کانال دیوانگان حضرت زینب سلام الله علیها-اصفهان
316 subscribers
1.82K photos
530 videos
95 files
1.5K links
شام جمعه ی هر هفته
و مناسبتهای مذهبی اعیاد و عزاداری آل الله علیهم السلام
مکان:
اصفهان-خیابان بعثت-خیابان ابوریحان (غرب)-کوی۱/۱(فدڪ)

https://telegram.me/divaneganezeinab


خادم کانال:
http://telegram.me/sayedahmad1001
Download Telegram
.
لطیفه‌ای از «حیاء»

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅

❣️『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.
پس به عنوان مقدمه چند کلمه در مورد "حیّ" بودنِ حقّ تعالی بخوانیم که بحث در مورد "حیاء" بهتر روشن شود.

🍃حضرت حقّ تعالی "الحیّ القیّوم" است.

"حیّ" اگر در صورتِ ظاهر باشد، در تعیّن حیات است. یعنی زنده بودنِ ظاهری باید از آن هویدا باشد تا حیات، محسوس و مورد درک عموم واقع شود.

🔶 امّا #حی_مطلق چطور است؟

( برای شرح #اطلاق رجوع کنید به 👈 https://t.me/ehsannil1/291 )

🔷 اگر مطلقْ بودن برای "حیّ"، در حدِّ اطلاق باشد، باز هم فقط در تعیّن حیات باید آنرا دید. یعنی باید آثار حیات در این "حیّ" ظاهر باشد وگرنه آنرا "حیّ" نمی‌دانیم!
اینگونه "حیّ" بودن، مطلقِ حقیقی نیست. که اصلاً اطلاقِ حقیقی با قید نمی‌سازد.

❄️ امّا "حیّ" بودنِ حقّ تعالی، #مطلق_حقیقی است یعنی اطلاق برایش حدّ محسوب نمی‌شود که مقهورِ حیّ بودنِ ظاهری باشد.
بلکه او بر اطلاق حیّ بودنِ خویش نیز، اطلاق دارد. یعنی در حیّ بودن، #مطلق_علی_الاطلاق است.

⭕️ اشدّ بودنِ حیِّ مطلق، در آن حالیست که خلافِ ظاهریِ حیات، جلوه‌گر شود ولی باز به قوّت و اطلاق "حیّ"، بماند.
یعنی حضرت "حیّ" (عزّ و جلّ) به ولیّ مطلقِ خویش که تمامیّت و خودیّت اوست، به اطلاقِ "حیّ"، در نقطۀ مقابلِ حیاتِ ظاهری، جلوه میکند.
در نتیجه در شدیدترین وجه "حیّ" بودن؛ بجایِ ظهور در حالتِ "حیّ"، در "میّت" بودن ظاهر شده و در حالِ میّت بودن، "حیّ" است. که مولی امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند:

⚜️『 إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُت』⚜️
همانا مُردۀ ما هرگز نمرده است.
(📚بحار الأنوار، ج‏26، ص: 6)

یعنی در همان نقطه که "میّت" است و صد البته که "میّت" است، "حیّ لا یموت" است و بلکه نفسِ حیات است که🔻"هُو حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ" ¹🔺.
که در زیارتنامۀ حضرت امام حسین علیه السلام در 15 شعبان می‌خوانیم 🔻" أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ" ²🔺.

📚 منابع:
۱. التوحيد، للصدوق، ص: 146
۲. البلد الأمين و الدرع الحصين، ص: 284

👈بنابراین حیّ مطلق، در نفیِ مطلق خودِ، باید نظر شود که :

☀️"فِي الْقِصاصِ حَياةٌ"☀️
در قصاص حیاتی هست.
(سورۀ بقره آیۀ 179)

🌿 حیّ مطلق در نهایتِ حیّ بودن، نفیِ خود می‌کند.

🍃 "الحیّ" در حیثیتِ جلال است که نفیِ غیر می‌کند.
⫸ چون غیرِ حقّ تعالی، هر چه باشد، نفسِ هلاکت و نیستی است، "الحیّ" که نفسِ حیات است، در این حیّ بودن، تمامِ غیر خود را که "نیستی" است، نفی میکند.

👈 پس "الحیّ" در حقیقت، نفیِ غیر است و #حیات، جلوۀ غیرتیّتِ مطلقۀ حقّ تعالی است.
که قرآن می‌فرماید:

💎 "هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُو"
(سورۀ غافر آیۀ 65)

♦️ "هُوَ الْحَيُّ" معرّفیِ ذات حقّ تعالی است. که "الحیّ" کیست؟
🔷 آنکه "لا إِلهَ إِلاَّ هُو" است و دائماً در نفیِ غیر، در جهتِ اثباتِ خویش است.

این اثبات (الا هو) که به #عین_شخصی آن نفی است (لا هو)، همان "قیّوم" بودن خداوند است که در #آیة_الکرسی می‌خوانیم:

💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم‏"
(سورۀ بقره آیۀ 255)

🔰"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که در تحلیل بیان می‌شود:

✳️ "لا هو" ؛ جلال است و "الحیّ".
✴️ "الّا هو" ؛ جمال است و "القیّوم".

⚠️ دقت کنیم که "لا هو" به #عین_شخصی ِ "الا هو" است.

(برای شرح #عین_شخصی رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)

💠 "لا اله الا هو"، مرتبه‌ای از #مراتب_توحید است.
افضل از این مرتبه، مرتبۀ 🔻"لا هو الا هو"🔺 است.

همانطور که خودِ "الله" تعالی، 【لا الـــه الا هـــو】 است، خودِ "الله" تعالی، 🔻【لا هــو الا هـــو】🔺 است.

✿ خداوند 【لا هــو الا هـــو】 بوده و 【الحیّ القیّوم】 است.

☀️ 『 الحیّ』 بودنِ خداوند، همان 《لا هو》 بودنِ اوست. و 『 القیّوم』 بودنِ او، 《الّا هو》 بودنِ اوست که به عین شخصی یکدیگرند.

بنابراین به نفیِ "لا هو" اشیاء را حیات می‌دهد، و نقطۀ حیاتِ اشیاء است.
و به اثباتِ "الا هو"، آنها را قوام می‌دهد.

به همین مقدار به عنوان مقدمه بسنده می‌کنیم تا در مورد 『 حَــیـــاء』 بخوانیم:


🔹
.
#معنای_توحید
#مراتب_توحید

🔸3- توضیح بییشتر در مورد معنای توحید :

🔷 پاسخ :

"التوحید" مصدر باب تفعیل است. باب تفعیل معانی مختلفی دارد که یکی از آنها تَعدیه است که "توحید" به معنای «یکی کردن» می‌باشد. و معنای دیگر آن «یکی دانستن» است که با این معنا بیشتر آشنا هستیم.

توحید چه به معنای «یکی کردن» باشد و چه به معنای «یکی دانستن»، به یک حقیقتِ معنایی منتهی میشود.

♦️ توحید به معنایِ "یکی کردن":

"یکی کردن"ِ اگر از یکی نبودن باشد، که مثلاً موجودات نقطۀ وحدتی با حقّ تعالی نداشته باشند و بخواهد آنرا یکی کند، این یکی کردن، یا محال است یا اگر بشود، وحدت نیست بلکه اتحاد است که اتحاد، چون فرع بر دوئیت است، في حدّ وصفِهِ شرک بالله است.
امّا حقیقت مطلب این است که از یکی بودن، یکی می‌کند. اینجا این سؤال پیش می‌آید که آیا در اینصورت #تحصیل_حاصل نیست ؟
عالم نور، معیاراتِ خودش را دارد. و موضوعاً تحصیلِ حاصل خارج از بحث عالمِ نور است ( و نه حُکماً).
عرض شد که ان شا الله در مطالب این کانال در مورد #معرفة_بالنورانیة توضیحاتی به مرحمت حقّ نگاشته میشود که سخن، بهتر روشن شود.

"یکی بودن" را "یکی کردن" ، "نورٌ علی نور" است (اشاره به آیۀ نور- 35 سورۀ نور).

♦️ امّا "توحید" به معنای "یکی دانستن" :

"دانستن" همان علم است. در مورد علم و تقسیمات آن بایستی صحبت کرد. ولی چون مفصل میشود فقط همینقدر اشاره میکنم که "یکی دانستن"، علمِ حضوری است. که معلوم و علم و عالم، در یک نقطه وحدت دارند و معلوم، وجودی دونِ عالم ندارد.
بنابراین یکی دانستن را ابتدائاً نبایستی فرع بر یک بودن بگیریم. مثلاً میگوییم کسی آشپزی میداند. یعنی اوّلاً این شخص هست و آشپزی چیزی غیر اوست و او آشپزی را میداند. در حقیقت آشپزی را نزد این شخص به نحو دوئیت با او تصوّر کردیم. در حالیکه علم حقیقی، علم حضوری است. یعنی اگر آشپزی را در زمرۀ علوم حقیقی فرض کردیم، در یک نقطه با این شخص یکی شده است و ظهورِ این علم، توسط عالِم آن، و در معلوم آن رخ میدهد.
🍕یعنی آشپزی را در غذایی که این شخص میپزد یا دستورش را میدهد، می‌بینیم. که "غذا"، آن معلوم است و شخصِ آشپز، عالِم.

پس در تحلیلِ معنایِ "یکی دانستن"ِ توحید، بایستی این دقتها صورت بگیرد:

☘️ توحید در سه مرتبۀ افعالی و صفاتی و ذاتی باید دیده شود. یعنی "یکی دانستن" باید در این سه مرتبه بررسی گردد که در هر مرتبه، وحدتِ عالِم و علم و معلوم برقرار است:

🔸1- "یکی دانستن" در مرتبۀ افعالی
»» توحید افعالی را رقم میزند. یعنی اگر کسی در افعالش مقرّ به "توحید" حقّ باشد، توحید افعالی به او ظاهر شده است. یعنی حضرتِ واحد عزّ و جلّ، در افعالِ او حکومتِ وحدانیّتش را ظاهر کرده است که :

🔻"وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏"🔺
و وقتى [ريگ‏ها را] انداختى اين تو نبودى كه انداختى بلكه خدا بود كه انداخت‏.
(سورۀ انفال آیۀ 17)

🔸2- "یکی دانستن" در مرتبۀ صفاتی
»» توحید صفاتی را رقم میزند. یعنی اگر کسی در صفاتش مقرّ به "توحید" حقّ باشد، توحید صفاتی به او ظاهر شده است. یعنی حضرتِ واحد عزّ و جلّ، در صفات او حکومتِ وحدانیّتش را ظاهر کرده است که :

🔻"يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ"🔺
اى مردم! شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بى‏نياز و ستوده است.
(سورۀ فاطر آیۀ 15)

🔸3- "یکی دانستن" در مرتبۀ ذاتی
»» توحید ذاتی را رقم میزند. یعنی اگر کسی در ذاتش مقرّ به "توحید" حقّ باشد، توحید ذاتی به او ظاهر شده است. یعنی حضرتِ واحد عزّ و جلّ ، در ذات او حکومتِ وحدانیّتش را ظاهر کرده است که:

🔻"كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه‏"🔺
جز وجه الله همه چیز فانی است.
(سورۀ قصص آیۀ 88)

و صاحب چنین مرتبۀ توحیدی، خودِ «بودن» و کینونیّتش اقرار می‌کند و فریاد میزند که 🔸"ذَاتُـــهُ حَقِيـــقَةٌ"🔸 (📚تحف العقول، ص: 63) که ذات حقّ تعالی تنها ذاتِ حقیقی است و سایر ذوات، مجازی و اعتباری است.

☘️ پس "یکی دانستن"؛ دانستنِ ذاتی و صفاتی و افعالی است. که با هر مرتبۀ وجودمان (ذات، صفت، فعل) که او را یکی بدانیم، توحید آن مرتبه را پذیرفته‌ایم و ایمان در آن مرتبه به ما و در ما محقّق شده است که فرمودند:

💠"الْإِيمَانُ ؛
1️⃣ هوَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ
2️⃣ و إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ
3️⃣ و عَمَلٌ بِالْأَرْكَان‏"💠

(📚تحف العقول، ص: 42).

🆔 @ehsannil

▫️◽️◻️⬜️🔲⬛️◼️◾️▪️
.
لطیفه‌ای از «حیـــاء»

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅

❣️『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.
پس به عنوان مقدمه چند کلمه در مورد "حیّ" بودنِ حقّ تعالی بخوانیم که بحث در مورد "حیاء" بهتر روشن شود.

🍃حضرت حقّ تعالی "الحیّ القیّوم" است.

"حیّ" اگر در صورتِ ظاهر باشد، در تعیّن حیات است. یعنی زنده بودنِ ظاهری باید از آن هویدا باشد تا حیات، محسوس و مورد درک عموم واقع شود.

🔶 امّا #حی_مطلق چطور است؟

( برای شرح #اطلاق رجوع کنید به 👈 https://t.me/ehsannil1/291 )

🔷 اگر مطلقْ بودن برای "حیّ"، در حدِّ اطلاق باشد، باز هم فقط در تعیّن حیات باید آنرا دید. یعنی باید آثار حیات در این "حیّ" ظاهر باشد وگرنه آنرا "حیّ" نمی‌دانیم!
اینگونه "حیّ" بودن، مطلقِ حقیقی نیست. که اصلاً اطلاقِ حقیقی با قید نمی‌سازد.

❄️ امّا "حیّ" بودنِ حقّ تعالی، #مطلق_حقیقی است یعنی اطلاق برایش حدّ محسوب نمی‌شود که مقهورِ حیّ بودنِ ظاهری باشد.
بلکه او بر اطلاق حیّ بودنِ خویش نیز، اطلاق دارد. یعنی در حیّ بودن، #مطلق_علی_الاطلاق است.

⭕️ اشدّ بودنِ حیِّ مطلق، در آن حالیست که خلافِ ظاهریِ حیات، جلوه‌گر شود ولی باز به قوّت و اطلاق "حیّ"، بماند.
یعنی حضرت "حیّ" (عزّ و جلّ) به ولیّ مطلقِ خویش که تمامیّت و خودیّت اوست، به اطلاقِ "حیّ"، در نقطۀ مقابلِ حیاتِ ظاهری، جلوه میکند.
در نتیجه در شدیدترین وجه "حیّ" بودن؛ بجایِ ظهور در حالتِ "حیّ"، در "میّت" بودن ظاهر شده و در حالِ میّت بودن، "حیّ" است. که مولی امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند:

⚜️『 إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُت』⚜️
همانا مُردۀ ما هرگز نمرده است.
(📚بحار الأنوار، ج‏26، ص: 6)

یعنی در همان نقطه که "میّت" است و صد البته که "میّت" است، "حیّ لا یموت" است و بلکه نفسِ حیات است که🔻"هُو حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ" ¹🔺.
که در زیارتنامۀ حضرت امام حسین علیه السلام در 15 شعبان می‌خوانیم 🔻" أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ" ²🔺.

📚 منابع:
۱. التوحيد، للصدوق، ص: 146
۲. البلد الأمين و الدرع الحصين، ص: 284

👈بنابراین حیّ مطلق، در نفیِ مطلق خودِ، باید نظر شود که :

☀️"فِي الْقِصاصِ حَياةٌ"☀️
در قصاص حیاتی هست.
(سورۀ بقره آیۀ 179)

🌿 حیّ مطلق در نهایتِ حیّ بودن، نفیِ خود می‌کند.

🍃 "الحیّ" در حیثیتِ جلال است که نفیِ غیر می‌کند.
⫸ چون غیرِ حقّ تعالی، هر چه باشد، نفسِ هلاکت و نیستی است، "الحیّ" که نفسِ حیات است، در این حیّ بودن، تمامِ غیر خود را که "نیستی" است، نفی میکند.

👈 پس "الحیّ" در حقیقت، نفیِ غیر است و #حیات، جلوۀ غیرتیّتِ مطلقۀ حقّ تعالی است.
که قرآن می‌فرماید:

💎 "هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُو"
(سورۀ غافر آیۀ 65)

♦️ "هُوَ الْحَيُّ" معرّفیِ ذات حقّ تعالی است. که "الحیّ" کیست؟
🔷 آنکه "لا إِلهَ إِلاَّ هُو" است و دائماً در نفیِ غیر، در جهتِ اثباتِ خویش است.

این اثبات (الا هو) که به #عین_شخصی آن نفی است (لا هو)، همان "قیّوم" بودن خداوند است که در #آیة_الکرسی می‌خوانیم:

💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم‏"
(سورۀ بقره آیۀ 255)

🔰"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که در تحلیل بیان می‌شود:

✳️ "لا هو" ؛ جلال است و "الحیّ".
✴️ "الّا هو" ؛ جمال است و "القیّوم".

⚠️ دقت کنیم که "لا هو" به #عین_شخصی ِ "الا هو" است.

(برای شرح #عین_شخصی رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)

💠 "لا اله الا هو"، مرتبه‌ای از #مراتب_توحید است.
افضل از این مرتبه، مرتبۀ 🔻"لا هو الا هو"🔺 است.

همانطور که خودِ "الله" تعالی، 【لا الـــه الا هـــو】 است، خودِ "الله" تعالی، 🔻【لا هــو الا هـــو】🔺 است.

✿ خداوند 【لا هــو الا هـــو】 بوده و 【الحیّ القیّوم】 است.

☀️ 『 الحیّ』 بودنِ خداوند، همان 《لا هو》 بودنِ اوست. و 『 القیّوم』 بودنِ او، 《الّا هو》 بودنِ اوست که به عین شخصی یکدیگرند.

بنابراین به نفیِ "لا هو" اشیاء را حیات می‌دهد، و نقطۀ حیاتِ اشیاء است.
و به اثباتِ "الا هو"، آنها را قوام می‌دهد.

به همین مقدار به عنوان مقدمه بسنده می‌کنیم تا در مورد 『 حَــیـــاء』 بخوانیم:


🔹
.
༺𐦍•لطیفه‌ای از «حیـــاء»•𐦍༻

☀️🌿
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅


❣️۞『 حـَـیــاء 』 که از مادّۀ «حیّ» است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حقّﷻ است.
پس به عنوان مقدّمه؛ چند کلمه در مورد «حیّ» بودنِ حقّ تعالی بخوانیم، تا بحث در مورد «حیاء» بهتر روشن شود.

🍃۞ حضرت حقّﷻ؛ «الحیّ القیّوم» است.
«حیّ» اگر در صورتِ ظاهر باشد، در تعیّن حیات است. یعنی؛ زنده بودنِ ظاهری باید از آن هویدا باشد تا حیات، محسوس و مورد درکِ عموم واقع شود.

🔶 و امّا #حی_مطلق چطور است؟
[برای شرحِ #اطلاق؛
رجوع کنید به❂☜ https://t.me/ehsannil1/291]

🌿۞ اگر مطلقْ بودن برای «حیّ»؛ در حدِّ اطلاق باشد، باز هم فقط در تعیّنِ حیاتِ ظاهری باید آن را دید. یعنی؛ باید آثار حیات در این «حیّ»، ظاهر باشد، و گرنه آن را «حیّ» نمی‌دانیم!
🍃⇯⇦ این‌گونه «حیّ» بودن، مطلقِ حقیقی نیست. چرا که اصلاً اطلاقِ حقیقی با قید نمی‌سازد.

🍃۞ امّا «حیّ» بودنِ حقّ تعالی؛ #مطلق_حقیقی است، بدین معنا که؛ اطلاق برایش قید و حدّ محسوب نمی‌شود که مقهورِ حیّ بودنِ ظاهری باشد. بلکه او بر اطلاقِ حیّ بودنِ خویش نیز، اطلاق دارد.
🍃⇯⇦که یعنی؛ در حیّ بودن، #مطلق_علی_الاطلاق است.

⭕️ اشدّ بودنِ حیِّ مطلق؛ در آن حالی است که خلافِ ظاهریِ حیات، جلوه‌گر شود، ولی باز به قوّت و اطلاقِ «حیّ» بماند.
🍃⇯⇦ بدین بیان که؛ حضرت «حیّﷻ» به ولیّ مطلقِ خویش که تمامیّت و خودیّتِ اوست، به اطلاقِ «حیّ»، در نقطۀ مقابلِ حیاتِ ظاهری، جلوه می‌کند.
در نتیجه؛
❂☜ در شدیدترین وجهِ «حیّ» بودن؛ به جایِ ظهور در حالتِ 《حـیّ》 ، در 《میّت》بودن ظاهر می‌شود، در حالی که به عینِ میّت بودن، 《حـیّ》 است. چنان که مولی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می‌فرمایند:

⚜️『 إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُت』⚜️
همانا مُردۀ ما هرگز نمرده است.
📚بحار الأنوار، ج‏۲۶، ص۶

🍃⇯⇦ یعنی؛ در همان نقطه که «میّت» است و صد البته که «میّت» است، «حیّ لا یموت» است و بلکه نفسِ حیات است که🔻هُو حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ؛ التوحيد، للصدوق، ص۱۴۶ 】🔺.
و در زیارتنامۀ حضرت امام حسین (علیه السلام) در نیمه‌ی شعبان نیز می‌خوانیم:

🔻【 أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ】🔺
شهادت می‌دهم که کشته شده‌ای امّا نمرده‌ای‌.
📚 البلد الأمين و الدرع الحصين، ص۲۸۴

🌿۞ بنابراین؛ به 《حیّ مطلق》، در نفیِ مطلق خودِ، باید نظر شود، که قرآن می‌فرماید:

☀️﴿فِي الْقِصاصِ حَياةٌ﴾☀️
در قصاص حیاتی هست.
📘سورۀ بقره، آیۀ۱۷۹

🍃۞ که 《حیّ مطلق》؛ در نهایتِ 《حیّ》 بودن، نفیِ خود می‌کند.

🌿۞ و امّا؛
«الحیّ»؛ در حیثیتِ جلال است که نفیِ غیر می‌کند.

֎⫸ چون غیرِ حقّ تعالی؛ هر چه که باشد، نفسِ هلاکت و نیستی است، «الحیّ» که نفسِ حیات است، در این حیّ بودن، تمامِ غیر خود را [که «نیست» است] نفی می‌کند.

🍃⇯⇦ پس «الحیّ» در حقیقت؛ نفیِ غیر است، و #حیات، جلوۀ غیرتیّتِ مطلقۀ حقّ تعالی است.
که قرآن می‌فرماید:

💎﴿هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُو﴾
📘سورۀ غافر، آیۀ۶۵

♦️☜ «هُوَ الْحَيّ»؛ معرّفیِ ذات حقّ تعالی است. که «الحیّ» کیست؟
֎⇦ آن که «لا إِلهَ إِلاَّ هُو» است، و دائماً در نفیِ غیر، در جهتِ اثباتِ خویش است.

🍃⇯⇦ و این اثبات (یعنی؛ الّا هو) که به #عین_شخصی آن نفی (یعنی؛ لا هو) است؛ همان "قیّوم" بودن خداوندﷻ است که در #آیة_الکرسی می‌خوانیم:

💎﴿اللهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم‏﴾
📘سورۀ بقره، آیۀ۲۵۵

🔰«اللهُ»؛ مبتداست، و «لا إله إلّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «اللهُ»، «لا إله إلّا هو» است. که در تحلیل بیان می‌شود:

✳️ «لا هو»؛ جلال است و «الحیّ»
✴️ «إلّا هو»؛ جمال است و «القیّوم»


[⚠️ دقّت کنیم که «لا هو» به #عین_شخصی ِ «إلّا هو» است. برای شرح #عین_شخصی؛
رجوع بفرمائید به❂☜ https://t.me/ehsannil1/299]


💠۞ و امّا؛ «لا إله إلّا هو»؛ مرتبه‌ای از #مراتب_توحید است. و افضل از این مرتبه، مرتبۀ🔻«لا هــو إلّا هو»🔺 است. و همان‌طور که؛
خودِ «اللهُ» تعالی؛【لا هـــو إلّا هـــو】 است،
خودِ «اللهُ» تعالی؛🔻لا هــو إلّا هـــو🔺 است.

🌿۞ الغرض؛
خداوندی که【لا هــو إلّا هـــو】 است؛ 【الحیّ القیّوم】است.


☀️⇯⇦ که『 الحیّ』 بودنِ خداوندﷻ؛ همان 《لا هو》 بودنِ اوست.
و 『 القیّوم』 بودنِ اوﷻ؛《إلّا هو》 بودنِ اوست که به عین شخصیِ یکدیگرند.

🍃۞ بنابراین، حقّﷻ؛
❂☜ به نفیِ «لا هو»؛ اشیاء را حیات می‌دهد، و نقطۀ حیاتِ اشیاء است.
❂☜ و به اثباتِ «إلّا هو»؛ آن‌ها را قوام می‌بخشد.

🔻و امّا؛ به همین مقدار به عنوان مقدّمه بسنده می‌کنیم تا در ادامه إن شاء الله لطائفی را در مورد 『 حَــیـــاء』 بخوانیم:


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•🔆👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻🔆•༻

☀️🌿
.
༺𐦍•لطیفه‌ای از «حیـــاء»•𐦍༻

☀️🌿
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅


❣️۞『 حـَـیــاء 』 که از مادّۀ «حیّ» است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حقّﷻ است.
پس به عنوان مقدّمه؛ چند کلمه در مورد «حیّ» بودنِ حقّ تعالی بخوانیم، تا بحث در مورد «حیاء» بهتر روشن شود.

🍃۞ حضرت حقّﷻ؛ «الحیّ القیّوم» است.
«حیّ» اگر در صورتِ ظاهر باشد، در تعیّن حیات است. یعنی؛ زنده بودنِ ظاهری باید از آن هویدا باشد تا حیات، محسوس و مورد درکِ عموم واقع شود.

🔶 و امّا #حی_مطلق چطور است؟
[برای شرحِ #اطلاق؛
رجوع کنید به❂☜ https://t.me/ehsannil1/291]

🌿۞ اگر مطلقْ بودن برای «حیّ»؛ در حدِّ اطلاق باشد، باز هم فقط در تعیّنِ حیاتِ ظاهری باید آن را دید. یعنی؛ باید آثار حیات در این «حیّ»، ظاهر باشد، و گرنه آن را «حیّ» نمی‌دانیم!
🍃⇯⇦ این‌گونه «حیّ» بودن، مطلقِ حقیقی نیست. چرا که اصلاً اطلاقِ حقیقی با قید نمی‌سازد.

🍃۞ امّا «حیّ» بودنِ حقّ تعالی؛ #مطلق_حقیقی است، بدین معنا که؛ اطلاق برایش قید و حدّ محسوب نمی‌شود که مقهورِ حیّ بودنِ ظاهری باشد. بلکه او بر اطلاقِ حیّ بودنِ خویش نیز، اطلاق دارد.
🍃⇯⇦که یعنی؛ در حیّ بودن، #مطلق_علی_الاطلاق است.

⭕️ اشدّ بودنِ حیِّ مطلق؛ در آن حالی است که خلافِ ظاهریِ حیات، جلوه‌گر شود، ولی باز به قوّت و اطلاقِ «حیّ» بماند.
🍃⇯⇦ بدین بیان که؛ حضرت «حیّﷻ» به ولیّ مطلقِ خویش که تمامیّت و خودیّتِ اوست، به اطلاقِ «حیّ»، در نقطۀ مقابلِ حیاتِ ظاهری، جلوه می‌کند.
در نتیجه؛
❂☜ در شدیدترین وجهِ «حیّ» بودن؛ به جایِ ظهور در حالتِ 《حـیّ》 ، در 《میّت》بودن ظاهر می‌شود، در حالی که به عینِ میّت بودن، 《حـیّ》 است. چنان که مولی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می‌فرمایند:

⚜️『 إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُت』⚜️
همانا مُردۀ ما هرگز نمرده است.
📚بحار الأنوار، ج‏۲۶، ص۶

🍃⇯⇦ یعنی؛ در همان نقطه که «میّت» است و صد البته که «میّت» است، «حیّ لا یموت» است و بلکه نفسِ حیات است که🔻هُو حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ؛ التوحيد، للصدوق، ص۱۴۶ 】🔺.
و در زیارتنامۀ حضرت امام حسین (علیه السلام) در نیمه‌ی شعبان نیز می‌خوانیم:

🔻【 أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ】🔺
شهادت می‌دهم که کشته شده‌ای امّا نمرده‌ای‌.
📚 البلد الأمين و الدرع الحصين، ص۲۸۴

🌿۞ بنابراین؛ به 《حیّ مطلق》، در نفیِ مطلق خودِ، باید نظر شود، که قرآن می‌فرماید:

☀️﴿فِي الْقِصاصِ حَياةٌ﴾☀️
در قصاص حیاتی هست.
📘سورۀ بقره، آیۀ۱۷۹

🍃۞ که 《حیّ مطلق》؛ در نهایتِ 《حیّ》 بودن، نفیِ خود می‌کند.

🌿۞ و امّا؛
«الحیّ»؛ در حیثیتِ جلال است که نفیِ غیر می‌کند.

֎⫸ چون غیرِ حقّ تعالی؛ هر چه که باشد، نفسِ هلاکت و نیستی است، «الحیّ» که نفسِ حیات است، در این حیّ بودن، تمامِ غیر خود را [که «نیست» است] نفی می‌کند.

🍃⇯⇦ پس «الحیّ» در حقیقت؛ نفیِ غیر است، و #حیات، جلوۀ غیرتیّتِ مطلقۀ حقّ تعالی است.
که قرآن می‌فرماید:

💎﴿هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُو﴾
📘سورۀ غافر، آیۀ۶۵

♦️☜ «هُوَ الْحَيّ»؛ معرّفیِ ذات حقّ تعالی است. که «الحیّ» کیست؟
֎⇦ آن که «لا إِلهَ إِلاَّ هُو» است، و دائماً در نفیِ غیر، در جهتِ اثباتِ خویش است.

🍃⇯⇦ و این اثبات (یعنی؛ الّا هو) که به #عین_شخصی آن نفی (یعنی؛ لا هو) است؛ همان "قیّوم" بودن خداوندﷻ است که در #آیة_الکرسی می‌خوانیم:

💎﴿اللهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم‏﴾
📘سورۀ بقره، آیۀ۲۵۵

🔰«اللهُ»؛ مبتداست، و «لا إله إلّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «اللهُ»، «لا إله إلّا هو» است. که در تحلیل بیان می‌شود:

✳️ «لا هو»؛ جلال است و «الحیّ»
✴️ «إلّا هو»؛ جمال است و «القیّوم»


[⚠️ دقّت کنیم که «لا هو» به #عین_شخصی ِ «إلّا هو» است. برای شرح #عین_شخصی؛
رجوع بفرمائید به❂☜ https://t.me/ehsannil1/299]


💠۞ و امّا؛ «لا إله إلّا هو»؛ مرتبه‌ای از #مراتب_توحید است. و افضل از این مرتبه، مرتبۀ🔻«لا هــو إلّا هو»🔺 است. و همان‌طور که؛
خودِ «اللهُ» تعالی؛【لا هـــو إلّا هـــو】 است،
خودِ «اللهُ» تعالی؛🔻لا هــو إلّا هـــو🔺 است.

🌿۞ الغرض؛
خداوندی که【لا هــو إلّا هـــو】 است؛ 【الحیّ القیّوم】است.


☀️⇯⇦ که『 الحیّ』 بودنِ خداوندﷻ؛ همان 《لا هو》 بودنِ اوست.
و 『 القیّوم』 بودنِ اوﷻ؛《إلّا هو》 بودنِ اوست که به عین شخصیِ یکدیگرند.

🍃۞ بنابراین، حقّﷻ؛
❂☜ به نفیِ «لا هو»؛ اشیاء را حیات می‌دهد، و نقطۀ حیاتِ اشیاء است.
❂☜ و به اثباتِ «إلّا هو»؛ آن‌ها را قوام می‌بخشد.

🔻و امّا؛ به همین مقدار به عنوان مقدّمه بسنده می‌کنیم تا در ادامه إن شاء الله لطائفی را در مورد 『 حَــیـــاء』 بخوانیم:


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•🔆👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻🔆•༻

☀️🌿
.

💫༺𐦍•لطیفه‌ای از «حیـــاء»•𐦍༻

☀️
🖊️🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/59
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅


❣️۞『 حـَـیــاء 』 که از مادّۀ «حیّ» است، جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حقّﷻ است.
پس به عنوان مقدّمه؛ چند کلمه در مورد «حیّ» بودنِ حقّ تعالی بخوانیم، تا بحث در مورد «حیاء» بهتر روشن شود.

🍃۞ حضرت حقّﷻ؛ «الحیّ القیّوم» است.
«حیّ» اگر در صورتِ ظاهر باشد، در تعیّن حیات است. یعنی؛ زنده بودنِ ظاهری باید از آن هویدا باشد تا حیات، محسوس و مورد درکِ عموم واقع شود.

🔶 و امّا #حی_مطلق چطور است؟
[برای شرحِ #اطلاق؛
رجوع کنید به❂☜ https://t.me/ehsannil3/291]

🌿۞ اگر مطلقْ بودن برای «حیّ»؛ در حدِّ اطلاق باشد، باز هم فقط در تعیّنِ حیاتِ ظاهری باید آن را دید. یعنی؛ باید آثار حیات در این «حیّ»، ظاهر باشد، و گرنه آن را «حیّ» نمی‌دانیم!
🍃⇯⇦ این‌گونه «حیّ» بودن، مطلقِ حقیقی نیست. چرا که اصلاً اطلاقِ حقیقی با قید نمی‌سازد.

🍃۞ امّا «حیّ» بودنِ حقّ تعالی؛ #مطلق_حقیقی است، بدین معنا که؛ اطلاق برایش قید و حدّ محسوب نمی‌شود که مقهورِ حیّ بودنِ ظاهری باشد. بلکه او بر اطلاقِ حیّ بودنِ خویش نیز، اطلاق دارد.
🍃⇯⇦که یعنی؛ در حیّ بودن، #مطلق_علی_الاطلاق است.

⭕️ اشدّ بودنِ حیِّ مطلق؛ در آن حالی است که خلافِ ظاهریِ حیات، جلوه‌گر شود، ولی باز به قوّت و اطلاقِ «حیّ» بماند.
🍃⇯⇦ بدین بیان که؛ حضرت «حیّﷻ» به ولیّ مطلقِ خویش که تمامیّت و خودیّتِ اوست، به اطلاقِ «حیّ»، در نقطۀ مقابلِ حیاتِ ظاهری، جلوه می‌کند.
در نتیجه؛
❂☜ در شدیدترین وجهِ «حیّ» بودن؛ به جایِ ظهور در حالتِ 《حـیّ》 ، در 《میّت》بودن ظاهر می‌شود، در حالی که به عینِ میّت بودن، 《حـیّ》 است. چنان که مولی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می‌فرمایند:

⚜️『 إِنَّ مَيِّتَنَا لَمْ يَمُت』⚜️
همانا مُردۀ ما هرگز نمرده است.
📚بحار الأنوار،ج‏۲۶،ص۶

🍃⇯⇦ یعنی؛ در همان نقطه که «میّت» است و صد البته که «میّت» است، «حیّ لا یموت» است و بلکه نفسِ حیات است که🔻هُو حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ؛ التوحيد، للصدوق،ص۱۴۶ 】🔺.
و در زیارتنامۀ حضرت امام حسین (علیه السلام) در نیمه‌ی شعبان نیز آمده است:

🔻【 أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ】🔺
شهادت می‌دهم که کشته شده‌ای امّا نمرده‌ای‌.
📚 البلد الأمين و الدرع الحصين، ص۲۸۴

🌿۞ بنابراین؛ به 《حیّ مطلق》، در نفیِ مطلق خودِ، باید نظر شود، که قرآن می‌فرماید:

☀️﴿فِي الْقِصاصِ حَياةٌ﴾☀️
در قصاص حیاتی هست.
📘سورۀ بقره، آیۀ۱۷۹

🍃۞ که 《حیّ مطلق》؛ در نهایتِ 《حیّ》 بودن، نفیِ خود می‌کند.

🌿۞ و امّا؛
«الحیّ»؛ در حیثیتِ جلال است که نفیِ غیر می‌کند.

֎⫸ چون غیرِ حقّ تعالی؛ هر چه که باشد، نفسِ هلاکت و نیستی است، «الحیّ» که نفسِ حیات است، در این حیّ بودن، تمامِ غیر خود را [که «نیست» است] نفی می‌کند.

🍃⇯⇦ پس «الحیّ» در حقیقت؛ نفیِ غیر است، و #حیات، جلوۀ غیرتیّتِ مطلقۀ حقّ تعالی است.
که قرآن می‌فرماید:

💎﴿هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُو﴾
📘سورۀ غافر، آیۀ۶۵

♦️☜ «هُوَ الْحَيّ»؛ معرّفیِ ذات حقّ تعالی است. که «الحیّ» کیست؟
֎⇦ آن که «لا إِلهَ إِلاَّ هُو» است، و دائماً در نفیِ غیر، در جهتِ اثباتِ خویش است.

🍃⇯⇦ و این اثبات (یعنی؛ الّا هو) که به #عین_شخصی آن نفی (یعنی؛ لا هو) است؛ همان "قیّوم" بودن خداوندﷻ است که در #آیة_الکرسی می‌خوانیم:

💎﴿اللهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوم‏﴾
📘سورۀ بقره، آیۀ۲۵۵

🔰«اللهُ»؛ مبتداست، و «لا إله إلّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «اللهُ»، «لا إله إلّا هو» است. که در تحلیل بیان می‌شود:

✳️ «لا هو»؛ جلال است و «الحیّ»
✴️ «إلّا هو»؛ جمال است و «القیّوم»


[⚠️ دقّت کنیم که «لا هو» به #عین_شخصی ِ «إلّا هو» است. برای شرح #عین_شخصی؛
رجوع بفرمائید به❂☜ https://t.me/ehsannil3/299]


💠۞ و امّا؛ «لا إله إلّا هو»؛ مرتبه‌ای از #مراتب_توحید است. و افضل از این مرتبه، مرتبۀ🔻«لا هــو إلّا هو»🔺 است. و همان‌طور که؛
خودِ «اللهُ» تعالی؛【لا إلـــه إلّا هـــو】 است،
خودِ «اللهُ» تعالی؛🔻لا هــو إلّا هـــو🔺 است.

🌿۞ الغرض؛
خداوندی که【لا هــو إلّا هـــو】 است؛ 【الحیّ القیّوم】است.


☀️⇯⇦ که『 الحیّ』 بودنِ خداوندﷻ؛ همان 《لا هو》 بودنِ اوست.
و 『 القیّوم』 بودنِ اوﷻ؛《إلّا هو》 بودنِ اوست که به عین شخصیِ یکدیگرند.

🍃۞ بنابراین، حقّﷻ؛
❂☜ به نفیِ «لا هو»؛ اشیاء را حیات می‌دهد، و نقطۀ حیاتِ اشیاء است.
❂☜ و به اثباتِ «إلّا هو»؛ آن‌ها را قوام می‌بخشد.

🔻و امّا؛ به همین مقدار به عنوان مقدّمه بسنده می‌کنیم تا در ادامه إن شاء الله لطائفی را در مورد 『 حَــیـــاء』 بخوانیم:


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•🔆👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻🔆•༻

☀️🌿
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM