دیدگاه فلسفی🌸🍃
910 subscribers
531 photos
226 videos
489 files
127 links
این کانال اختصاص به مطالب و کتابهای فلسفی دارد.

ادمین: فاطمه شریف زاده - کارشناس ارشد فلسفه
Download Telegram
هر كه ؛

از خود فرمان نبرد

بر او
فرمان مى رانند.

چنين است
سرشت زندگان !



#فردریش_نیچه



@didgahfalsafi
آن که به فردِ بیمار پند هایش را ارزانی می‌دارد، بر او احساس برتری می‌کند
از این رو بیمارانِ حساس و مغرور از پند دهندگان بیش از بیماریشان بیزار اند

#فردریش_نیچه

@didgahfalsafi
■‍ اندیشمند راستین همواره شاد است و تجدید قوا می کند، چه جدی باشد و چه به طنز بپردازد، چه خرد انسانی و چه شفقت خدایی اش را نشان دهد. او هیچ گاه هیاتی حقیرانه نمی گیرد. دستانش نمیلرزد و چشمانش پراشک نیستند. او همیشه اطمینان را با سادگی و شجاعت را با نیرومندی مثل یک فاتح در خود جمع دارد، اگرچه گاهی ممکن است با خشونت و بی اعتنایی رفتار کند. او همان خدای فاتح در برابر دیوهای مغلوب است، از این رو با اطمینان هر چه بیشتر، سرود شادی سر می دهد. آن شادی که انسان گاهی در نویسندگان میان مایه و متفکران مدعی و بدلی به آن برمیخورد، موجب احساس بدبختی می شود. مثلاً تأثیری که احساس خشنودی و شادی دیوید اشتراوس در من داشت، از این دست است. انسان به راستی احساس شرم می کند که چنین هم عصران شادی داشته باشد، زیرا اینان روزگار ما و مردم آن را در برابر نسل های آینده مثله می کنند. این نوع اندیشمند شاد، اصلاً نمی تواند رنج ها و ددمنشی هایی را که مدعی دیدن آنها است و با آنها میجنگد، ببیند. این است که با ابراز شادمانی اش در حقیقت ما را می فریبد، او میخواهد ما را وادارد باور کنیم جنگی در میان بوده است و از آن میان ما فاتح بیرون آمده ایم. زیرا در نهایت، شادی تنها پس از پیروزی ممکن می شود. این اصل درباره آثار متفکران حقیقی همانقدر صادق است که درباره هر نوع اثر هنری. بگذارید محتوای مطالب به همان بدی و به همان جدیتی باشد که خود زندگی هست؛ وقتی شبه متفکر یا شبه هنرمند از مرز بیکفایتی و نارسایی خود فراتر رود، اثرش تاثیری دردناک و ملالت بار ایجاد خواهد کرد. هیچ چیز بهتر و شادتر از این برای انسان نمیتواند باشد که در همجواری یکی از فاتحان معنوی متفکر و ژرف نگر، قرار بگیرد. انسان بایستی به آن چه زنده ترین است، عشق ورزد و چون فرزانگان سرانجام به زیبایی بگراید. این قهرمانان، صادقانه سخن میگویند، لکنت زبان ندارند و درباره آن چه شنیده اند وراجی نمیکنند. اینان فعالاند و به حقیقت زندگی میکنند، نه پشت یک نقاب و زندگی ایشان با عامیان متفاوت است، این است که در جوار شان احساس انسان بودن و طبیعی بودن می کنیم و بسا مانند گوته فریاد برمی آوریم: «چه قدر موجود زنده شکوهمند و گرانقدر است! چه قدر هماهنگ با آنچه در آن می زید! چه قدر حقیقی! چه قدرسرشار از زندگی!

#فردریش_نیچه
#شوپنهاور_به_مثابه_آموزگار

@didgahfalsafi
📝تعاریف گوناگون فیلسوفان از #فلسفه

#افلاطون: فلسفه، لذتی گرامی است؛ خاستگاه فلسفه، شگفتی در برابر جهان است.

#ارسطو: فلسفه، علم به موجودات است از آن سو که وجود دارند.

#ویتگنشتاین: فلسفه، نبردی است علیه ذهن افسون زده شده، توسط زبان.

#ایمانوئل_کانت: فلسفه، شناسایی عقلانی است که از راه مفاهیم حاصل شده باشد.

#فیشته: فلسفه، علمِ علم یا علم معرفت است.

#یوهان_فریدریش_هربارت: فلسفه، تحلیلِ معانی عقلی است.

#ابن_سینا: فلسفه؛ آگاهی بر حقایق تمام اشیا است؛ به قدری که برای انسان ممکن است بر آن‌ها آگاهی یابد.

#سیسرون: فلسفه، عبارت است از: علم پیدا کردن، به شریف‌ترین امور و توانایی استفاده از آن به هر وسیله ای که ممکن شود.

#ملاصدرا: فلسفه، استکمال نفس انسان، از طریق معرفت یافتن به حقایق موجودات است؛ همان گونه که در خارج هستند و نیز؛ حکم حقیقی به وجود آن‌ها با برهان و نه با ظن و گمان و تقلید، به قدر توانایی انسانی است.

#فردریش_هگل: فلسفه، بحث در امر مطلق است.

#فردریش_نیچه: فلسفه به معنای پوشاندن لباس استدلال عقلی بر قامت امیال، کشف و شهود ها و باور های اخلاقی است.

#توماس_هابز: فلسفه، علم به روابط علت و معلولی میان اشیاست.

#وونت: کار اساسی فلسفه متحد ساختن تمام معرفت‌هایی است که از راه علوم مختلف بدست می‌آیند تا به این ترتیب مجموعه ای واحد و پیوسته ایجاد شود.

#کریستیان_وولف: فلسفه، علم به موجودات ممکن است؛ یعنی بر هر چه ممکن است، بالفعل حالت تحقق پیدا کند.

https://t.me/didgahfalsafi
#فردریش_نیچه ؛#فیلسوف_زندگی

فردریش نیچه اکثر فلاسفه را احمق و بی خاصیت می دانست و خود را اینگونه متمایز می شمرد؛« سرنوشت من این است که نخستین انسان شریف باشم.»
در سال های جوانی به شدت شیفته فلسفه #شوپنهاور شده بود.
به نظر شوپنهاور،جوهره حکمت فلسفی،گفتار #ارسطو در اخلاق نیکوماخوس بود:
“انسان عاقل طالب رهایی از درد است نه لذت.”
نیچه تحت تأثیر شوپنهاور فلسفه جدیدش درباره رویگردانی و تسلیم و رضا را بیان کرد:
“می دانیم که زندگی سرشار از رنج و درد است هرچه بیش تر بکوشیم از آن لذت ببریم،
بیش تر اسیر و برده اش می شویم،و ،بنابراین،[باید] از خوشی های زندگی چشم پوشی کنیم و راه پرهیز در پیش گیریم.”
دلبستگی نیچه به شوپنهاور یک دهه ادامه داشت و پس از آن نیچه دچار تغییر فکری شدیدی شد.
«مخالفت با تعالیم شوپنهاور؟ تقریبا درباره تمام قضایای کلی با او مخالفم.»
یکی از آن قضایا این بود که،چون رضایت خاطر توهم است،خردمندان باید خود را وقف پرهیز از درد کنند نه طلب لذت.
نصیحتی که اکنون به نظر نیچه هم بزدلانه بود و هم غیرواقعی.
به باور او،نه با پرهیز از درد بلکه با تشخیص نقش آن به عنوان مرحله ای اجتناب ناپذیر و طبیعی برای دستیابی به هرچیز خوبی،رضایت خاطر حاصل می شود.
او دریافته بود کسانی که خواهان احساس رضایت خاطر هستند باید از هرگونه سختی استقبال کنند:
“شما می خواهید رنج را از میان بردارید،اگر بشود– و کدام «اگر بشود» ی دیوانه تر از این! گویی ما خوش می داریم که رنج را فزونی بخشیم و آن را از آنچه تاکنون بوده است بدتر کنیم.”
آنچه به تغییر دیدگاه نیچه کمک کرد،تأمل او در باب معدود افرادی در سرتاسر تاریخ بود که به نظر می رسید زندگی رضایت بخش را واقعا شناخته بودند؛افرادی که منصفانه میشد آن ها را #ابرمرد–یکی از مناقشه-انگیزترین اصطلاحات نیچه– شمرد.
“واقعا هیچ فرد زنده ای وجود ندارد که خیلی به او اهمیت بدهم.افراد مورد علاقه ام مدت های زیادی است از دنیا رفته اند– برای مثال #آبه_گالیانی، #آنری_بل یا #مونتنی.”
او می توانست یک قهرمان دیگر،
#یوهان_ولفگانگ_گوته را هم اضافه کند.شاید این چهار نفر بهترین سرنخ ها برای درک منظور نیچه از زندگی رضایت بخش باشند.
آن ها وجوه مشترک زیادی داشتند؛کنجکاو،از نظر هنری بااستعداد و از لحاظ جنسی پرشور بودند. به رغم رویدادهای غم انگیز،می خندیدند و می رقصیدند.
بعضی از آن ها طنز سیاهی شبیه خود نیچه داشتند– لبخند شرورانه ای شادی آفرین،
برخاسته از پس زمینه های بدبینانه.
مالک چیزی بودند که نیچه «زندگی» می خواند و به معنی شجاعت،جاه طلبی،متانت،
استحکام شخصیت،شوخ طبعی و استقلال بود(و در نتیجه فقدان زهدفروشی،دنباله روی،رنجش و عصا قورت دادگی)
قهرمانان نیچه بارها عاشق شده بودند.
#مونتنی فهمیده بود که «کل جنب و جوش دنیا معطوف و منتهی به آمیزش دو جنس است»
و سرانجام اینکه همه آن ها هنرمند بودند.به قول #نیچه؛«هنر،بزرگ ترین محرک زندگی است»
از دید نیچه برای دست یابی به رضایت خاطر حتما باید گاهی به شدت احساس بدبختی کرده باشیم؛
“لذت و رنج چنان به هم وابسته اند که اگر کسی قصد حداکثر بهره مندی از لذت را داشته باشد ناگزیر است بیش ترین مقدار ممکن از رنج را بچشد...”
او فردی مبادی آداب بود ولی برای دوستانش اینگونه می خواست:
«در حق انسان هایی که دوستشان دارم،آرزوی رنجوری،پریشانی،بیماری،
بدرفتاری و آزردگی می کنم.آرزو می کنم که آن ها با خودخوارشماری ژرف،با عذاب بی اعتمادی به خود و با بدبختی شکست خوردگان ناآشنا نمانند.»
نیچه عقیده داشت که؛”فلسفه ترکیب شگفت انگیزی است از ایمان شدید به توان بشری و پایداری شدید”.چنانچه از نظر او حتا اگر استعداد کافی در زمینه خاص همچون نویسندگی نداریم،با داستان نویسی هرروزه سرانجام یاد می گیریم که چگونه داستان را به بارورترین و مؤثرترین شکل ارائه دهیم.
او وابستگی عناصر مثبت زندگی بشری را با وابستگی رضایت خاطر به سختی ها مقایسه کرد:
“وحشی ترین نیروها راه را صاف می کنند و عمدتا ویرانگرند ولی با وجود این،کار آن ها ضروری است تا بعدها تمدن بهتری در آن جا بنا شود. نیروهای هولناک– که شر خوانده می شوند– معماران و جاده صاف کن های غول پیکر بشریت هستند.
همه زندگی ها سخت هستند؛ آنچه برخی از آن ها را رضایت بخش هم می کند،شیوه برخورد با دردها و رنج هاست.”
متفکر محبوب نیچه،#مونتنی در فصل آخر مقالات گفته است؛«#هنر_زندگی یعنی یافتن راه هایی برای استفاده از مصیبت های خودمان:باید یاد بگیریم از امور اجتناب ناپذیر رنج نکشیم.»
زندگی ما مثل هارمونی جهان مرکب از الحان متفاوت،زیر و بم،آرام و گوشخراش است و ما همچون موسیقیدانانی ماهر باید بدانیم که چگونه از همه آن ها استفاده و آن ها را با هم ترکیب کنیم.
@Philosophicalthinking
@didgahfalsafi
‍ ■ دیدگاه #نیچه نسبت به ایرانیان

● من می‌ باید به یک ایرانی، به #زرتشت، ادایِ احترام کنم.
ایرانیان نخستین کسانی بودند که به تاریخ در تمامیتِ آن اندیشیدند.

👤 #فردریش_نیچه

■ فریدریش ویلهلم نیچه را فیلسوفِ فرهنگ نامیده اند، زیرا درگیریِ اصلیِ اندیشه‌ ی او با پیدایش و پرورش‌ و دگرگونی هایِ تاریخیِ فرهنگ هایِ بشری است، به ویژه نظام هایِ اخلاقی‌ شان.
دل ‌بستگیِ نیچه به ایران و ستایشِ فرهنگِ باستانیِ آن را در گزینشِ نامِ زرتشت به عنوانِ پیام ‌آورِ فلسفه‌ ی خود می ‌توان دید و نیز نهادنِ نامِ وی بر کتابی که آن را مهم ترین اثرِ خود می ‌شمرد، یعنی کتاب چنین گفت زرتشت. نیچه توجهِ خاصی به تاریخِ ایرانِ دوره‌ ی اسلامی نشان نمی‌ دهد.
نیچه در پاره‌ نوشته ‌ای در میانِ آثارِ منتشر شده پس از مرگ ‌اش، از یک فرصتِ از دست رفته‌ ی تاریخی دریغ می‌ خورد که چرا به جایِ رومیان، ایرانیان بر یونان چیره نشدند.
نیچه می گوید : به جایِ این رومیان، چه خوب بود که ایرانیان سرورِ (Herr) یونانیان می ‌شدند.
نیچه در آثارش بیست و هشت بار از ایرانیان (die Perser) نام می ‌برد و در برخی از پاره ‌نوشته ‌های (Fragmente) او می ‌توان نگره‌ ی او را نسبت به ایرانیانِ باستان و فرهنگِ‌ شان به‌ روشنی یافت. وی، به‌ ویژه، ستایشگرِ چیرگی‌ ایرانیان در تیراندازی و سوارکاری و جنگاوری و نیز حالتِ سروری‌ و قدرت‌ خواهی ‌شان است و نیز پافشاری‌ شان بر فضیلتِ راستگویی. این ها کردارها و ارزش‌ هایی است که وی شایسته‌ ی زندگانیِ والا منشانه‌ ی انسانی می‌داند. امّا، بالاترین درجه‌ ی توجهِ خود به ایرانیان و بزرگداشتِ آنان را آن جا نشان می ‌دهد که از زمان ‌باوریِ ایرانیان سخن می‌گوید؛ باوری که به دیدگاهِ او نسبت به زمان و ’بازگشتِ جاودانه‘‌ی آن همانند است.
نیچه می گوید : زرتشت بزرگترين پيامبر هوشمند و تيزهوشی است كه پايه ‌های گسترده انديشه سازنده و مردمی اش تاكنون برای باختر، استوارترين ستون زندگی بوده است. انديشه زرتشت آموزش های بزرگی برای نيک زندگی كردن، نيک در پيوند بودن، نيک رفتار داشتن و نيک سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهی به ديگران است. او هيچ گاه در هيچ سخنش از به كاربردن پی ‌در پی "راستی و درستی"‌ خودداری نكرده و پيوسته همه ی مردم را بدين سو خوانده است. در سخن زرتشت، شكوهی يافت می شود كه در كمتر سخنی می توان يافت.

#محمدرضا_رمضانی

@didgahfalsafi
🔍تجربه و آزمون

▪️من آن شکّ و تردیدی را می‌ستایم که به من امکان می‌دهد تا در جوابِ او بگویم:
«بسیار خوب، باشد، حالا آزمایش می‌کنیم!»
امّا من دیگر نمی‌خواهم سخنی درباره‌ی چیزی بشنوم که تجربه و آزمون اجازه نمی‌دهد.
مرز ها و معیار های راستی و درستی برای من تجربه و آزمون هستند.

✍️ #فردریش_نیچه
📕 #حکمت_شادان
📚کتاب اول - بند 26

@didgahfalsafi