@ddrreamm
سیارهى ما،
دیگر نیازى به آدمهاى موفق ندارد!
این سیاره به شدت نیازمند افراد صلح جو، درمانگر، ناجى، قصهگو و عاشق است!
#دالایی_لاما
@ddrreamm
سیارهى ما،
دیگر نیازى به آدمهاى موفق ندارد!
این سیاره به شدت نیازمند افراد صلح جو، درمانگر، ناجى، قصهگو و عاشق است!
#دالایی_لاما
👍2❤1👏1
@ddrreamm
آنای من!
به دستانم نگاه میکنم! خالی و خسته!
چقدر کتاب ورق زدهام! چقدر نوشتهام!
چقدر فکر کردهام! پندارم این بود که ما هنوز
به زندگی نرسیدهایم و برای رسیدن به آن زندگی موعود ذهنیام،
من و تو مامان و لیلا و سینا،
سوار بر سورتمهی زمان بهپیش میرفتیم
و کسی نبود که به ما بگوید:
هی! عمو! زندگی همین است!
همین تلویزیون آر. تی. آی سیاهوسفید!
همین میگرنهای موروثی! همین هار شدن بخاری نفتی!
همین جستوخیز و خندههای بیدلیل!
همین برفها و کلاغها که لهجهی لری داشتند انگار!
✍ #حسین_پناهی
📖 #نامههایی_به_آنا
آنای من!
به دستانم نگاه میکنم! خالی و خسته!
چقدر کتاب ورق زدهام! چقدر نوشتهام!
چقدر فکر کردهام! پندارم این بود که ما هنوز
به زندگی نرسیدهایم و برای رسیدن به آن زندگی موعود ذهنیام،
من و تو مامان و لیلا و سینا،
سوار بر سورتمهی زمان بهپیش میرفتیم
و کسی نبود که به ما بگوید:
هی! عمو! زندگی همین است!
همین تلویزیون آر. تی. آی سیاهوسفید!
همین میگرنهای موروثی! همین هار شدن بخاری نفتی!
همین جستوخیز و خندههای بیدلیل!
همین برفها و کلاغها که لهجهی لری داشتند انگار!
✍ #حسین_پناهی
📖 #نامههایی_به_آنا
👍1
@ddrreamm
یکی مرا ببرد سمت باغ گردوها
معطّرم کند از عطر ناب شببوها
بجای من به گل نسترن سلام کند
ببوسد ازطرفم ناز چشم آهوها
من ازسکوت عمیق اتاق خسته شدم
ازاین عقیم نشینی کنارجاروها
دلم برای تماشای کوچه تنگ شده
برای پرسه زدن دردل هیاهوها
یکی مرا بنشاند کناردست نسیم
کنارمستی پرواز با پرستوها
چقدردیدنِ امروزِ زندگی زیباست
به هم تنیدگیِ رنگها صدا بوها
برای تجربه عشق روز زیباییست
دراستخاره نمانید مثل ترسوها
به برگهای گل خیزران نگاه کنید
که میخورندبه هم مثل رقص چاقوها
خطوط آبی پروانه ها تماشایی ست
بکاررفته درآن بهترین قلم موها
نسیم ازنفس افتاده است ازبسکه
کشیده بقچه افسانه هاو جادوها
مگر سکوت بگوید چه در تماشا هست
دراوج خویش به سرمیبرند الگوها
برای لمس فراگیر آسمان امروز
کنارپنجره باید نشست و سکّوها
طلوع کرد به خورشید و دل به دریا زد
ورفت تا تهِ رویا شبیهِ جاشوها
صدای کف زدن برگ را نمیشنوی؟
تو هم برقص بزن دست با النگوها
بگیردست کسی که گرفته قلبت را
ببر به سمت تماشای مستی قوها
شبیه من که نشستم به زندگی برخیز
کنارپنجره ای رو به باغ گردوها
#رامین_حق_شناس
یکی مرا ببرد سمت باغ گردوها
معطّرم کند از عطر ناب شببوها
بجای من به گل نسترن سلام کند
ببوسد ازطرفم ناز چشم آهوها
من ازسکوت عمیق اتاق خسته شدم
ازاین عقیم نشینی کنارجاروها
دلم برای تماشای کوچه تنگ شده
برای پرسه زدن دردل هیاهوها
یکی مرا بنشاند کناردست نسیم
کنارمستی پرواز با پرستوها
چقدردیدنِ امروزِ زندگی زیباست
به هم تنیدگیِ رنگها صدا بوها
برای تجربه عشق روز زیباییست
دراستخاره نمانید مثل ترسوها
به برگهای گل خیزران نگاه کنید
که میخورندبه هم مثل رقص چاقوها
خطوط آبی پروانه ها تماشایی ست
بکاررفته درآن بهترین قلم موها
نسیم ازنفس افتاده است ازبسکه
کشیده بقچه افسانه هاو جادوها
مگر سکوت بگوید چه در تماشا هست
دراوج خویش به سرمیبرند الگوها
برای لمس فراگیر آسمان امروز
کنارپنجره باید نشست و سکّوها
طلوع کرد به خورشید و دل به دریا زد
ورفت تا تهِ رویا شبیهِ جاشوها
صدای کف زدن برگ را نمیشنوی؟
تو هم برقص بزن دست با النگوها
بگیردست کسی که گرفته قلبت را
ببر به سمت تماشای مستی قوها
شبیه من که نشستم به زندگی برخیز
کنارپنجره ای رو به باغ گردوها
#رامین_حق_شناس
👏1
@ddrreamm
چون تيغ به دست آري مردم نتوان کشت
نزديک خداوند بدي نيست فرامشت
اين تيغ نه از بهر ستمگاران کردند
انگور نه از بهر نبيدست به چرخشت
عيسي به رهي ديد يکي کشته فتاده
حيران شدو بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که «کرا کشتي تا کشته شدي زار؟
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
#ناصر_خسرو_قبادیانی
چون تيغ به دست آري مردم نتوان کشت
نزديک خداوند بدي نيست فرامشت
اين تيغ نه از بهر ستمگاران کردند
انگور نه از بهر نبيدست به چرخشت
عيسي به رهي ديد يکي کشته فتاده
حيران شدو بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که «کرا کشتي تا کشته شدي زار؟
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
#ناصر_خسرو_قبادیانی
👍1