#افلاطون
افلاطون می گويد غاری را تصور كنيد كه در انتهای آن افرادی را از ابتدای كودكی به زنجير بسته باشند به نحوی كه اين افراد نتوانند سر خود را به عقب برگردانند و پشت سر خود را ببينند.
در پشت سر اين عده، افرادی زندگی می كنند و آتشی نيز افروخته اند در اثر نور اين آتش تصاويری از رفت و آمد اين افراد و لوازمشان روی ديوار جلوی آن زندانيان در بند افتاده است و سرو صدا های آن مردم نيز در اثر انعكاس در غار از جلوی همان تصاوير نقش بسته بر ديوار به گوش آن زندانيان می رسد...
بديهی است كه اين افراد (زندانيان غار افلاطون ) تصور می كنند كه اين صداها از همين سايه ها می آيد زيرا از ابتدا و كودكی اينچنين ديده و شنيده اند و هرگز نيز قادر نبوده اند پشت سر خود را نگاه كنند...
حال فرض كنيد زنجير برخی از اين گروه زندانيان را باز كنيد و به آنها بگوييد دنيا اينگونه كه شما تصور می كنيد نيست و آنها را برای مشاهده جهان بيرون از غار :
به خارج از آن غار ببريد.
در بيرون غار نور شديد خورشيد چشم اين افراد را قطعا به شدت ناراحت خواهد كرد و آنها نخواهند توانست در ابتدا چيزی ببينند و به سرعت جلوی چشمان خود را گرفته و به غار بر ميگردند ...
اما فرض كنيد كه معدودی از اين افراد بتوانند در مقابل اين نور شديد مقاومت كرده و سپس نگاهی به جهان بيرون غار بيندازند...
حال از افراد اين گروه اگر كسی برای نجات گروهی ديگر از زندانيان به داخل غار برگردد و به آنها كه اساسا بيرون را نديده اند، بگويند كه حقيقت چيز ديگری است و فقط بايد كمی تحمل داشته باشند، دست كم مورد تمسخر قرار خواهند گرفت یا گوشه و کنایه...
آن زنجیرها هر چیزی می تواند باشد، خودخواهی یا جهانی ساخته ذهن شخصی، قضاوت های ناپخته ترس های پنهان یا اضطراب...
حتی یکبار هم اگر جور دیگری به جهان بنگریم چیزی از دست نداده ایم و شاید چیزی بدست بیاوریم. اما برخی چنان به غل و زنجیر آویخته اند که تصور اینکه زندگی جور دیگریست برایشان هولناک است و به هر حال حقیقت کمی آزرده خاطرمان خواهد کرد.
#سرگذشت_فلسفه
#براین_مگی
@didgahfalsafi
افلاطون می گويد غاری را تصور كنيد كه در انتهای آن افرادی را از ابتدای كودكی به زنجير بسته باشند به نحوی كه اين افراد نتوانند سر خود را به عقب برگردانند و پشت سر خود را ببينند.
در پشت سر اين عده، افرادی زندگی می كنند و آتشی نيز افروخته اند در اثر نور اين آتش تصاويری از رفت و آمد اين افراد و لوازمشان روی ديوار جلوی آن زندانيان در بند افتاده است و سرو صدا های آن مردم نيز در اثر انعكاس در غار از جلوی همان تصاوير نقش بسته بر ديوار به گوش آن زندانيان می رسد...
بديهی است كه اين افراد (زندانيان غار افلاطون ) تصور می كنند كه اين صداها از همين سايه ها می آيد زيرا از ابتدا و كودكی اينچنين ديده و شنيده اند و هرگز نيز قادر نبوده اند پشت سر خود را نگاه كنند...
حال فرض كنيد زنجير برخی از اين گروه زندانيان را باز كنيد و به آنها بگوييد دنيا اينگونه كه شما تصور می كنيد نيست و آنها را برای مشاهده جهان بيرون از غار :
به خارج از آن غار ببريد.
در بيرون غار نور شديد خورشيد چشم اين افراد را قطعا به شدت ناراحت خواهد كرد و آنها نخواهند توانست در ابتدا چيزی ببينند و به سرعت جلوی چشمان خود را گرفته و به غار بر ميگردند ...
اما فرض كنيد كه معدودی از اين افراد بتوانند در مقابل اين نور شديد مقاومت كرده و سپس نگاهی به جهان بيرون غار بيندازند...
حال از افراد اين گروه اگر كسی برای نجات گروهی ديگر از زندانيان به داخل غار برگردد و به آنها كه اساسا بيرون را نديده اند، بگويند كه حقيقت چيز ديگری است و فقط بايد كمی تحمل داشته باشند، دست كم مورد تمسخر قرار خواهند گرفت یا گوشه و کنایه...
آن زنجیرها هر چیزی می تواند باشد، خودخواهی یا جهانی ساخته ذهن شخصی، قضاوت های ناپخته ترس های پنهان یا اضطراب...
حتی یکبار هم اگر جور دیگری به جهان بنگریم چیزی از دست نداده ایم و شاید چیزی بدست بیاوریم. اما برخی چنان به غل و زنجیر آویخته اند که تصور اینکه زندگی جور دیگریست برایشان هولناک است و به هر حال حقیقت کمی آزرده خاطرمان خواهد کرد.
#سرگذشت_فلسفه
#براین_مگی
@didgahfalsafi
عدالت عبارت از حالتی است که مطابق آن هر بخشی از فرد یا جامعه نقش خود را ایفا کند.
ظلم یا بی عدالتی (یا عدم اعتدال ) در جامعه هنگامی پدید می آید که یک طبقه یا فردی از آن طبقه بخواهد صاحب نقشی شود که بر طبق طبیعت یا تربیت شایسته آن نیست.
#افلاطون
@didgahfalsafi
ظلم یا بی عدالتی (یا عدم اعتدال ) در جامعه هنگامی پدید می آید که یک طبقه یا فردی از آن طبقه بخواهد صاحب نقشی شود که بر طبق طبیعت یا تربیت شایسته آن نیست.
#افلاطون
@didgahfalsafi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
■ نظر بزرگان فلسفه درباره عشق رمانتیک
👤 #افلاطون
👤 #آرتور_شوپنهاور
👤 #برتراند_راسل
@Philosophy3
@didgahfalsafi
👤 #افلاطون
👤 #آرتور_شوپنهاور
👤 #برتراند_راسل
@Philosophy3
@didgahfalsafi
✅ عدالت از منظر افلاطون
افلاطون، عدالت را به عنوان یکی از فضایل فردی و اجتماعی مطرح می کند. وی عدالت را به معنای نوعی تعادل و توازن و یا نظم و سازگاری در بین عناصر می بیند.
#عدالت
#افلاطون
@didgahfalsafi
افلاطون، عدالت را به عنوان یکی از فضایل فردی و اجتماعی مطرح می کند. وی عدالت را به معنای نوعی تعادل و توازن و یا نظم و سازگاری در بین عناصر می بیند.
#عدالت
#افلاطون
@didgahfalsafi
✅ عدالت از منظر افلاطون
افلاطون، عدالت را به عنوان یکی از فضایل فردی و اجتماعی مطرح می کند. وی عدالت را به معنای نوعی تعادل و توازن و یا نظم و سازگاری در بین عناصر می بیند.
تبیین وی دربارة عدالت فردی به عنوان یک فضیلت درونی، بر مبنای روانشناختی او درباره قوای نفس است بر این اساس تمایلات درونی به سه دسته تقسیم بندی می شوند: ۱. میل عقل به معرفت و قانون مداری ۲.میل روح به حمایت از خود
۳. قوه شهوانی که تمایلات جسمانی را ایجاب می کند.
قوای اراده و شهوانی وظیفه دارند که افعال خود را تحت تدبیر قوة عاقله انجام دهند. نتیجه این که اطاعت و رعایت حد تعادل در قوة اراده (یا غصبی)، فضیلت شجاعت را به دنبال دارد و تبعیت و تعادل قوة شهوانی، فضیلت خویشتنداری را، و قوة عاقله نیز با نفی دو حد افراط و تفریط، به فضیلت حکمت مزین می شود.
عدالت زمانی ایجاد می شود که سه قوه با یکدیگر و در حد تعادل افعال خود را انجام دهند و در کار یکدیگر مداخله ننمایند.
▪️▪️فطری بودن عدالت
از نظر افلاطون عدالت بخشی از فضیلت انسانی و در عین حال، رشته ای است که مردمان را در داخل دولت ها به هم پیوند می دهد. به تعبیری دیگر، عدالت خصلتی است که در آن واحد هم انسان را به خوبی می سازد و هم اجتماع را ایجاد می کند.
◾◾عدالت اجتماعی طریقی برای تفسیر عدالت فردی
افلاطون در کتاب جمهوری می کوشد تا از طریق بررسی عدالت در جامعه به تفسیر عدالت فردی بپردازد.
وی بر یک جامعه عادلانه سیاسی در مدینه فاضله تأکید می کند. مدینه ای که یونانی ها در آن به سه طبقه پیشه وران، دستیاران(سپاهان) و پاسداران(زمامداران) تقسیم می شوند و عدالت به واسطه هماهنگی بین این سه گروه حاصل می شود.
در چنین جامعه ای هر فردی با توجه به نقشی که برایش مشخص شده عمل می کند. در این مثال وحدت جامعه به عنوان یک کل، محفوظ مانده و سه طبقه موجود در جامعه با سه جزء نفس، قابل قیاس می باشد.
پیشه وران در حکم جزء میل کننده انسان، سپاهان در حکم جزء اراده(جسور) و زمامداران جزء خردمند هستند، همانطور که در جامعه مردم نباید مشاغل را با یکدیگر بیامیزند و هر طبقه باید وظیفه خاص خود را انجام دهد، اجزاء نفس نیز هر کدام باید وظیفه خاص خود را انجام دهند.
رستگاری و سعادت در گروه همکاری همه اجزاء و اجتناب از تجاوز به یکدیگر می باشد.
#عدالت
#افلاطون
@didgahfalsafi
افلاطون، عدالت را به عنوان یکی از فضایل فردی و اجتماعی مطرح می کند. وی عدالت را به معنای نوعی تعادل و توازن و یا نظم و سازگاری در بین عناصر می بیند.
تبیین وی دربارة عدالت فردی به عنوان یک فضیلت درونی، بر مبنای روانشناختی او درباره قوای نفس است بر این اساس تمایلات درونی به سه دسته تقسیم بندی می شوند: ۱. میل عقل به معرفت و قانون مداری ۲.میل روح به حمایت از خود
۳. قوه شهوانی که تمایلات جسمانی را ایجاب می کند.
قوای اراده و شهوانی وظیفه دارند که افعال خود را تحت تدبیر قوة عاقله انجام دهند. نتیجه این که اطاعت و رعایت حد تعادل در قوة اراده (یا غصبی)، فضیلت شجاعت را به دنبال دارد و تبعیت و تعادل قوة شهوانی، فضیلت خویشتنداری را، و قوة عاقله نیز با نفی دو حد افراط و تفریط، به فضیلت حکمت مزین می شود.
عدالت زمانی ایجاد می شود که سه قوه با یکدیگر و در حد تعادل افعال خود را انجام دهند و در کار یکدیگر مداخله ننمایند.
▪️▪️فطری بودن عدالت
از نظر افلاطون عدالت بخشی از فضیلت انسانی و در عین حال، رشته ای است که مردمان را در داخل دولت ها به هم پیوند می دهد. به تعبیری دیگر، عدالت خصلتی است که در آن واحد هم انسان را به خوبی می سازد و هم اجتماع را ایجاد می کند.
◾◾عدالت اجتماعی طریقی برای تفسیر عدالت فردی
افلاطون در کتاب جمهوری می کوشد تا از طریق بررسی عدالت در جامعه به تفسیر عدالت فردی بپردازد.
وی بر یک جامعه عادلانه سیاسی در مدینه فاضله تأکید می کند. مدینه ای که یونانی ها در آن به سه طبقه پیشه وران، دستیاران(سپاهان) و پاسداران(زمامداران) تقسیم می شوند و عدالت به واسطه هماهنگی بین این سه گروه حاصل می شود.
در چنین جامعه ای هر فردی با توجه به نقشی که برایش مشخص شده عمل می کند. در این مثال وحدت جامعه به عنوان یک کل، محفوظ مانده و سه طبقه موجود در جامعه با سه جزء نفس، قابل قیاس می باشد.
پیشه وران در حکم جزء میل کننده انسان، سپاهان در حکم جزء اراده(جسور) و زمامداران جزء خردمند هستند، همانطور که در جامعه مردم نباید مشاغل را با یکدیگر بیامیزند و هر طبقه باید وظیفه خاص خود را انجام دهد، اجزاء نفس نیز هر کدام باید وظیفه خاص خود را انجام دهند.
رستگاری و سعادت در گروه همکاری همه اجزاء و اجتناب از تجاوز به یکدیگر می باشد.
#عدالت
#افلاطون
@didgahfalsafi
نادانی به دانایی
"دانا" نادان را می شناسد، زیرا زمانی خود "نادان" بوده است.
اما "نادان"، "دانا" را نمی شناسد چرا که هرگز دانا نبوده است!
#افلاطون
@didgahfalsafi
"دانا" نادان را می شناسد، زیرا زمانی خود "نادان" بوده است.
اما "نادان"، "دانا" را نمی شناسد چرا که هرگز دانا نبوده است!
#افلاطون
@didgahfalsafi
#دمیورژ خدای #افلاطون
انديشه درباره علت العلل همه اشيا از نخستين روزهاي خلقت، ذهن بشر را به خود مشغول كرده است. تلاش بشر در جهت كشف علت اصلي پيدايش جهان موجب پيدايش علوم و فلسفه شد.
نخستين انديشمندان يونان باستان، نظير طالس (Thales)، آناكسيمنس (Anaximens) و هراكليتوس (Heraclitus) علت اصلي پيدايش جهان را در عالم ماده به جستجو پرداختند و عناصري مانند آب، هوا و آتش را علت العلل موجودات اين عالم معرفي كردند.
افلاطون كه پس از اين فلاسفه ظهور كرد از نخستين متفكراني است كه اعتقاد داشت علت اصلي پيدايش اين جهان نمي تواند خود يكي از عناصر آن باشد بلكه بايد اين علت را در عالم ديگري جستجو كرد. او «دميورژ» (Demiurge) را كه به معني صانع و ناظم است، به عنوان علت فاعلي جهان معرفي كرد. از نظر افلاطون «دميورژ» اين جهان را از عدم خلق نكرده، بلكه او فقط آن را از بي نظمي و آشفتگي محض و به اصطلاح خود او «خوآ» (Chaos) نجات داد و بر اساس طرح و نقشه اي قبلي منظم كرده است. به همين خاطر مي توان گفت از نظر افلاطون مهم ترين صفت صانع (دميورژ)، ناظم بودن اوست. افزون بر اين صفت، افلاطون صفات ديگري مانند حكمت، علم، زيبايي و دوري از بخل و حسد را براي دميورژ اثبات مي كند و اين صفات تقريبا همان صفاتي است كه در اديان، به ويژه اديان آسماني براي خدا ثابت مي شوند.
@didgahfalsafi
انديشه درباره علت العلل همه اشيا از نخستين روزهاي خلقت، ذهن بشر را به خود مشغول كرده است. تلاش بشر در جهت كشف علت اصلي پيدايش جهان موجب پيدايش علوم و فلسفه شد.
نخستين انديشمندان يونان باستان، نظير طالس (Thales)، آناكسيمنس (Anaximens) و هراكليتوس (Heraclitus) علت اصلي پيدايش جهان را در عالم ماده به جستجو پرداختند و عناصري مانند آب، هوا و آتش را علت العلل موجودات اين عالم معرفي كردند.
افلاطون كه پس از اين فلاسفه ظهور كرد از نخستين متفكراني است كه اعتقاد داشت علت اصلي پيدايش اين جهان نمي تواند خود يكي از عناصر آن باشد بلكه بايد اين علت را در عالم ديگري جستجو كرد. او «دميورژ» (Demiurge) را كه به معني صانع و ناظم است، به عنوان علت فاعلي جهان معرفي كرد. از نظر افلاطون «دميورژ» اين جهان را از عدم خلق نكرده، بلكه او فقط آن را از بي نظمي و آشفتگي محض و به اصطلاح خود او «خوآ» (Chaos) نجات داد و بر اساس طرح و نقشه اي قبلي منظم كرده است. به همين خاطر مي توان گفت از نظر افلاطون مهم ترين صفت صانع (دميورژ)، ناظم بودن اوست. افزون بر اين صفت، افلاطون صفات ديگري مانند حكمت، علم، زيبايي و دوري از بخل و حسد را براي دميورژ اثبات مي كند و اين صفات تقريبا همان صفاتي است كه در اديان، به ويژه اديان آسماني براي خدا ثابت مي شوند.
@didgahfalsafi
▪️#تاریخ_فلسفه_غرب
▪️#پیشاسقراطیان
📚 #منابع
پیش از شروع شرح احوال و آرای فیلسوفان پیشاسقراطی لازم است به چند نکته توجه کنیم :
شناخت ما از این خردورزان بسیار اندک است .
ما هیچ کار دست نخورده و یکپارچه ای از هیچ فیلسوفی قبل از سقراط نداریم .
آنچه داریم بصورت پاره نوشته های گسسته از یک کلمه گرفته تا چند جمله است.
که از طریق نقل شدن در آثار نویسندگان پسین روزگار باستان به دست ما رسیده است. عبارتی یا جمله ای از هر کدام.
از #فیثاغورث هیچ
از #هراکلیتوس یکصد و چند گفته اصیل
از #پارمنیدس یکصد و پنج نوشته بسیار کوتاه
از #امپدوکلس حدود سیصد و چهل خط نوشته
از #دموکریتوس که گفته می شود بسیار می نوشته فقط سیصد نوشته که آن هم اکثرا خصلت اخلاقی دارند و تنها چند نوشته به فیزیک و نقطه نظر درخشانش #اتم پرداخته است..
افزون بر آنچه بیان شد #افلاطون و #ارسطو هم در بازنمایی نظرات فلاسفه پیشاسقراطی شفاف نبوده اند .
افلاطون بجز #فیثاغورث بقیه را کژاندیش می خواند و ارسطو فقط به اندیشه های سیستماتیک نظر داشت .
بنابراین قلت منابع باعث شده این دوران مشعشع تاریخ فلسفه که پیش نیاز پرداختن به تاریخ فلسفه غرب است، تا حد زیادی مغفول بماند
📚 منابعی که در این تحقیق از آنها بهره گرفته شده عبارت است از:
۱_دانشنامه مخنصر فیلسوفان یونان و روم
نوشته و ویراسته جیمز آرمسن و جاناتان ری
ترجمه امیر جلال الدین اعلم نشر امیرکبیر
۲_فلسفه پیشاسقراطی نوشته
کاترین آزبون ترجمه گلناز صالح کریمی نشر مفید
۳_تاریخ فلسفه راتلج جلد اول نشر چشمه
I 👇 فلسفه خوانی 👇 l
@Philosophicalthinking
▪️#پیشاسقراطیان
📚 #منابع
پیش از شروع شرح احوال و آرای فیلسوفان پیشاسقراطی لازم است به چند نکته توجه کنیم :
شناخت ما از این خردورزان بسیار اندک است .
ما هیچ کار دست نخورده و یکپارچه ای از هیچ فیلسوفی قبل از سقراط نداریم .
آنچه داریم بصورت پاره نوشته های گسسته از یک کلمه گرفته تا چند جمله است.
که از طریق نقل شدن در آثار نویسندگان پسین روزگار باستان به دست ما رسیده است. عبارتی یا جمله ای از هر کدام.
از #فیثاغورث هیچ
از #هراکلیتوس یکصد و چند گفته اصیل
از #پارمنیدس یکصد و پنج نوشته بسیار کوتاه
از #امپدوکلس حدود سیصد و چهل خط نوشته
از #دموکریتوس که گفته می شود بسیار می نوشته فقط سیصد نوشته که آن هم اکثرا خصلت اخلاقی دارند و تنها چند نوشته به فیزیک و نقطه نظر درخشانش #اتم پرداخته است..
افزون بر آنچه بیان شد #افلاطون و #ارسطو هم در بازنمایی نظرات فلاسفه پیشاسقراطی شفاف نبوده اند .
افلاطون بجز #فیثاغورث بقیه را کژاندیش می خواند و ارسطو فقط به اندیشه های سیستماتیک نظر داشت .
بنابراین قلت منابع باعث شده این دوران مشعشع تاریخ فلسفه که پیش نیاز پرداختن به تاریخ فلسفه غرب است، تا حد زیادی مغفول بماند
📚 منابعی که در این تحقیق از آنها بهره گرفته شده عبارت است از:
۱_دانشنامه مخنصر فیلسوفان یونان و روم
نوشته و ویراسته جیمز آرمسن و جاناتان ری
ترجمه امیر جلال الدین اعلم نشر امیرکبیر
۲_فلسفه پیشاسقراطی نوشته
کاترین آزبون ترجمه گلناز صالح کریمی نشر مفید
۳_تاریخ فلسفه راتلج جلد اول نشر چشمه
I 👇 فلسفه خوانی 👇 l
@Philosophicalthinking
📚 #جمهور
✍ #افلاطون
«کتاب جمهور اثر سترگ فلسفی افلاطون است که از مشهورترین و تأثیرگذارترین متون کلاسیک فلسفه سیاسی در غرب به شمار میآید. کتاب شامل ۱۰ نمایشنامه به صورت گفتگو میان سقراط و افراد دیگر است و در آن به مسایلی از قبیل عدالت، نوع حکومت و حقیقت پرداخته شدهاست.
مباحثه در خانه ای واقع در نزدیکی دروازه پیرائوس شهر آتن صورت میگیرد. صاحب خانه پیرمردی ثروتمند و آریستوکرات به نام #کفالوس است. در میان جمع علاوه بر #سقراط، #پولمارخوس پسر کفالوس، #گلاوکن و #آدیمانتوس برادران افلاطون، و #تراسیماخوس سوفسطایی نیز حضور دارند. جمهوری با توصیف کفالوس از سن پیری آغاز میشود. او میگوید در سن پیری انسان از هیجانهای جوانی رهایی مییابد و هم چون بردهای است که از بند شهوات آزاد شدهاست. حال روحی هرکس در سن پیری به این بستگی دارد که ایام عمر را چگونه گذراندهاست.
کتاب اول:
مباحثه در خانهای واقع در نزدیکی دروازه پیرائوس شهر آتن صورت میگیرد. صاحبخانه پیرمردی ثروتمند و آریستوکرات به نام کفالوس است. در میان جمع علاوه بر سقراط، پولمارخوس پسر کفالوس، گلاوکن و آدیمانتوس برادران افلاطون، و تراسیماخوس سوفسطایی نیز حضور دارند.
کتاب دوم:
کتاب دوم با سخنان گلاوکن آغاز میشود. او نظر عوامالناس راجع به عدل و ظلم را نقل میکند، و از طرف آنها وظیفهٔ دفاع از ظلم را عهدهدار میشود.
کتاب سوم:
افلاطون در کتاب سوم چگونگی تربیت پاسداران را پی میگیرد. یکی از ابزارهای تربیت در کودکی، داستان است. داستانسرا باید چهرهای نیک از خدا نشان دهد. همچنین است داستانهایی که دربارهٔ آدمیان میگویند.
کتاب چهارم:
دو چیز سبب فساد همهٔ حرفهها میگردد یکی توانگری و دیگری تنگدستی.«توانگری سستی و زیاده روی و بیکارگی بار میآورد، و تنگدستی سبب میشود که حاصل کارها بی ارزش گردد و مردمان فرومایه و ناراضی شوند.»
کتاب پنجم:
افلاطون در کتاب پنجم جمهوری نظر خودش را در بارهٔ زنان و کودکان بیان میکند. و از آنجایی که خود میداند نظر غریبی دارد، میگوید:«کسی باور نخواهد کرد که آنچه میگوییم اولاً قابل اجرا است، و در ثانی، به فرض قابل اجرا بودن، بهتر از روشی است که امروز متداول است.» افلاطون در قابل اجرا بودن نظریهٔ خود تردید دارد، نه در سودمندی آن.
کتاب ششم:
فیلسوفان همواره عاشق شناختن آن هستی یگانهٔ ابدی هستند که دستخوش کون و فساد نیست. چون طالب دانایی هستند لذت روحی را بزرگترین لذتها میدانند و به لذت جسمانی بیاعتنایند. فیلسوف معتدل و خویشتندار است و از فرومایگی و دلبستن به چیزهای کوچک، به کلی بری است.
کتاب هفتم:
در کتاب هفتم، افلاطون مثال معروف تمثیل غار را بیان میکند.
کتاب هشتم:
افلاطون پس از اینکه میگوید کشور عادل کشوری است که در آن طبقات گوناگون نقشهای شایستهٔ خود را انجام میدهند، و نیز فرد عادل کسی است که در او انگیزههای متفاوت در هماهنگی هستند، در کتاب هشتم به سراغ نمونههایی از بیعدالتی در کشور و افراد میرود.
کتاب نهم:
روحیهٔ مناسب با حکومت استبدادی در کسی پیدا میشود که «به سبب استعداد فطری یا روش زندگی، یا به هر دو علت، به میخوارگی گراید یا دچار شهوتی تسکین ناپذیر شود، یا به دیوانگی مبتلا گردد.»
کتاب دهم:
از هر چیز سه نوع وجود دارد؛ مثلاً در مورد تختخواب، یک نوع تختخوابیست که خدا میسازد و بنا بر ضرورت بیش از یکی هم نمیسازد. نوع دوم تختی است که نجار و درودگر میسازد و روگرفتی سایهوار از تختخواب خداست، و نوع سوم یعنی تخت هنرمند نقاش، روگرفتی به تصویر کشیده شده از روگرفت نجار است؛ یعنی نقاش از تخت درودگر تقلید میکند. پس تقلیدِ تقلید است.»
@didgahfalsafi
✍ #افلاطون
«کتاب جمهور اثر سترگ فلسفی افلاطون است که از مشهورترین و تأثیرگذارترین متون کلاسیک فلسفه سیاسی در غرب به شمار میآید. کتاب شامل ۱۰ نمایشنامه به صورت گفتگو میان سقراط و افراد دیگر است و در آن به مسایلی از قبیل عدالت، نوع حکومت و حقیقت پرداخته شدهاست.
مباحثه در خانه ای واقع در نزدیکی دروازه پیرائوس شهر آتن صورت میگیرد. صاحب خانه پیرمردی ثروتمند و آریستوکرات به نام #کفالوس است. در میان جمع علاوه بر #سقراط، #پولمارخوس پسر کفالوس، #گلاوکن و #آدیمانتوس برادران افلاطون، و #تراسیماخوس سوفسطایی نیز حضور دارند. جمهوری با توصیف کفالوس از سن پیری آغاز میشود. او میگوید در سن پیری انسان از هیجانهای جوانی رهایی مییابد و هم چون بردهای است که از بند شهوات آزاد شدهاست. حال روحی هرکس در سن پیری به این بستگی دارد که ایام عمر را چگونه گذراندهاست.
کتاب اول:
مباحثه در خانهای واقع در نزدیکی دروازه پیرائوس شهر آتن صورت میگیرد. صاحبخانه پیرمردی ثروتمند و آریستوکرات به نام کفالوس است. در میان جمع علاوه بر سقراط، پولمارخوس پسر کفالوس، گلاوکن و آدیمانتوس برادران افلاطون، و تراسیماخوس سوفسطایی نیز حضور دارند.
کتاب دوم:
کتاب دوم با سخنان گلاوکن آغاز میشود. او نظر عوامالناس راجع به عدل و ظلم را نقل میکند، و از طرف آنها وظیفهٔ دفاع از ظلم را عهدهدار میشود.
کتاب سوم:
افلاطون در کتاب سوم چگونگی تربیت پاسداران را پی میگیرد. یکی از ابزارهای تربیت در کودکی، داستان است. داستانسرا باید چهرهای نیک از خدا نشان دهد. همچنین است داستانهایی که دربارهٔ آدمیان میگویند.
کتاب چهارم:
دو چیز سبب فساد همهٔ حرفهها میگردد یکی توانگری و دیگری تنگدستی.«توانگری سستی و زیاده روی و بیکارگی بار میآورد، و تنگدستی سبب میشود که حاصل کارها بی ارزش گردد و مردمان فرومایه و ناراضی شوند.»
کتاب پنجم:
افلاطون در کتاب پنجم جمهوری نظر خودش را در بارهٔ زنان و کودکان بیان میکند. و از آنجایی که خود میداند نظر غریبی دارد، میگوید:«کسی باور نخواهد کرد که آنچه میگوییم اولاً قابل اجرا است، و در ثانی، به فرض قابل اجرا بودن، بهتر از روشی است که امروز متداول است.» افلاطون در قابل اجرا بودن نظریهٔ خود تردید دارد، نه در سودمندی آن.
کتاب ششم:
فیلسوفان همواره عاشق شناختن آن هستی یگانهٔ ابدی هستند که دستخوش کون و فساد نیست. چون طالب دانایی هستند لذت روحی را بزرگترین لذتها میدانند و به لذت جسمانی بیاعتنایند. فیلسوف معتدل و خویشتندار است و از فرومایگی و دلبستن به چیزهای کوچک، به کلی بری است.
کتاب هفتم:
در کتاب هفتم، افلاطون مثال معروف تمثیل غار را بیان میکند.
کتاب هشتم:
افلاطون پس از اینکه میگوید کشور عادل کشوری است که در آن طبقات گوناگون نقشهای شایستهٔ خود را انجام میدهند، و نیز فرد عادل کسی است که در او انگیزههای متفاوت در هماهنگی هستند، در کتاب هشتم به سراغ نمونههایی از بیعدالتی در کشور و افراد میرود.
کتاب نهم:
روحیهٔ مناسب با حکومت استبدادی در کسی پیدا میشود که «به سبب استعداد فطری یا روش زندگی، یا به هر دو علت، به میخوارگی گراید یا دچار شهوتی تسکین ناپذیر شود، یا به دیوانگی مبتلا گردد.»
کتاب دهم:
از هر چیز سه نوع وجود دارد؛ مثلاً در مورد تختخواب، یک نوع تختخوابیست که خدا میسازد و بنا بر ضرورت بیش از یکی هم نمیسازد. نوع دوم تختی است که نجار و درودگر میسازد و روگرفتی سایهوار از تختخواب خداست، و نوع سوم یعنی تخت هنرمند نقاش، روگرفتی به تصویر کشیده شده از روگرفت نجار است؛ یعنی نقاش از تخت درودگر تقلید میکند. پس تقلیدِ تقلید است.»
@didgahfalsafi
📝تعاریف گوناگون فیلسوفان از #فلسفه
■ #افلاطون: فلسفه، لذتی گرامی است؛ خاستگاه فلسفه، شگفتی در برابر جهان است.
■ #ارسطو: فلسفه، علم به موجودات است از آن سو که وجود دارند.
■ #ویتگنشتاین: فلسفه، نبردی است علیه ذهن افسون زده شده، توسط زبان.
■ #ایمانوئل_کانت: فلسفه، شناسایی عقلانی است که از راه مفاهیم حاصل شده باشد.
■ #فیشته: فلسفه، علمِ علم یا علم معرفت است.
■ #یوهان_فریدریش_هربارت: فلسفه، تحلیلِ معانی عقلی است.
■ #ابن_سینا: فلسفه؛ آگاهی بر حقایق تمام اشیا است؛ به قدری که برای انسان ممکن است بر آنها آگاهی یابد.
■ #سیسرون: فلسفه، عبارت است از: علم پیدا کردن، به شریفترین امور و توانایی استفاده از آن به هر وسیله ای که ممکن شود.
■ #ملاصدرا: فلسفه، استکمال نفس انسان، از طریق معرفت یافتن به حقایق موجودات است؛ همان گونه که در خارج هستند و نیز؛ حکم حقیقی به وجود آنها با برهان و نه با ظن و گمان و تقلید، به قدر توانایی انسانی است.
■ #فردریش_هگل: فلسفه، بحث در امر مطلق است.
■ #فردریش_نیچه: فلسفه به معنای پوشاندن لباس استدلال عقلی بر قامت امیال، کشف و شهود ها و باور های اخلاقی است.
■ #توماس_هابز: فلسفه، علم به روابط علت و معلولی میان اشیاست.
■ #وونت: کار اساسی فلسفه متحد ساختن تمام معرفتهایی است که از راه علوم مختلف بدست میآیند تا به این ترتیب مجموعه ای واحد و پیوسته ایجاد شود.
■ #کریستیان_وولف: فلسفه، علم به موجودات ممکن است؛ یعنی بر هر چه ممکن است، بالفعل حالت تحقق پیدا کند.
https://t.me/didgahfalsafi
■ #افلاطون: فلسفه، لذتی گرامی است؛ خاستگاه فلسفه، شگفتی در برابر جهان است.
■ #ارسطو: فلسفه، علم به موجودات است از آن سو که وجود دارند.
■ #ویتگنشتاین: فلسفه، نبردی است علیه ذهن افسون زده شده، توسط زبان.
■ #ایمانوئل_کانت: فلسفه، شناسایی عقلانی است که از راه مفاهیم حاصل شده باشد.
■ #فیشته: فلسفه، علمِ علم یا علم معرفت است.
■ #یوهان_فریدریش_هربارت: فلسفه، تحلیلِ معانی عقلی است.
■ #ابن_سینا: فلسفه؛ آگاهی بر حقایق تمام اشیا است؛ به قدری که برای انسان ممکن است بر آنها آگاهی یابد.
■ #سیسرون: فلسفه، عبارت است از: علم پیدا کردن، به شریفترین امور و توانایی استفاده از آن به هر وسیله ای که ممکن شود.
■ #ملاصدرا: فلسفه، استکمال نفس انسان، از طریق معرفت یافتن به حقایق موجودات است؛ همان گونه که در خارج هستند و نیز؛ حکم حقیقی به وجود آنها با برهان و نه با ظن و گمان و تقلید، به قدر توانایی انسانی است.
■ #فردریش_هگل: فلسفه، بحث در امر مطلق است.
■ #فردریش_نیچه: فلسفه به معنای پوشاندن لباس استدلال عقلی بر قامت امیال، کشف و شهود ها و باور های اخلاقی است.
■ #توماس_هابز: فلسفه، علم به روابط علت و معلولی میان اشیاست.
■ #وونت: کار اساسی فلسفه متحد ساختن تمام معرفتهایی است که از راه علوم مختلف بدست میآیند تا به این ترتیب مجموعه ای واحد و پیوسته ایجاد شود.
■ #کریستیان_وولف: فلسفه، علم به موجودات ممکن است؛ یعنی بر هر چه ممکن است، بالفعل حالت تحقق پیدا کند.
https://t.me/didgahfalsafi