تجربهٔ تفکر
343 subscribers
1.94K photos
730 videos
290 files
2.2K links
دغدغهٔ اصلی من شناخت بهتر دین اسلام است. به فلسفه، زبان‌شناسی و مسائل سیاسی-اجتماعی هم بی‌اعتنا نیستم. در این گدار (کانال) مطالبی مرتبط با این موضوعات طرح می‌شود. محمد نورالهی
denkenserfahrung.blogfa.com
nur-e-elaahi@hotmail.com
@Nurelahii
Download Telegram
بررسی ترجمۀ عباراتی زبانزد از آگوستین دربارۀ زمان
(منقول در کتاب «مسائل اساسی پدیدارشناسی» مارتین هایدگر)

Das Wort Augustins über diesen Tatbestand ist bekannt. Quid est enim >tempus<? Quis hoc facile breviterque explicaverit? Quis hoc ad verbum de illo proferendum vel cogitatione conprehenderit? Quid autem familiarius et notius in loquendo conmemoramus quam >tempus<? Et intellegimus utique, cum id loquimur, intellegimus etiam, cum alio loquente id audimus. - Quid est ergo >tempus<? Si nemo ex me quaerat, scio; si quaerenti explicare velim, nescio: fidenter tarnen dico scire me, quod, si nihil praeteriret, non esset praeteritum tempus, et si nihil adveniret, non esset futurum tempus, et si nihil esset, non esset praesens tempus.
»Was ist denn die Zeit, wer vermöchte das je leicht und kurz auseinanderzulegen? Wer hat diese gedanklich begriffen, um von ihr zu reden? Was aber gibt es Vertrauteres und Bekannteres, das wir in unserer Rede erwähnen, als die Zeit? Und wir verstehen sie jedenfalls, wenn immer wir von ihr reden, und wir verstehen sie auch, wenn wir einen anderen von ihr reden hören. Was ist das also -Zeit? Wenn mich niemand darüber ausfragt, weiß ich es; wenn ich es dem Frager auseinanderlegen soll, weiß ich es nicht zuversichtlich sage ich jedoch, daß ich weiß: wenn nichts vorüberginge, gäbe es keine vergangene Zeit, und wenn nichts anrückte, gäbe es keine zukünftige Zeit, und wenn nichts vorhanden wäre, gäbe es keine gegenwärtige Zeit.« (die Grundprobleme der Phänomenologie, GA 24, S. 325)
ترجمۀ استاد پرویز ضیاء شهابی:
سخن آگوستینوس درباب این واقعیت معروف است. [...] «پس چیست زمان؟ کیست که بتواند به آسانی و کوتاهی بیانش کند؟ چه کس به اندیشه بدان راه برده است تا از آن سخن بگوید؟ اما در میان چیزهایی که از آنها سخن می‌گوییم، آشناتر و شناخته‌شده‌تر از زمان چیست؟ و ما هرگاه که از آن سخن می‌گوییم همیشه آن را فهم می‌کنیم، همچنانکه چون سخن کسی را بشنویم که از آن می‌گوید فهم می‌کنیم. پس آخر چیست زمان؟ تا دربابش از من نپرسند آن را می‌دانم، چون از من بخواهند بیانش کنم، نمی‌دانم. به جرأت می‌گویم که می‌دانم که اگر هیچ چیز نبوده باشد، زمان گذشته نیست و اگر هیچ چیز پیش نیاید زمان آینده نیست و اگر هیچ چیز نباشد زمان حال هم نیست.»
مفردات مهم در سه متن استاد ضیاء شهابی، آگوستین و هایدگر (با حذف وجه نفی):
نبوده
(praeteriret/ vorüberginge)
گذشته
(praeteritum/ vergangene)
پیش نیاید
(adveniret/ anrückte)
آینده
(futurum/ zukünftige)
نباشد
(esset/ vorhanden)
حال
(praesens/ gegenwärtige)
توضیح:
آگوستین در عبارات پایانی زبانزد کتاب اعترافات (فصل ۱۱، فرگرد۱۴)(*) در پی برقرای ارتباط میان سه نوع موجود «بوده» (در گذشته موجود)، «هست» (اکنون موجود) و «خواهد بود» (در آینده موجود) و سه برهه از زمان یعنی گذشته، اکنون و آینده است.
si nihil praeteriret, non esset praeteritum tempus,
et si nihil adveniret, non esset futurum tempus,
et si nihil esset, non esset praesens tempus
این ارتباط تنها در یک مورد، یعنی جملۀ اول، زبانی هم هست یعنی او از واژگان همخانواده برای ادای مطلب استفاده کرده است: praeteriret, praeteritum (فعل praeterire لاتینی طبق
etymonline.com
متشکل است از praeter-: فراتر، پیشتر و ire/ eō: رفتن).
اگر می‌شد در هر سه مورد، این ارتباط لفظی را مرعی داشت متن از بلاغت و گویایی و رسایی بهتری برخوردار می‌شد ولی در ترجمۀ هایدگر تنها در عبارت اول و در ترجمۀ استاد، تنها در عبارت سوم، این همخانوادگی و ارتباط لفظی رعایت شده است.
پیشنهاد من:
اگر چیزی درنمی‌گذشت هیچ زمان گذشته‌ای نبود
«و اگر هیچ چیز پیش نیاید زمان آینده نیست»
و اگر هیچ چیز در حضور نباشد زمان حاضر هم نیست.
نسبت «وجود» و «زمان» در اندیشۀ هایدگر از همین عبارات روشن می‌تواند شد.
ناگفته نماند که در علوم طبیعی، «زمان» را که «سنجش کمّی نسبت دو حرکت» است موجودی از موجودات عالم (ولو موجودی قاهر و غالب و و دارای سعۀ وجودی فراگیر) می‌گیرند و مرتکب توهم موجود دانستن زمان می‌شوند که این خطا بر فیلسوفان بخشوده نیست. اما اینکه این زمان‌فهمی عامیانه را ریشه‌دار در احوالات وجودی موجودی که وجودفهمی از مقومات ذات اوست یعنی وجودبینابینی (Dasein) بگیریم (چنانکه هایدگر گرفته است) و «زمان‌داری»(**) را از اینجا و تاریخ‌داری(***) را از این موجود خاص (که خود ماییم) بربخوانیم می‌تواند عمقی داشته باشد که شاید در هایدگر باشد و شاید نه. من اکنون به ضرس قاطع در این خصوص سخن نمی‌توانم گفت.
پینوشت:
*) ترجمه‌ای از این کتاب به قلم سایه میثمی در انتشارات دفتر پژوهش و نشر سهروردی (چهارم، ۱۳۸۷) منتشر شده‌است و ادعا شده آقای مصطفی ملکیان، چنان‌چون کتابهای زیاد دیگری، وظیفۀ مقابله (یعنی به نوعی سرویراستاری) این کار را بر عهده داشته است. عبارات پایانی متن در آن چنین گزارش شده است: «اگر هیچ چیز سپری نمی‌شد زمان گذشته‌ای وجود نمی‌داشت و اگر قرار نبود چیزی حادث شود زمان آینده‌ای نیز نمی‌بود و اگر چیزی نبود، زمان حال وجود نداشت».
عبارات مقدماتی این قطعه در این ترجمه خلاصه شده‌است؛ اما چرا خلاصه؟ اشکال از کجاست؟ مترجم یا متن مرجع؟ وظیفۀ سرویراستار چه بوده؟ آن هم در مورد چنین قطعۀ زبانزد و ارسال‌المثلی. جالب اینجاست که طبق یادداشت مترجم ِ Der Begriff der Zeit هایدگر، عبارات دیگر منقول از همین فصل اعترافات در آن اثر هایدگر هم در متن میثمی یافت نمی‌شود؛ نک. مفهوم زمان و چند اثر دیگر؛ ترجمۀ علی عبداللهی؛ نشر مرکز؛ اول ۱۳۸۳، ص۴۸.
**) Zeitlichkeit
*
**) Geschichtlichkeit
#محمد_نورالهی
Forwarded from محمد نورالهی
https://t.me/denkerfahr/6002
خوانش بخش دوم یادداشت من در مجلهٔ خراسان فرهنگی، ش۴، امرداد ۱۳۹۳
#محمد_نورالهی
Forwarded from توییتر فارسی
‏ما انقدر فقیریم که پول نداریم به اندازه کافی سیب زمینی بخریم.
هردفعه میرم پای گاز سیب زمینی سرخ کرده بخورم مامانم میگه نخور،کمه! 😔

*صورتی*

@OfficialPersianTwitter
Forwarded from توییتر فارسی
خوده من یه مدت جز اقلیت هندی بودم یه گاوی رو به عنوان عشق میپرستیدم

»Too Faced«

@OfficialPersianTwitter
Forwarded from ضد تخریب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺وقتی که یک انقلابی برای مذاکره رفته باشه اینجور مذاکره می کند👌

سکانس زیبایی از فیلم شور شیرین، زکاوت شهید محمود کاوه در مذاکره با دشمن😊

⛔️ @anti_takhrib
به نام خداوند پریروز و پسفردای تاریخ

نکاتی دربارهٔ ترجمهٔ هایدگر از عبارتی از آوگوستینوس

منبع متن:
مجموعه‌آثار هایدگر، جلد ۶۴، صص ۱۱۱:
(GA, B 64, S. 111):
Augustinus hat die Frage hier stehen gelassen.
»In te, anime meus, tempora metior; noli mihi obstrepere: quod est; noli tibi obstrepere turbis affectionum tuarum. In te, inquam, tempora metior; affectionem quam res praetereuntes in te faciunt, et cum illae praeterierint manet, ipsam metior praesentem, non eas quae preaterierunt ut fieret: ipsam metior, cum tempora metior.«
In Paraphrase: »In dir, mein Geist, messe ich die Zeiten; dich messe ich, so ich die Zeit messe. Komme mir nicht mit der Frage in die Quere: Wie denn das? Verleite mich nicht dazu, von dir wegzusehen durch eine falsche Frage. Komme dir selbst nicht in den Weg durch die Verwirrung dessen, was dich selbst angehen mag. In dir, sage ich immer wieder, messe ich die Zeit; die vorübergehend begegnenden Dinge bringen dich in eine Befindlichkeit, die bleibt, wahrend jene verschwinden. Die Befindlichkeit messe ich in dem gegenwärtigen Dasein, nicht die Dinge, welche vorübergehen, daß sie erst entstünde. Mein Mich-befinden selbst, ich wiederhoIe es, messe ich, wenn ich die Zeit messe.«
نکات:
۱) از این سخنرانی هایدگر که تحت عنوان «مفهوم زمان» منتشرشده دو ترجمه در دست است که هیچکدام چندانکه بایدوشاید درخور نیست. یکی از علی عبداللهی (مرکز، ۱۳۸۳) و‌ دوم محمد رنجبر و نادر پورنقشبند (پرسش، ۱۳۸۴).
۲) در این فقرهٔ خاص، هایدگر (H) عبارت منقول از کتاب اعترافات آوگوستینوس (A) را چندان تحت لفظی ترجمه نکرده بلکه گاه جمله‌ای را دو بار ترجمه کرده است:
A) In te, anime meus, tempora metior
H) In dir, mein Geist, messe ich die Zeiten;
dich [=Geist] messe ich, so ich Zeit messe.
در تو، ای جان من، میسنجم زمانها را
تو را میسنجم همان‌گونه‌که زمان را میسنجم
A) noli mihi obstrepere: quod est
H) Komme mir nicht mit der Frage in die Quere: Wie denn das?
با این پرسش به کجراهه‌ام میفکن: که پس این چیست؟
A)noli tibi obstrepere turbis affectionum tuarum.
H) Verleite mich nicht dazu, von dir wegzusehen durch eine falsche Frage.
Komme dir selbst nicht in den Weg durch die Verwirrung dessen, was dich selbst angehen mag.
چنینم راه منما که از تو با پرسشی نادرست چشم برگیرم
مرا از خودت با تشویشِ آنچه تو خود با آن درتوانی افتاد دور مکن
A) In te, inquam, tempora metior;
H) In dir, sage ich immer wieder, messe ich die Zeit
در تو، باز هم میگویم، زمان را میسنجم
A) affectionem quam res praetereuntes in te faciunt, et cum illae praeterierint manet,
H) die vorübergehend begegnenden Dinge bringen dich in eine Befindlichkeit, die bleibt, wahrend jene verschwinden.
چیزهای درگذرندهٔ رویاروشونده تو را به احوال‌ومواجیدی می‌آورند که می‌ماند، آنگاه که جز آن محو میشوند
A) ipsam metior praesentem, non eas quae preaterierunt ut fieret:
H) Die Befindlichkeit messe ich in dem gegenwärtigen Dasein, nicht die Dinge, welche vorübergehen, daß sie erst entstünde.
احوال‌ومواجید را من در وجودبینابینی پیش‌چشم میسنجم، نه چیزهایی که درمیگذرند، تا آن [احوال‌ومواجید] تازه ظاهر شود.
A) ipsam metior, cum tempora metior.«
H) Mein Mich-befinden selbst, ich wiederhoIe es, messe ich, wenn ich die Zeit messe
مکررش میکنم، وجدان‌النفسم را میسنجم وقتی زمان را میسنجم.
(ترجمهٔ فارسی از من با نگاه به ترجمهٔ آقای عبداللهی)
۳) در این ترجمه هایدگر از اصطلاحات خاص خودش بهره برده است:
affection → Befindlichkeit
(احوال‌ومواجید)
preasent → gegenwärtige Dasein
(وجودبینابینی پیش‌چشم)
۵) و درنهایت هایدگر با این ترجمه «زمان» را نه امری «عارض» بر ذات وجود انسانی (دازاین) بلکه «ذاتی» آن نمایانده است و از اینجاست که «زمان‌داری»(*) را وصف ذات این نوع موجود برشمرده است.

*) Zeitlichkeit
یادداشتی کوتاه ولی خواندنی‌ دربارهٔ فقره‌ای از کتاب «مفهوم زمان» هایدگر نوشته ام.
موضوع متن تجزیه‌تحلیل ترجمهٔ هایدگر از عبارتی از کتاب #اعترافات #آوگوستینوس (کتاب ۱۱، فصل ۲۷، بند ۳۶) است:
In te, anime meus, tempora metior; noli mihi obstrepere: quod est; noli tibi obstrepere turbis affectionum tuarum. In te, inquam, tempora metior; affectionem quam res praetereuntes in te faciunt, et cum illae praeterierint manet, ipsam metior praesentem, non eas quae preaterierunt ut fieret: ipsam metior, cum tempora metior
این عبارات را طبق ترجمه‌های انگلیسی چنین میتوان گزارش کرد:
در تو، ای روح من، زمانها را میسنجم. مرا با اینکه هست در خود فرومریز. خود را با امواج سرکش تأثرات در خود فرومریز. در تو، چنانکه گفتم، من زمانها را میسنجم. من میسنجم چنانکه زمان، تأثری را که چیزها در تو ایجاد میکنند حاضر میکند، همچنانکه آنها درمیگذرند و آنچه پس از درگذشتن آنها باقی میماند.
من خود چیزهایی را که درمیگذرند و تأثراتشان در تو باقی میماند نمیسنجم. این چیزی است که من میسنجم وقتی زمانها را میسنجم.

#محمد_نورالهی
.
◼️استاد اعظم رهنورد زریاب، نویسنده‌ی برجسته‌ی افغانستان امروز پر‌كشید.
استاد رهنورد زریاب از بزرگترین نویسندگان معاصر افغانستان در عرصه رمان، داستان کوتاه و نقد ادبی است. به جرات می‌توان گفت که یکی از شناخته‌شده ترین چهره‌های ادبیات معاصر افغانستان، رهنورد زریاب است. تاثیرگذاری او بر بخش‌های مختلف ادبیات افغانستان برکسی پوشیده نیست.
استاد زریاب در سال ۱۳۲۴ خورشیدی، در شهر کابل چشم به جهان گشود. پدرش از غزنی و مادرش از شمال کشور بود. او مکتب حبیبیه را به پایان رسانید. وارد دانشگاه کابل شد. و رشتهً خبرنگاری را انتخاب کرد. مدتی بعد از پایان تحصیل به بریتانیا رفت و از دانشگاه ویلز جنوبی گواهی‌نامهٔ فوق لیسانس گرفت.
استاد زریاب در نهادهای متعدد فرهنگی کشور از جمله ریاست اتحادیهٔ نویسندگان افغانستان، مدیرعمومی خبرنگاران روزنامه انیس، مسئول بخش هنر در وزارت اطلاعات و فرهنگ و ... نقش ایفا کرد. و کتاب‌های متعددی شامل داستان‌های کوتاه و رمان و مقالات پژوهشی از خود به یادگار گذاشته است.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
#زریاب
#افغانستان
@zaynabbayat
Forwarded from توییتر فارسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فهمیدید چرا اسب حیوان نجیبی‌ست؟

*Amu Abbas*

@OfficialPersianTwitter
باشد که عبرت بگیرید😊

پدر کو ندارد نشان از پسر
پسر کو ندارد نشان از پدر

با خدا معامله کرده بوده!😐
Forwarded from افشين علا
بازآفريني دوباره ي شعری كه چند سال پيش سروده بودم:


به اردوغان


نه شام لقمه ي چربی برای شام تو شد
نه در عراق، قضا و قدر به کام تو شد

نه در سيادت اعراب، نقشه ي تو گرفت
نه افتخار اروپا شدن به نام تو شد

نه با ریا و دغل، سنگ دین به سینه زدن
دلیل رونق بازار و احترام تو شد

كنون هم از هوس ساحل ارس بگذر
گمان مبر دل ايران زمين كنام تو شد

دوام عزت اين خطه از ولاي علي است
اگر كه كافه و مي، پایه ي دوام تو شد

ارس ز هر دو طرف زير گام شيران است
ترشحي اگر از آن نصيب جام تو شد

رفیق قافله ای و شریک دزد اما
گمان مدار كه تُرك غيور خام تو شد

فقط به حرمت همسایگی است صبر يلان
گمان مبر وجبي هم نصيب گام تو شد

نه تُرك گنجه و باكو نه تُرك ايراني
نه قوم كُرد هماهنگ با مرام تو شد

سكوت شير برادر! ز ترس روبه نيست
ز خوان اوست اگر لقمه اي طعام تو شد

به خود، قيافه ي فاتح گرفته اي با شعر
چه غم؟ كه قافيه اسباب التيام تو شد

فسانه گشت و کهن شد حديث عثمانی
به خود بیا كه همای ظفر ز بام تو شد

نه غرب با تو وفا می‌کند نه اسراییل
نه داعشی که به دستور او غلام تو شد

خود آگهم كه روا نيست هجو همسايه
حلال کن اگر اين بیت‌ها حرام تو شد!



✍🏻افشين علا
آذر۹۹



📚کانال رسمی افشین علا📚
⚡️ @afshinala ⚡️




https://b2n.ir/694712