دَِاَِسَِتَِاَِنَِڪَِدَِهَِ سَِـَِڪَِسَِیَِ 💦
2.15K subscribers
555 photos
11 videos
489 files
687 links
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
📍 #داستان
📍 #لز
📍 #گی
📍 #محارم
📍 #بیغیرتی
📍 #عاشقانه
📍 ُرد_سال
📍 #وویس_سکسی
📍 #محجبه
📍 #تصویری
📍 #چالش
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن‌_💞
Download Telegram
پدر و دختر حشری
1402/10/30
#محارم #سکس_خانوادگی

سلام من سیما هستم ۲۳ سالمه و رابطه خیلی گرمی با پدرم دارم. نمیدونم قراره فحش بدید یا چی اما من یکی از فانتزی هام براورده شده و ذوق دارم که اینجا بنویسمش پس اگر دوست ندارید نخونید اما اگر دوست داشتید حتما حتما نظر بدید.
داستان از اینجایی شروع میشه که مادر من استاد دانشگاهه و از دوره کرونا که کلاسا مجازی شد گفت کلاس مجازی خیلی راحت تره و دیگه توی بخش غیرحضوری و مجازی فقط کلاس گرفت یعنی دیگه تقریبا هر روز کلاس انلاین داشت فقط. خونه ما دوتا اتاق داره که یکی مال منه یکی مال مامان بابام. بعضی روزا هم من هم پدرم صبحا خونه بودیم و مادرمم کلاس انلاین داشت البته فقط بعضی روزا. مادرم میومد تو اتاق من کلاسشو برگزار میکرد که هم اگر تو سالن کاری داشتیم سروصدای ما نباشه و هم صدای اون ما رو اذیت نکنه.
اما خب من نمیتونستم تو اتاقم بخوابم روزایی که خونه بودم و مامانم کلاس انلاین داشت. برای همین یا صبحا میرفتم رو مبل میخوابیدم یا کف سالن. چون بابام توی اتاقشون خواب بود نمیشد برم اونجا! البته بماند که من همیشه فانتزی سکس پدر دختر داشتم اما مثل سگ از پدر جدی و بداخلاق و مذهبیم میترسیدم.
یکی از روزها من از اتاقم اومدم بیرون چون مامانم کلاس داشت و همونجوری خواب آلود و بی حواس بودم رفتم دراز کشیدم رو تخت مامان بابام فکر کردم بابام خونه نیست و خوابیدم. نمیدونم چقدر گذشت که فهمیدم یکی پتو انداخت روم. باز خوابیدم و توجهی نکردم تا یه مدت بعدش که دیدم یکی پتو رو زد عقب و اومد زیر پتو بغلم کرد و داره قربون صدقم میره مثل همیشه. فهمیدم بابامه و یه کم معذب شدم چون سوتین نپوشیده بودم و ممه های سایز هشتادم و نوکشون تو لباسم کامل معلوم بودن. اما خودمو زدم به خواب کاملا.
باز تا اومد خوابم ببره حس کردم دارم نوازش میشم رون و کونم اروم دستمالی میشد منم انقدر گیج خواب بودم چشمامو باز نکردم. کم کم فهمیدم بابام داره کیرشو از رو لباس یواشکی و نامحسوس میماله به کونم! وای مگه باورم میشد؟؟!! همیشه همچین فانتزی داشتم اما تو خوابم نمیدیدم! هیچی نگفتم و تکون نخوردم اصلا و چشامم باز نکردم که ادامه بده. بابامم ادامه داد و کم کم دست برد زیر لباسم دست میکشید روی تنم و نوازش میداد من که بشدت حشری ام شورتم خیس شده بود و از یه طرفم خیلی تعجب کرده بودم و باورم نمیشد! اما هیچ تکونی نخوردم خودمو زدن به مردن چه برسه خوابیدن! فقط میخواستم بابام تمومش نکنه و ادامه بده.
دستای بابام رفت رو سینه هام و خیلی نرم ماساژ میداد منم رو سینه هام خیلی حساسم داشتم روانی میشدم نزدیک بود بلند ناله کنم دیگه ولی باز تکونی نخوردم. بابامم فکر کنم فهمید بیدارم و به روم نمیارم و ادامه داد.
شلوارم یه شلوار نازم گشاد بود بابام خیلی آروم و با احتیاط کش شلوارمو اورد پایین. مامانم تا خود ظهر یه سره کلاس داشت و پیداش نمیشد پس خیال بابام راحت بود. شلوارمو داد پایین و شروع کرد کس و کون منو دستمالی کردن. از رو شورت کصمو میمالید داشتم روانی میشدم. یه مدت گذشت دیدم باز بغلم کرد پتو کشید رومون و خیلی عادی و نامحسوس بغلم کرد زیر پتو. اما من شلوار نداشتم و یهو فهمیدم بابامم کیرشو دراورده! از پشت بغلم کرد و کیرشو گذاشت لای رونای تپلم و شروع کرد لاپایی زدن. وسطاش دستشو برد تو شورتم و کصمو اروم میمالید منم داشتم میمررردم از حشر اما اصلا ب روم نیاوردم بازم!
بابام دستش که به کصم خورد خیلی حالش خراب شد و با پچ پچ شروع کرد حرف زدن : اااخ قربون کس خیست بابایی تو کی انقدر کص شدی کاش میشد الان کیرمو بکنم تو همین سوراخ خیسش و …
مدام نفس نفس میزد و از ای