#حکایت_ملا
گربه دوپا
ملا چندین دفعه دل وجگر خرید به زنش داد که بپزد، هر دفعه زن آنرا پخته وتنها میخورد. ملا روزی به تنگ آمد از او پرسید: جگر و دلی که خریدم را چه کار کردی؟ زن گفت: همه آنها را گربه بخورد، ملا در حال دیگ را برداشت در گنجه گذاشت و در آنرا قفل نمود. زن پرسید برای چه در گنجه را قفل میکنی؟ ملا گفت گربهای که جگر ده دیناری را بخورد دیگ ده ریالی راهم خواهد خورد.
📚 https://t.me/dastanhekayat
گربه دوپا
ملا چندین دفعه دل وجگر خرید به زنش داد که بپزد، هر دفعه زن آنرا پخته وتنها میخورد. ملا روزی به تنگ آمد از او پرسید: جگر و دلی که خریدم را چه کار کردی؟ زن گفت: همه آنها را گربه بخورد، ملا در حال دیگ را برداشت در گنجه گذاشت و در آنرا قفل نمود. زن پرسید برای چه در گنجه را قفل میکنی؟ ملا گفت گربهای که جگر ده دیناری را بخورد دیگ ده ریالی راهم خواهد خورد.
📚 https://t.me/dastanhekayat