کانال دیوانگان حضرت زینب سلام الله علیها-اصفهان
324 subscribers
1.77K photos
529 videos
95 files
1.46K links
شام جمعه ی هر هفته
و مناسبتهای مذهبی اعیاد و عزاداری آل الله علیهم السلام
مکان:
اصفهان-خیابان بعثت-خیابان ابوریحان (غرب)-کوی۱/۱(فدڪ)

https://telegram.me/divaneganezeinab


خادم کانال:
http://telegram.me/sayedahmad1001
Download Telegram
◼️

▪️اسم، مسمّی را نشان می‌دهد.
حضرت سید الشهدا(ع) به خودِ حرّ(ع) که اسمَش برایِ خودش معلوم است می‌فرمایند؛"أنـتَ الحـرّ".
و نه به این معنا که دیگران هم آزادند و تو نیز آزادی[و مثلاً برو خوش باش!].

🔳"الحرّ" اسمِ عادّی نیست! بلکه وصفِ اوست که اسمِ اوست.

♦️"الحرّ" در اینجا وصف است. و الف و لامِ آن، الف و لامِ جنس است، یعنی تمامِ حریّت و آزادگی در این "أنت" است.
و بلکه الف و لامِ معرفه،و بیان کنندۀ شخصِ آزادگی است.

مسمّای حُریّت (یعنی حضرت سیّد الشهدا(ع)، به جلوۀ حضرتِ حرّ(ع)، پرده از حقیقتِ حرّیّتِ خویش برداشته و صفتِ حرّیّتِ مطلقه را به شخصِ شخیص و سردارِ سربلند و آزادِ خویش، یعنی حضرت حرّ متجلّی ساخته.
تمامِ اطلاق و آزادگیِ حقّ تعالی، یعنی حضرت سیّد الشهدا (ع)، در〖 أنْتَ «الْحُـرُّ»〗به جلوه در آمده.


🔸امّا...
اگر حضرت حرّ(ع)، جلوۀ حُرّیت و آزادگی حضرت اباعبدالله(ع) در عالم اشارات هستند،این چه آزاد بودنی است که مانع خودش می‌شود؟!

🔹 پاسخ :
او مانع خودش نمی‌شود بلکه مانع خودش در «بازگشت» می‌شود!

🔸بازگشت به کجا؟!
🔹ذاتِ غیب الغیوبی(«کنز مخفی») که مطلقِ حقیقی، پس در خلوَتِ حدّی نمی‌ماند و ظاهر می‌شود. برای این «ظهور»(از لا اشاره بودن به سمت اشارات خارج شدن)، به بیانِ خود به خود خطاب می‌نماید:

🔻〖يا حُسَيْنُ (ع)! اخْــرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً 〗🔺
اى حسين! خارج شو، همانا خداوند خواسته است تو را كشته ببيند.
(📚 اللهوف،ص۶۵)

🔸آیا این خارج شدن را برگشتی هست؟!

🔹برای او "نشد" معنا ندارد. ولی این خروج، وجود، و بلکه وجوبِ اوست.
او وجودِ فوقِ تمام است که در تجلّیش تامّ و تمام است. که چون به میدان تجلّیِ حبّ و عشق آمد، تمامْ قدْ ظهور می‌کند که «هو ... الظاهر؛ حدید۳».

▪️حضرت حرّ(ع)، حریّت حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) در عالم اشارات هستند.
حریّت و اطلاقی که ذاتِ لااشاره را از خلوَتِ لا اشاره تا جلوَت اشاره، متجلّی می‌کند.

🔆 کربلا، تجلیگاهِ حقیقتِ حضرتِ حقّ، یعنی حضرات آل الله(ع) است.
آن هنگامه که وجودِ مطلق و تمامْ آزادیِ حضرت حقّ -یعنی ابا عبد الله(ع)-، قصدِ خروج از خفایِ لا اشارۀ «کَنز مخفی» بودن را کرده تا متجلّی شود ("اخرج إلی العراق")، به اطلاق و «آزادیِ» خویش، مانعِ خودش از بازگشت و «تجلّی نکردن» می‌شود تا مبادا تماماً تجلّی نکند (این وجوبِ ذاتیِ اوست) و خویشتن را به کربلا -که «بَطحاء مِن الجنة» (جنّت؛ مقامِ خفایِ عوالِم وجود) است- می‌آورد.


🔰 تحلیلِ مختصر بعد از علمِ به اینکه حضرتِ حرّ(ع) جلوۀ حضرت سیّدالشهدا(ع) هستند؛

❖حضرت سیّد الشهدا(ع)»» مقامِ خلوَت هستند که میل به وحدت، جانِ ایشان است و بایستی برای به کثرت آمدن صبر نمایند.
❖حضرت حرّ (ع)»» مقامِ آزادی و اطلاقِ حقیقیِ حقیقیِ سیّد الشهدا(ع) که خلوَت را به جلوَت می‌کشاند و مانع از بازگشت خودیّتِ خود می‌شود.


این است که؛
👈🏻 تنها آن یارِ حضرت سیّدالشهدا(ع)، مانع از «تجلّی نکردن» و «بازگشت از جلوۀ اطلاق» می‌تواند بشود که تمامْ حرّیّت خودِ حضرت(ع) باشد (یعنی اطلاقِ حقیقیِ او).


🔰 ضمائم مهمّ:

🔸 مقام اطلاق هر موقع شهید شود، اوّلْ شهید است.
پس مسئله تاریخی نیست که چه موقع حضرت حرّ(ع) شهید شدند که صِرفاً تاریخی مسئله را بررسی کنیم.
مقام اطلاق هر موقع شهید شود، بخاطر اطلاق که اوّلِ حقیقی است، اوّلین شهید است.
بنابراین؛ درخواست حضرت حرّ(ع) از حضرت سیّد الشهدا (ع) برای زودتر به میدان رفتن، تجلّی و ترسیمِ حقیقت است. تا اطلاق به شهادت نرسد، سایر حروف اسم اعظم به میدانِ شهادت نمی‌آیند.

🔸 مضجعِ مقامِ اطلاق:
اگر حرّیّت مطلق را شناختیم، خواهیم یافت که چرا استثنائاً مضجعِ مقدّس حضرت حرّ(ع) خارج از شش فرسخ زمینی است که حضرت سیّد الشهدا(ع) در کربلا و برای مضجعِ مطهّر خود و شهدایِ کربلا خریداری فرمودند.
حضرت(ع) به مضجَعِ حرّ(ع)،سعۀ کربلا را از نقطۀ تعیّنِ و مختصاتِ زمینی، به لاتعیّنِ حقیقت، متصّل فرمودند. تا قداستِ کربلائی که به حسبِ ظاهر، زمینش شش فرسخ در شش فرسخ خریداری شده، تا بی‌انتهایی لااشاره گسترده شود که از کربلا بودنِ حقیقت، "کلّ ارض کربلا" عالَم را بگیرد.

👁‍🗨 زیارتِ حضرت حرّ(ع) در بیرون از تعیّن و مختصات سرزمینِ کربلا، زیارت کردنِ حضرت سیّد الشهدا(ع) در حقیقتِ «اطلاق کربلا» است.

♻️ آنانکه بالخصوص حضرت حرّ(ع) را زائرند،زائرِ حقیقتِ حریّت و اطلاقِ حضرت حقّ در لاتعیّنِ معنا می‌باشند.

الهی!
به حَریرِ نگاهِ حضرت حرّ(ع)، عالمیان،«اَحرار»شوند.
(احرار؛ خواصّ عباد هستند؛📚الکافی،ج‏۲ص۸۴)


له الحمد.




#حضرت_آزادگی
#یوم_الطفوف_سخن_هشتم
🏴🖊 #احسان_الله_نیلفروش_زاده



─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
🆔 @ehsannil3 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن ششم :
لبهای خشکیده !

🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅

💫 حضرات ائمۀ اطهار(ع) وحی مطلقِ الهی هستند. و از خودشان؛ کلامشان نیز وحی است.
هر کلام و کلمه‌ای، بلکه هر حرف و اعرابی، و هر امر و افعالی ، و هر عضو و اشارَتی از حضرات ولیّ الله(علیهم السلام) به حقیقتِ وحی است، و به حقیقتْ وحی است. و در هدایت، فدَوی می‌طلبد. و محلّ دقّت و تأمّل، و مَصرعِ قربان و تحقّق است.

از وحدتِ حقیقت؛
سینه‌ها؛ طورِ سینا. و دلها؛ موسایِ طلب.
چون به عنایتِ حقّ، 🔅آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً🔅 رقم خورَد که اُنس با محبوب، آتشِ حبّ را به جلوهْ شعله‌ور کرد؛ نجوایِ 🔻إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا🔺 از سرزمینِ کرب و بلا و از گودیِ قتلگاه ، و حنجرِ خنجر کشیده، به گوشِ دلِ مصیبت‌زده و جانِ آگاه می‌رسد.

🔆 به بارقه‌ای از اطوارِ رحیمیّه‌اش؛
طورِ دلْ ویران، و موسایِ طلبْ مدهوش و حیران، و ندایِ🔹أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَيْني】 ¹🔹 از نفْسِ جن و انسان، بلکه واجب و امکان ، شنیده شود.

پس چون به عنایت، محرَم سِرّ گردد؛ بارقۀ تجلّی او را مندکِ در خویش سازد و کلامِ حقیقت، از هر موجودی به جانْ نشیند.

پاورقی : ⇧🔹 1. سورۀ ۲۰، آیۀ ۳۹: از جانب خويش محبوبيتى بر تو افكندم تا زير نظر من تربيت شوى‏.



🔲 صحبت در مورد مصائب ولیّ خدا (ع)، بدون اذن ایشان ممکن نیست.
مصائب حضرت سیّد الشهدا علیه السلام؛ مصائب خدا، و مصائبِ خداوندی که لا اشاره است؛ مصائبِ حضرتِ وتر الله الموتور(ع) است.
هر مصیبتی در کربلایِ حقیقت، چون مصیبتِ ولیّ الله(ع) است، سرّ الاسرارِ حضرتِ حقّ است. و خداوندیِ خداست که به ظهور آمده.
ان شاء الله که موسایِ جان، آنی، در طلب معرفتِ آل الله(ع)، از پایْ ننشیند و دائماً در طلبِ رؤیت و لقاء حقّ، حیران و بیقرار باشد.


🍃 به اذن حضرت سُلالة الحسین(ع) ، بقیة الله (عزّ و جلّ) ، عصارۀ عالَم وجود، ولیِّ مطلقِ عالمیان ، ولیّ عصر و صاحب الزمان، حضرت حجّة بن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشریف؛ در این سخن، اشاره‌ای به لب‌های مبارکِ وتر الله الموتور، حضرت سیّد الشهدا علیه السلام می‌شود.



°•❁🔳🔲🔳❁•°

بــاز مرا سویِ "لـــب"ِ خُـــم کشید
قصــۀ دریـا بـــه تـلاطــم کشید !


🔰 حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند:

▪️『 مَنْ آذَى شَعْرَةً مِنِّي فَقَدْ آذَانِي
وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ مَنْ آذَى اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَعَنَهُ اللَّهُ مِلْ‏ءَ السَّمَاءِ وَ مِلْ‏ءَ الْأَرْضِ』 ▪️


هر كه يك تار موى مرا آزار كند مرا آزار كرده
و هر كه مرا آزار كند خدا را آزرده
و هر كه خدا را آزارد ؛ خدا به پُری آسمان و پُری زمين، لعنتش كند.
(📚 الأمالي، للصدوق، ص: ۳۳۰)


"شَعرَة" یعنی یک مو. و شاید مو از این جهت "شعرة" نامیده شده که شعور، به ظرافت، در آن است. آنقدری که تصوّر می‌شود موی، فاقد درک و حسّ است. امّا در حقیقت جائی نیست که مشعَر و محلّ شعور و درک نباشد.
جوهرِ درّاکِ وجود ، حضرات آل الله علیهم السلام هستند ("العقل؛ جوهرٌ درّاک") که عالَم به ایشان پُر شده است که فرمود :

💠〖 فَبِهِمْ مَلأْتَ سَماءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتّى ظَهَرَ [أَنْ] لا إِلهَ إِلَّا أَنْت〗💠
خداوند به شما آل الله (ع) آسمان و زمینش را پُر کرد تا "لا اله الا انت" ظاهر شد.

(مناجات رجبیه - 📚 إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج‏۲، ص: ۶۴۶)


🔆 حضرات آل الله(ع) نورِ مطلق هستند (🔻『 اَلسَّلامُ عَلَي النُّورِ』🔺 / بحار الأنوار، ج‏۹۹، ص: ۱۰۳) که آن "نور الله" است (🔅『 يَا نُورَ اللَّهِ التَّام』🔅 - زیارت حضرت مولی ؏ / 📚ارشاد القلوب، ج‏۲، ص: ۴۴۲) که «تامّ» بودن، قیدِ توضیحی اوست (و نه احترازی). یعنی نور، همان تمامیّت و صمدیّت است.



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

🔆 نورِ مطلق، بسیط است و بدون جزء. پس کوچکترین جسارت و آزاری به او، جسارت به تمامِ آن است.
و چون در وحدتِ حقیقی و شخصی با حضرت حقّ تعالی است؛ جسارت به او، بدونِ تشبیه و تمثیل و تسامح، و بدون طفره و فاصله، بلکه عیناً و شخصاً و حقیقتاً و دقیقاً جسارت به حضرت حقّ جلّ جلاله است.

پس دقّت شود که جسارت به آل الله(ع) العیاذ بالله مانند جسارت به فرزندِ کسی نیست. که پدر، شخصی باشد و طرفی، و فرزند شخصِ دیگری باشد و طرفی دیگر. و فقط عُلقه و نِسَبی اعتباری دلیل شود که آزارِ و جسارت به فرزند، آزار و جسارتِ به پدر محسوب گردد.

هرگز از این جِنس نیست و مطلب، در نسَب و اضافاتِ حدّی نیست.

حضرات آل الله(ع) «مِن دون الله» نیستند که فرضِ دوئیت با حضرت حقّ برای ایشان ملحوظ گردد.

(در مباحثِ #کانال_معرفة_الحق این مطالب توضیح داده شده است. و بدونِ استدلال و اقامۀ براهین و استناد بر آیات و روایات، صحبت نمی‌شود. ر.ک: #کانال_معرفة_الحق https://t.me/ehsannil3 )


🍃 و امّا ...

🔲 "السَّلَامُ عَلَى الشِّفَاهِ الذَّابِلَات" 🔲
سلام بر آن لبهای خشکیده.
(زیارت ناحیۀ مقدسه -
📚 المزار الكبير ، ص: ۵۹۰)

در مقــامــی کــه بـــه یـــاد لــب او مِی‌ْ نوشند
سِفله آن مـسـت کـه باشد خبـر از خویشتنش
(حافظ - ره)


🔲 لب حضرت سیدالشهدا(ع) از تشنگی خشک شده و ترک خورده بود.
(وا ويلاه ، وا مصيبتاه ، وا ثكلاه‏)

▪️ آیا تشنگی، تنها همین تشنگیِ آبِ ظاهری است؟!

معلوم است که حقیقت از باطن تا ظاهر آمده است. حقیقت تشنگی، تشنگی آبِ باطن بود که به آبِ ظاهرْ نمایان شد.

💧 آب در روایاتی؛ "ولایتِ آل الله(ع)" و در روایاتی خودِ آل الله(ع) معرفی شده‌ است (فرقی نمی‌کند، چراکه ولایت؛ خودیّت حضرات(ع) است).
💦 در روایات آمده است که آب؛ سروَرِ نوشیدنی‌هاست و #فرات؛ آن آب است («الماء سيّد شراب الدنيا و الآخرة... الفرات الماء...؛ 📚 كامل الزيارات،ص۴۷»). و #ماء که «اوّل ما خلق الله» است؛ جلوۀ حضراتِ قوّام الله یعنی ائمه اطهار(ع) بوده که واسطۀ مطلقه هستند و هر موجودی از آنها، حدوث و بقاء دارد. پس در عالَمِ دانی و نزولِ اجلالِ آل الله(ع)؛
فرات، شیعه و جلوۀ خودِ حضرات(ع) است که فرمودند 🔹『 الْفُرَاتَ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ ؏ 』 🔹(📚 كامل الزيارات،ص۴۹).

مَهریه حضرت زهرا (س) که آب‌های عالَم است؛ یعنی خودشان. مَهریه خودشان، خودشان هستند. که حقیقتِ ماء در هستی؛ سرّ ولایت، یعنی مقامِ فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است.

اگر بگوییم چطور این ممکن می‌شود که خودشان، مَهریۀ خودشان باشند؟!
در عالَم حدود و تعیّنات محال است که شیئی به خودش دور بزند، یا به خودش توقّف کند، یا به خودش مشغول باشد، یا خودش، خودش را بخواهد، یا خودش به خودش مستکفی باشد، و یا خودش فدای خودش شود و قتیل خویش باشد (و تعابیر مشابه).

وقتی در عالَم حدود گفته می‌شود "کسی خودش را دوست دارد"؛ این، در یک نقطه نیست.
این شخص، [بداند یا نداند] دو «خودْ» ملحوظ می‌کند که در یکی، محبّ است. و در دیگری، محبوب. پس دوست داشتنِ خود بر خود نیست. بلکه دو مقام لحاظ شده است.

امّا حرف و سخن در عالَم نور فراتر از این قیاساتِ خیالی است!

در عالم نور برای نورِ احدِ واحد، تعبیر 🔸نُورٌ عَلیٰ‏ نُور🔸 آمده است (سورۀ نور۳۵).
یعنی خود به خود در جوشش و غلیان و تجلّی است.
این تجلّیِ خود به خود است.


🍂 حضرت سیدالشهدا (ع) فریاد "العطش" سر دادند.
نه از بیرون خودشان، و نه به بیرون خودشان. که بیرون از امام و ولیّ خدا چیزی نیست که 🔻كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ🔺 (سورۀ ۳۶، آیۀ ۱۲).

✖️مگر او که صمد است و بی‌حدّ، بیرون دارد؟!
او حجّت خداست. یعنی لُبّ اللُبّ خدا. حاقّ الحاقّ خدا.
او دونِ الله تعالی نیست. حساب غیرِ الله برای ولیّ خدا کردن، نشناختن ولیّ خداست، و زیر سوال بردن صمدیّت خدا.

💠 حضرت سیدالشهدا (ع)، «سیّــد» الشهداء هستند.
«سیّد» به معنای ظاهری "آقا"ست.
و «سیّد» هر امر و شیئی؛ آقا بودنِ در آن امر و شیء است. که آن، یعنی صمد بودن و پُر بودن در آن امر است.

◼️ شهادت در عالَم حدود و تعیّنات اینطور است که شاهد و مشهود، حدّ و تعیّن و مختصات دارند. و شاهد، غیر از مشهود است. و مشهود، غیر از شاهد است. و اعتباراً آنرا «#شهادت» می‌گویند.

🔆 امّا شهادت در عالَم نور، دوئیتی ندارد. شاهد و مشهود، به #عین_شخصی یکدیگرند. در حالیکه شاهد، شاهد است و مشهود، مشهود. و این فرق، #فرق_نوری است که مؤکّد وحدت نوری می‌باشد.
حضرت سیّد الشهدا (ع) در "شهادتِ" بی‌حدّیِ نوری هستند. نه شهادتِ در عالَم حدود که شاهد غیر از مشهود است.




︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️
🔶 حضرت سیّد الشهدا(ع) در وحدتِ ذات، در نقطۀ بسیطۀ حقیقت شاهد و مشهود می‌باشند. که شاهدِ خودشان، و مشهودِ خودشان‌اند. و این پُری و صمدیّت در شهادت، به "سیـّـد الشهدا" بیان می‌شود.

🍃 و امّا ...
وجودِ حضرات (ع)، وجودِ «مِن دونِ الله» نیست. حضرت حقّ بسیط الحقیقة است. و ولیّ او که تمامیّت و حقیقت و صمدیّت اوست، همان شخصِ بسیط الحقیقة است.

👈 پس "لَبِ او" مانند لَبِ سایر بشر نیست. تنها یک عضو ظاهری نیست. عضوْ عضوِ حضرت سیّد الشهدا(ع)، به بساطتِ ولیّ الله (ع) باید نظر شود. و هر اشاره‌ای از او، تمامیّت ولیّ، و تمامِ مقامات الهی است.

که فرمودند :

▪️『 نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُقَاسُ بِنَا أَحَد』 ▪️
ما، اهل البیت(ع) هستیم، [در هیچ حیثیتی و به هیچ وجهی] ما را با احدی مقایسه نکنید.
(📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۲، ص۶۶)

من چو "لب" گویَم، لب دریا بوَد
من چو "لا" گویم ، مراد الّا بود
تا که در هر گوش نایَد این سَخُن
یک همی گویم ز صد سرِّ لَدُن

🔔 مراقب باش و به نفسَت متذکّر شو که مبادا ولیّ الله(ع) را با احدی از عالَم، مقایسه کنی!
مبادا تا معرفتی از ایشان رسید و از ظرفِ قبولَت، افزون بود، آنرا ردّ کنی! یا رَمیِ به غُلوّ نمائی! یا لطائف معرفت را کفر بپنداری!
رفیقا!
ادب و صبر، راه گشایِ معرفت است.
امّا بی ادبی و کم صبری، سدّ باب مقصود مطلق است.
راه را با توسّل به آل الله(ع) و ادب و صبر به مقامات و فضائل و معرفتشان، بر خود مفتوح نگه دار.



🍃پس به او، توسّلی جانانه باید؛ تا اشارۀ این سخن، به مشاعِر وجود رسد...

🔰 "لَب" را در آیات زیر و روایاتش بشناسیم:

۞ 【● أَ لَمْ نجَعَل لَّهُ عَيْنَينْ
● وَ لِسَانًا وَ شَفَـــتَيـــنْ】 ۞

¤ آيا براى او دو چشم قرار ندادیم؟
¤ و يك زبان و دو لب؟
(آیات ۸ و ۹ سورۀ بَـــلــَـد)


🔰 حضرت امام محمّد باقر علیه السلام در تأویل این آیۀ شریفه می‌فرمایند :

🔷〖عَيْنَيْنِ؛ يعني رسول الله(صلى الله عليه و آله)
وَ لِساناً؛ يعني أمير المؤمنين(عليه السلام)
وَ شَفَتَيْــــنِ؛ يعني الحسن و الحسين (عليهما السلام)〗🔷

(📚 البرهان، ج۵، ص: ۶۶۲)


چَشم؛ شاهد است.
زبان؛ سِرّ است و گویندۀ سِرّ. که چون دو لب بر هم آیند؛ سِرّ، مخفی شود.
لبِ بالا، تحرّکی پنهان دارد و بیشتر رو به سکون است و لبِ پائین متحرّک‌تر نشان می‌دهد و این اشاره به حدیث شریف زیر دارد:

🔳 『 الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَانِ قَــــامَــــا أَوْ قَـــعَـــــدَا 』 🔳
[امام]حسن(ع) و [امام]حسين(ع) دو امام هستند چه قيام كرده و چه بنشينند.

(📚 بحار الأنوار ، ج۴۳، ص: ۲۹۱)


🌟 لب بالا که به «حسب ظاهر» کمتر تحرّک دارد شاید اشاره به مقام "قَـعَـدَا" در حضرت امام حسن مجتبی(ع) باشد. و لب پائین که به «حسب ظاهر» بیشتر در جلوۀ تحرّکی است، شاید اشاره به مقام "قـٰـامــٰا" در حضرت امام حسین (ع) باشد.

این دو لب، اشاره به صفات الهی است که صفاتِ جلال که منشأ صفاتِ جمال، و باطن آن هستند؛ در سکون و خفایند. و صفات جمال ؛ در جلوه و تحرّک.
صفات جلال که نسبت به صفات جمال در خلوت است؛ به صفات جمال، در اسفل سافلین ظاهر می‌شوند و همین پائین آمدن در اسفل سافلین، لبِ متحرّک را پائین قرار می‌دهد.

🔷 صفات جلال و صفات جمال یک حقیقت بوده و در وحدت ذاتی هستند و در بیان و تحلیل است که به دو دسته تقسیم می‌شوند.
وقتی دو لب که جلوۀ صفات جلال و جمال الهی می‌باشند، بر هم قرار می‌گیرند و وحدتِ شخصی را جلوه میدهند، آن مقامِ لا اشاره است. در این مقام که لَبِ جمال بر لَبِ جلال به وحدت نشیند؛ زبان را می‌پوشانند.
این، وحدت لا اشارۀ صفات جلال و جمال است که دیگر از سِرّ درون خود یعنی زبان، که حضرت امیرالمومنین علی(ع)، یعنی آن مقامِ سرّ اللهی و ولایت اللّهی است، پرده برنمیدارند (فرمودند: 🔻『 أنا سر اللّه المخزون‏』🔺 /📚 مشارق الانوار، ص ۲۶۸).

این مقام غیب الغیوبی است که در آن گفت و شنید نیست.


در حریم عشــق نتوان زد دم از گفـت و شنیـد
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
(حافظ - ره)



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

👁‍🗨 اما چشم که به بیان قرآن "عَینَین" است، حضرت رسول اکرم(ص) می‌باشند که شاهد بر ولایت (یعنی مولی علی؏) و مبلّغ آن هستند که قرآن می‌فرماید :

🔻【مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى (۱۱) أَ فَتُمَارُونَهُ عَلىَ مَا يَرَى (۱۲) وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى (۱۳) ... مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَى (۱۷) لَقَدْ رَأَى مِنْ ءَايَاتِ رَبِّهِ الْكُبرَى (۱۸)】🔺
۱۱. قلب [پاكِ حضرت محمد -ص-] آن را كه ديد دروغ نگفت.
۱۲. آيا در آنچه مى‌بيند با او مجادله مى‌كنيد؟
۱۳. و همانا در يک نزول ديگر هم او را ديده است.
...
۱۷. چشم [پيامبر اکرم -ص-] خطا نرفت و از حدّ نگذشت [آنچه ديد واقعيت بود].
۱۸. به راستى كه آيات اکبر پروردگارش را بديد.

🔰حضرت مولی امیر المؤمنین(ع) می‌فرمایند:
🔶 『 ما لله عز و جلّ آية هي أكبرُ مِنّي』🔶
خداوند آیه‌ای بزرگتر از من ندارد.
(📚 تفسير نور الثقلين، ج۵، ص: ۱۵۸)


🍃 به لطف خدا بیان شد؛
هر عضو ولیّ خدا، تمام ولیّ خداست. لَب‌های ولیّ خدا، تمام ولیّ خداست. و از این جهت است که کوچکترین جسارتی بر یک تار مویِ ولیّ خدا (ع)، تمام جسارتِ بر اوست و دقیقا جسارت به خودِ خدای تعالی است.

پس ان شا الله آمدیم در این معنا که لَبِ امام (ع)، لُبِّ خداوندیِ خداست.


🔷 لبِ کمْ تحرّک؛ لب بالایی است که در عُلوّ باطن است و چون در خلوَت محسوب می‌شود، تحرّک ندارد. که آن، صفات جلال حضرت حقّ است که در ثبوت خویش به صفات جمال ظاهرمی‌شود.

🔶لب پُرْ تحرّک؛ لبِ پائینی است که در دُنوّ ظاهر است و چون در جلوت محسوب می‌شود، تحرّک دارد. که آن، صفات جمال حضرت حقّ است که به تحرّک و جلوه‌اش، جلال را به جمال می‌کشاند.
لب متحرّک؛ مقامِ شهودِ جلال است در صفحۀ جمال.

🔘 هر عضو حضرت سیّدالشهدا(ع) تمامیّتِ ایشان است.
چشمِ او، چشم خداست و تمامیّت سیّد الشهدا (ع) است که شاهد بر خود ایشان است.


صفات جلال و جمال در نمودِ لبها، شروع به تکان خوردن کرد و آیَتِ کبرای الهی، ولایت مطلقۀ حقّ، حضرت امیرالمومنین(ع)، در دهان مبارک حضرت سیّدالشهدا(ع) در جلوۀ زبان ، دَم از خودْ زد و قرآن ناطق، بر سَریرِ نیزه، و در مجلسِ غربت، خود را تلاوت نمود.

🍃 چه کسی را یارای خواندن روضۀ لب و دهان و چوبِ خیزران است؟!
زبانها از بیانش بریده است و بریده باد.
گوش‌ها از شنیدن، و دستان از نگاشتن، بی‌جان است و بی‌جان باد!
مگر به عنایتی، چون بخواهند که آن حقیقت ظاهر شود، پرده کنار روَد و ، رشحه‌ای جاری گردد.


⬛️ به لب‌های دُردانۀ خدا که جسارت شد؛
به صفات جلال و جمال خدا جسارت شد.
که به تمامیّت ولیّ خدا جسارت شد.
قسم به خدا، قسم به زبان و لب‌های خدا، که؛ بدونِ طفره، بلکه عیناً و شخصاً و تماماً؛
به ذات خداوند جسارت شد. ⬛️



ألا لعنة الله عَلَی القوم الظالمین
و سَيعلمُ الَّذينَ ظلموا أيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلبُون‏.










راز دل ديـــوانــــه بـــــه هشــيـــار مگوييد
اســــرار لـــب يــــار بـــــه اغــيـــار مگوييد
از بيــخبـــران راه خــــرابـــــات مپرسيــــد
با دل سيَـهــان قـــصّــــۀ دلــــــدار مگوييد
بـويـی اگـر از گــوشــۀ ميـخــانــه شنيديد
اي اهــل نـظـــــر! بــر ســـر بــــازار مگوييد
رازی كــه خــــدا بر ســر پيمــانه نهادست
از مست بپرسيــد و بــــه هشيــار مگوييد
چون نيست در عالم سخنی جز سخن يار
مـــا را سخنــی جـز سـخــن يــــار مگوييد



#یوم_الطفوف_سخن_ششم
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴



─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
🆔 @ehsannil3 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
.

■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن سیزدهم :
امــــان از شـــام!


🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋 احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/418
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅

🍃 به عنایت ساقی بزم معرفت، حضرت اباالفضل العبّاس (روحی لذکره الفداء) در مقالات قبل بیان شد که وقایع و حوادث عالمِ اشارات، مَدّ الظلّی از حقائق عالم لااشاره است. و این دو، دو عالَم در کنار هم نیست. بلکه بُعدِ زمان و مکان است که ذهن را در این دوئیت و ترتّب می‌کشاند.

⎗ عالَم لااشارۀ میثاق (أ لـَـست)، باطنِ عالمِ اشاره است. دَم به دَم، و بلکه یک دَم، دَمی ممدود و در وحدتِ حقیقیِ اطلاقی (که 【وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ «واحِدَةٌ» كَلَمْحٍ بِالْبَصَر】 و فرمان ما يک امر بيش نيست، همچون يك چشم بر هم زدن‏. / سورۀ قمر، آیۀ ۵۰) ؛ حقّ تعالی در جلوۀ ولیّش(ع)در این سؤال است (و این سؤال است) که 🔸【 أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ ؟!】🔸 (آیا من پروردگار شما نیستم؟! / سورۀ اعراف، آیۀ۱۷۲) و ماسوایِ این سائلِ حقیقی، «طَوْعاً أَوْ كَرْهاً» (از روی رغبت و یا با کراهت/ سورۀ فصلت، آیۀ ۸۳) در این جوابند (و این جوابند) که🔹【 بَلیٰ】🔹 (سورۀ اعراف، آیۀ ۱۷۲).

֎ این حقیقت عالَم است که هر موجودی؛ به سؤالِ جلالی، و جوابِ جمالی، حیاتی ممدود دارد. و این حقیقت که در آیاتِ الهی متجلّی است؛ جلوه‌ای از حضرتِ ذو الآیه یعنی الله تعالی است که وجودِ مطلق و بسیطِ او ؛ "لا هو إلّا هو"ست.

سائلِ 🔸【 أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ ؟!】🔸در جوشش و تجلّیِ «لا هو»ئی است و مجیبِ 🔹【 بَلیٰ】🔹 در جوشش و تجلّیِ «إلّا هو»ئی است.

حضرتِ «هو» (عزّوجلّ) به وحدانیّت و صمدیّتش که حضراتِ ائمۀ اطهار(ع) می‌باشند عالَم را پُر کرده است :

💠〖 فَبِهِمْ مَلأْتَ سَماءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتّى ظَهَرَ [أَنْ] لا إِلهَ إِلَّا أَنْت〗💠
خداوند به شما آل الله علیهم السلام(که صمدیّتِ او هستید) آسمان و زمینش را پُر کرد تا «لا إله إلّا أنت» ظاهر شد.
(مناجات رجبیه - 📚 إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج‏۲، ص۶۴۶)

༺ پس هر واقعه‌ای و حادثه‌ای، از عالَمِ علوی تا عالَمِ سُفلی، ممدوداً بایستی نظر کرد.

❖ عالَم عالیِ علوی در قیاس با عالمِ دانیِ سفلی؛ مقام باطن، وحدت، و جلال است. و عالم دانی که مدّ الظلّ عالمِ عالی است؛ مقام ظاهر، کثرت ، و جمال است.
آنچه از کربلا و عاشورا به عنوانِ وقائع تصوّر می‌شود و اشارات و نامها و آثارِ آن؛ حقائقِ هستی است که از باطن البواطن عالم، به ظاهر الظواهرِ آن جلوه کرده. که در قیاس و تحلیل بیان می‌شود :

◼️ کربلا و عاشورا و شهادت حضرتِ «سیّد الشهدا»، «أباعبد الله»، امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت عصمت و یارانشان(ع)؛ کرب و بلایِ جلال و عَشَرۀ کاملۀ اطلاق است. و مَدَّ الظلّ آن؛ اساراتِ حضرت «تاجُ البکّائین»، «زَینُ العابدین» امام سجّاد(ع) و اهل بیت عصمت و یارانشان (ع) است.
(۩ ↜ تناسب القابِ جاری شده برای اهل دقت، لطیفه دارد!)

🔲 ترسیم و تجمیع عالَم، از نقطۀ عقل و جنودِ آن و تقابلِ با جهل و جنودِ آن؛ در چِلۀ عاشورا تا اربعینِ حسینی(ع) است. که ۲۰ روز آن، از عاشورایِ اطلاق و جلال، در ماه محرّم که حُرمَتِ جلالیِ حقّ است، می‌باشد. و ۲۰ روز آن در ماه صَفَر است، که توضیح آنرا در دنباله خواهید خواند.

⩺◈ این اعداد و ایّام، و اشارات آن، از احدیّت و #ایام_الله بودنِ ائمۀ اطهار(ع)، تا اعداد و ایّامِ عالَم معدودات و زمانیّات، متجلّی است. پس به عنایتِ حضرتشان؛ توسّلی و تعمّقی باید، تا لطائف و اسرارِ این خصوص، رخْ عیان کند.

🍃 به دل همراهی نمائید ...


°•❁🔳ا🔲ا🔳❁•°


🔰 در بیانی، از تحلیلِ حقائقِ چِلّۀ «عاشورا تا اربعین» ؛ ماه محرّم و ماه صفر با هم اینطور قیاس می‌شوند:

👁‍🗨 محَرَّم از ماههای حرام است.
(ماههای حرام؛ #محرم ، #رجب، #ذی_القعده ، #ذی_الحجه ).
این چهار ماه؛ جلالِ ماههایِ قمری هستند. و سایر ماههای قمری؛ جمالِ ماههای حرامند.

«محرّم» از نامهایِ باریتعالی است. و در روایات از ماه محرّم به «شهر الله المحرّم» اسم می‌برند (📚 بحار الأنوار، ج‏۹۴، ص۴۰).
صفتِ حُرمَتِ حقّ، به ماهِ #محرم ، در جلوۀ #اسم، ظاهر شده است. به عبارتی؛ عَلَمِ «حُرمَت» از باطنِ مُسمّا تا ظاهرِ اسم، ماهِ محرّم است. و به بیانی؛ ماهِ محرّم، اوّلِ ماههایِ قمری است که اوّل بودنِ آن، به شاخصۀ حرمت بودنش، حقیقی است. یعنی سایر ماههای قمری از حیثیّتِ جلال و جمال، جمالِ ماه محرّم محسوب می‌شوند.

(⧉ دقت شود که با «#رأس_السنة» بودنِ ماه رمضان که مقالات آن با عنوانِ 《صــیام؛ سرّی از اسرار الهی》 بیان شد، منافات ندارد)

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

❒ حُرمَت ماههای حرام، حرمَتِ جلالیِ حقّ است. که جلالِ حضرتِ باریتعالی؛ ائمۀ اطهار (ع) در اسمِ "علی" هستند (🔻«نَحْنُ جَلَالُ اللَّه»🔺؛📚 بحار الأنوار، ج‏۲۴، ص: ۱۹۶).
این حقیقتِ لاهوتی است که تا عالَم ناسوت به اشاره آمده. و از این جهت، تأخیر انداختن (یعنی هر دخل و تصرّفی) در ماههای حرام، نشانی از کفر است و بلکه کفرِ در کفر است که قرآن می‌فرماید :

💎إِنَّمَا النَّسي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَرُوا💎
جز اين نيست كه جابه‏جا كردن [ماه‏هاى حرام‏] افزونى در كفر است كه كافران با آن گمراه مى‏‌شوند.
(سورۀ توبه، آیۀ ۳۷)

🔹『الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي دَنَا فِي عُلُوِّهِ وَ عَلَا فِي‏ دُنُوِّهِ‏ وَ «تَوَاضَعَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِجَلَالِهِ»』🔹
شکر خدائی که در علوّ و بالائی، پائین است ، و در پائینی، بالاست و هر شیئی برای جلالِ او متواضع است.
(📚 مستدرك الوسائل ، ج‏۶، ص۲۹)

◙ هر شیئی و امری، در نفسِ شیئیّتش، متواضعِ جلالِ حقّ یعنی ائمۀ اطهار(ع) است ولی کافر، در عینِ ارتزاق و جیره‌خواری از ائمۀ اطهار(ع)، پوشاننده و منکرِ رزّاقِ علی الاطلاق (علیهم السلام) است.

❖ حقّ تعالی، به قهر و جلالش (که لا تعیّنیِ اوست) در ظاهر است که حضرتِ جلال الله، مولی #علی علیه السلام می‌فرمایند 🔸«الظَّاهِرِ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ بِالْقَهْــرِ»🔸(خداوند به قهّاریّت، بر هر شیئی ظاهر است./📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۱، ص۱۴۲).
༺ ماههای حرام؛ جلوۀ حُرمتِ جلالیِ حضرت باریتعالی هستند.༻


🌙 و امّا ...
جلالَتِ حُرمت، به جلوۀ ماهِ محرّم، به ماهِ صَفَر می‌رسد.

○ «صِفر» یعنی خالی و تهی که با آن آشنا هستید. با اینکه اعداد، «حقیقتاً» از ۲ شروع می‌شود ولی آن شاخصه‌ای که اعلامِ «هیچ بودن» می‌کند و به شکلِ دایره‌ای کوچک و توخالی نوشته می‌شود (○)؛ صِفر است.
صِفر ؛ عدم و هیچ بودنی است که در خلوَت عدَم نمانده. بلکه آنقدری آمده تا بگوید "نیستم".

● «صَفَر»( بر وزنِ "فَعَل") ؛ در حقیقت، اسمِ فعل است. یعنی اسمی است که معنایِ فعل در آن نهفته شده است.
«عدم» و «هیچ»، نیستی است. و این اسماء، بیانی از آن است وگرنه؛ «هیچ»، اسم ندارد ("اسم"؛ از ریشۀ "سُمُوّ" که به معنایِ رفعت است). بلکه اسمِ آن، چنان داغی است که بر حیوانی بزنند که گم نشود ("اسم" آن ؛ از ریشۀ "وَسم" به معنایِ علامت و داغ گذاشتن است).

⦿ "صَفَر" اسمِ فعلِ برای "صِفر" و عدم است. یعنی در مقابلِ فعلیّت محضه که وجودِ ذی جودِ باریتعالی است و شدّتِ "وجود بودن" است ؛ "صَفَر" شدّتِ عدم بودن است. که اگر صحیح بود که برای بیحدّیِ عدم، فعلیّتی در بیان بیاوریم، گفته می‌شد که :

⇦ صَفَر؛ فعلیّتِ محضه در عدم است. که همان قابلیّتِ صِرف است.

🔲 «صَفَر» وقتی در کنارِ محرّم بودن ائمۀ اطهار(ع) مورد اشاره قرار می‌گیرد؛ معدومیّتِ دشمنانِ خداست. که به مجالِ محرّم بودنِ ائمۀ اطهار(ع)، جولانی داده و در برهۀ ایّام، به صورتِ «صَفَر» آمده.

🔰 در حقیقت؛
پوچی و هیچیِ دشمنان خدا، در مقابلِ مقامِ خلوَتِ آل الله(ع) ؛ «عدم» است. و در مقابلِ مقامِ جمع الجمعِ آل الله علیهم السلام (که فعلیّتِ اطلاقی است)؛ «صَفَر» است.

❐ ائمۀ اطهار(ع) از "سِعه" و اطلاق خویش، و به اینکه حقیقتِ «الساعة» می‌باشند، از خلوَتِ جلالیِ محرّم، مطلقِ مجال را می‌دهند. و عدوّ از این مجال، به «جولان دادن» می‌افتد.

🍂 عاشورایِ اطلاق و جلالِ شهادتِ حضرتِ «سیّد الشهداء» «أباعبد الله» امام حسین(ع) و فرزندان و یاران مطهّرشان، به «يَدُ اللَّهِ‏ الْبَاسِطَة» (که【يَداهُ مَبْسُوطَتان】 / مائده،۶۴) حضرت «تاجّ البکّائین»، «زَین العابدین» امام سجاد(ع)، دو دهۀ چلّۀ ترسیم را طیّ می‌کند تا به مرزِ «صَفَر» در اَدنیٰ مرتبۀ عالَمِ اشارات می‌رسد.

◨ حضرت «زَین العابدین»(ع)، که حقیقت و نَفْسِ حضرت معبود(عزّوجلّ)، و [مدّالظلّ آن،] نَفْس و نَفَسِ همۀ موجوداتند؛ مجالِ می‌دهند و اسارَت را [به سلطنت و سلطۀ خویش] به جان می‌خرند تا عالَم کثرات ترسیم گردد.◧

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
◼️

🍂 این دو دهه از چلّۀ عاشورائی تا آغازِ صَفَر، به پشتِ دروازۀ "شام" و "باب ساعات" می‌رسد. ⤥

⟥ آن سلطان مطلقه، ولیّ خدا(ع) که خود، حقیقت و سعۀ #ساعت است؛ به اطلاق و مجالِ خویش، مجالِ جولانِ #ساعات را می‌دهد.
🔳 دروازۀ "ساعات"؛ جولانِ صَفَر و هیچ بودنِ عالَمِ کثرات است و مادّه و هیأتِ "ساعات" با این معنا بایستی توجه شود که جمعِ آن، جمعِ تشتّتیِ کثرتی است و «سِعَة» بودنِ آن، بیحدّی در «هیچ بودن» و معدومیّت است که:

▪️【أَوْ كَظُلُماتٍ في‏ بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِه‏】▪️
يا مانند تاريكى‏‌هايى در درياى عميق و پهناور است كه موجى از فوقِ موجی، آن را مى‏‌پوشاند.
(سورۀ نور، آیۀ ۴۰)

◆ کربلایِ جلالت، با اِستیلا و اطلاقِ خویش، به سرزمینِ «شام» رسید. و «مظلومیّت در خلوَتِ وحدت»، به «جلوَتِ کثرت» کشیده شد.

🔆 چنانچه «وحدتِ حقیقی» به «کثرت» جلوه کند؛ چون در مظنّۀ کثرت آمده امّا به پاکی و حقیقتِ وحدتِ خویش باقیست، بنابراین؛ کثرتِ آن، اشدّ از وحدت است. و به عبارتی؛ ⫷کثرتِ نوری، مُشدِّد و مؤکـِّـدِ وحدتِ نوری است⫸.

◪ یعنی مثلاً شدّتِ احد بودنِ الله عزّ و جلّ، این است که در #چهارده معصوم علیهم السلام ظاهر گردد. که در عینِ تعدّد، به وحدانیّت خویش باقیست. که ائمۀ اطهار(ع) که خودْ وحدانیّتِ حضرتِ احد(عزّوجلّ) هستند («هُمُ الْوَحْدَانِيَّةُ الْكُبْرَیٰ» / 📚 بحار الأنوار ، ج‏۲۵، ص۱۷۲)؛ در جلوۀ تعدّدِ نوریِ «چهارده»، مُشدِّد و مؤکـِّـدِ وحدتِ حضرتِ احد(عزّوجلّ) هستند.

🔰به همان قوّت و بیان :
ظلمی که در کثرتِ نوری، به نور می‌شود؛ اشدّ از ظلمی است که در وحدتِ نوری، به نور می‌شود.

▪️کربلای آل الله (علیهم السلام)، وحدت است و اسارت آل الله (علیهم السلام)، کثرتِ آن وحدت است.

▪️اگر برای کربلا در زیارت عاشورا؛ 《مُصیبةً ما أعظمَها》 می‌خوانیم؛ این «ما أعظمها» در اسارت آل الله (علیهم السلام) در اشدّ وجه، ظاهر می‌گردد. برای همین با تمام آن مصیبتهایی که در عاشورا می‌باشد (که عاشورا، عشره و کامل و اکمل بودن است) و اطلاقِ ظلم به خاندانِ نور و بلکه حقیقتِ نور یعنی ائمۀ اطهار(ع) شد که حضرت امام سجّاد(ع) فرمودند ... 🔻:

◼️『و اللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِيَّ تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي قِتَالِنَا كَمَا تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي الْوِصَايَةِ بِنَا لَمَا ازْدَادُوا عَلَى مَا فَعَلُوا بِنَا.』◼️
به خدا قسم اگر پيامبر خدا -ص- (که راسِم عوالِم هستی‌اند و هیچ امری بیرون از حکومت وجودیِ حضرتشان نیست) آن طور كه به اين مردم دربارۀ ما سفارشِ [به مودّت و نیکی] فرمود، راجع به كشتن ما توصيه می‌كرد؛ اينان بيشتر از اين به ما ظلم نمی‌كردند و ما را نمی‌كشتند. (وامصیبتاه!💧)
(📚 بحار الأنوار، ج۴۵، ص: ۱۴۹)

👈 خداوند برای مشاهدۀ مصائبِ کربلا، پرده بر دیدگانِ هر ذی وجودی انداخته.

💧 ۩ فرمایش حضرت امام سجاد(ع)، اگر بر کسی مکشوف شود؛ دَم به دَم، و به حالِ جنون، جان می‌دهد و در جان دادنش هم جان می‌دهد و حدِّ یَقِفی بر مُردنی بعد از مُردنش نیست. بلکه مطلب فراتر است!
عرشِ الهی و خدائیتِ خدا بر آن، دائماً می‌لرزد که ؛🔹اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ🔹(براى آن سقف‌هاى عرش در لرزش است./ 📚الكافي، ج ۴، ص: ۵۷۶).

💧( سهل است سَر خود را بر دار زدن، ليکن!
اســرار سَـر عـارف گـر دار نـدانـد بـه )


🍃 این کربلاست!
کربلائی که حتّی ملائکۀ مقرّب، به نفْسِ خویش، قادر به رؤیتِ مصائبِ عظیمِ آن نیستند.
و در مقالات «یوم الطفوف» بیانی از آن جاری گشته و اشاره شده که این ذاتِ باریتعالی است که عزادارِ حسین(ع) است و هر روضه‌‌ای و عزائی، فقط تعزّیِ به عزاءِ الهی‌ست.

🔲 🔺 ... با تمامِ اینها و در حالِ عظیم بودنِ مصائبِ کربلا؛ وقتی از حضرت علی ابن الحسین امام سجّاد علیه السلام سؤال می‌شود که کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟
می‌فرمایند:

◼️الشّام الشّام الشّام◼️

صبح من شام غریبان است، از شامم مپرس!
تا به کام غـــم در ایـن غربـت‌‌ْسرا افتاده‌ام 💧


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
◼️

🔔 یادآوری:

اسم اکثر اشیاء، بعد از بودنِ آن اشیاء، و از بیرونشان، به آنها منسوب می‌شود. شیئی را داریم، بعد آن را بین خودمان قرارداد می‌کنیم که نامش چنین باشد.
امّا بعضی از اشیاء که در اعلی درجه یا در مقابل، در أَدنیٰ دَرَکه هستند، نامشان، وصفشان است. یعنی از اینکه وصفشان خاصّ است، نامشان خاصّ خواهد شد.
(شرحِ این مطلب را در #کانال_معرفة_الحق مطالعه بفرمائید 👈 https://t.me/ehsannil3/186 )


⬛️ "شام
نام این سرزمین، از عالَمِ باطن، تا عالَمِ ظاهر، آمده است. و وصفی است که به اسم، ظاهر شده. دقت بفرمائید:

◾️"شامّ"؛ اسم فاعل از ریشۀ "شَئَم" به معنای بدبختی است که در فارسی هم برگرفته از عربی می‌گوئیم: فلان چیز «#شوم» است که این لفظ، لغتی عربی است که بصورتِ "الشُّؤم" نوشته و خوانده می‌شود.

◇ اسم فاعل وقتی بی‌زمان ذکر شود؛ صفتِ حالیه واقع می‌شود و دوام آن صفت را می‌رساند.➴
⦿ "شامّ" صفتِ بدبختی است. و الف و لامِ «الشامّ»؛ تمام الف و لام‌هایِ متصوّر است. یعنی از اینکه شخصِ «شوم بودن» است (با الف و لامِ معرفه)؛ الف و لامِ جنس نیز هست که جنسِ "شوم" بودن می‌باشد. و نیز الف و لامِ استغراق نیز هست که هر بدی و شرّی و شومی، چیزی از آن است.

◾️این واژه (الشامّ)؛ بر ضدّ «الیُمْن» و «البرکة» است. «مَشئَمَة» نیز از همین مادّه است که در قرآن می‌خوانیم:

💎 【و أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ» ما أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ»】💎
گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند، چه شقاوتمندان و شومانى!
(سورۀ واقعه،آیۀ ۹)

▪️بیان «ما»ی استفهامی در 《«ما» أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ》 نشان از بی حدّ و حصر بودنِ مَشئمَت و شوم بودن دشمنان آل الله(ع) است. که در یافتنِ شوم بودنِ این خبیثان، متوقّف به حدّی مَشو. که به بیحدّی حضرات آل الله(ع)، دشمنانشان در عداوت، بی حدّ هستند.

◾️ قرآن 《أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ»》 را معرفی می‌فرماید:

💎 【و الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ»】💎
🔹و آنها كه به #آيات ما كافر شدند اهل شومى و شقاوتند.
(سورۀ بلد، آیۀ ۱۹)

👈🏻 آیۀ اکبر خداوند، که حقیقتِ آیاتِ الهی است؛ ائمۀ اطهار(ع) هستند که حضرت مولی(ع) می‌فرمایند:

🔅『 مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي‏』🔅
برای خدای عزّوجلّ آیه‌ای بزرگتر از من نیست.
(📚الكافي- ط - الإسلامية، ج‏۱، ص: ۲۰۷)

◆ «اصحابِ مشئمة» کسانی‌اند که کافر به ائمۀ اطهار(ع) هستند.

◾️پس ؛
کسانی که کافر به أباعبدالله الحسین (علیه السلام) شدند و به کفرشان، خودشان از سلسلۀ هستی خارج بوده، امّا حقیقة الحقائق، اصل الدین، حضرت سیّد الشهدا(ع) را خارج از دین نامیدند و «خارجی» خطاب کردند؛ اینها «أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» هستند و «شامّ» که از همین ریشۀ «شئم» است سرزمینی است که وَسمِ نامِ خویش را از اصحابش دارد.
(یعنی داغی از اصحابِ مشئمه بر این سرزمین خورده و نامش "شامّ" شده).

▪️حضرت سیّدالشهداء (علیه السلام)، «أبا عبد الله» یعنی پدرِ عبودیّت و عبادت می‌باشند؛ فرزند بزرگوار ایشان که سرّ حضرتشان است («الولدُ سِرُّ أبیه»)، حضرتِ «زین العابدین»(علیه السلام) هستند.

🌕 زینت در عالم نور، باطنُ البواطن و جلال را به ظاهرُ الظّواهر و جمال، ممدود ساخته و ظاهر می‌کند. یعنی او اشدّ از باطن و جلال، ظاهر می‌گردد.

کربلا و عاشورای أبا عبد الله (عليه السلام) حقیقت است و در وحدتِ «لا هو إلّا هو»، مصائبش به فرمایش خداوندِ عظیم، 《مُصیبةً ما أعظمَها》 است.
مصیبت، جلال است و در خلوت. امّا عزا و اسارتِ جمالِ آن جلال است، و در جلوت.
از این رو عزا و اسارت، حقیقتاً اشدِّ مصیبت است و این است که تاج البَکّائین حضرت «زین العابدین» اسارت و عزای «أباعبد الله» (علیهم السلام) را در اشدّ بودن معرفی می‌فرمایند که :

◼️الشّام الشّام الشّام◼️


◾️ولیّ خدا (علیه السلام) به سعه و اطلاقی که دارد به دشمنان مجال می‌دهد. امّا مطلقِ مجال را می‌دهد؛ نه اینکه میدان برای ظلم داده شود. امّا دشمنان خدا در تمام مراتبِ وجودی (فعل، صفات، ذات) شوم بودن و دشمنی را ادامه می‌دهند.

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
◼️

🔲سه بار بیان کردنِ "الشّام"ِ ولیّ خدا (ع)༻ :

▪️اوّلاً اشاره به سرسلسلۀ عداوت، یعنی ابابکر و عمر و عثمان (لعنة الله علیهم اجمعین) است که اصلِ جهل و شرارتند و سایر دشمنان آل الله(ع)، جنود این ملعونها هستند.
▪️ثانیاً مجالِ حضرات ولیّ الله (علیهم السلام) به اصحاب مشئمه است. که در #فعل ، مجال می‌دهند، امّا آن عدوّ خبیث، پیش می‌رود، و به فعل، بسنده نکرده و علاوه بر فعل، وارد بر #صفات می‌شود. و بی حیا، از صفات هم عبور می‌کند، و جسارت را به مرتبۀ #ذات می‌رساند. پس ؛

◼️الشّام الشّام الشّام◼️

(اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الاشرار)

● هر تیرگی و ظلمتی، از ظلمی است که به خاندانِ عترت (علیهم السلام) شده است. اگر شبْ هنگام، به تیرگی و ضلالت، "شـــام" نامیده شده است؛ یادآور و چیزی از تیرگی و ظلمت و ظلمی است که در سرزمین "شـــام" بر خاندانِ خداوند (علیهم السلام) وارد می‌شود. ●○•°
حضرت مولی امیرالمؤمنین علی(ع) در این باره می‌فرمایند:

◾️«لَا تَقُولُوا مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَ لَکِنْ قُولُوا مِنْ أَهْلِ الشُّومِ◾️
نگویید؛ «اینان اهل شام هستند»، بلکه بگویید؛ «آنها اهل شوم می‌باشند».
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏۳۳، ص۲۳۳

[و در روایت دیگری می‌فرمایند:
▪️«قاتِلوا أهلَ الشّامِ مَع كلِّ إمامٍ بَعدي▪️
در ركاب هر امام پس از من با شاميان بجنگيد.
📚الغارات : 2 / 580..]


👁‍🗨 زمان و مکان #ابعاد عالَمِ محدودات هستند. و «بُعد» بودنشان؛ دوری از حقیقت یعنی امام(ع) است.
◉ بُعد بودنِ زمان در جلوۀ ظاهر؛ «صَفَر» است.
و ◉ بُعد بودنِ مکان در جلوۀ ظاهر؛ «شام» است.

⚠️ «بُعد بودن» صفت است و صفتِ بُعد است و اشدّ از آن.

⚫️ ◈‌ بیحدّیِ ظلمِ دشمنانِ خدا؛ در نقطۀ جمع شدنِ «بُعد بودنِ» زمان و مکان، یعنی در «صَفَرِ» زمان، و «شامِ» مکان، در پشتِ دروازۀ «ساعات» ظاهر شد. ◈‌┅

༺ باب ساعات ༻
:
▣⇦ به «باب» بودن ؛ مکان شوم بودن است.
▣⇦ به «ساعات» بودن ؛ زمان شوم بودن است.

◨شام و دروازۀ ساعات، صرفاً قطعه‌ای از مکان نیست. بلکه «شوم بودن» اصحابِ مشئمه است که به سرزمین شام، ظاهر شده است.
و صَفَر ، صرفاً برهه‌ای از زمان نیست. بلکه معدومیّت اصحابِ مشئمه است که به ماهِ صَفَرِ سالِ ۶۱ هجری ظاهر شده است.






ألا لعنة الله علی القوم الظالمین.






#یوم_الطفوف_سخن_سیزدهم
#لطائف_صفر
#امان_از_شام
#الشام
🖊️🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴



─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
🆔 @ehsannil3 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
.

■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن دوازدهم :
بشنو از نی چون حکایت میکند!

🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/414
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅

👁‍🗨 وقایع عالم، صرفاً اتفاقات و حوادثی در عالم ظاهر نیست. بلکه همانطور که عوالم هستی، هستیِ خویش را از عالَم عالیِ ألَستی، تا عالَمِ دانی و پَستی، دارند؛ حوادث نیز از عوالَم مافوق، تا عالَم مادون، ممدود گشته است که قرآن می‌فرماید:

💎﴿ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ﴾💎
هيچ مصيبتى در زمين و نه در وجود شما روى نمى‏‌دهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است و اين امر براى خدا آسان است.
(سوره حدید، ۲۲)


🔰 بر طبق احادیثِ جنودِ عقل و جهل (📚 رجوع شود به کتاب عقل و جهل، جلد اوّل اصول کافی):

هنوز عوالِم خلقت، خلق نشده بود که عقل و جنود آن خلق شد. و به دنبال و در پیِ آن، جهل و جنودِ جهل مجالِ خلق شدن پیدا کردند.
حضرات آل الله علیهم السلام، عقل مطلقه بوده و دشمنان ملعون حضراتِ آل الله(ع)؛ جهل هستند.
رویارویی عقل و جهل، که تقابلِ حقّ و باطل است؛ از مافوقِ عالَمِ اشارات و تعیّنِ ارضِ کثرات، وجود دارد.

👈 حضرت سیّد الشهداء و اصحابشان (سلام الله «علیه») ؛ #عقل و جنودِ آن، اسمِ مستأثِره و سایر حروفِ اسم اعظم می‌باشند.
در مقابلِ حضرت(ع) -که دشمنان ملعون حضرت(ع) هستند-؛ جهل و جنودِ آن می‌باشند.

🔲 و پیش از این در #سخن_پنجم مقالات «یوم الطفوف» توضیح داده شد؛
کربلا؛ صرفاً منطقه‌ای از جغرافیایِ زمین نیست. بلکه حقیقت است که از لامَکان تا مکان کشیده شده است. کربلایِ حقیقت که"بَطحاء الجنة" است؛ به جلوۀ سرزمینِ #کرب_و_بلا رخْ عیان نموده.
(رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil2/259 )

✿ بنابراین؛ نزدِ اهل معرفت این حقیقت حاضر است که عاشورا؛ صرفاً یک واقعه در برهۀ زمان نیست. بلکه آن است که «زمان»، بعد از آن معنا می‌یابد. از این رو، خونِ مطهّرِ حضرت ثار الله(ع) 🔻 سَکَنَ في «الخُلد»🔺است (زیارتنامه حضرت ؏/ 📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۴، ص: ۵۷۶)
و این خون؛ حقیقتِ ازلیّت و ابدیّت حقّ تعالی می‌باشند.
به همین قوّتِ در بیان؛
دشمنان حضرت(ع) ازلاً و ابداً مخلّدینِ در نار هستند.

🔔 این مقدمه؛ صرفاً تنبّه و تذکّری است تا بینشِ خوانندۀ این سخن از مجموعه مقالات «یوم الطفوف»، از تعیّن و تقیّدِ عالمِ محدودات، رها شده و از منظر لاحدّیِ مطلقه، تا أدنی مرتبۀ عالمِ حدود در گودالِ مظلومیّت، نظر کند.


🍃و امّا ...

ائمۀ اطهار(ع) که نفسِ حضرت باریتعالی می‌باشند؛ اسماء الحُسنایِ حضرت حقّ عزّوجلّ هستند. خداوند؛ به نفسِ خویش -که حضراتِ اسماء الحسنی (اسم اعظم) می‌باشند-؛ مُسمّاست. فرضِ دوئیت بین حضرت باریتعالی و ائمۀ معصومین(ع) نشانی از کوتاهی معرفت است.
( در این خصوص رجوع شود به مجموعۀ مطالب #کانال_معرفة_الحق و بالخصوص به سخن چهاردهم حقیقة الولایة که لینک آن تقدیم میگردد 👈 https://t.me/ehsannil3/111 )

🌐 عوالِم هستی، و تمامِ مراتبِ موجودات؛ اسمِ اسماء الحُسنی می‌باشند. و به عبارتی جلواتِ اسماء الحسنی هستند.
که در مقالۀ "«دحو الارض»، بسطی در اعماق حقائق!" شرحی از آن گذشت .
( رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil2/388 )

تمام موجودات، #بالحقیقة در قرآن جمعند و قرآن؛ به حقیقتِ خویش، جامعِ حقیقیِ تمام عوالم هستی و موجودات می‌باشد که فرمود:

💎﴿لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ﴾💎
هيچ تَر و خشکى نيست مگر اين كه در كتابى روشن [درج‏] است.
(سورۀ انعام آیۀ ۵۹)

❀ 《رَطْب》 و 《یابِسـ》 ی نیست (بطورِ کلّی یعنی؛ شیئی نیست) إلّا اینکه در جامعیّتِ «"کتاب مبین" بودنِ قرآن» جمع است.
تمام سوره‌هایِ قرآن، در سورۀ فاتحة الکتاب، بالحقیقة، جمع است.
و سورۀ فاتحة الکتاب، در "بسم الله الرحمن الرحیم" آن (که در ادعیه می‌خوانیم : 🔹"«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»؛ اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَم‏"🔹 / 📚مهج الدعوات،ص: ۳۱۶).
و "بسم الله الرحمن الرحیم"ِ فاتحة الکتاب، در باء "بسم الله"،
و باء "بسم الله" در نقطۀ تحتِ باء جمع است که «تحت بودنِ آن»؛ باطن بودنِ آن است و نه تحتی که فوقی داشته باشد.
و این نقطه؛ که نقطۀ بسیطه و مطلقه است؛ ولیّ خداست که حضرت مولی(ع) که مولی الموالی و سلسله جنبانِ ولایتِ مطلقۀ الهیه هستند و عظمت و «اعظم بودنِ» اسم اعظم، و می‌فرمایند :

🔻"أنـــا النّقطـة تحت الباء"🔺
من آن نقطۀ تحت باء هستم.
(📚جامع الأسرار، ص: ۴۱۱)

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
◼️

سلسلۀ هستی که همه، آیاتِ الهی است؛ انشاء و بسطی از نقطۀ حقیقت است. پس حضرتِ "رحمةً للعالمین"، رسولِ مطلقۀ خداوند (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، که به "رحمت بودن خویش" راسِم عوالم و خالقِ بی‌بدیلِ موجوداتند، می‌فرمایند:

🔽"ظَهَر الموجودات مِن باء بسم الله الرّحمن الرّحیم"🔼
موجودات از باء "بسم الله الرحمن الرحیم" ظاهر شدند.
(📚بحرالمعارف، ط ۱/ ۴۵۶ )

که قرآن می‌فرماید:

💎﴿أَوَلَمْ يَرَوْا إلي‏ ما خَلَقَ اللهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لله وَ هُمْ داخِرُونَ ...﴾💎
✾ آیا نظر نگشودند بر آنچه که خداوند از شیء واحدی (#نفس_واحده - باء "بسم الله الرحمن الرحیم") آفریده، آنسان که سایه‌هایش از یمین و جوانبِ شِمال‌ باز می‌گردند(يَتَفَيَّؤُا از «فَیء» به معنای سایه در هنگام بازگشت است)، در حالی که متواضعانه و بی‌خویش برای خدا به سجده‌ی فنا اندرند؟
(سوره‌ی نحل، ۴۸)

🔆 اسم اعظم؛ ۷۳ حرف دارد. و قلبِ اسم اعظم، اسم مستأثره است که در سخن پنجم مقالات «یوم الطفوف» شرحی و لطیفه‌ای از آن بیان شد.
(رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil2/259)

و اشاره شد که هفتاد و دو یارِ بی‌نظیر و بی‌بدیلِ حضرت سیّد الشهدا(ع)؛ هفتاد و دو حرفِ اسمِ اعظم هستند که در پِی و اثرِ اسم مستأثره‌اند (یعنی حضرت سیّد الشهدا -ع-).
و این بزرگواران، جنودِ عقلی هستند که فِتراک و عِقال و محکمیِ هَستی و عالم موجودات می‌باشند و کتیبۀ عوالِم و کتابِ کائنات؛ جلوه‌ای از جلواتِ "فاتحة الکتاب" بودنِ ایشان است.

در تأویلِ "#بسم_الله_الرحمن_الرحیم" در احادیث آمده است:

🔻"الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّينُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ المیم مُلْكُ اللَّهِ
وَ اللَّهُ إِلَهُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ
وَ الرَّحْمَنُ لِجَمِيعِ الْعَالَمِ
وَ الرَّحِيمُ بِالْمُؤْمِنِينَ خَاصَّةً."🔺
باء؛ روشنىِ خدا و سين؛ رفعت خداست و ميم؛ سلطنت خداست
و اللَّه معبود هر چيزيست،
و رحمان به تمام خلقش است،
و رحيم به مؤمنين می‌باشد.

(📚الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۱، ص۱۱۴)

👈 در بین این هفتاد و سه حرفِ اسم اعظم: حضرت سیّد الشهدا(ع) به همراه ۱۸ تن از بنی هاشم؛ نوزده حرفِ "بسم الله الرحمن الرحیم" هستند. که فاتحة الکتاب؛ بسط و انشائی از حقیقتِ وجودیِ ایشان است.

✳️ تذکّر : #بنی_هاشم؛ را در این حدیثِ شریف بیابید که:
🔻"الْمُؤْمِنُ هَاشِمِيٌّ ؛ لأَنَّهُ هَشَمَ الضَّلَالَ وَ الْكُفْرَ وَ النِّفَاقَ"🔺
مؤمن هاشمى است زيرا وى گمراهى و كفر و نفاق (یعنی؛عالَم ابعاد-کثرات- در اصل؛ اولی و دوّمی و سوّمیِ ملعون) را از هم قطع مى‏‌كند.
(📚 الإختصاص، ص: ۱۴۳)



❣️ رأسِ مطهّرِ مظلومِ هستی، حضرتِ وتر الله الموتور(ع) بر سَریرِ نِی قرار گرفت.
(لعنت ازلی و ابدی خدا بر دشمنان حضرت)
اشاره‌ای از ولیّ خدا و آنچه به او منسوب است؛ حقائق هستی و بلکه حقیقت و سرّ حضرتِ الله تعالی است (🔻السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا «سِرَّ اللَّه»🔺 /📚 بحار الأنوار، ج‏۹۹، ص۲۰). بنابراین دل دهیم؛

🔲 نی؛ همان "نه" است که به صورتِ این نباتِ توخالی، جلوه کرده است و چون، خالیِ از انیّت است؛ قلمی شد تا در دستِ کاتبانِ صاحب اندیشه قرار بگیرد تا خویشتن را به کتابت، جاری سازند.
از حقیقتِ نفیِ اطلاقی است که "قلمِ" حقّ بر "لوح"، نگارندۀ کائنات گشت:

💎﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُون‏﴾💎
(قلم، ۱)

پس "نی"؛ نفیِ مطلقه است. و به «تو خالی بودن»؛ مرآت الفِ "الله" است. "الله"ی که جامع الجوامع است. الفِ قامتِ او، آغازِ رسم عوالم و اوّلِ حقیقیِ هر شیئی است (🔸أوَّلُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ🔸 / 📚 إقبال الأعمال، ط-القديمة، ج‏۱، ص۴۲۸).

👈🏻❣️ رأسِ مطهّرِ حضرتِ وتر الله الموتور (روحی فداه) ؛ نقطۀ حقیقت و سرِّ الله تعالی است که بر سَریرِ نفیِ مطلقه ("لا هو"، "كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ‏ الصِّفَاتِ‏ عَنْه")؛ منزل به منزل در چلۀ بیقراری، عالَمِ "اسم اللّهی" را به مظلومیّت خویش (نفی و جلالِ خویش) و به تلاوتِ قرآن(اثبات و جمالِ خویش) ترسیم می‌نماید.
و در پِی او، و به عینِ شخصیِ او؛ هجده نفر از بنی هاشم، هریک حروفی از حروفِ "بسم الله الرحمن الرحیم" بوده که فاتحة الکتاب را رقم می‌زنند. و یارانِ دیگر، در پیِ ایشان؛ فتحِ کتاب الله هستند و نقطۀ گشایش هستی.


از نقطۀ وحدانیِ باء "بسم الله الرحمن الرحیم"؛ هرچه در عالَم کثرتِ اسماء پیش رویم؛ مظلومیّت ولیّ خدا (ع) بیشتر نمایان می‌گردد.
به حولِ و قوّۀ حضرتشان؛ شرح بیشتری از این حقیقت در مقالۀ بعدی ارائه می‌شود.




ألا لعنة الله علی القوم الظالمین.






#یوم_الطفوف_سخن_دوازدهم
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴



──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.