از پیج کارگروه لینکدین دوستداران انجمن فرویدی
انتخاب تصویر و متن: مائده پورطرق
@doostdaran_freudianassociation
قربانی – سهگانه مرگبار – آلن روآن[۱]
[۱] Alan Rowan
آلن روان
(بخش اول)
ترجمه فارسی: سپیده سحر میرزائی
مقابله: مرجان پشت مشهدی – منصوره اردشیرزاده
#قربانی
#دروغ
#شایسته_سالاری
#تمدن_و_ناخوشنودانش
#رنج
#نئولیبرالیسم
#سوژه_تقسیم_شده
#روانکاوی_در_اکستانسیون
#عدالت
#انجمن_فرویدی
#internet_for_mitra_now
برگرفته از پیج کارگروه لینکدین دوستداران انجمن فرویدی
انتخاب تصویر و متن: مائده پورطرق
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
دروغی بنام شایسته سالاری و دروغ هائی دیگر
قربانی – سهگانه مرگبار – آلن روآن[۱]
[۱] Alan Rowan
آلن روآن
(بخش دوم)
ترجمه فارسی: سپیده سحر میرزائی
مقابله: مرجان پشت مشهدی – منصوره اردشیرزاده
#قربانی
#دروغ
#شایسته_سالاری
#تمدن_و_ناخوشنودانش
#رنج
#نئولیبرالیسم
#سوژه_تقسیم_شده
#روانکاوی_در_اکستانسیون
#عدالت
#انجمن_فرویدی
#internet_for_mitra_now
متن برگرفته از پیج کارگروه لینکدین دوستداران انجمن فرویدی
انتخاب تصویر و متن: مائده پورطرق
@doostdaran_freudianassociation
قربانی – سهگانه مرگبار – آلن روآن[۱]
[۱] Alan Rowan
آلن روآن
(بخش دوم)
ترجمه فارسی: سپیده سحر میرزائی
مقابله: مرجان پشت مشهدی – منصوره اردشیرزاده
#قربانی
#دروغ
#شایسته_سالاری
#تمدن_و_ناخوشنودانش
#رنج
#نئولیبرالیسم
#سوژه_تقسیم_شده
#روانکاوی_در_اکستانسیون
#عدالت
#انجمن_فرویدی
#internet_for_mitra_now
متن برگرفته از پیج کارگروه لینکدین دوستداران انجمن فرویدی
انتخاب تصویر و متن: مائده پورطرق
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
دروغی بنام شایسته سالاری و دروغ هائی دیگر
قربانی – سهگانه مرگبار – آلن روآن[۱]
[۱] Alan Rowan
آلن روآن
(بخش سوم)
ترجمه فارسی: سپیده سحر میرزائی
مقابله: مرجان پشت مشهدی – منصوره اردشیرزاده
#قربانی
#دروغ
#شایسته_سالاری
#تمدن_و_ناخوشنودانش
#رنج
#نئولیبرالیسم
#سوژه_تقسیم_شده
#روانکاوی_در_اکستانسیون
#عدالت
#انجمن_فرویدی
#internet_for_mitra_now
برگرفته از پیج کارگروه لینکدین دوستداران انجمن فرویدی
انتخاب تصویر و متن: مائده پورطرق
@doostdaran_freudianassociation
قربانی – سهگانه مرگبار – آلن روآن[۱]
[۱] Alan Rowan
آلن روآن
(بخش سوم)
ترجمه فارسی: سپیده سحر میرزائی
مقابله: مرجان پشت مشهدی – منصوره اردشیرزاده
#قربانی
#دروغ
#شایسته_سالاری
#تمدن_و_ناخوشنودانش
#رنج
#نئولیبرالیسم
#سوژه_تقسیم_شده
#روانکاوی_در_اکستانسیون
#عدالت
#انجمن_فرویدی
#internet_for_mitra_now
برگرفته از پیج کارگروه لینکدین دوستداران انجمن فرویدی
انتخاب تصویر و متن: مائده پورطرق
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation برای نایل شدن به هر هدف باید کسی آدم را بنگرد و این کس، کسی جز «بزرگ دیگری» نیست. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
عشق: ضرورتی برای ارتقاء ژوئی سانس تا دیالکتیک اشتیاق
لکان روزی گفت: «فروید مرا می نگرد». فروید همه روانکاوان را می نگرد. اما چه کسی فروید را می نگریست؟ برای نایل شدن به هر هدف باید کسی آدم را بنگرد و این کس، کسی جز «بزرگ دیگری» نیست. لکان می گوید: اشتیاق آدمی اشتیاق دیگری است" و پارسی زبانان می گویند: «بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد».
روانکاوی بنایی است که از اولین سنگ آن تا آخرینش بر عشق استوار است. در ابتدا عشق به روانکاو، بعد عشق به ناخودآگاه و عشق به کلمه، بعدها عشق به کار یا انتقال کار، کار روانکاوی، عشق به فروید، عشق به لکان، عشق به Ecole و مهم تر از همه عشق به دانش.
برگرفته از کتاب: #مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم دکتر #میترا_کدیور
تصویر مربوط به فیلم: (2000)Cast Away
انتخاب متن و تصویر: مریم دم ثنا
#اشتیاق
#عشق
#بزرگ_دیگری
#دیالکتیک
#بیستون
#سوژه
#فانتاسم
#Ecole
@doostdaran_freudianassociation
لکان روزی گفت: «فروید مرا می نگرد». فروید همه روانکاوان را می نگرد. اما چه کسی فروید را می نگریست؟ برای نایل شدن به هر هدف باید کسی آدم را بنگرد و این کس، کسی جز «بزرگ دیگری» نیست. لکان می گوید: اشتیاق آدمی اشتیاق دیگری است" و پارسی زبانان می گویند: «بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد».
روانکاوی بنایی است که از اولین سنگ آن تا آخرینش بر عشق استوار است. در ابتدا عشق به روانکاو، بعد عشق به ناخودآگاه و عشق به کلمه، بعدها عشق به کار یا انتقال کار، کار روانکاوی، عشق به فروید، عشق به لکان، عشق به Ecole و مهم تر از همه عشق به دانش.
برگرفته از کتاب: #مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم دکتر #میترا_کدیور
تصویر مربوط به فیلم: (2000)Cast Away
انتخاب متن و تصویر: مریم دم ثنا
#اشتیاق
#عشق
#بزرگ_دیگری
#دیالکتیک
#بیستون
#سوژه
#فانتاسم
#Ecole
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
اگر ما در سمبولیکمان جای کافی برای آنها باز نکرده باشیم همچنان خارج از جمله باقی می مانند. جا باز کردن برای آنها مستلزم دستکاریهای مدام در بعد سمبولیک است که یک کار مستمر و طولانی است…
منبع: کتاب مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم
#دکتر_میترا_کدیور
برگرفته از پیج کارگروه لینکدین دوستداران انجمن فرویدی
انتخاب متن و تصویر: مائده پور طرق
#سمبولیک #تغییر #روانکاوی #دکتر_میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
#کلمه #موضع_ذهنی #سوژه #روانکاوی_در_قرن_۲۱
#ایران #اینترنت_برای_میترا
@hamar_ravankavi
#mobius_strip
#lacancircle
@doostdaran_freudianassociation
منبع: کتاب مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم
#دکتر_میترا_کدیور
برگرفته از پیج کارگروه لینکدین دوستداران انجمن فرویدی
انتخاب متن و تصویر: مائده پور طرق
#سمبولیک #تغییر #روانکاوی #دکتر_میترا_کدیور #انجمن_فرویدی
#کلمه #موضع_ذهنی #سوژه #روانکاوی_در_قرن_۲۱
#ایران #اینترنت_برای_میترا
@hamar_ravankavi
#mobius_strip
#lacancircle
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
انجمن فرویدی اجازه نخواهد داد سیب سرخ روانکاوی به دست چلاق انجمن روانشناسان بیفتد
نویسنده: زهرا محمودی
ویراستار: مهین نصیر
روانشناسی با شکایت بیماران و ابراز عواطف و هیجانات آنها سروکار دارد. اما در روانکاوی «اگر بیمار فقط راجع به عواطف و احساسات خود صحبت کند از جایگاه حقیقی خود دور شده است جایگاه حقیقی سوژه در کلمه است. روانکاوی مطلقا یک دفتر خاطرات خصوصی راجع به عواطف و هیجانات نیست… مشکل بیمار، یعنی حقیقت سمپتوم در ناخودآگاه است و هیچکس جز خود او به این حقیقت دسترسی ندارد. حقیقت در کلماتی است که سوژه ادا می کند ولی خودش آنها را نمی شنود. حقیقت سوژه در هیچ کتاب و هیچ جزوه ای نوشته نشده است و فقط از خلال گفته های او به بیرون تراوش می کند، و تنها کسی می تواند این حقیقت را بگیرد که خود را در جایگاه صوری یک ایده آل قرار ندهد و فرض نکند به خاطر مدارجی که پیموده است حقیقت سوژه را بهتر از خودش می داند. » [۱۲]
در روانشناسی صحبت از سلامت و رفتار نابهنجار و اختلالات روانی و DSMها است، در حالی که در روانکاوی صحبت از «سمپتوم» [۱۳] است؛ «ماده ای که سمپتوم را می سازد همان ماده ای است که ناخودآگاه را می سازد و این به گفته فروید و لکان چیزی جز مادیت دال نیست.» [۱۴] به همین دلیل در روانکاوی «امحاء سمپتوم» وجود ندارد. چون سمپتومها دارای معنا هستند و نیت و قصدی را دنبال می کنند. «امحاء سمپتوم» یعنی «تلاش برای امحاء حقیقت بیمار» [۱۵] «در نوروز، راهکار آنالیز سمپتوم است و در پسیکوز، راهکار علاج از طریق به وجود آوردن سمپتوم» [۱۶]
برگرفته از: سایت انجمن فرویدی
ویدئو اثری از: Hayden Zezula
انتخاب متن و ویدئو: مریم دمثنا
#میترا_کدیور #انجمن_فرویدی #روانکاو #روانکاوی #انجمن_روانشناسان #روانشناس #انجمن #روانشناسی #بیماران #بیمار #شکایت #عواطف #هیجانات #احساسات #خاطرات #دفتر_خاطرات #حقیقت #سمپتوم #ناخودآگاه #سوژه #جایگاه #سلامتی #سلامت #رفتار #رفتار_نابهنجار #اختلالات روانی #DSM #DSM_5 #فروید #لکان
@doostdaran_freudianassociation
نویسنده: زهرا محمودی
ویراستار: مهین نصیر
روانشناسی با شکایت بیماران و ابراز عواطف و هیجانات آنها سروکار دارد. اما در روانکاوی «اگر بیمار فقط راجع به عواطف و احساسات خود صحبت کند از جایگاه حقیقی خود دور شده است جایگاه حقیقی سوژه در کلمه است. روانکاوی مطلقا یک دفتر خاطرات خصوصی راجع به عواطف و هیجانات نیست… مشکل بیمار، یعنی حقیقت سمپتوم در ناخودآگاه است و هیچکس جز خود او به این حقیقت دسترسی ندارد. حقیقت در کلماتی است که سوژه ادا می کند ولی خودش آنها را نمی شنود. حقیقت سوژه در هیچ کتاب و هیچ جزوه ای نوشته نشده است و فقط از خلال گفته های او به بیرون تراوش می کند، و تنها کسی می تواند این حقیقت را بگیرد که خود را در جایگاه صوری یک ایده آل قرار ندهد و فرض نکند به خاطر مدارجی که پیموده است حقیقت سوژه را بهتر از خودش می داند. » [۱۲]
در روانشناسی صحبت از سلامت و رفتار نابهنجار و اختلالات روانی و DSMها است، در حالی که در روانکاوی صحبت از «سمپتوم» [۱۳] است؛ «ماده ای که سمپتوم را می سازد همان ماده ای است که ناخودآگاه را می سازد و این به گفته فروید و لکان چیزی جز مادیت دال نیست.» [۱۴] به همین دلیل در روانکاوی «امحاء سمپتوم» وجود ندارد. چون سمپتومها دارای معنا هستند و نیت و قصدی را دنبال می کنند. «امحاء سمپتوم» یعنی «تلاش برای امحاء حقیقت بیمار» [۱۵] «در نوروز، راهکار آنالیز سمپتوم است و در پسیکوز، راهکار علاج از طریق به وجود آوردن سمپتوم» [۱۶]
برگرفته از: سایت انجمن فرویدی
ویدئو اثری از: Hayden Zezula
انتخاب متن و ویدئو: مریم دمثنا
#میترا_کدیور #انجمن_فرویدی #روانکاو #روانکاوی #انجمن_روانشناسان #روانشناس #انجمن #روانشناسی #بیماران #بیمار #شکایت #عواطف #هیجانات #احساسات #خاطرات #دفتر_خاطرات #حقیقت #سمپتوم #ناخودآگاه #سوژه #جایگاه #سلامتی #سلامت #رفتار #رفتار_نابهنجار #اختلالات روانی #DSM #DSM_5 #فروید #لکان
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
درسنامه های دکتر کدیور
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
علاوه بر این برای اینکه روانکاوی امکان وجود داشته باشد باید یک سری شرایطی برایش فراهم شود که همانطور که قبلاً مطرح شد آنها را میتوان شرایط تاریخی اجتماعی نامید. اولین شرط، شرط epistemologique است یعنی که علوم باید به حد خاصی از تکامل خودشان رسیده باشند و سوژه علوم تولید شده باشد. دوم شرایط اخلاقی یا ethique است و سوم شرایط سیاسی یا politique. در مورد شرایط سیاسی توضیح بدهم که روانکاوی برای ادامه حیات احتیاج به وجود نوعی دموکراسی و نوعی لیبرالیسم دارد. تجربه تاریخی نشان داده که روانکاوی در کشورهای کمونیستی و در کشورهایی که در آنها رژیمهای خودکامه سر کارند شانس زیادی برای زندگی ندارد. این سه شرط الزاماتی هستند که میتوان آنها را الزامات civilization نامید و به هیچ وجه نمیتوان آنها را نادیده گرفت یا دور زد. اما هرچند هم که این الزامات ریشهای باشند باز هم مسأله دیگری مطرح است. روانکاوی تجربه سوژه است و این مهمترین نکته است. این تجربه چگونه آغاز میشود؟
منبع: وب سایت انجمن فرویدی
...
گردآورنده: فاطمه حُسنی ابراهیمی
#روانکاوی #روان_شناسی #روانشناسی #روانپزشکی
#تاریخ #اجتماع #علم #علوم #تکامل #سوژه #اخلاق
#دموکراسی #لیبرالیسم #کمونیسم #کشور #تجربه
#فروید #لکان #کدیور #دکتر_میترا_کدیور
#درسنامه #درسنامه_های_دکتر_کدیور
#مکتب_لکان #آنالیز #آنالیزان
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا
#Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
علاوه بر این برای اینکه روانکاوی امکان وجود داشته باشد باید یک سری شرایطی برایش فراهم شود که همانطور که قبلاً مطرح شد آنها را میتوان شرایط تاریخی اجتماعی نامید. اولین شرط، شرط epistemologique است یعنی که علوم باید به حد خاصی از تکامل خودشان رسیده باشند و سوژه علوم تولید شده باشد. دوم شرایط اخلاقی یا ethique است و سوم شرایط سیاسی یا politique. در مورد شرایط سیاسی توضیح بدهم که روانکاوی برای ادامه حیات احتیاج به وجود نوعی دموکراسی و نوعی لیبرالیسم دارد. تجربه تاریخی نشان داده که روانکاوی در کشورهای کمونیستی و در کشورهایی که در آنها رژیمهای خودکامه سر کارند شانس زیادی برای زندگی ندارد. این سه شرط الزاماتی هستند که میتوان آنها را الزامات civilization نامید و به هیچ وجه نمیتوان آنها را نادیده گرفت یا دور زد. اما هرچند هم که این الزامات ریشهای باشند باز هم مسأله دیگری مطرح است. روانکاوی تجربه سوژه است و این مهمترین نکته است. این تجربه چگونه آغاز میشود؟
منبع: وب سایت انجمن فرویدی
...
گردآورنده: فاطمه حُسنی ابراهیمی
#روانکاوی #روان_شناسی #روانشناسی #روانپزشکی
#تاریخ #اجتماع #علم #علوم #تکامل #سوژه #اخلاق
#دموکراسی #لیبرالیسم #کمونیسم #کشور #تجربه
#فروید #لکان #کدیور #دکتر_میترا_کدیور
#درسنامه #درسنامه_های_دکتر_کدیور
#مکتب_لکان #آنالیز #آنالیزان
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا
#Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
درسنامه های دکتر کدیور
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
در واقع میتوان گفت که روانکاوی کشف کردن هیچ است، هیچی که در پس تمام ظواهر و تمام صورتکها است و بالماسکه هیستریک این را به بهترین نحو به نمایش میگذارد. در پس بالماسکه هیستریک هیچ است. عملیات وجودزدایی را میتوان در نهایت مثبت ارزیابی کرد، اگرچه که زدودن یا زدایی یک نوع تخلیه یا کار تفریق را به اصطلاح القا میکند، ولی این عملیات در نهایت مثبت است. چونکه همانطور که هیستریک به ما نشان میدهد، سوژه با کمبودش همانند سازی میکند و عملیات وجود زدایی، این سوژه را خلع میکند و این همان چیزی است که لکان آن را خلع ذهنی مینامد که در آخر روانکاوی اتفاق میافتد. بهتر است بگویم خلع سوبژکتیو تا قرابت ریشههای سوژه و سوبژکتیو بهتر به نظر برسد و نمایان شود. وقتی آن وجودی که روی ظواهر و صورتکها سرمایه گذاری شده زدوده شده و تخلیه شود، نتیجه این عمل تفریق بر خلاف تصور مثبت است نه منفی.
منبع: وب سایت انجمن فرویدی
...
گردآورنده: مریم دم ثنا
#روانکاوی #روان_شناسی #روانشناسی #روانپزشکی
#هیستریک #پایان_روانکاوی #هیچ #وجود_زدایی
#منفی #منفی #سوژه #سوبژکتیو #صورتک #ذهن
#مکتب_لکان #آنالیز #آنالیزان #بالماسکه
#فروید #لکان #کدیور #دکتر_میترا_کدیور
#درسنامه #درسنامه_ها_ی_دکتر_کدیور
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا
#Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
در واقع میتوان گفت که روانکاوی کشف کردن هیچ است، هیچی که در پس تمام ظواهر و تمام صورتکها است و بالماسکه هیستریک این را به بهترین نحو به نمایش میگذارد. در پس بالماسکه هیستریک هیچ است. عملیات وجودزدایی را میتوان در نهایت مثبت ارزیابی کرد، اگرچه که زدودن یا زدایی یک نوع تخلیه یا کار تفریق را به اصطلاح القا میکند، ولی این عملیات در نهایت مثبت است. چونکه همانطور که هیستریک به ما نشان میدهد، سوژه با کمبودش همانند سازی میکند و عملیات وجود زدایی، این سوژه را خلع میکند و این همان چیزی است که لکان آن را خلع ذهنی مینامد که در آخر روانکاوی اتفاق میافتد. بهتر است بگویم خلع سوبژکتیو تا قرابت ریشههای سوژه و سوبژکتیو بهتر به نظر برسد و نمایان شود. وقتی آن وجودی که روی ظواهر و صورتکها سرمایه گذاری شده زدوده شده و تخلیه شود، نتیجه این عمل تفریق بر خلاف تصور مثبت است نه منفی.
منبع: وب سایت انجمن فرویدی
...
گردآورنده: مریم دم ثنا
#روانکاوی #روان_شناسی #روانشناسی #روانپزشکی
#هیستریک #پایان_روانکاوی #هیچ #وجود_زدایی
#منفی #منفی #سوژه #سوبژکتیو #صورتک #ذهن
#مکتب_لکان #آنالیز #آنالیزان #بالماسکه
#فروید #لکان #کدیور #دکتر_میترا_کدیور
#درسنامه #درسنامه_ها_ی_دکتر_کدیور
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا
#Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation «استاد در این سیستم نه به عنوان یک عرضه کننده دانش، نه یک بساط زن دانش، نه یک فروشنده دانش بلکه به عنوان «سوژهای که فرض میشود میداند» است که دیت به عمل میزند. حرکت او حرکت یک سوژه است نه یک مهره.» @doostdaran_freudianassociation…
درسنامههای دکتر کدیور
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
منبع: وبسایت انجمن فرویدی
گردآورنده: مریم دمثنا
#فروید #لکان #ژک_الن_میلر #میترا_کدیور #روانکاوی #روانکاوی_لکانی #اثر_بخشی #ثمر_بخشی #انجمن_جهانی_روانکاوی #اتیک #تراپوتیک #درمان #درمانی #استاد #سوژه #سیستم #دانش #عرضه_کننده #فروشنده #روحی #جسمی #متقاضی #روانکاو #درسنامه #درسنامه_های_دکتر_کدیور #کلاسهای_عرصه_فرویدی_مکتب_لکان #فر_ایران_را_می_ستائیم #اینترنت_برای_میترا #Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
منبع: وبسایت انجمن فرویدی
گردآورنده: مریم دمثنا
#فروید #لکان #ژک_الن_میلر #میترا_کدیور #روانکاوی #روانکاوی_لکانی #اثر_بخشی #ثمر_بخشی #انجمن_جهانی_روانکاوی #اتیک #تراپوتیک #درمان #درمانی #استاد #سوژه #سیستم #دانش #عرضه_کننده #فروشنده #روحی #جسمی #متقاضی #روانکاو #درسنامه #درسنامه_های_دکتر_کدیور #کلاسهای_عرصه_فرویدی_مکتب_لکان #فر_ایران_را_می_ستائیم #اینترنت_برای_میترا #Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation «لکان بارها صحبت از مثمر بودن سوژه کرد. یعنی اینکه خود سوژه هم نتیجه یک اثربخسی است. او خود ثمره یک رابطه علیتی است. سوژه محصول دلالت است، محصول signification است. به همین دلیل است که لکان میگوید "ناخودآگاه را درمان نمیکنند".»…
درسنامههای دکتر کدیور
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
منبع: وبسایت انجمن فرویدی
گردآورنده: مریم دمثنا
#فروید #لکان #ژک_الن_میلر #میترا_کدیور #روانکاوی #روانکاوی_لکانی #اثر_بخشی #ثمر_بخشی #انجمن_جهانی_روانکاوی #اتیک #تراپوتیک #درمان #درمانی #ناخودآگاه #سوژه #اثربخشی #رابطه #علیت #دلالت #محصول #روانکاو #درسنامه #درسنامه_های_دکتر_کدیور #کلاسهای_عرصه_فرویدی_مکتب_لکان #فر_ایران_را_می_ستائیم #اینترنت_برای_میترا
#Unconscious
#Signification #Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
منبع: وبسایت انجمن فرویدی
گردآورنده: مریم دمثنا
#فروید #لکان #ژک_الن_میلر #میترا_کدیور #روانکاوی #روانکاوی_لکانی #اثر_بخشی #ثمر_بخشی #انجمن_جهانی_روانکاوی #اتیک #تراپوتیک #درمان #درمانی #ناخودآگاه #سوژه #اثربخشی #رابطه #علیت #دلالت #محصول #روانکاو #درسنامه #درسنامه_های_دکتر_کدیور #کلاسهای_عرصه_فرویدی_مکتب_لکان #فر_ایران_را_می_ستائیم #اینترنت_برای_میترا
#Unconscious
#Signification #Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
درسنامه های دکتر کدیور
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
تقاضا برای روانکاوی هم بر همین اصل استوار است. بر این فرض از طرف متقاضی استوار است که سمپتوم دارای یک علت است، که سمپتوم یک معلول است. این فرض را مشخص کرده که آمده تقاضای روانکاوی کرده و چون میخواهد اینجا صحبت کند و میخواهد از طریق کلام به مقصود برسد، پس این فرض را هم دارد که این علت اساس سمانتیک یا معنایی و مفهومی (مفهومی بهتر است) دارد. ضمناً با تقاضای خود به این مسأله اذعان کرده که او این علت را نمیداند، میداند که علت هست، فرض کرده که علت سمانتیک است ولی اذعان میکند که «من نمیدانم» و مراجعه به روانکاو از این جهت صورت میگیرد و روانکاو از آن جهت به عنوان یک مخاطب ویژه برگزیده میشود که فرض این است که او سوژهای است که علت را میداند یعنی متقاضی فرض میکند که روانکاو علت را میداند. یعنی او «سوژهای که فرض میشود میداند» است. ترانسفرانس محصول استقرار و به رسمیت شناختن این سوژه است، سوژهای که فرض میشود میداند و نه هیچ چیز دیگر. انتقال بنابر این محصول این تقاضاست و شرط لازم برای به جریان انداختن روند روانکاوی اما نه شرط کافی آن. عرصه روانکاوی این امکان را به وجود میآورد که «من نمیدانم» متقاضی تغییر مکان دهد، از محلی به محل دیگر انتقال پیدا کند. سؤال او، ناتوانی او در یافتن پاسخ برای سؤالش به دیگری انتقال پیدا میکند و همین انتقال است که مبنای ترانسفرانس در روانکاوی است. پس واقعاً انتقالی به معنای مکانی صورت میگیرد و آن تبدیل به ترانسفرانس که در روانکاوی اساس کار است میشود. روانکاو حالا از این به بعد مسؤولیت ناتوانی را به عهده دارد و همین امر است که موجب آرامش و تخفیف درد و رنج متقاضی میشود و ثمربخشی برقآسای روانکاوی، آرامش و سبکباری حاصله چیزی نیست جز واگذار کردن بار ناتوانی به «سوژهای که فرض میشود میداند». بنابراین اثربخشی برقآسا محصول برقرار شدن یک ارتباط میان سوژه و دانش است.
منبع: وب سایت انجمن فرویدی
گردآورنده: مریم دمثنا
#روانکاوی #روان_شناسی #روانشناسی #روانپزشکی
#تقاضا #متقاضی
#سوژه #دانش
#ترانسفرانس #انتقال
#سمپتوم
#معنایی #مفهومی
#پاسخ
#مسئولیت
#ناتوانی #درد #رنج
#درسنامه #درسنامه_های_دکتر_کدیور
#فروید #لکان #کدیور #دکتر_میترا_کدیور
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا
#Subject_supposed_to_know
#Transference
#Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
تقاضا برای روانکاوی هم بر همین اصل استوار است. بر این فرض از طرف متقاضی استوار است که سمپتوم دارای یک علت است، که سمپتوم یک معلول است. این فرض را مشخص کرده که آمده تقاضای روانکاوی کرده و چون میخواهد اینجا صحبت کند و میخواهد از طریق کلام به مقصود برسد، پس این فرض را هم دارد که این علت اساس سمانتیک یا معنایی و مفهومی (مفهومی بهتر است) دارد. ضمناً با تقاضای خود به این مسأله اذعان کرده که او این علت را نمیداند، میداند که علت هست، فرض کرده که علت سمانتیک است ولی اذعان میکند که «من نمیدانم» و مراجعه به روانکاو از این جهت صورت میگیرد و روانکاو از آن جهت به عنوان یک مخاطب ویژه برگزیده میشود که فرض این است که او سوژهای است که علت را میداند یعنی متقاضی فرض میکند که روانکاو علت را میداند. یعنی او «سوژهای که فرض میشود میداند» است. ترانسفرانس محصول استقرار و به رسمیت شناختن این سوژه است، سوژهای که فرض میشود میداند و نه هیچ چیز دیگر. انتقال بنابر این محصول این تقاضاست و شرط لازم برای به جریان انداختن روند روانکاوی اما نه شرط کافی آن. عرصه روانکاوی این امکان را به وجود میآورد که «من نمیدانم» متقاضی تغییر مکان دهد، از محلی به محل دیگر انتقال پیدا کند. سؤال او، ناتوانی او در یافتن پاسخ برای سؤالش به دیگری انتقال پیدا میکند و همین انتقال است که مبنای ترانسفرانس در روانکاوی است. پس واقعاً انتقالی به معنای مکانی صورت میگیرد و آن تبدیل به ترانسفرانس که در روانکاوی اساس کار است میشود. روانکاو حالا از این به بعد مسؤولیت ناتوانی را به عهده دارد و همین امر است که موجب آرامش و تخفیف درد و رنج متقاضی میشود و ثمربخشی برقآسای روانکاوی، آرامش و سبکباری حاصله چیزی نیست جز واگذار کردن بار ناتوانی به «سوژهای که فرض میشود میداند». بنابراین اثربخشی برقآسا محصول برقرار شدن یک ارتباط میان سوژه و دانش است.
منبع: وب سایت انجمن فرویدی
گردآورنده: مریم دمثنا
#روانکاوی #روان_شناسی #روانشناسی #روانپزشکی
#تقاضا #متقاضی
#سوژه #دانش
#ترانسفرانس #انتقال
#سمپتوم
#معنایی #مفهومی
#پاسخ
#مسئولیت
#ناتوانی #درد #رنج
#درسنامه #درسنامه_های_دکتر_کدیور
#فروید #لکان #کدیور #دکتر_میترا_کدیور
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا
#Subject_supposed_to_know
#Transference
#Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
Photo
درسنامه های دکتر کدیور
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
لکان میگوید: «انتقال عشقی است که معطوف به دانش است». اثربخشی برقآسا محصول برقرار شدن یک ارتباط میان سوژه و دانش است. دانشی که علت مخفی سمپتوم را در بر میگیرد. پس اثربخشی درمانی در نتیجه چیزی نیست جز اثربخشی برقرار شدن انتقال، همین. و باید تأکید کنم که این اثربخشی الزاماً منجر به یک پسیکانالیز به معنای واقعی نمیشود. این اثربخشی فقط در نتیجه استقرار سوژهای است که فرض میشود میداند و علت العلل ثمربخشی درمانی در پراتیکهای مختلف اعم از شمنیسم [۵] تا انواع روان درمانیها. این آن اثربخشی است که تلقین هم از آن بهره میگیرد. بدیهی است که در تمام این پراتیکها با دقت تمام از نزدیک شدن به آن قضیه اساسی حذر میشود. قضیه اساسی نادیده گرفته شده و از آن پرهیز میشود و همین که اثرات درمانی ظاهر شدند کار خاتمه یافته تلقی میشود. این کاری است که نه تنها از طرف درمانگران و شفاگران صورت میگیرد بلکه بسیاری از بیماران یا متقاضیان هم به آن مبادرت میکنند یعنی همین که اثرات درمانی ظاهر شدند کار را خاتمه یافته تلقی میکنند، چونکه بیماران به نوعی، میتوان گفت «غریزی»، در مییابند که از مرزی به بعد قدم در راه بیبازگشت میگذارند و از گذاشتن قدم در این مرز اجتناب میکنند. آیا میتوان به خاطر این امتناع از آنها خرده گرفت؟ آیا از اینکه آنها به این خوشبختی ناچیز دل خوش میدارند به آنها ایرادی است؟ آیا همه باید ببینند که آسمان در هرکجا آیا همین رنگ است؟ فقط اشکال کار این است که «هرچه زود برآید دیر نپاید» و این تنها دلیلی است که آنالیزان را مجبور میکند از حیطه ثمربخشی تراپوتیک گذشته و به سوی ثمربخشی اتیک گام بردارد و درد و رنج او که در اوان کار کاملاً تخفیف یافته بود به صورت مضاعف برگردد.
❊پایان درسنامه اول دوره اول❊
منبع: وب سایت انجمن فرویدی
...
گردآورنده: فاطمه حُسنی ابراهیمی
#روانکاوی #روان_شناسی #روانشناسی #روانپزشکی
#انتقال #عشق #سوژه #اثربخشی #محصول #بازگشت
#تراپوتیک #اتیک #غریزه #غریزی #اجتناب
#فروید #لکان #کدیور #دکتر_میترا_کدیور
#درسنامه #درسنامه_ها_ی_دکتر_کدیور
#کلاس_ها_ی_عرصه_فرویدی
#مکتب_لکان #آنالیز #آنالیزان
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا
#Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation
جلسه اول دوره اول (۳۰ فروردین ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
لکان میگوید: «انتقال عشقی است که معطوف به دانش است». اثربخشی برقآسا محصول برقرار شدن یک ارتباط میان سوژه و دانش است. دانشی که علت مخفی سمپتوم را در بر میگیرد. پس اثربخشی درمانی در نتیجه چیزی نیست جز اثربخشی برقرار شدن انتقال، همین. و باید تأکید کنم که این اثربخشی الزاماً منجر به یک پسیکانالیز به معنای واقعی نمیشود. این اثربخشی فقط در نتیجه استقرار سوژهای است که فرض میشود میداند و علت العلل ثمربخشی درمانی در پراتیکهای مختلف اعم از شمنیسم [۵] تا انواع روان درمانیها. این آن اثربخشی است که تلقین هم از آن بهره میگیرد. بدیهی است که در تمام این پراتیکها با دقت تمام از نزدیک شدن به آن قضیه اساسی حذر میشود. قضیه اساسی نادیده گرفته شده و از آن پرهیز میشود و همین که اثرات درمانی ظاهر شدند کار خاتمه یافته تلقی میشود. این کاری است که نه تنها از طرف درمانگران و شفاگران صورت میگیرد بلکه بسیاری از بیماران یا متقاضیان هم به آن مبادرت میکنند یعنی همین که اثرات درمانی ظاهر شدند کار را خاتمه یافته تلقی میکنند، چونکه بیماران به نوعی، میتوان گفت «غریزی»، در مییابند که از مرزی به بعد قدم در راه بیبازگشت میگذارند و از گذاشتن قدم در این مرز اجتناب میکنند. آیا میتوان به خاطر این امتناع از آنها خرده گرفت؟ آیا از اینکه آنها به این خوشبختی ناچیز دل خوش میدارند به آنها ایرادی است؟ آیا همه باید ببینند که آسمان در هرکجا آیا همین رنگ است؟ فقط اشکال کار این است که «هرچه زود برآید دیر نپاید» و این تنها دلیلی است که آنالیزان را مجبور میکند از حیطه ثمربخشی تراپوتیک گذشته و به سوی ثمربخشی اتیک گام بردارد و درد و رنج او که در اوان کار کاملاً تخفیف یافته بود به صورت مضاعف برگردد.
❊پایان درسنامه اول دوره اول❊
منبع: وب سایت انجمن فرویدی
...
گردآورنده: فاطمه حُسنی ابراهیمی
#روانکاوی #روان_شناسی #روانشناسی #روانپزشکی
#انتقال #عشق #سوژه #اثربخشی #محصول #بازگشت
#تراپوتیک #اتیک #غریزه #غریزی #اجتناب
#فروید #لکان #کدیور #دکتر_میترا_کدیور
#درسنامه #درسنامه_ها_ی_دکتر_کدیور
#کلاس_ها_ی_عرصه_فرویدی
#مکتب_لکان #آنالیز #آنالیزان
#دوستداران_انجمن_فرویدی
#فر_ایران_را_می_ستائیم
#اینترنت_برای_میترا
#Internet_For_Mitra_Now
@doostdaran_freudianassociation