🌷🌷🌷
+فلانی رو میشناسی ؟
- نه کیو میگی ؟
+همون پسر کچله
+همون دختر چاقه
+همون لاغر مردنیه
+همون عینکیه
+همون پسر سیاهه
+همون دختر مو وزوزیه
+همون یارو درازه
+همون که پاش میلنگه
+همون صورت جوش جوشیه
+همون لپ قرمزه
+همون یارو پشمالوئه
کاش این عادت ناپسند را ترک کنیم و عیب های ظاهری هر آدمی را به جای هویتش قرار ندهیم . هیچ انسانی ظاهر بی عیبی ندارد و هیچ اختیار و انتخابی هم برای آن نداشته است . اگر خوب نگاه کنیم یک یا چند تا از این ایرادها ممکن است شامل حال خودمان هم باشد . چه خوب می شود آدم ها را با اسم واقعی و نکات مثبت شخصیتشان بشناسیم و صدا کنیم و این فرهنگ زیبا را به فرزندانمان هم یاد بدهیم .
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈@davayeroh
🌷🌷🌷
+فلانی رو میشناسی ؟
- نه کیو میگی ؟
+همون پسر کچله
+همون دختر چاقه
+همون لاغر مردنیه
+همون عینکیه
+همون پسر سیاهه
+همون دختر مو وزوزیه
+همون یارو درازه
+همون که پاش میلنگه
+همون صورت جوش جوشیه
+همون لپ قرمزه
+همون یارو پشمالوئه
کاش این عادت ناپسند را ترک کنیم و عیب های ظاهری هر آدمی را به جای هویتش قرار ندهیم . هیچ انسانی ظاهر بی عیبی ندارد و هیچ اختیار و انتخابی هم برای آن نداشته است . اگر خوب نگاه کنیم یک یا چند تا از این ایرادها ممکن است شامل حال خودمان هم باشد . چه خوب می شود آدم ها را با اسم واقعی و نکات مثبت شخصیتشان بشناسیم و صدا کنیم و این فرهنگ زیبا را به فرزندانمان هم یاد بدهیم .
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈@davayeroh
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
فکر کن خیلی هم دور نه ، همین سی سال پیش که خیلی ها توی خانه شان تلفن ثابت هم نداشتند بابا و مامان های ما وقتی که دلشان برای دوست و آشنا تنگ می شد ، شال و کلاه می کردند و پا می شدند از این سر شهر می رفتند آن سر شهر یا از این شهر به شهر دیگر ، سرزده و بدون هیچ تشریفاتی . اگر صاحبخانه منزل بود ، دیداری تازه می کردند و اگر هم نبود چند دقیقه ای همانجا می نشستند و وقتی از آمدنش نا امید می شدند با یک تکه گچ روی در می نوشتند : آمدیم نبودید .
حالا بچه های همان بابا و مامان ها همگی توی جیبشان گوشی تلفن همراه دارند که می توان در هر ساعت از شبانه روز در هر کجای جهان با طول و عرض دقیق جغرافیایی رهیابیشان کرد . اما خودشان را last seen recently می کنند که دوست و فامیل و آشنا یک وقت در ساعت خواب و بیداریشان فضولی نکنند و خیلی هایشان هم تلگرام های انگولک شده ای دارند که اگر یک وقت برایشان نوشتی :" سلام چطوری ؟" پیام شما دو تا تیک نخورد که مبادا مجبور باشند جواب سلامت را بدهند .
مگر قرار نبود این وسایل ارتباطی ما را با هم بیشتر دوست کند ؟ مگر قرار نبود به هم نزدیک تر بشویم ؟ پس چرا اینطوری شدیم ؟
عصر ارتباطات ، ارتباط آدم ها با هم را آسان تر کرده اما بهتر ؟ نه
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈@davayeroh
🌷🌷🌷
فکر کن خیلی هم دور نه ، همین سی سال پیش که خیلی ها توی خانه شان تلفن ثابت هم نداشتند بابا و مامان های ما وقتی که دلشان برای دوست و آشنا تنگ می شد ، شال و کلاه می کردند و پا می شدند از این سر شهر می رفتند آن سر شهر یا از این شهر به شهر دیگر ، سرزده و بدون هیچ تشریفاتی . اگر صاحبخانه منزل بود ، دیداری تازه می کردند و اگر هم نبود چند دقیقه ای همانجا می نشستند و وقتی از آمدنش نا امید می شدند با یک تکه گچ روی در می نوشتند : آمدیم نبودید .
حالا بچه های همان بابا و مامان ها همگی توی جیبشان گوشی تلفن همراه دارند که می توان در هر ساعت از شبانه روز در هر کجای جهان با طول و عرض دقیق جغرافیایی رهیابیشان کرد . اما خودشان را last seen recently می کنند که دوست و فامیل و آشنا یک وقت در ساعت خواب و بیداریشان فضولی نکنند و خیلی هایشان هم تلگرام های انگولک شده ای دارند که اگر یک وقت برایشان نوشتی :" سلام چطوری ؟" پیام شما دو تا تیک نخورد که مبادا مجبور باشند جواب سلامت را بدهند .
مگر قرار نبود این وسایل ارتباطی ما را با هم بیشتر دوست کند ؟ مگر قرار نبود به هم نزدیک تر بشویم ؟ پس چرا اینطوری شدیم ؟
عصر ارتباطات ، ارتباط آدم ها با هم را آسان تر کرده اما بهتر ؟ نه
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈@davayeroh
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
با خواهرزاده 10 ساله ام داشتیم حرف می زدیم . یک موضوعی را برایم تعریف کرد و برای اینکه مطمئن شود فهمیده ام پرسید : افتاد ؟
پرسیدم : دایی جون ! میدونی "افتاد" یعنی چی ؟
گفت : یعنی یه چیزی از بالا بیاد پایین دیگه مثل جاذبه زمین
گفتم : انیشتین ! اینو که نی نی هم بلده . چرا وقتی می خوای بفهمی کسی منظورت رو درست فهمیده می پرسی "افتاد " ؟
کمی فکر کرد و گفت : یعنی که حرفهای من از دهنم در میاد میره هوا و میفته توی سر تو
گفتم : خلاقیتت رو دوست داشتم ولی نه . اصلش این بوده "دوزاریت افتاد" ؟
پرسید : دوزاری یعنی چی ؟
گفتم : یعنی دو قرون یعنی دو ریال . میدونی ریال چیه ؟
گفت : همون تومنه ولی صفرش رو باید برداری
گفتم: آفرین . قدیما یه سکه هایی بود دو ریالی . هر ۵ تاش می شد یه تومن .
پرسید : ۱۰۰۰ تومن چند تا سکه میشد ؟
گفتم : پنج هزارتا
گفت : ااااااااه چقدر ارزون . باهاش هیچی نمیشه خرید
گفتم : اون موقع می شده . الان نمیشه. تلفن های عمومی رو طوری ساخته بودند که باید یه سکه دوزاری مینداختی توش تا به کسی زنگ بزنی
پرسید: تلفن عمومی چیه ؟
گفتم : یه اتاقک های زرد رنگی بود توی خیابون که وقتی می خواستی به کسی زنگ بزنی ازش استفاده می کردیم .
پرسید : خب چرا با گوشی زنگ نمیزدین ؟
گفتم : خب قدیما گوشی موبایل نبود
گفت :زمان شاه ؟
گفتم : نه بابا همین بیست سال پیش
پرسید : یعنی وقتی بچه بودی ؟
گفتم : آره وقتی من نوجوون بودم موبایل نبود.
پرسید: پس با چی بازی می کردین ؟
گفتم : دایی جان میذاری من برات قضیه" دوزاریت افتاد "رو توضیح بدم یا نه ؟ پستم طولانی بشه دیگه کسی نمیخونه
گفت : پست میدونم چیه . قبلا نامه به هم می نوشتن مینداختن تو صندوق پست
گفتم نه عزیزم این پست یه چیز دیگه است . پست تلگرام منظورمه
گفت: میدونم تلگرام چیه . من خودم تو کانالت عضوم . بقیه ش رو بگو
گفتم : آها باشه . دوزاری رو مینداختن توی قلک تلفن عمومی
پرسید : قلک چیه ؟
گفتم : تو قلک هم نمیدونی چیه ؟ پس پولهاتو کجا میذاری ؟
گفت : تو کارت بانکیم .
گفتم : 😳😳😳😳 . خیلی خب بگذریم . حوصله توضیح دادن قلک رو ندارم . دوزاری رو مینداختن تو تلفن عمومی تا بشه صحبت کرد .
پرسید : مثل شارژ ایرانسل ؟
گفتم : آره تقریبا
گفت : خب ؟
گفتم : همین دیگه . وقتی دوزاری میفتاد تماس حاصل می شد . بعضی وقتها هم دوزاری نمیفتاد یا تلفن قورتش می داد و نمیتونستی حرف بزنی .
گفت : خب ؟
گفتم : همین دیگه . واسه همین وقتی می خوان مطمئن بشن یه نفر منظورت رو فهمیده میگن دوزاریت افتاد یا نه هنوز تماس حاصل نشده ؟
دیدم دارد با تعجب نگاهم می کند .
پرسیدم : انگار نیفتاد ؟
پرسید : چی ؟
گفتم : دوزاریت دیگه .
گفت : دایی اون وقتا که موبایل نبود از تلفن عمومی به کی زنگ می زدین پس ؟
گفتم : به خونه زنگ می زدیم دایی
گفت : اگه اون نفر خونه نبود چی ؟
گفتم : پیغام میذاشتیم بهمون زنگ بزنه
پرسید : زنگ می زد تلفن عمومی ؟
گفتم : نه دایی زنگ میزدن خونه مون
پرسید : خب چرا همون اول از خونه زنگ نمی زدید ؟
گفتم بی خیال شو دایی جان من. اصلا غلط کردم .
بعد هم پیش خودم فکر کردم درآینده ، برای توضیح دادن بعضی چیزها به بچه هام احتمالا باید یه دیکشنری و یک کتاب ریشه ضرب المثل ها کنار دستم باشه . خداییش ما کی و چه جوری انقدر با بچه های این نسل فاصله گرفتیم ؟ انگاری که از یک سیاره دیگه اومده باشند . می ترسم وقتی بزرگ بشن نتونیم حتی با هم حرف بزنیم یا شاید هم مجبور باشیم از اپلیکیشن ترجمه همزمان استفاده کنیم .
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈🏻@davayeroh
🌷🌷🌷
با خواهرزاده 10 ساله ام داشتیم حرف می زدیم . یک موضوعی را برایم تعریف کرد و برای اینکه مطمئن شود فهمیده ام پرسید : افتاد ؟
پرسیدم : دایی جون ! میدونی "افتاد" یعنی چی ؟
گفت : یعنی یه چیزی از بالا بیاد پایین دیگه مثل جاذبه زمین
گفتم : انیشتین ! اینو که نی نی هم بلده . چرا وقتی می خوای بفهمی کسی منظورت رو درست فهمیده می پرسی "افتاد " ؟
کمی فکر کرد و گفت : یعنی که حرفهای من از دهنم در میاد میره هوا و میفته توی سر تو
گفتم : خلاقیتت رو دوست داشتم ولی نه . اصلش این بوده "دوزاریت افتاد" ؟
پرسید : دوزاری یعنی چی ؟
گفتم : یعنی دو قرون یعنی دو ریال . میدونی ریال چیه ؟
گفت : همون تومنه ولی صفرش رو باید برداری
گفتم: آفرین . قدیما یه سکه هایی بود دو ریالی . هر ۵ تاش می شد یه تومن .
پرسید : ۱۰۰۰ تومن چند تا سکه میشد ؟
گفتم : پنج هزارتا
گفت : ااااااااه چقدر ارزون . باهاش هیچی نمیشه خرید
گفتم : اون موقع می شده . الان نمیشه. تلفن های عمومی رو طوری ساخته بودند که باید یه سکه دوزاری مینداختی توش تا به کسی زنگ بزنی
پرسید: تلفن عمومی چیه ؟
گفتم : یه اتاقک های زرد رنگی بود توی خیابون که وقتی می خواستی به کسی زنگ بزنی ازش استفاده می کردیم .
پرسید : خب چرا با گوشی زنگ نمیزدین ؟
گفتم : خب قدیما گوشی موبایل نبود
گفت :زمان شاه ؟
گفتم : نه بابا همین بیست سال پیش
پرسید : یعنی وقتی بچه بودی ؟
گفتم : آره وقتی من نوجوون بودم موبایل نبود.
پرسید: پس با چی بازی می کردین ؟
گفتم : دایی جان میذاری من برات قضیه" دوزاریت افتاد "رو توضیح بدم یا نه ؟ پستم طولانی بشه دیگه کسی نمیخونه
گفت : پست میدونم چیه . قبلا نامه به هم می نوشتن مینداختن تو صندوق پست
گفتم نه عزیزم این پست یه چیز دیگه است . پست تلگرام منظورمه
گفت: میدونم تلگرام چیه . من خودم تو کانالت عضوم . بقیه ش رو بگو
گفتم : آها باشه . دوزاری رو مینداختن توی قلک تلفن عمومی
پرسید : قلک چیه ؟
گفتم : تو قلک هم نمیدونی چیه ؟ پس پولهاتو کجا میذاری ؟
گفت : تو کارت بانکیم .
گفتم : 😳😳😳😳 . خیلی خب بگذریم . حوصله توضیح دادن قلک رو ندارم . دوزاری رو مینداختن تو تلفن عمومی تا بشه صحبت کرد .
پرسید : مثل شارژ ایرانسل ؟
گفتم : آره تقریبا
گفت : خب ؟
گفتم : همین دیگه . وقتی دوزاری میفتاد تماس حاصل می شد . بعضی وقتها هم دوزاری نمیفتاد یا تلفن قورتش می داد و نمیتونستی حرف بزنی .
گفت : خب ؟
گفتم : همین دیگه . واسه همین وقتی می خوان مطمئن بشن یه نفر منظورت رو فهمیده میگن دوزاریت افتاد یا نه هنوز تماس حاصل نشده ؟
دیدم دارد با تعجب نگاهم می کند .
پرسیدم : انگار نیفتاد ؟
پرسید : چی ؟
گفتم : دوزاریت دیگه .
گفت : دایی اون وقتا که موبایل نبود از تلفن عمومی به کی زنگ می زدین پس ؟
گفتم : به خونه زنگ می زدیم دایی
گفت : اگه اون نفر خونه نبود چی ؟
گفتم : پیغام میذاشتیم بهمون زنگ بزنه
پرسید : زنگ می زد تلفن عمومی ؟
گفتم : نه دایی زنگ میزدن خونه مون
پرسید : خب چرا همون اول از خونه زنگ نمی زدید ؟
گفتم بی خیال شو دایی جان من. اصلا غلط کردم .
بعد هم پیش خودم فکر کردم درآینده ، برای توضیح دادن بعضی چیزها به بچه هام احتمالا باید یه دیکشنری و یک کتاب ریشه ضرب المثل ها کنار دستم باشه . خداییش ما کی و چه جوری انقدر با بچه های این نسل فاصله گرفتیم ؟ انگاری که از یک سیاره دیگه اومده باشند . می ترسم وقتی بزرگ بشن نتونیم حتی با هم حرف بزنیم یا شاید هم مجبور باشیم از اپلیکیشن ترجمه همزمان استفاده کنیم .
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈🏻@davayeroh
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
پیر یا جوان ، فقیر یا غنی ، ضعیف یا قَدَر ، محبوب یا منفور فرقی ندارد ...
هر که باشی یا هرچه باشی سرانجام یکروز ، مرگ فرا می رسد و در کنج خلوتی به تو نگاه می کند .......
یا با لبخندی شیرین
یا با چهره ای مغضوب
مرگ ، مخرج مشترک همه انسان هاست .
خروجی عادلانه از اینهمه بی عدالتی زندگی ....
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا🌹👇
https://telegram.me/joinchat/BZlxjjx8A8MduLQWs-_XWg
🌷🌷🌷
پیر یا جوان ، فقیر یا غنی ، ضعیف یا قَدَر ، محبوب یا منفور فرقی ندارد ...
هر که باشی یا هرچه باشی سرانجام یکروز ، مرگ فرا می رسد و در کنج خلوتی به تو نگاه می کند .......
یا با لبخندی شیرین
یا با چهره ای مغضوب
مرگ ، مخرج مشترک همه انسان هاست .
خروجی عادلانه از اینهمه بی عدالتی زندگی ....
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا🌹👇
https://telegram.me/joinchat/BZlxjjx8A8MduLQWs-_XWg
🌷🌷🌷
Telegram
💎متنهای زیبا💎
﷽
دستور العمل ها برای ارائه تبلیغ 👇
@davayero2
کانال ما در روبیکا
https://rubika.ir/davaye_ruh
⚠️ محتوای پیامهای تبلیغاتی نه تایید و نه رد میشود
دستور العمل ها برای ارائه تبلیغ 👇
@davayero2
کانال ما در روبیکا
https://rubika.ir/davaye_ruh
⚠️ محتوای پیامهای تبلیغاتی نه تایید و نه رد میشود
🌷🌷🌷
آقا میگم این سنت های اصیل ایرانی که دارن یکی یکی از بین میرن پس چرا هیچ بلایی سر این خونه تکونی لامصب نمیاد ؟ چرا کمرنگ نمیشه ؟ چرا همه انجامش میدن؟
شما که غریبه نیستید. آقا زندگیمون سیاه شده . اصلا من لایف استایلم این شکلی نیست .
خانوم می فرمان :
-انقد رو فرشها راه نرو . تازه دادیم قالیشویی . چشم
-رو مبل دراز نکش چال میفته روش . چشم .
-لیوان ها رو وایتکس زدم . چایی نخور توش رنگ میفته بهش . بله بله چشم .
-کارت با کامپیوتر تموم شد کاور بکش روش . تازه گردگیری کردم . چشم
-گاز رو تمیز کردم . فعلا از پخت و پز خبری نیست . اشکال نداره عزیزم .
-جوراباتو بذار تو جا جورابی .
شلوارتو مدل عینکی پرت نکن وسط اتاق .
کاپشنتو با چوب لباسی بذار تو کمد .
گوشیت شارژ شد شارژر رو جمع کن بذار تو کشو . 😳
قبل خونه تکونی وقتی نظافت حموم دستشویی به من محول شد یخورده از این بی عدالتی در تقسیم وظایف دلخور بودم ولی خب خدا رو شکر که مسئولیتش افتاد گردن من .
منم فعلا سرم شلوغه فرصت نکردم وگرنه یحتمل الان از ترس کثیف نشدن مجدد سرویس ها ، باس با ایزی لایف تردد می کردیم .
خونه تکونی نکنیم خب. واقعا چی میشه :))
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈@davayeroh
🌷🌷🌷
آقا میگم این سنت های اصیل ایرانی که دارن یکی یکی از بین میرن پس چرا هیچ بلایی سر این خونه تکونی لامصب نمیاد ؟ چرا کمرنگ نمیشه ؟ چرا همه انجامش میدن؟
شما که غریبه نیستید. آقا زندگیمون سیاه شده . اصلا من لایف استایلم این شکلی نیست .
خانوم می فرمان :
-انقد رو فرشها راه نرو . تازه دادیم قالیشویی . چشم
-رو مبل دراز نکش چال میفته روش . چشم .
-لیوان ها رو وایتکس زدم . چایی نخور توش رنگ میفته بهش . بله بله چشم .
-کارت با کامپیوتر تموم شد کاور بکش روش . تازه گردگیری کردم . چشم
-گاز رو تمیز کردم . فعلا از پخت و پز خبری نیست . اشکال نداره عزیزم .
-جوراباتو بذار تو جا جورابی .
شلوارتو مدل عینکی پرت نکن وسط اتاق .
کاپشنتو با چوب لباسی بذار تو کمد .
گوشیت شارژ شد شارژر رو جمع کن بذار تو کشو . 😳
قبل خونه تکونی وقتی نظافت حموم دستشویی به من محول شد یخورده از این بی عدالتی در تقسیم وظایف دلخور بودم ولی خب خدا رو شکر که مسئولیتش افتاد گردن من .
منم فعلا سرم شلوغه فرصت نکردم وگرنه یحتمل الان از ترس کثیف نشدن مجدد سرویس ها ، باس با ایزی لایف تردد می کردیم .
خونه تکونی نکنیم خب. واقعا چی میشه :))
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈@davayeroh
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
ما این روزها به آدمهایی که حرفهای شاد و امیدوارکننده میزنند محتاجیم
دو سال پیش وقتی تهران به فاصله چند روز دوبار لرزید ، فضای روانی متشنجی در شهر بوجود آمده بود . خیلی از مردم شبها در چادر یا خودروی خود بیرون از خانه می خوابیدند . خیلی ها تا صبح از نگرانی چشم روی چشم نمی گذاشتند.
فضای مجازی پر بود از اظهار نظرهای مختلف در مورد گسل و کشته شدن میلیونی و کیف زلزله و کالاهای مورد نیاز برای زنده ماندن در شرایط سخت زلزله . خود من یک بسته آب معدنی و نان و کنسرو صندوق عقب ماشین گذاشته بودم و با کوچکترین صدایی از ترس زلزله نفسم بند می آمد .
خاطرم هست در همان روزها یک فایل صوتی چند دقیقه ای دست به دست می شد که یک بنده خدایی خیلی موقر و آرام با بیانی ساده و پر از آرامش توضیح داد که این تحلیل هایی که در مورد زلزله تهران هست محلی از اعراب ندارند .
شانس بروز زلزله بالای هفت ریشتر در تهران بسیار بسیار کم است و اکثر ساختمان ها در برابر این زلزله مقاومت خواهند کرد و حتی اگر چنین اتفاقی رخ بدهد خسارات جانی آنچنان بزرگی در پی نخواهد داشت .
این بنده خدا نه کارشناس یه ارگان رسمی بود و نه نماینده موسسه و پژوهشکده خاصی . یک آدمی بود که در شرایط سخت با چند جمله آرامش بخش می خواست فضا را تلطیف کند و توانست .
لا اقل برای من که توانست .
من شخصا پس از شنیدن این فایل دیگر راحت سرم را روی بالش گذاشتم و خوابیدم و فکر میکنم هر کسی که آن فایل را شنیده بود هم آرام تر شد .
حتی اگر حرفهایش علمی و درست هم نبودند ولی ما نیاز داشتیم این حرفها را بشنویم . نیاز داشتیم به یکنفر که به هیچ جایی وصل نیست آراممان کند .
دوست داشتیم یکنفر برایمان حرف های قشنگ و خوب و امیدوار کننده بزند .
اینروزها زیاد به اون فایل و اون آقای کارشناس فکر می کنم . به اینکه چه کمک بزرگی در حق من و خیلی های دیگر کرد.
و چقدر جای آدمهایی مثل او در اینروزهای سخت کشورمان خالیست . یکنفر که بیاید بین خبرهای تلخ و بد سیل و ملخ و تحریم و نفت و جنگ و گرانی و تورم و قحطی و بدختی قریب الوقوع ، آرام و با طمانینه حتی شده دروغکی بگوید : سلام مردم ایران ! سرتان را آرام روی بالش بگذارید .
اصلا نگران نباشید .
اوضاع آنطور هم که فکر می کنید بد نیست .
یک اتفاق خیلی خوب دارد برای همه ما می افتد که ما بی خبریم . چشم به هم بزنید این روزهای سخت تمام شده اند و همگی می توانیم بزودی در کنار هم بی هیچ نگرانی لبخند بزنیم . ❤️
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈@davayeroh
🌷🌷🌷
ما این روزها به آدمهایی که حرفهای شاد و امیدوارکننده میزنند محتاجیم
دو سال پیش وقتی تهران به فاصله چند روز دوبار لرزید ، فضای روانی متشنجی در شهر بوجود آمده بود . خیلی از مردم شبها در چادر یا خودروی خود بیرون از خانه می خوابیدند . خیلی ها تا صبح از نگرانی چشم روی چشم نمی گذاشتند.
فضای مجازی پر بود از اظهار نظرهای مختلف در مورد گسل و کشته شدن میلیونی و کیف زلزله و کالاهای مورد نیاز برای زنده ماندن در شرایط سخت زلزله . خود من یک بسته آب معدنی و نان و کنسرو صندوق عقب ماشین گذاشته بودم و با کوچکترین صدایی از ترس زلزله نفسم بند می آمد .
خاطرم هست در همان روزها یک فایل صوتی چند دقیقه ای دست به دست می شد که یک بنده خدایی خیلی موقر و آرام با بیانی ساده و پر از آرامش توضیح داد که این تحلیل هایی که در مورد زلزله تهران هست محلی از اعراب ندارند .
شانس بروز زلزله بالای هفت ریشتر در تهران بسیار بسیار کم است و اکثر ساختمان ها در برابر این زلزله مقاومت خواهند کرد و حتی اگر چنین اتفاقی رخ بدهد خسارات جانی آنچنان بزرگی در پی نخواهد داشت .
این بنده خدا نه کارشناس یه ارگان رسمی بود و نه نماینده موسسه و پژوهشکده خاصی . یک آدمی بود که در شرایط سخت با چند جمله آرامش بخش می خواست فضا را تلطیف کند و توانست .
لا اقل برای من که توانست .
من شخصا پس از شنیدن این فایل دیگر راحت سرم را روی بالش گذاشتم و خوابیدم و فکر میکنم هر کسی که آن فایل را شنیده بود هم آرام تر شد .
حتی اگر حرفهایش علمی و درست هم نبودند ولی ما نیاز داشتیم این حرفها را بشنویم . نیاز داشتیم به یکنفر که به هیچ جایی وصل نیست آراممان کند .
دوست داشتیم یکنفر برایمان حرف های قشنگ و خوب و امیدوار کننده بزند .
اینروزها زیاد به اون فایل و اون آقای کارشناس فکر می کنم . به اینکه چه کمک بزرگی در حق من و خیلی های دیگر کرد.
و چقدر جای آدمهایی مثل او در اینروزهای سخت کشورمان خالیست . یکنفر که بیاید بین خبرهای تلخ و بد سیل و ملخ و تحریم و نفت و جنگ و گرانی و تورم و قحطی و بدختی قریب الوقوع ، آرام و با طمانینه حتی شده دروغکی بگوید : سلام مردم ایران ! سرتان را آرام روی بالش بگذارید .
اصلا نگران نباشید .
اوضاع آنطور هم که فکر می کنید بد نیست .
یک اتفاق خیلی خوب دارد برای همه ما می افتد که ما بی خبریم . چشم به هم بزنید این روزهای سخت تمام شده اند و همگی می توانیم بزودی در کنار هم بی هیچ نگرانی لبخند بزنیم . ❤️
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈@davayeroh
🌷🌷🌷
همیشه به این فکر میکردم که اگر قرار شد روزی از این کشور کوچ کنم و بروم، بعد یکنفر بیاید روبرویم بنشیند و بپرسد: فلانی!
دلیل اینکه خاکت را رها کردهای، آنجا که بعضی عزیزانت زیر آن آرام گرفتهاند و باقی آنها رویش قدم میگذارند
دلیل اینکه خانهات را ترک کردهای که امنترین جای جهان بود و بیشتر از همه جا دوستش داشتی
دلیل اینکه مردمی را که هموطنت بودهاند فراموش کردی و اینجا دنبال همزبان میگردی،چیست؟ چیست؟ چیست؟
آن وقت من چه دارم که بگویم؟
بگویم امنیت؟
بگویم پول؟
بگویم بچه ها؟
راستش فکر میکنم امروز، پاسخ این سوال را پیدا کردم.
من از اینکه شب بخوابم و فردا ارزش تمام داشتههایم نصف شده باشد و قیمت تمام نداشتههایم دو برابر
از اینکه ساعت ۱۱ و پنجاه و نه دقیقه شب بنزین ۱۰۰۰تومنی بزنم و ساعت ۱۲ و یک دقیقه همان شب، همان بنزین لعنتی بدون هیچ خبر قبلی، بدون هیچ توضیحی، بدون هیچ دلیل قانع کنندهای، سه برابر شده باشد
از اینکه در سرزمینی زندگی میکنم که نه برای یکسال و یکماه و یکروز ، بلکه حتی برای یک دقیقهی بعدت هم نمیتوانی نقشه و برنامهای داشته باشی
میترسم.
#بابک_اسحاقی
@davayeroh
دلیل اینکه خاکت را رها کردهای، آنجا که بعضی عزیزانت زیر آن آرام گرفتهاند و باقی آنها رویش قدم میگذارند
دلیل اینکه خانهات را ترک کردهای که امنترین جای جهان بود و بیشتر از همه جا دوستش داشتی
دلیل اینکه مردمی را که هموطنت بودهاند فراموش کردی و اینجا دنبال همزبان میگردی،چیست؟ چیست؟ چیست؟
آن وقت من چه دارم که بگویم؟
بگویم امنیت؟
بگویم پول؟
بگویم بچه ها؟
راستش فکر میکنم امروز، پاسخ این سوال را پیدا کردم.
من از اینکه شب بخوابم و فردا ارزش تمام داشتههایم نصف شده باشد و قیمت تمام نداشتههایم دو برابر
از اینکه ساعت ۱۱ و پنجاه و نه دقیقه شب بنزین ۱۰۰۰تومنی بزنم و ساعت ۱۲ و یک دقیقه همان شب، همان بنزین لعنتی بدون هیچ خبر قبلی، بدون هیچ توضیحی، بدون هیچ دلیل قانع کنندهای، سه برابر شده باشد
از اینکه در سرزمینی زندگی میکنم که نه برای یکسال و یکماه و یکروز ، بلکه حتی برای یک دقیقهی بعدت هم نمیتوانی نقشه و برنامهای داشته باشی
میترسم.
#بابک_اسحاقی
@davayeroh
🌷🌷🌷
مشابه این تصویر را چندین بار دیده ام . دانش آموزانی که به شکرانه برگزاری غول لعنتی کنکور ، تمام کتاب های درسی و کمک آموزشی را ریخته اند توی خیابان یا سطل زباله .
راستش را بخواهید بعضی از کتاب ها انقدر نو و گرانقیمت بودند که من ، منی که نه کنکور دارم نه بچه کنکوری دلم نیامده و جمعشان کرده ام شاید به درد کسی بخورد
احتمالا شما هم مقایسه های بین نسل سوخته خودمان و بچه های نسل جدید را زیاد شنیده اید
این که ما چقدر کمبود امکانات داشتیم و اینها چقدر وفور نعمت دارند . اینکه همین کتابهایی که اینها راحت انداخته اند کنار سطل زباله برای کنکوری های زمان ما حکم کیمیا داشت و دست به دست می چرخید .
اینکه ما کتابهای درسی را دور نمی ریختیم و خیلی هایمان هنوز خیلی هایش را توی انباری خانه هایمان نگه داشته ایم
اینکه ما چقدر مظلوم بودیم و اینها چقدر بی فکر هستند . اینکه ما چقدر نداشتیم و شاکر بودیم و اینها چقدر همه چیز دارند و ناشکر هستند .
نه ! اصلا قصدم مقایسه نیست .
اتفاقا برعکس من از صمیم قلب این نسل را تحسین می کنم و شدیدا به این بچه ها امیدوارم .
اینکه اینها مثل ما نیستند نقطه ضعفشان نیست . اینکه چیزهای قدیمی و به درد نخور را تحمل نمی کنند .
اینکه از دور ریختن چیزهایی که فایده ندارند نمی ترسند .
اینکه با کسی تعارف ندارند .
اینکه اصلا زیر بار اجبار نمی روند .
اینکه کمتر از ما می ترسند و بیشتر از ما عمل می کنند جای دلگرمی دارد
ما بچه های انقلاب نسل سوخته ایم شکی در این نیست
اما اگر قرار باشد تغییری بشود یا اتفاقی در این مملکت بیفتد همین بچه ها ، آن را رقم خواهند زد
خوشبختانه اینها برعکس ما به هیچ کسی باج نمی دهند
و از دست دادن چیزی نگرانشان نمی کند و نمی ترسند
اینها برعکس ما به کم رضایت نمی دهند و تا حقشان را از روزگار نستانند آرام نمی گیرند .
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈@davayeroh
🌷🌷🌷
مشابه این تصویر را چندین بار دیده ام . دانش آموزانی که به شکرانه برگزاری غول لعنتی کنکور ، تمام کتاب های درسی و کمک آموزشی را ریخته اند توی خیابان یا سطل زباله .
راستش را بخواهید بعضی از کتاب ها انقدر نو و گرانقیمت بودند که من ، منی که نه کنکور دارم نه بچه کنکوری دلم نیامده و جمعشان کرده ام شاید به درد کسی بخورد
احتمالا شما هم مقایسه های بین نسل سوخته خودمان و بچه های نسل جدید را زیاد شنیده اید
این که ما چقدر کمبود امکانات داشتیم و اینها چقدر وفور نعمت دارند . اینکه همین کتابهایی که اینها راحت انداخته اند کنار سطل زباله برای کنکوری های زمان ما حکم کیمیا داشت و دست به دست می چرخید .
اینکه ما کتابهای درسی را دور نمی ریختیم و خیلی هایمان هنوز خیلی هایش را توی انباری خانه هایمان نگه داشته ایم
اینکه ما چقدر مظلوم بودیم و اینها چقدر بی فکر هستند . اینکه ما چقدر نداشتیم و شاکر بودیم و اینها چقدر همه چیز دارند و ناشکر هستند .
نه ! اصلا قصدم مقایسه نیست .
اتفاقا برعکس من از صمیم قلب این نسل را تحسین می کنم و شدیدا به این بچه ها امیدوارم .
اینکه اینها مثل ما نیستند نقطه ضعفشان نیست . اینکه چیزهای قدیمی و به درد نخور را تحمل نمی کنند .
اینکه از دور ریختن چیزهایی که فایده ندارند نمی ترسند .
اینکه با کسی تعارف ندارند .
اینکه اصلا زیر بار اجبار نمی روند .
اینکه کمتر از ما می ترسند و بیشتر از ما عمل می کنند جای دلگرمی دارد
ما بچه های انقلاب نسل سوخته ایم شکی در این نیست
اما اگر قرار باشد تغییری بشود یا اتفاقی در این مملکت بیفتد همین بچه ها ، آن را رقم خواهند زد
خوشبختانه اینها برعکس ما به هیچ کسی باج نمی دهند
و از دست دادن چیزی نگرانشان نمی کند و نمی ترسند
اینها برعکس ما به کم رضایت نمی دهند و تا حقشان را از روزگار نستانند آرام نمی گیرند .
#بابک_اسحاقی
مطالب زیبا👈@davayeroh
🌷🌷🌷