داستانکده شبانه
15.7K subscribers
105 photos
9 videos
188 links
Download Telegram
آشنایی با مرد چاق تو استخر
1402/06/14
#گی #ساک_زدن #چاق

سلام من آراد هستم و این داستان آشنایی من با اردلان هستش.
این داستان گی هست و اگه دوست ندارید نخوانید مخصوصا اگر به چاق ها حس خوبی ندارید .
داستان برای تیرماه هستش چون هوا خیلی گرم بود به پیشنهاد یکی از همکار ها بعد از می‌رفتیم استخر و تقریبا کارمون شده بود هفته ای دوبار بریم ، تا اینکه یک روز جمعه بود و همه رفتن برای خودشون بیرون و من بیکار بودم تصمیم گرفتم تنها برم . برای خودم کمد گرفتم و لباسم را عوض کردم وقتی داشتم میرفتم سمت آب دیدم یک مرد تقریبا 40ساله با چهره معمولی ولی هیکل درشت و چاق وارد شد برای چند لحظه محو بدنش شدم تا اینکه دیدم بهم داره نگاه می‌کنه که سریع رفتم سمت آب ، از خودم بگم بدن به نسبت تپلی دارم ولی به خاطر پیاده روی زیاد رون و ساق خوش فرمی دارم و بدنم کم مو هست .چون روز جمعه بود خیلی شلوغ نبود استخر و تقریبا همه با فاصله از هم بودن برای خودم رفته بودم سمت پر عمق ولی چون شنام خیلی خوب نیست دستم را به لبه استخر گرفته بودم که دیدم همون مرده داره طول استخر را کرال می‌ره بدن در مویی داشت با ران های گوشتی و بازو های بزرگ ولی شکمش تقریبا شل و گرد بود چند بار رفت و برگشت و من همینجوری داشتم نگاهش میکردم ، که دیدم داره میاد سمت من که شروع کردم به حرکت کردن ، ازم پرسید چرا همش تکیه دادی و شنا نمیکنی الان که خلوته بهش ماجرا را گفتم و شروع کردیم راجع همه چیز صحبت کردم و بهم گفت بیا بریم وسط کمکت میکنم چند بار به هوای کمک کردن دستش را می‌کشید روی رون و باسنم که باعث میشد منم حشری بشم ، یکم که گذشت خسته شدیم و پیشنهاد داد که بریم آب گرم وقتی از آب آمدیم بیرون تازه متوجه کیرش شدم حتی از روی مایو هم مشخص بود چقدر کلفته و چه خایه های بزرگی داره وقتی متوجه شد شروع کرد به گفتن اینکه همیشه به خاطر کیرش و خایه هاش شلوارش بد می ایسته و مجبوره زود به زود خالی کنه و نمیتونه شرت تنگ بپوشه چون بهش فشار میاد وقتی توی آب گرم بودیم وقتی نشسته بود بالا تنش بیرون از آب بود و شکمش تقریبا پیدا بود یکم جابه‌جا شد انگار شرتش را داد پایین و یه آه کشید و آب را میریخت روی سینه هاش توی اون لحظه من شق کرده بودم و فقط دوست داشتم برم توی بغلش و سرم را بزارم روی سینه هاش و کیرش را روی کونم حس کنم توی همین فکر ها بودم که دیدم داره پاهاش را بهم میماله یکم که گذشت نتونستم تحمل کنم و گفتم برم دستشویی خودم را خالی کنم وقتی از آب آمدم بیرون مشخص بود شق کردم ولی سریع رفتم سمت دستشویی و رفتم روی فرنگی نشستم شروع کردم به جق زدن که دیدم آمده دنبالم داشت صدام میکرد ، گفت فکر کردم حالت بد شده آمدم ببینم خوبی یا نه منم مایوم را دوباره پوشیدم ولی هر کاری میکردم شق بودن کیرم مشخص بود دیگه بیخیال شدم و رفتم بیرون که دیدم هنوز ایستاده و با چشماش اشاره می‌کنه به کیرم و خندید منم با خجالت داشتم دست هام را میشستم که درب دستشویی را بست و آمدم کنارم و گفت بیا با هم الان جق بزنیم از تعجب خشک شدم و زبانم بند آمد داشتم نگاهش میکردم که کیرش را یکم جابه جا کرد و گفت الان میام رفت و آمد گوشیش را آورده بود و دوباره درب را بست و مایوش را در آورد یه مرد چاق و گوشتی با کیر و خایه درشت جلوم لخت بود دوست داشتم همون جا جلوش زانو بزنم و کیرش را بکنم تو دهنم یه فیلم سوپر پلی کرد و دستش را کشید رو کونم و مایوم را کشید پایین که گفتم زشته یکی میاد گفت خوب بریم تو فرنگی هم بزرگه هم میتونم گوشی را بذاریم روش با هم رفتیم داخل ولی وقتی روبه روی هم ایستادیم کیرش می‌مالید به رون هام توی فضا بودم که اعتراض کرد این
واقعیت رویایی (۳)
1401/02/09

#ساک_زدن #گی


یه چند وقتی با تجربه‌های باحال و پر آب و تاب با رامین گذشت و خیلی داشت خوش میگذشت تا دیگه اعتماد به نفس رامین زیاد شده بود و جلو من هر از گاهی حرف از دختر و از این خوشم اومده و با اون حال کردم و اینا میزد من کم کم دستگیرم شد که باید هم تو رابطه‌ام با رامین هیجان ایجاد کنم واسه این که از دست نره و هم این که به فکر کیس جدید باشم که اگه رامین پرید حالا که دیگه تجربه خوردن کیرو داشتم بی کیر نمونم…
شده بود تعطیلات بین دو ترم و من و رامین با ماشین من راهی تهران شدیم وسط راه به رامین پیشنهاد دادم که پایه‌ای یه جا بزنم بغل یه زیرانداز بندازیم و تو طبیعت واست بخورم که اون یه خنده از سر شیطنت کرد گفت حالا بزن کنار یه هوایی بخوریم یه جای دنج پیدا کردم و یه زیرانداز انداختیم و من به حالت وداع با کیرش شروع کردم به ساک زدن هی واسش میخوردم و هی بوسش میکردم سرشو میبوسیدم تخماشو میبوسیدم و انقد پرتف و حرفه‌ای واسش میخوردم که کیرش نبض میزد تو دهنم و رامین از انقباض خارج نمیشد خیلی زود آبشو تو دهنم خالی کرد و منم با تمرین دیگه معتاد مزه آب کیر شده بودم هنوز قورت دادنشو یاد نگرفته بودم اما واسه رامین که ساک میزدم آبشو چندین دیقه تو دهنم نگه میداشتم و بعد میریختم بیرون… سوار ماشین شدیم و راهی تهران…
یکی دو روز تهران موندم و کلافه شده بودم راه زندگیم مشخص بود من یه ساکر حشری بودم و همیشه باید یه کیر آماده خوردن میداشتم در غیر اینصورت حالم خوب نبود وقتایی که پیش رامین بودم میشد تو دو روزی که پیش همیم یه بار واسش میخوردم اما همین که بود خیالم و راحت میکرد اما تا که جدا میشدیم از هم استرس میگرفتم و حالم بد بود و…
خلاصه تصمیم جدیدی گرفتم رفتم تو فیس بوک و شروع کردم به گشتن تو گروهای گی تهران و با یکی شروع کردم به چت کردن و شماره دادیم به هم تلفنم زنگ خورد یه صدایی که از پشت تلفن انگار ۳۰ ساله باشه و خیلی مودب با یه لهجه ریز انگلیسی خیلی از حروف مثل “ر” و “ل” اینارو یه جوری تلفظ میکرد. خلاصه بعد از کلی صحبت و در و دیوار زدن رفتیم سر اصل مطلب گفت تجربه‌شو داشتی؟ گفتم آره ساک زدن زیاد ولی بقیشو نه گفت اصلش بقیشه که چجوری تجربه نداشتی گفتم اتفاقا اصلش ساکه بذا من واست ساک بزنم اگه تو دلت خواست اوکی یه فکری هم واسه بقیه‌ش میکنیم‌‌…
صحبت، آدرس، فیکس ساعت و قراااااار
یه خونه مجردی داشت تو شیخ بهایی یه خونه تو یه کوچه باحال رفتم دم در یه شاخه گلم دستم بود و پر از استرس، دوباره شروع شده بود همون حسای اولیه اومد سراغم و زنگ‌ پایینو زدم بدون این که آیفونو جواب بده در و زد وارد ساختمون که شدم دیدم روبروم طبقه همکف یه در باز شد. یه خونه خوشکللللللل یه دیزاین جذاااااااب بود عود پیچیده بود آهنگ‌ملو با تمام وجود آدم دوست داشت بده تو این محیط فقط اما اونا به کنار خود لعنتیش…یه پسر ۳۵ ساله خوشتییییپ موهای مرتب سر و روی مرتب یه شلوارک کوتاه سفید پاش بود و تمام پاهاش عضلانی و یه زیرپوش یقه باز لش تنش بود که باعث میشد عضله های بالاتنه‌اش هم به خوبی دیده بشه…چیزی که در انتظارم بود هرچی بود به نظرم جذاب میومد آرامش محیط منو گرفت انگار اختیارم دست خودم نبود هر سوالی ازم میکرد فقط نگاش میکردم و تاییدش میکردم تو هپروت کامل بودم که گفت اوکیی بریم تو اتاق آب دهنمو قورت دادم گفتم آره اوکیه بریم…
گفت نظرت راجع به ماساژ چیه؟
گفتم بدم نمیاد
شروع کرد درآوردن لباسام و من محو تماشای دیزاین اتاق و هیکل جذابش بودم و اصن نمیدونستم چی میخواد بشه، چی باید بشه و چی در انتظارمه…دیگه فقط شورت پام مونده
خیابون

#ساک_زدن #گی

توی خیابون، کنار پارک ایستادم. هی مدام قدم میزنم و سیگار می‌کشم. منتظرم ساعت ۹ شب بشه و دقیقه هایی که حالا با من سر ناسازگاری پیدا کردن و عین بچه ای که نمیخواد بره مدرسه، خودشونو کش میدن.
یعنی میاد؟ نکنه یه وقت قیافش اونی نباشه که من دیدم؟ ماشینش چیه؟ اخلاقش چطوریه؟ تا کی باید منتظر بمونم؟ همه اینا مدام توی سرم تکرار میشن و عمیق تر به سیگارم پک میزنم. مدام گوشیمو چک میکنم. مبادا پیام داده باشه. دوست ندارم من پیام بدم. ممکنه بدش بیاد یا فکر کنه که خیلی مشتاقم. اما مگه مشتاق نیستم؟ چرا خیلی. خیلی زیاد. از فکر و‌ خیال زیاد و استرس کم مونده که منصرف بشم و بذارم برم. یه ربع گذشته و هنوز نیومده. چی از این تحقیرآمیز تر؟ اما یه ندایی بهم میگه بازم صبر کنم.
بالاخره نوتیف گوشیم صدا میده و میبینم همونه.
+کجایی؟
-جلوی پارک
+چی تنته؟ (با اموجی خنده)
-شلوار لی، هودی
+خب دارم میبینمت، من تو این ۲۰۶ مشکیه هستم.
سوار ماشینش میشم. اصلا به تاخیرش اشاره ای نمیکنم. خودش هم به سادگی از کنارش میگذره. خیلی عادی و رسمی داریم صحبت میکنیم. اصلا انگار نه انگار که موضوع سوار شدن من چیه. بالاخره بعد از کلی حرف بی ربط و عادی میرسیم به اصل مطلب.
+کجا بریم؟
-اممم. تو جایی رو نمیشناسی؟
+اینجا محله شماست.
-منطقیه. خب بیا بریم یه جایی سمت شهرک غرب.
حس بدیه که خودم پیشنهاد میدم کجا بریم. انگار اونم انتظار داره من به عنوان یه حرفه ای دیگه هر روز مشغول این داستان باشم.
بالاخره میرسیم. همیشه مهمه که ماشینو جای خوب و درست پارک کنی. ایده آل ترین حالت اینه که دوبل بزنی بین دوتا ماشین دیگه. بعد یه سکوت برقرار میشه. اون نمیدونه چطوری شروع کنه و منی که از خجالت دارم سرخ میشم. بالاخره سکوتو میشکنه و میگه خب همینجا خوبه. بعد آروم آروم شلوارشو در میاره و کیرش میفته بیرون. چشمام برق میزنه. فکر نمیکنم با دیدن کس هیچ کدوم از اکسای دخترم چشمام انقدر برق زده باشه. اطراف رو نگاه میکنم و آروم خم میشم سمتش. بهش میگم مواظب خیابون باش. از سر کیرش لب میگیرم. جوری که انگار دارم لبای یه دختر رو میبوسم. میذارم قطره قطره پیش آبش وارد دهنم بشه و مزه مزش میکنم. همینجوری باهاش مشغولم و اون از سر لذت آه میکشه. بهم میگه بسه دیگه بخورش. اما من گوش نمیدم. انقدر تنه کیرشو میلیسم که طاقتش طاق میشه. دستشو میذاره پشت سرم و به سمت کیرش هل میده و میگه مگه بهت نمیگم بخورش کونی؟ کیرش وارد دهنم میشه. خیس، داغ و نبض دار. بدون اینکه من خیلی دخالتی داشته باشم سرمو مثل یه سکس توی، گرفته دستش و هی روی کیرش بالا پایین میکنه. عق میزنم یکم. میگه جووون. وقتی کیر منو میخوری بایدم صدای جنده ها رو بدی کونی. این طرز حرف زدنو موقع سکس دوست دارم. لذت میبرم از شنیدنش. کم کم خجالتش ریخته. بالاخره نمیتونی کیرتو بکنی دهن یه نفر و هنوزم ازش خجالت بکشی. دهنم خسته میشه. با خواهش ازش میخوام که دیگه بسه. سرمو برمیدارم و یه ردی از مایعی خیس و لزج از لبام تا کیرش تشکیل میشه. شروع میکنم با دست براش جق زدن تا یکم تجدید انرژی کنم.
بهم میگه دستام دخترونست و دستای یه کونی بایدم همینجوری باشه. خودم میدونم که دستام دخترونه نیست ولی خوشحال میشم از شنیدنش. دوباره خم میشم رو کیرش و بوسه بارونش میکنم. داد میزنه کیرمو بخور کونی. اصلا حواسمون نیست گوشه خیابونیم. سرعتش تو گاییدن دهنم خیلی زیاد میشه. این حسو میشناسم. میفهمم الان است که آبش بیاد. دیگه بی امان داره بهم فحش میده. کیرم دهنت، کیرم باید تو دهنت جا شه. همینه. عق بزن واسه کیرم. یه عابر انگار از دور داره نزدیک میشه و میخواد که سرمو بلند کنه از رو کیرش. اجازه نمیدم. بیشتر سرمو فشار میدم روی کیرش و همون لحظه ست که ارضا میشه. جریان غلیظی از مایع منی پمپ میشه توی دهنم. صبر میکنم نبض زدن کیرش متوقف بشه و همه آبشو تو دهنم خالی کنه. بهم میگه یه قطرشم بیرون نمیری زیبا. بعد سرمو بلند میکنم و رو بهش لبخند میزنم. مثل پورن استارای حرفه ای آبشو نشونش میدم. بعد قورت میدم همشو. میگه آفرین کونی حرف گوش کن.
من هنوز ارضا نشدم. قرار هم نیست بشم. من کارم ارضا کردن اونه. میرسونمت کنار همون پارک. خداحافظی میکنیم و برمیگردم سمت خونه. گوشیمو چک میکنم. از دوس دخترم میس کال دارم. تکست هم داده که هیچ معلومه کجایی ساعت ۱۰ شب؟
لابد فکر کرده دارم بهش خیانت میکنم. اما ساک زدن واسه یه کیر خوشگل و خوش تراش که خیانت نیست :)
نوشته:

@dastankadhi