Doostdaran_freudianassociation
43 subscribers
706 photos
116 videos
33 links
کارگروه دوستداران انجمن فرویدی

تماس با دفتر انجمن فرویدی به ریاست دکتر میترا کدیور
تنها روانکاو ایرانی عضو انجمن جهانی روانکاوی
☎️021_22025937

@freudianassociation
Download Telegram
@doostdaran_freudianassociation

کاری که آنالیزان می کند در یک کلام این است:
"تو به دالی که مرا به نمایش می گذارد معنا بده."

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation کاری که آنالیزان می کند در یک کلام این است: "تو به دالی که مرا به نمایش می گذارد معنا بده." @doostdaran_freudianassociation 💬👇
یکی از اصلی ترین ویژگی های دال این است که فقط زمانی معنا پیدا می کند که در ارتباط با دال دیگری قرار گیرد. این معنایی است که از دیگری می آید، از دال دیگری.
در واقع همین منطق و همین ساختار است که سوژه را به آستانه روانکاوی هدایت کرده است، یعنی همان جمله ی مشهور لکان:((یک دال سوژه را نزد دال دیگری معرفی می کند)). سمپتوم سوژه و حتی خود او برای شخص خودش دالی است که او معنایش را نمی داند و امیدوار است که دیگری این معنا را به او بدهد. دیگریی را که او در جایگاه ((کسی که فرض می شود بداند)) قرار می دهد.
((کسی که فرض می شود بداند)) این را می داند که چگونه دال دیگری را به میان بکشد تا دال اولی معنایی پیدا کند. آنالیزان در ورای درخواستش برای بهبود، در جستجوی خویش است و برای این کار در داخل انتقال، خود را به روانکاو وامی گذارد. این هم یک پارادوکس دیگر روانکاوی است که در آن جستجو برای خویشتن خویش از طریق از خودبیگانگی عشق میسر می گردد. کاری که آنالیزان می کند در یک کلام این است: "تو به دالی که مرا به نمایش می گذارد معنا بده" و یا به زبان ساده تر: " تو به وجود من معنا بده"

به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم

#روانکاو #میترا_کدیور #سمپتوم #دال #سوژه #انتقال #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی

انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation "لذت افزوده" @doostdaran_freudianassociation 💬👇
فروید معتقد بود که تمام رویاهای حین یک روانکاوی و حتی تمام "تراوشات ناخودآگاه" همیشه به یک هسته ساکن منتهی می شوند. مساله اینجاست که مقوله ی دال نمی تواند جوابگوی این واقعیت باشد، واقعیت جاذبه ی مرکزی کلام سوژه. چیز دیگری در فاصله ی دال ها به کمین نشسته است، چیزی در بعد واقع. همه چیز مطمانا از طریق زبان می گذرد اما همه چیز دال نیست. برای فروید این هسته ساکن همان فانتاسم است که در تداوم خود به سائق ها و به ژوئی سانس تن قوام می بخشد. لکان آن را ابژه ی فانتاسم می نامد و در فرمول هایش به صورت a می نویسد. همین ابژه ی a است که مسئول آزاد نبودن تداعی هاست، که مسئول مرکزگرا بودن حرف های سوژه است، که تبلور هستی اوست و هدف غایی روانکاوی را تشکیل می دهد. موقعی که آنالیزان در گفتار خود با حجم ثقیل اشتیاق ملاقات کند، راه خروج را نیز می یابد. دخالت روانکاو در تسلسل گفته های آنالیزان با هدف فعال کردم مساله اشتیاق انجام می گیرد. فقط در صورتی که این مساله جایگزین معمای اولیه سوژه گردد پاسخ نهایی که هستی سوژه را به او بازمی گرداند پیدا می شود. پاسخ نهایی پاسخ دال نیست بلکه پاسخ بُعد واقع است. این فانتاسم است که به مسائل اشتیاق و ابژه ی آن پاسخ می دهد.
ابژه فانتاسم که موجد اشتیاق است یک دال نیست بلکه تماماً واقع است و لذت افزوده نام دارد. همین ابژه ی a است که در داخل انتقال عمل می کند، روند روانکاوی را هدایت کرده و سرنوشت آن را رقم می زند. همین ابژه است که در داخل انتقال شقاق سوژه را مسدود می کند و حال آنکه روانکاو در صدد باز کردن ناخودآگاه است. همین ابژه است که در داخل سمپتوم مسئول لذت افزوده ی آنست، که صامت است و در مقابل اثرات درمانی کلام مقاومت نشان می دهد. و بالاخره همین ابژه است که ((روانکاوی پایان یافته)) را تحقق می بخشد و این آن چیزی است که بعد از عبور از میان فانتاسم به وقوع خواهد پیوست.

به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم

#روانکاو #میترا_کدیور #فروید #ناخودآگاه #پایان_روانکاوی #ژوئی_سانس #ابژه #لذت_افزوده #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی

انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation

"یک راه مستقیم از ناخودآگاه به ناخودآگاه وجود دارد."

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation "یک راه مستقیم از ناخودآگاه به ناخودآگاه وجود دارد." @doostdaran_freudianassociation 💬👇
آن پروای نامرد از “این” آدم ها می دزدید … و آن فضله ریزۀ “بی” مرد
....
برای همین هم همان موقع پا به فرار گذاشت و رفت نزد کسی که درست مثل خودش بجای دال “جوانمردی” فقط یک حفره داشت. جوی جوی را می جوید گنداب گودال را، زیرا به گفته فروید “یک راه مستقیم از ناخودآگاه به ناخودآگاه وجود دارد”.
طرد دال های مردی و مردانگی و جوانمردی و… برای همین هم به ژوئی سانس بسترگستری و نظربازی پناه برده و در باله ای چهار نفره ایفای نقش می کند.
ولی او باید هم دشمن خونی انجمن فرویدی باشد، چون این انجمن تبلور دال “جوانمردی” است و وجودش و حضورش به خودی خود او را “دیوانه” می کند.
در واقع همه آن کسانی که بعدها تلاش کردند وانمود کنند واقعه رذیلانه مهر ۹۶ اتفاق نیفتاده یا اهمیتی نداشته تلاش می کنند از یک واکنش اسکیزوفرنیک در وجود خودشان جلوگیری کنند. تعداد این افراد در میان کسانی که از نعمات مرکز روانکاوی آفریقا بهره مند می شدند کم نبود، بخصوص در میان کسانی که فقط از کلاس های یکشنبه های آفریقا بهره می جستند و یا این که آنالیز خود را بعد از آن واقعۀ رذیلانه آغاز کرده بودند. یکی از دلایل تعطیلی این مرکز هم همین بود.
نوروتیک کسی است که تاریخچه شخصی خود را معیوب کرده، آیا من باید اجازه دهم که آنها تاریخچه انجمن فرویدی و مرکز روانکاوی آفریقا را هم معیوب کنند؟؟
کل نظام جمهوری اسلامی هم در مقابل من و روانکاوی و انجمن فرویدی و مرکز روانکاوی آفریقا همین انتخاب نوروتیک را کرده و در وضعیت ترحم انگیز ناصرالدین شاه است که به نوکرش گفت “خودش را بیار اسمش را نیار”! که البته من به او هم اجازه نخواهم داد در وضعیت نوروتیک خود لم بدهد و کیفش را ببرد. دلیل دیگر تعطیلی مرکز روانکاوی آفریقا این بود. این یکی را البته همه می دانند چون تقصیرها را متوجه یک موجود impersonal کردن نه تنها آسان است بلکه convenient هم هست.

منبع: #سایت_انجمن_فرویدی

#میترا_کدیور #دال #جوانمردی #دیوانه #ناخودآگاه #ژوئیسانس #نظربازی #بسترگستری #اسکیزوفرنیک

انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation

فروید صحبت از باله ی چهار نفره می کند.

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation فروید صحبت از باله ی چهار نفره می کند. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جدیدترین معجون جادوگری “صن-هما-فر” – بخش هشت
......
برای ابسسیونل انتخاب کردن – به ویژه انتخاب یک زن – به این معناست که او از همه ی انتخاب های دیگر – زنهای دیگر- چشم پوشی کرده! آه، ابسسیونل و چشم پوشی کردن؟!
البته ظاهراً ابسسیونل ما در این قل خوردن از یکی به دیگری زیاد مساوات را رعایت نمی کند و غلتیدنش به یک سمت طولانی تر و ماندگارتر است، همین هم باعث شده آن دیگری به این شکل خون قاعدگیش را به صورت آن فضله ریزه بمالد تا بلکه جاذبه ی خود را بیشتر کند.
مبادا فکر کنید آن فضله ریزه در این ژوئی سانس ابسسیونل ما جائی ندارد و او ژوئی سانس اش فقط با قل خوردن بین دو دختر ترشیده کامل می شود! خیر، کافی است بیاد بیاوریم که نشمه های ابسسیونل اعظم هر دو متاهل بودند! ابسسیونل بدبخت فقط می تواند زنی را “بخواهد” که مرد دیگری هم او را “بخواهد” یا حداقل ابسسیونل ما فرض را بر این بگذارد که مرد دیگری هم او را “می خواهد”. در نتیجه وجود فضله ریزه در جایگاه “مردی که فرض می شود بخواهد!” از نان شب هم برای ابسسیونل واجبتر می شود.
....

فروید صحبت از باله ی چهار نفره می کند.

وقتی پرداختن هر نوع بهائی، بخصوص بهای ژوئی سانس ات، برایت یک کاستراسیون وحشتناک باشد و وقتی اهل زیرآبی رفتن باشی و بوئی هم از شرافت نبرده باشی کاری می کنی که دیگران بهای ژوئی سانس تو را بپردازند: هم فال و هم تماشا! آن دو دختر ترشیده هم راضی هستند چون می دانند تا وقتی به تو پول می دهند و کارهای کثیفت را برایت انجام می دهند تو را از دست نخواهند داد. آنها هم مصیبت “از دست دادن” را تجربه کرده اند ولی اکنون با مشارکت در این “باله ی چهار نفره” خودشان را در مقابل خطر “از دست دادن” بیمه کرده اند. از طمعی که در تو سراغ دارم مطمئنم که آنها را “چهار جلسه ای” کرده ای و حسابی می دوشی. اما فضله ریزه که “چهار جلسه” در هفته بهای هم ژوئی سانس تو و هم ژوئی سانس بسترگستری و نظربازی خودش را می دهد و مثل سگ حسن دله هم از این پیج اینستاگرامی به آن پیج می دود و عرق می ریزد نشان می دهد که آن “بیچاره” زیاد به بیمه تو اعتماد ندارد.
لکان صحبت از hontologie می کند و لازم می داند جایگزین ontologie شود!  او همزمان اظهار می دارد که می بایست آدمهای رذل (canailles) را از روانکاوی محروم کرد. او اضافه می کند: اگرچه که در اثر این کار “رذل” تبدیل به “احمق” می شود و این خودش یک پیشرفت است!

منبع: #سایت_انجمن_فرویدی

#میترا_کدیور #باله_چهار_نفره #ابسسیونل #زن #انتخاب_کردن #مرد

انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی

@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation

دانشی را که بیمار به دنبال آن است در خود اوست، در ناخودآگاه اوست.

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation دانشی را که بیمار به دنبال آن است در خود اوست، در ناخودآگاه اوست. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
روانکاوی: در اینجا هم برخورد بیمار همانی است که در مورد قبل بود ؛ یعنی «من از خودم چیزی نمی دانم ولی تو حتما در مورد من می دانی». او می خواهد بداند و فکر می کند که این دانش نزد روانکاو است، بنابراین روانکاو را در جایگاه «کسی که فرض می شود بداند» قرار می دهد اما یک روانکاو واقعی، یعنی روانکاوی که خودش به طور صحیح و کامل روانکاوی شده باشد، می داند که در خارج از بیمار نیست و دانشی را که بیمار به دنبال آن است در خود اوست، در ناخودآگاه اوست. روانکاو می داند که وجودش فقط وسیله ای است برای اینکه این دانش ناخودآگاه به ظهور برسد. او می داند که تمام هنر او در این است که با استفاده از انتقال، شرایطی را فراهم کند که بیمار خودش این دانش را تولید کند. او ملزم به جواب دادن نیست ؛ او ملزم به «تعبیر» است. تعبیر یعنی بزرگ نمایی حرفهای خود بیمار. یعنی واداشتن او به شنیدن آنچه خودش می گوید. زیرا بیمار علیرغم تمام رنجهایش و به رغم تمام تلاشهایش در عمق وجودش نمی خواهد بداند. روانکاوی که در این تله بیفتد و باور کند که در جایگاه «کسی که فرض می شود بداند» قرار دارد نهایتاً كارش به دستورالعمل دادن و نصيحت كردن می رسد و اگر خیلی «دانشمند» باشد مشغول القاء تئوريهای خود به بیمار می شود. حتی فروید پدر علم روانکاوی از این اشتباه مصون نماند. او این اشتباه را در مورد «دورا» مرتکب شد و این مورد را همواره به عنوان یکی از شکستهایش معرفی می کرد. می دانیم که آنالیز «دورا» بیشتر از سه ماه طول نکشید و «دورا» با قطع زودهنگام روانکاویش به فروید فهماند که روانکاو در جایگاه «کسی که فرض می شود بداند» نیست حتی اگر او خود فروید باشدو این کاری است که هیچیک از بیماران هیستریک از انجام آن دریغ نخواهند ورزید. روانکاو از نشستن در جایگاه «کسی که فرض می شود بداند» سرباز می زند. او انتقال از بعد «تصویری» را تبدیل به انتقال در بعد «نمادی» می کند. یعنی انتقالی را که به صورت عواطف احساسات است تبدیل به انتقال کلمه می کند. کلماتی که یکی پس از دیگری دانش ناخودآگاه را به همراه می آورند. او بیمار را قدم به قدم یا بهتر بگوئيم كلمه به كلمه همراهی میکند تا جایی که به او بگوید «تو این هستی».
.....
منبع : كتاب #مكتب_لكان ، روانكاوی در قرن بیست و یکم دکتر #میترا_کدیور

#فروید #لکان #روانکاو #روانکاوی #دانش #رنج #ناخودآگاه #دانش_ناخودآگاه #ژوئی_سانس #ژوئیسانس #بيمار #تعبير #انتقال #آناليز #بعد_تصويری #بعد_نمادین #کلمه #کلمه_به_کلمه #قدم_به_قدم

انتخاب ویدیو و متن : ربابه ايلخانی زاده

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation

"هر محاسبه ای محاسبه ژوئی سانس است."

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation "هر محاسبه ای محاسبه ژوئی سانس است." @doostdaran_freudianassociation 💬👇
به قول لکان "هر نوع محاسبه ای محاسبه ژوئی سانس است". آنجایی که آدمی حساب می کند، در مقابل ژوئی سانسی که وانهاده آنچه را که می بایست به دست نیاورده خود را زیانکار میداند و در صدد جبران خسارت بر می آید. این بدان معناست که او نه فقط آنچه را که می بایست به دست آورد طلب می کند بلکه آن ژوئی سانسی را هم که نداشته است جبران می نماید.
اگر مساله تلاطمات اجتماعی فقط محدود به جابجایی دارایی ها و مالکیت ابزار تولید و تغییر و تحولات در طبقات اجتماعی می شد جای نگرانی زیادی باقی نمی گذاشت. مساله این است که در جریان این تلاطمات مقادیر متنابهی ژوئی سانس آزاد می گردد که گاهی انسانیت انسان را به زیر سوال می برد.
بشر آنچنان عمیق و شدید و به طرز ناخودآگاهی از این آزاد شدن ناگهانی ژوئی سانس وحشت دارد که حتی تلاش می کند جنگ هایش را نیز قانونمند و متمدن کند و برایشان معاهده های ژنو را طرح ریزی می کند.

به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم

#میترا_کدیور #انجمن_فرویدی #روانکاوی #ژوئی_سانس #لکان #فروید

انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation

عشق فقط یک رابطه اجتماعی بین دو موجود انسانی نیست، بلکه رابطه ای بین اشتیاق و و ژوئی سانس است و آن دو را به هم گره می زند.

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
Video
معمای ژوئی سانس ویژگی یک زوج را به صورت یک سمپتوم دو نفره به نمایش می گذارد.
فروید خاطر نشان می‌کند که بررسی زیر و بم های عشق عمدتاََ توسط نویسندگان و شاعران انجام گرفته و علم با ناشیگری تمام فقط به گوشه های بسیار محدود از آن و آن هم به صورت بسیار جزئی پرداخته است. عشق فقط یک رابطه اجتماعی بین دو موجود انسانی نیست، بلکه رابطه ای بین اشتیاق و ژوئی سانس است و آن دو را به هم گره می زند. عشق اجازه می دهد که شخص از ژوئی سانس خود شهوانی دست بکشد و در جستجوی ابژه ای در خارج خود برآید.
به محض اینکه در صدد مطالعه عشق بر می آئیم متوجه می شویم که شرایط عشق همان شرایط ژوئی سانس است. ژوئی سانس آن پارادوکسی است که هم بوجود آورنده عشق است و هم نابودکننده رابطه. انتخاب معشوق یا ابژه بر مبنای دال انجام می گیرد اما پابرجایی یک زوج بر اساس ژوئی سانس است.

منبع: کتاب #مکتب_لکان

عنوان: (عشق: ضرورتی برای ارتقاء ژوئی سانس تا دیالکتیک اشتیاق)
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#میثاق #بعد_واقع #اصل_لذت #غریزه #مرگ #عشق #اشتیاق #ژوئی_سانس #خود_شهوانی #ابژه #پارادوکس #دال

ویدئو : سریال در چشم باد (قسمت۲۳)

انتخاب متن و ویدئو: فاطمه حُسنی ابراهیمی

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation

"اولین دیگری یعنی مادر"

@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation "اولین دیگری یعنی مادر" @doostdaran_freudianassociation 💬👇
ممکن است سوال کنید که اصلاً چرا باید بشر رابطه ی خود را با دیگری تغییر دهد؟ دلیلش این است که کودک نه به عنوان سوژه بلکه به عنوان ابژه است که پا به این جهان می گذارد. ابژه عشق یا ابژه ی نفرت، ابژه اشتیاق یا ابژه ی ناخواسته اما در هر حال به صورت یک ابژه. در ابتدا این دیگری است که حکم می راند. اولین دیگری یعنی مادر.
در نتیجه در ابتدا وضعیتی است که در آن ژوئی سانس غالب است و کودک ابژه ی دیگری است‌ فقط از طریق این دال خاص که نام پدر است کودک می تواند این موقعیت ابتدایی را تغییر دهد.
دال نام پدر ((دلالت فالوس)) را وارد صحنه می کند. برای ساده کردن مطلب می توان گفت که قسمتی از بدن، یعنی آلت مردی، به مقام یک دال ارتقاء می یابد و با این ارتقاء وارد بعد سمبولیک می شود. این دال تازه، حالا قادر است ژوئی سانس را که در بعد واقع است در بر بگیرد و با این ترتیب اختگی سمبولیک را بر روی آن اعمال کند و نتیجتاً باعث شود که سوژه با چشم پوشی از قسمتی از ژوئی سانس خود رابطه ی خود با دیگری را تغییر دهد.
برای درک عملکرد اختگی (کاستراسیون)، به خاطر بیاوریم که به نظر فروید کاستراسیون در درجه ی اول کاستراسیون مادر است، البته نه مادر واقعی بلکه یک بازنمایی که کودک از مادر دارد‌.
کاستراسیون به این معناست که مادر از ابژه ی خودش جدا می شود و چون جایگاه اولیه ای که کودک اشغال می کند ابژه ی مادر است، کاستراسیون باعث عدم تداوم این جایگاه اولیه و در نتیجه تغییر رابطه ی کودک با دیگری یعنی مادر می شود.

به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم

#روانکاو #میترا_کدیور #سوژه #ابژه #کاستراسیون #دال #فالوس #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی

انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی

@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
💬👇

دیباچه چاپ پنجم کتاب «مکتب لکان» که در ویرایش ناشر قلع و قمع شد و در نتیجه چاپ پنجم کتاب منتفی گردید.

برگرفته از صفحه #اینستاگرام_انجمن_فرویدی

@freudianassociation
@freudianassociation1

@doostdaran_freudianassociation