Forwarded from دو بیت کاشی (محمد)
۱)
آن یار مُقامر، آن تشَّرُف، آن گُرد
ما را به وداع آخرت با خود برد
نوشاند به ما هزار سال آتش تلخ
وانگه _به سلامتیش_ ما را هم خورد
۱)
گفتا: برِ من مگرد! این کار تو نیست
گفتم: به کجا روم که بازار تو نیست؟
بر هر طرفی شوم تویی در نظرم
آن کیست که محوِ ماه دیدار تو نیست؟
۳)
شب را بنگر! که کهکشانت ریزد
مژگان تر کن! که رستخیز انگیزد
چون تو جگرآوری که دیده است به دهر؟
از چون تو یلی، چگونه جان پرهیزد؟
#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی
https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
آن یار مُقامر، آن تشَّرُف، آن گُرد
ما را به وداع آخرت با خود برد
نوشاند به ما هزار سال آتش تلخ
وانگه _به سلامتیش_ ما را هم خورد
۱)
گفتا: برِ من مگرد! این کار تو نیست
گفتم: به کجا روم که بازار تو نیست؟
بر هر طرفی شوم تویی در نظرم
آن کیست که محوِ ماه دیدار تو نیست؟
۳)
شب را بنگر! که کهکشانت ریزد
مژگان تر کن! که رستخیز انگیزد
چون تو جگرآوری که دیده است به دهر؟
از چون تو یلی، چگونه جان پرهیزد؟
#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی
https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk
Telegram
دو بیت کاشی
رباعیات
محمد رمضانی فرخانی
ویراست رباعیهایی که در سالهای ۹۱ تا ۹۷ در مشهد نوشتهام و نیز رباعیهایی که پس از آن گهگاه نوشتهام یا مینویسم در تهران
.
محمد رمضانی فرخانی
ویراست رباعیهایی که در سالهای ۹۱ تا ۹۷ در مشهد نوشتهام و نیز رباعیهایی که پس از آن گهگاه نوشتهام یا مینویسم در تهران
.