داستانکده شبانه
15.7K subscribers
105 photos
9 videos
188 links
Download Telegram
ذهن هرزه‌ی من
1400/12/28

#عاشقی #خیانت #اروتیک

وقتی چشمات رو ببندی حسش کنی،وقتی لمست کنه و حس کنی،«اونه »که داره لمست میکنه،حکایت خیلی از ماهاست
حکایت شبی که از یه گالری فرش شروع شد
دستشو کشیدم به بهونه ی خرید فرش
-محمد؟؟بریم یه نگاه بندازیم
+عزیزم تو که همین چند وقت پیش فرش خریدی؟؟!
-حالا یه نگاه کنیم ضرر نداره که
دنبال گمشده ی خودم بودم(خیلی لاشی ام که علنی دارم ازش تعریف میکنم؟!اخه درک نمیکنید!)
چندبار دیده بودمش از دور،ولی یه بار جرات کردم و با آزیتا رفتیم و الکی قیمت گرفتیم
آخخخ جذاب لعنتی! بدنش یکم درشت بود برعکس محمد
بوی توتون و ادکلن و صدای دورگه ش حالمو عوض میکرد
دوست داشتم همونجا دستمو میگرفت و مث فیلما کمرمو خم میکرد رو چنتا تخته فرش و شلوارم و میکشید پایین و مث وحشیا …آااااخ
«عاشق محمدم بخدا اما نمیدونم چرا اینجوری شدم
یعنی محمد دیگه جذابیت نداره یا من هرزه شدم؟!»
تقصیر آزیتا آشغاله که همش پیشم از اون دوس پسر عتیقه ش تعریف میکنه!!!
اخه یکی نیس بگه شوهر خوب،رفاه،آسایش…چی میخوای دیگه؟!؟!
+عزیزم؟!؟!الان دقیقا دنبال چی میگردی؟!
به خودم اومدم و فهمیدم تا خرخره غرق شهوت و توهم و فکرای سکسی شدم
-اِاا اینو نگاه کن محمدجان
دورش طرح ورساچه داره
#سلام خیلی خوش اومدید میتونم کمکتون کنم؟
-اِااا ببخشید…اِااا…این چیه؟!؟!
خاک برسرم گند زدم!!!
محمد دستمو فشارداد به نشونه ی اعتراض که چرت و پرتا چیه میگی؟!؟!
+عذرخواهی میکنم یه توضیح کوتاه درمورد این طرح بفرمایید
#انتخاب بسیار شیک ومنطقی،تبریک میگم.طرح ورساچه ی مدرن از برند ماهور و تراکم 3600…
آاااخ کاشکی یک ساعت واسم توضیح بده و منم از هوای نفساش نفس بکشم و لذت ببرم ،دستاش چطور داره فرش رو لمس میکنه و دست میکشه روش…کاش…
بدنم از شدت شهوت داغ شده بود دوست داشتم همونجا بچسبم بهش و لبای سرخشو و ببوسم،کثافت انگار عمدا صداشو دورگه میکرد و باحالت ریلکس واعتمادبنفس بالاش داشت دلبری میکرد،یه شخصیت خاص،خوش اندام و سفید و کمی بور،داد میزد ترک بااصالته!
+میترا؟!میترا!!آقا فرمودند چه سایزی؟
-ها؟! باش😐
+جناب ممنون از توضیحاتتون اگه اجازه بدید با همسرم مشورت میکنم.سپاسگزارم
#خواهش میکنم،درخدمتتون هستم…
+میییترا تو چته امشب؟!زده به سرت؟!کجایی اصن؟!آبرومو بردی دیوونه
بنده خدا بادمجون واکس میزد مگه؟!؟
-اخ ببخشید عشقم نمیدونم اصن چمه،فکر کنم نزدیک پریودیم اصن حالم خوب نیس بریم خونه
+واقعا میگن پریودی میزنه به مغزشونا!
-چی گفتی؟؟؟بیشعور!خیلی بدی محمد!
+اخه نمیدونی تو گالری چطور آبروریزی کردی!بیخیال،مهم نیس عزیزم شوخی کردم
-قربونت بشم ببخشید اما امشب واست جبران میکنم!
نمیدونم چرا من که اینقد بهونه میگرفتم یهو اینو گفتم
داشتم باج میدادم واس گند امشب یا اینقد حشری شده بودم که باید یجوری خودمو خالی میکردم
-عزیزم امشب واست آپشن ویژه گذاشتم
اگه دوس داشتی میتونی بریزی توو،البته اگه آقا دوست دارن
+ای جووون،خانم دست و دلباز شدن،تو جون بخوااااه میدم واست،کاندوم لعنتی تمام حس آدمو میگیره
-الهی قربونت بشم همسر حشری خودم…
رفتم به بهونه ی دوش گرفتن،نشستم زیر دوش آب داغ و چشمامو بستم و خودمو غرق اون کردم،یه صحنه ی سیاه و سفید،به زور داشتم باتخیلاتم تصورش میکردم ویه تصویر مبهم از بدنش و ضربه های محکمش و تکون خوردن سینه هام که دارم قربون صدقه ش میرم التماسش میکنم محکمترررر آاااه…‌‌.
(صدای تق تق اروم در)
+عزیزم؟؟خوبی؟؟؟میترا کمک نمیخوای؟؟
فکرکنم یه آب تنی سریع تبدیل شده بود به نیم ساعت فکرای سکسی و مالیدن خودم زیر دوش آب
-نه عشقم مرسی دارم واس همسر گلم ریلکس میکنم
+ای جاان!پس اصلا عجله