@ddrreamm

آن عهد یاد باد که از بام و در مرا
هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی

خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی دلیری سرآمدی

#حافظ

کار به هیچ چیزی ندارم، شما فقط ادبیات حرف زدن رو ببینید و مقایسه کنید با وضعیت الانمون! چی بودیم و چی‌شدیم
@ddrreamm
#طنزیمات_ادبی
فقیه وقاضی و داروغه و مداح و روحانی
همه از کفر می نالند و مسلم از مسلمانی

خداوندا مسیح تازه‌ای مبعوث کن شاید
جهان مرده را احیا کنی با عشق درمانی

جوانان سعادتمندمان زهوارشان در رفت
بفرما پیر دانا این هم از نیروی انسانی

گرفتی حال مردم را و از آینده می گویی
چه سود از گل زدن ای شیخ بعد از سوت پایانی

ثوابش کمتر از حج و نماز مستحبی نیست
نشستن پای صحبتهای زنهای خیابانی

زبان غرق سکوت است و قلم از ترس خاموش است
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
نه پول نفت می خواهم نه آب و برق مجانی

@ddrreamm
حکایتی تلخ،

مرد نادانى درد چشم سخت گرفت و به جاى پزشک نزد دامپزشک رفت. دامپزشك همان دارویى را كه براى درد چشم حیوانات تجویز مى كرد به چشم او كشید و او كور شد. او از دست دامپزشک شكایت كرد.
دادگاه دو طرف دعوا را حاضر كرده و به محاكمه كشید. راى نهایى دادگاه این شد كه قاضى به دامپزشك گفت: برو هیچ تاوانى بر گردن تو نیست، اگر این كور نادان (خر) نبود براى درمان چشم خود نزد دامپزشك نمى آمد.

هدف از این حكایت آن است كه: هر كس ، کار مهمى را به شخص نا آزموده و غیر متخصص واگذارد، علاوه بر اینكه پشیمان خواهد شد، در نزد خردمندان به عنوان كم خرد و سبك سر خوانده خواهد شد.

ندهد هوشمند روشن راى
به فرومایه كارهاى خطیر
بوریا باف اگر چه بافنده است
نبرندش به كارگاه حریر

#سعدی

  

@ddrreamm


رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن
ابتدای یک پریشانیست حرفش را نزن

گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو
چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن

#فرامرز_عرب_عامری

@ddrreamm

نام این تابلو ، با من  همانند این سگ رفتار کنید ،

خیلی وقت ها خیلی هامون به طرز رفتار، لحن، کلمات، و‌ جملات خودمون نیستیم یادمون باشه ما مالک فرزندان یا دانش آموزان نیستیم آن ها امانتی هستند در دست ما.

@ddrreamm

در بیابان فراخی که از آن می‌گذرم
پای سنگین کسی در دل شـــب

با من و سایه من همسفر است
چون هراسان به عقب می‌نگرم

هیـچ کس نیست به جز باد و درخت
که یکی مست و یکی و بی‌خبر است

        #نادر_نادرپور

📕زادروز "نادر نادرپور"، نویسنده و شاعر معاصر ایرانی. (۱۳۰۸ ه.ش

@ddrreamm


دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مکن

که باد صبح نسیم گره گشا آورد

#حافظ

@ddrreamm

من خنده زنم بر دل ، دل خنده زند بر من
اینجاست که میخندد دیوانه به دیوانه

من خنده زنم بر غم ، غم خنده کند بر من
اینجاست که میخندد بیگانه به دیوانه

من خنده کنم بر عقل او خنده کند بر من
اینجاست که میخندد ویرانه به دیوانه

من خنده کنم بر تو ، تو خنده کنی بر من
اینجاست که میخندیم هر دو چو دو دیوانه

من خنده کنم بر او ، او خنده کند بر من
دیگر به چه میخندم دل رفت از این خانه!!!


#وحشی_بافقی

@ddrreamm

هر که با بدان نشیند
اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند
به طریقت ایشان متهم گردد،
و گر به خراباتی رود به نماز کردن،
منسوب شود به خمر خوردن.

طلب کردم ز دانایی یکی پند
مرا فرمود با نادان مپیوند

#سعدی
گلستان

@ddrreamm


❤️من فکر می‌کنم هر آنکس که قصد دارد این دنیا را برای همه‌ی آدم‌ها جای بهتری کند، یک قهرمان است.

#مایا_آنجلو
#ای_شرقی_غمگین

@ddrreamm


ﮐﺎﺭ ﺿﻌﯿﻔﺎﻥ ﺯ ﭼﻪ ﺑﯽ ﺭﻭﻧﻖ ﺍﺳﺖ ؟
ﺧﻮﻥ ﻓﻘﯿﺮﺍﻥ ﺯ ﭼﻪ ﺭﻭ، ﺑﯽ ﺑﻬﺎﺳﺖ؟

ﻋﺪﻝ، ﭼﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﻣﻨﺴﻮﺥ ﺷﺪ؟
ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﺍﻧﺼﺎﻑ، ﭼﺮﺍ ﮐﯿﻤﯿﺎﺳﺖ؟

#پروین_اعتصامی

@ddrreamm

برو معالجه خود  کن  ای  نَصیحت گو

شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد؟

#حافظ

@ddrreamm

سروده دیگری از #بیداد_خراسانی
با صدای بیداد

@ddrreamm

ای برادر تو همه اندیشه‌ای
مابقی تو استخوان و ریشه‌ای

گَر گُلست اندیشهٔ تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی
‌
#مولانا

@ddrreamm

خفتگان را خبر از
محنت بیداران نیست

تا غمت پیش نیاید،
غم مردم نخوری...


« سعدی »

@ddrreamm

‏شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما

با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا
بی زبان شد گرچه دارد صد نوا

جمله معشوقست و عاشق پرده‌ای
زنده معشوقست و عاشق مرده‌ای

عشق خواهد کین سخن بیرون بود
آینه غماز نبود چون بود

آینت دانی چرا غماز نیست
زانک زنگار از رخش ممتاز نیست

#مولانا